طی بحث ها و گفتگوهای پراکنده با بعضی شیعیان اثناعشری و مدعیان دروغین محبت اهل بیت بویژه غالیان و افراطیان رافضی که امروزه خود را سخنگو و پرچمدار تشیع می دانند و در عمل نیز صدای تشیع راستین را خفه کرده و خود بوق و کرنا بدست گرفته و خود را پیروان اسلام ناب و فقه پویای تشیع و محب اهل بیت معرفی کنند، مکرر شنیده ام که با کمال پر رویی خود را فرقه ناجیه منصوره! و اهل سنت و جماعت را بدعت گذار معرفی می کنند!.
واقعا شگفت انگیز است و جرأت می خواهد که کسانی دروغ و بدعت و تحریف را به جای صدق و راستی و سنت و شریعت و حقایق ثابت دین معرفی کنند! کاری که امروز اقلیت رافضی انجام می دهند! و در این راه دروغپردازی و بدعت گذاری و تحریف حقایق تا جایی پیش رفته و می روند که حتی اولین شاگردان مکتب رسالت و نسل اول امت اسلامی و خیر امت را نعوذ بالله گمراه و منحرف و بدعت گذار و فراتر از آن منافق و مرتد و کافر می خوانند!! و تمام امت مسلمه را بشمول اهل سنت و جماعت و شیعیان صادق و راستین و دوستداران واقعی اهل بیت را اهل بدعت معرفی می کنند!!.
بسیاری از علمای بزرگ شیعه و روشنفکران و نخبگان دینی و فرهنگی از این شاخۀ افراطی و منحرف تشیع که مذهب غلاة شیعه را اصل مذهب شیعه معرفی می کنند به شدت ناراحت و نگرانند و همواره این خشم و نارضایتی را به عناوین مختلف بیان می کنند.
اما از آنجایی که روافض تکفیری و دشمنان وحدت مسلمین در بدنۀ قدرت سیاسی حاکم نفوذ کرده اند به کسی فرصت اظهار وجود نمی دهند. به هر حال پس از این درآمد و مقدمۀ کوتاه وارد اصل مطلب می شویم که:
یکی از صدها بدعت ضد دین در مذهب این غالیان افراطی و ی مدعی تشیع و اسلام ناب و پیروی از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم: بدعت سوگواری و سینه زنی و زنجیر زنی و قمه زنی است که هرساله به وسیله آن قلب پاک میلیونها مسلمان را سیاه و سرشار از کینه و عداوت و دشمنی با صحابه و امت مسلمه می کنند.
براستی باید از این مقدس مآبان کاذب و مدعیان دروغین پیروی از اسلام ناب و عاشقان دروغگو و ریاکار اهل بیت پرسید که این بدعت کی و از کجا و توسط چه کسی وارد اسلام ناب شده است؟!.
آیا از قرآن دلیل دارید؟! از سنت دلیل دارید؟ از عقل سالم دلیل دارید؟! کدام امام و شخصیت اهل سنت این بدعت را انجام داده است کدام عالم مسلمان این کار را انجام داده است؟!.
حتما خود حضرت علی بنیان گذار این عمل ضد دین و ضد عقل و ضد اخلاق بوده است؟! یا حضرت حسن یا حضرت حسین یا حضرت زین العابدین و باقر و صادق؟! یا حضرت موهوم: آن مهدی تخیلی؟!.
شاید هم وصیت نامه ای در اختیار داشته باشید؟! یا مانند مسجد جمکران کسی خواب دیده که مهدی عرب را که قرنها گویا در غار سامرای عراق می زیست باید شناسنامه ایرانی داد و وارد جمکران نمود؟! پس این بدعت عاشورا از کجا پدید آمد؟!
از شما می پرسم کسانی که مدعی هستید اهل سنت مبتدع و بدعت گذار هستند اما شیعیان غالی و افراطی و تکفیری فرقه ناجیه منصوره؟!
ما تا کنون شباهت های روافض غالی و افراطی با یهودیان را خوانده و شنیده بودیم ولی راستش در بارۀ شباهت های این تشیع کاذب با مسیحیت فکر نکرده بودیم! و اصلا باور نمی کردیم که با مسیحیت هم زدو بندهایی داشته باشند!! و از این دین تحریف شده و «سوداگران دروغ» مسیحی نیز تقلید کنند اما کم کم همه چیز روشن شد و مواردی بدست آمد و اینک ثابت گردید که بدعت سوگواری و سینه زنی و قمه زنی و حتی لباس کفن مانند آن نیز از مسیحیت وارد اسلام ناب تشیع کاذب افراطی و تکفیری گردیده است.
عجله نکنید الآن عرض می کنم بلکه سند تاریخی آنرا که توسط خود شیعیان کشف شده را معرفی می کنم.
نویسنده و محقق این شاهکار بزرگ «پروفسور فرانکو امتو شرق شناس 60 ساله ایتالیایی است که تحصیلات خود را در فلسطین، ایتالیا و ایران گذرانده است او اکنون استاد شرق شناس ادیان در بسیاری از دانشگاهها است، این مقاله با موضوع سنت سوگواری در شیعه و مسیحیت توسط بخش اندیشه سایت خبر انلاین از زبان انگلیسی ترجمه شده است».
پروفیسور فرانکو امتو می نویسد: «اولین سند تاریخی که این سنت (=بدعت) را نقل می کند به سال 1260 میلادی (مترادف با 658ﻫ ق) بر می گردد.
نخستین واژههای زبان فارسی را خوب به یاد دارم، همچنین موقعیت و صحنه اولین برخورد با آنها را به یاد دارم. خاطره اولین شعری که در خاطره دارم ـ که در واقع نمیتوان آن را شعر نامید ـ به حدود پنجاه سال پیش برمیگردد. روز بسیار گرمی بود، روز تعطیل هم بود و یکی از دوستان مرا دعوت کرده بود تا چیز تازهای مشاهده کنم. دستههای زنجیر زنان در عاشورای حسینی را آن دوست مرا از کوچه پس کوچه به خیابان بوزرجمهری، نزدیک سبزه میدان رساند. دستهها هر یک به روش مختص به خود با قدمهای منطم و حرکات همزمان از جلوی ما میگذشتند و ملال و اندوه خود را توسط اشعار ساده بیان میکردند:
چه کربلاست امروز چه پربلاست امروز سر حسین محبوب از تن جداست امروز
ریتم ضربههای زنجیرها، که با آهنگ محزون اعضای دسته توأم بود، صحنه بزرگترین حماسه اسلامی چهارده قرن پیش را جلوی چشم حیران من زنده میکرد و در خاطرم نقش میبست. ضمنا به یاد میآوردم که در کتب تاریخ خوانده بودم که در اروپای قرون وسطی نیز دستههای شلاق زنان مسیحی رواج داشت. این آیین نخست صرفا در دیرها و صومعهها مرسوم بوده و سپس مؤمنان عادی نیز آن را انجام میدادند، به خصوص برای تقاضای رفع مصیبتهای عمومی مانند طاعون و جنگ از درگاه خدا.
اولین سند تاریخی که این سنت را نقل میکند به سال 1260 میلادی (مترادف با 658 ه ق) برمیگردد. در آن سند گفته میشود که راهبی به نام رانئری فازنی (ranieri fasni) ملبس به لبادهای ازگونی، با شلاقی از رشتههای چرمی در خیابانهای شهر پروچیا (pergia) راه افتاده بود و مردم را به تقلبد از خود دعوت میکرد. مردم زیادی همان لباس را پوشیدند و با شلاق، خودزنی کردند. به زودی این آیین در روستاهای اطراف آن شهر گسترش یافت و بعد به شهرهای دیگر. در کمتر از دو ماه در خیابانهای اغلب شهرهای ایتالیا دستهةایی مشاهده میشد از مردهای نیمه برهنهای که خود را شلاق میزدند. شبها زنان در خانهها یا نمازخانهها جمع میشدند و به شلاقزنی میپرداختند. این عادت از مرز ایتالیا فراتر رفت و فرانسه و آلمان تا لهستان را فرا گرفت و به اصلاح اخلاق عوام، آشتی با دشمنان، آزادی اسیران جنگی و استرداد اموال مسروقه و حرام منجر شد. به مرور زمان فعالیت این دستهةا صورت منظمی به خود گرفت و انجمنةایی پدید آمد با آییننامهةا و قوانین مشخص که علاوه بر شلاق زدن خود، اعمال خیر نیز انجام میدادند؛ اعمالی مانند صدقه دادن به خصوص برای رفع نیزا نیازمندان آبرومند، عیادت از بیماران، دیدار زندانیان و برگزاری مجالس دعا برای در گذشتگان.
از قرن سیزدهم تا چهاردهم (قرن هفتم الی نهم ه ق) این انجمن اصلیترین عوامل انجام کارهای خیر بودند. در بعضی از شهرها و در خود رم هنوز بیمارستانهایی از آن دوران باقی مانده است که در آرم آنها تصویر یک شلاق به چشم میخورد. هنوز در بعضی از استانهای ایتالیای جنوبی و در اسپانیا انجمنهایی از شلاق زنان وجود دارد که اعضای آن با شلاق چرمی یا با چند دسته نی خود را میزنند. به خصوص در هفته مقدس ـ هفتهآی که در آن از آزار و مرگ حضرت عیسی یاد می:نند ـ اعضای آن انجمنها لبادههای سفید بلند بر تن میکنند که پشت آن باز است تا شلاق به پوست بدن اصابت کند.
مقامات کلیسا فعالیتهای آن انجمنها را رسمیت بخشیدند و قوانینی وضع کردند تا کسانی که به این مدام ملحق میشدند، زندگی سادهای را در پیش بگیرند. باید لباسهایی از پشم زمخت و به رنگ تیره به تن کنند، موهای خود را بتراشند و صورت اصلاح نکنند و ریش مرتب نکنند. زمان نیز سر را میتراشیدند و فقط لباسهای تیره میپوشیدند. همه از تماشای تئاتر و از تفریحات دیگر پرهیز میکردند و در ضیافتها و مهمانیها شرکت نمیکردند همچنین فعالیتهای تجاری ممنوع بود تا مبادا سوء استفادههای نامشروع کنند. در این انجمنةا تمام ثروتمندان گناهکار محسوب میشدند و اگر کسی از طبقه مرفه میخواست به انجمن آزارکشان ملحق شود، باید کلیه اموال حرام را پس بدهد و اگر نمیتوانستند و یا نمیدانستند به چه کسی احجاف کرده بودند، اموال مسروقه یا مشکوک را به دیدها و کلیساها جهت کمک به بیماران و بیوه زنان و یتیمان و برای احداث بیمارستان اهدا میکردند. علاه بر این آنها از احراز مقام سیاسی و اداری منع میشدند و نباید اسلحه حمل میکردند و به همین دلیل از خدمت نظام معاف بودند. مهمترین دستورشان پرهیز از ثروت و تجملات بود، به طوری که ثروتمندانی که میخواستند به عضویت آن دستهها در بیایند زندگی فقیرانه در پیش میگرفتند. طبق گفتار انجیل «گنجها برای خود در زمین نیندوزید: جایی که بید و زنگ زیان میرسانند و جایی که دزدان نقب میزنند و دزدی میکنند، بلکه گنجها را بهر خود در آسمان بیندوزید، جایی که بیدوزنگ زیان نمیرساند و جایی که دزدان نقب نمیزنند و دزدی نمی:نند. زیرا هر جا گنج تو باشد، دل تو نیز در آنجا خواهد بود.». (1)و نیز: «باز شما را میگویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از دخول شخص ثروتمند در ملکوت خدا». (2)
اعضای آن انجمنها چهار روز در هفته در طول تمام سال روزه کامل میگرفتند و بعضیها از روابط زناشویی نیز خودداری میکردند. در این باره جهت جلوگیری از افراط و راهنمایی به میانهروی، کلیسا تعداد روزهایی را برای این پرهیز تعیین نمود. ضمن اجرای مراسم شلاق زنی اشعاری به زبان لاتینی خیلی ساده و دارای قیافه خوانده میشد. از همه مشهورتر شعر stabatmater بود که هنوز در کلیسا خوانده میشود و بیانگر غم و غصه مریم، مادر عیسی، است. وقتی به یاد صلیب ایستاده بود در حالی که فرزندش برروی آن میخکوب شده بود.
به جای آن که به تشریح وجوه تشابه این سنتها در دو دین بپردازیم، باید یادآوری کنیم که در حالی که در تشیع این عزاداری پابرجاست، در مسیحیت از بین رفته است و فقط در بعضی مناطق ایتالیا و اسپانیا هنوز برقرار است، ولی فاقد محتوای کهن خود است و صرفاٌ صورت ظاهر آن حفظ شده است. شباهتهای بارزی در مراسم قدیمی مسیحیان و مراسم فعلی شیعیان وجود دارد که بر هیچ کس پوشیده نیست. ممکن است کسی سؤال کند چه کسی از دیگری اقتباس کرده است؟ ممکن است که این دو پدیده مشابه، مستقل از هم بوده باشد . از طرفی بنده به تاریخ اسلام آن چنان وارد نیستم و اسناد تاریخی اسلامی در اختیار ندارم تا بتوانم به این سؤال جواب بدهم. این کار یک پژوهشگر مسلمان است. به هر حال دانستن این مطلب اهمیت چندانی ندارد. چیزی که حایز اهمیت است فلسفه و اهدافی است که در این رسوم نهفته است. این سنتها در مسیحیت به تازیانه خوردن حضرت عیسی برمیگردد. (3).
معمولاٌ آزارکشی یا خودآزاری در مسیحیت، فقط یادآور آزار کشیدن عیسی مسیح نیست، بلکه به معنای شریک بودن فرد مسیحی درآن رنج و آزار نیز هست. مسیحیان معتقدند که علت عذاب و رنج عیسی گناهان انسانها بوده و نمیتوان از آن گناهان پاک شد، مگر از راه تشبه به آن رنج و عذاب. بنابراین رنج به معنای توانایی بازخرید انسان گناهکار از بردگی و گناه است. در نظر مسیحیان، پذیرفتن نابسامانیها و رنجهای زندگی و به خود رنج دادن بهترین وسیله تطهیر و دریافت بخشودگی و رحمت الهی است. علاوه بر این، کسی که به تن خود آزار میدهد، به خدا و به خود ثابت میکند که میخواهد از گناه بازگردد و در راه رستگاری گام بنهد. تا آنجایی که حقیر مشاهده کرده است، و ادعا ندارد که درست درک کرده باشد، در مسلک تشیع مراسم عاشورای حسینی تجلیل از آن ابرمرد و تقلید از شجاعت او توسط کسانی است که از ضربههای زنجیر نمیهراسند. این کار، اظهار ملالی است برای مرگ پرافتخار آن پهلوان معصوم و محبوب. درست مانند درد مادر یا پدری که فرزند دلبند خود را از دست دادهاند. به هر حال در این دو سنت مسیحی و شیعی میتوان فصل مشترکی پیدا کرد، زیرا کسی که با اعتقاد و بدون تظاهر و یا پیروی از مد حاضر است خود را شلاق یا زنجیر بزند، به عمق این مطلب پی میبرد: «کسی که در راه حقیقت جان خود را نثار کرده است به ما آموخت که دنیاگرایی و خودخواهی در خورپیروان ادیان الهی نیست».
پینوشتها:
1- انجیل متی، باب 6، آیات 19 – 21
2- انجیل لوقا، باب 18، آیه 25. انجیل متی، باب 19، آیه 24. انجیل مرقس، باب 10، آیه 25.
3- انجیل یوحنا، باب 19، آیه 1.
این پایان مطلب پرفیسور فرانکو امتو است اگر دقت نکرده اند بیایید با هم به این مورد هم توجه کنیم که یک فرق اساسی شلاق زنی مسیحی با زنجیر زنی شیعی این است که مسیحیان از این کارشان نتیجه می گرفتند که باید:
«اصلاح اخلاق عوام، آشتی با دشمنان، آزادی اسیران جنگی و استرداد اموال مسروقه و حرام منجر می شد»!.
اما در تشیع چی؟ این مراسم به چه منجر می شود؟!: به ایجاد عقده و کینه و دشمنی با امت اسلامی!! کینه و دشمنی با بهترین اولیاء و دوستان خدا صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم!! لعن و نفرین و دشمنام به صحابه و اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم!!، ایجاد حس انتقام جویی از نسل سی ام امت اسلامی به بهانه گناه ناکرده یک یا چند فرد ظالم و ستمگر در 1370 سال پیش!! اعلان بیزاری و تنفر و انزجار از تمام امت از آغاز تا کنون و سرانجام تهدید به انتقام از هر زنده و مرده اهل سنت توسط حضرت مهدی موهوم فک الله اسره و عجل فرجه!!.
پس ملاحظه می فرمایید که فرقه ناجیه منصوره یعنی روافض غالی و تکفیری صددرصد پیرو قرآن و سنت صحیح و عقل سالم هستند!! و تمام آنچه در دین شان انجام می دهند کاملا مستقل و ریشه در اسلام ناب دارد؟! مبارک باد!!.
خواهش ما از همه عزیزان مقلد آیات عظام و حجج اسلام و پیروان تشیع ناب این است که مبادا دنبال تحقیق بروند که درد سر فراوان دارد!! و آینده ای کاملا پرخم و پیچ!! معلوم نیست چه بلاهای منتظر کسانی باشد که با تحقیق و بررسی و بازگشت به قرآن و سنت صحیح و عقل سالم دین و عقیده خود را انتخاب می کنند؟!. اما یک چیز معلوم است بهشت جاویدان و خوشنودی پروردگار کافی نیست؟!
الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله.
http://haidari11.wordpress.com/2010/01/10/bedat/
http://haidari11.wordpress.com/2010/01/10/bedat/
0 نظرات:
ارسال یک نظر