يا اسلام را به طور كامل بپذيريد، يا كنار بگذاريد


يا اسلام را به طور كامل بپذيريد، يا كنار بگذاريد
نوشته: سيد قطب
برگردان: روح الله مازندراني
هر نظامي فلسفه و انديشه كلي براي حيات دارد، و هر نظامي تشكيلات ويژه خود را و مشكل آن در تطبيق ذات خود مي رويد، و مواردي دارد كه متناسب با طبيعت آن است، و نشانه هايي دارد كه در جهان واقع به ظهور مي رسد، يعني راه حل هاي مشكل جامعه در هر نظامي از خود آن نظام و طبيعت آن نظام امكان پذير است، و حل هر مشكل با طبيعت يك نظام، مربوط به آن جامعه ممكن مي شود و وابسته به همان نظام است
نه منطقي است و نه از انصاف كه از نظامي كه ويژه حل مشكلي را بطلبيم كه از از ذات و سرشت آن نظام نروييده و مربوط به آن نظام نيست، بلكه مشكلي برخاسته از ذات نظام ديگر است كه آن نظام در طبيعت و روش خويش از نظام موجود جداست، و در سرشت باهم مخالف اند.منطقي عقلي ما را برآن مي خواند كه: هركه بخواهد به فتواي نظام معيني مشكلات حياتش را حل كند، بايد اولاً آن نظام را با وقعيت زندگيش تطبيق دهد تا بنگرد كه آيا با اين نظام اين مشكلات دوباره سر بر مي آورد يا از بين مي رود، و اصولاً ببيند كه با اين نظام، طبيعت و اصول حيات دگرگون مي شود يا نه؟ و فقط در اين موقعيت است كه مي توان از يك نظام راه درمان آن را خواست، و بامشكلاتي كه در اثناي تطبيق و جايگزين ساختن آن ايجاد مي شود در باره اش قضاوت كرد.اسلام نظام اجتماعي كامل است كه هر بخش آن از تمام جهات با بخش ديگر پيوند و ارتباط دارد، و هر بخشي به بخش ديگر متكي است، نظامي است با طبيعت مختلف كه انديشه اي ويژه براي زندگي دارد، و ابزاري جدا براي گرداندن امور حيات دارد، پايه ها و اصولي دارد كه از تمام جهات مخالف نظام هاي غربي است، و مخالف با نظامي كه امروز بر جامعه ما حكومت مي كند، و اختلاف نظام اسلام با نظام هاي موجود، كلي و اصولي است، مؤكداً مي دانيم كه نظام اسلام در ايجاد و آفرينش مشكلات موجود در جامعه شركت و مداخله اي ندارد، بلكه اين مشكلات از طبيعت نظامي كه امروز بر جامعه منطبق است مي رويد، و از ابعاد اسلام نيست. زيرا اسلام در زندگي امروز فرصتي براي نمود و جلوه حقيقي خود را ندارد.اما آنچه امروز شگفت آور است همان كثرت استفتاء مردم از آيين اسلام در اين روزهاست، در برابر مشكلات ويژه خود شان، كه از اسلام راه حل وطريق درمان مي طلبند، و نظر و انديشه اسلام را در قضايا و مشكلاتي كه خود مي پندارند، جويا مي شوند، حال آنكه اسلام درايجاد آن مشكلات مداخله اي نداشته و اصولاً در امور مداخله و شركت مستقيمي ندارد، اما گروه گروه مي خواهند بدانند در كشور هايي كه مخالف اسلام حكومت مي شود مشكلاتي از قبيل مشكل زنان در پارلمان و يا چگونگي مداخله بانوان در كار، و يا در مورد بانوان و آميزش جنسي آزاد، و مثلاً مشكلات جنسي جوانان و مسايلي از اين قبيل چگونه حل مي شود! در اين گونه استفتاء و يا مواردي امثال آن كه همه تقريباً بدين پرسش اقدام مي كنند حسن نيت وجود ندارد، و اين تنوع استفتاء دليل بر علاقه به ايجاد حكومت اسلام بر جامعه نيست، بلكه قصد اين پرسندگان ناراحت كردن آنهايي است كه مي گويند روزي حكومت براساس اسلام جايگزين حكومت هاي غير اسلامي خواهد شد.و شگفت آورتر از اين پرسش ها پاسخ مردان به اصطلاح اهل دين است، و اصرار شان براي پاسخگويي به پرسش اينگونه پرسشگران، و آنگاه بحث و جدال شان در پيرامون عقيده اسلام و حكم اسلام در آنگونه موارد و تلاش براي روشن كردن جزئيات آن. حال آنكه در حكومت غير منطبق بر اسلام، و در جامعه اي كه نظام اسلام برآن منطبق نيست، و اصول اسلام در آن جامعه پياده نشده، به اسلام مربوط نيست كه امروز زن وارد پارلمان مي شود يا نمي شود؟ در اينجا ربطي به اسلام ندارد كه دو جنس باهم آميزش داشته باشند يا نداشته باشند، و مربوط به اسلام نيست كه بگويد زن كار بكند يا نكند، و خلاصه اين پاسخ ها به او ربطي ندارد زيرا هيچ مشكلي از مشكلات جامعه اي كه او در آن به سر مي برد مطابق با آيين اسلام نيست، و با نگرش حكومت اسلام عمل نمي شود.امكان ندارد كه در اينگونه جوامع بتوان اين جزئيات و امثال آن را براساس اسلام و موافق با نظام آن خواستار شد، در حاليكه كل نظام اسلام از حكومت بيرون رانده شده است، و از نظام اجتماعي طرد شده است و از زندگي ملي خارج گردانده شده است؟
اسلام كلي تجزيه ناپذير است كه اگر قرار است گرفته شود با همه اندام آن باشد، و اگر نيز قرار است كه كنار گذاشته شود بايد تمام آن كنار گذاشته شود، اما از اين كه در اينگونه جوامع در موارد جزئ و مواردي استثنايي و حقير از اسلام نظر بخواهند و آن اساس و پايه اي را كه عموماً بايد اركان جامعه براساس آن پاگيرد آن را مهمل گذارند و بركنار نهند اين تحقيري است كه تحمل آن بر مسلمان جايز نيست –دانشمندي كه جاي خود دارد- ك آن را براي اسلام بپذيرد.در جواب نظر خواهان مسايل جزئي از مشكلاتي كه در جوامع غير اسلامي و با حكومت مخالف اسلام برمي آيد بايد گفت:
-
اولاً حكم اسلام در تمام شئون زندگي است و پس از اينكه فرمان اسلام در تمام ابعاد زندگي نافذ شد آنگاه نظر اسلام را در مورد مشكلاتي بپرسيد كه از ذات حكومت و مكتب اسلام بر مي آيد و رشد مي كند نه مسايلي كه از نظام هاي ديگر و نظام هاي متناقض با اسلام وجود دارد.زيرا اسلام با روش اصولي و تربيتي خود، مردم را سرپرستي و اداره مي كند، و برآنان برابر قوانين ويژه اي حكومت مي كند كه ويژه ذات آن است، و امور و شئون جامعه را برآن اساس تنظيمي كند، و پايه ها و اصول اجتماعي و اقتصادي و آگاهي ويژه اي مي آفريند، تا اولاً همه اسلام را پياده كند، و نظام حكومت را تنظيم كند، و قانونگذاري را براساس آن برگرداند و اصول تربيتي را ترتيب دقيق بخشايد، در آن صورت، يعني پس از تمام مواردي كه آورده شد به خود بنگريد كه اگر مشكلاتي كه مي پرسيد همچنان باقي مانده آنگاه اسلام پاسخ مي دهد، واگر با پياده شدن نظام اسلام اين مشكل ريشه كن شد كه ديگر جواب را از جامعه گرفته ايد، اما آنچه پيش از پياده شدن نظام اسلام موجود است از اسلام نيست و مشكلات جوامعي كه اسلام را نمي شناسند ربطي بدان ندارد.يك جامعه اسلامي را بيابيد كه قوانين ومبادي اسلام برآن حكومت كند، و زنان و مردانش تربيت اسلام داشته باشند چه در خانه و چه در مكتب و چه در جامعه برآن اساس تربيت شوند. بياييد پايه هاي زندگي را براساسي استوار كنيد كه در تمام موارد اسلام مسؤوليت آن را عهده دار شود، و عدالت اجتماعي واجب را بر امت ارزاني كنيد و آنگاه از بانوان بپرسيد كه: آيا مي خواهيد كه در ادارات عمومي كار كنيد؟ و بپرسيد كه اگر مقتضيات زندگي چنين چيزي را از او نخواهد آيا مايل است بدينگونه كار كند؟ و بپرسيد كه آيا مي خواهد كه آزادانه با مردان آميزش داشته باشد؟ و يا براي عموم زينت كند و خودآرايي او براي همه باشد؟ و يا مثلاً ببينيد كه تربيت او او را از پستي و خواري زندگي حيواني باز نمي دارد و از پرداختن به شهوات حيواني مانع نمي شود؟ و مثلاً آگاهي او، نگهدارش نخواهد شد و او را به راه پاكي و عصمت و شرم و حياي الهي نخواهد راند؟ از جمله برخي ها مي پرسند كه: تو معتقدي كه هر سال دست هزاران سارق را قطع كنند؟ و به نام اجراي قانون اسلام گروهي كثير را ناقص العضو بسازند؟
اين گروه ذاتاً غلط برداشت مي كنند و در اصول مرتكب اشتباه اند، و آنهايي كه بنا به نظر اسلام پاسخ مي دهند، و نظريه فقهي ارائه مي فرمايند آنها دوبار در اشتباه اند و مرتكب دو غلط مي شوند:زيرا وجود هزاران دزد در هر سال از ثمرات مكتب اسلام نيست، و نظام اسلام آنها را نساخته، بلكه اينها از ثمرات و نتايج جوامع ديگر اند، جوامعي كه اسلام را از زندگي خود بيرون رانده اند، و مطابق با نظام اجتماعي ديگري عمل مي كنند كه در آن نظام اسلامي را بدانگونه كه هست نمي شناسند، يعني از دزدان ثمره جامعه اي هستند كه وجود گرسنگان و نيازمندان را تحمل مي كند و اجازه گرسنگي و بي چيزي مي دهد، و راه علاجي براي رفع مشكل گرسنگي نمي انديشد، از آن جامعه اي هستند كه تضميني جهت تامين روزي و قوت روزانه مليون ها نفر گرسنه ندارد، و مشكل از ميان برداشتن گرسنگي را عهده دار نمي شود و به تربيت وجود انساني اقدام نمي كند و تمامت حيات را در ارتباط با پروردگار قرار نمي دهد، و به قانون الهي بازگشت نمي دهد.اما جامعه اسلامي جامعه اي ديگر است، جامعه اي كه تمام افراد آن از نظر قوت روزانه و روزي خانواده تضمين شده اند، كارگر يا بيكار، توانا يا درمانده، تندرست يا بيمار، متوسط نصف عشر از اصل دارايي را سهم مي برد نه از سود بلكه از بيت المال، و نيز –بدون قيد و شرط- از اموالي كه دولت جهت حمايه از جامعه در برابر آفات كنار مي گذارد {براي تهيه ابزار} به قدر نياز بر مي دارد.حال نخست اين نظام را پياده كنيد، و پس از تطبيق و پايه گذاري در جامعه ببينيد كه چند نفر نيازمند مي مانند و يا چند تن سارق جهت ربودن اموال ديگران حركت مي كنند، سارقي كه شكمش از طعام سير باشد؟! و قلبش از ايمان آباد... بنابر اين اگر از برخي از مشكلات، از جمله در مورد مسايل جنسي از تو بپرسند، سزاست كه ايشان را به پيروي از آيين اسلام فرا خواني... جواناني را كه در جامعه غير اسلامي مي بينيم كه از هرسو عوامل جهت تحريك غرايز شان برانگيخته شده، و تمام عوامل مهياست كه آنان را به سوي جنون غرايز جنسي بكشاند حال اين گروه مي خواهند نظر اسلام را در مورد مشكلات جوانان بدانند، لذا اگر مي خواهيد كه نظر اسلام را در مورد مشكلات جنسي جوانان بدانيد بايد اول تمام اصول اسلام را پياده كنيد و آنگاه نظر او را بدانيد –نه پيش از پياده كردن- كه اگر پس از پياده كردن مشكلاتي براي جوانان بود بايد بپرسند.من هرگونه نظر خواهي را، براي اسلام و مسلمين پند آموز مي دانم، اما نه در قضيه اي كه از مطابقت با نظام اسلامي برنخاسته، و در آنجا اسلام به كلي از حيات بشر رانده شده، و من تمام اينگونه نظرخواهي از اسلام را مسخره مي دانم، و جواب گفتن به اين پرسشها را شركت جستن در اين مسخره، و شركت جستن در مسخره اهل نظر...آنها كه امروز فرياد واشريعتا! بلند مي كنند و مي خواهند كه به نام اسلام بانوان را از انتخابات باز دارند، و يا اينكه به نام اسلام آنها را از كار باز دارند و يا اينكه آنها را وادارند كه خود را در حجاب بپوشانند و يا اينكه چادر و دامن هاي شان را به نام اسلام بلندتر كنند! –به من گوش كنند- تا از اين همه تلاش شان در راه مسخره كردن اسلام! از آنها قدرداني كنم!! زيرا ايشان با اين كار، دقيقاً اسلام را وسيله مسخره و استهزاء مردم قرار داده اند، مردمي كه مشكلات از هر سو ايشان را در خود گرفته و آنها با تمام تلاش سرگرم پرداختن به اين جزئيات اند.اينان به جاي آنكه نيروي شان را در راه پياده كردن نظام اسلامي و قانون اسلام در تمام جوانب زندگي به كار گيرند، و به جاي اينكه بخواهند اسلام بر نظام جامعه و قوانين دولت مسلط گردد، و به جاي اينكه بخواهند تربيت اسلامي بر مدرسه و خانه و زندگي مسلط باشد بدين جزئيات دلخوش كرده اند. براين گروه لازم است كه اسلام را با تماميت آن عنوان كنند، و اگر دعوت مي كنند، به عمل بر تمام كليت آن دعوت كنند كه اين نيكوترين راه در جهت حفظ ارزش و اصالت اسلام است و ارزش دعوت اسلام...اين همان اصلي است كه بايد در كار آن جديت كنند، و در دعوت بدان پاك و خالص باشند، اما هنگامي كه غرض و مقصود جيغ و داد كشيدن است و فقط اظهار نظري فيلسوفانه! كه اين كار با همان حركات تامين است و خطري در آن نيست؟ و اين مسأله اي ديگر است كه حد اقل برخي هيأت ها و جمعيت ها بايد خود را از آن بركنار دارند.

 


0 نظرات:

ارسال یک نظر