استناد شيعه به خطبه شقشقيه!

استناد شيعه به خطبه شقشقيه!

نویسنده: 
الهاشمى الحسنى
بسیار دیده شده که اهل تشیع به خطبه الشقشقیه استناد کرده اند و این خطبه را دلیلی بر نارضایتی علی بن ابی طالب رضی الله تعالی عنه از ابی بکر وعمر وعثمان رضی الله عنهم می دانند. و ما انشاء الله اسناد این خطبه را برسی می کنیم زیرا وقتی به کتب شیعه استناد می کنیم می گویند ما کتاب صحیح نداریم.
و یا ما فرزندان دلیل هستیم حال سوال اینکه چطور نهج البلاغه را بدون دلیل وبرسی اسناد قبول کرده اند؟
وحتی یک عالم از علمای این قوم اسناد این کتاب را برسی نکرده است واین خود ردی بر ادعای اولیه ایشان است.
اما برسی اسناد این خطبه:علل الشرائع - الشيخ الصدوق ج 1 ص 150
خطبه را ذکر می کند از ابتدای آن که معروف است(والله که فرزند ابی القحافه خلافت را از من ربود در حالی که میدانست من از او سزاوار ترم الی آخر خطبه ......)
رجال این روایت بدین شرح است (حدثنا محمد بن على ماجيلويه ، عن عمه محمد بن ابى القاسم ، عن احمد ابن أبى عبد الله البرقى ، عن ابيه عن ابن ابى عمير، عن أبان بن عثمان ، عن أبان ابن تغلب عن عكرمة، عن ابن عباس )
امامحمد بن على ماجيلويه هیچ یک از کتب رجالی شیعه او را توثیق نکرده اند الا اینکه شیخ صدوق از او رضایت داشته وهمانطور که خوئی می گوید رضایت دلیلی بر توثیق شخص نیست همانطور که در مقدمه کتاب خود معجم رجال الحديث ذکر کرده واکثر روایاتی که به این شکل هستند را تضعیف کرده.
نفر بعدی احمد ابن أبى عبد الله البرقى آقای نجاشی در رجال خود در مورد مورد این شخص می گوید ضعیف الحدیث .رقم 335.
مسئله مهم دیگر اینکه تمام محور و طرق این خطبه بر شخص عکرمه مولی ابن عباس می چرخد حال ببینیم علمای شیعه در مورد این شخص چه گفته اند!
در کتب شیعه این شخص بشدت مذمت شده واو را حتی ناصبی می دانستند و در مورد عکرمه گفته اند (مات علی غیر الولایة)(بدون ایمان به ولایت مرده است) و بعضی گفته اند (لیس عندنا بحجة)(نزد ما حجت نیست)

خوئی از الکشی نقل می کند که (حدثنا محمد بن مسعود، قال: حدثني ابن ارداد ( ازداد ) بن المغيرة ، قال: حدثني الفضل بن شاذان، عن ابن أبي عمير، عن حماد بن عيسى، عن حريز، عن زرارة، قال: قال أبو جعفر عليه السلام: لو أدركت عكرمة عن الموت لنفعته ، قيل لابي عبد الله عليه السلام بماذا ينفعه ؟ قال: كان يلقنه ما أنتم عليه فلم يدركه أبو جعفر ولم ينفعه . قال الكشي: وهذا نحو ما يروي: ( لو اتخذت خليلا لاتخذت فلانا خليلا ): لم يوجب لعكرمة مدحا بل أوجب ضده " . معجم رجال الحديث ( 21 / 177).
(زرارة از روایت می کند از ابوجعفر که می گفت اگر هنگام مرگ عکرمه در کنارش می بودم به او نفع می رساندم پرسیدند چگونه؟ پاسخ داد او را تلقین می دادم به آن عقیده ای که شما ها بر آن هستید و راوی می گوید ابوجعفر هنگام مرگ عکرمه او را درک نکرد یعنی در کنارش نبود ونفعی به عکرمه نرسید و الکشی می گوید واین است حال کسی که روایت می کند این حدیث را (اگر می خواستم خلیلی بگیرم ابوبکر را به عنوان خلیل انتخاب می کردم) یعنی چون عکرمه این احادیث را در فضل خلفاء الراشدین روایت کرده عقیده فاسد داشته و هنگام مرگ هم با آن احوال وفات کرده که ذکر شد ونفعی به او نرسید)
پس شخص اول در کل طرق خطبه الشقشقیه عکرمه مولی ابن عباس است که علمای شیعه او را قبول ندارند حال چگونه روایتش را قبول می کنند؟چون به مذهبشان می خورد؟
برسی طرق دیگر خطبه الشقشقیه: خطبه را ذکر نمی کنم چون معروف است وفقط رجال خطبه را ذکر می کنم: م
عاني الأخبار- الشيخ الصدوق ص 360:
- حدثنا محمد بن إبراهيم بن إسحاق الطالقاني - رضي الله عنه - قال: حدثنا عبد العزيز بن يحيى الجلودي ، قال: حدثنا أبو عبد الله أحمد بن عمار بن خالد ، قال: حدثنا يحيى بن عبد الحميد الحماني قال: حدثنا عيسى بن راشد ، عن علي بن خزيمة عن عكرمة ، عن ابن عباس ، وحدثنا محمد بن علي ماجليويه ، عن عمه محمد بن أبي القاسم ، عن أحمد بن أبي عبد الله البرقي ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن أبان بن عثمان ، عن أبان ابن تغلب ، عن عكرمة ، عن ابن عباس ، قال: ذكرت الخلافة عند أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام فقال )

محمد طالقانی که در ابتدای روایت است در کتب شیعه هیچ توثیقی برای او ذکر نشده الا رضایت صدوق از او که قبلا گفتیم خوئی می گوید رضایت صدوق دلیل بر توثیق شخص نیست و همینطور خوئی در تعلیق خود بر این حدیث می گوید این حدیث دلیل بر تشیع و حسن عقیده طالقانی است اما توثیق و موثق بودن او ثابت نشده معجم رجال الحديث ( 51 / 231 )
شخص بعدی در روایت يحيى بن عبد الحميد الحماني است که خوئی در مورد او می گوید يحيى بن عبد الحميد الحماني مجهول .معجم رجال الحديث (21/ 64 )
وباز می بینیم که در اسناد خطبه عکرمه مولی ابن عباس است که قبلا احوالش نزد شیعه ذکر شد.
برسی طرق دیگر خطبه:
(الأمالي- الشيخ الطوسي ص 372:
أخبرنا الحفار ، قال: حدثنا أبو القاسم الدعبلي ، قال: حدثنا أبي ، قال: حدثنا أخي دعبل ، قال: حدثنا محمد بن سلامة الشامي ، عن زرارة بن أعين ، عن أبي جعفر محمد بن علي ( عليهما السلام )، عن ابن عباس، وعن محمد، عن أبيه، عن جده ( عليه السلام ) ، قال: ذكرت الخلافة عند أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ( عليه السلام ) فقال: ( والله لقد تقمصها ابن أبي قحافة)
برسی راویان
هلال بن الحفار مجهول است همانطور که خوئی می گوید و ايضاً خوئی تمام روایاتی که این شخص در آن باشد تضعیف کرده معجم رجال الحديث (4/72) ترجمة رقم 1396.
نفر دوم ابوالقاسم الدعبلی: النجاشی در مورد ایشان می گوید (کان مختلطاً) (یعنی دیوانه بوده ویا عقلش ضایع بوده) و همینطور ابن الغضائری در مورد این شخص می گوید: كان كذابا وضاعا للحديث، لا يلتفت إلى ما رواه عن أبيه عن الرضا عليه السلام ، ولا غير ذلك ولا بما صنف
یعنی او دروغ گو و وضع کنند حدیث بوده به روایات او از پدرش از امام رضا التفات نمی شود و همینطور بقیه روایات ومصنفات او..(4/72)معجم رجال الحدیث خوئی.
نفر بعدی علي بن علي بن رزين: مجهول معجم رجال الحديث(13/ 108).
آخرین طرق خطبه الشقشقیه: الطرائف- السيد ابن طاووس الحسني ص 420:

( قال عبد المحمود ): ولقد وجدت هذه الخطبة ايضا في كتاب بخزانة كتب المدرسة النظامية العتيقة الذى سماه صاحب كتاب الغارات في الجزء الثاني منه في كتاب مقتل على بن أبي طالب عليه السلام تاريخ الفراغ منه يوم الثلاثاء ثلاث عشر مضين من شوال سنة ثلاثمائة وخمسة وخمسين وهذا هو سنة ولادة السيد المرتضى الموسوي قبل ولادة أخيه الرضي مؤلف نهج البلاغة ، وهذه ألفاظ الرواية من كتاب الغارات في مدرسة النظامية: قال: حدثنا محمد قال حدثنا حسن بن على الزعفراني قال: حدثنا محمد ابن زكريا القلابى قال: حدثنا يعقوب بن جعفر بن سليمان عن أبيه عن جده عن ابن عباس قال: أبو محمد حدثنى به قبل ذهاب بصره وقال أبو بكر محمد بن وثيق حدثنا محمد بن زكريا بهذه الاسناد عن ابن عباس انه قال: .در ابتدای روایت گفته شده (عبدالمحمود گفت)اصلا این عبدالمحمود که هست الله اعلم ترجمه ای برایش نیست ؟؟!!! اینهم مانند روایات کلینی در کافی است که می گوید (حدثنا عدة من اصحابنا)(عده ای از اصحابمان حدیث کردند مارا)این عده ای از اصحاب حِه کسانی هستند خدا عالم است بعد می گویند ما فرزندان دلیل هستیم
وهمینطور:
حسن بن علي الزعفراني: مجهول معجم رجال الحديث(6/71).
يعقوب بن جعفر بن سليمان: مجهول , معجم رجال الحديث(21/141).
ویعقوب بن حِعفر هیچ ترجمه ای در کتب شیعه برای او نیست و نه برای جدش.

معلوم شد که این خطبه هیچ سند صحیحی ندارد ازخود کتب شیعه حال چگونه به آن استناد می کنند؟ ایا حاضرند از عقیده خود در مورد این خطبه رجوع کنند؟ ویا اینکه چون به مذهبشان می خورد قبول می کنند؟

0 نظرات:

ارسال یک نظر