قرآن و مخالفان صحابه


قرآن و مخالفان صحابه

خداوند در قرآن مي فرمايد: (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَي الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْأِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَي عَلَي سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْراً عَظِيماً)[1]

«محمد فرستاده‌ي خداست و همراهانش بركفار خشن و در بين خود مهربانند و مي‌بيني آنها را در حال ركوع و سجده كه جوياي فضل خدا و خشنودي اويند اثر سجده در چهره هاي ايشان مشهود است داستان ايشان در تورات و انجيل است ايشان (صحابه) مانند زراعتي هستند كه ساقه سبز خود را بيرون دهد پس آنرا قوي گرداند و سپس محكم بايستد بر ساقه‌ي خود و زراعتكاران را به شگفت و كافران را به خشم آرد و الله به مومنان نيكوكار ايشان وعده مغفرت و پاداش عظيم ميدهد».

( والذين معه) يعني كسانيكه با اويند يعني ياران او را خداوند جل جلاله به صفاتي ارزنده وصف نموده است از جمله:

آنها در مقابله باكفار سخت و خشن اند.

و در بين خود مهربانند.

و سپس مي فرمايد آنها مردماني اند كه زياد نماز مي خوانند وعلاوه مي نمايد كه هدف آنها از اين ركوع و سجده جلب رضاي الهي است يعني الله گواهي به حسن نيت و اخلاص آنها ميدهد.

و بعد ميافزايد كه قيافه آنها از اثر سجده نوراني است. و بالاخره به آنها وعده ميدهد كه مغفرت و پاداش بزرگي در انتظار آنها است.

خداوند صحابه را به نهالي تشبيه مي كند كه كم كم رشد نموده شاخ و برگ ميدهد وكفار از اين رشد به غيض مي آيند در عمل صحابه نيز چون نهالي تازه پا بودند و سپس مدينه را گرفتند و بعد مكه و بعد خيبر و يمن و شبه جزيره عرب را و بعد ايران و مصر و روم را و از اين درخت پرشاخ و برگ كفار به خشم آمدند.

استنباط امام مالك از اين آيه اين است كه هر كسي به همراهان محمد صلي الله عليه وآله وسلم يعني صحابه رضي الله عنهم خشم و غيض داشته باشد كافر است.

دراينجا شايد كسي از اهل تشيع بگويد:

تو اول برادري خودت را ثابت كن و بعد تقاضاي ارث بنما ما اصلأ قبول نداريم كه عمر و ابوبكر و ديگران اصحاب رسول خدا بوده اند ما قبول نداريم كه اين آيه در بارة آنهاست!.

اما با هر چه ميشود شوخي كرد با قرآن نميشود قرآن خودش متونش را تفسير ميكند ما با مراجعه به يك آية ديگر ثابت مي كنيم كه ابوبكر يار رسول خدا بود و آنها نيز ناچار به قبول اين حقيقت هستند الله جل جلاله مي فرمايد:

(إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا )[2]

يعني:«آن هنگام كه محمد ميگفت به يارش غم مخور به يقين خداوند با ماست».

اين آيه مربوط به هجرت حضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم از مكه و پناه گزيني او در غار ثور است و بدون نزاع و اختلاف همه معتقديم به اينكه يار و رفيق غار رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم, ابوبكر بوده است. منتهي با اين فرق كه دشمنان ابوبكر مي گويند: ايشان بي صبري بخرج داد و ترسيد, و دوستان ايشان مي گويند: ابوبكر رضي الله عنه شجاعت به خرج داد و غم خوار رسول بود كاري نداريم كه حرف كي درست است مهم اين است كه بايد قبول كنيم و هر دو گروه هم قبول دارند كه هم صحبت رسول ابوبكر بوده است پس در معني آية (محمد رسول الله والذين معه) كه ذكرش رفت. بدون ترديد ابوبكر نيز شامل (والذين معه) است. ابوبكر رفيق حيات آن حضرت بود كسي قدرت انكار اينرا ندارد. آيه اين را مي گويد تاريخ اين حرف را ميزند. و جز جاهل كسي منكر آن نيست و اين هم آيه ديگر كه شاهدي بر ادعاي ماست.

( لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ )[3]

«اما پيامبر و كسانيكه همراه اويند (صحابه ) جهاد مي كنند با مالها و جانهاي خود و آنها بر ايشان نيكي هاست و اين گروه رستگار و نجات يافته اند, خداوند براي آنها بهشتهايي كه در زير آنها رودها جاريست مهيا كرده و جاودان در آن بمانند آن پيروزي بس بزرگي است».

و باز خداوند جل جلاله ميفرمايد:

(لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ )[4]

«(مال فَيء) براي فقيران مهاجري است كه از ديار و مالهاي خود اخراج شدند در حاليكه جوياي فضل خدا و خشنودي اويند و نصرت ميدهند خدا و رسولش را, آنها همانا كه را ستگويند!».

خوب حالا سوال ديگري از آقايان مي كنيم اگر آنها قبول ندارند كه اين همه آيات در حق صحابه باشد پس بايد بگويند در حق كي است؟ بالاخره خداوند از مهاجرين و از مجاهدين و از مؤمنين سخن مي گويد منظور خدا جل جلاله چه افراديست ؟ لابد مثل هميشه مي گويند منظور همان 4 صحابه اي هستند كه از نظر آنها ياران صادق علي بودند و مرتد نشدند يعني حضرت بلال و ابوذر و سلمان و مقداد رضي الله عنهم اجمعين.

ماية تأسف است كه مي بينيم بعضي از صحابه اي كه شيعه قبول دارد مشمول اين آيه نمي شوند مثلاً: حضرت بلال مالي نداشته يك برده بوده كه حضرت ابوبكر او را خريد و آزاد كرد. حضرت ابوذر اصلاً از مكه اخراج نشده و خودش با اراده خود از جايي ديگر آمد و سپس به جاي خود برگشته و قبيله خود را مسلمان كرد. حضرت سلمان هم يك برده بود و از مكه اخراج نشد بلكه در مدينه سكني داشت و مجبور نشد بخاطر ايمان به رسالت محمد صلي الله عليه وآله وسلم مالش را رها كند بلكه حتي بفضل خدا او از مال و كمك مسلمانان ديگر مستفيد گشت و آزادي خود را بدست آورد.

البته زبانم لال شود اگر قصد توهين به صحابه را داشته باشم يا از ارزششان بكاهم بلال اگر مشمول اين آيه نيست مشمول دهها آية ديگر است. و قهرماني او در پايداري بر توحيد هرگز فراموش شدني نيست و همچنين به حضرت سلمان فارسي وحضرت ابوذر رضي الله عنهم.

ما فقط ميخواهيم بگوييم بعضي ها چقدر از قرآن دور و به متن آن نا آگاه اند و نمي خواهند يا نمي توانند بدرستي مفهوم و مقصود آيه را درك كنند.

پس خلاصه كلام اينكه ناچاريم قبول كنيم همانهايي كه در نظر آنها متهم بدروغ و نفاقند مشمول متن آيه اند و علاوه بر اين خداوند مي فرمايد:

(وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ )[5]

«و اگر قصد فريب دادن تو را داشته باشند پس خدا ترا كافي است و او كسي است كه ياري ميدهد تو را ( اي محمد ) به نصرت وكمك مومنان».

و همه ميدانيم كه جهاد رسول خدا با يك لشكر 4 يا 10 نفره نبوده است.

خدا اگر كمي عقل و اندكي خلوص به كسي عطا كند او نمي تواند منكر اين حقيقت شود و مجبور است اعتراف كند اين آيات در حق همه اصحاب است.

و با اين اقرار ديگر بر او لازم است كه به اصحاب كينه و غيظ نداشته باشد و بر او واجب است كه طبق دستور العمل آيه زير رفتار كند.

(لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ) (وَالَّذِينَ تَبَوَّأُوا الدَّارَ وَالْأِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَي أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) (وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْأِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ )[6]

«مال فيء ( غنيمت بي زحمت جنگي) براي مهاجران فقيري است كه از سرزمين و دارايي خود رانده شدند در حاليكه جوياي بخشش وكرم الهي و رضايت او بودند و ياري ميدهند الله و فرستاده اش را و همانان آنها را ستگويند! و نيز براي آنهاييست كه جاي گرفتند در دار اسلام (يعني انصار) ايمان آوردند پس از مهاجران و دوست دارند هركه را كه بسويشان هجرت كند و نمي يابيد در دلهاي خود دغدغه و ناراحتي بخاطر آنچه كه به مهاجران داده شد و مهاجران را برنفس خود مقدم ميدارند هرچند كه خود محتاج هم باشند وكسانيكه نفس خود را از حرام نگه دارند بدرستيكه آن جماعت رستگار و نجات يافته گانند ! و (مال فيء) همچنين از آن كساني است كه بعد از اين دو گروه آمدند و مي گويند بار الها بيامرز ما را و بيامرز برادران ما را كه در ايمان از ما پيشي گرفتند و در قلبهاي ما نسبت به آنها كينه اي قرار مده. بارالها بدرستيكه تو بخشايندة مهرباني!».

بله دايم بايد بگوييم: ( اي خدا ما را و برادران ما را كه در ايمان از ما پيشي گرفته اند بيامرز و در دل ما نسبت به آن مومنان كينه اي قرار مده بدرستيكه تو بسيار مهربان و رحيم هستي ! ) دقت كنيد كه چه كساني جزو اين آيه اند و چه كساني مشمول آن نمي شوند آنكس كه در دل، غل وكينه به مهاجرين و انصار دارد جزو توصيف شدگان آيه نيست شما توجه كنيد كه آيه چه مي گويد از كه مي گويد و براي كي مي گويد. آيه مي فرمايد مال غنيمت كه در دست رسول خدا است متعلق به چند گروه است.

يكي نزديكانش, دوم يتيمان, سوم فقيران, چهارم در راه ماندگان, و بعد بيشتر توضيح ميدهد و مي گويد: حق آنهاييست كه از شهر و ديار و مال و منال خويش رانده شده اند يعني منظور همه اصحابي هستند كه از مكه به مدينه هجرت كرده اند و منظور تمامي انصاري هستند كه در مدينه با روي باز به آنها جا دادند و در مرحلة بعدي كلية مومناني هستند كه بعد از اين دو گروه آمدند كه ما و شما هم شاملش هستيم بشرطي كه اين دعا را بخوانيم و به آن عمل كنيم.

(رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْأِيمَانِ وَلا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلّاً لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ )[7]

« بار الها بيامرز ما را و برادران ما را كه در ايمان از ما پيشي گرفتند و در قلبهاي مانسبت به آنها كينه اي قرار مده بار الها بدرستيكه تو بخشاينده مهرباني!».

قرآن و صحابه

اينك قرآن! كتابي كه ما به آن ايمان داريم.

اينك اين كتاب آسماني اين معجزه پيامبر است كه از صحابه سخن ميگويد.

در صفحات گذشته به مناسبتهاي مختلف نظر قرآن مجيد را در راه اصحاب رسول خدا بيان كرديم و در اين گفتار مستقلاً در اين باره سخن مي گوييم تا اگر هنوز در دل كسي شبهه اي باقي مانده باشد رفع گردد.

قرآن به تعدد، صفات نيكي را به صحابه منسوب مي كند كه برخي را مي شماريم:

1ـ را ستگويان

(لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ )[8]

«غنيمت بي زحمت جنگي, مال مهاجرين بي چيزي است كه از ديار و دارايي خود رانده شدند در حاليكه جوياي فضل خدا و خشنودي اويند و ياري ميدهند خدا را و رسولش را, و آنهايند صادقان».

مي فرمايد آنها كه از مكه و مال و شهر خود محض به رضاي خدا اخراج شدند مردماني صادقند و بعد يكي از ما مي گويد نخير اينها كاذبند !

2ـ مرحمت بخشايش خدا براي آنهاست.

(لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَي النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُوفٌ رَحِيمٌ )[9]

«بدرستيكه الله برحمت خود بخشيد بر پيامبر و مهاجرين و انصاري كه از او در وقت سختي پيروي كردند بعد از آنكه نزديك بود كه متزلزل شود ( ازجاي كنده شود ) دل گروهي از آنها پس خدا برحمت متوجه شد بر ايشان بدرستيكه اوست بخشاينده و مهربان».

جالب اين جاست كه عالمان تشيع نيز مي پذيرند كه مطلوب اين آيه ياران پيامبرند اما باز بروش خود تفسير مي كنند آنها از قول امام صادق و امام رضا نقل مي كنند كه جمله:(قَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ)[10]

تفسيرش اين است.

(... لقد تاب الله بالنبي علي المهاجرين والانصار... )

آنها در توضيح عمل خود ميگويند: رسول خدا كه گناهي نكرده بود تا مشمول عفو شود البته اين خود جاي حرف دارد كه آنها به چه جرأت مي گويند آيه را بايد اينطور خواند اما بفرض محال باشد قبول است رسول خدا را در اين شامل نمي كنيم صحابه كه به رأي شما گناه كرده بودند را كه ديگر مجبوريد مشمول آيه بدانيد پس از اين آيه و به اعتراف خود شما و به اعتراف امام شما و به اعتراف مفسر شما ثابت مي شود كه خداوند (جل و علا) مهاجرين و انصاري كه قلبشان نزديك بود درگرما گرم و شدت جنگ از جا كنده شود را بخشيد چونكه خدا به آنها رئوف و رحيم است.

اگرحضرت محمد صلي الله عليه وآله وسلم را با آن استدلال مشمول اين آيه ندانيد حتماً علي را هم نميدانيد زيرا به استدلال شما حضرت علي هم كه معصوم است گناهي نكرده بود پس شاملين اين آيه بقيه صحابه هستند.

دانستيم خدا به مومنان رئوف و رحيم است و دانستيم كه مهاجرين و انصار مؤمن بودند و حالا خوب است بدانيم كه اين آيه در باره جنگ با روميان و جنگ تبوك است و تقريباً يك سال قبل از رحلت پيامبر نازل شد و تاريخ نويسان همراهان پيامبر را نيز 4 تا 10 نفر ندانسته بلكه آنها 30 هزار نفر بودند حالا اگر كسي اصرار دارد كه حضرت با 10 نفر به جنگ روميان رفته اند! ديگر مختار است.

3ـ بهترين امت ها

(كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ)[11]

«شما بهترين امت هستيد كه خارج شديد (مقرر شديد ) براي مردمان (چون) امر به معروف مي كنيد و از بديها مردم را باز مي داريد و ايمان به خداوند داريد».

در اين آيه خداوند (جل و علا) كه را مخاطب مي كند روي سخن با چه كسي است ؟

معلوم است مؤمنان زمان پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم را مورد خطاب قرار داده است و مي فرمايد: شما بهترين امت هستيد چونكه ايمان به خدا داريد و امر به معروف و نهي از منكر ميكنيد.

خداوند جل و علا شهادت ميدهد كه آنها بهترين امت هستند گروهي از مسلمانها شهادت ميدهند كه آنها بدترين افراد امت هستند خوب حالا حرف كي را باور كنيم حرف خدا را يا حرف اينها را ؟

4ـ رشد يافتگان.

(وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْأِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ )[12]

«و بدانيد كه درميان شما رسول خدا است اگر فرمانبردار شما در بسياري از امور باشد پس به رنج خواهيد افتاد ولي الله ايمان را براي شما (درچشم شما) چيزي دوست داشتني قرار داد و آنرا زينت قلبهاي شما نمود و بدتان آورد از كفر و فسق و سركشي و آنها رشد يابندگان هستند».

در اين آيه خداوند جل و علا صاف و پوست كنده فرموده كه در قلب مؤمناني كه پيامبر در بين شان است ايمان را زينت داده و آنرا چيزي دوست داشتني قرار داده و كفر و فسق و سركشي راچيز بدي در نظر شان جلوه داده است و چون به اين دو صفت آراسته اند لذا دائماً به پيش ميروند(راشدين) و حق هم هست كه به پيش روند چونكه آدمي كه از بدي بدش آمد هرگز بدي نمي كند و اگر از خوبي خوشش آيد و آنرا مطابق با هواي نفساني خود ديد ديگر چه چيزي مانعش ميشود كه از خوبي دوري كند؟ شيطان بدي را براي انسان خوب جلوه ميدهد و آدمي را وسوسه ميكند اما با توجه به آيه فوق اين كار در مورد قاطبة صحابه ممكن نبوده زيرا خدا دلهاي آنها را به ايمان آرايش داده بود پس آنها راشد بودند و دائماً به جلو ميرفتند.

خوب! حالا حرف كي را باور كنيم؟ حرف خدا را كه گواهي ميدهد اين مردم ايمان دارند ايمان را دوست دارند و پيش ميروند يا حرف آنكس را كه مي گويد اين مردم نفاق و كفر را دوست دارند و دائماً قهقرا ميروند.

حرف كي را باوركنيم اي صاحبان چشم وگوش و دل, حرف چه كسي را باور كنيم؟

يكي شايد اين جا بگويد: عمو! يواشتر چرا اين قدر تند ميروي از كجا معلوم كه اين آيه در حق صحابه باشد؟

در جواب مي گوييم: از اين جمله آيه:(وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ )«و بدانيد كه در بين شما رسول خدا است».

از اين آيه مي فهميم كه مقصود ياران پيامبر بوده اند. رسول خدا در بين كي بود؟ دربين ما بود يا در بين كفار مكه يا در روم يا در ايران؟ درهيچكدام از اين جاها نبود رسول خدا در مدينه و در بين مؤمنان بود و مؤمنان مدينه انصار بودند كه او را به شهر خود و درميان خود راه دادند و مهاجرين بودند كه ايشان را تا آنجا همراهي كردند و تا آخرين رمق به راهش ادامه دادند پس همين دو گروه بودند و جاي شك و بحث هم نيست !

5ـ ياري دهندگان محمد صلي الله عليه وآله وسلم

(وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ)[13]

« اي محمد صلي الله عليه وآله وسلم‌ و اگر قصد فريب دادنت را دارند پس خدا ترا بس است خدايي كه تو را به نصرت خود ياري داد و بواسطة مؤمنان!».

كساني كه محمدصلي الله عليه وآله وسلم را ياري دادند و سبب پيروزي او بركفار مكه شدند يك لشكر كامل بودند نه 4 يا 5 نفر و خداوند گواهي ميداد كه در مقابل خدعة كفار خدا او را با ياري خود و ياري مؤمنان تائيد مي كند.

6ـ فرشتگان به كمك صحابه آمدند.

(إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَهِ مُنْزَلِينَ * بَلَي إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَهُ مُسَوِّمِينَ )[14]

«پس وقتي ميگفتي به مسلمانان آيا بس نيست شما را اينكه پروردگارتان ياريتان كند به 3هزار فرشته فرود آورده شده ! بله اگر صبر كنيد و تقوي پيشه نماييد آن هنگام كه كافران با جوش خود به شما هجوم آوردند پس پرودگار تان شما را با 5 هزار فرشته نشان زده شده ياري دهد».

(إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَهً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَي قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَي الْمَلائِكَهِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ )[15]

«بياد آوريد آن هنگام را كه خداوند شما را خواب آلود كرد تا از طرفش برايتان آرامش باشد. و فرود مياورد برشما از آسمان آبي را تا بواسطه آن شما را پاك گرداند و پليدي شيطان را از شما دور كند و قلب هايتان را به هم وصل نمايد و قدمهايتان را ثابت و پا برجا گرداند آنگاه كه وحي مي فرستاد خدايت بسوي فرشتگان كه بدرستي من با شمايم پس استوار سازيد مسلمانان را، رعب خواهم افكند در دل كافران, بزنيد بالاي گردنها و بزنيد دست و پاي ايشان را از هر طرف».

( فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَي وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ )[16]

«پس شما نكشتيد آن گروه را و لكن خدا كشتشان ! و تير نيانداختي تو آن هنگام كه تيراندازي كردي ( بلكه در اصل ) خدا تيرانداخت تا مسلمانان را از طرف خويش عطاء بخشد و بدرستيكه الله شنواي داناست».

(قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَهٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَهٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ)[17]

«بدرستيكه براي شما در دو گروه كه بهم آويختند نشانه اي است. گروهي در راه خدا جهاد ميكردند و گروه ديگر كافر بودند. مسلمانان آن كافران را دو برابر خويش ديدند ولي خدا هركسي را بخواهد به پيروزي رساند و تأييدش كند بدرستيكه درآن عبرتي است براي صاحبان بصيرت».

تمام اين آيات دربارة اصحاب پيامبر و مربوط به يوم بدر است و اكثريت اين بزرگان بدري پس از وفات پيامبر نيز زنده بودند يعني همة اين آيات را خدا در بارة كساني گفته كه ميدانسته كافر مي شوند!!

7ـ بدي به آنها نمي رسد.

و اين آيه در مورد كسانيست كه پس از شكست در جنگ أحد سستي نكردند و بدنبال كافران رفتند و بتعقيب آنان پرداختند تا كفار پراكنده و فراري شدند.

(الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ * الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ * فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ )[18]

«آن كسانيكه پس از رسيدن زخم و آزار، حكم خدا و پيامبرش را قبول كردند براي نيكوكاران و تقوي پيشه كنندگان آن جماعت پاداشي بس بزرگ است.* براي آنهائي كه وقتي مردم برايشان گفتند: كه كافران برضد شما لشكر ها گرد آورده اند پس بترسيد و بر حذر باشيد اما آنها ايمانشان فزوني گرفت و جواب دادند. خدا ما را كافي است. و نيكو كارگزار و وكيلي است. پس برگشتند با نعمتي از خدا و فضلي از او كه بواسطة آن نرسد به آنها هيچ بدي و سختي و جوياي خشنودي خدا شدند و خدا داراي فضل بزرگ است».

خداوند ميفرمايد.(... لم يمسسهم سوء... ) بدي آنها را لمس نكرد. خيلي از اين افراد در انتخاب خليفه پس از وفات رسول الله صلي الله عليه وآله وسلم شركت داشتند چطور شيعه بعد از آنكه خداوند جل و علا ضمانت كرده كه (لم يمسسهم سوء) گواهي ميدهد كه اين مردم به بزرگترين بدي متصور يعني نافرماني و مخفي كردن دستور خدا چنگ آويختند.

8ـ حقاً كه مؤمن هستند.

(وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ )[19]

«و آنها ئيكه ايمان آوردند و هجرت كردند و جهاد در راه خدا نمودند و كسانيكه آنها را پناه دادند و ياري نمودند آنها حقا كه مؤمنند و براي آنها آمرزش و روزي نيك است».

و بعضي ها مي گويند حقاً كه كافرند!. حرف كي را باور كنيم, حرف قرآن را يا حرف كسي كه ميگويد: ايمان به قرآن دارد ولي برخلاف قران حرف مي زند ؟.

9ـ رستگاران !

(الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ)[20]

«و آنان كه ايمان آورده و هجرت نمودند و جهاد كردند در راه خدا با مالها و جان هايشان داراي درجه و مرتبه بلند تري در نزد خدا هستند و اينها رستگارانند».

10ـ بشارت يافته گان

اين آيه دنباله آيه ذكرشده در بالاست.

(يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ )[21]

«بشارت ميدهد خدايشان آنها را به رحمتي از جانب خود و خشنودي و رضوان و باغها و آنها در آن نعمت ها جاودان خواهند بود».

خداوند آنها را بشارت به بهشت ميدهد اما بعضي ها به آنان مژدة جهنم ميدهند!, جهنم در دست شماست يا د ردست خدا! بهشت در اختيار شماست يا در اختيار الله! ؟

11ـ متقي هستند.

(إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّة حَمِيَّة الْجَاهِلِيَّة فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَي رَسُولِهِ وَعَلَي الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَة التَّقْوَي وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً)[22]

«هنگاميكه كافران در دلهاي خود غيرت از نوع جاهلي آنرا قرار دادند پس خداوند جل وعلا آرامش را بر رسولش و بر مؤمنين نازل فرمود و آنها را پايبند كلمة تقوي كرد و آنها سزاوار تر بودند به تقوي و اهل تقوي بودند و خدا بر هر چيزي داناست».

ما در اين باره شرحي نمي نويسيم اگركسي هنوز در باره لشكر محمد صلي الله عليه وآله وسلم نظرخوبي ندارد پس يك بار ديگر آيه را بخواند.

12ـ خدا ازآنها راضي است.

پيشتر نوشتيم كه الله (جل وعلا ) از آنانيكه در بيعت رضوان با رسول خدا بيعت كردند خشنود شد آنها كساني بودند كه قبل از فتح مكه ايمان آوردند و از مكه به مدينه هجرت كردند يا در مدينه مهاجرين را پناه دادند خدا از آنها بنام مهاجران و انصار اوليه نام مي برد و در باره آنها مي فرمايد:

(وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ )[23]

«و پيشي جستگان نخستين از مهاجران و انصار و كسانيكه پيروي كردند از مهاجرين و انصار به نيكوئي خداوند (جل و علا) از آنها خشنود شد، آنها نيز از خداوند خشنود شدند و خدا آماده ساخت براي آنها بهشتهايي كه از زيرش نهرها جاريست. جاودان در آن براي هميشه باشند و آن رستگاري بسيار بزرگ است!».

اين آيه مهر باطل برهرگونه اباطيل ميزند خدا اعلان فرموده كه از مهاجرين و انصار اوليه خشنود است و آنها را در بهشت، ابد الابد، داخل مي كند و لو آنكه نادان در دنيا يقه بدرد و آنها را كافر و منافق بداند كسي كه ايمان به قرآن داشته باشد با خواندن اين آيه آيا ديگر حق اساءة ادب درحق صحابه را دارد.

13ـ صحابه بهتر از ما هستند.

(لايَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَي الْقَاعِدِينَ دَرَجَهً وَكُلّاً وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَي وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَي الْقَاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً)[24]

«هرگز مؤمنان نشسته اي كه نقصي جسمي و يا دليلي قانع كننده براي اين نشستن ندارند با مجاهداني كه در راه خدا با مال و جان جهاد مي كنند برابر نيستند خداوند جهاد كنندگان با مال و جان در راه خدا را برنشستگان در مرتبه و درجه برتري داده و خداوند به همه وعدة نيكو داده است و درجه برتري داده و خداوند به همه وعدة نيكو داده است و خداوند مجاهدين را نسبت به نشستگان با مزدي بزرگ افزوني داده است».

همه ميدانيم كه علي و عمر و عثمان و ابوبكر و ابوعبيده و عايشه و زبير و طلحه و سعد بن ابي وقاص و سعد بن عباده و ديگران رضي الله عنهم اجمعين ) قبل از فتح مسلمان شدند و هزارتا مسلمان، كه پس از فتح انفاق كردند يا جهاد كردند و لو هركسي باشد با يكي از اصحاب اوليه برابر نيستند كسي كه خدا او را بهتر از ما ميداند به ما چه ميرسد كه در باره آنها زبان درازي كنيم؟

حالا اگر بعد از اين همه آيات كه ذكر شد يكي بيايد و بگويد: ايمان به قرآن دارم آياتش را قبول دارم اما نمي پذيرم كه صحابه انسانهاي شريفي بودند!, بنظر شما آيا اين تناقض گويي نيست؟ !


--------------------------------------------------------------------------------

1- الفتح: 29

2- سورة توبه آية 40

3- التوبة آية 88 ـ 89

4- الحشر: 9

5- الأنفال:62

6- الحشر: 8- 9- 10

7- الحشر :10

8- الحشر:8

9- التوبة:117

10- التوبه: آية117

11- آل عمران: آية110

12- الحجرات:7

13- الأنفال:62

14- آل عمران : 125

15- الأنفال: 11-12

16- الأنفال: 17

17- آل عمران: 13

18- آل عمران: 172-174

19- الأنفال:74

20- التوبه:20

21- التوبه:21

22- الفتح:26

23- التوبه:100

24- النساء: 95

 

0 نظرات:

ارسال یک نظر