درسها و عبرتهایی از سوره ی یوسف



‏1- رؤيای صالحه از جانب الله تعالی است، زیرا یوسف علیه السلام خواب حق و درستی دید و پدرش به وی امر ‏کرد تا خواب خویش را برای برادرانش بازگو نکند.‏

‏2- کتمان سخن گفتن از نعمتهای خداوند جهت مصلحت جایز است، زیرا پدر یوسف علیهما السلام  فرمود:« لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ ‏عَلَى إِخْوَتِكَ »(یوسف -5)یعنی: (فرزندم) خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن. - در حالیکه خواب یوسف ‏نعمت بود- چرا که « فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا» (ممکن است با بازگو کردن خواب خود به برادرانت برایت نقشه ای ‏بکشند چنانکه پدر یوسف فرمود: آنها) برای تو نیرنگی می اندیشند، پس اگر انسان نعمت الله تعالی را پنهان کرد ‏و افشا ننمود تا مبادا از حسد دیگران ضرری به وی برسد در اینصورت ایرادی ندارد تا آن نعمت را از دیگران ‏مخفی سازد.‏

‏3- شیطان به میان برادری و اخوت نفوذ می کند، و سینه ی برخی را از کینه و دشمنی بر دیگری پر می کند و بین ‏آنها عداوت ایجاد می نماید در حالیکه آنها برادران تنی هم هستند.‏

‏4-  عدل بین فرزندان و اولاد ممکن نیست و اگر یکی از فرزندان مستحق عنایت و توجه بیشتری بود، در ‏اینصورت بر پدر است تا در حد توان توجه و عنایت (خویش را نسبت به او) ظاهر نسازد تا مبادا در قلب بقیه ‏ی فرزندان کینه و حسد ایجاد شود.‏

‏5- خداوند پاک و منزه هر کدام از بندگانش را که بخواهد برمی گزیند و این برگزیدن نعمتی از جانب الله تعالی ‏است، پس از این امر درمی یابیم که انتخاب و برگزیدن از فضل الله تعالی است و این فضل را به هرکس از بندگانش ‏که بخواهد خواهد داد، بنابراین طالب علم باش چرا که خداوند تبارک و تعالی تو را در میان انتخاب ‏‏(شوندگان)دیگری برمی گزیند و تو را صاحب علم می کند، و اگر علاوه بر طلب علم دعوتگر آن نیز باشی، پس این ‏یک انتخاب شدن دیگری از جانب الله تعالی است بدین معنی که تو را فقط بعنوان صاحب علم برنگزیده بلکه تو را ‏دعوتگر این علم نیز قرار داده است و همینطور مابقی امورات، پس این برگزیدنها از جانب خداوند سبحان برای ‏بندگانش است.

‏6- خانواده ی پاک و سالم فرزند پاکی را تحویل جامعه خواهد داد، به این فرموده ی الله تعالی توجه کن: « وَكَذَلِكَ ‏يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ ‏وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ»(یوسف-6) یعنی: و اين گونه پروردگارت تو را برمى‏گزيند؛ و از تعبير خوابها به تو ‏مى‏آموزد؛ و نعمتش را بر تو و بر خاندان يعقوب تمام و کامل مى‏کند، همان‏گونه که پيش از اين، بر پدرانت ابراهيم ‏و اسحاق تمام کرد؛ به يقين، پروردگار تو دانا و حکيم است!»‏

‏7- حسادت شخص موجب می شود که وی را به سوی زیان رساندن به دیگران و شرارت بکشاند، زیرا هنگامی که ‏برادران یوسف نسبت به او حسادت جستند سعی کردند تا به وی آسیب برسانند، و همچنین این حسادت ‏ممکن است به نیرنگ و قتل بیانجامد و فقط به اذیت کردن دیگران محدود نشود چنانکه همین قضیه باعث شد تا ‏آنها جهت قتل برادرشان یوسف تلاش کنند؛ (چنانچه یکی از برادران یوسف به بقیه گفت:) « اقْتُلُواْ ‏يُوسُفَ»(یوسف-9) یعنی: يوسف را بکشيد.‏

‏8- یکی از منتهای الله تعالی بر یوسف علیه السلام این بود که وی را در منزل عزیز مصر پرورش و تربیت نمود و ‏او در آنجا شخصی خوار و ذلیل نبود، چنانچه عزیز مصر به همسرش گفت:« َكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ ‏وَلَدًا»(یوسف-21) یعنی: مقام وى را گرامى دار، شايد براى ما سودمند باشد؛ و يا او را بعنوان فرزند انتخاب ‏کنيم.‏

‏9- جوان اگر در طاعت و عبادت الله تعالی نشو نما کرد، خداوند به او علم و حکمت عطا خواهد کرد؛ (چنانکه الله تعالی به یوسف علیه السلام علم و حکمت عطا نمود:)« وَلَمَّا بَلَغَ ‏أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ»(یوسف-13) یعنی: و هنگامى که به بلوغ و قوت و جوانی رسيد، ‏ما به او حكمت‌ و علم‌ عطا كرديم؛ و نيكوكاران‌ را اين‌چنين‌ پاداش‌ مي‌دهيم‌.‏

‏10- خداوند تبارک و تعالی اولیاء خود را در لحظه های سخت یاری خواهد داد و آنها را ثابت قدم می کند؛ ‏‏(چنانکه یوسف علیه السلام را از وضعیت خطرناکی که داشت رها ساخت:)« َلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى ‏بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ »(یوسف-24) یعنی: آن زن (زن ‏عزیز) قصد یوسف کرد؛ و او نيز -اگر برهان پروردگار را نمى‏ديد- قصد وى مى‏نمود! چنين‌كرديم‌ تا بدى و فحشا را ‏از او دور سازيم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود. پس الله تعالی ولی خود را در لحظات سخت کمک خواهد ‏نمود.‏

‏11- اگر کمک و یاری الله تعالی برای انسان تعلق نگیرد و اگر توفیق و لطف او نباشد او نمی تواند بر حق ثابت بماند؛« ‏كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ» یعنی: چنين‌كرديم‌ تا بدى و فحشا را از او دور سازيم.‏

‏12- چنانکه مسلمان بین گناه و بین صبر بر شدت و سختی مخیر گشت، باید بر شدت صبوری کند و بر طاعت خداوند ‏باقی بماند ولو اینکه الله تعالی به وی سختی برساند، چنانچه یوسف علیه السلام دعا کنان فرمود:« قَالَ رَبِّ السِّجْنُ ‏أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ »(یوسف-33) یعنی: پروردگارا! زندان نزد من ‏محبوبتر است از آنچه اينها مرا بسوى آن مى‏خوانند و اگر مکر و نيرنگ آنها را از من باز نگردانى، بسوى آنان ‏متمايل خواهم شد.‏
و این استعانه ی یوسف به خداوند بدین معناست که انسان( دارای نفسی) ضعیف است، و یوسف علیه السلام این را ‏می گوید چونکه انسان بدون توفیق از جانب خداوند ضعیف است و مقاومت در برابر شدائد ممکن نیست پس هر ‏کس در معرض حرام قرار گرفت بر اوست که به خدا پناه ببرد و با دعا از او بخواهد تا وی را از آن حرام خلاص ‏کند و شر و فحشاء را از او دور نماید.‏

‏13- استجابت خداوند برای اولیائش و نیز برای کسانی است که خالصانه دعا کنند؛(چنانچه خداوند دعای ‏یوسف را اجابت فرمود:)« فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»(یوسف-34) یعنی: ‏پروردگارش دعاى او را اجابت کرد؛ و مکر آنان را از او بگردانيد؛ چرا که او شنوا و داناست.‏

‏14- سیمای صالحین از چهره ی آنها شناخته می شود، یعنی الآن دو نفر در زندان هستند و یوسف با آنهاست، ‏چرا آنها به سوی یوسف پناه بردند؟ آیا آندو از قبل می دانستند که یوسف صاحب علم است؟ یا او علم تعبیر خواب ‏می داند؟ خیر.‏
چرا به وی پناه بردند؛(چون آندو از سیمای یوسف پی به صالح بودن وی بردند، چنانکه گفتند:)«إِنَّا نَرَاكَ مِنَ ‏الْمُحْسِنِينَ»(یوسف-36) ما تو را از نيکوکاران مى‏بينيم. یعنی سیمای تو صلاح و دارای علامات صالحین است- ‏بنابراین (علامات صالحین) بر اهل صلاح ظاهر می شوند و مردم آنها را دوست می دارند و به سویشان متمایل می ‏شوند- ...
و یوسف تنها موحد آن دیار بود و لذا به وی پناه جستند و گفتند؛«إِنَّا نَرَاكَ مِنَ ‏الْمُحْسِنِينَ»یعنی: ما تو را از نيکوکاران مى‏بينيم؛ هم احوالت و هم زندگیت و افعالت و روش و وقارت، و تو ‏شخصی از نیکوکاران و جزو محسنین هستی.‏

‏15- اولین چیزی که داعی و دعوتگر بدان دعوت می کنند توحید است،چنانکه یوسف علیه السلام فرمود:« ‏وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ»(یوسف-38) یعنی: من از آيين پدرانم ابراهيم ‏و اسحاق و يعقوب پيروى کردم، براى ما شايسته نبود چيزى را شریک خدا قرار دهيم و به او شرک بورزیم؛ و قبل ‏از آن گفته بود:« اِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ»(یوسف-37) یعنی: من آيين قومى را ‏که به خدا ايمان ندارند، و به روز آخرت کافرند، ترک گفتم. سپس دعوت به توحید کرد:« يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ ‏مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»(یوسف-39) یعنی: اى دوستان زندانى من، آيا معبودان‌ پراكنده‌ بهترند يا ‏خداوند يگانه‌ قهار؟ با وجود اینکه آندو از خواب خویش سوال کردند و منتظر جواب تعبیر خواب خود بودند، اما ‏در ابتدا بدانها جوابی نگفت تا بدانها بیاموزد که کدام مهمتر است، بعبارتی آنها از تعبیر خواب خود پرسیدند ولی ‏یوسف علیه السلام در ابتدا با دعوت به توحید پاسخ آنها را داد.‏

‏16- دیدن خواب صحیح و حق برای کافر ممکن است اما به ندرت، زیرا پادشاه (مصر) کسی که هفت گاو چاق ‏و هفت خوشه را در خواب دید، این خواب حق بود و تعبیر آن ممکن بود و بر این دلالت داشت که در آنجا هفت سال ‏پر ثمر و پر محصول خواهد آمد (که بایستی محصولات آن سالها را ذخیره کرده و خوشه های گندم را جز بقدر نیاز ‏خود انبار می کردند) و سپس بعد از آن هفت سال سخت و تنگ (که دچار خشکسالی و قحطی می شود) خواهد ‏آمد ( و آنها در طول آن هفت سال از ذخیره ی خود می خوردند) سپس بعد از (آن چهارده سال) سالی خواهد آمد که ‏در آن فراخی و گشادگی خواهد بود، بنابراین ممکن است که شخص کافر خواب صحیحی (که قابل تعبیر باشد) ببیند ‏اما به ندرت، و اکثرا این مومنان هستند که خوابها و رویاهای صحیح و حق را می بینند.‏

‏17- جهت احتیاط ضروری است که در ایام و روزهای پر نعمت برای روزهای سخت و تنگ ذخیره نمود، پس الآن ‏آنها مقدار کمی از ذخیره ی خود را می خورند و مابقی را (برای سالهای قحطی که پیش رو دارند) ذخیره می کنند ‏‏(چرا که بعد از آن سالهای پرنعمت، قحطی و سختی بر آنها خواهد آمد چنانکه یوسف علیه السلام در تعبیر خواب ‏پادشاه مصر فرمود:)« ثُمَّ يَأْتِي مِن بَعْدِ ذَلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّا تُحْصِنُونَ»(یوسف-48) ‏یعنی: پس از آن، هفت سال سخت (و خشکى و قحطى) مى‏آيد، که آنچه را براى آن سالها ذخيره کرده‏ايد، مى‏خورند؛ ‏جز کمى که (براى بذر) ذخيره خواهيد کرد. و این جزو اصول اقتصاد است، نگاه کن که چگونه نبوت در آن مسئله ‏برای آینده و برای مواجهت با حالات مختلفی که ممکن است با آن روبرو شوند برنامه ریزی می کند.‏

‏18- خداوند تبارک و تعالی صالحین را - چنانکه قصدشان را نیکو گردانند- قدرت خواهد بخشید. الله تعالی می فرماید:« ‏وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ‎ ‎يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ‎ ‎نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ (56) ‏وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ»(یوسف-56و57) یعنی: و بدين‏گونه ما به يوسف در سرزمين (مصر) قدرت داديم، که هر جا ‏مى‏خواست در آن منزل مى‏گزيد (و تصرّف مى‏کرد) ما رحمت خود را به هر کس بخواهيم (و شايسته بدانيم) ‏ميبخشيم؛ و پاداش نيکوکاران را ضايع نمى‏کنيم.‏
هنگامی که از شافعی رحمه الله سوال شد که کدامیک افضلتر هستند؛آزمایش شود یا تمکن و قدرت یابد؟ یعنی کدامیک برای ‏مسلمان بهتر است؛ اینکه مورد آزمایش قرار گیرد و بر ابتلا و اذیت و آزار و سختی صبر کند و بخاطر آن پاداش ‏گیرد، یا اینکه به قدرت دست یابد تا از آن قدرت جهت نشر دین و دعوت استفاده کند؟ کدامیک ‏بهترند؟ امام شافعی رحمه الله کلام بزرگی فرمودند:((مسلمان) به قدرت دست نمی یابد تا زمانیکه مورد آزمایش قرار ‏بگیرد).‏
و در اینجا قدرت و تمکن با هوا به دست نخواهد آمد چنانکه پیامبر صلی الله علیه وسلم در مدینه به تمکن و قدرت دست نیافت تا اینکه ‏در مکه مورد آزمایش و ابتلا قرار گرفت و همینطور صحابه رضی الله عنهم، یوسف علیه السلام چه وقت به ‏تمکن و قدرت رسید؟ (او) بعد از اینکه با چاه و زندان و خوار شدن و عبادت کردن پروردگار مورد آزمایش واقع ‏شد به این مکانت رسید. و همگی آنها از آزمایشهای پروردگار بودند؛ «وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ ‏مَشَارِقَ‎ ‎الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ‎ ‎الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرائيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ ‏يَصْنَعُ‎ ‎فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ»(اعراف-137) یعنی: و مشرقها و مغربهاى پر برکت زمين را به آن قومِ ‏به ضعف کشانده شده (زير زنجير ظلم و ستم)، واگذار کرديم؛ و وعده نيک پروردگارت بر بنى اسرائيل، بخاطر ‏صبر و استقامتى که به خرج دادند، تحقّق يافت؛ و آنچه فرعون و قومش(از کاخهاى مجلّل) مى‏ساختند، و آنچه از ‏باغهاى داربست‏دار فراهم ساخته بودند، ویران کردیم. (اما این امر بعد از ابتلا صورت گرفت)‏

‏19- صبر دارای درجات مختلفی است؛ صبر بر طاعت خداوند و صبر بر (انجام ندادن) معصیت خداوند و بالاترین ‏درجه ی صبر، ایستادگی بر رنج و سختی (بخاطر خدا) است، چرا؟
زیرا در صبر کردن در رنج و سختی بخاطر الله تعالی، بجز صبر، حیله و نیرنگی برایت نیست. چرا جز صبر ‏کاری نمی کنی؟ (چون جز آن چیزی) ممکن نیست. و امر واقع گشته و برای تو در آن وقت جز صبر ‏چیزی نیست.‏

‏20- مومن هوشیار و زیرک است، و لذا از آنچه که در گذشته بر او وارد شده است تجربه و پند می گیرد و با ‏استفاده از ذکاوت و هوش خود از آن دوری و امتناع می کند تا مبادا دوباره به او چیزی برسد که در گذشته به او رسیده ‏بود، و غافل نخواهد شد، پس مومن از یک سوراغ دو بار گزیده نمی شود؛ (و لذا هنگامی که بردران یوسف به ‏پدرشان گفتند تا بنیامین را بدانها بسپارد، یعقوب علیه السلام به پسرانش) فرمود: «هَلْ آمَنُكُمْ عَلَيْهِ إِلاَّ كَمَا أَمِنتُكُمْ ‏عَلَى أَخِيهِ مِن قَبْلُ»(یوسف-64) یعنی: گفت: «آيا نسبت به او (بنیامین) به شما اطمينان کنم همان‏گونه که نسبت ‏به برادرش (يوسف) اطمينان کردم (و ديديد چه شد)؟ ‏

‏21- توکل بر خدا موجب دفع مکروهات خواهد شد. یعقوب علیه السلام فقط به پسرانش نگفت که ‏‏(بنیامین) را همراه شما نمی فرستم، بلکه بر الله توکل نمود؛« فَاللّهُ خَيْرٌ حَافِظاً وَهُوَ أَرْحَمُ‎ ‎الرَّاحِمِينَ»(یوسف-64) ‏یعنی: پس‌ خدا بهترين‌ نگهبان‌ است‌ و اوست‌ مهربان‌ترين‌ مهربانان‌. و لذا یعقوب علیه السلام (بجای اینکه فرزند ‏دیگرش را نیز به برادرانش بسپارد) بر خدا توکل نمود.‏

‏22- تکریم مردم و احسان در حق آنها موجب می شود که قلب آنها متمایل شود و به همین دلیل پسران یعقوب ‏‏(هنگامی که از مصر بازگشتند و بار و بنه ی خود را گشودند، سرمايه‌ خود را كه‌ به‌ مصر برده‌ بودند تا با آن‌ آذوقه‌ ‏بخرند، ديدند سرمايه آنها به آنها بازگردانده شده لذا از فرط خوشحالی و تکریمی که از جانب یوسف علیه السلام ‏در بازگرداندن آن سرمایه ها دیده بودند، به پدر خود گفتند:) « قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا نَبْغِي هَـذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ‎ ‎إِلَيْنَا وَنَمِيرُ ‏أَهْلَنَا وَنَحْفَظُ أَخَانَا وَنَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ»(یوسف-65) یعنی: پدر! ما ديگر چه ميخواهيم؟! اين سرمايه ماست که به ما ‏باز پس گردانده شده است! (پس چه بهتر که برادر را با ما بفرستى؛) و ما براى خانواده خويش موادّ غذايى ‏مى‏آوريم؛ و برادرمان را حفظ خواهيم کرد؛ و يک بار شتر زيادتر دريافت خواهيم داشت. (چرا که این مرد (آن مرد ‏یوسف علیه السلام بود که برادرانش هنوز وی را نشناخته بودند) ما را حقیقتا اکرام داشت و هنگامی که نزد وی ‏رفتیم و بضاعت ما را دید، سرمایه مان را بازگرداند ، پس ای پدر برادرمان را همراه ما به مصر ارسال کن (و ما ‏اینبار حافظ و نگهبان او خواهیم بود).‏

‏23- بکار بستن اسباب در وقایع مختلف جهت کمک گرفتن از آن اسباب امر مشروعی است، زیرا یعقوب علیه ‏السلام هنگامى که پسرانش مى‏خواستند (دوباره به مصر)حرکت کنند به آنها فرمود:« يَا بَنِيَّ لاَ تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ‎ ‎وَاحِدٍ وَادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ»(یوسف-67) یعنی: ای فرزندان من! همه‌ از يك‌ دروازه‌ به‌ شهر وارد نشويد ؛ ‏بلكه‌ از دروازه‌هاي‌ مختلف‌ وارد شويد (تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود). و این توصیه ی یعقوب به ‏فرزندانش بدان سبب بود که بیشتر آنها از جمال زیادی برخوردار بودند در حالیکه آنها مرد بودند و چنین جمالی ‏داشتند ( لذا - بنا به قول برخی از علما- یعقوب علیه السلام از آن‌ ترسيد كه‌ اگر فرزندان‌ وي‌ يكجا باشند، به‌ ايشان‌ ‏چشم‌ زخمي‌ برسد زيرا ايشان‌ بسيار زيبا و با ابهت‌ و با هيبت‌ بودند و در عين‌ اين‌ زيبايي‌ و ابهت‌ و هيبت، همه‌ ‏فرزندان‌ يك‌ مرد بودند كه‌ اين‌ نيز موجب‌ شگفتي‌ و چشم‌زخم‌ است‌ - انوارالقرآن)‏

‏24- بکار بستن اسباب باعث تغییر و منع تقدیر خداوند نخواهد شد. زیرا چنانکه قرار باشد قدر خداوند واقع شود، حتما ‏بوقوع خواهد پیوست - لذا خداوند تبارک و تعالی بعد از انجام توصیه ی یعقوب از سوی فرزندانش می ‏فرماید:« وَلَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنِي عَنْهُم مِّنَ اللّهِ مِن شَيْءٍ » یعنی: و هنگامى که از همان ‏طريق که پدر به آنها دستور داده بود وارد شدند، اين کار هيچ حادثه حتمى الهى را نمى‏توانست از آنها دور سازد. ‏‏-  ولی با این وجود هم عقلا و هم شرعا بایستی اسباب و وسائل را جهت رسیدن به اهداف بکار بست، ولی کسی که ‏اسباب را بکار می بندد باید بداند که سبب بین او و بین وقوع تقدیر- چنانکه الله تعالی از قبل آنرا تقدیر کرده ‏باشد- را تغییر نمی دهد و تقدیر خداوند حتما بوقوع خواهد پیوست، و برای همین یعقوب علیه السلام از روی فهم ‏و علم  خویش فرمود که ممکن است بدانها (یعنی پسرانش) گزندی برسد. و یعقوب کسی بود که الله تعالی بدو علم ‏و درایت داده بود چنانکه الله تعالی می فرماید:« َإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ»(یوسف-68) یعنی: او به خاطر تعليمى ‏که ما به او داديم، علم فراوانى داشت. ‏
نسبت اکبر چیست؟ (آیا آن) واقعه ی ناخوشایندی است که به تو وارد می شود با وجود اینکه جهت منع آن اسباب ‏لازم را بکار بسته ای؟ یا اینکه هرگاه جهت جلوگیری و منع آن هیچ اسبابی را بکار نگرفته ای یعنی دو نسبت ‏اکبر؟ (جواب اینست که)هرگاه اسباب را بکار نگیری، پس امر ناخوشایند بزودی بر تو وارد می شود به نسبت ‏اکبر... و به همین علت بکارگیری اسباب و وسائل شرعی جهت منع وقایع ناخوشایند منافی با توحید و توکل بر الله ‏تعالی نیست اما لزوما بکار بستن اسباب باعث منع تقدیر الهی که قبلا آنرا مقدر فرموده نخواهد شد، ابن عباس ‏رضی الله عنهما گفت: حذر و احتیاط در برابر قدر خداوند سودی ندارد، و از عایشه رضی الله عنها روایت است که ‏پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند:« لا‎ ‎يغني حذر من قدر ، والدعاء ينفع مما نزل ، وما لم ينزل ، وإن الدعاء ‏ليلقى البلاء ،‎ ‎فيعتلجان إلى يوم القيامة» یعنی: پرهيز و حذرمانع قضا و قدرنمي‌شود و دعا درباره آنچه‌كه نازل ‏شده وآنچه‌كه نازل نشده است سودمند و مفيد مي‌باشد. بلا و مصيبت نازل مي‌شود ودعا با آن برخورد مي‌كند و تا ‏روز قيامت با هم بنزاع و ستيز مي‌پردازند.‏
‏{توجه: این حدیث را اکثر حفاظ همانند بخاری و خطیب بغدادی در التاريخ (8/455) و ابن جوزی در العلل ‏المتناهية و هیثمی در المجمع و ابن حجر در تلخيص الحبير ضعیف می دانند ولی شیخ البانی یکبار در ضعيف ‏الترغيب و الترهيب‎ ‎‏ آنرا شدیدا ضعیف دانسته و یکبار در ‏‎ ‎الجامع الصغير آنرا حسن دانسته است}‏
بنابراین بکار بستن اسباب و وسائل شرعی برای رسیدن به مقصود امری مطلوب است اما لازمست اعتقاد داشت که ‏اسباب، قضای الهی را چنانکه بر آن اراده فرموده باشد رد نمی کند.‏

‏25- صبر جمیل (نیکو) عاقبت خیری خواهد داشت و با صبر عادی فرق دارد. صبر جمیل آنست که شخص در آن ‏شکوِه و گلایه نمی کند بلکه کار و امورات خود را به الله تعالی تفویض و می سپارد.‏

‏26- داشتن حسن ظن نسبت به الله تعالی از مقتضیات توحید است. یعقوب علیه السلام تقریبا بیشتر از بیست سال ‏از فرزند خود دور بود ولی با این وجود می فرمود:« عَسَى اللّهُ أَن يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ ‏الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ »(یوسف-83) یعنی: اميدوارم خداوند همه آنها را به من بازگرداند؛ چرا که او دانا و حکيم است. و ‏هرگز حسن ظنش نسبت به الله تعالی از بین نمی رفت.‏

‏27- مسلمان شکایت از امورات خویش را نزد مردم نمی برد بلکه نزد الله تعالی می برد چراکه شکایت بردن نزد ‏مخلوق خدا در حقیقت شکایت رحیم و دلسوز نزد کسی است که رحم نمی کند.‏
چنانکه قرآن از زبان یقوب علیه السلام فرمود:« قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ ‏تَعْلَمُونَ»(یوسف-86) یعنی: (یعقوب) گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا مى‏گويم (و شکايت نزد او مى‏برم)! و ‏از خدا چيزهايى مى‏دانم که شما نمى‏دانيد.‏‎ ‎

‏28- یاس و ناامیدی از رحمت الله تعالی منافی با توحید است و حرام است و جایز نیست، چنانچه ‏یعقوب علیه السلام به فرزندانش فرمود: « يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ ‏يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ(87)‏‎ ‎فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيْهِ قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ ‏مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَآ إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ‎ ‎‏(88) قَالَ هَلْ عَلِمْتُم‎ ‎مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ ‏جَاهِلُونَ (89) قَالُواْ‎ ‎أَإِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ قَالَ أَنَاْ يُوسُفُ وَهَـذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللّهُ‎ ‎عَلَيْنَا إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ ‏يُضِيعُ أَجْرَ‎ ‎الْمُحْسِنِينَ (90) قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللّهُ عَلَيْنَا وَإِن‎ ‎كُنَّا لَخَاطِئِينَ (91) قَالَ لاَ تَثْرَيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ‎ ‎اللّهُ ‏لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»(یوسف-8‏7تا92) یعنی: (یعقوب گفت) پسرانم! برويد، و از يوسف و برادرش جستجو ‏کنيد؛ و از رحمت خدا مأيوس نشويد؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأيوس مى‏شوند!هنگامى که آنها بر او ‏‏[يوسف‏] وارد شدند، گفتند: «اى عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتى فرا گرفته، و متاع کمى (براى خريد موادّ ‏غذايى) با خود آورده‏ايم؛ پيمانه را براى ما کامل کن؛ و بر ما تصدّق و بخشش نما، که خداوند بخشندگان را پاداش ‏مى‏دهد!»‏‎ ‎گفت: «آيا دانستيد با يوسف و برادرش چه کرديد، آنگاه که جاهل بوديد؟!»‏‎ ‎گفتند: «آيا تو همان ‏يوسفى؟!» گفت: «(آرى،) من يوسفم، و اين برادر من است! خداوند بر ما منّت گذارد؛ هر کس تقوا پيشه کند، و ‏شکيبايى و استقامت نمايد، (سرانجام پيروز مى‏شود؛) چرا که خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع نمى‏کند!»‏‎ ‎گفتند: ‏‏«به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برترى بخشيده؛ و ما خطاکار بوديم!»‏‎ ‎‏(يوسف) گفت: «امروز ملامت و ‏توبيخى بر شما نيست! خداوند شما را مى‏بخشد؛ و او مهربانترين مهربانان است!‏‎ ‎

‏29- خداوند عزوجل حامی و پشتیبان مظلوم است هرچند که برای مدتی باشد و اگر صبور باشد و تقوا پیشه کند ‏او را در جایگاه عالی خود قرار می دهد. هنگامی که برادران یوسف- همان کسانی که او را آزردند- روزی نزد او ‏آمدند و گداگونه و سر پایین کشیده به او گفتند:« قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ‎ ‎وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ ‏لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا‎ ‎إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ»(یوسف-88) یعنی: اى عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتى فرا ‏گرفته، و متاع کمى (براى خريد موادّ غذايى) با خود آورده‏ايم؛ پيمانه را براى ما کامل کن؛ و بر ما تصدّق و بخشش ‏نما، که خداوند بخشندگان را پاداش مى‏دهد.‏‎ ‎‏ پس الله تعالی آنها را که در حق یوسف ظلم کردند خوار و ذلیل نمود ‏بگونه ای که نزد یوسف گفتند : بر ما صدقه و بخشش نما، که خداوند بخشندگان را پاداش مى‏دهد. ‏

‏30- هرگاه انسان به موقعیتی رسید بدانچه که بدست آورده در مرحله یا مرتبه ای از آن مغرور نمی شود بلکه آنرا به ‏الله تعالی نسبت می دهد و می گوید:« قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَيْنَا»(یوسف-90) یعنی: خداوند بر ما منت گذاشت. و اعتراف ‏می دارد که آن موقعیت و جایگاه منتی از جانب الله تعالی است و نمی گوید که این منصب بخاطر ذکاوت و ‏تیزهوشی خودم و تلاشهای گسترده ام بوده است. نگاه کن و ببین که یوسف علیه السلام فرمود:« قَالَ أَنَاْ يُوسُفُ ‏وَهَـذَا أَخِي قَدْ مَنَّ اللّهُ‎ ‎عَلَيْنَا»(یوسف-90) یعنی: من یوسفم و این برادرم (بنیامین) است و خدا بر ما منت ‏گذارد. و به منت الله تعالی بر خود اعتراف نمود.‏

‏31- خداوند تبارک و تعالی عاقبت پسندیده ای را برای کسی که تقوا پیشه و صبر می کند عطا می کند، چنانکه ‏قرآن از زبان یوسف علیه السلام می فرماید:« إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ‎ ‎لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ » یعنی: هر کس ‏تقوا پيشه کند، و شکيبايى و استقامت نمايد، (سرانجام پيروز مى‏شود؛) چرا که خداوند پاداش نيکوکاران را ضايع ‏نمى‏کند.‏‎ ‎

‏32- اعتراف به خطا و اشتباه از عادات عقلاء؛ یعنی کسانی که تکبر نمی ورزند می باشد. بلکه گویند:« ‏إِنَّا كُنَّا‎ ‎خَاطِئِينَ»(یوسف-91) براستی که جزو خطاکاران بودیم.‏
‏ و متکبر کسیست که به اشتباه و خطایی که وی سر زده و او را به سوی حلال کردن محرمات کشانده و انجام آنرا ‏برخود جایز دانسته، اعتراف نمی کند. ‏

‏33- تاویل خواب امکان دارد بعد از سالهای طولانی بوقوع بپیوندد. یعنی ممکن است انسان امروز خوابی ببیند و ‏بعد از بیست یا سی سال بعد آن تاویل آن خواب محقق گردد و حتما شرط نیست فردی امروز خواب می بیند و فردا تاویل ‏آن بوقوع انجامد. و ممکن است فاصله ی بزرگی بین وقوع خواب حقیقی و انطباق آن خواب بر واقع و بین خود ‏خواب باشد.‏

‏34- حفظ احساسات دیگران و عدم جریحه دار کردن و اذیت احساسات آنها یکی دیگر از درسهای این سوره ی ‏مبارکه است، چنانکه یوسف علیه السلام فرمود:« وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ ‏أَن نَّزغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي»(یوسف-100) یعنی: و حقیقتا كه‌ (خداوند) به‌ من‌ احسان‌ كرد آن‌گاه‌ كه‌ مرا ‏از زندان‌ خارج‌ ساخت‌ و شما را از بيابان‌ به اینجا آورد بعد از آن‌ كه‌ شيطان‌ ميانه‌ من‌ و برادرانم‌ را به‌هم‌ زد. و ‏یوسف علیه السلام نفرمود که "بعد از آنکه برادرانم به من ظلم کردند" یا "بعد از آنکه مرا به چاه انداختند" و او ‏بجای سرزنش برادرانش، شیطان را مورد لوم و نکوهش قرار داد و این از مکارم اخلاق و جزو اخلاق لایق به ‏انبیاء است و اینگونه است اخلاق انبیاء.‏

‏35- اقرار و اعتراف به نعمتهای خداوند در تمامی احوال و اوضاعی که انسان در آن تغییر و دگرگون می یابد. ‏چنانچه یوسف علیه السلام فرمود:« وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ » یعنی: و حقیقتا كه‌ ‏‏(خداوند) به‌ من‌ احسان‌ كرد آن‌گاه‌ كه‌ مرا از زندان‌ خارج‌ ساخت‌ و شما را از بيابان‌ به اینجا آورد. این منتی از ‏جانب خداوند است که تمامی خانواده را بار دیگر دور هم جمع کرد و بیرون آوردن من از چاه نعمت خداست و ‏خارج شدن من از زندان نعمت خداست و ملحق شدن دوباره به خانواده نعمت خداست.‏

‏36- براستی که خداوند لطیف و صاحب لطف و مهربانی است. ابن اثیر در تفسیر خود می گوید: لطیف کسیست که ‏در وی رفق و نرمی در فعل، و علم به مصالح، و رساندن آن به سوی کسی از خلایقش که بر او مقدر کرده است، ‏جمع شده باشد. گفته می شود:(لطف به و له - با فتح) یعنی:به وی لطف کرد و به وی رساند، و لطف و مهربانی ‏می کند هرگاه نسبت به وی نرمی  کند. خداوند نسبت به بندگانش لطف می کند چنانکه نسبت به یوسف علیه ‏السلام لطف نمود و مرگ را در چاه برای او قرار نداد و او را در زندان ماندگار و باقی نگذاشت و او را همچنان ‏فقیر و مظلوم باقی نگذاشت و براستی که در حق او لطف بسیار نمود و او را پس از سالیان به خانواده اش ملحق ‏کرد.‏

‏37- خداوند عزوجل سرانجام دو نفری که از هم جدا شده بعد از آنکه گمان می کنند که دیگر همدیگر را ملاقات ‏نخواهند کرد، با هم جمع می کند. پس پاک و منزه است کسی که این خانواده را بعد از فاصله ی طولانی دور هم ‏جمع کرد.‏

‏38- هرگاه نعمت خداوند برای مسلمانی کامل گشت، او از خداوند می خواهد که بر اسلام وفات کند. و لذا هنگامی ‏که یوسف علیه السلام دید که تمامی آنچه را که آرزو داشت  تحقق یافته است؛ چنانکه عزت در دنیا برایش تحقق ‏یافت و پادشاهی و مکانت و ثروت و رسیدن به خانواده و والدینش همگی به تحقق یافتند چه گفت؟
‏« رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ» پروردگارا! تو به‌ من‌ بهره‌اي‌ از پادشاهي‌ دادي‌ و به‌ من‌ ‏از تأويل ‌احاديث‌ یاد دادی.‏
آنگاه بعد از رسیدن به تمامی آنچه می خواست‎ ‎فرمود:
« تَوَفَّنِي مُسْلِماً‎ ‎وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ»(یوسف-101) یعنی: ‏مرا مسلمان‌ بميران‌ و مرا به‌ صالحان‌ ملحق‌ گردان‌.‏
هرگاه تمامی آنچه را که در این دنیا آرزو داشت بدست آمد، یک امر مهم باقی ماند و آن اینست که  بدانگونه از ‏دنیا برود که خداوند بدان راضی است. لذا هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وسلم مرگ بر او نازل گشت و مخیر ‏گشت تا در دنیا باقی بماند یا به رفیق اعلی بپیوندد، ایشان فرمودند: بلکه رفیق اعلی را می پسندم.‏

‏39- از این آیات و سایر قصص قرآن بجز اولوا الآلباب یعنی خردمندان و اصحاب عقلهای پاک و سلیم منتفع ‏نخواهند شد چنانکه می فرماید:« لَقَدْ كَانَ فِي‎ ‎قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِي الأَلْبَابِ»(یوسف-111) یعنی: به‌ راستي‌ که در ‏سرگذشت‌ آنان‌ براي‌ صاحبان‌ خرد عبرتي‌ است‌.‏
اولوالآلباب: صاحبان‌ خردهاي‌ سالمي‌اند كه‌ به‌ وسيله‌ انديشه‌ و خرد، پند و عبرت ‌مي‌گيرند و نهايتا آنچه‌ را كه‌ ‏مصالح‌ دينشان‌ در آن‌ نهفته‌ است، به‌ چشم‌ بصيرت ‌مي‌بينند و با ديده‌ دل‌ مي‌نگرند و مي‌دانند.‏

‏40- یاری و نصرت الله تعالی رسیدنی است و غیر محال نیست؛ چنانکه خداوند عزوجل می فرمایند:« حَتَّى إِذَا ‏اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ‎ ‎قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا‎ ‎عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ»(یوسف-‏‏110) یعنی: (پيامبران به دعوت خود، و دشمنان آنها به مخالفت خود همچنان ادامه دادند) تا آنگاه که رسولان ‏مأيوس شدند، و (مردم) گمان کردند که به آنان دروغ گفته شده است؛ در اين هنگام، يارى ما به سراغ آنها آمد؛ ‏آنان را که خواستيم نجات يافتند؛ و مجازات و عذاب ما از قوم گنهکار بازگردانده نمى‏ شود!‏‎ ‎

0 نظرات:

ارسال یک نظر