زندگی پیامبر (ص) گواه بر صدق نبوت اوست




 
دکتر عفیف عبدالفتاح طبّاره
مترجم : ابوبکر حسن زاده
 
عده ی فراوان از پیروان سایر ادیان که درباره ی اسلام تحقیق و بررسی لازم را به عمل نیاورده اند و بر سیره و شیوه ی رفتار و زندگی محمد (ص) آگاهی ندارند ، گمان می برند که قرآن نوشته ی خود محمد (ص) است و به خاطر مقاصد و هدفهای شخصی آن را نوشته و تألیف کرده است . در نتیجه قرآن کلام خدا نیست و محمد هم نباید رسول خدا باشد .

اما بر کسانی که خواستار حقند لازم است برای روشن شدن حقیقت به دقت به تحقیق و بررسی زندگی محمد (ص) و وقایع و حوادث آن بپردازند ، آنگاه به خوبی به دلایل محکم و استواری دست می یابند که ثابت می کنند محمد (ص) رسول حق خداوند متعال است .

زندگی محمد (ص) به هیچ وجه اجازه نمی دهد این شک پیش آید که محمد (ص) – عیاذاً بالله – به دروغ ادعای نبوت را کرده ست . چرا که از ابتدای زندگی در میان همه ، مشهور به مکارم و فضایل اخلاقی بوده است تا جای که مردم معاصرش او را ((امین )) لقب داده اند .

محمد (ص) را می بینیم چهل سال از عمرش سپری می شود ، در این مدت چیزی در باره ی نبوت و رسالت با ملتش در میان نمی گذارد . چنانچه او انسان خود خواه و سرکشی می بود ، در این چهل سال اول که زمان نشان دادن چنین خصوصیاتی است ، می بایستی این حالات از او مشاهده شود . ولی هرگز در این مدت چیزی از او دیده نشد . علاوه بر این ، ما می بینیم اکثر کسانی که غرور و خود خواهی و عظمت طلبی دارند در دوران جوانی بدان روی می آورند .

قابل توجه این است که ما محمد (ص) را می بینیم بعد از رسیدن به سن چهل سالگی ، تنهایی و گوشه گیری در او به وجود می آید و به غار حرا می رود ، شبهای زیادی را به تنهایی در آن سپری می کند و به عبادت و تأمل و تفکر می پردازد . بعداً در حالی که در آن غار اقامت دارد ، از جانب خدا وحی بر او نازل می شود . ( به علت ناآشنایی با فرشته ی وحی ) خوف و دهشت بر او چیره می شود و به سوی خانواده اش بر می گردد در حالتی که از ترس ، لرزه بر اندامش افتاده به منزل می رسد و می گوید : ((بر خود می ترسم )) .

این جمله بزرگترین دلیل و برهان قاطع بر صدق نبوتش می باشد و نشان دهنده ی کمال اخلاص اوست و هر گونه شک و شبهه ای را در باره ی صدق نبوت محمد (ص) را از بین می برد . محمد (ص) به تعریف و توصیف حقیقتی که برایش ظاهر شده است می پر دازد . حقیقتی که آن را با چشم خود مشاهده کرده و او را به دهشت و وحشت انداخته است . ترس چنان بر قلبش چیره شده که یک نوع سرما را در بدنش به وجود آورده و او را به لرزه انداخته است . به اهل خانواده اش می گوید : ((مرا بپوشانید ، مرا بپوشانید ! )) . از دلایل دیگر بر صدق رسالت او شهادت و اعتراف ((ورقة بن نوفل )) است که عالم به انجیل است . او وقتی که داستان نزول وحی بر محمد (ص) را می شنود ، می گوید : (( این همان فرشته ای است که خداوند او را به نزد موسی می فرستاد )).

(( ورقة )) این شهادت را بر اساس شناختی که به زندگی محمد دارد بیان می دارد . چرا که می بیند سراسر پاکی و صداقت است و به دور از هر گونه غرور و خود خواهی می باشد . ((ورقة بن نوفل )) از سخنانی که محمد (ص) در این باره برای او نقل می کرد نمونه ی کامل صداقت را دریافت کرد و توجیه و تعبیر به دور از هر گونه دسیسه و نقشه کشی قبلی را از او شنید .

محمد (ص) را می بینم بعد از اینکه پروردگارش به او دستور می دهد دعوتش را آشکار نماید و بر بالای کوه صفا می ایستد ، قریش را صدا می زند و می گوید : (( اگر به شما خبر دهم ، که سواران ( دشمن ) پشت این کوه هستند به من باور می کنید ؟ )) . می گویند : (( آری ، تو به نزد ما متهم به دروغگوی نیستی و ما دروغی را از تو ندیده ایم )) .

محمد ( ص ) اطمینان و اعتماد به نبوت خود را در پرتو پرچم صداقت که در دست داشت ، چون سراسر زندگیش متصف به برائت کامل از ناروایی ها و مملو از پاکی و نیکو کاری بود . این امر باعث شده بود که آشکارا دست به مبارزه بزند و اعلان می کرد که زندگیش دلیل بر صداقت گفته هایش می باشد . بهترین سخنی که در این باره گفته شده است ، سخنان شیخ محمد خضر حسین است :

(( اگر محمد به دروغ ادعای رسالت می کرد ، برای افراد فهمیده و اهل دانش از پیروانش چیزهایی معلوم می شد که با ادعای او سازگار نمی باشد . محمد (ص) بعد از ادعای رسالت در حدود بیست و سه سال زنده ماند . این مدتی است کافی برای کسی که می خواهد از هر جهت به این دعوت بنگرد و مراقب رفتار و شیوه ی اعمال صاحب آن باشد ، تا شاید چیزهایی را به دست آورد که نشان می دهند ظاهر و باطن صاحب این دعوت با هم مطابقت ندارد . یا اینکه چیزهایی از زبان خدا می گوید که خدا به آن راضی نیست . یکی از دلایلی که شاهد بر این است که سراسر زندگی محمد (ص) پاکی و صداقت است ، چیزی که باعث ایجاد کوچکترین خدشه در رسالتش باشد ، در آن وجود ندارد این است : کسانی که از همه بیشتر به او ایمان داشتند و بیش از همه قلبشان به محبتش آکنده بود و از همه بیشتر به او احترام قایل بودند ، آنهایی بودند که از همه ی مردم بیشتر در صحبت او بودند ، کسانی بودند که جز مقدار کم از او دور نمی شدند . مانند پیشگامان در اسلام از مهاجرین و انصار)) .

محمد (ص) از تمام آلایشها و تمایلات دنیوی پاک و منزه م مبرا بود . این حقیقت را به هنگام بحث از زندگی و سیره ی او بیان کردیم . وقتی که وفات کرد ، چیزی از ثروت و املاک و عمارات برای همسران و افراد خانواده اش به جای نگذاشت . بلکه فرمود : (( نحن معاشر الانبیاء لا نورث )) . ( از ما جماعت پیامبر ، ارث برده نمی شود ) . به هنگام فوت ، زرهش در گرو نفقه ی عیالش به نزد یک نفر یهودی بود .

علاوه بر اینها تاریخ نشان داده است که هر یک از رهبران ، یاران مخصوص و همفکرانی دارد که او را در رسیدن به هدف یاری می دهند و در منافعی که به دست می آید با او شریک می باشند . اما می بینیم که نزدیکترین دوستان محمد (ص) در میان اصحاب و زنانش بهترین نمونه ی زهد و پارسایی و بی توجهی به دنیا و روی آوری به عبادت می باشند . آیا باز دلیلی قویتر از این بر صدق نبوت محمد (ص) می خواهی ؟ ! .

-------------------------------------------

منبع :داستان پیامبران در قرآن

تألیف : دکتر عفیف عبدالفتاح طبّاره

مترجم : ابوبکر حسن زاده

انتشارات : نشر احسان 1378

0 نظرات:

ارسال یک نظر