استخاره شيعيان همچون قمار دوران جاهلیت است




تاليف: دكتر ناصر بن عبدالله بن علي القفاري

اگر یکی از اعراب در دوران جاهلییت می‌خواست به سفری برود یا کاری را انجام دهد،  ظرفی را به‌ گردش می‌انداخت که سه پیکان داشت و روی یکی از آن‌ها نوشته شده بود «انجام بده» و روی دومی «انجام نده» و روی سومی چیزی نوشته نمی‌شد،  بعضی هم گفته‌اند: بر یکی از آن‌ها نوشته شده خداوند دستور داده و بر روی دومی خداوند نهی کرده و بر روی سوم چیزی نوشته نشده بود.
قداح یکی از تیرها را در می آورد اگر اولی باشد کار را انجام می‌دهد و اگر دومی باشد کار را انجام نمی‌داد و اگر سومی باشد قرعه کشی را دوباره می‌کند.([1])
بسیاری از مردم با ازلام فریب خورده‌اند،  همان‌گونه که گول انصاب را خورده‌اند،  انصاب شرک ورزیدن در عبادت است و ازلام پیش‌گویی و طلب علمی است که منحصر به خداوندU می‌باشد،  اولی شرک در علم و دومی شرک در عمل است و دین و شرع خدا مخالف هر دو می‌باشد.
گروهی از اثنی عشریه استخاره به ازلام را به‌ دین وارد کرده‌اند و چیزهایی را به‌ آن افزوده‌اند و آن‌را رقاع نامیده‌اند. حر عاملی باب تحت عنوان «استحباب الاستخاره بالرقاع و کیفیتها» مخصوصی را برای آن نوشته و در آن جمله‌ای از احادیث را روایت کرده‌اند که به پنج روایت رسیده‌اند.([2])
مجلسی نیز در سه باب انواع استخاره را ذکر کرده که همه آن‌ها داخل باب «استخاره بالرقاع» و «استخاره بالبنادق» و «استخاره بالسبحة و الحصی» هستند.([3])
کتب شیعه کیفیت استخاره را توضیح داده‌اند که‌ ابتدای آن با کیفیت استخاره دوران جاهلیت خیلی تفاوت دارد نظر به‌ این‌که‌ در میان استخاره این‌ها نماز بدعت‌آلود و دعای معین افزوده می‌شود،  اما در نهایت به عمل جاهلیت منتهی می‌شود،  زیرا تسبیح آن‌ها برای کسب خیر،  همان پیکان دوران جاهلیت است برای به دست آوردن اهداف معین،  که‌ تعدد قرعه کشی این نظر را تقویت می‌کند.([4])
از هارون بن خارجه از ابی عبدالله روایت شده که گفته: اگر خواستی کاری را انجام دهید شش رقعه (کاغذ) را بیاور و در سه تا از کاغذها بنویس "بسم الله الرحمان الرحیم خیری از خداوند منان برای فلان بن فلانه ـ با مادرش صدا زده می‌شود هر چند در قرآن می‌فرماید: ﭽ ﮗ ﮘ  ﭼ الأحزاب: ٥ «آن‌ها را با نام پدرهایشان بخوانید» و آن کار را انجام بده " و در سه کاغذ دیگر بنویس "بسم الله الرحمان الرحیم،  خیری از خداوند منان برای فلان فرزند فلانه،  این کار را انجام نده" سپس کاغذها را زیر جا نمازت قرار بده و دو رکعت نماز بخوان،  وقتی نماز را به پایان رساندی،  سجده کن و در سجده صد دفعه بگو: خداوندا! از رحمتت خیر و مصلحت را می‌خواهم،  سپس بلند شو و بگو: خداوندا! در هر کاری خیر را برایم ارزانی فرما،  سپس کاغذها را با هم قاطی کن و یکی یکی آن‌ها را بیرون بیاور،  اگر سه تا پی در پی «انجام بده» بیرون بیاید،  کاری که می‌خواهید انحام بده،  و اگر سه تا از آن‌ها پی در پی «انجام نده» بیرون آمد،  آن کار را انجام نده و اگر یکی از آن‌ها « انجام بده » و دیگری «انجام نده» و این کار را ادامه بده تا به پنچ تا رسید اگر بیشتر آن‌ها « انجام بده » باشد،  کار را انجام بده و به کاغذ ششم اهتمام ندهید.
اما راجع به‌ استخاره با «بنادق» روایات این‌گونه‌‌ تفسیر کرده‌اند: نیازت را در سینه حبس کن و دو کاغذ بیاور در یکی از آن‌ها بنویس «نه» و در دیگری بنویس «بله» و آن‌ها در در دو تکه خاک مرطوب قرار بده،  سپس دو رکعت نماز را به پا دار و آن‌ها را در جیب خودت بگذار و بگو ای خداوندا! من با تو مشورت می‌کنم که بهترین مشاور هستی،  به چیزی که مصلحت است اشاره کن،  سپس آن‌ها را بیرون بیاور اگر «بله» باشد کار را انجام بده،  و اگر «نه» باشد کار را رها کن.([5])
در روایات آن‌ها گفته شده که استخاره علی این است که آنچه دوست دارید در سینه حبس کن و استخاره را بنویسید و آن‌را در بندق قرار بده و باید مثل هم باشند([6]) و آن‌را در ظرف پر از آب قرار بده،  و بر روی یکی از آن‌ها «انجام بده» و بر روی دیگری «انجام نده» بنویس،  هر کدام بیرون آمد همان کار را انجام بده.([7])
بدون شک علی از این شرک و وثنیت و اوهام مبرا بود،  همه این‌ها ساخته و پرداخته شیعه است،  چون تنها این خرافات از آن‌ها نقل شده اگر حقیقت داشتند و علی قایل به آن‌ها باشد چرا فقط شیعه به این دُرِّ گران‌بها دست پیدا کرده....
اما شیخ مجلسی در مورد استخاره با سبحه و حصی (سنگ‌ریزه) می‌گوید: از پدرم شنیدم که از شیخ بهائی روایت کرده.. که گفته: مذاکره‌ای را از شیخ خود از پیامبر در مورد استخاره با سبحه شنیدیم،  باید چند تا سنگ‌ریزه را بگیرد و سه دفعه بر رسول اکرمr رحمت بفرستد و سنگ‌ها را در دست قرار دهد و آن‌ها را دو تا دو تا بیرون بیاورد،  اگر در پایان یکی باقی ماند کار را انجام بده و اگر دو تا باقی ماند از انجام دادنش خودداری کن[8].
همه‌ی این نوع استخاره‌ها ریشه‌ی جاهلی دارند ولی شیعه خواسته‌اند رنگ اسلامی را به آن ببخشند و با لباس اسلامی آن‌را به مردم تحویل دهند.
خداوندU به مسلمانان دستور داده که برای استخاره اول او را عبادت کنند سپس از خداوند بخواهند که خیر را در آن کار به آن‌ها نشان دهد[9].
امام احمد،  بخاری و اهل سنن از جابر بن عبدالله روایت کرده‌اند که پیامبرr هم‌چنان‌که‌ خواندن سوره‌ای از قرآن را به‌ ما می‌آموخت (کیفیت) استخاره‌ را نیز یاد داده‌ و می‌فرمود:
« اللهم إني أستخيرُك بعلمك،  وأستقدِرُك بقدرتك،  وأسألُك من فضلك العظيم،  فإنَّك تقدر ولا أقدر،  وتعلم ولا أعلم،  وأنت علام الغيوب،  اللهم إن كنت تعلم أن هذا الأمر (ويسمي حاجته) خير لي في ديني،  ومعاشي،  وعاقبة أمري – أو قال: عاجل أمري وآجله – فاقدره لي،  ويسره لي،  ثم بارك لي فيه. وإن كنت تعلمُ أن هذا الأمر،  شرٌّ لي في ديني ومعاشي،  وعاقبة أمري – أو قال: عاجل أمري وآجله – فاصرفه عني واصرفني عنه،  واقدُر لي الخير حيث كان،  ثم أرضني به».
(خدایا من از علم تو آن‌چه‌ را که‌ خیر من است طلب می‌کنم و از قدرت تو (برای آن‌چه‌ که‌ نمی‌توانم) مدد می‌جویم و از بخشش فراوان تو می‌طلبم،  زیرا تو قادر (مطلق) هستی و من ناتوانم و تو علم (کامل) داری و من چیزی نمی‌دانم و فقط تو دانای همه‌ی نهان‌ها هستی. خدایا اگر می‌دانی که‌ در این‌کار خیر دین و دنیای من نهفته‌ است و سرانجام آن برایم نیکی است،  پس مرا بر آن قادر ساز و آن‌را برایم آسان کن و سپس آن‌را برایم مبارک فرما. خدایا اگر تو می‌دانی در این کار شر دین و دنیا و سرانجام بدی قرار دارد،  آن‌را از من دور ساز و مرا هم از آن منصرف گردان و هرجا که‌ خیری است،  مرا در به‌ دست آوردن آن قدرت عطا فرما و مرا بدان راضی گردان).([10])
حتی این نوع استخاره در کتب شیعه هم با همان نص منقول از اهل سنت روایت شده است.([11])
اما تقیه که یکی از بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین اسلحه پنهان‌کاری است و شیعه همیشه دست به دامن آن شده‌اند این بار هم آن‌را به کار گرفته‌اند،  شیعه با وجود این‌که‌ استخاره را در میان کتاب‌های خود یافته‌اند،  ولی رنگ ‌و بوی جاهلی را به آن بخشیده‌اند و برای جدا شدن از اهل سنت و جماعت خلاف روایات خود را برای مردم تفسیر کرده‌اند چون موافقت با اهل سنت و جماعت را نشانه گمراهی خود و ضعف روایت می‌دانند.
حر عاملی می‌گوید: ابن طاوس بنا به‌ دلائل زیادی استخاره رقاع را ترجیح می‌داد،  ایشان می‌گفت: ممکن نیست این نوع استخاره‌ تقیه‌ را بپذیرد،  چون عموم آن‌را روایت نکرده‌اند،  یعنی اهل سنت آن‌را نقل نکرده‌اند،  و این خود نوعی اعتراف است که‌ چنین استخاره‌ای مخصوص شیعه‌ می‌باشد.([12])
این اعتراف از شیعیان است که می‌گویند: استخاره به رقاع یکی از اعتقادهای منحصر به فرد شیعی است و تنها آن‌ها آن‌را پدید آورده‌اند.
روشن می‌شود که بعضی از شیعیان متوجه شده‌اند که استخاره رقاع حقیقت ندارد،  بلکه تنها عمل اختصاصی خودشان است.
جعفر بن حسن حلی می‌گوید: استخاره رقاع و مضمونش که «انجام بده» و «انجام نده» است،  در دایره‌ی شاذ قرار می‌گیرد. ([13])
حتی بعضی از آن‌ها به سند روایت طنه زده‌اند،  شیخ ابن ادریس می‌گوید: خبرش شاذ است چون از روایت زرعه و سماعه است که هر دو ملعون هستند.([14])
اما این صدای حق میان متأخرین شیعه رونق چنانی نداشت و آن‌را رد کردند،  می‌گویند: چگونه ممکن است شاذ باشد در حالی که بین محدثین و مصنفین مشهور است و حتی چگونه می‌توان حکم شاذ را به‌ آن اطلاق نمود در حالی که آن‌را تدوین کرده‌اند.([15])
همچنین می‌گویند: یکی از بزرگان به نام رضی الدین حسن بن طاووس حسنی کتاب بزرگی در مورد همه استخاره‌ها نوشته و در آن بر روایات استخاره رقاع اعتماد فراوانی نموده است.([16])
در آن کتاب گفته: تنها گروه کوچکی منکر آن هستند.
اقوالشان در مورد افرادی که منکر هستند مختلف است،  شیخ آن‌ها که به شهید معروف است می‌گوید: کسی منکر آن نیست مگر ابن ادریس و افرادی که بر مسلک او هستند مانند شیخ نجم الدین([17]) ولی مجلسی می‌گوید: انکار از شیخ مفید شروع شده است و او اولین منکر است،  چون هنگام ذکر روایت استخاره رقاع می‌گوید: این روایت شاذ است و بدون تحقیق آن‌را ذکر کرده‌ایم،  اما بعضی از متأخرین منکر وجود چنین عبارتی در کتاب شیخ مفید هستند و می‌گویند: به کلام او افزوده شده است([18]) و بعضی از متأخرین به انکار او اعتمادی نمی‌دهند بلکه بر صحت آن پافشاری می‌کنند و کلام مفید را شاذ می‌دانند.
این داستان آن‌ها در مورد هر چهار نوع استخاره بود و مناقشه‌ای که در مورد آن بین شیعه برپا شده است،  این نوع استخاره‌ها عین کار مشرکین دوران جاهلیت است با این تفاوت که نماز و دعا را به آن افزوده‌اند و بعضی از روایات مکان مخصوصی (قبر حسین) را به آن اختصاص داده‌اند تا باب شرک بیشتر باز شود.([19])
این بدعت و شرک خطرناک تنها از شیعیان پیرو اهل بیت نقل شده است،  تا با آن مردم را هدایت دهند و در لایه‌‌های جاهلیت گیر نکنند!!
خداوند می‌فرماید:
{ حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالأزْلامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لإثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (٣)}المائدة: ٣
((اي مؤمنان!) بر شما حرام است (خوردن گوشت) مردار،  خون (جاري)،  گوشت خوك،  حيواناتي كه به هنگام ذبح نام غير خدا بر آنها برده شود و به نام ديگران سر بريده شود،  حيواناتي كه خفه شده‌اند،  حيواناتي كه با شكنجه و كتك كشته شده‌اند،  آنهائي كه از بلندي پرت شده و مرده‌اند،  آنهائي كه بر اثر شاخ‌زدن حيوانات ديگر مرده‌اند،  حيواناتي كه درندگان از بدن آنها چيزي خورده و بدان سبب مرده‌اند،  مگر اين كه (قبل از مرگ بدانها رسيده و) آنها را سر بريده باشيد،  حيواناتي كه براي نزديكي به بتان قرباني شده‌اند،  و بر شما حرام است كه با چوبه‌هاي تير به پيشگوئي پردازيد و از غيب سخن گوئيد،  همه اينها براي شما گناه بزرگ و خروج از فرمان يزدان است. از امروز كافران از (نابودن كردن) دين شما مأيوس گشته‌اند (و مي‌دانند اين دين ماندگار و جاودانه است)،  پس از آنان نترسيد و از من بترسيد. امروز (احكام) دين شما را برايتان كامل كردم و (با عزّت بخشيدن به شما و استوار داشتن گامهايتان) نعمت خود را بر شما تكميل نمودم و اسلام را به عنوان آئين خداپسند براي شما برگزيدم. امّا كسي كه در حال گرسنگي ناچار شود (از محرّمات سابق چيزي بخورد تا هلاك نشود) و متمايل به گناه نباشد (و عمداً نخواهد چنين كند،  مانعي ندارد) چرا كه خداوند بخشنده مهربان است (و از مضطرّ صرف نظر مي‌كند و براي او مقدار نياز را مباح مي‌نمايد)). ‏
یعنی اینها بر شما حرام هستند.([20]) ابن عباس می‌فرماید: این قداحی است که در دوران جاهلیت آن‌را انجام می‌دادند([21]) ابن قیم می‌فرماید: توسط آن‌ها می‌‌خواستند علم غیب را به دست آورند([22]) جمله «ذالکم فسق» یعنی انجام دادن چنین کارها فسق و گمراهی و جاهلیت است.([23])
روافض با این استخاره دقیقاً کار مشرکان را انجام می‌دهند و خطای آن‌ها را تکرار می‌کنند،  می‌خواهند این ازلام را بر استخاره شرعی ترجیح دهند،  چون ـ بر اساس قاعده خودشان که خود را ملزم به پیروی از آن می‌دانند و مخالفت با آن‌را جرم خانمان‌سوزی به شمار می‌آورند ـ شاذ بودن و منحصر به شیعه بودنش دال بر صحت آن است و مخالفت با آن‌را جرم خانمان‌سوزی به شمار می‌آورند،  می‌گویند: اگر نتیجه «انجام نده» باشد باید حتماً از آن دوری کنید.([24])
روافض چگونه گمان می‌کنند که آنچه از کاغذها بیرون می‌آید همان منظور پروردگار است و باید از آن پیروی شود...... آیا با خدا عهد و پیمانی بسته‌اند؟ این کاغذها بدون دلیل و برهان مانند حال مشرکان دوران نزول وحی،  امر و نهی می‌کنند؟! بین قول این‌ها و مشرکینِ منجم چه تفاوتی وجود دارد؟ خداوند می‌فرماید:
{ إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (٣٤)} لقمان: ٣٤
(آگاهي از فرا رسيدن قيامت ويژه خدا است،  و او است كه باران را مي‌باراند،  و مطّلع است از آنچه در رحمهاي (مادران) است،  و هيچ كسي نمي‌داند فردا چه چيز فراچنگ مي‌آورد،  و هيچ كسي نمي‌داند كه در كدام سرزميني مي‌ميرد. قطعاً خدا آگاه و باخبر (از موارد مذكور) است). ‏
شیعه هم می‌گویند: این کار را با دستور سنگ و جمادات انجام بده و يا آن را انجام نده.

-----------------------
زیرنویسها:
([1])ـ ابن کثیر،  ج2،  ص12،  تفسیر طبری،  ج9،  ص510.
([2])ـ وسائل الشیعه،  ج5،  ص208و213.
([3])ـ بحار الانوار،  ج91،  ص226و234،  ج91،  ص235 و 240 و 247 و 251.
([4])ـ نمونه آن‌ها را می‌توان در کتاب «فروع من الکافی/کلینی،  ج1،  ص131» و کتاب «التهذیب طوسی،  ج1،  ص306» و کتاب «وسائل الشیعه/حر عاملی،  ج5،  ص208» و غیره می‌توان پیدا کرد.
([5])ـ الفروع الکافی،  ج1،  ص132،  التهذیب،  ج1،  ص306،  وسائل الشیعه،  ج5،  ص209.
([6])ـ مجلسی،  ج91،  ص239.
([7])ـ بحار الانوار،  ج91،  ص328،  باب «استخاره بندق».
[8] بحار الانوار ج 91 ص 250
[9] ابن کثیر ج 2 ص 13
([10])ـ بخاری،  ج2،  ص51،  باب «سنت های دو رکعتی»،  ج8،  ص168،  باب «قل هو القادر»،  ابو داود،  ج2،  ص187و188،  شماره 1538،  امام ترمذی،  ج2،  ص349،  شماره 480،  نسائی،  ج6،  ص80و81،  ابن ماجه،  ج1،  ص440،  شماره 1383،  امام احمد،  ج3،  ص344.
([11])ـ بحار الانوار،  ج91،  ص265،  مکارم الاخلاق،  ص372.
([12])ـ وسائل الشیعه،  ج5،  ص211.
([13])ـ بحار الانوار،  ج91،  ص287.
([14])ـ بحار الانوار،  ج91،  ص287.
([15])ـ بحار الانوار،  ج91،  ص187.
([16])ـ بحار الانوار،  ج91،  ص288.
([17])ـ بحار الانوار،  ج91،  ص288.
([18])ـ بحار الانوار،  ج91،  ص287و288.
([19])ـ بحار الانوار،  ج101،  ص285،  وسائل الشیعه،  ج5،  ص220.
([20])ـ ابن کثیر،  ج2،  ص12.
([21])ـ طبری،  ج6،  ص78.
([22])ـ اغاثة اللهفان،  ج1،  ص227.
([23])ـ ابن کثیر،  ج2،  ص13.
([24])ـ الایقاظ من الهجعه/حر عاملی،  ج2،  ص70و71.


به نقل از كتاب: نقد و  بررسى اصول و پايه‌هاى  مذهب شيعه دوازده امامى

مصدر: سايت نوار اسلام
IslamTape.Com

0 نظرات:

ارسال یک نظر