به همین یک سوال پاسخ دهید تا شیعه شویم + سه آوانس منحصر بفرد

به همین یک سوال پاسخ دهید تا شیعه شویم + سه آوانس منحصر بفرد

 
اگر علما و مراجع مدعی تشیع، فقط به همین یک سئوال ما پاسخ دهند ما از جانب تمامی مسلمانان جهان اعلام می کنیم که حاضریم، مذهب و عقاید آنها را قبول کنیم!!
شما برای ما :

  • 5 حدیث [1] ( با تواتر لفظی )
  • از کتب خودتان (از کتب شیعه)
  • از 5 طریق مختلف
  • با سند صحیح [2]
  • از پیامبر گرامی اسلام بیاورید که در آنها شخص پیامبر(ص) فرموده باشند :
- حضرت علی (ع) خلیفه (منظور ما ولایت است و نه وصایت[3] ) بلافصل من به فرمان خدا هستند.
- یا شخص حضرت علی فرموده باشند معنای مولی در غدیر خم یعنی خلیفه یا اینکه فرموده باشند: مراد از آیه ابلاغ یا آیه ولایت من هستم یا همین موضوع را پیامبر فرموده باشند !
- مهدی موعود ، فرزند امام حسن عسگری است [4]
- پیامبر اسلام علم غیب دارند(به غیر از وحی) یا از جانب خدا (و نه انتخاب مردم مدینه) حاکم مدینه شده اند و یا به غیر از مورد وحی، عصمت دارند.
- تفسیر و توضیح قرآن، فقط مختص حضرت علی (ع) و فرزندان ایشان است .
- جواز گنبد و بارگاه ساختن روی قبور
- زیارت عاشورا و دعای ندبه و توسل
- حضرت علی (ع) و یا فاطمه متولی فدک نبوده بلکه مالک یا وارث فدک بوده اند.
دقت کنید که مسلمانها طبق نص صریح قرآن، دین خود را باید از قرآن و سنت نبی اکرم(ص)(که آن هم باید منطبق با قرآن باشد) بگیرند. پس احادیثی که برای ما می آورید باید از قول پیامبر(ص) باشد نه از قول ائمه(که عده ای غالی و خمس دزد، اطراف آنها را گرفته و از زبان مبارک آنها حدیث دروغ جعل کرده اند) دقت کنید شما فقط در کتاب بحار الانوار 700 هزار حدیث دارید در اصول کافی 13 هزار حدیث و اگر احادیث کتب دیگر شما را روی این تعداد بریزیم تعداد احادیث شما از یک میلیون حدیث بیشتر می شود، شما به جای استناد روز و شب به کتب اهل سنت از بین این یک میلیون حدیث کتب خودتان، 5 حدیث ( برای هر سئوال 5 حدیث) با شرایط فوق بیاورید تا ما تسلیم شما شویم! البته برای اینکه زحمت بیهوده نکشید خدمت شما باید عرض کنم : گشتم ، نبود، نگرد، نیست! آری شما نه تنها سندی از قرآن برای اثبات عقاید شرک آمیز ضاله خودتان ندارید بلکه حتی در کتب خودتان هم حدیث صحیح السند و بدون انقطاع و متواتری از قول پيامبر اسلام در این زمینه ندارید؟ پس استناد روز و شب شما به کتب اهل سنت چیست؟ برادر گرامی آقای قزوینی در قیامت، حجت شما چیست؟ که اینهمه در حال گمراهی شیعیان هستی؟
با اینکه ما در اینجا 3 آوانس به شما دادیم ولی باز هم شما در این مبارزه طلبی، شکست می خورید . 3 آوانس ما :
- احادیث، حتما از کتب خودتان (شیعه) باشد!!
- خبر واحد باشد (زیرا کمتر از 10 طریق می شود خبر واحد)
- راویان این روایات، طبق نظر علمای علم رجال شیعه، رد و یا تایید شوند! [5]
در برابر این سه آوانس، ما از شما فقط یک خواهش داریم و آن اینکه : موضوع مورد اشاره ما دقیقا در حدیث آمده باشد، یعنی به عنوان مثال، حضرت علی (ع) دقیقا این جمله را فرموده باشند: پیامبر اسلام در غدیر خم من را به عنوان خلیفه بلافصل من عندالله معرفی کرد! و یا اینکه پیامبر(ص) دقیقا فرموده باشند: حضرت علی به فرمان خدا خلیفه بلافصل من است. من می دانم که در کتب عامه مسلمین[6] یکی دو حدیث داریم که پیامبر(ص) فرموده اند : علی ولی بعد از من است . ولی :
- اینها خبر واحد است و چون مدرکی از قرآن و عقل و تاریخ و اجماع مسلمین ندارد و صدها حدیث ضد هم دارد پس نمی تواند حجت باشد.
- پیامبر اسلام، سخنانی در خصوص خلافت عمر و ابوبکر هم فرموده اند و مشخص است که اینها یا اخباری غیبی است که نبی اکرم(ص) از جانب وحی مطلع شده اند و از باب خبر دادن از آینده بیان کرده اند و یا توصیه و سفارشی است به انتخاب این افراد از سوی مردم .
- پیامبر(ص) مانند بسیاری از موارد دیگر، نظر شخصی خود را فرموده اند(رغبات شخصی) و هیچ کجا نفرموده اند اینکه من گفتم (یعنی ولایت علی) فرمان و دستور خداست.
درست است که خدا در قرآن در خصوص پیامبر اسلام فرموده: و ما ینطق عن الهوی ولی در ادامه همین آیه می فرماید : ان هو الا وحی یوحی : این یعنی اینکه سخن پیامبر اسلام فقط در حوزه وحی، خالی از خطا و اشتباه است ولی در سایر موارد، مسلمانها می توانند مخالفت کرده و نظر خود را بگویند و مگر مشورت (و شاورهم فی الامور: ای پیامبر در امور با آنها مشورت کن) چیزی جز ابراز مخالفت است؟!! براستی مگر خدا می خواسته گوسفند تربیت کند؟ موارد زیر که برخی از آنها نیز در قرآن است دال بر این است که حتی پیامبر(ص) اسلام نیز اشتباه داشته اند یا نظری بهتر از ایشان نیز وجود داشته است :
- اخم کردن به شخص کور(عبس و تولی)[7]
- فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ، پس صبر كن كه وعده خدا حق است و براى گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت شامگاهان و بامدادان ستايشگر باش(سوره غافر آیه55)
- فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ پس بدان كه هيچ معبودى جز خدا نيست و براى گناه خويش آمرزش جوى و براى مردان و زنان با ايمان (طلب مغفرت كن) و خداست كه فرجام و مآل (هر يك از) شما را مى‏داند(سوره محمد آیه19)
- انا فتحنا لک فتحا مبینا(1) لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا(2) ما تو را پيروزى بخشيديم (چه) پيروزى درخشانى، تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو درگذرد و نعمت ‏خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدايت كند(سوره الفتح آیات 1 و 2 )[8]
- نگفتن ان شاء الله (سوره کهف آیات 23 و 24 )
- افشای رازی برای همسران خود و اینکه چرا چیزی را که خدا برای تو حلال کرده حرام کردی (سوره تحریم)
- از خدا سزاورتر بود بترسی تا از خلق(سوره احزاب آیه37 )
- خدا تو را ببخشد چرا قبل از اینکه دروغگو از راستگو بر تو معلوم شود بدانها اجازه دادی(سوره توبه آیه43)
- و لا تکن للخائنین خصیما(سوره نساء آیه105) و نیاید که به سود خیانتکاران به خصومت برخیزی، در مورد داستان بنی ابیرق است که در دزدی زرهی دست داشتند و با جنجال می خواستند گناه را به گردن دیگری بیندازند. حتی پیامبر(ص) قتاده بن نعمان را که عزیز و بدری هم بود و شکایت دزدی او پیش پیامبر برده بود، سرزنش کرد، که آیه آمد.
- طلب استغفار برای منافقان (سوره توبه آیه113)
- شک ( سجده 23 )
- عجله در خواندن قرآن (و لا تحرک لسانک لتعجل به)
- فراموشی : (ای پیامبر) هر گاه شیطان تو را به فراموشی انداخت پس دیگر با گروه ظالمان منشین : وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (سوره انعام آیه68 )
- عجله : لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ : زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن (= قرآن) حركت مده(سوره قیامه آیه16)
- انتخاب محل سپاه در جنگ بدر و سپس تغییر محل، طبق نظر یکی از انصار
- منع مردم مدینه از گرده افشانی درختان نخل و . . . .
آری در قرآن به صراحت بیان شده که: قل انما انا بشر مثلکم : ای پیامبر بگو من نیز انسان و بشری مانند شما هستم! و آیا بشر جز فراموشکاری، تردید، ترس، غمگین شدن، عاشق شدن، فکر کردن، دیدن و شنیدن و سخن گفتن و خطا کردن، چیز دیگری هم هست؟ اینها بر خلاف تفکر احمقها، نه تنها ارزش پیامبر اسلام را کم نمی کند بلکه مقام او را نزد عاقلان بالاتر برده و ما را به صحت گفتار او مطمئن ساخته[9] و فقط اینگونه است که ما می توانیم از ایشان الگو بگیریم.

[1] ملاک تواتر بنا به گفته مطهری در کتاب سیری در امامت باید بیش از 10 طریق باشد، ولی ما در اینجا به شما یک آوانس می دهیم!!! 5 حدیث هم بیاورید کافی است!!!
[2] سند صحیح سندی است که تمام سلسله روات آن راستگو و ثقه بوده و مورد تایید علمای رجال شیعه مانند کشی و مامقانی و ابن غضائری و علامه حلی باشند و بین آنها انقطاع زمانی وجود نداشته باشد(مثلا راوی اول در 120 هجری فوت کرده باشد و راوی دوم در 130 هجری به دنیا آمده باشد! مثل راوی خطبه فدک!) و مذهب آنها نیز بنا بر قول خود شما 12 امامی باشد و نه 7 یا 4 یا 5 یا 6 امامی! که به قول شما فاسد المذهب هستند .
[3] ما وصایت حضرت علی(ع) را قبول داریم که ایشان جانشین پیامبر(ص) در قبیله بنی هاشم بوده و وصی نبی اکرم(ص) در امور مالی ایشان بوده اند .
[4] دانشمند گرامی حیدرعلی قلمداران در کتاب بررسی نصوص امامت یا شاهراه اتحاد سند روایاتی مانند لوح جابر و امامان 12 نفرند را به خوبی رد کرده و باطل دانسته است.
[5] دقت کنید که علمای علم رجال شیعه باید اسناد آنها را تایید کنند! و اینکه شما مثلا تضعیفات ابن غضائری را قبول ندارید برای ما مهم نیست(جالب است که در تاریخ، تردیدهایی در اینکه ابن غضائری به دست مدعیان ولایت به خاطر حق گویی به شهادت رسیده باشد وجود دارد!)
[6] البته برخی از این کتب متعلق به 10 قرن پس از هجرت است! و برخی از احادیث آن سند ندارد یا خبر واحد است و یا اخبار متعدد ضد آن هم وجود دارد! آری این است احادیثی که آقای قزوینی صبح تا شب به رخ اهل سنت می کشد!
[7] البته شیعه اینرا در مورد پیامبر(ص) نمی داند ولی از آیات بعدی که درباره هدایت افراد است و خطاب سخن نیز با پیامبر اسلام می باشد که هادی آن افراد بوده، مشخص می شود که منظور از عبس و تولی همان نبی اکرم(ص) است: و تو چه دانى شايد او به پاكى گرايد(عبس/3) با آنكه اگر پاك نگردد بر تو [مسؤوليتى] نيست(عبس/7) تو از او به ديگران مى‏پردازى(عبس/10) زنهار [چنين مكن] اين [آيات] پندى است(عبس/11) تا هر كه خواهد از آن پند گيرد(عبس/12)
[8] البته من مانند آخوندها از هر آیه ای برای اثبات عقاید خود استفاده نمی کنم به همین دلیل لازم می دانم در خصوص این آیه توضیحی بدهم : این آیه پس از صلح حدیبیه نازل می شود و به نظر من یکی از اعجازهای معنوی جالب قرآن است که کاملا با اصول مترقی قرن بیستم سازگاری دارد. در اینجا صلح ، نشانه پیروزی معرفی شده و اینکه دشمن تو را به رسمیت بشناسد اعلام بزرگترین فتح آشکار است. مردان بزرگ را به پایان کار آنها می شناسند، در اینجا هم کار پیامبر(ص) با موفقیت به پایان رسید (نه در فتح مکه و نه در غدیر خم، بلکه دقیقا در همینجا ای محمد، که توانستی دشمن را به پای میز مذاکره بنشانی! کاری که آخوندها پس از 32 سال هنوز موفق به انجام آن نشده اند!) و هم کار کفار مکه به پایان رسید! این موفقیت و این پیروزی و این صلح که به خاطر گذشت و بخشش و روح بلند محمد(ص) و تفکر عالی شخص او بوده باعث می شود خداوند از گناهان قبل و بعد او درگذرد. حال این گناهان چیست؟ مسلما گناه فردی نیست بلکه گناهانی است که پیامبر اکرم(ص) به نوعی غیرمستقیم به خاطر نقش حاکمیتی در آن نقش داشته اند. مثلا کافری که در جنگ کشته شده، زن و بچه اش بی سرپرست شده اند و یا برخی اعمال اشتباه سران سپاه اسلام و . . .، ما می دانیم که اقامه عدل و برقراری کلمه توحید(در آغاز) فقط با ایجاد حکومت و قوای نظامی امکان پذیر است و آنچنان نزد خدا با ارزش است که به خاطر این مهم از گناهان پیامبر اسلام در حوزه حکومتی و اجتماعی می گذرد. برخی انسانهای متعهد و با خدا در ایران و سایر کشورهای عربی از سیاست دوری می کنند مبادا به گناهی گرفتار شوند در صورتی که اگرنیت آنها پاک بوده و تخصص و مدیریت داشته باشند و درست عمل کنند خداوند از گناهان حکومتی آنها می گذرد، انشاء الله (در ضمن برخی دیگر چون جناب مکارم برای حفظ عقیده عصمت می گویند منظور از گناهان، گناهانی هستند که مشرکین به تو نسبت داده اند!!! نمی دانیم اینگونه تفاسیر یعنی چه؟ گناه نسبت داده شده و تهمت که آمرزش ندارد!! تازه گناه نسبت داده شده را از کجای آیه در آوردید؟!! یا برخی می گویند منظور ترک اولی بوده است توسط پیامبر(ص)، که این نیز مردود است زیرا به ترک اولی نمی گویند گناه ، بلکه می گویند ترک اولی!!! و ادبیات عرب ، آنقدر غنا داشته که خداوند بتواند منظورش را صریح و روشن بیان کند!)
[9] و این در حالی است اکثر جباران تاریخ ، ولایت خود را مطلقه دانسته و خود را دست خدا و سایه خدا و نماینده خدا و حتی خود خدا معرفی کرده اند!

مطالب این پست از کتاب دوباره سرخاب و سفید آب نوشته علی حسین امیری گرفته شده است

 

http://haqaeq.wordpress.com/2010/09/09/%D8%A8%D9%87-%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%DB%8C%DA%A9-%D8%B3%D9%88%D8%A7%D9%84-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%AF%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AA%D8%A7-%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87-%D8%B4%D9%88%DB%8C%D9%85-%D8%B3/#more-1285 

 

 



لینکهای مرتبط

3 نظرات:

ارسال یک نظر