مختار ثقفی مدعی نبوت یا قهرمان؟!

اینروزها بینندگان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران جمعه شب ها شاهد پخش سریال مختار نامه از شبکه یک سیما هستند ، سریالی که در مدت پنج سال و به کارگردانی داود میرباقری و با هزینه ی ای بالغ بر  20 میلیارد تومان ساخته شده است.http://lh5.ggpht.com/_xwWG22CfY40/TLMrP8bWjpI/AAAAAAAAAyA/oDls8U2iWJM/s128/mokhtar.jpg
اما سؤالی که پیش می آید این است ، مگر مختار ثقفی کیست ؟ و هدف از ساخت این سریال چه می باشد؟
این شاء الله قصد داریم در این مجال بحث مختصری داشته باشیم.
اما :
مختار ثقفی کیست؟
مختار بن أبي عبید ثقفی یکی از شخصیت های تاریخی شیعه و بنیانگذار برخی از عقائدشان می باشد ، گرچه مختار در بسیاری از موارد مخالف با اعتقادات شیعه ی اثنا عشری می باشد بویژه اعتقاد به امامت محمد بن حنفیه رحمه الله فرزند علی بن ابیطالب و مهدی منتظر دانستن او و همچنین ادعای نزول وحی و غیره... اما با وجود این مختار در نزد شیعه شخصیتی گرانمایه می باشد چرا که با امویان جنگید و توانست از قاتلان حسین رضی الله عنه انتقام بگیرد.
پدرش أبی عبید ثقفی رحمه الله در زمان رسول خدا صلی الله علیه و سلم مسلمان شد اما توفیق مشرف شدن به خدمت آنحضرت را نیافت ، در سال 13 هجری امیرالمؤمنین عمر بن الخطاب رضی الله عنه او را به فرماندهی لشکرش در نبرد با سپاه ایران تعیین نمود که در نبرد معروف جسر ( پل) به شهادت رسید.
ابی عبید دو فرزند داشت ، دختری بنام صفیه که زنی پارسا بود که به همسری عبدالله بن عمر رضی الله عنه در آمد و پسری بنام مختار.
سیرت و زندگی مختار کاملا متفاوت با زندگی پدرش می باشد. وی مراحل مختلفی را در زندگی خود پشت سر  گذاشت ، و افکار و اندیشه های متعددی را در زندگی خود پذیرفت و در نهایت کارش به جایی رسید که ادعای پیامبری کرد و می گفت که وحی بر او نازل می شود.
ابن کثیر رحمه الله در البدایة و النهایة می نویسد:
مختار در بدایت امر فردی ناصبی بود که کینه و عداوت شدیدی نسبت به علی بن ابیطالب رضی الله عنه داشت ، روزی که اهل عراق از حمایت حسن دست برداشتند و ایشان روانه ی شام بود تا با معاویه مبارزه کند مختار خطاب به عمویش گفت: چه می شود اگر حسن را دستگیر نموده و او را به معاویه تحویل دهی تا جایگاهی نزد او بیابی؟
عمویش گفت: مرا به چه کار بسیار بدی امر می کنی.
وی همچنان مورد خشم شیعیان بود تا اینکه حادثه کشته شدن مسلم بن عقیل پیش آمد ، پس از این حادثه فریاد برآورد که بخدا قسم او را یاری می کنم، عبید الله بن زیاد پس از شنیدن سخنانش او را به زندان انداخت و تصميم گرفت  او را به قتل برساند اما دیری نگذشت که عبدالله بن عمر رضی الله عنه پیغامی به یزید  فرستاد و از او خواست مختار را آزاد نماید،و یزید هم امر کرد که مختار آزاد شود،  مختار پس از آزاد شدن به مکه رفت و به سپاه عبدالله بن زبیر پیوست و بهنگام محاصره شدن وی در زمان یزید در کنار وی ایستاد و از او دفاع کرد.
پس از آن مختار روانه ی کوفه شد.پس از رسیدن به کوفه توانست استاندار کوفه که از جانب یزید  تعیین شده بود را شکست دهد و مردم را به خونخواهی حسین رضی الله عنه فراخواند، سپس برای جنگ با امویان لشکری به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر  تدارک دید ، که موفق شدند سپاه امویان به فرماندهی عبیدالله بن زیاد  را شکست داده و عبیدالله بن زیاد را به قتل برسانند.
پس از کشته شدن عبیدالله بن زیاد مختار سر وی را به مکه نزد عبدالله بن زبیر فرستاد و تصور کرد که دیگر توانسته جایگاه خود را در نزد ابن زبیر تثبیت نماید.
دیری نگذشت که مختار ادعای امامت محمد بن حنفیه نمود و او را مهدی منتظر خواند و خود را نماینده ی وی دانست ، محمد بن حنفیه پس از شنیدن این خبر روانه ی کوفه شد . مختار وقتی شنید محمد بن حنفیه عزم کوفه نموده است ، پست و مقام و جان خود را در خطر دید لهذا گفت: یکی از نشانه های مهدی این است که اگر با شمشیر ضربه ای بر وی وارد شود او را ضرری نخواهد رسید، محمد بن حنفیه پس از شنیدن این خبر دریافت که مختار قصد جان او نموده است لهذا از تصمیم خود خودداری نمود.
پس از آن مختار ادعای نبوت کرد ، وقتی عبدالله بن زبیر به نیت های پلید مختار و عقیده ی فاسد وی  آگاه شد سپاهی به فرماندهی برادرش مصعب بن زبیر روانه ی کوفه نمود که توانست سپاه مختار را شکست داده و او را به قتل برساند.
سخنانی که اهل سنت در مورد مختار می گویند بمنزله دفاع از قاتلان حسین نیست که توسط مختار کشته شدند بلکه همانگونه که شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله می فرماید: لعنت خدا بر کسی که حسین را به شهادت رساند و کسی که بدان امر نمود و کسی که بدان راضی شد.
علامه ابن کثیر رحمه الله درباره ی مختار کذاب می فرماید: كَانَ ضَالًّامُضِلًّا،أَرَاحَ اللَّهُ الْمُسْلِمِينَ مِنْهُ بَعْدَمَا انْتَقَمَ بِهِ مِنْ قَوْم ٍآخَرِينَ مِنَ الظَّالِمِينَ ،كمَا قَالَ تَعَالَى ( وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًابِمَاكَانُوا يَكْسِبُونَ)  الانعام  129-  همانا که مختار انسانی گمراه و گمراهگر بود که خداوند  مسلمانان را از شر او راحت نمود پس از اینکه بوسیله ی وی از انسانهایی ستمگر انتقام کرفت و این است مصداق گفته ی پروردگار آنجایی که می فرماید : (‏و همان گونه برخي از ستمگران را بر برخي ديگر مسلط مي‌گردانيم ، و اين به خاطر اعمالي است كه  انجام مي‌داده‌اند .‏)
اما حدیثی که از آمدن مختار کذاب خبر داده است
امام مسلم رحمه الله در کتاب صحیح خود در باب فضائل الصحابة حدیث 2545 از ابو نوفل نقل می کند :
عبدالله بن زبیر را دیدم که در مکه به دار آویخته شده بود و مردم بر وی می گذشتند تا اینکه عبدالله بن عمر رضی الله عنهما از کنار ایشان رد شد و فرمود: سلام بر تو ای ابو خبیب، سلام بر تو ای ابو خبیب، سلام بر تو ای ابو خبیب، بخدا سوگند که تو را از این کار منع کردم ( جنگیدن با عبدالملک) ، بخدا سوگند که تو را از این کار منع کردم ،بخدا سوگند که تو را از این کار منع کردم، تا جایی که می دانم کسی بودی که بسیار روزه می گرفتی و نماز شب برپا می داشتی ، و چنانچه امتی تو بدترینش باشی آن امت بهترین است ، سپس عبدالله بن عمر از آنجا گذشت ، وقتی گفته ی ابن عمر به حجاج رسید دستور داد ابن زبیر را از چوبه ی دار پائین آورده و در مقبره ی یهود دفن کنند، سپس حجاج کسی را فرستاد تا أسماء بنت ابوبکر صدیق مادر عبدالله بن زبیر را بطلبند، اما أسماء خودداری کرد، قاصد حجاج به نزد او بازگشت، حجاج به قاصدش گفت دوباره به نزد او بازگرد و به او بگو به نزد من می آیی یا اینکه کسی را بفرستم تا موهای سرت را بگیرد و کشان کشان به نزد من آورد؟ اما باز أسماء خودداری کرد و گفت: نمی روم تا اینکه کسی را بفرستد تا مرا کشان کشان ببرد، حجاج وقتی این شهامت را دید ناچار شد خود به نزد اسماء برود، وقتی به نزدش آمد خطاب به او گفت: کار من در مقابل( فرزندت) دشمن خدا را چگونه دیدی؟ أسماء فرمود: می بینم که دنیای او را خراب کردی، و او هم آخرت تو را خراب کرد، خبردار شده ام که به او گفتی ای فرزند صاحب دو کمربند! بخدا سوگند که من صاحب دو کمربند هستم، کمر بند خود را دو نیمه کردم و با نیمه ای آذوقه ی رسول خدا صلی الله علیه و سلم و ابوبکر را ( در سفر هجرت) محکم بستم و نیم دیگر را برای خود گذاشتم. همانا که از رسول الله صلی الله علیه و سلم شنیدم که می فرمود: ان في ثقيف كذابا ومُبِيرا". ( همانا در قبیله ثقیف شخصی بسیار دروغگو و شخصی بسیار خونریز خواهند آمد)، اما بسیار دروغگو را دیدیم اما بسیار خونریز را گمان نمی کنم کسی غیر از تو باشد . سپس از نزد حجاج برخاست و رفت.
امام نووی رحمه الله در شرح ابن حدیث می گوید: و اما گفته ی أسماء که فرمود: اما بسیار دروغگو را دیدیم _ مقصود وی مختار بن ابی عبید ثقفی می باشد، که شخصی بسیار دروغگو بود، و از قباحت ها و رسوائی های وی این بود که ادعا می کرد که جبرئیل علیه السلام به نزد او می آید. و مورد اتفاق علما می باشد که مراد از بسیار دروغگو مختار بن ابی عبید و مراد از بسیار خونریز حجاج بن یوسف می باشد.
به عبدالله بن عمر رضی الله عنهما که مختار برادر زن وی بود گفته شد: مختار می گوید که به وی وحی می شود، ابن عمر رضی الله عنهما فرمود: بخدا سوگند راست می گوید، مگر نه این است که خداوند می فرماید: (وَإِنَّ ٱلشَّيَـٰطِينَ لَيُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَـٰدِلُوكُمْ) همانا که شیاطین به دوستداران خود وحی می کنند.
از دروغهای مختار کذاب این بود که صندلی بزرگ و مجللی را آراسته بود و آنرا بر اسب و قاطر سوار می کرد و ادعا می کرد که این صندلی با تابوت بنی اسرائیل برابر است و نیز وقتی جبرئیل به نزدش می آید بر این صندلی می نشیند.
مختار از دیدگاه کتب شیعه:
نوبختی از علمای شیعه در کتاب خود فرق الشیعه بهنگام ذکر فرقه ی کیسانیه که منسوب به مختار کذاب است می نویسد:
و گروهی معتقد به امامت محمد بن حنفیه فرزند علی بن ابیطالب شدند که در روز بصره ( جنگ جمل) پرچمدار پدرش بود. جدا از دوبرادرش( حسن و حسین) و علت نامگذاری این گروه به کیسانیه این بود که رئیسشان مختار بن ابی عبید ثقفی بود که کیسان لقب داشت، و  او همان کسی است که به خونخواهی حسین برخاست و از قاتلان او انتقام گرفت، و ادعا می کرد محمد بن حنفیه او را به این کار امر نموده است و امام و جانشین پدرش می باشد ، و گفته شده سبب ملقب شدن مختار به کیسان این بوده که رئیس لشکرش کیسان نام داشت، و در قول و عمل و قتل از مختار تندروتر بود، و ادعا می کرد که محمد بن حنفیه وصی و جانشین علی بن ابیطالب می باشد و مختار نائب اوست و پس از آن ادعا می کرد که از جانب خدا به مختار وحی می شود.
عبدالحسین زرینکوب از روشنفکران معاصر شیعه در کتاب خود بامداد اسلام می نویسد:
گويندمختاريكروزدركوفه همراه مغيرة بن شعبه مى رفت مغيره وقتى انبوه جمعيت مردم را در سرراه ديد گفت من سخنى مى شناسم كه با آن مى توان همه مردم خاصه عجم را همدست و همراه كرد مختار پرسيد كه آن سخن چيست؟ گفت كمك به اهل بيت وخونخواهى آنها. مختار از آن پس سعى كرد از اين وسيله براى ارضاء ميل رياستجويى و قدرت طلبى خويش استفاده كند. از اينرو بعد از آن كه سعى بيهوده كرد تا در خدمت ابن زبير والى عراق وارد شود و نشد خود را در پيشاپيش نهضت شيعه و بقاياى توّابين كوفه قرارداد. اين مختار مردى بود ماجراجو و حيله گر. در آغاز يك چند از خوارج بود بعد به عبداللّه بن زبير پيوست و آخر شيعه شد. خونخواهى از قاتلان حسين را بهانه يى كرد براى جلب ناراضيهاى عراق. دعوت خود را نيز در زير نقاب نام محمد حنفيه كه بعد از واقعه كربلا دعوتش كاملا سرّى شده بود عنوان مى كرد. با اين همه دعاوى ديگر هم داشت و از وحى و غيب نيز سخن مى گفت. به ياران خويش كه بسيارى از آنها موالى عجم بودند چنان فرامى نمود كه در جنگ فتح نهايى با آنهاست و حتى در صورت ضرورت فرشتگان خداوند-به صورت كبوتران-به يارى آنها خواهند آمد. گويند اين كبوتران را هم خود شب نهانى به سرداران خويش مى داد و مى سپرد تا وقتى در هنگام جنگ حس مى كنند كه نزديك است مغلوب آيند آنها را رها كنند. پرواز آنها البته هم مختار را از وضع جنگ آگاه مى كرد و او را به فكر چاره جويى مى انداخت هم لشكريان را دل مى داد.
انگیزه های تولید این پروژه
شکی نیست تولید پروژه ای با هزینه ی سرسام آور بیست ملیارد تومان انگیزه ای مهم در ورای آن نهفته شده است و آن هم یکی از ایدئولوژی های مذهبی شیعه یعنی مظلومیت اهل بیت در تاریخ و انتقامجویی از کسانی است که آنان را دشمنان اهل بیت می خوانند، آنچه مختار ثقفی را در نزد شیعه بعنوان یک قهرمان مطرح می کند انتقامجویی از قاتلین حسین رضی الله عنه می باشد.
اگر تاریخ را ورق بزنیم در می یابیم که این ایدئولوژی اساس تمام جنبشهای شیعه بوده است از حرکت بنیانگذار این مذهب عبدالله بن سبأ گرفته تا جنبش مختار ثقفی و همکاری نصیر الکفر طوسی و  ابن العلقمی با مغول در راستای براندازی خلافت عباسی و قتل عام کردن مردم بغداد و نیز شکل گرفتن دولت آل بویه و نیز دولت فاطمیان در مصر و  وحشیگریهایشان  و به خاک و خون کشیدن صدها هزار نفر از حجاج بیت الله الحرام توسط شیعیان قرمطی و  انداختن جسدهای بسیاری از آنان در چاه زمزم و به سرقت بردن حجر الأسود و...... تا امروزه اگر سپاه مهدی و قدس و بدر در عراق هزاران مسجد اهل سنت را به آتش می کشد و صدها هزار مسلمان سنی را به خاک و خون می کشند همه و همه نشأت گرفته از ایدئولوژی انتقامجویی از کسانی است که آنها را دشمنان اهل بیت می خوانند.
اگر امروزه در ایران مفتی زاده ها و ناصر سبحانی ها و فاروق فرسادها و مولوی عبدالملک ها و شیخ محمد ضیائی ها و شیخ علی دهواری ها توسط خون آشامان صفوی قربانی می شوند بر اساس این ایدئولوژی وحشیگری می باشد. آری انگیزه ساخت چنین سریالی در این برهه تنها یک معنا می تواند داشته باشد و آنهم توجیه جنایتهای خون آشامان صفوی در مقابل مخالفان سیاسی و مذهبی است که از آنان بعنوان دشمنان اهل بیت یاد می شود.
دکتر سید عبدالحمید سعیدی راد ( کارشناس علوم  اسلامی)
sunni-news.net

0 نظرات:

ارسال یک نظر