احاديث در اطاعات و پيروى از پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خلفاى وى رضی الله عنهم




أَخْرِجِ الْبُخَارِىُّ عَنْ أَبِىْ هُرَيْرَهَ رضی الله عنه قاَلَ: قاَلَ رَسُوْلُ‏ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: (مَنْ أَطَاعَنِى فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَ مَنْ عَصَانِى فَقَدْ عَصَى اللَّهَ. وَ مَنْ أَطَاَعَ أَمِيْرِى فَقَدْ أَطَاعَنِىْ، وَ مَنْ عصَىَ أَمِيْرِى فَقَدْ عَصَانِى).
بخارى از ابوهريره رضی الله عنه روايت نموده، كه گفت: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر كسى از من اطاعت كند، خداوند را اطاعت كرده، و هر كس از من نافرمانى كند، خداوند را نافرمانى نموده است. و هر كس از اميرى كه من مقرّر نموده‏ام اطاعت نمايد، او ازمن اطاعت نموده، و هر كس از امير من نافرمانى كند، او از من نافرمانى كرده است».[1]
وَ أَخْرَجَ الْبُخَارِىُّ أَيْضاً عَنْ أَبِىْ هُرَيْرَه رضی الله عنه مَرْفُوْعاً: (كُلُّ أُمَّتِىْ يَدْخُلُونَ الْجَنَّه اِلّا مَنْ أبَى، مَنْ أَطَاَعنِى دَخَلَ الجَنَّه وَ مَن عَصَانى فَقَد أبَى). كذا فى (الجامع) (233/2)
بخارى همچنان به شكل مرفوع از ابوهريره رضی الله عنه روايت نموده است: «همه امّتم وارد جنّت می شوند، مگر آن كس كه ابا ورزد، هر كس از من اطاعت نمايد داخل جنّت می شود، و هر كس از من نافرمانى كند ابا ورزيده است».[2] اين چنين در (الجامع) (233/2) آمده است.
وَ أخْرَجَ البُخَارِىُّ أيضاً عَنْ جَابِرٍ رضی الله عنه قَالَ: (جَاءَتْ مَلائِكه اِلَى النَّبِى صلی الله علیه و آله و سلم وَ هُوَ نَائِمٌ فَقَالوا: اِنَّ لِصَاحِبَكُم هَذا مَثَلاً فَاضْرِبُوا لَهُ مَثَلاً: قَالَ بَعْضُهُم: اِنَّه نَائِمٌ وَ قَالَ بَعْضُهُم: اِنَّ العَيْنَ نَائِمَه وَ القَلبَ يَقْظانُ، فَقَالوا: مَثَلُهُ كَمَثَلِ رَجُلٍ بَنَى داراً وَ جَعَلَ فِيْهَا مَأدُبَه، وَ بَعَثَ دَاعِياً، فَمَنْ اَجَابَ الدّاعى دَخَل الدّار وَ أَكَلَ مِنَ المَأدُبَه، وَ مَنْ لَمْ يُجِبِ الدّاعِى لَمْ يَدْخُلِ الدّارَ وَ لَمْ يَأكُل مِنَ المَأدُبَه، فَقَالوا: اَوِّلوهَا لَهُ يَفْقَهْهَا، قَالَ بَعْضُهُم: اِنَّهُ نائِمٌ: وَ قَالَ بَعْضُهُم: اِنَّ الْعَيْنَ نَاِئمَه وَالقَلبُ يَقْظَانُ، فَقَالوا: الدّارُ الجَنَّه، والدّاعِى مُحَمَّدٌ، فَمَن أَطَاَع مُحَمّداً فَقَد أطَاَعَ اللَّهَ، وَ مَنْ عَصَى مُحَمَّداً فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَ مُحَمَّد فَرْقٌ بَيْنَ النّاس).
بخارى همچنان از جابر رضی الله عنه روايت نموده كه گفت: «در حالى فرشته هايى نزد پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند كه وى در خواب بود، آنها گفتند: اين دوست تان براى خود مثالى دارد، پس برايش مثالى بزنيد، بعضى آنها گفتند: وى خواب است، و عدّه، ديگرى از آنها گفتند: چشم خواب، ولى قلب بيدار است، گفتند: مثال وى مانند مردى است كه منزلى را بنا نموده، و در آن مهمانى را ترتيب داده، و دعوت دهنده‏اى را فرستاده است. هر كس كه دعوت، دعوت دهنده را پذيرفت داخل منزل شده و از مهمانى خواهد خورد، و كسى كه دعوت دعوتگر را نپذيرد نه داخل منزل شود، و نه هم از مهمانى خواهد خورد. ملائك گفتند: اين را براى وى تأويل كنيد تا بداند. بعضى آنها گفتند: وى خواب است، و بعضى ديگرشان اظهار داشتند: چشم خواب، ولى قلب بيدار است. فرمودند: منزل جنت است [و صاحب آن خداوند] و دعوتگر محمد، بنابراين هر كس از محمّد اطاعت كند، از خداوند اطاعت نموده، و هر كس از محمد، نافرمانى كند، از خداوند نافرمانى نموده، و محمد، تمييز دهنده[3] آشكارى در ميان مردم است».[4]
دارمى از ربيعه جُرَشِى رضی الله عنه اين را، چنان كه درالمشكاه (ص 21) آمده، با معنى‏اش روايت نموده است.
وَ أخرَجَ الشَّيخانُ عن ابى موسى رضی الله عنه قال: قَالَ رسولُ‏ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: (اِنَّمَا مَثَلِى وَ مَثَلُ مَا بَعَثَنِىَ‏اللَّهُ بِهِ كَمَثَلِ رَجُلٍ أتى قَوْماً، فَقَالَ: يَا قَوْمِ اِنّىِ رَأيتُ الجَيْشَ بِعَيْنَىَّ، وَ اِنّى أنَاَ النَّذِيُر العُريانُ، فَالنَّجَاءَ، فَالنَّجَاءَ، فَأَطَاعَهُ طَائِفَه مِنْ قَومِهِ فَأدْلَجُوا فَانْطَلَقُوا عَلى مَهَلِهِمْ فَنَجَوا، و كَذَّبَتْ طَائِفَه مِنْهُم فَاَصْبَحُوا مَكَانَهُم فَصَبَّحَهُمُ الْجَيْشُ فَاَهْلَكَهُم وَاَجْتَاحَهُم، فَذلِكَ مَثَلُ مَن أطَاَعَنِى فَاتَّبَعَ مَاجِئَتُ بِهِ وَ مَثَلُ مَنْ عَصَانِى وَ كَذّبَ مَا جِئْتُ بِهِ مِنَ الْحَقِّ).
شيخان (بخارى و مسلم): از ابوموسى رضی الله عنه روايت نموده‏اند كه گفت: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مثال من و مثال آنچه خداوند مرا به آن مبعوث نموده چون مثال مردى است كه نزد قومى آمده، و گفت: اى قوم، من لشكر را به چشم خود ديدم، و من بيم دهنده‏اى آشكار هستم، بنابراين درصدد نجات خود باشيد، درصدد نجات خود باشيد. گروهى از وى اطاعت نموده و در همان فرصت، شبانگاه به آهستگى به راه افتاده و نجات يافتند، و گروه ديگرى از ايشان او را تكذيب نموده و شب را در همان جاى شان روز نمودند، صبحگاهان لشكر بر آنها هجوم آورده آنها را به هلاكت رسانيد و ريشه كن نمود، اين مثال كسى است كه مرا اطاعت و از آنچه من با خود آوردم، پيروى كند، و همچنان مثال كسى است كه از من نافرمانى و آن حق را كه با خود آورده‏ام، تكذيب نمايد».[5]
وَ أخْرَجَ التِرّْمِذِىُّ عَن عَبدِاللَّهِ بن عَمْرو (رضى‏اللَّه عنهما) قالَ: قالَ رسولُ‏ اللَّهِ صَلَّى‏اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّم: (لَيَأتِيَنَّ عَلَى أُمَّتِى كَمَا أَتى عَلَى بَنِىْ اِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ حَتَّى اِنْ كَانَ ِمنْهُم مَنْ أَتَى أمَّهُ عَلاَنِيَه لَكَانَ فِىْ أُمَّتِىْ مَنَ يَصْنَعْ ذلِكَ، وَ اِنَّ بَنِىْ اِسْرَاِئيلِ تَفَرَّقَتْ عَلى اِثْنَتَينِ وَ سَبْعِيْنَ مِلَّه وَ تَفْتَرِقُ اُمَّتِى عَلَىٍ ثَلاثَ وَ سَبْعِيْنَ مِلَّه كُلُّهُمْ فِى‏النَّارِ اِلَّا مِلَّه وَاحِده،) قَالُوا: مَنْ هِىَ يَا رَسُوْلَ اللَّهِ؟ قَالَ: (مَا أنَا عَلَيْهِ وَ أَصْحَابِى).
ترمذى از عبداللَّه بن عمرو (رضى‏اللَّه عنهما) روايت نموده، كه گفت: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آنچه بر بنى اسرائيل آمده بود عين آن بر امّت من نيز خواهد آمد، حتى اگر كسى از آنها با مادرش آشكار زنا نموده باشد، در امّت من كسى خواهد بود كه اين عمل را انجام می دهد، و بنى اسرائيل به هفتاد و دو گروه تقسيم شدند، و امّت من به هفتاد و سه گروه تقسيم می شود، همه آنها در آتش‏اند به جز يك گروه، گفتند: اى پيامبر خدا اين گروه كدام است؟ گفت: «آنچه من و اصحابم بر آن هستيم».[6]
وَ اَخْرَجَ الِتّرْمِذِىُّ وَ أبوداودَ - وَاللَّفْظُ لَهُ - عَنِ الْعِرْبَاضِ بْنِ سَارِيَه رضی الله عنه قَالَ: صَلَّى بِنَا رسولُ‏ اللَّهِ صَلَّى‏اللَّهُ عَلَيهِ وَسَلَّمْ ذَاتَ يَوْمٍ ثُمَّ أقْبَلَ عَلَيْنَا بِوَجْهِهِ، فَوَعَظَنَا مَوْعِظَه بَلِيْغَه، ذَرَفَتْ مِنْهَا الْعُيُونُ وَ وَجِلَتْ مِنْهَا القُلُوبُ، فَقالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! كَأَنَّ هَذِهِ مَوْعِظَه مُوَدِّعٍ، فَمَاذَا تَعْهَدُ اِلَيْنا؟ قاَلَ: (اُوْصِيْكُم بِتَقْوَى‏اللَّهِ وَالسَّمْع وَالطَّاعَه، وَ اِنْ عَبْدًا حَبَشِيّاً، فَاِنَّهُ مَنْ يَعِشَ مِنْكُمْ بَعْدِى فَسَيَرى اِخْتِلَافًا كَثِيْراً فَعَلَيْكُم بِسُنَّتِى وَ سُنَّه الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِيْنَ المَهْدِيِّيْنَ، تَمَسَّكُوْا بِهَا وَ عَضُّوا عَلَيْهَا بِالنَّواجِذِ، وَ اِيَّاكُمْ وَ مُحْدَثَاتِ الاُمُوْرِ، فَاِنَّ كُلَّ مُحْدَثَه بِدْعَه وَ كُلَّ بِدْعَه ضَلَاَلَه).
ترمذى و ابوداود - و لفظ از ابوداود است - از عِرباض بن ساريه رضی الله عنه روايت نموده‏اند كه گفت: پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم روزى براى ما نماز داد، بعد روى خود را به طرف ما گردانيد، و آنچنان وعظ مؤثرى براى مان نمود، كه چشم‏ها در آن اشك ريختند، و قلب‏ها خوفناك و هراسان شدند. مردى گفت: اى پيامبر خدا، گويى اين موعظه خداحافظى باشد، پس براى ما چه سفارشى می كنى؟ گفت: «شما را به ترس از خدا، شنيدن و طاعت[7] وصيت و سفارش می كنم، اگر چه بنده حبشى هم باشد چون هر كسى كه از شما بعد از من زندگى به سر برد، اختلافات زيادى را خواهد ديد، در آن صورت بايد به سنّت من و سنّت خلفاى راشدين كه هدايت شدگانند عمل كنيد. به آن چنگ زنيد، و آن را با دندان‏هاى پسين خود محكم بگيريد، و از چيزهاى نو پديد [در دين‏تان] برحذر باشيد، زيرا هر چيز نو پديدى، بدعت و هر بدعتى گمراهى است».[8]
وَ اَخْرَجَ رَزِين عَن عُمَرَ رضی الله عنه مَرْفُوْعاً: (سَأَلْتُ رَبّىْ عَنْ اختِلاَفِ أَصْحِابِى مِنْ بَعْدِى، فَأَوْحى اِلَىَّ: يَا مُحَمَّدُ! اِنَّ أَصْحَابَكَ عِنْدِى بِمَنْزِلَه النُّجَوْمِ مِنَ السَّمَاءِ بَعْضُهَا أَقْوى مِنْ بَعْضٍ، وَ لِكُلٍ نُوْرٌ، فَمَنْ اَخَذَ بِشَىٍ‏ء مِمَّاهُمْ عَلَيْهِ مِنْ اخْتِلَافِهِم فَهُوَ عِنْدِى عَلَى هُدىً). وَ قَاَل: (أَصْحَابِى كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمْ اِقْتَدَيْتُمْ اِهْتَدَيْتُمْ) كذا فى جمع الفوائد (201/2)
رزين از عمر رضی الله عنه به شكل مرفوع روايت نموده كه رسول‏اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «از پروردگارم درباره اختلاف اصحابم بعد از خود پرسيدم، خداوند به من وحى فرستاد: اى محمد، اصحاب نزد من به منزله ستارگان آسمان اند كه بعضى از ديگرى قوى تراند، و همه آنان از نورى برخوردارند، و كسى كه به هر آنچه عمل نمايد كه صحابه برآنند با وجود اختلاف شان، او نزد من بر هدايت است»[9]، و گفت: «اصحابم چون ستارگان‏اند به هر كدام شان اقتدا كنيد، هدايت شده‏ايد»[10]. در جمع الفوائد (201/2) اين چنين آمده.
وَ اَخْرَجَ التِّرْمِذِىُّ عَنْ حُذَيْفَه رضی الله عنه مَرْفُوعاً: (اِنِّىْ لاَ أَدْرِىْ قَدْرَ بَقَائِى فِيْكُمْ، فَاْقَتُدوا بِالَّذِيْنَ مِنْ بَعْدِى - وَ اَشَارَ اِلى أِبى بَكْرٍ وَ عُمَرَ) (رضى‏اللَّه عنهما) - وَ اهْتَدُوا بِهَدىِ عَمَّارٍ، وَ مَا حَدَّثَكُمْ ابنُ مَسْعُودٍ فَصَدِّقُوْه).
ترمذى از حذيفه رضی الله عنه به شكل مرفوع روايت نموده كه رسول‏اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «من اندازه بقاى خود را در ميان شما نمی دانم، بنابراين به اين دو شخص كه بعد از من هستند، اقتدا كنيد - و به ابوبكر و عمر (رضى‏اللَّه عنهما) اشاره نمود - و از راهنمايى و هدايت عمّار هدايت جوييد، و آنچه را ابن مسعود به شما می گويد وى را تصديق نماييد»[11].
وَ أَخْرَجَ أَيْضاً عَن بِلالِ بنِ الحارثِ المُزَنِىّ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ رسولُ‏ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: (مَنْ أحَْيا سُنَّه مِنْ سُنَّتِى قَد أُمِيْتَت بَعْدِى فَاِنَّ لَهُ مِنَ الاَجْرِ مِثْل أُجُوْرِ مَن عَمِلَ بِهَا مِنْ غَيْرِ أن يَنْقُصَ ذَلِكَ مِنْ أُجُوْرِهِم شَيْئاً، وَ مَن اِبْتَدَعَ بِدْعَه ضَلاَلَه لَا يَرضَاهَااللَّهُ وَ رَسُولُه كَاَن عَلَيْهِ مِنَ الْاِثْمِ مِثْلُ آثامِ مَن عَمِلَ بِهَا لاَ يَنْقُصُ ذَلكَ مِنْ أَوْزِار هِمْ شَيْئاً). وَ اَخْرَجَ ابنُ مَاجَه أيْضاً نَحْوَهُ عَن كَثِيْرِ ابنَ عبدِاللَّه بنِ عَمْرٍو عَن أِبيْهِ عَن جَدِّهِ.
وى همچنان از بلال بن حارِث مُزَنِى رضی الله عنه روايت نموده، كه گفت: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر كسى سنّتى از سنّت‏هاى مرا كه پس از من از بين برده شده باشد زنده كند، براى وى به اندازه اجر و پاداش آنان كه بدان عمل می كنند اجر و پاداش است، بدون اين كه اين، از پاداش‏هاى شان چيزى را بكاهد. و كسى بدعت گمراه كننده را كه خداوند و رسولش از آن راضى نباشند، ايجاد كند، بر وى گناهى به اندازه كناهان آنانى كه بدان عمل می كنند، می باشد، و اين از گناهان شان چيزى را نمی كاهد»[12]. ابن‏ماجه نيز مانند اين را از كثير ابن عبداللَّه بن عمرو از پدرش از جدّش روايت نموده است.
وَ أَخْرَجَ التِّرْمِذِىُّ أَيْضاً عَنْ عَمْرِو بنِ عِوْف رضی الله عنه قَالَ: قَالَ رسولُ‏ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: (اِنَّ الدِّيْنَ لَيَأرِزُ اِلَى الحِجَازِ كمَاَ تَأرِزُ الحَيَّه اِلىَ جُحْرَها، وَ لِيَعْقِلَنَّ الدِّيْنُ مِنَ الْحِجَازِ مَعْقِلَ الاُرْوِيَّه مِن رأسِ الجَبَلِ، اِنَّ الدِّينَ بَدَأ غَرِيْباً وَ سَيَعُودُ غَرِيْباً كَمَا بَدَأ، فَطُوْبى لِلْغُرَبَاِء وَ هُمُ الَّذِيْنَ يُصْلِحُوْنَ مَا أَفْسَدَ النَّاسُ مِنْ بَعْدِى مِنْ سُنَّتِى).
ترمذى همچنان از عمرو بن عوف رضی الله عنه روايت نموده كه گفت: پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفت: «دين خود را به طرف حجاز خواهد كشيد، همچنانكه مار خود را به طرف غار خود می كشد، و دين در حجاز چنان پناه می برد، همچنان كه گوزن به سر كوه پناه می برد. دين غريب شروع شده، و دوباره غريب خواهد گرديد، خوشا به حال غريبان، و آنها كسانى اند كه آن‏چه را مردم از سنت من فاسد گردانيده‏اند، اصلاح می كنند».[13]
وَ أَخْرَجَ أيضاً عَن أنسٍ رضی الله عنه قَالَ: قَالَ لِىْ رسولُ‏ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم: (يَا بُنَىَّ، اِنْ قَدَرْتَ أَنْ تُصْبِحَ وَ تُمْسِىَ وَ لَيْسَ فِى قَلْبِكَ غِشٌّ لِاَحَدٍ فَافْعَلْ، ثُمَّ قَالَ: يَا بُنَىَّ وَ ذَلِكَ مِنْ سُنَّتِى، وَ مَنْ أَحَبَّ سُنَّتِى فَقَدْ أَحَبّنِى وَ مَنْ أَحَبّنِى كَانَ مَعِى فِى الْجَنَّه).
وى همچنان از انس رضی الله عنه روايت نموده، كه گفت: پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: «اى پسرم! اگر می توانى كه روز و شب خود را بدون اين كه در قلبت درباره كسى كينه‏اى داشته باشى سپرى كنى، اين كار را انجام بده. بعد از آن گفت: اى پسرم، و اين از سنّت من است، و كسى كه سنّت مرا دوست داشته باشد يقيناً كه مرا دوست دارد، و كسى كه مرا دوست دارد، در جنّت با من می باشد».[14]
وَ أَخْرَجَ البَيْهَقِىُّ عَنْ ابنِ عَبّاسٍ (رضى‏اللَّه عنهما) مَرْفُوْعاً: (مَنْ تَمَسَّكَ بِسُنَّتِى عِنْدَ فَسَادَ أُمتِّى فَلَهُ أجْرُ مِائَه شَهِيدٍ). وَرَوَاهُ الطَّبَرانِىُّ عَنْ أبِى هُرَيْرَه رضی الله عنه اِلَّا أنَّهُ قَالَ: «فَلَهُ اَجْرُ شَهِيْدٍ»، كذا فى الترغيب (44/1).
بيهقى از ابن عبّاس (رضى‏اللَّه عنهما) به شكل مرفوع روايت نموده، كه رسولص فرمود: «كسى كه به سنّت من وقت فساد امّتم، چنگ زند، براى وى اجر و پاداش صد شهيد است»[15]. اين را طبرانى از ابوهريره رضی الله عنه روايت نموده، مگر اين كه وى گفته: «براى وى اجر شهيد است». اين چنين در الترغيب (44/1) آمده است.
وَ أَخْرَجَ الطَّبَرَاِنىُّ وَ أبونُعَيْم فِى الحِلْيَه عَن أِبى هُرَيْرَه رضی الله عنه (اَلْمُتَمَسِّكُ بِسُنَّتِى عِنْدَ فَسَادَ أُمَّتِى لَهُ أجْرُ شَهِيْدٍ).
طَبَرانى و ابونُعَيْم در الحليه از ابوهريره رضی الله عنه روايت نموده‏اند: «براى چنگ زننده و متمسّك به سنّت من هنگام فساد امّتم اجر و پاداش شهيد است».[16]
وَ اَخْرَجَ الْحَكِيْمُ عَنْهُ: (المُتَمَسِّكُ بِسُنَّتِىْ عِنْدَ اِخْتَلافِ أُمَّتِىْ كَالقَابِضَ عَلَى الْجَمْرِ). كذا فى كنز العمال (47/1).
حكيم ترمذى[17] از ابوهريره رضی الله عنه روايت نموده: «چنگ زننده به سنت من وقت اختلاف امّتم چون در دست گيرنده پاره آتش است»[18]. اين چنين در كنز العمال (47/1) آمده است.
وَ اَخْرَجَ مُسْلِمٌ عَنْ أَنَسٍ رضی الله عنه مَرْفُوْعاً: (مَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِىْ فَلَيْسَ مِنِّى) وَ أَخْرَجَهُ ابنُ عَسَاكِرَ عَنْ ابنِ عُمَرَ (رضى‏اللَّه عنهما) وَزَادَ فِى أَوَّلِهِ: (مَنْ أَخَذَ بِسُنَّتِىْ فَهْوَ مِنَّى).
مسلم از انس رضی الله عنه به شكل مرفوع روايت نموده: «كسى كه از سنّت من روى گرداند، از من نيست»[19]. و اين را ابن عساكر از ابن عمر (رضى‏اللَّه عنهما) روايت نموده، و در اوّل افزوده: «كسى كه سنّت مرا بگيرد او از من است».
وَ أَخْرَجَ الدَّارَ قُطْنِىُّ عَنْ عَائِشَه ن مَرْفُوْعاً «مَنْ تَمَسَّكَ بِالسُّنَّه دَخَلَ الْجَنَّه».
دارقطنى از عائشه ن به شكل مرفوع روايت نموده: «كسى كه به سنّت تمسّك ورزد داخل جنّت می شود»[20].
وَ أخْرَجَ السِّجْزِىُّ عَنْ أَنَسٍ رضی الله عنه مَرْفُوعاً: (مَنْ أَحْيَا سُنَّتِى فَقَدْ أَحَبَّنِىْ وَ مَنْ أَحَبَّنِى كَاَنَ مَعِىْ فِى الْجَنَّه).
سِجْزى از انس رضی الله عنه به شكل مرفوع روايت نموده: «كسى كه سنّت مرا زنده كند يقيناً مرا دوست داشته است، و كسى كه مرا دوست دارد، در جنّت با من می باشد».[21]

 

زیرنویسها:
----------------------------------------
[1] بخاری (1738).
[2] بخاری (7280).
[3] يعنى بامبعوث شدن وى مردم به دو گروه تقسيم شده‏اند، گروهى كه وى را پيروى می كنند مسلمانان و حزب اللَّه‏اند، و گروهى كه از وى پيروى نمی كنند، كفّار و حزب شيطان می باشند، و اين خود تمييز واضح و آشكارى در ميان مردم است.
[4] بخاری (7281).
[5] بخاری (2783) ، (6482) و مسلم (5844).
[6] ترمذی (2641) ترمذی آن را «حسن غریب» دانسته است. همچنین آلبانی آن را در صحیح ترمذی به شماره ی (2129) آورده است. حاکم نیز آن را روایت کرده است (1/128) ، و همینطور مروزی در «السنة» (صفحه ی 18)، در سند آن عبدالرحمن الافریقی است که ضعیف است اما حدیث شواهدی دارد. نگا: «السلسلة الصحیحة» به شماره‌ی (204).
[7] هدف ازين اطاعت از اولو الامر می باشد. م.
[8] صحيح. ترمذی (2676) ، و ابوداود (4607) ، و ابن ماجه (42 ، 43 ، 44) ، و ابن حبان (5- احسان) ، و حاکم (1/95). ترمذی درباره‌ی آن می گوید: «حسن صحیح» است. حاکم نیز آن را صحیح دانسته است و ذهبی و آلبانی آن را موقوف دانسته اند. نگا: صحیح ترمذی (2157).
[9] موضوع. ابن عساکر (6/303/1) ، و ابن بطه در «الابانة الکبری» (4/11/2) ، در سند آن عبدالرحمن بن زید العمی است که کذاب (بسیار دروغگو) است. آلبانی در «السلسلة الضعیفة» حکم به وضع (ساختگی بودن) آن داده است. به شماره‌ی (60) (1/81).
[10] موضوع. ابن بطه در «الابانة الکبری» (4/11/2) ، و عبد بن حمید در «المنتخب» (1/86) ، در سند آن حمزه بن ابی حمزه است که متروک است و به وضع (ساختن حدیث) متهم شده است. نگا: السلسلة الضعیفة به شماره‌ی 61 (1/81)
[11] صحیح. ترمذی (3779) ، و احمد (5/385 ، 402) ، و ابن ماجه (97) ، ترمذی آن را حسن دانسته و آلبانی در «صحیح ترمذی» (2988) آن را صحیح دانسته است.
[12] ضعيف. ترمذی (2688) ، و ابن ماجه (23) ، ترمذی آن را حسن دانسته است. منذری در الترغیب (91) در پی این سخن ترمذی چنین گفته است: «بلکه کثیر بن عبدالله متروک و واهی است، اما حدیث شواهد دیگری دارد». آلبانی نیز آن را در «ضعیف الترغیب» (42) و «ضعیف الجامع» (5359) ضعیف دانسته است
[13] ضعیف جدا (بسیار ضعیف). ترمذی (5630) و ابن عدی در الکامل (6/59) ترمذی درباره‌ی آن گفته است «حسن صحیح». با وجود آنکه در سند آن کثیر بن عبدالله است که متروک می‌باشد. بر این اساس آلبانی در «ضعیف الترمذی» درباره‌ی آن می‌گوید: «بسیار ضعیف است».
[14] ضعیف. ترمذی (2678) ، در سند آن علی بن زید بن جدعان است که ضعیف می‌باشد. آلبانی نیز آن را ضعیف دانسته است.
[15] اين حدیث ابن عباس بسیار ضعیف است. ابن عدی در «الکامل» (2/327) ، و بیهقی در «الزهد الکبیر» (209) ، در اسناد آن حسن بن قتیبه است که هالک است (هلاک شده) همچنانکه در «اللسان» به شماره‌ی (2/305) درباره‌ی وی آمده است. ذهبی چنین می‌گوید. همچنین دارقطنی درباره‌ی وی می‌گوید: متروک الحدیث است. ابوحاتم وی را ضعیف دانسته و الازدی او را واهی دانسته است. العقیلی وی را دچار وهم دانسته است. در ضمن شیخ وی (یعنی شیخ حسن بن قتیبه) شناخته شده نیست. آلبانی در «ضعیف الجامع» (30) درباره‌ی این حدیث گفته : «بسیارضعیف است».
[16] ضعيف. ابونعبم در «الحلیة» (8/200) ، هیثمی در «مجمع الزوائد» آن را به طبرانی در «الاوسط» ارجاع داده است. وی گفته است: در سند آن محمد بن صالح العدوی موجود است که نیافته‌ام کسی وی را معرفی کرده باشد و بقیه رجال این سند ثقه اند.
آلبانی آن را در «ضعیف الجامع» (5913) ضعیف دانسته است.
[17] وى حكيم ترمذى، صاحب «نوادر الاصول فى الحديث» می باشد، نه ترمذى مشهور صاحب «السنن».
[18] حسن. حکیم ترمذی از ابن مسعود. همچنین «الجامع الصغیر» (2/185) ، و کنزالعمال (1/47) ، و آلبانی آن را در «السلسلة الصحیحة» (957) حسن دانسته است.
[19] مسلم (3343) ، و احمد (3/41) ، و بخاری در جاهایی از صحیح خود.
[20] ضعيف. دارقطنی در «الافراد» همچنین سیوطی در «الجامع الصغیر» (2/169) و به ضعف این روایت از عایشه رضی الله عنها از طریق عمر مولای هشام اشاره کرده است. همینطور ابن جوزی وی (عمر مولای هشام) را در «العلل المتناهیة» ضعیف دانسته است. ابن حبان درباره‌ی وی می‌گوید: «اخبار را جا به جا می‌کند و قابل احتجاج نیست» بر این اساس آلبانی این روایت را در «ضعیف الجامع» ضعیف دانسته است.
[21] ضعيف. سیوطی آن را در «الجامع الصغیر» (2/111) به سجزی از انس نسبت داده و به ضعف آن اشاره کرده است. مناوی در «الفیض» (4916) می گوید: در «المیزان» چنین آمده است: در این سند خالد بن انس است که حالش شناخته شده نیست و حدیثش منکر است. سپس این خبر را آورده و سپس می‌گوید: «آن را بقیه از عاصم بن سعد روایت کرده در حالی که وی نسبت به او ناشناخته است». در «اللسان» آمده است: «این شخص را العقیلی در «الضعفاء» ذکر کرده است» و برای نمونه این حدیث وی را ذکر کرده و می‌گوید: «بر او متابعه نمی‌شود و جز به وی شناخته نمی‌شود و راوی از وی عاصم مجهول است».
آلبانی آن را در «ضعیف الجامع» (3560) ، و «السلسلة الضعفة» (4538) ضعیف دانسته است.


به نقل از: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شيخ محمّد يوسف كاندهلوى، مترجم: مجيب الرّحمن رحيمى(در 6 جلد)، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط: محمد احمد عیسی ، (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی)

0 نظرات:

ارسال یک نظر