نقش اسلام در جلوگيري از گدايي


نقش اسلام در جلوگيري از گدايي
عبد الواحد جهيد 
پيشگفتار:
حمدوستايش برحق تعالي ودورد به روان فرستاده محمود ش،محمد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم  باد،كه بنده را توفيق عنايت فرمود،تادرموردموضوع(بررسي گدايي ازنظراسلام)تحقيق وبررسي نمايم، تاباشدمورد استفاده قرارگيردوعلاقمندان ازآن سود ببرند،درجمع آوري ونگارش موضوع فوق خودرا متعهد ميدانم،كه ازآنعده استادان محترم كه بنده را درجريان نوشته وتحقيق كمك ورهنمايي كرده اند تشكركنم،مخصوصاً استادان محترم ديپارتمنت علوم وفرهنگ اسلامي،كه هركدام به نوبه خود ازرهنماي هاي شان درحق بنده دريغ نكرده وبالاخص دانشمند گرانمايه محترم پوهنوال عبدالجليل(يوسفي)استاد پوهنحي شرعيات پوهنتون كابل كه يك عمر دراين راستا زحمات را متقبل شده اند وهميشه به رهنمايي هاي عالمانه شان به اولادوطن وسرمايه معنوي آن كمك كرده اند برايشان طول عمر صحت كامل وعمل صالح ازخداوندآروزميبرم، محترم يوسفي صاحب باوجود مشكلات ومصروفيت هاي متعدددرسي واداري رهنمايي علمي استادان ومسوليت هاي شخصي خويش اثربنده رامطالعه فرموده ورهنمايي هاي سود مندانه نموده است، همچنان ازمحترم پوهندوي استاد عبدالحكيم (خاكسار)سپاس گذارم،كه درمسايل تخنيكي بنده را همكاري همه جانبه نمود باوجود اين همه ازآنجا،كه انسان معصوم نيست،شايد نارسايي ها وكاستي هاي دراين نوشته وجود داشته باشد،بناً ازعلاقمندان وكساني كه اين اثررا مطالعه مي كنندآروزمندم تاخوبي هاي آن را ازاثرلطف خداوندجل جلاله بدانند ونارسايي هاي آن را  ازبنده ومن را معذو رقرار داده رهنمايي نمايندتا درنوشته هاي بعدي   ازآن سود ببرم.
پوهنيار عبدالواحد جهيد

مقدمه
الحمدلله رب العلمين والصلاة والسلام علي سيد المرسلين محمد وعلي آله واصحابه اجعين وبعد:‌
اسلام به شدت دربرابر گدايي مبارزه مي كند وآن را يكي ازاسباب ذلت،خواري وسرافگندگي براي غيرخدا مي داند، واين كارمنافي عقيده توحيد است،كه بواسطه آن مسلمانان سربلندگرديده اند،دين مقدس اسلام رضايت ندارد،كه مسلمانان به خواري تن دردهند،بعدازآن،كه خداوند آنهارا به اسلام عزت وكرامت بخشيده آن هادست خودرا به گدايي بديگران درازكنند،بدست آرندوياخير. روي هم رفته گدايي يك امرنامناسب وزشت است؛ زيرا ازآن احسان كردن ومنت گذاشتن بميان مي آيد. دست بلند وتواناازدست ناتوان ونادار بهتر است،اگرحرفه به هراندازه بي اهميت وكم ارزش باشدنزد اسلام بهتروشريف تر ازگدايي وتلخي محتاجي است.
امام شافعي(رحمه الله عليه)مي فرمايد:‌چگونه بغيرخداجل جلاله خودرا ذليل سازم، درحالي كه پارچه ناني مرا كفايت مي كند؛ وهمچنان مي فرمايد:‌اگرسنگها را ازقله هاي كوه انتقال دهم بهتر است ازآن كه مردم برمن احسان كنندومنت گذارند، برايم گفتندكه كسب وكارننك است، درپاسخ آنها گفتم:‌نه خير ننگ درسوال كردن وگدايي است.
گدايي مشكل عارضي است، كه درجوامع بوجود ميايدومشكلي نيست كه حل آن امكان پذيرنباشد،حل اين مشكل بسيارساده وآسان است، مشروط به اين كه، نيت سالم باشد وباعزم راسخ وكوشش جدي، ميتوان آن را حل نمود واين كارزماني تحقق مي پذيرد ، كه فرد و جامعه  به دساتير اسلام عملاًگام بردارند،علاج مثمروفيصله كن بدست اسلام است وميتوان ازاين راه ازآثاربدنتايج ناميمونش به سهولت رهائي يافت، دين مقدس اسلام عزم انساني را تقويت بخشيده همتش را بالامي برد وراجع به كسب وكارنظر ويژه دارد ونمي خواهد كه آبروي كسي دراثرسوال وگدايي كردن بريزد وذلت وخواري به اوبرسد، اسلام درپهلوي آن كه ازطمع وآزمندي مردم را باز ميدارد،گدايي را نيزنيكوهش مي كند، به كارتشجيع مي نمايد، ولوعملي باشدكه آنرا مردم حقير مي شمارند. دين مقدس اسلام عواقب سوالگري را بد دانسته وآن را سبب عذاب درقيامت قلمداد كرده است، چنانچه عبدالله بن عمرازپيامبر اسلام صلي الله عليه وسلم روايت كرده است:‌
پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است: انسانيكه ازمردم سوال وگدايي ميكنددر روزقيامت درحالتي با خداوندجل جلاله روبرومي شودكه دررويش پارچه گوشت هم نمي باشد.
گدايي ازنظراسلام آتش است،كسي كه چيزي ميخواهددرحقيقت آتش دوزخ راميخواهد، لذا اودراين اختيار دارد، كه آتش را براي خود انتخاب مي كندوياخير، اسلام مردم را ازاين كار برحذرداشته است،زيرا درپهلوي آن كه سبب شرمندگي در دنيا مي شود باعث شرمندگي درآخرت نيزمي گردد.
 سوالگري(گدايي)تعداد زيادي را بدون دليل معقول معطل وبيكارميسازد درحاليكه ملت ومردم به كارآنها نياز دارند.
گدايي دليل تاخير، پشيماني ومانع پيشرفت وتقدم ولانه فساد براي  انتشارجرايم وجنايات، مصدر ومنشأشرارت، بي قانوني،  بي امنيتي است.
اهداف تحقيق:‌
ازآنجاكه فقرعامل گدايي است، دامنگير اكثريت كشورهاي اسلامي ميباشد،بررسي موضوع گدايي ازنظراسلام ازاين جهت حايزاهميت است، كه دانسته شود آياگدايي لازمه اسلام ومسلمانان است ويا اين كه هيچ ربطي به اسلام ومسلمانان ندارد، دانستن اين موضوع ضرورت است، كه اسلام دشمن اصلي گدايي ومعالج حقيقي آن است.
به طورخاص درتحقيق اين موضوع اهداف خاص مدنظراست:
ـ بررسي عدم مشروعيت گدايي ازنظردين مقدس اسلام.
ـ تحقيق عوامل به ميان آمدن مرض گدايي.
ـ جستجوي معني دقيق ودرست زهد وقناعت ازنظراسلام.
ـ مطالعه پيامد هاي فردي اجتماعي، رواني واخروي گدايي.
ـ‌ دريافت راه هاي علاج وبيرون رفت مرض گدايي.

مواد و روش كار:
درنگارش اين اثرعملي، ازكتب معتبرديني وعلمي،قديم وجديد، استفاده نموده ام. موضوعات رابادلايل قاطع، ازقرآن كريم واحاديث نبوي،مورد بحث وبررسي قرارداده،ازآثارنوسنده گان معاصرجهان اسلام، دراين رابطه استفاده بيشتر كرده ام علاوه برآن از(سي،دي)هاي حديث وتفسيرشريف،نيزاستفاده  نموده، بخاطربدست آوردن اهداف مشخص سوالاتي را بادانشمندان وصاحب نظران مطرح كرده وآن را تحليل ومناقشه كرده ام. باتذكر اين مطلب كه همه خوبي هاي اين اثرعلمي لطف خداوند برمن است، ونارسايي هاي آن منسوب به من بوده ودين مقدس اسلام ازآن مبري ميباشد.
دين مقدس اسلام بانظام جامع،شامل وكامل،كه دارد،ازموضوع گدايي علل واسباب وپيامد هاوراه هاي علاج آن بحث هاي رانده واساساتي را وضع كرده است، علماي اسلام نيزدرمباحث علمي شان آن را ناديده نگرفته، گاهي منظم وگاهي پراگنده آنرا مورد بحث وبررسي قرارداده اند،چنانچه سفيان ثوري رحمه الله عليه مي فرمايد: اگرچهل هزار  دينارجمع كنم وآنها ازمن بماند وبميرم برايم بهتراست ازاين كه يك روز فقيرشوم وبه سوال وگدايي كردن ازمردم ذليل شوم. وهمچنان فرموده است: بخدا سوگند نمي دانم چه سرخواهد زد اگربه فقرومرض مبتلاشوم شايد نا آگاهانه ازدين برايم واحساس آن را نكنم.
 برخي ازحكماء‌گفته اند: اگربه كسي چيزي دادي اميرش باشي واگرازكسي چيزي خواستي اسيرش باشي واگرازكسي استغناجستي ماننداوباشي.(9ص38)
امام ابن قيوم جوزي رحمه الله گفته است: شخصي سوال گر با سوال وگدايي ازسه جهت مرتكب ظلم ميشود، ظلمي درحق ربوبيت پروردگار، ظلمي درحق مسؤل(سوال كرده شده) ظلمي درحق خودش.(23ص48)
آنچه من دراين مجموعه كوچك،علمي وتحقيقي انجام ميدهم، به سلك درآوردن مرواريد هاي پراگنده درزمينه است. درابتداگدايي را تعريف وحكم آن را ازنظراسلام مورد بررسي قرارميدهم، سپس درمورد علل واسباب گدايي،تحقيق نموده وپيامده هاي ناگوارفردي، اجتماعي ، رواني واخروي آن را واضح ساخته باطرح سوالات ازصاحب نظران واهل خبره به بررسي راه هاي علاج آن مي پردازم وبانتيجه گيري ومناقشه مختصر(انشاالله)اين بحث را به پايان مي رسانم.

تعريف گدايي
گدايي معني كلمه مسئلت(سوال كردن وخواستن)زبان عربي است.(2ص134)
گدادرفارسي بشخص بينواوناداروكسي،كه وجه معاش خودرا برايگان ازديگران بخواهد گفته مي شود.(18ص1031)ويااين كه ازديگران چيزي (پول، خوردني وپوشيدني) براي رفع حاجت طلب كند. (24ص1371)
ودراصطلاح: طلب نمودن،آروزكردن وخواستن چيزي را ازكسي ، بدون عوض،گدايي گفته ميشود.
سوال يامسئلت وطلب كردن چيزي ازنظرشريعت اسلام درصورت عدم احتياج شديد حرام است،زيرا گدايي به شكل حرفوي منافي عزت وكرامت انساني بوده ازبين برنده مروت وشهامت مي باشد، روحيه جهاد واجتهاد را ازبين مي برد، انسان را ازسعي درطلب رزق ازطريق حلال بازمي دارد واورا به خوردن مال حرام عادت ميدهد. اسلام براساس عزت وكرامت وعمل نيك ومروت وخوردن آنچه حلال بوده استواراست. مسلمان بايد براي كسب رزق حلال سعي نمايد،ازحق مشروع خود دردنيااستفاده كند، كاري كه انجام ميدهد بخوبي واخلاق به پيش ببرد براي خودوديگران سبب منفعت،گردد بابرادرمسلمان خود،مردم وجامعهء كه درآن حيات بسرمي برد، متعاون وهمكارباشد. گدايي وسوال كردن بدون ضرورت واحتياج شديد براي شخصي،كه توان كاروكسب را داشته باشد، ازنظراسلام حرام ونادرست است، ازحضرت عبيدالله بن عدي بن خيار روايت است،كه فرمود:
(أخبرني رجلان أنهما أتيا النبي صلى الله عليه وسلم في حجة الوداع وهو يقسم الصدقة فسألاه منها فرفع فينا البصر وخفضه فرآنا جلدين فقال " إن شئتما أعطيتكما ولا حظ فيها لغني ولا لقوي مكتسب.(12ص339ج1)
دوشخص بمن خبردادند،كه آنها نزد رسول الله صلي الله عليه وسلم درحجة الوداع آمدند،درحال،كه رسول الله صلي الله عليه وسلم  مال صدقه را توزيع مي كرد،آنهاازپيامبرصلي الله عليه وسلم ازمال صدقه سوال كردند، پيامبرصلي الله عليه وسلم بدقت ازپايان تا بالاايشان را نگريست وفرمود: اگرميخواهيد بشما مي دهم؛ولي درمال صدقه (زكات)حصه ئي براي شخص ثروت مند وتوانمندكاروجود ندارد، وهمچنان ازحضرت ثوبان رضي الله عنه روايت است،كه پيامبرصلي الله عليه وسلم فرمود:
 (من كفل لي ان لايسال الناس شيأ اتكفل له الجنه.(3ص163)
 كسي كه به من تضمين بدهد تاازمردم چيزي نخواهد(سوال وگدايي نكند)من بوي بهشت را ضمانت مي كنم. ودرحديث مفصل ابي عبدالرحمن عوف بن مالك اشجعي آمده است،كه پيامبرصلي الله عليه وسلم وقتيكه ازصحابه كرام رضي الله عنهم بيعت مي گرفت درجمله چيزي كه ايشان بيعت مي كردند اين هم  بودكه (ولاتسألوالناس شياً)(26ص254)
 اين كه ازمردم چيزي نخواهيد (سوال وگدايي نكنيد)بود. حضرت عبدالله  ابن مسعود ازپيامبرصلي الله عليه وسلم روايت مي كندكه فرموده است:
‌(من أصابته فاقة فأنزلها بالناس لم تسد فاقته )(3ص163)
 آن كه دچارتنگدستي شود وآن را بمردم پيش كند(سوال وگدايي كردن) حاجتش هرگزرفع نخواهد شد. ازمجموع روايات واحاديث شريف برمي آيد، كه گدايي وسوال كردن بدون حاجت وضرورت شديد حرام است، شخصيت مسلمان را سزاوار نيست، كه به آن دست بزند.
آنچه درفقره گذشته ازحرمت مطلق گدايي وسوالگري تذكررفت، اصل است به اين معني كه گدايي خواري ذلت،حقارت وتنبلي را بميان مي آورد وروحيه ،بذل مساعي ومجاهدت را ازانسان مي گيرد واين همه خصلت هاي اند كه درشان مسلمان نمي زيبدوبرمسلمان است كه دست بالاداشته باشد وديگران را ياري رساند، اما درحالات استثنايي وضرورت شديد  جهت بدست آوردن اهداف عالي وسد نيازمندي،درچند صورت به خصوص سوال وگدايي جايز است؛ درمورد حديثي ازپيامبرصلي الله عليه وسلم را تذكرميدهم؛ازحضرت ابوبشرقبيصه بن مخارق رضي الله عنه روايت است،كه فرمود:‌من باري را بردوش داشتم وخدمت رسول الله آمدم، تادرمورد ازايَشان چيزي بطلبم، آن حضرت صلي الله عليه وسلم فرمود:‌اينجاباش تاصدقه اي بمابرسد وچيزي ازآن برايت بدهم وسپس فرمود:
‌(يا قبيصة إن المسألة لا تحل إلا لأحد ثلاثة رجل تحمل حمالة فحلت له المسألة حتى يصيبها ثم يمسك ورجل أصابته جائحة اجتاحت ماله فحلت له المسألة حتى يصيب قواما من عيش ( أو قال سدادا من عيش ) ورجل أصابته فاقة حتى يقوم ثلاثة من ذوي الحجا من قومه لقد أصابت فلانا فاقة فحلت له المسألة حتى يصيب قواما من عيش ( أو قال سدادا من عيش ) فما سواهن من المسألة ياقبيصة سحتا يأكلها صاحبها سحتا.)(3ص162)
 اي قبيصه همانا سوال گري جوازندارد، مگربراي يكي ازاين سه نفر:
1ـ مردي كه باري بردوش بردارد(يعني جنگي ميان دوگروه بوقوع بپيوندد وشخصي ميان شان طرح صلح افگنده براي رفع خصومت مالي برذمه اش نهند، پس سوال كردن براي اورواست)تابه آن رسدوبازخود را ازسوال وگدايي نگهدارد.
2ـ مردي، كه به اوآفتي رسيده ومالش را نابود كند،پس سوال كردن براي وي رواست تابه آن چه كه زندگي اش را بدان ادامه دهد برسدوياگفت: براي(سدرمق)نجات ازمردن به اثر گرسنه گي .
3ـ مرديكه، به تنگدستي مبتلاشود وسه نفرازقومش بگويند به حقيقت كه فلاني به فقروفاقه گرفتارشده پس سوالكردن اورا جائزاست، تابه آنچه زند گي اش را بدان ادامه دهد برسدويافرمود(سدرمق )نجات ازمردن به اثرگرسنه گي،ماوراي اين (سه)حالت،اي قبيصه سوال كردن حرام است وصاحبش(سوالگر)آن را به گونه حرام مي خورد بنابرين گدايي بصورت استثنايي درحالات ذيل جائزاست:‌
1ـ براي شخصي كه ضمانت وتاواني را برذمه گرفته باشد آنهم جهت برآورده ساختن يك هدف مشروع رفع خصومت وبرداشتن نزاع ونفاق ازميان دوجماعه از مسلمانان واين سوال تاوقتي به او جائز است كه آن هدف برآورده شود.
2ـ براي شخصي كه آفتي اورا برسد تمام مال وزندگي اش را هلاك سازد(مانندحادثه حريق،وقوع سيلاب وزلزله وغيره)براي چنين شخص گدايي تاوقتي جائزاست كه ضروريات اوليه زندگي اش پوره شود وياحد اقل به (سدرمق)نجات ازمردن به اثرگرسنه گي برسد.
3ـ براي شخصي كه فقروفاقه دامن گيرش گردد وسه نفرازاهل رسوخ قومش ازفقر وتنگ دستي اش تصديق كند،چنين شخص را سوال وگدايي تاحدي رواست كه ضروريات زندگي اش پوره ويا حداقل به (سدرمق)برسد درغيراين صورت ها سوال وگدايي نادرست وحرام است وسوالگرآنچه را ازاين طريق بدست مي آورد خوردنش به وي حرام است.
مقصدازگدايي حرام ومذموم آن است،كه انساني بدون ضرورت، مشكل فقروفاقه به آن اقدام نمايدوهدف اش ازآن ثروت اندوزي،جمع آوري مال بدون زحمت  وتكليف خويش ازدست مزدودست رنج ديگران امرارمعيشت كند.پيامبرصلي الله عليه وسلم درمورد چنين فرموده است:(من سأل الناس أموالهم تكثرا فإنما يسأل جمرا فليستقل أو ليستكثر)26ص394)
كسي كه ازمردم مال شان رابخواهدو( بواسطه سوالگري مالش  را) زياد كند  همانا  پاره  هاي  آتش را  ميخواهد پس بر اوست   كه كم 
مي طلبد  ويا زياد.
گدايي براي شخصي كه هدف آن ثروت اندوزي باشد درحالي كه ضرورت شديد فقرويا متحمل مسؤليت مالي براي منفعت اجتماعي نباشد وآفات طبيعي هم ثروت ودارايي اش را هلاك نكرده باشد ودرعين حال توان كاروكسب حلال وبدست آوردن مايحتاج زندگي خويش را ازراه غيرازگدايي داشته باشد سوال گري وگدايي به همچوشخص شرعاًنادرست وحرام است.

 علل و اسباب گدايي
عوامل مختلف، باعث به ميان آمدن مرض گدايي ميشود كه درذيل ازانها تذكر ميرود:‌
الف) فقر:
‌فقريك پديده تازه نيست بلكه اين مشكل گريبان گيرهمه جوامع بشري درطول تاريخ بوده وآن مشكل خطرناكي است كه مشكلات ديگرازآن بوجود مي آيد،فقرعامل بسا جرمها بوده ومصيبت هاي زيادي را ببارمي آورد وانسان را بسوي ارتكاب جنايت ها كشانيده باعث به هم خوردگي رواني وفكري مي گردد،كانون خانواده گي را برهم مي زند وآرامش خاطرواطمينان را ازبين مي برد.
ايمان انسان را مورد خطرقرارمي دهد ووسيله خطر به امنيت وآرامش جامعه شده سبب عقب مانده گي ملتها مي گردد عده زيادي ازبشريت امروزي به گرسنگي،كه از فقربوجود آمده دست وگريبان هستند،گرسنگي برادرمرگ است كه بدن را ازبين مي برد، دراثرآن انسان چيزهاي را بخود رواميدارد كه درحالت سيري روانمي دارد،اعمالي را مرتكب مي شود كه درغيرآن مرتكب نمي گرديد. فقرپدرگرسنگي سرچشمه همه شقاوتها است عامل بزرگ بدبختي وفتنه هايست،كه تاثير بدي درزندگي فرد وجامعه دارد. سبب هرفاجعه درزندگي انسان ومصيبت دركانون خانواده وريختن بناي يك ملت،عدم ثبات،آن همه وهمه همين فقراست،هرنوع جرايم اخلاقي چون زنا،دزدي،قتل،دروغ ونفاق به اين بيماري مزمن مربوط است. فقرضربه يست برپيكردين واساسات اخلاقي وسعادت بشري واين مرض بزرگترين دشمن بشريت است ، براي زشت بودن فقرهمين قدركافيست كه آن حضرت باوجود كمال يقين تقوي ومعرفتش بخداوندجل جلاله هرشام وسحربلكه درپي هرنماز ازآن پناه خواسته است وآنرا به كفردريك رديف قرار داده وچنين مي فرمود:
‌(اللهم اني اعوذبك من الكفروالفقر،اللهم اني اعوذبك من عذاب القبر.(3ص218)
 پروردگارا! ازكفروفقروعذاب قبربه توپناه مي برم. ودرحديث ديگري پيامبرصلي الله عليه وسلم مي فرمايد: (كادالفقران يكون كفراً (5ص324ج1)
 نزديك است فقركه بكفربيانجامد. حضرت علي رضي الله عنه مي فرمايد:اگرفقرشخصي ميبود، آن را مي كشتم. هرگاه فقروناداري دامن گيرفردشود كه توانائي جسمي وكاررا نداشته باشد،ازروي مجبوريت به گدايي وسوالكردن روي مي آورد. فقرآفت خطرناكي است كه تاثير بدي برفردوجامعه ميگذارد.همچنان اثرمنفي برعقيده وايمان، اخلاق، فكر، فرهنگ،خانواده ومردم مي نهد كه ذيلاًبيان ميگردد:

اثر فقر بر عقيده:‌
درين شكي نيست كه كه فقراثرخطرناكي بالاي عقيده ودين انسان دارد،مخصوصاًبه آن عده ازفقرأتلاش گر، براي حل مشكلات اقتصادي شان، بسااوقات فقرانسان را نسبت به خداوندجل جلاله مشكوك مي سازد، مخصوصاً درين موضوع كه خداوندجل جلاله مي فرمايد:
(وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ)  هود: ٦
 هيچ جنبنده درروي زمين نيست مگراين،كه خداوندجل جلاله اورا روزي مي دهد، فقرانسان را ازعبادت بويژه نماز بازمي دارد شخص نادار وقتي كه نماز ميگذارد،نمي داندكه چند ركعت اداء كرده است احياناًمي شود كه واجبات را ترك كند. خصوصاً شخص سست ايمان وقتي كه بعضي فساق وفجاررا مي بيند كه درنازونعمت زندگي مي كنند،گمان مي برد كه آنهارا خداوندجل جلاله دوست دارد، زيرا؛ نعمتهاي را به آنها داده است، حدس ميزندكه خداوندجل جلاله اورا دوست ندارد، زيرادر مضيقه اقتصادي قراردارد،اگراورا دوست ميداشت،برايش نعمات زيادي ارزاني مي كرد،درين وقت نفس وشيطان به وي ميگويند،كه واجبات را ترك كن وبه گناهان مبادرت نما،اگرسخن به اينجا بكشد بيم آن ميرود كه نادانسته ازدين خارج گرددومرتدشود.بسامسلمانان ضعيف الايمان به سبب فقرازاسلام فاصله گرفته اندوبضدمسلمانان دست بكارشده اند. (9ص48)
درروشني آنچه گفته شدثابت مي گردد كه فقرازبزرگترين آفات اجتماعي است بويژه درجامعه،كه فقرشديدوثروتمندي زياد وجودداشته باشد،ذوالنون مصري ميگويد: نزديكترين مردم بكفرشخص فاقه است كه صبرندارد،كمترين كساني دربين مردم وجود دارند،كه صبرداشته باشند. پس جاي تعجب نيست كه پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است: (كادالفقران يكون كفراً)(5ص324ج1)
 نزديك است كه فقرسبب كفرشود.

اثرفقربه اخلاق وكردار:‌
فقرانسان را به فروختن شراب،گفتن دروغ وشاهدي ناحق،واميدارد درحالي كه انسان ميداند اعمال مذكور ازگناهان كبيره است حتي انسان را به عملي مي كشاند كه منافي اخلاق فاضل است وانسان براي رفع گرسنگي خود وفرزندش حاضرميشودتاازآبرو،عزت وعفت خويش بگذرد؛اگروي صبركند،فرزندانش صبرنمي كنند،انسان فقيربويژه آناني كه درپهلويش ثروت مندان باشندغالباً اوبه عملي دست مي زند،كه منافي اخلاق نيك وخصلتهاي پسنديده ميباشد. فقيرآبرووشرف خويش را درزير فشارفقربفروش مي رساند درحاليكه ميداند كه عمل مذكوردر اسلام چقدرزشت است،فقرانسان را به جاي مي كشاندكه ازحرام بودن گناه بخاطري كه فرزندان خودرا ازگرسنگي نجات دهد تجاهل كند. پيامبرصلي الله عليه وسلم راجع بتاثيروتغييري كه ازاثرفقربرانسان عارض مي شود فرموده است:‌
(خذواالعطامادام عطاًفاذاصاررشوة علي الدين فلاتاخذوه ولستم بتاركيه تمنعكم الحاجه والفقر.)(6ص228ج5)
 تحفه وبخشش را تاوقتي قبول كنيدوبپزيريد،كه تحفه وبخشش باشد،هرگاه رشوه دربدل دين گرديد،آن را نگيريد،وشماترك كننده آن نيستيد؛زيراكه فقرومحتاجي شمارا نمي گذاردوهمچنان پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است:
(قال أن الرجل إذا غرم حدث فكذب ووعد فاخلف) (28ص412ج1)
 وقتي كه انسان مديون (قرضدار)شود چون سخن گويد دروغ گويد واگروعده كند مخالفت كند.
 به اين معني كه اگرداين ازوي قرض را طلب كند،مسلماًوقتي را براي پرداخت آن تعين ميكند،بافرارسيدن وقت وعدم توانائي پرداخت پول،شخص مديون دروغ ميگويدواز وعده اش مخالفت ميكند. بعضي ازكارمندان كه معاش ماهوار آنها كم است وكفايت آنهارانمي كند، مجبوربه رشوه ستاني ميشوندوبه سبب ضعف ايمان آنرا حلال ميدانند، درحاليكه اين فرموده پيامبرصلي الله عليه وسلم لعنت خداوندباد بررشوه گيرنده ورشوه دهنده وآن كه زمينه اخذرشوت را فراهم ميسازد)آگاه هستند،اين همه ناشي ازفقراست.(23ص15)


اثر فقر بر فكر و انديشه:
خطرواثربد فقرتنها برجانب روحي وخلقي شخص منحصرنمانده،بلكه برفكروهوش انسان نيز تاثيرمي افگند،فقرانسان را ازفكر وانديشه سالم محروم مي سازد؛زيراهمواره راجع به لقمه نان مي انديشد،درصورتي كه توان پوره كردن ضروريات زندگي خودواعضاي خانواده را ندارد ، چطور مي تواند كه فكر سليم وانديشه درست داشته باشد.
فقيرشب هارا صبح كرده فكر ميكند كه كجارود ولقمه ناني پيداكند وبه كدام شهر رود تا نفقه فاميل خودرا بدست آورد،فرزندش از گرسنگي، بيماري وسردي مي نالند چيزي ندارند تارفع مشكل نمايند ،بسا كساني به سبب فقرديوانه شدند.
ازامام محمد شيباني شاگرد امام ابوحنيفه رحمه الله روايت شده است،كه اودرمجلس علم وفقه نشسته بود،كه كنيزش آمد وبرايش گفت:‌آرد ازخانه تمام شده است،امام محمدرحمه الله درجواب كنيزش فرمود:‌خداترابكشدبه اين سخنت،چهل مسله ازمسايل فقه را ازحافظه وفكرم بردي. ازامام شافعي روايت شده است كه مي فرمود: ازكسي كه درخانه اش آرد ندارد مشوره نخواهيد،زيرا؛آن شخص درين حالت فكر پريشان ومشغول دارد،شايد مشوره معقول ،كه زاده فكرآرام است داده نتواند،اين حقيقت را علم روانشناسي نيزبه اثبات رسانده است.(23ص16)

اثر فقر بر خانواده:‌
خانواده را فقربه اشكال مختلف تهديدمي كند،به ارتباط ايجاد وتكوين خانواده فقردر راه متاهل شدن جوانان وآن چه را كه ازدواج ازپرداختن مهر،نفقه واستقلال اقتصادي ايجاب مي نمايد، مانع بزرگي است؛ به همين جهت قرآن جوانان را به عفت وپاكي وشكيبائي توصيه ميدارد تاآن كه توانائي اقتصادي را دريافت نمايند.
(وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) النور: ٣٣
 وبايد به پاك دامني مقيد باشند آناني كه نمي يابند اسباب نكاح را تاآن كه توانگر گرداند ايشان را خداوندجل جلاله ازفضل خود.
 ديده شده كه اكثرپدران واولياامور ازنكاح دادن دختران شان بخاطر آن كه ازدواج كننده توانائي اقتصادي ندارد ،ابامي ورزند،اين بيماري مزمني است كه قرآن پدران را به ارتباط آن توصيه مي كند،به اشخاصي كه دختر مي دهند معيارهاي عادلانه رادرنظرداشته باشند، تنها بمال اكتفانكرده، خيرونيكي را مدنظربگيرند، خداوندجل جلاله مي فرمايد:
(وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ) النور: ٣٢
‌به نكاح بدهيد زنان بي شوهر واشخاص صالح  وغلامان را ازقوم خويش اگر فقيرباشند توانگر گرداند ايشان را خداوندجل جلاله ازفضل خود. خداوندجل جلاله فراخ نعمت وداناست.
فقردرميحط خانواده گي،انگيزه هاي برخلافي را كه اصلاًدرفكرو ذهن انسان خطور هم نمي كند بالابرده سبب جدائي وبرهم خوردن وازهم گسيختن پيوند ازدواج ميشود، فقرفضاي صميمي خانواده را بمخاطره انداخته محبت،الفت وصميمت را برهم ميزند ودرعوض به جاي صميمت بغض وعداوت را جاگزين آن ميگرداند وتاآنكه پدران را در مقابل فرزندانشان بي عاطفه ساخته وبكشتن وزنده به گور كردن آنها دست مي زنند،راجع به اين عمل زشت وناپسند كه انسان را تكان ميدهدواحساسات انسانرا بجوش مي آورد خداوند جل جلاله درقرآن كريم مي فرمايد:
(وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا) الإسراء: ٣١
 فرزندان خودرا ازترس فقروگرسنگي نكشيدماشما وايشان را روزي ميدهيم هرآينه قتل آنها خطاي بزرگ است.
ودراين زمينه ازپيامبربزرگواراسلام پرسيده شد، كدام  گناه    بزرگ است؟ پيامبرصلي الله عليه وسلم درمورد چنين فرمودند:
‌(أن تجعل لله ندا وهو خلقك قلت إن ذلك لعظيم قلت ثم أي ؟ قال  ( وأن تقتل ولدك تخاف أن يطعم معك)(1ص263ج10)
 فرمود : اين كه بخدا شريك آوري حال آن كه تراخلق كرده گفتم اين گناه بزرگ است ،گفتم بعدازآن كدام گناه فرمود:‌اين كه فرزندت را ازترس آن كه باتوطعام بخورد بكشي.

اثر فقر بر امنيت جامعه:‌
فقرسلامتي وامنيت جامعه را تهديد مي كند درجامعه كه مردم ازبدست آوردن لقمه ناني عاجز باشند،آن جامعه عاري ازامنيت است، دراين شكي نيست كه زيربناي زندگي باسعادت درعنصر،طعام وامنيت خلاصه مي گردد درصورت موجوديت آن دو درجامعه ثبات واستقرار متحقق ميشود ومردم زندگي باعزتي به پيش ميبرند،امينت بدون طعام وغذاوجودندارد وطعام بدون امنيت، موجودنيست، اساس ثبات واستقرار جامعه بجز ازطريق ارزشهاي اسلامي متوافرنمي شود، موجوديت كه هيچ جامعه ازآن بي نيازي ندارد وموجوديت امينت،ثبات واستقراروعدم آشوب،هرج ومرج ازجمله احتياجات اساسي هرجامعه بشري شمرده ميشود ،اين دوعنصرزيربنايست كه مدنيت بدون آنها بنانخواهدشد، لذامي بينم كه قرآن كريم درسوره قريش اين عنصراساسي را كه غير ازآنها جامعه ومدنيت بنانمي شود،ذكرمي كند كه آن دوعنصر مذكور طعام وامنيت است. قرآنكريم مي فرمايد:
(الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآَمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) قريش: ٣ - ٤
‌بايد عبادت كنند صاحب آن خانه را كه طعام دادايشان را ازگرسنگي ودرامن ساخت ايشان را ازترس.

اثر فقر بر استقلال ملتها:
اگرفقرناشي ازقلت منابع وزيادت نفوس مردم باشد،درين حالت امكان دارد كه ايشان صبركنند،ولي اگرفقرناشي ازتوزيع نادرست وغيرعادلانه امكنات باشد،ظلم بعضي مردم بربعضي ديگرورفاهيت وآسايش اقليت جامعه بحساب حقوق اكثريت، درين صورت مردم خشمگين شده فتنه ها بروز كرده وپراگنده گي وآشوب بميان مي آيد،محبت وآسايش خودبخود ازجامعه رخت مي بندد، احتمال دارد كه فقرانسان را واميدارد،رهزني كند، خون مسلمان را بريزد وآتش فتنه شعله ورشود،آشوب وبي نظمي بميان آيد امينت وآرامش مختل گردد،احتمال داردكه دشمنان ازفرصت استفاده كرده ازفقيران استعانت جسته راه هاراويران كنند،منازل رامنهدم سازند، ترس ووحشت برمردم چيره شود، مردم به عاقبت بدي روبروگردند. بويژه وقتي كه درجامعه دوطبقه غني وفقير ازهم دورباشند،اگرازيك طرف كاخهاومنزلهاي مجلل وجود داشته باشد وازجانب ديگر مردم به فقرمواجه باشند دراين صورت آتش بعض وكينه دردل ها افروخته شده، خشك وتر همه مي سوزد،فاصله دربين ثروت مندان وناداران زياد ميشود كه دراين صورت قبول مبادي وافكار تخريب كننده بسهولت صورت مي گيرد،همين است كه روشها وافكار تخريب كارمزبور دربين فقراء لانه مي كند وازدل بينوايان وناداران حماسه وشوق دفاع ازوطن ومقدسات ومردم كوچ مي كند،زيراوطن آنها درگرسنگي رهاكرده ملت ومردم به آنهادست مساعدت وهمكاري درازنكرده اند، كه ازگرداب هلاكت وبدبختي نجات يابند.(9ص75و76)
ب) احساس حقارت:
يكي ازانگيزه هاي گدايي درجوامع بشري،احساس،حقارت در برابركاروحرفه است،بسا ازانسانها چنان اند،كه باوجود توانايي شان دربرابركارآن را حقير مي شمارندوكاركردن بادست را كسرشان تلقي مي نمايند وگدايي كردن را نسبت بداشتن كاروحرفه ترجيح ميدهند،هنگامي كه انسان مدرك اقتصادي نداشته باشد وكاروحرفه راهم توهين به شخصيت خود بداند لاجرم براي رفع مشكل وبخاطربدست آوردن قوت يوميه دست به گدايي مي زند دراين صورت اين نوع انسانها اگرازيك طرف كاركردن وداشتن حرفه را براي خودشان حقارت تلقي مي كنند،درصورت درازكردن دست به گدايي وسوالگري، حقارت بالاتر ازآن را متحمل ميشوند، اسلام اين نوع انسان هارابه اشتباه كلي شان متوجه ساخته وازآنها ميخواهد كه آبرويشان را به اثرسوالگري نريزند. وهم چنان توقوع ازديگران نداشته باشند،همت عالي را ازآن خودكنندوبكوشندبه ديگران مساعدت كنند، دست بالابهترازدست پائين است، چنانچه پيامبرصلي الله عليه وسلم مي فرمايد:‌( اليد العلياخيرمن اليد السفلي.)(16ص223ج2)
 دست بالا(عطاكننده)نزد خداوندجل جلاله بهتراست ازدست  پائين (گيرنده عطايا)است.
حرفه وپيشه موجب كسرشان انسان نمي شود ،بساازبندگان مقرب خداوندجل جلاله (انبياءعليهم السلام)هريك داراي پيشه بودنددرحالي كه درميان قوم ومنطقه شان از شرف وكرامت خاص برخوداربوده اند،پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است:
(ان داودكان زرادا وكان آدم عليه السلام حراثاً وكان نوح عليه السلام نجاراً وكان ادريس عليه السلام خياطاً وكان موسي عليه السلام راعياً)(28ص256ج2)
‌داودعليه السلام زره ساز، آدم عليه السلام دهقان ونوح عليه السلام نجاروادريس عليه السلام خياط وموسي عليه السلام چوپان بودند. وهمچنان فرموده است:
 (ما بعث الله نبيا إلا رعى الغنم فقال أصحابه وأنت ؟ فقال نعم كنت أرعاها على قراريط لأهل مكة.)(7ص789ج2)
‌هيچ پيامبرراخداوندجل جلاله نفرستاده است،مگراين كه گوسفند چرانيده است گفتندتوهم؟ اي پيامبرصلي الله عليه وسلم گفت: بلي دربدل چندقيراط گوسفندان اهل مكه را چرانيدم؛پس برمسلمان است،تانه تنها داشتن پيشه را برخود عيب ندانسته بلكه به آن فخركند،زيرا بندگان بهتر خدا به آن افتخار داشتند، پيامبرصلي الله عليه وسلم مي فرمايد:‌
(لان يحتطب احدكم حزمة علي ظهره خيرله من ان يسال احداً  فيعطيه اويمنعه) (26ص258)
اگريكي ازشما پشتاره هزمي بردوش حمل كند،برايش بهتراست ازاين كه ازكسي چيزي بخواهد(سوال وگدايي كند) كه بوي بدهدوياازاومنع كند.
ج)نيافتن كار:
ازعلل روآوردن به گدايي وسوالگري نبودن ونيافتن كار،كمبود زمينه هاي آن درجوامع بشري بشمارميرود،بسا انسانها كه به گدايي دست مي زنندانگيزه كار خودرا نيافتن كارومهيا نبودن فرصت كاردروطن ومنطقه شان تلقي ميكنند،وچنان وانمود مي سازند،كه زمينه كار اينجامساعدنيست وتوان سفرومسافرت ودوري ازاهل، فرزندان ونزديگان راندارند، ناگزيربخاطرامرارمعاش وبقاي حيات خود وعائله شان دست به گدايي زده اند؛ واقيعت اين است كه اگرانسان به ماهيت كارمتوجه شود،كارعنقاوزمينه آن كوه قاف نيست،كه بدسترس انسان قرار نمي گيرد، وياانسان نميتواند به آن رسد،باتوجه به اين حقيقت انسان مي تواندباجزئي ترين سرمايه زمينه كاررامساعد بسازد،بگونهء كه درعصر وزمان پيامبرصلي الله عليه وسلم افرادي بودند دست به مسئلت وسوالگري ميزدند،كه راه حل را پيامبرصلي الله عليه وسلم به آنها چنان بيان كرد وايشان را صاحب كارساخت.
 شخصي از انصارمدينه نزد پيامبرصلي الله عليه وسلم آمدو او كمك ميخواست پيامبرصلي الله عليه وسلم بوي گفت:‌درخانه چه داري؟ آن شخص گفت: ‌نبدي دارم كه نصف آن رامي پوشم ونصف ديگرآن را زيرپايم ميكنم وظرفي كه درآن آب مي نوشم،پيامبرصلي الله عليه وسلم فرمود : آنهارابيار، آن شخص آنهارا آورد؛ پيامبرصلي الله عليه وسلم فرمود: چه كسي اينهارا اضافه ازيك درهم مي خرد؟ دوسه بار تكرار كرد،شخصي گفت: من آنهارا به دودرهم مي خرم، پيامبرصلي الله عليه وسلم اجناس را به دودرهم به اوداد، بعداً به شخص گدايي گر روكرده گفت:‌يك درهم را غذابخر وبخانه ببر ودرهم ديگررا ريسمان ونزد من بيا، آن شخص چنان كرد ؛پيامبرصلي الله عليه وسلم ريسمان را به چوبي محكم بست وفرمود: ‌بروچوب جمع آوري كن وبه بازاربفروش وپانزده روز تورا نبينم، آن شخص بجمع آوري چوب مشغول شد، روزي آمد كه ده درهم ازجمع آوري چوب وفروش آن بااوبود؛ پيامبرصلي الله عليه وسلم فرمود:‌به آن برايت غذاولباس تهيه كن ودرآخر فرمود:‌ اينكار براي تو  به عوض آن كه گدايي كني بهتراست، ازاين كه در روزقيامت داغ برويت باشد. گدايي براي شخصي است كه كارنتواند، قرضدار باشد و مسؤل پرداخت خون بها وديت باشد.(3ص163)
اينكاربيانگرآن است كه جمع آوري چوب اگرچه پرمشقت وفايده اش كم است، بازهم ازنظراسلام ازگدايي وباردوش بودن ديگران ارزشمنداست،زيرابيكاري وعاجزي وخواستن ازديگران بدون كدام دليلي نه تنها نادرست است،بلكه ازآفات اجتماعي بشمار مي رود، كه سبب زيان اقتصادي به فرد وجامعه مي گردد.
 اسلام كاروعمل را تقديرواحترام مي كندو دوركردن چيزهاي زيان آور را ازراه، شاخه هاي ايمان ميداند، دين مقدس اسلام انسان را به هجرت ومهاجرت بخاطربدست آوردن رزق  تشويق مي كند ومسافرت بخاطر كسب وطلب روزي رامساوي به جهاد في سبيل الله مي داند،   قرآن كريم مي فرمايد:
(وَآَخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَآَخَرُونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ) المزمل: ٢٠
 برخي سفرميكننددرزمين مي طلبندفضل خدا(رزق)را وديگران مي جنگنددرراه خدا.
دراين آيه آناني كه براي كسب وبدست آوردن روزي مسافرت مي نمايند بامجاهدان في سبيل الله دريك رديف قرار دارند. امام شافعي رحمه الله مي فرمايد:‌كسي كه عقل وادب دارد راحت خودرا درسفر  ودوري ازوطن مي يابد، سفركن وعوض آن چه را كه ازدست داده اي ومفارقت كردئي بدست خواهي آورد، زحمت بكش،زيرا؛ لذت زندگي درزحمت كشي است، آب ايستاده فاسدوگنده ميشود، اما وقتي كه جاري گشت صاف ميشود، شيراگر ازجنگل بيرون نه آيد شكاركرده نميتواند، تير ازكمان دورنشود، به هدف اصابت نمي كند، اگرآفتاب درآسمان مي ايستاد وحركت نمي كرد همه مردم چه عرب وچه عجم ازآن خسته مي شدند ومهتاب اگرازنظر پنهان نمي شد، چشم مراقب به او هرلحظه نمي نگريست، طلادرزمين مانند خاك است، سفر قدرانسان را مي افزايد.(9ص274)
د)اعتماد به صداقات وخيرات:‌
يكي ازعلل واسباب گدايي، اعتماد يك عده مردم به صداقات وخيرات است، آناني كه انتظاردارندممكن است ازطريق اخذصداقات وخيرات مايحتاج زندگي شان پوره شود ودرانتظاربدست آوردن آن مي نشينند، قوت واستعداد بشري شان را كه بايد ازآن كارمي گرفتندوازآن خودشان وهم مردم وافراد جامعه را مستفيدمي گردانيدن، معطل قرارمي دهند شايد براي يك مدت خيرات وصدقات ازطرف يكتعداد افراد وانسانهاي خيرانديش برايشان برسد وامرا رمعاش نمايند، اما اينكار چنان مدوام نيست، بعدازگذشت يك مدت شخص صدقه كننده شايد جهت اعطاي صدقات وخيرات را تغير دهد وبراي اين اشخاص ندهد ،  اين اشخاص درانتظارچنان طمعه نشته بودند،استعداد وتوان بشري را هم ازدست داده اند، ناچار دست به گدايي وسوالگري مي زنند وحقيقتاً باردوش جامعه مي گردند.
سوال كردن اين افراد شرعاً مجازنيست وازطرفي نظربه ارشادات پيامبرصلي الله عليه وسلم اعطاي صدقات، زكات وخيرات به اين افراد درست نيست. چنانچه پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است كه:‌عبدالله بن عدي بن خيار مي گويد:
‌(أخبرني رجلان أنهما أتيا النبي صلى الله عليه وسلم في حجة الوداع وهو يقسم الصدقة فسألاه منها فرفع فينا البصر وخفضه فرآنا جلدين فقال " إن شئتما أعطيتكما ولا حظ فيها لغني ولا لقوي مكتسب)(12ص339ج1)
دوشخص بمن خبردادند كه آنها درحجه الوداع نزد رسول الله صلي الله عليه وسلم آمدند، درحالي كه اوصلي الله عليه وسلم مال صدقه را توزيع مي كرد، آنها پيامبرصلي الله عليه وسلم را ازمال صدقه سوال كردن، پيامبرصلي الله عليه وسلم بدقت ازپايان تابالا ايشان را نگريست، آنها راقوي وتوانمند كار يافت وفرمود:‌اگر ميخواهيد بشما مي دهم ولي درمال صدقه(زكات) حصه براي شخص ثروت مند وتوان مندكارنيست، وهمچنان شخصي كه توان كسب وكار را داشته باشد وخود را به تنبلي باندازد استعداد وتوانائي اش را عاطل وباطل بسازد ودست به گدايي درازكند درحقيقت دروازه فقر را بروي خود گشوده است، ارشادپيامبرصلي الله عليه وسلم درمودر چنان است:
 (ولا فتح عبد باب مسئلة إلا فتح الله عليه باب فقر)(26ص262)
 هيچ انساني دروازه سوال وگدايي را نمي گشايد،مگراين كه خداوند دروازه فقر وناداري را بروي اومي كشايد. بناً در روشنائي مفاهيم فوق گفته ميتوانيم ، آن كه دروازه گدايي را گشود علاوه برين كه آبرووعزت خود را ازدست  داده است براي همش درناداري وتنگدستي  بسرمي برد روي غنا وثروت مندي را نخواهد ديد.
هـ) عوامل ديگر:
علاوه به آنچه گفته شد،مسائل ديگري هم است كه دربروز مرض گدايي درجوامع بشري موثراست، كه ازآن جمله زمين لرزه ها، آتش فشان ها، سيلاب ها،وطوفان هاي خانماسوز وخشك سالي ها،قحطي ها،امراض زراعتي وحيواني، جنگ ها، تعليم وتربيه نادرست، سياست اقتصادي نامنظم وپيروي ازعادات نادرست وازدياد تعداد بيكاران درجوامع ، كه ازوسايل فقربشمارمي روند ودرنتيجه منجر به گدايي و سوال گري مي شوند، ميباشد.
  
پيامد هاي گدايي
سوال كردن وگدايي عيب هاي زياد واضرار بزرگ وآثار بس خطرناك دردنيا وآخرت دارد كه درذيل ازپاره آنها ياد آوري ميشود:
آثارفردي گدايي:
گدايي حيارا كه شعبه ازايمان است ازبين مي برد، انسان عزت، كرامت، قيمت،وارزش خودرا ازدست مي دهدوباعث بدبختي وشقاوت انساني مي گردد،وعاروننگ را براي انسان ببارمي آورد، زيرا وي حاجت خودرا از غير خدا خواسته است بدون آن كه كاملاً عاجرودرمانده بوده واحتياج زياد داشته باشد، مردم شخصي را كه هميشه دست سوال وگدايي رابمردم درازمي كند بديده حقارت مي نگرند، ازاين جاست كه لقمان حكيم براي پسرش گفت:‌پسرم خودرا به كسب حلال غني ساز وكمتر از مردم اند كه محتاج وفقيرشوند، كه به آنها سه خصلت نرسد، سستي دردين،ضعف درعقل وضياع  درمروت ومردانگي، بزرگتر ازهمه آن كه مردم اورا حقير مي دانند.(25ص82)
بعضي ازحكماء گفته اند: اگربه كسي چيزي دادي، اميرش باشي، واگرازكسي چيزي خواستي، اسيرش باشي، واگرازكسي استغناخواستي مانندش باشي.(9ص38)
گدايي وفقر عزت وكرامت را ازانسان مي ربايد، عادتاً مردم ثروتمندان را محترم وگدايان وفقراء را توهين كرده حقير مي شمارند، گدايي وفقراز انسان مروت ومردانگي وعفت را سلب مي كند وانسان را به انجام اعمال خسيس وپست واميدارد، امام بن قيوم جوزي رحمه الله ميگويد:  شخص سوال گر باسوال وگدايي ازسه جهت مرتكب ظلم ميشود: ظلمي درحق ربيوبيت پروردگار،ظلمي دربرابرمسؤل (سوال كرده شده)وظلمي درحق خود.
ظلم اودربرابر ربيوبيت پروردگارآنست كه ،عجز فقر،وطلب كمك نوعي ازعبادت شمرده مي شودوخواستن آن، ازغير خداظلم ، درحق رببوبيت پروردگاروتوحيد واخلاص نسبت به خداست؛ اماظلم اودربرابر مسؤل ياسوال كرده شده اين است، كه وي را درمعرض مشقت قرارداده است، اگربه اوچيزي بدهد همراه باكراهيت وناخوشي است واگر برايش ندهد خود را درمعرض ملامتي،حياوچشم  پوشي قرارداده است.
وظلمش دربرابر خودش آن ست كه آبرويش ريخته است وخودرا نزد غير خدا ذليل ساخت وراضي به سقوط شرافت وغيرت نفس شده است صبر،رضامندي وتوكل واستغناخويش را ازمردم دربرابر سوال به ايشان فروخته است.(23ص48)
گداهرقدرتلاش دربدست آوردن مال ازطريق سوال گري نمايد، روي بي نيازي را نمي بيند ونه هم دركار وتلاش وي بركت مي باشد، پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است:
(لا تلحفوا في المسألة فوالله لا يسألني أحد منكم شيئا فتخرج له مسألته مني شيئا وأنا له كاره فيبارك له فيما أعطيته)(3ص162)
 درسوال اصراروالحاح نكنيد، سوگندبخداجل جلاله چيزي نمي خواهديكي ازشماازمن كه باثرسوالش ازمن چيزي را برايش بيرون سازد ومن ناراض باشم وآن چيزي، كه بدست آورده است بابركت باشد.يعني آن چه بوسيله سوال وگدايي بدست ميايد، خيروبركت درآن نمي باشد.
هر شخصي كه براي هميش باقي ميماند واگررفع مشكل وضرورت خويش را ازخداوندجل جلاله بخواهدخداوندجل جلاله دروازه بيرون رفت ازاين معضله را برايش مي گشايد، پيامبر اسلام فرموده است:
‌(من اصابتة فاقهة فانزلهابالناس لم تسدفاقته ومن انزلها بالله فيوشك الله له برزق عاجل اوآجل.)(3ص163)
آن كه دچارتنگدستي شود وآن را بمردم پيش كند،تنگدستي اش رفع نمي شودوآن كه آن را بخداپيش كند،بزودي خداوندبرايش رزقي زود رس وياديررس خواهدرسانيد.
مفهوم حديث شريف اين است، آنكه به گرسنگي ومشكلات اقتصادي روبروشود وخواسته باشد باسوال وگدايي ازاين وآن اظهار نياز به اين وآن حل مشكل نمايد، هرگز به هدفش نمي رسد ومشكلات اوحل نمي شود؛ اما آنكه مشكلات خودرا بخداوندكريم ومهربان عرض كند وازاوتعالي حل مشكل خودرا طلب نمايد خواهي نخواهي دير ويازود مشكل او حل ميشود.
دوكتور يوسف قرضاوي مي گويد:‌ازواجبات ولي امرمسلمين است كه: هرشخص صحت مند كه توان كار را داشته باشد وميخواهدازطريق گدايي وسوال امرار معاش نمايد وخودرا باردوش جامعه سازد، سرزنش كندوسوال كردن به چنين افراد معصيت بشمار مي رودوهر آن معصيت كه حد معين ومقدر ازطرف شريعت نداردحاكم مسلمان حق تعذير مناسب را مطابق بحال معصيت دارد. لازماً ايشان را تعزيرنمايد، تا از  سوال كردن اجتناب نمايد.(23ص48)
آثاراجتماعي گدايي:‌
اشخاصي كه سوال ميكنند بار دوش جامعه مي باشند اين وضع مشكلات جامعه را افزايش ميدهد كسالت،تنبلي وتواكل را منتشرمي سازد، شهامت وهمت عالي را ازبين مي برد، ثروت مادي وادبي مردم را كاهش مي دهد، سخاوت مندان ازكمك به آنها خود داري مي كنند، مردم ازهمچو اشخاص نفرت مي نمايند اين عده افراد ديگران را درجاده ها وسركها ومحلات تجارتي ووسايل مواصلاتي ودهليز ها مزاحمت مي نمايند، درمساجد نمازگذاران را به تشويش انداخته خشوع آنهارا برهم مي زنند قلبهاي آنان را ازقهروخشم پرميسازند.
گدايي سبب اصلي عقب مانده گي ومانع پيشرفت وتقدم است، لانه فساد براي انتشار جرايم وجنايات، مصدرومنشاء شرارت وبي قانوني وبي امنيتي است گدايان دستياراستعمارويكي ازعواملي اند كه متجاوزان را كمك وهمكاري نموده به آنها دست مساعدت دراز ميكنند تاوطن را به تصرف خود درآورند، چطور ميتواند شخصي ازسر زمين خود دفاع نمايد درحالي كه قدروعزت خودرا نمي داند وآن را ازدست داده است چطور ملتي ميتواند ارتقاءيابد كه اومعيار عاروعقب مانده گي است.
آثاراخروي گدايي:
گدايي  همچنان كه دردنيا ازقبايح اجتماعي است وقاروحيثت انسان را ازبين مي برد، درروز آخرت هم شخص گدايي گر كه چاره بدون آن براي امرار حيات داشت،نزد خداوندجل جلاله به چهره حاضر مي شود كه همه اورا مي شناسند ودر  روي اوقطعه گوشت موجود نمي باشد ،  پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است:
‌(لاتزال المسالة  باحدكم حتي يلقي الله تعالي وليس في وجهه مزعة لحم.)(26ص254)
 شخصي همواره باخواهش كردن ازديگران كارش را انجام مي دهد تاآن كه نزد خدامي آيد درحالي كه دررويش پاره گوشت نيست.
 به اين معني كه خداوند جمال صورت وعزت آن را ازبين ميبرد همين گونه آن شخص فاقد جمال معنوي وآبرو نيز مي باشد، نزد خداوند بروز قيامت مقام ومنزلت داشته نمي باشد همچنان پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است:
 (من سا ل الناس تكثراً فانمايسال جمراً فليستقل اوليستكثر. ) (14ص215ج2)
 كسي كه بواسطه سوال وگدايي مالش را زياد مي كند همانا پارهاي آتش را ميخواهد براوست كه كم مي طلبد ويازياد، پس گدايي در دنياموجب ذخيره آتش دوزخ درآخرت ميشود.
 قاضي عياض درشرح اين حديث مي نويسد :‌اين چنين شخص باآتش دوزخ عذاب ميشود. پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است:
 (من سال الناس وعنده مايغنيه فانما يستكثر من جمر جهنم.) (14ص213ج2)
آن كه ازمردم مي خواهد وحال آن كه نزد اوچيز ي است، كه اورا كافيست هر آينه ازآتش دوزخ براي خودش مي افزايد.

راه هاي علاج گدايي
گدايي ازنظراسلام يك مرض اجتماعي است، كه دراثر فقروناتواني، عدم موجوديت زمينه كار واز بي احساسي اوليا امور وعدم توجه سرمايه داران به مكلفيت هاي اجتماعي شان ومهمتر ازهمه جهل وبي علمي بميان ميايد، دين مقدس اسلام، اگرازيك طرف گدايي وعامل آنرا كه فقر است نكوهش مي كند وازجانبي هم براي علاج اين مرض مهلك اجتماعي وسايل واسباب دارد كه درنكات ذير از آن ياد آوري ميشود:
تربيه معنوي:
مهم ترين چيزي براي جلوگيري ازگدايي وسوالگري بلند همتي، اعتماد بنفس، درهمه عرصهاي زندگي است،ارتكاب اعمال نادرست ازپست همتي سستي وتنبلي بوجود مي آيد،وهر انسان كه همت عالي داشته باشد ازسستي،تنبلي وپست همتي نجات مي يابدوهرگزبه گدايي دست نمي زند. سستي و تنبلي چيزهاي اند،كه پيامبرصلي الله عليه وسلم ازآنها بخدا پناه برده ومي فرمايد:
(اللهم اني اعوذبك من الهم والحزن واعوذبك من العجز والكسل واعوذبك من الجبن والبخل واعوذبك من غلبه الدين وقهر الرجال.)(26ص556)
 پروردگارا!  ازهم وغم بتو پناه ميبرم، ازناتواني وتنبلي واز ترس وبخل واز گراني قرض وقهر مردمان بتو پناه مي برم.
ايجاد روحيه خود كفائي انسان را بلند همت مي سازد، درهمه اوقات دستان بالاوبلند همت نسبت به دستان  پائين وپزيرنده صدقات برتراند. پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است:
 ( اليد العليا خيرمن اليد السفلي.)(8ص167ج7)
دست بالا(هديه كننده)بهتر است ازدست پائين (قبول كننده وپزيرنده هدايا) در روايات اهل تصوف آمده است:‌شفيق بلخي، يكي ازبزرگان دين بود، جهت تجارت بسفررفت ولي ديري نگذشت كه قبل ازتكميل ايام مسافرت باز گشت، قبل از رفتن به دوست مخلص وصميمي خود، ابراهيم ابن ادهم رحمه الله وداع كرده بود، ابراهيم بن ادهم رحمه الله گمان مي برد كه شايد شفيق مدت زيادي را درسفرخواهد گزرانيد، اما بر گشت قبل ازوقت شفيق، ابراهيم ا بن ادهم را  درشگفت آورد، ازاوپرسيد، چرا اين قدر زود برگشتي ؟  شفيق درجواب گفت:‌درسفرم چيزي تعجب آور  راديدم، ازتجارت صرف نظركردم وبرگشتم، ابراهيم بن ادهم فرمودخيرباشد، چه ديدي؟
شفيق گفت: به ويرانه پناه بردم كه درآن استراحت كنم، آنجا پرنده  را ديدم كه چشمانش كور پاهايش شل بود، باخود گفتم: اين پرنده چگونه دراينجا زندگي مي كند، درحاليكه دور از آبادي است، چشمانش نمي بيند وحركت هم كرده نمي تواند، لحظه اي دراين فكر بودم، كه پرنده ديگري دريك روزچندين بار به اوغذا آورد تاآن كه اوازگرسنگي سيرشد، باخود گفتم:‌آن ذاتي كه اين پرنده نابينا وشل را روزي ميدهد تواناست، كه من را نيز روزي دهد،(درحاليكه من مصروف عبادت وبنده گي خدا هستم) ازسفربرگشتم.
ابراهيم بن ادهم گفت: شفيق برحال توتعجب مي كنم!  چگونه به نفس خود روا ميداري، كه به گونه پرنده شل وكورباشي، كه به كمك ديگران زندگي مي كند! چرا براي نفس خود اين را دوست  نداري، بسان پرنده باشي كه تلاش وروزي براي خود وديگران وبازنشته گان مي كند، مگر نمي داني كه دست بالا بهتر است ازدست پائين؟‌ شفيق بلخي ازجابرخواست ودستان ابراهيم بن ادهم را بوسيدوگفت:‌ابواسحق تواستادمن هستي، دوباره بسفرتجارتش برگشت.(23ص40و41)
قناعت:
انسان باايمان به روزي كه خدابرايش مقرركرده راضي است، امتيازات وبرخورداريهاي كه خداوند به اوداده  اورا راضي مي گرداند؛ زيرا به عدالت خدا درتقسيم روزي ايمان دارد حكمت اورا  درتوزيع  برخوداريهاقبول داردورحمت را درنعمات ومحبتهاي كه به بندگانش ارزاني داشته است باور دارد. به اين كه خداوند متعال هيچ كاري را بيهوده انجام نمي دهد ودرهيچ موردي ازقضاوقدرش  دشواري وسختي براي بندگانش نمي خواهد وخداي سبحان نسبت به بنده گانش، ازمادر، نسبت به فرزندش مهربان تراست، وخيردرمتن همان چيزهاي كه ما آنهارا مصيبت وبدي مي دانيم ومي شناسيم وبه طبعيت بشري از آنها مارا خوش نمي آيد درهم پيچيده است. خداوندمي فرمايد:
 (فَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا)النساء: ١٩
 پس بسا چيزهاي را كه خوش نداريد وخداوند درآن خير فراوان قرارداده است.
همين معني قناعت است، قناعت بمعني رضايت دادن به كاستي ها پزيرفتن يك زنده گي توأم باذلت وخواري، سست همتي دربدست آوردن امتيازات برتر وميرانيدن تمايلات  ترقي طلبانه مادي ومعنوي وتجليل وتمجيد ازگرسنگي وفقر ومحروميت نيست، قناعت هرگز رابطه به اين توهمات ندارد.
ازنظرشريعت اسلامي قناعت به دومعني استعمال ميشود:‌
الف: انسان حرص شديد به دنيا دارد، هرگز سيرشدني ودست برداشتني از آن نيست چنانچه پيامبراسلام صلي الله عليه وسلم درحديثي فرموده است:
‌(لوكان لابن ادم واديان من الذهب لابتغي ثالثاولا يملاعين ابن آدم الاالتراب.)(3ص450)
‌اگرآدمي زاد دوبيابان آگنده ازطلاداشته باشد، سومي رامي طلبد وچشم آدميزاد را جزخاك(چيزي ديگر)پرنمي كند.
 باچنين حرص شديد مبارزه كردن وازآن صرف نظركردن را قناعت گويند.
ب)معني ديگر قناعت اينست كه انسان به چيزهاي كه خدا به اوداده ونميتواند آنهارا تغيير دهد راضي باشد ودرمحدوده  دادهاي خدا ومقدرات زندگيش نشاط وفعاليت داشته باشد ودرزندگي تمناي چيزهاي را كه براي اوميسرنيست نكند، وبسوي نعمات كه ديگران دارندواو ندارد سرك نكشد، بگونه مثال: پيرمرد نبايد تمناي نيروحرارت جواني كند، وخانمي كه از زبيائي بهره ندارد آزروي حسادت وبدخواهي به خانماهي زيبا نگاه نكندوآن جوان كوتاه قد نبايد باحسرت وافسوس به آن آقاي قدبلندبنگرد، بيابان نيشني كه درقطعه زمين خشك وبائير زيست مي كند  نبايد وسايل رفا وزندگي بي درد سرشهر نيشنان را طمع كند.
درزمانه پيامبرصلي الله عليه وسلم گروهي از زنان تمنامي كردن كه اي كاش آن چرا، كه مردان دارند ميداشتن، خداوند اين آيه مباركه را نازل كرد:
(وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا) النساء: 32
«و چيزي‌ را كه‌ خداوند بدان‌ بعضي‌ ازشما را بر بعضي‌ برتري‌ بخشيده ‌است‌، آرزو نكنيد مردان‌ از آنچه‌ حاصل‌ كرده‌اند بهره‌اي‌ دارند و زنان‌ نيز از آنچه‌ حاصل ‌كرده‌اند بهره‌اي‌ و فضل‌ خدا را از وي‌ درخواست‌ كنيد بي‌گمان‌ خدا به‌ هر چيزي‌ داناست‌» پس‌ فضل‌ و بخشش‌ وي‌ از روي‌ علم ‌است‌ و چون‌ مورد درخواست‌ قرارگيرد، آن‌ را مي‌داند، لذا بر خداي‌ سبحان‌ دركار، يا حكمي‌ از افعال‌ و احكام‌ وي‌ اعتراض‌ نكنيد.
رستگارآن كس است كه به اسلام راه يافته باشد وروزيش  كفايت امور زندگيش را بكند  وبه آن قناعت كند.
 بنابرين قناعت عبارت از اين است كه حريص وآزمند نباشي وبه چيزي هاي كه ازآن تونيست چشم نداشته باشي وبه آن چه درتوان تونيست  اميد نبندي، تابتواني نسيمهاي زندگي پاگ وپاگيزه را بر سر وروي  خويش حس كني، قناعت به روزي كم ومحدود، مايه ضعف وناتواني انسان نيست، چنانچه بعضي كوته نظران پنداشته اند، قناعت منبع نيروي است، براي كساني كه تابع اصول اند وبراي خود رسالتي قايل هستندودر راه رسيدن به هدفي تلاش ميكنند ودراين راه  باانواع محروميت ها ومصادره ها مواجه مي گردند.


راهاي حصول قناعت
قناعت عامل عمده درراه زدودن گدايي بشمار مي رود، علامه ابن قدامه مقدسي رحمه الله دركتابش مختصر منهاج القاصدين راهاي بدست آوردن قناعت را بگونه ذيل بيان فرموده است:
ميانه روي درمصرف:
‌اقتصاد و ميان روي در همه كارها مايه ادامه و بقاي آن است، انساني كه دركارهايش ازتوسط وميانه روي كارميگيرد،هرگز محتاج نمي شود باامتداد راه تعادل قناعت بدست مي آيد.اسراف گناه است الله جل جلاله اسراف كننده گان رابرادران شيطان خوانده است.
(إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا) الإسراء: ٢٧
حقيقتا اسرافكاران برادران شيطانهايند و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است.الله جل جلاله اسراف كاران را دوست ندارد:
(وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشَاتٍ وَغَيْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآَتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ) الأنعام: ١٤١
 از ميوه آن چون ثمر داد بخوريد و حق [بينوايان از] آن را روز بهره‏بردارى از آن بدهيد و[لى] زياده‏روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست ندارد .
(يَا بَنِي آَدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ)الأعراف: ٣١
اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگيريد و بخوريد و بياشاميد و[لى] زياده‏روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست نمى‏دارد.
پيامبر صلي الله عليه وسلم فرموده است:
 ( الاقتصاد في النفقة نصف المعيشة والتودد إلى الناس نصف العقل وحسن السؤال نصف العلم(المعجم الاوسط ص27ج7)
ميانه روي درمصرف نصف زندگي است،محبت ودوستي بامردم نصف عقل است،بهتر پرسيدن نصف علم است.
قصر امل:‌
 آن چه كه اكنون بدست انسان قرار دارد از آن استفاده كند طمع واميد ازدياد آن را وهمچنان اين فكر را ازخودش دور كند، كه براي فردا چطور خواهد شد، ومتيقين باشد آن چه براي اومقدراست خواهد رسيد واين دستور خداوندرا بياد آورد:
(الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ) البقرة: ٢٦٨
  شيطان شمارا به فقروتنگدستي مي ترساند،وبه فحشاءدستورميدهد .
 ومعتقدبه آن باشدكه انسان تاآن كه لقمه روزي دردنيا برايش مقدر باشد به او خواهدرسيدوآنگاه كه رزق مقدر خدابرايش خلاص شود روزي ديگران راخورده نخواهد توانست.بناً درصدد تلاش بدست آوردن آن چه از آن اونيست زحمت نكشد.
تفكر درزندگي پيامبران:
بر انسان فقير است كه زندگي پيامبران را از نظرش بگذارندودرآن دقت نمايد، پيامبران كه بندگان محبوب الهي بودند،دركدام سطح معيشت زندگي مي كردندوروزهارا به گرسنگي سپري كرده اند وروزهاي درخانه هاي شان آتش بعنوان تيار كردن غذا افروخته نشده بود،درعين حال ازسخي ترين مردم بشمارمي رفتند وزماني هم برايشان آمده است كه ازگرسنگي سنگي برشكم بسته اند، واحياناً ازگرسنگي خوابشان نمي برد، اماقناعت كردند. مي توانستندازپيروان مخلص شان بخواهندوبهترين غذاولباس را به ايشان فراهم بياورند.(25ص200و201)
تذكرآفات  مال:‌
 اگرانسان دقيقاً به خوبي هاي كه مال وثروت دارد توجه داشته باشد هميشه درصدد جمع آوري وحرص به آن مي برآيد، اما آن چه مهم است انسان  آن را ازنظرنياندازد همانا اضرار دنيا داري است، بسا كساني كه دنيا دارهستند آرامي رواني در دنيا ندارند، هميشه بفكر اندوختن سرمايه بيشتر وحفظ ونگهباني آن هستند، شب وروز را به اين تشويش ميكذرانند، وازجانبي  ديگر مال در دنيامكلفيتي نيزدارد،كه ادا كردن آن ضرورت است ودرآخرت هم انسان ازمحاسبه خداوندخلاص شدني نيست تاآنكه ازمالش جواب بدهدكه آنرا ازكجا بدست آورده است ودركجا مصرف كرده است.
 لا  تزول قدما  عبد  يوم  القيامة حتى  يسأل عن  عمره فيما
 أفناه  وعن علمه ما فعل به وعن ماله من أين اكتسبه وفيما أنفقه وعن جسمه فيما أبلاه.(سنن دارمي ص144ج1)
هركت نمي كند قدم هاي انسان(درروزقيامت ،دروقت محاسبه پروردگار) تااين كه پرسيده شود ازعمرش كه درچه چيز آنرا سپري كرده است، وازعلمش كه چه كرده است به آن وازمالش كه ازكجا بدست آورده ودركجا مصرف كرده است،وازجسمش كه درچه چيز آنراكهنه كرده است. 
دانستن فضليت قناعت:
‌قناعت آن گنجينه است كه براي انسان عزت نفس نصيب مي كند ازذلت  وخواري وبي اعتباري نجاتش مي دهد قناعت نتيجه صبراست وپاداش صبر جنت است وجنت آخرين مامول ومنزل شخص مومن است پيامبرصلي الله عليه وسلم مي فرمايد:
(قدافلح من اسلم ورزق كفافاً وقنعه الله بماآتاه.)(26ص252)
 براستي كامياب شد آن كه اسلام آورد وروزي بقدر كفايت  به او داده شدوخداوند اورا قناعت نصيب كرد به آن چه به اوداده است.
عقيده به تقدير:
‌برمسلمان است به مقدرات الهي عقيده راسخ داشته باشد وبداند آن چه ازجانب خداوند مقدراست خواهد رسيد، انسان نمي تواند بتلاش آن چه درنصيب اش نيست مالك آن شود، وبداند ومعتقدباشد برين كه آن چه به اوداده نشده،بخيرش بوده است زيرا؛ خداوندمالك دلها وعالم به همه احوال انسان هاست، شايد درآن چه كه انسان را  از آن محروم  ساخته خيري نهفته باشد وخداوند به آن  آگاه وانسان ازآن غافل است.
  
زكات
زكات يكي ازفرايض اسلام وركن سوم از  اركان پنجگانه آن است، امرپرداخت زكات درقرآنكريم در(3)آيه توأم بانماز  ذكرگرديده است، زكات عبارت است از:‌عبادت مالي كه بعد ازنماز حايز مرتبه دوم ميباشد، درصورتي كه نماز ستون دين است  اهميت زكات راميتوان ازروي آن تصور كرد. زكات حق فقيران برثروت مندان بوده وپرداختنش به آنها لازم  است ومقام ومنزلت فقيران درآن بزرگ گردانده شده آنها احساس مي  نمايند آن چه را كه ازثروت مندان مي گيرند حق خود آنهااست، نه گدايي، وطلب كمك ونه ذلت وايشان اين فرض خدارا باعزت وكرامت ميگيرند، ازجانب ديگر اغنياحق ندارند،كه درپرداخت اين وجيبه به فقيران كدام منت واحسان بگذارند،زيرا؛پرداختن زكات همانند دين وياقرض است كه بايد پرداخته شوددراين صورت فقيران احساس آن را نمي كنند كه ازسيركاروان جامعه عقب مانده اند ويا دور ومنزوي شده اند وثروت مندان هم احساس نمي كنند كه درپرداخت زكات مجبور كرده شده اند ويا اين كه درگرداب كشمكشها ودرگيري ها افتيده اند.
زكات يك وسيله ايجابي وتعاون وهمكاري بين افراد جامعه بايك ديگراست، زيرا  اغنيا بدرخواست ورضايت خود وبه منظور امتثال از امر خداوند وخوشنودي اواين وجيبه را آدا مينمايند.زكات احسان غني برفقيرنيست بلكه حق اجتماعي است كه زيرنگراني دولت  توزيع ميشود واز جمله ماليات است كه دولت ازمردم مي ستاند. قرآنكريم دراين مورد مي فرمايد:‌
(وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ) الذاريات: ١٩
 ودرمالهايشان حق است براي سوال كننده گان ومحرومان.
فلسفه زكات:
زكات دراسلام عبادت مالي است حكمت اساسي آن را پاك نمودن نفسها ازبخل،خود پسندي، دوستي مال، تجاوز برحقوق ناداران وسنگدلي،تزكيه ونمو، بابركت ساختن مال،خوشنودي خداوند از زكات دهنده  وقبول آن، درنزد خدا، همدردي با ناتوانان، دعا هاي آنها به زكات دهند است، خداوند اين حكمت بزرگ واساسي را درقرآن تذكرداده است وبه پيامبرصلي الله عليه وسلم چنين مي فرمايد:
 (خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)التوبة: ١٠٣
 از اموال آنان صدقه‏اى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه‏شان سازى و برايشان دعا كن زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست .
درپرداختن زكات دومصلحت درنظر گرفته شده است يكي آن مربوط به خود شخص است كه باپرداختن زكات نفس او پاك شده بخل وچشم تنگي اش ازبين ميرود. ومصلحت ديگرآن به جامعه تعلق مي گيرد كه خواه ناخواه درجامعه  عاجزان ونياز مندان  وجود دارند كه ازاين طريق كمك ميشوند درواقع زكات بمثابه  موسسه اجتماعي است،كه حقوق كليه اشخاص وگروه هاي را كه درجامعه اسلامي حيات بسر مي برند درنظرميگيرد تازندگي باكرامتي را برايشان محقق سازد.
زكات سرمايه  داران را وادارمي سازد  كه ثروت خودرا دربخشهاي سرمايه گذاري بكار اندازند، كه اين خودرشد اقتصادي را بار آورده وبه پيكر فرسوده اقتصادي جان ميبخشد، هرگاه ثروت مندان به سرمايه گزاري نپردازند واز آنجاكه زكات  همه ساله پرداخته شده واز راه آن دونيم درصد سرمايه ثروت مندان به سود فقيران  وناداران مي افتد وثروت مندان درمدت چهل سال همه  ثروت  وداراي خودرا ازدست خواهند داد، بنابرآن زكات طبقه ثروت مندرا به سرماي گزاري تشويق مينمايد، تا از نابودي وزوال ثروت  شان جلوگري بعمل آيد.)(4ص121)
نقش دولت درجمع آوري زكات:‌
زكات حق ثابت ومعلوم است، اصل زكات آن است كه توسط دستگاهي كه آن را قرآنكريم به (العاملين عليها)مسمي كرده است به دولت سپرده شود، اگرمسلمانان ازاداي آن تاخيرمي نمايدند، بنابرانگيزه ايماني ومقتضيات اسلامي دولت، آنرا به زورگرفته وبخاطرآن ازقوه اجرايه كارمي گيرد، آنطوركه ماليات را از مؤديان آن جمع آوري ميكند.
يكي ازمسؤليت هاي مهم دولت گرفتن زكات وپرداختن آن به مستحق آن است،زكات يكي ازاركان اسلام را محكم وقايم ميسازد، روي اين ملحوظ امير المؤمنين ابوبكرصديق رضي الله عنه باكساني كه ازپرداخت زكات اباورزيدند جنگيد.
دليل اين كه جمع آوري زكات وظيفه دولت است اين فرموده خداوندجل جلاله است:
(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)التوبة: ١٠٣
 از اموال آنان صدقه‏اى بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه‏شان سازى و برايشان دعا كن زيرا دعاى تو براى آنان آرامشى است و خدا شنواى داناست
جمهور علماء مسلمين برآن اند كه مراد از(صدقه)درآيه فوق زكات است، پيامبرصلي الله عليه وسلم وآناني كه بعدازوي امورمسلمين را بدوش دارند مخاطب به جمع آوري آن اند. وهمچنان پيامبرصلي الله عليه وسلم وقتي كه معاذبن جبل رضي الله عنه را به حيث مسؤل واميربه يمن فرستاد برايش فرمود:
 (فاعلمهم ان الله افترض عليهم صدقه توخذ من اغنياء هم فتر دالي فقرائهم فان هم اطاعوا لذلك فاياك وكرايم اموالهم واتق دعوه المظلوم فانه ليس بينها وبين الله حجاب)(23ص114)
آگاه بساز ايشان را كه خداوندجل جلاله برآنها زكات را فرض گردانيده كه ازثروتمندان گرفته وبه مستمندان داده ميشود، اگرازتودراين مورد اطاعت كردند آگاه باش كه ازگرفتن مالهاي خوب وپرقيمت آنهارا پزهيز نمائي، از آه مظلوم وستمديده بيم كن، زيرا دربين آه او  وخداوند پرده ومانع وجود ندارد.
 ازحديث شريف برمي آيد كه براي زكات مرجع باشد كه آن را جمع وتوزيع كند وآن مرجع جزدولت كسي ديگرشده نميتواند.
ابن حجرعسقلاني درشرح همين حديث مي گويد:‌امام(رييس دولت)مسؤليت جمع آوري وتوزيع زكات را بدوش دارد. واين را ياخود وياوكيل او انجام مي دهد كسي كه از آن اباورزد جبراً ازاو گرفته ميشود.(20ص284و285)
درعصرحاضركه انگيزه ديني اكثرمردم ضعيف گرديده است  مردم درانجام اين فريضه تنبلي وسستي مي كنند، بايد درين مورد بااصل رجوع شود وولي الامربه جمع آوري زكات به مستحقين اش، بنابراساب ذيل اقدام كند:
ـ‌ احياناً ضمير ووجدان بعضي مردم كشته مي شود واحساس مسؤليت نمي كند كه در اين صورت ضمانتي براي حفظ وصيانت حقوق فقيران دراموال اغنيا وجود نمي داشته باشد، بمنظورصيانت وكرامت آبروي فقيران وحقي كه درزكات دارند ازطريق دولت بدست آيد تااحساس اهانت وحقارت ننمايند.
ـ ممكن است چندين ثروت مند به يك فقير متوجه شوند وبه او كمك نمايند وفقيران ديگر فراموش شوند،دولت درين صورت ميتوان توزيع آن را بشكل عادلانه تنظيم كند كه هيچ يك از مستحقين بي بهرنماند.
ـ هدف فرضيت زكات تنها رفع معضله فقرنيست بلكه اهداف ديگر رانيز دربردارد، كه باسپردن صلاحيت توزيع زكات به افراد،آن اهداف معطل ميماند. كه ازجمله تقويت بيت المال تجهيز لشكر،حفظ سرحدات ومصارف عامه درمصالح مسلمين ميباشد.
ـ‌ اسلام دين ودولت است زكات يكي ازمنابع عايداتي دولت است كه بايد ازطريق آن جمع، تنظيم وتوزيع گردد. هستند كساني كه مال وثروت دارند ولي آنچه برمال شان لازم است آن را نميدانند، بردولت است كه آنها رامتوجه ساخته ومكلفيت هاي مالي شان را اخذبدارد.
ـ واخيراً سپردن صلاحيت تصرف وتوزيع زكات به افراد منجربه آشوب،هرج ومرج ميگردد،
مستحقين زكات:
قرآن كريم به آن بخش هاي كه زكات بمصرف مي رسد نسبت به مصادرومنابعي كه زكات بدست مي آيد توجه واهتمام زيادي مبذول داشته است، زيرا؛جمع آوري زكات ازطرف دولت باوسايل مختلفي كه دردست دارد امرآسان است ولي آنچه شايان اهميت است انيست كه اموال مذكور دركدام راها به مصرف برسد دراين جااحتمال دارد كه ميزان برهم بخورد خواهشات وميلها نقش خويش را بازي كند، درنتيجه زكات به كسي داده شود كه مستحق آن نيست وشخص مستحق محروم بماند بناً قرآنكريم راها وجاهاي مصارف زكات را خود بيان كرده است واين صلاحيت را به زمامدار وياوالي امر مسلمين نگذاشته است چناچه مي فرمايد: (إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ)التوبة: ٦٠
 هرآينه صدقات(زكات)براي فقرأومسكينان،كارمندان جمع كننده زكات وآهاي كه الفت داده ميشوند به اسلام وايمان شان قوي ميشود وآزادكردن بنده هاوبه قرضداران ودراه خدا وبراي مسافران اين ثابت شده است، ازجانب خداوند  وخداداناوباحكمت است.
آيه مذكور اقسام هشت گانه را كه مستحق زكات اند وزكات به ايشان داده ميشود تجديد نموده است قسم اول ودوم آن فقراومساكين اند، اشخاص موصوف كساني اند كه خداوند ازمال زكات به آنها حصه را تعيين نموده است اين دليل آنست كه ازاهداف نخستين زكات ازبين بردن فقرومستمندي(كه عامل اصل گدايي است)وبرداشتن حاجت ومسكنت ازجامعه اسلامي است.
هدف ازاصناف هشت گانه فوق همان گروپ ازافرادي اند كه به اين اوصاف موصوف اند كه اينك در ذيل ازاصناف هشت گانه توضح مختصري بعمل ميايد.
فقير: اولين مرجع وجاي مصرف زكات را قرآنكريم به فقرا تخصيص داده است، كه فقراء جمع فقيراست وفقير به چه كسي اطلاق ميشود ويافقير چه كسي را گفته ميشود؟
دكتور وهبه ذهيلي دركتابش(الفقه الاسلامي وادلته)فقير را چنين تعريف مي كند:
‌ فقيركسي است كه نه مال دارد ونه مصدرمناسب حلال كه كفايت ضرورتهاي اورا كند مانند  ‌نان، لباس، خانه، مانند كسي كه روزانه به ده درهم ضرورت دارد ليكن درآمدش دووياسه وياچهاردرهم است.
ـ مسكين : دومين مرجع مصارف زكات مساكين اند. مساكين جمع مسكين ومسكين به آن شخصي اطلاق ميشود كه مال ومصدرحلال ومناسب داردكه تقريباً كفايت او ونفقه خوارانش رامي كند ولي براي رفع همه احتياجات اوكافي نسيت مانند: شخصي كه به ده درهم ضرورت دارد ومحتاج است لكن درآمد وي هفت وياهشت درهم است.
عده ازعلماءفقيرومسكين را چنين تعريف كرده اند: مسكين كسيست كه 50% ويابيشتر ازضروريات زندگي خودش وعايله اش را داشته باشد. وفقير كسي است كه كمتراز50% ضروريات خود وفاميل اش را نداشته باشد. بنا به آنچه درتعريف فقير ومسكين گفته شدآناني كه به سبب فقرومسكنت ازمستحقين زكات شمرده ميشوند قرارذيل اند:
الف) شخصي كه اصلاً مال ومدرك براي امرارمعيشت خويش داشته نباشد.
ب) شخصي كه مال ومدركي براي امرارمعيشت دارد ولي آن مال ومدرك 50%ضروريات او ونفقه خوارانش راكفايت مي كند وبس(10ص1952ج3)
ـ موظفين جمع آوري زكات(عاملين):
هدف ازعاملين وياموظفين جمع آوري آن گروپ عامله اندكه درجمع آوري تنظيم وتوزيع زكات مسوليت دارند كه ازطرف دولت بايشان اين وظيف سپرده شده ازمال زكات به آنها بمنزله يك كارمند دولت حقوق پرداخته ميشود.
ـ مولفه القلوب:
‌آنها عبارت ازافرادي بودند كه درصدراسلام ازطرف پيامبرصلي الله عليه وسلم بنابرمصالحي كه مدنظرداشت وايجاب مي كرد به ايشان سهم اززكات پرداخته مي شد ولي دراين زمان راجع به سهم ايشان درمصارف زكات ودادن حصه زكات را به آنها نزد علماآراء ذيل موجوداست.
فقهاء مذهب امام ابوحنيفه ومذهب امام مالك(رحهم الله) به اين نظراند:‌كه حصه مولفه القلوب اززكات بعدازوفات ورحلت پيامبرصلي الله عليه وسلم ساقط گرديده است، زيرا خداوند اسلام را عزت وغلبه نصيب كرده است، علتي كه پيامبرصلي الله عليه وسلم بخاطرآن به غير مسلمانان از مال زكات ميداد تشويق وتاليف دلهاي شان به اسلام بودوبعد ازوفات پيامبرصلي الله عليه وسلم خلفاي راشد ين به آنها سهم ازمال زكات نپرداخته اند. اماعده ديگر ازعلماء راعقيده براين است كه سهم آنها درزكات باقي است وبايد پرداخته شود.(10ص1955ج3)
ـ درآزاد كردن گردنها(وفي الرقاب):‌
 هدف ازاين گروه آن عده مكاتبين اند كه ازپوره كردن مبلغ كتابت شان عاجزاند ودرزكات سهم وحصه به آنها ازطرف خداوند مدنظرگرفته شده است كه آنهاازغلام بودن آزاد شوند بخاطراينكه اكنون درجهان نظام ورسم برده گي وبرده داري وجود ندارد وتحريم برده داري مطابق قوانين بين المللي به ميان آمده است، سهم وحصه براي اين گروپ عملاوجود ندارد وآنعده ازبرده ها(غلامان) اگردرگوشه ازجهان موجود باشدخلاف قانون اند، آنها ازاعتبار ساقط مي باشند.(10ص1956ج3)
ـ قرضداران: مرجع وجهت ششم براي مصرف زكات درقرآن كريم (غارم)يا قرضدار است وهدف ازآن طايفه ازمسلمانان اند كه زيربار قرض خميده اند وتوان اداي آن را ندارند، مطابق مذهب امام ابوحنيفه وامام مالك رحمه الله ازمال زكات حصه براي رفع قرض آنعده قرضداران داده ميشود كه قرضداريشان ازفضول خرچي وفساد وراهاي گناه مانند شراب نوشي وعمل قمار نباشد، وهمچنان براي آنعده از افراد خيرانديش كه بخاطراصلاح بين مسلمانان متحمل مالي شده باشند داده ميشود، مساعدت باقرضداران يكي ازويژه گي هاي نظام اقتصادي اسلام است كه درهيچ دين ومذهبي اين خصوصيت سراغ نشده است.
درراه خدا:‌ هفتمين مورد مصرف زكات راه خداست وهدف از آن عده ازمجاهدين اند كه درراه خداوندجل جلاله مصروف جهاد بادشمنان اسلام اند وازطرف دولت اسلامي معاش ماهوار ندارند وعملاازسرحدات كشور اسلامي ومنافع عامه مسلمانان دفاع مي كنند.
ـ مسافران: هدف ازمسافران كه ازمال زكات برايشان تعين شده آنعده ازمسلمانان اند كه ازرسيدن بمنزل مقصودنسبت نداشتن زاده وراحله بازمانده اند ودر رسيدن شان بمنزل مقصود نياز به مساعدت وهمكاري دارند مانند كساني كه درسفر حج،جهادوطلب علم ازراه بازمانده باشند به انها ازمال زكات داده ميشود اگرچه دروطن خويش غني هم باشند. (10ص1958ج3)

اندازه پرداخت زكات بمستحقين آن
بعدازاين كه اصناف مستحق زكات واضح گرديد اين موضوع قابل بررسي هست كه چقدرازمال زكات براي مستحقين آن پرداخته ميشود. دقت درين موضوع ازاين جهت حائز اهميت است كه يك عده ازمسلمانان وغير مسلمانان را عقيده برآن است كه براي فقير ازمال زكات چند درهمي ويا مقدار اندگي ازحبوبات وياپاره ازنان كه فقراء‌ومساكين به آن رفع گرسنگي نمايند وحاجت چند روزه شان برآورده شود پرداخته ميشود وبعد ازگذشت چند روز دوباره بدروازه هاصف مي كشند، زيرا علت گدايي كه فقربود هنوزهم باقي مي ماند، اينك درسطورزير ازنظرات فقها درمذهب اسلامي تذكر مي رود تاموضوع روشن شود.
بطور عموم فقهاي مذاهب اسلامي درين مورد سه نظردارند:‌
الف) براي فقيرازمال زكات به اندازه داده شود كه اساس وبنياد فقراورا منهدم گرداندوعواملي را كه باعث احتياج وفاقگي اوشده است ازبين ببردواورا تاپايان عمركفايت نمايدوبگرفتن زكات بارديگرنياز مندنشود.
اين موضوع را امام نووي دركتابش(المجموع شرح المهذب) ذكركرده است ومي افزايد بفقيرومسكين مقدار مالي داده شود كه اورا ازحاجت مندي به ثروت مندي بكشاندوكفايت دائمي نمايد، اگرفقيرصاحب حرفه باشدمطابق طبعيت حرفه اش براي وي كمك صورت بگيردوكسي كه خباز وياصراف باشد به نوعيت وطبعيت حرفه هاي شان زكات داده شود واگر كسي كسب خياطي ، نجاري وياقصابي وياغيره راپيش مي برد ابزاروآلات اين حرفه ها برايشان خريده شود وكسي كه دهقان است قطعه زميني برايش خريداري گردد تاازغله جات آن همواره استفاده نمايدآن كه اهل حرفه وكسب نيست ونه توان كارجسمي را دارداورا به آن اندازه ازمال زكات داده شود كه تا پايان عمر كفايتش كند. آنچه تذكر آن رفت نظرمذهب امام شافعي رحمه الله است.(23ص93و94)
ازحضرت عمررضي الله عنه روايت شده كه فرمود:‌زماني كه فقيرراكمك مي كرديدوبراي اوچيزي ميداديداورا غني سازيد ووي هميشه درصددغنامندي فقرابود، وبراي رفع نياز مندي آنها تلاش اساسي ميكرد. مردي نزدش آمدوازحالت زاراقتصادي اش شكايت كرد، برايش سه راس شتر داد تاحاجتش رفع گرد، شتر درآن وقت از پرمنفعت ترين مال ها به شمارمي رفت. وبه كارمنداني كه مسوليت جمع آوري وتوزيع مال زكات را داشتند مي فرمود: زكات را مكرراًبرايشان(مستحقين)ولوكه بشخصي صدشتر برسد بدهيد.(23ص94)
ب)براي مستحق زكات مصارف يكساله خودش وعائله اش را داده شود واين بخاطرآنست كه افراد معمولابراي پيش برد مصارف يكساله زندگي پيش بين مي باشدوپيامبرصلي الله عليه وسلم دراين راستا بهترين مقتدااست كه تمام مصارف يك ساله خانواده خويش را جمع مي كرد وبه ايشان مي سپرد.
وهمچنان اموال زكات سالانه جمع آوري وتوزيع مي گردد، لذاپرداخت مصارف تمام عمربراي فقير دريكبارحتمي به نظرنمي رسد، اگربارسيدن سال ديگرمشكل فقرومسكنت باقي بود، بارديگربرايش داده ميشود. اين نظريه مذهب امام مالك واكثرفقها درمذهب امام احمد بن حمبل رحمه الله است آنچه ازاين نظريه گرفته ميشود همان مطلب است كه ازنظريه اول هويدابود.(23ص95)
ج)براي فقير ومسكين ومستحقين زكات ازمال زكات آن اندازه داده شود كه كمتر از نصاب (دوصددرهم)باشد آن كه مالك دوصد درهم است،غني شمرده ميشود وبراي غني گرفتن زكات درست نيست،ايننظريه درمذهب امام مالك وامام ابوحنيفه رحمه الله است (10ص1959ج3)
آنچه درپايان بحث قابل ياد آوري است آنست كه ولي امر مسلمين ومسولين توزيع زكات آن را دروقت توزيع زكات مدنظربگيرند، توجه به اولويت ها است به اين معني كه درقدم اول آنعده از افرادرا كه واجد شرايط اخذ مال زكات اند درجه بندي نمايند،درقدم دوم ازمال زكات به كساني به دهند،كه توانايي ديگر براي سدرمق وپوره كردن احتياجاتشان بالفعل وبالقوه نداشته باشند، آنانيكه توانايي كاررادارند ازمال زكات به ايشان داده نمي شود،بدليل اين كه دونفر نزد پيامبرصلي الله عليه وسلم آمدندوازمال زكات تقاضاكردند،پيامبرصلي الله عليه وسلم ايشان را به دقت نگرست وبرايشان فرمود: اگر ميخواهيد شمارا مي دهم،مگردرمال زكات حصه براي سرمايه دار وفرد توان مندكار وجود ندارد.(3ص163)
خلاصه سخن اين كه دين مقدس اسلام ازشخص توان مند ميخواهد كه خودش نيازمندي هاي خويش را رفع نمايد.
خزانه عمومي دولت بيت المال:                           
خزانه عمومي دولت بيت(المال)بامنابع مختلف آن ضامن كمك ومساعدت فقيران است، اسلام به دولت اجازه نميدهد كه دربرابر مشكلات اجتماعي موقف منفي داشته باشد ودرحل مشكلات مردم سهم نگيرد، بلكه ازآن ميخواهد كه دررفع اين گونه مشكلات موقف و پاليسي مثبتي داشته باشد،هرگاه جامعه به چنين مشكلات روبروگردد،هيچ جامعه نيست، كه درآن فقير وثروت مند وجود نداشته باشد روي اين ملحوظ اسلام بمنظور رفع احتياجات فقيران با اقسام مختلف آنها گامهاي برداشته است وبراي آن قانوني را پي ريزي كرده، كه ضامن ازبين بردن فقر ازجامعه است.
براي تحقق اين هدف اسلام حقوق زيادي راواجب گردانيده است وآن را به خاطر معالجه اين معضله توجيه نموده است. ازنظراسلام دولت دراين مورد مسؤل است وتمام مسوليت ها چه كلي وچه جزئي فقيران وبيوه زنان وغيره گروه هاي محتاج بردوش دولت است به هرفقيري كه توان كار را ندارد حق داده شده است كه ازدولت بخواهدكه مصارف پيشبرد زنده گاني اورا بدهد، اين مسولت كه بردوش دولت گذاشته شده است اورا دربرابر تمام افراد جامعه مسؤل قرار ميدهد واساس اين مسؤليت اين فرموده پيامبرصلي الله عليه وسلم است:
‌(انااولي بكل مسلم من نفسه، من ترك مالاً فلورثته ومن ترك دينا اوضياعاًفالي وعلي.) (3ص252)
 منفعت من به مسلمانان نسبت بخود شان زياد ترمي رسد كسي كه بعداز مرگش مالي را گذاشت آن مال ازورثه اش است وكسي كه براو قرض باشد ويا اطفال خورد سالي داشته باشد كه خطر ضايع شدن آنها است وچيزي ندارد آنها نزد من آيند ومسؤليت آنها بردوش من است.
حضرت عمررضي الله عنه سوگندخورده فرمود:‌
احدي درگرفتن اين مال ازديگربرتري ندارند ونه من درگرفتن آن ازديگران برتري داشته ومستحق ترهستم،سوگندبخدا هيچ مسلماني نيست مگر آن كه دراين مال سهمي دارد ولي درگرفتن آن مطابق كتاب خداوسنت رسول الله داراي مراتب است شخصي ثروت مند وشخصي محتاج است قسم بخدا كه ازاين مالها براي شخصي كه دركوه صفا شباني مي كند ومواشي مي چراند نگه خواهيم كردتابيايد وازمال مذكور حق ودرابيگيرد(23ص109و110)
بنابرآنچه گفته شد هرگاه اموال زكات نتواند جوابگوي احتياجات فقيران وبي نوايان با شد ازبيت المال(خزانه عمومي)برايشان نفقه داده ميشود ورفع نيازمندي آنها ازهمه مصارف بيت المال ترجيح داده ميشود.
اگردولت اين وظيفه خودرا اجرانكرد فقراء حق دارندكه غرض بدست آوردن حق شان به ضد دولت بمحكمه دعوي نمايند تاتوسط حكم عدالت قاضي اين حق مسلم شان را بستاند.
فيصله فقيه مشهور اسلام علامه بن عابدين همين است، اومي گويد: ‌قاضي بايد به اساس فيصله محكمه اركان دولت را مكلف سازد تابراي شخص فقيروعاجزبقدر كفايت مصارف بدهد طوري كه قاضي به اساس فيصله قضائي ولي يا اقارب قريب او(فقير)را به اين كار مكلف ميسازد.
درسال قحطي وخشك سالي حضرت عمررضي الله عنه براي بينوايان ازبيت المال طعام پخته ميكرد وشخصي را موظف ساخته بود، كه دركوچه هاي مدينه صداكند هركس بخواهداز اين طعام خورده مي توان واگر خواسته باشدبه اندازه رفع ضرورت فاميل وخانواده اش از آن گرفته وبخانه ببرد.11ص102و103)
كفايت وكمك دولت ازبيت المال منحصربه افراد مسلمان نبوده بلكه غير مسلمانان راهم دربرمي گيرد ودرين باب سوابق تاريخي وجود داردكه تكفل دولت را دربرابر اهل ذمه هم ثابت مي ساد.
خالد بن وليد به اهل حيره چنين نوشت:‌هر پيروضعيف ازهل ذمه كه قدرت كاررا نداشته باشد وياكدام آفتي اورا رسيده باشد ويا بعداز ثروتمندي وغنافقر دامنگير او گشته باشدواز روي مجبوري ازاهل دين خود سوال كند، من ازين نوع اشخاص جزيه را معاف كردم وتاوقتي كه درسرزمين اسلامي زندگي كند مصرف شان بدوش بيت المال است.
خالد اين عهد نامه را دروقت خلافت ابوبكر صديق نوشته بود هيچ يك از اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم آن را انكار نكرده اند واين موضوع بمنزله اجماع صحابه بشمارمي آيد.(11ص105)
حضرت عمر درعهدخلافت خويش بردهي مي گذست سائلي راديد برپشت دري گدايي ميكرد، شحص ناتواني بود عمرفهميدكه وي ذمي
 است ازباوزيش گرفته پرسيدازكدام يك اهل كتاب هستي؟  گفت يهودي ام به اوگفت:  چه چيز باعث شده كه تورا به اين حال مي بينم ؟ 
يهودي گفت: بخاطرجزيه، پيري ومحتاجي گدايي ميكنم، عمر دست اورا گرفته به خانه اش برد وآنچه نزد ش بود به اوداد ،سپس اورا به خازن (بيت المال) معرفي كردوگفت: راجع به اين شخص و امثال  آن متوجه باش سوگندبخداكه درحق وي انصاف نكرده ايم، كه درحال وايام جواني ازاو استفاده كنيم اما دروقت پيري اورا رهاكنيم وخوارش سازيم به اومعاش مقرركردوبه مسؤل بيت المال گفت: ‌تاوقتي معاش مذكور را برايش تاديه كن كه دردار اسلام زندگي ميكند. (9ص82و11ص102)
عمربن عبدالعزيز به اين حقيقت بيش ازهمه آگاه بود ومي دانست كه پوره كردن ضروريات فقراء وبينوايان به ذمه دولت اسلامي است، فاطمه همسرش روايت مي كند روزي عمر راديدم كه به سجاده نشسته بود درحالي كه رخساره خودرابردست نهاده بود اشك مي ريخت به اوگفتم: چه شده كه گريه مي كني؟
گفت: واي برتومسؤليت امور اين امت به دوشم شد من را جع به فقير، گرسنه وبيمار ازدست رفته،برهنه مشقت ديده ويتم دل شكسته بيوه بي كس،مظلوم آسيب رسيده،مسافر،اسيروپيرسال خورده وبالاخره كسي كه نان خوار زياد  ومال اندك دارد وبه امثال آنها كه به هرطرف وجود دارد انديشيدم، كه خداونددرباره آنها درروز رستاخيز ازمن مي پرسد ومحمدصلي الله عليه وسلم دربرابرمن قرارميگيردوازآنها دفاع ميكند لذا ترسيدم، كه پاسخ ودليلي گفته نتوانم دلم به حالم سوخت گريه كردم. (9ص87)
بنابرآنچه گفته شدخزانه عمومي(بيت المال)باكافه مواردش منحيث يك ضمانت اجتماعي درچوكات دولت اسلامي وستون فقرات آن وجود  دارد وبراي جلوگيري ازفقر وبينوائي كه عامل اصلي گدايي است ميباشد وبردولت است كه موارد ومنابع بيت المال را تقويه نموده وآن را دراختيار ضعفاء وبينوايان قرار دهد. نظربه اساسات اصول وقوانين اسلامي ملكيت هاي عامه ازبيت المال مسلمانان اند حفاظت، تنظيم امور وسرپرستي آن وظيفه دولت است ومستفيدين آن پيش ازهمه فقراء وبينوايان اند، اغنياوثروتمندان را درآن حق استفاده نمي باشد.
حضرت عمر قطعه زمين ملكيت خويش را درمدينه منوره كه آن را (زبده)مي ناميدند وقف چراگاه مسلمانان نموده بود وبه مسؤل آن چراگاه كه (هني)نام داشت دستورداد، اي هني بامردم برده باري وپيش آمد خوب كن، ازدعاي مظلوم بترس زيرا دعاي مظلوم مقبول است براي كسي كه اشتر ومواشي كم دارد زمينه استفاده بيشتر ازاين چراگاه را فراهم ساز، اگرمواشي ثروتمندان مانند: عثمان بن عفان وعبدالرحمن بن عوف نچرندباكي ندارد، زيرا اگرمواشي آنها هلاك شود به زراعت روي مي آورند، ولي اگر مواشي ناداران وبينوايان ازبين برود فرياد كنان نزدمن مي آيند، دراين صورت آيادرست است كه آنهار رهانمايم وباآنها هيچ توجه نكنم؟‌ تهيه چراگاه براي ما آسان تر ازتهيه طلاونقره براي آنها است.(9ص488)

احياي صله رحم
صله رحمي واحياي آن يكي ازويژه گي هاي دين مقدس وجاودان اسلام است كه اديان ومذاهب ديگر از آن بي بهره اند ، ازنظراسلام افراد جامعه اسلامي عضويك فاميل بشمار ميروند،هرخير وفلاح براي يك انسان بمنفعت ديگر نيز ميباشد وهر صدمه وضرري بفردي برديگران بي اثر نمي باشد، ازآنجاست كه شريعت اسلام به احيا،تقويه ودوام صله ء رحم امر فرموده است وازقطع وآنچه باعث صدمه به آن ميشود، برحذرداشته است، خداوند مي فرمايد:
 (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ)النحل: ٩٠
 در حقيقت‏خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مى‏دهد و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مى‏دارد به شما اندرز مى‏دهد باشد كه پند گيريد.
 (فَآَتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ ذَلِكَ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)الروم: ٣٨
 پس حق خويشاوند و تنگدست و در راه‏مانده را بده اين [انفاق] براى كسانى كه خواهان خشنودى خدايند بهتر است و اينان همان رستگارانند.
وفرموده است: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا)النساء: ١
 اى مردم از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را [نيز ] از او آفريد و از آن دو مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد پروا داريد و از خدايى كه به [نام] او از همديگر درخواست مى‏كنيد پروا نماييد و زنهار از خويشاوندان مبريد كه خدا همواره بر شما نگهبان است.
وهمچنان پيامبراسلام صلي الله عليه وسلم فرموده است:‌
(من كان يوءمن بالله واليوم الاخر فليصل رحمه)(26ص156)
 كسي كه ايمان به خداوروز آخرت دارد بايد رحمش را وصل نمايد(صلهءرحم داشته باشد) ازارشادات فوق برمي آيد كه موضوع صلهءرحم ازنظراسلام عمده ودرخورتوجه است وهرمسلمان متمول راست، كه دراجراء وتحقق آن بكوشد،زيرا؛ وصل نمودن رحم مساوي وصل شدن برحمت پروردگار وقطع آن، موجب محروميت ازرحمت الهي ميگردد.
معني صلهءرحم:
صله ء رحم عبارت ازمراوده وحسن سلوك به اقارب ذي حق عصبي ونسبي درهمه سطوح زندگي است بطورخاص درحالت احتياج وضرورت ايشان،تنها رفت وآمد واحترام درحالت سرورخوشي وتقديم تعزيت درمراسم عزاداري راصلهءرحم گفته نمي شود.كه درحالات احتياج شديد وطاقت فرساازآنها دوري جسته شود.
ابن قيم جوزي رحمه الله مي فرمايد: بزرگترين قطع صلهءرحمي آنست كه شخصي يكي ازذوي الارحام خودرا درگرسنگي وتشنگي گرمي وسردي روزگار ببيندولقمه نان وجرعه آبي وپارچه لباسي، كه ذريعه آن سدرمق ورفع گرسنگي وتشنه گي ستر عورت نمايد به اوندهد حال آنكه اوبرادر ويا كاكا،بچه كاكا، بچه خاله عمه اش است، اگراين قطع صلهء رحمي نيست پس قطع صلهءرحم چسيت؟
صلهءرحم آن است كه ازاقارب عصبي ونسبي محتاج درحالت فقرو فاقه دست گيري كرده شود،اين همان نكته يست كه فقهاي مسلمين برآن اتفاق نظردارند تاآن كه شوهررا برنفقه خانمش وپدررا برنفقه اولادش واولادرا به نفقه والدين جبركرده ميشود. قاضي محكمه صلاحيت دارد كه نفقه فقير را براقارب متمول آن جبراً حواله كند، همچنان كه ايشان بعدازوفات وي مستحق ميراث  اواند(اگرازوي مالي بماند)درحالت زنده گي مكلف پوره كردن ضروريات زندگي اونيزاند. ازسيعدابن المسيب روايت است:‌كه عمررضي الله عنه عصبه يتمي را به زندان افگند تاآن كه بالاي يتيم شان مصرف كنندوضروريات زندگي اش را پوره كنند.
 ابن جريج ميگويد: من ازعطا راجع به تفسيراين آيه كريمه(وعلي الوارث مثل ذلك)پرسيدم گفت: بر ورثه يتيم است بالاي اومصرف كنندهمچنان كه ازوي ميراث مي برند گفتم:‌آياورثه مولود(طفل)را كه مال ندارد جهت نفقه آن حبس كرده ميشود؟‌ فرمود:‌مگر بگزارند اورا، كه بميرد.
اگرحق ذي القربي كه قرآنكريم بمراعات واحسان آن امر فرموده است دادن نفقه به اونباشد، پس چه حقي بالاي صاحب قرابت وجود دارد. بزرگترين جفا درحق صاحب قرابت اينست كه اورا گرسنه وبرهنه ببيند درحالي كه توان دادن لقمه ناني وپارچه لباسي كه به آن سدرمق وسترعورت نمايد را دارد وبه اونمي دهد.23ص95و96)
دكتوروهبه ذهيلي ميگويد: بر پدر واجب است كه مخارج مالي فرزند ش را تاحين بلوغ بپردازد وبر اقارب متمول وسرمايه دار  واجب است كه تمام مصارف مالي نزديكان تنگ دست وبينواي خودرابپر دازند. (10ص5011ج7)
 ومطابق مذهب امام ابوحنيفه رحمه الله نفقه هرذي رحم محرم مانند كاكا،برادر،برادرزاده،عمه وماما بالاي نزديكان متمول شان واجب است.
شرايط نفقه اقارب:
براي واجب شدن نفقه اقارب ذي رحم محرم ازنظرفقهاء شرايط ذيل مداراعتبارست:
-  اين كه صاحب قرابت باشد فقير وعاجز ازكسب باشد يعني توانايي انجام كار را نداشته باشد قسمي كه صغير ويا مريض ويانابينا ويا مونث باشد واين نفقه به طبقه اناث وصغيران موقوف نيست بلكه آنعده ازبزرگسالان كه توانايي كارو كسب راندارند نيز نفقه آنها بدوش اقارب متمول شان است.(10ص7427ج10)
- اتحاد دين: نفقه فقيروقتي بالاي اقارب غني وسرمايه دارش لازم مي گردد كه هردو پيرودين  مقدس اسلام باشند، اگرفقير ويا اقارب وي داراي اديان مختلف باشند،نفقه فقير بالاي قريب غني وي لازم نيست چنانچه ازيگديگر ميراث برده نمي توانند. اما مخارج زن،پدر،مادر ازاين حكم مستثني است.
- قريبي كه نفقه بذمه وي لازم مي گردد تنگ دست نباشد، زيرا درين صورت خودش درموقفي قرار دارد كه باوي كمك صورت بگيرد تاآن كه به ديگران كمك نمايد. (10ص7428ج10)
ازآنچه كه تااكنون تذكررفت واضح ميشود احياي صلهء رحم واحساس مسؤليت اقارب متمول درمقابل نزديكان تاحد اكثر جلوفقروگرسنگي را ودرنتيجه را هاي گدايي وسوال گري رامسدودميسازد.اگرفقيري اقاربي كه مخارج مالي اش را پوره كرده بتواند نداشته باشدويااصلاً اقارب نداشته باشدازنظردين مقدس اسلام همه مصارف ومخارج آن به ذمه بيت المال مسلمين است.
اندازه نفقه اقارب:‌
اسلام نفقه را كه برذمه قريب مالدار وثروت مندواجب گردانيده است حد واندازه معيني ندارد، زيرا حاجات مردم نظر به اختلاف زمان ومكان وعرف وامكانات وتوانايي انفاق گران فرق مي كند، كسي متوسط الحال وكسي حالتش خوب است، بنابرين دراندازه نفقه قدرت منفق وحاجت منفق عليه مدار اعتباراست، اما آنچه را فقهاء درمورد نفقه بصراحت ذكر كرده اند شامل اشياي ذيل است:‌
ـ لباس زمستاني وتابستاني، كه مناسب اين دوفصل باشد.
ـ مسكن وجاي بودباش ولوازم ازاثاث وفرش خانه.
ـ خادم براي كسي كه خدمت جان خودرا كرده نميتواند.
ـ متاهل ساختن كسي كه خواهان آنست.
ـ نفقه زوجه وعيال متزوج.
علامه بن قدامه مقدسي مي گويد: نفقه قريب به اندازه كفايت
داده  شده وبنابرحاجت واجب است، پس به اندازه داده شود كه حاجتش برآورده گردد.(23ص62و63)


كاركردن
اگرنظام آفرنيش را كاملاً بررسي نمايم درمي يابيم كه خداوند جهان را براساس حركت وكار قرارداده است وسيرتكاملي موجودات رابرين پايه استوارنموده است.ازكره خورشيد تاكوچك ترين موجوادات اين جهان اگر حركت وتحول وتغييرخودرا آني بازدارند،مشاهده خواهيم كردكه حداقل گوشه ازاين نظام آفرينش باعث اختلال ميگردد،بنابرين انسان كه موجودي ازموجودات اين جهان پهناوراست نبايد درچنين يك صحنه ايي بي تلاش وبيكار بماند.
كارازنظراسلام:
كسب وكار ازنظراسلام وظيفه ومسؤليت طبعي هرزنده جان است،لذا آنرا اسلام بركسي كه توانمند كارباشدواجب گردانيده است وهمچنان كار وكوشش را تقدير وتمجيد مي نمايد، زيراكارسبب حصول مال وبه كارگرفتن مال امنيت درجامعه متحقق ميشود ونيازجامعه مرفوع ميگردد.كاروعمل نخستين وسيله كسب رزق براي امرار حيات است.كه مي توان آنرا بدرآمد  نيز مسمي كرد‌كه ازاين طريق انسان براي پوره ساختن احتياجات خود مي كوشد وازاين را ه سرمايه افراد،ملت ها به وجود مي آيد لذاعمل(كار)يكي ازوسايل فطري انسان براي حصول رزق وبدست آوردن ثروت است وبايد انسان به اين خاطرسعي وتلاش كندكه به درجات بلند ارتقانمايد،نيرومند وتواناشودودرفضاي امينت زندگي نموده ازگرسنگي ،فقر، بيماري وترس رهايي يابد.
 هرفردجامعه اسلامي مكلف است،كاركند وماموريت دارد كه هر طرف درزمين خداوندبرود واز رزق خداوندبخورد طوري كه خداوند مي فرمايد:
(هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ)الملك: ١٥
او(الله) كسى است كه  زمين را براى شما رام گردانيد پس در فراخناى آن رهسپار شويد و از روزى [خدا] بخوريد و رستاخيز به سوى اوست.  
رفتن وخوردن مستلزم كاروفعاليت است بدون كار وفعاليت بدست آوردن رزق وخوردن ممكن نيست.(9ص211)
خداوند انسان را به كاروكوشش وزحمت كشيدن جهت بدست آوردن مايحتاج زندگي اش درآيات متعدد امرفرموده است تااينكه در(360)آيه قرآنكريم راجع به كاروفعاليت صحبت به ميان آمده است ودر(109) آيه ازقرآن عظيم الشان لفظ فعل ذكرشده است كه اين همه نمايان گرتشويق ازطرف خداوند وتوجه به سوي كار وفعاليت است. (9ص205)
 ودرذيل به گونه مثال ازچند ارشاد الهي تذكرمي رود خداوندجل جلاله مي فرمايد:
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)النور: ٥٥
خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند وعده داده است كه حتما آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند و هر كس پس از آن به كفر گرايد آنانند كه نافرمانند.
ومي فرمايد: (هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَيْهِ النُّشُورُ)الملك: ١٥
 خداوند ذاتي است كه زمين را براي شمامسخر گردانيده است برويد درگوشه واكناف آن وازروزي پروردگار بخوريد وبه سوي اوباز گردانيده وحشر ميشوديد.
 وفرموده است:‌(فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) الجمعة: ١٠
‌آنگاه كه به پايان رسد نماز درزمين منتشر شويد واز  روزي اوتلاش كنيد وخداوند را زياد ياد كنيد تاآنكه رستگارشويد.

ارشادات نبوي در مورد كار:
ارشادت نبوي راجع به كار و تشويق به آن از حد و حصر خارج است و در اينجا صرف به ذكريك حديث شريف اكتفا مي كنيم.
پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است:
‌(مااكل احدطعاماً قط خيراً من  ان ياكل من عمل يده وان نبي الله داودصلي الله عليه وسلم كان ياكل من عمل يده.) (26ص 258)
‌ طعام وغذابهتر را هيچ كس نيخورده ازآن، كه ازدست رنج خودش باشدهرآينه پيامبرخدا داود صلي الله عليه وسلم ازمحصول دست خودش غذاميخورد.
پيامبرصلي الله عليه وسلم بافرهنگ وفكر رايج درميان مردم عرب، كه كار وحرفه راسبك وبي ارزش مي شمردندوبسياري ازآنان دست به گدايي به طرف بزرگان وسرمايه داران ورسائي عشاير دراز مي كردند به شدت مقابله مي نمود وبراي آنها توضيح مي داد كه هرگونه كاروشغل مفيدي كه سودي را به دنبال داشته باشدبدون توجه به سخن وقضاوت مردم كاري محترم وباارزش است ومي فرمايد:(هركس كه طنابش را بردوش بيندازد وبه صحرا برود وپيشه هيزمي رابه همراه بياورد وبفروشد وآن راوسيله احترام وعزت خود نمايد بسيار بهتراست ازدرخواست كمك ازمردم، حال آن كه به اوكمك نمايند ياحاضربه كمك اونشوند.) (19ص317)
جالب ترآن كه پيامبرصلي الله عليه وسلم خود كاركرده وكم ارزش ترين كار را انحام داده اند، ازشباني اهل مكه شروع تاتجارت بمال خديجه وكارهاي ديگروهميشه اصحاب خويش را به كارتشويق مي كردند ودرين راستاازانبياءپيشين نام مي بردند.
اقوال علما وفضلادرموردكار:
درمورد كار،زحمت وكوشش علماءوفضلاسخنان گران مايه وپر ارزش گفته اند. حضرت عمررضي الله عنه ميفرمايد: زماني شخصي راببينم وازاوخوشم بيايد مي پرسم آياحرفه وشغل داري؟
اگرگويد:‌نه خيرازنظرم مي افتد، دريكي ازضرب المثاهاي زبان عربي آمده است.كسي كه به بي كاري عادت ميكند كامياب نمي شود.
ازحضرت علي رضي الله عنه روايت است غفلت وتنبلي كليد محتاجي است،ناتواني وكسالت سبب فاقگي وباعث هلاكت مي شود كسي كه نخواست نمي يابد.
امام موسي بن جعفررحمه الله ميگويد: ازكسالت وپريشاني خويش رانگهداريد،زيرا انسان را ازلذت ونصيب دنياوآخرت محروم مي سازد.
حضرت عمررضي الله عنه مي فرمايد:‌ كاري كه درآن پستي وحقارت باشدبهتراست ازسوال كردن وگدايي (9ص218)
حضرت علي رضي الله عنه درمسجد كوفه بادسته افرادي برخورد كه درگوشهء نشسته اند، ازخصوصيات آنهاپرسيد عرض كردند(رجال الحق) هستند، اگركسي چيزي به آنهابدهد ميخورند والاصبرمي نمايند، فرمود:‌سگان بازار كوفه نيز چنان اند، اگراستخواني برسد ميخورند واگرنه صبرمي كنند،پس دستورداد، كه حلقه رجال الحق پراگنده شوند وهرگدام دنبالي كاري بروند.
به قول بزرجمهر: بايد لب فروبست وبازگشودوكاركرد ودم نزد ويقين نمود،كه كليدطلايي كاميابي كاروكوشش است.(13ص25و27)
يكي ازحكماسه چيزرا برياران خود وشاگردان خودزشت مي پنداشت:‌ نمي دانم، نميتوانم، غيرممكن است؛ آنكه ميگفت نميتوانم، به اومي فرمود: زحمت بكش، وآنكه ميگفت نمي دانم،به اوميگفت:‌ يادبيگر،وآنكه مي گفت غيرممكن است، مي فرمود:تجربه كن. (22ص19)
بدون شك كاروتلاش كارهاي ناممكن رادرحيطه امكان آورده وسهل ميسازد وجوينده يابنده است.
ايمان انگيزه دروني براي كاراست:‌
قرآنكريم دربيش از(70) آيه ايمان راهمراه باعمل قرين ذكركرده است وحتي به عمل تنها اكتفانكرده است وعمل صالح راخواسته است،عمل صالح يكي ازكلمات جامع قرآن كريم است، كه همه كارهاي دنياودين، وضع فردوجامعه وزندگي روحاني ومادي راباهم بهبود بخشيده شامل مي گردد.
انسان باايمان يك انگيزه باطني ومشوق دروني براي كاردارد، باالهام ازآن ها تف دروني است كه دست به كارمي زند اين انگيزه دروني همان ايمان است بخداوند وپيامهاي آسماني ووظيفه كه نسبت به آباداني زمين وسروري به جهان دارد.انسان باايمان يقين داردكه سعادت درآخرت وموفيقت دردنيابستگي به كاروكوشش اودارد. بهشت آخرت پاداشي براي تنبل هاوبي كارها وبي دست پاهانيست، پاداش انسانهاي جدي وزحمت كش در راست كاري ونيكوكاري است.
خداوند مي فرمايد: (وَنُودُوا أَنْ تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ)الأعراف: ٤٣
و ندا داده مى‏شود كه اين همان بهشتى است كه آن را به [پاداش] آنچه انجام مى‏داديد ميراث يافته‏ايد.  
عقيده اسلامي طمع هاي فرقه گرايانه وآروزهاي ميان تهي را از اعتبارانداخته است وشرط بهشتي شدن را ايمان راستين وكاروكوشش صادقانه قلم داد كرده است، آنچنان كه يهود معتقدبودند ومي گفتند جنت ازآن ماست ونصري مي گفتندبهشت ازماست، خداوند ادعاهاي ميان تهي هردورا ردنموده فرمود:
(بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ)البقرة: ١١٢   بلي آن كه وجودش را تسليم خداكندونيكوكاري پيشه نمايد دست مزدش رانزد پرورد گارش خواهد يافت، هيچ خوف وترسي براي ايشان نيست.
قابل تذكراست نبايد چنين توهم كرد وپنداشت كه رابطه سعادت ورستگاري و موفقيت باكاروكوشش منحصربه آخرت است وبس، بلكه قوانين جزايي خداوند براي دنياوآخرت يك سان است وپروردگار دنياوآخرت يكي است. وخداوندمي فرمايد:
(إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلً)الكهف: ٣٠
 مادست مزدكسي را كه عملي رابدرستي انجام دهد ضايع نمي سازيم. اين  امرشامل دنياو آخرت است.(21ص460و463)
انسان باايمان باكاركردن زمين خدارا اعمارميكند:
بعضي ها خيال كرده اندكه انسان هاي باايمان در ويشاني اند كه درتكيه آراميده اند يا راهباني هستند كه در ديره هايشان شبانه روزبه نماز ايستاده اند وازكاروزندگي دست شسته اند وازاين روكار وتوليد راضايعه براي ايمان به حساب مي آورند، اين چنين تصوري از انسان دين دار وباايمان را اگربرخي اديان دربعضي ازنقاط جهان بدست داده باشند، عقيده اسلام آنرا به رسميت نمي شناسد.
اسلام مسلماني را به رسميت مي شناسد، كه زحمت بكشد وكوشا باشد ونقش خودش رادر زندگي ايفانمايدوبازندگي دادوستدداشته باشد ودر جهت تحقق بخشيدن اراده خدا، كه فرزندان آدم رانماينده گان خويش درزمين قرار داده است فعاليت كند.
 درمكتب اسلام هيچ يك از روزهاي هفته به عبادت اختصاص داده نشده است، كه مردم ازكارهاي روزمره زندگي دست بكشند، چنانچه درآيين يهود معمول است، ازديدگاه اسلام هروز روزكاراست  ودرپرتو نيت صادقانه كارهاي دنيا نيز ازنظراسلام ميتواند عبادت به حساب آيند. روزجمعه عيد هفتگي اسلام را ملاحظه كنيد، كه خداونددرمورد آن مي فرمايد:‌
(فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ)الجمعة: ١٠
و چون نماز گزارده شد در [روى] زمين پراكنده گرديد و فضل خدا(رزق حلال) را جويا شويد و خدا را بسيار ياد كنيد باشد كه شما رستگار گرديد.  اين است علامه زندگي مسلمانان در روزجمعه، كار،دادوستد وبازرگاني پيش ازنماز،بعد شتابان بسوي ذكر خدا ونماز و پس ازبر گزاري نماز در زمين پراگنده شدن وفضل الهي راجوياشدن.
حضرت عمررضي الله عنه گروهي راديد، كه بعداز برگزاري نمازجمعه در زاويه مسجدنشسته اند، ازآنان پرسيد: شماكي هستيد؟ گفتند:‌ماگروهي هستيم،كه برخدا توكل كرده ايم، عمررضي الله عنه تازيانه اش را كشيد وبه آنها نهيب زدوگفت: مبادا،كه يكي شماازطلب روزي باز نشسته وبگويد خدايا مرا روزي ده درحالي كه ميداند آسمان براي هيچ كس زروسيم نمي باراند وآيه مباركه (فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ.....)راتلاوت كرد.

نتيجه گيري
گدايي يك پديده ومشكل اجتماعي وقابل علاج مي باشد كه درجوامع انساني موجود بوده وهرجامعه مطابق جهان بيني خويش آن را علاج مينمايد، ازنظر دين مقدس اسلام علاج اين پديده تطبيق كامل اسلام، درهمه نواحي زندگي ميباشد،زيرااسلام نظام كامل خداوندبراي زندگي است، كه نه قابل تجزيه است ونه تجزيه را مي پزيرد،خداونددرموردمي فرمايد :
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ)
البقرة: ٢٠٨
اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد همگى به اطاعت [خدا] درآييد و گامهاى شيطان را دنبال مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است
لذاپزيرفتن بخش اسلام بمعني خروج ازآن است،زيرا؛ اسلام تجزيه رانه پزيرفته وآنرا مردود مي شمارد.ازنظراسلام علاج اصلي واساسي گدايي كاروكوشش است، برفردمسلمان لازم مي گرداند،كه ازمحصول ودست مزد خود بخورد كاروكوشش را عبادت مي شماردوبرصاحب كاراست،كه اجرومزد كار گررا قبل ازخشك شدن عرق اوبپرازد وآن چنان مزد اورا بدهد كه لايق كاروعملش باشد.
ازنظراسلام انسان مكلف است درمصارف روزمره خويش ازاسراف خودداري كند،مالي كه دراختياردارد، درراه مشروع آن رامصرف نمايد،حتي در روز قيامت يكي ازاولين سوالاتي كه ازانسان در محضر خداوندجل جلاله كرده ميشود كه بايد آنرا جواب بگويد مال اش است، كه ازچه مدركي بدست آورده  ودرچه موردي بمصرف رسانيده است؟‌
اسلام معالج اصلي گدايي درجوامعي بشري است، مشروط به اين كه نظام اسلام درجوامع بشري تطبيق شود وفرصتي براي تطبيق آن داده شود، حكام وزمامداران، آن را درساحه نفوذ خويش تطبيق نمايند. اوراق زرين تاريخ اسلام  شاهد اين مدعاست.
پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است:
(تصدقوافانه ياتي عليكم زمان يمشي الرجل بصدقته فلايجد من يقبلها يقول: الرجل لوجئتهابالامس لقبلتها فاما اليوم فلاحاجه لي بها.)  (17ص281ج3)
 زكات مال خودرا ادانمايد، عنقريب برشما زماني خواهد فرارسيد كه شخصي زكات مال اش را ببرد وكسي رانيابد كه زكات را ازنزدش بيگرد،ومردي برايش بگويد آگرديروز آنرا مي آوردي آن رامي پزيرفتم ولي امروز نيازندارم.
وهمچنان فرموده است:‌
(لاتقوم الساعه حتي يكثرفيكم المال يفيض حتي يهم رب المال من يقبل صدقته وحتي يعرضه فيقول الذي يعرض عليه لاارب لي.)(17ص281ج3)
 قيامت برپانخواهد شد تاآنكه مال نزد شمافراوان شود تاآنكه صاحب مال،(كسي كه زكات بالايش فرض شده) تلاش وجستجومي كند،كسي را كه زكات مال اورا قبول كندوپيش مي كندزكات مال خود را به مردم آن كه زكات به اوپيشكش شده است ميگويد: من حاجتي ندارم. حضرت معاذبن جبل رضي الله عنه وقتي كه پيامبرصلي الله عليه وسلم اورا بصفت والي به يمن فرستاد درزمان خلافت حضرت ابوبكرو عمررضي الله عنها درآن جابه صفت والي باقي ماند تاآنكه مرگ بسراغ وي آمد وبه لقاء الله پيوست. درزمان خلافت حضرت عمررضي الله عنه معاذثلث صدقات (مال زكات)يمن رابه مدينه منوره به حضرت عمررضي الله عنه فرستاد،حضرت عمررضي الله عنه آن را ناپسند دانست وبرايش نوشت من تورابه صفت جمع كننده مالايات وجزيه ها نفرستادم، بلكه وظيفه توآن است كه زكات را ازثروتمندان اخذنموده وبرمستمندانشان توزيع نمايي.حضرت معاذرضي الله عنه درجواب گفت:‌من بتو چيزي رانفرستادم كه دريمن شخص مستحق وياعلاقمندگرفتن آن باشد.
ودرسال دوم حضرت معاذرضي الله عنه نصف اموال زكات اهل يمن را به حضرت عمررضي الله عنه فرستادحضرت عمررضي الله عنه همچنان آنرا ناپسند دانست معاذ درجواب فرمود: من دريمن كسي كه آنرا بيگرد نيافتم. ودرسال سوم همه اموال زكات اهل يمن را به مدينه منوره ارسال نمود عمر ازپزيرفتن آن انكاركرد ولي معاذرضي الله عنه درجواب گفت: ‌دريمن كسي كه مستحق وباعلاقمندگرفتن آن باشد وجودندارد، ناگزيرشدم اين سرمايه بيت المال مسلمين را بشمابفرستم. (21ص 153و153)
يحي بن سعيد ميگويدعمربن عبدالعزيزمن رابه جمع آوري زكات وصدقات به افريقا(جاي،كه امروز مردم آن بافقروگرسنگي دست وپنجه نرم مي كنند) فرستاد زكات وصدقات آن ديار راجمع آوري نموده  فقراءو نيازمندان آن ديار رافراخواندم، كه ازمال زكات به ايشان بدهم، كسي را نيافتم كه زكات رابپزيرد،ناگزير بااموال زكات غلام هاوبرده گان راخريداري نموده وآنهارا در راه خدا رهاكردم. (21ص154)
اين غنا ورفاهيت منحصربه افريقانبود، بلكه هرگوشه جهان، كه درآن چتر رحمت خدا حكومت وخلافت اسلامي سايه بان بود، ازآن رفاهيت وغنامندي برخورداربوده اند.
ابوعبيد روايت مي كندعمربن عبدالعزيز به والي عراق عبدالمجيدبن عبدالرحمن نوشت وبوي هدايت داد كه معاشات ماهوار مامورين خودرا بپرداز، عبدالمجيدبن عبدالرحمن درجواب نوشت: اين كاررا انجام دادم ودربيت المال مسلمين مال اضافه هم موجود است ، عمربن عبدالعزيز بوي نوشت ‌تلاش كن حاجات آناني را كه درغيرسفاهت وبي بندباري واسراف قرضدارشده اند  راپوره كني، درجواب نوشت اين كار راهم كرده ام وبيت المال اكنون فاضل  است، عمر بوي نوشت:‌پس جوانان راكه مال ندارند وخواهش ازدواج را دارندمصارف ازدواج ومهرخانم هاي شان را  ازاين مال پوره كن، درجواب نوشت اين كار راهم كرده ام ودربيت المال مسلمين مالي هنوز وجود دارد، عمربوي نوشت بحالت آنعده غيرمسلمين كه مكلف بپرداخت جزيه اند وزمين هايشان مكلفيت آنهارا پوره كرده نميتواندتوجه كن، زيرا؛ ماازايشان صرف يك سال ويادوسال جزيه نمي خواهيم.
اين چنين اسلام درساحات تحت نفوذ خود دامن فقررا كه عامل اصلي گدايي بشمارمي آيد چيده بود، اين هم آثاروثمرات عدالت نظام اسلامي است كه بعداز تطبيق آن گليم فقروگدايي را ازسرزمين خويش برچيد،مگر دنيا نظامي را بجز ازاسلام بدين منوال مشاهده كرده است؟
اگرجوامعه جهاني خواهان برچيدن بساط فقروگدايي درجوامع بشري اند به آيين نجات بخش خداوند روي آورندوازجان دل َآن رابپزيرند واگراين اهليت را درخود نمي بينندحداقل بگذارند ومانع ايجاد نكنند، كه اسلام دور خودرا درجوامع اسلامي ادانمايد. 
سوالنامه:
هدف ازطرح سوال نامه تحفيق وبررسي درموردعوامل اجتماعي، بميان آمدن گدايي، اضراروپيامدهاي فردي،اجتماعي واخروي گدايي واثرات رواني آن بالاي افراد گدايي گر ويافتن راهاي علاج آن است.
كه اين موضوع را باصاحب نظران علوم اسلامي، علوم اجتماعي وروانشناسي مورد بحث وبررسي قرارداده ام كه:
 دربخش علوم اسلامي بادوكتورمحمد(عاطف)رييس جميعت اصلاح وانكشاف اجتماعي افغانستان  وپوهندوي عبدالاحد(مسلم)استادپوهنتون تعليم وتربيه كابل.
دربخش علوم اجتماعي پوهنوال عبدالقدير(رويان)رييس پوهنحي علوم اجتماعي پوهنتون تعليم وتربيه كابل وپوهندوي ميرهارون(احمدي) استاد پوهنحي علوم اجتماعي پوهنتون تعليم وتربيه كابل .

ودربخش روانشناسي استادشمس الدين(شمس)وپوهنمل عبدالمنان (حقيار)استادان ديپارتمنت روان شناسي پوهنتون تعليم وتربيه كابل، به سوالات بنده جواب ارايه كرده اند كه اينك نظريات ايشان رامستقيمابنقل ميگيريم ودربخش مناقشه اين نظريات رامورد تحليل قرارميدهم.
دكتورمحمد(عاطف)رييس جمعيت اصلاح وانكشاف اجتماعي افغانستان دربرابراين سوال بنده كه (علل وعوامل بوجود آمدن مرض گدايي درجامعه افغاني ازنظرشما كه رييس يك نهاداجتماعي هستيد وبه مسايل اجتماعي سروكارداريد چسيت؟ وراه هاي جلوگيري آن را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
موصوف چنين ابرازنظركرد:‌علل وعوامل گدايي راميتوان درنكات ذيل خلاصه كرد:
1ـ فقروبيچاره گي.
2ـ ضعف روابط صلهء رحمي اسلامي في مابين اقارب وهمسايگان.
3ـ بخل سرمايه داران درپرداخت زكات وعشروديگرواجبات مالي كه برذمه ثروتمندان ازطرف شريعت اسلامي گذاشته شده است.
4ـ عدم دلسوزي وهمبستگي اجتماعي درميان مردم.
5ـ وجود بعضي ازگروهاوباندهاي خاص كه افراد را به همچو كارمي گمارندواين كاررا به عنوان شغل براي درآمد خويش پذيرفته اند.
ودررابطه به علاج وحل اين پديده مذموم اجتماعي چنان اظهارنظركرد:
ـ احياي نقش عشروزكات بگونه كه درهرمنطقه وقريه كميته هاي جمع آوري زكات وعشر محصولات زراعتي ساخته شود واين كميته مسؤليت تمويل وپوره كردن مخارج فقراء ومساكين بيوه ها وايتام آن منطقه را بدوش گيرد وراه هاي خود كفايي شان را بابه ميان گذاشتن مشكل فقراء مساكين بيوه ها وايتام بادولت تجارملي وجهات خير انديش جستجوكند ودرصورت ازدياد به ديگرمناطق وولايات كشور ارسال گردد.
ـ وزارت ارشاد حج واوقاف، سره مياشت، وزارت داخله، كار وامور اجتماعي وعدليه دست بكارشوند افرادي راكه به اين كارشوم دست مي زنند ارزيابي كنند آنعده افراد كه توان انجام كاررا دارند به كارهاي مناسب بگمارندوآناني كه توان كاررا ندارند تحت سرپرستي بگيرند حرفه هاي مناسب مطابق حال شان ايجادكنند . وآناني كه نه توان كاررا دارند ونه اميد فراگيري حرفه ازايشان ميرود دولت به اساس تعهد ومسؤليت كه دربرابر همچو افراد دارد آنهارا كفالت وبيمه بالعوض نمايد.
ـ وزارت امورداخله باندهاي كه افرادرا به اين كارمي گمارند واز آنها استفاده مي برند تشخيص نمايد وازاين كارخانمان سوز بازدارد.
پوهنوال عبدالقدير(رويان)رئيس پوهنحي علوم اجتماعي پوهنتون تعليم وتربيه كابل دربرابر اين پرسش بنده كه عوامل اجتماعي بميان آمدن گدايي چيست؟وراه علاج آن كدام است؟ فرمودند:
جهاني كه مادرآن زنده گي مي كنيم مشحون ازعواملي است كه دررشد فكري وجسمي هرانسان تاثير گذاربوده عوامل اجتماعي، اقتصادي وفرهنگي درتعين سرنوشت مردمان آن رول بساارزنده دارد يكي ازمهمترين سكتوري كه بالاي اقتصاد انسان تاثير مي اندازد عوامل اجتماعي است، انسان خواهي نخواهي مجبوراست تاموقعيت خويش را ازهرنگاه درميان اجتماع تحكيم بخشيده با بقاي خويش بكوشد، نبودكار،انحرافات اخلاقي، اعتيادبه مواد مخدروهمزيستي  بااشخاص ناسلام ومنحرف باعث ميشود كه اقتصاد يك فردمتاثرشود بالاخر درصورت نبود وكمبود وسايل مادي انسان مجبوراست دست به تكدي زند.
افلاطون ميگويد: كارانسان را ازسه بلاي بزرگ نجات مي دهد، افسردگي،فسق واحتياج انسانيكه به بيكاري بسرمي برد، مرتكب جنايات اجتماعي ميشود،بايد كاركرد تاخوشبخت شده بايد تحصيل مال كرد تامقام بلندي را احرازنمود، بگفته افلاطون نبود كارباعث خرابي اقتصادشده هرشخصي كه به مايحتاج خويش دست رسي نداشته باشد مجبوراست آن راازهرطريقي كه ميشود تهيه نمايد كه يكي ازطرق دريافت اين احتياج دست زدن به گدايي است.
هكذاموجديت معتادين، امراض،جهل وعدم موجوديت شرايط مرفه زندگي دراقتصاد انسان ها رول بسي ارزنده داشته كه درنتيجه يك جامعه فقير وناداربوجود آمده بالآخره يك عده انسانهابه گدايي وسايركارهاي منافي اخلاقي دست مي زنند.
پوهنوال عبدالقدير(رويان)راه هاي بيرون رفت وعلاج مرض گدايي راچنين مطرح نمود:
مهمترين طرق علاج اين پروسه تحقيرآميزعبارت انداز:
1ـ بلند بردن سطح اقتصاد مردمان جامعه.
2ـتبليغ علماي ديني بخاطررشد افكارعامه وبيان قباحت و نادرستي  اين عمل ازنظرشريعت اسلام.
3ـ محونمودن زمينه هاي اعتياد بمخدرات ومفاسد اخلاقي درجامعه.
4ـ كارضربتي بااستفاده ازوسايل اطلاعات جمعي دررابطه به زيان ها وعواقب ننگين وسنگين اجتماعي، اخلاقي واقتصادي آن.
پوهندوي عبدالاحد(مسلم)دربرابراين سوال كه (عوامل گدايي ازنظرشماچيست ؟ وراه هاي جلوگيري ازآن كدام است؟ چنين ابراز نظركرد:
بنام خداوند لازيرال ودرود برپيامبربزرگواراسلام حضرت محمدصلي الله عليه وسلم گدايي خود پديده است كه تن دردادن به آن كاري است بس مشكل ، وانسان به رضايت خاطروبدون نياز حاضرنيست دست به سوال وگدايي درازنمايد ونقاب ذلت را بروي خويش بكشد. اما بعضي اوقات تعداي ازانسانها به گدايي روآورده وباكمال عجز وسرافگنده گي نزد هراين وآن دست درازمينمايند، تاپول چندي بدست بياورند، درحالي كه دين مقدس اسلام اين عمل را مورد نكوهش قرارداده وآن را تقبيح نموده عاملش را تهديد واختارميدهد: حضرت پيامبرصلي الله عليه وسلم فرموده است : درروزقيامت روي سوالگر ازگوشت عاري مي باشد، بدين اساس لازم دانسته ميشود تاعوامل وانگيزهاي كه انسان را به اين كارواميدارد مشخص گردد تابتوان علاج را درمورد پيشگش نمود. پس آنچه ازنظربنده ميتواند شخص را به گدايي كشاند وازجمله عوامل اين كاربه شمار ميرود قرارذيل است:
1ـ چيزيكه قبل ازهمه به عنوان انگيزه گدايي درذهن من وهرانسان  ديگر خطور مي كند فقروتنگ دستي است، زمانيكه انسان خودرا دربرابر مايحتاج زنده گي عاجز مي بيندو كار وپيشه هم نداشته باشد،ناگزير دست به گدايي مي برد.
2ـ عدم توان كار:‌بسااوقات براي انسان كارهاي خوبي ميسراست تاازآن طريق خود وفاميل خودرا اعاشه واباته نمايد، امابه نسبت استعداد ضعيف،نقص دراعضاءوياعدم موجوديت عضو، مانند قطع ويافلج بودن دست پاوياچشم و.. كه اين عامل نيزانسان را مجبورميسازد تابه سوالگري وياگدايي پناه برده ومن حيث يك مدرك معاش ازآن استفاده نمايد.
3ـ حرف وپيشه:‌چنانچه كه دربسيارنقاط شهروشاهراه هاي عام ديده مي شود فاميل هاي متشكل ازمادر وفرزندان خورد وكوچك  روزها ازصبح تاشام جاي مشخصي ازبرايش انتخاب نموده وباگريه وزاري وشكوه ازدرد ورنج روزگار عابرين را مجبور ميسازند تاپول چندي بعنوان خيرات براي شان بپردازد، اماواقعيت وحقيقت اين چنين نيست كه ازظاهربه مشاهده مي رسد، بلكه اين صحنه كارسازي شده ازصدها موردي است كه تحت رهبري يك ياچند نفرشعبده باز گدايي را به اين عجز وتواضع فريب دهنده اش يك مدرك بزرگ عايدتي قرار داده وزنان واطفال چندي را دربرابر مزد به اين كارمي گمارند.
4ـ هدف درنقاب گدايي:‌درجامعه ديده ميشود كه شخصي ويا اشخاص سوال ميكنند، اما درضمن به عوض آن كه آثاردرد ورنج زنده گي  درروحيه اي اونمودارباشد،زيرگي وتيزفهمي وهم چنان كنجكاوي به شوه اي خاصي ازآن به مشاهده مي رسد، اين نه ازطريق سوالگري كه يك غلاف جالب ترحم است موظف مي باشد.
5ـ احيانا انسانهاي ديده مي شوند كه گدايي مي كنند اما به آن هيچ گونه نيازي هم ندارند، اينجا بايد دانست كه گدايي كردن وياسوال نمودن براي آن شخص يك عادت است نه احتياج.
اين بودصورت هاوشيوه هاي مشهور عمل گدايي گري كه عوامل وانگيزه ها اشكال مبرهن وروشني  را نيز باخود دارد. اكنون راه هاي كه ازنظربنده ميتواند اين مرض را علاج نمايدوياحداقل آن را كاهش دهد قرار ذيل است.
دين اسلام چونكه يك دين مقدس ،جهاني وانسان سازاست هيچ مشكلي درحيات بشربه مشاهده نمي رسد مگراين كه براي اوعلاجي را دارا است كه ازجمله علاج فقراست.
زماني كه مابه نظام اقتصادي اسلام نظر بيفگنيم مي بينم ضوابط وقوانيني وجود دارد كه درصورت تطبيق آن فقر به عنوان يك پديده ناشناس غريب به مشاهده خواهد رسيد وقتي كه دين برمسلمانان غني وداراي نصاب، زكات را درانواع اموال فرض گردانيده است وزماني كه به مشروعيت ووجوب عشريادهم حصه حاصلات باغ وزراعت ديده مي شود هنگامي كه مسلمان وفات كند مال وي به عنوان ميراث بروارثين اوتقسيم وتركه گردد، برمسلمانان كه وسعت مالي دارند لازم است تابه عنوان وجيبه ايماني بابرادرمسلمان فقيرخود كمك كند كه دين مقدس اسلام دراين رستا نصوص وفرامين زيادي را دارا است همه وهمه راه هاي علاج نهايت موثر در زدودن فقرمي باشد.
مزيد برآن تطبيق نظام اقتصادي دراسلام به شكل متوسط وميانه  نه به شكل ملكيت تام ، دولت وتهي دست ساختن فردمثل نظام سوسيالستي  ونه به شكل بدون قيدوشرط فردي مثل نظام اقتصادي سرمايه داري خود درتعادل جامعه موثرواقع شده ازتضاد طبقاتي جلوگيري نموده ونمي گذاردتاسرمايه دار اژدهاگردد ومردمان فقير،فقيرتروچاكروبالاخره گدايي گرشوند.
نكته اصلي نبايد فراموش شود كه دولت به عنوان متصدي امورمردم ازنظردين در رأس برنامه هاي خويش اين راسرمشق قراردهد، كه وظيفه اصلي دولت داري، اصلاح حالت وشان مردم است وادارات خاصي دراين رستاتوظيف وبه جمع آوري اموال عشروزكات وجهات مصرف آن توجه ومراقبت كامل داشته باشد تاازيك طرف درفقررا بروي ملت مسدود نموده وازطرف ديگر دولت ازاين طريق دربرابر حوادث طبعي وصدها مشكل ديگر، درمورد دوم هم وظيفه دولت است تاازافراد معيوب ومعلول ملت پاسداري نموده وازبيت المال احتياجات شان را مرفوع نموده ونگذارد تعدادي زيادي ازرعاياي دولت دست خوش ذلت وفقرشده ودركام تلخ روزگارفروروند.
وجيبه ديگري دولت ودولت داري اين است كه تاازطريق رشد سويه تعليمي مفاهيم ديني، ارزش هاي انساني ،لكه هايننگين را ازچبين افراد ملت دورنموده وايشان را به مسوليت هاي عظيم هستي سوق نموده وتربيه نمايد ونگذارد پول فراواني كه ازآبرو ريزي وعرق ريزي تني چند اززنان واطفال بدست ميايد عيش ونوش تعدادي اندكي ازشهوت پرستان وطاغون تان دهر را فراهم سازد، آن اطفال كه درآينده نيروي بشري جامعه ازايشان تشكيل ميشود، پس بدقت تمام به اين نكته متوجه بايد بود.
بازهم مسؤليت متوجه دولت است، اگردولت درامرازبين بردن گدايي ازراه هاي موثري استفاده نموده ودساتير زنده گي ساز اسلام را سرمشق قرار دهد ودروازه گدايي را كلاً مسدود نمايد، هيچ فردي نميتواند درچهره گدايي براي باداران داخلي وخارجي خود كاروفعاليت نمايد.
درآخر توصيه من همين است، كه تمام راه هاي نجات ازهمه مشكلات فقط وفقط مرهون ومرتبط به فهم اصيل وواقعي ازدين مي باشدوبس، زيرافاصله ودوري ما ازدساتير دين سبب شده كه خودرا درچارچوب تمام مشكلات وامراض مي بينم، پس تازماني كه مابراي دين فرصت مداخله درتمام ساحات زنده گي ديني ودنيوي خود را فارهم نسازيم، فلاح ناممكن خواهدبود.
پوهندوي ميرهارون(احمدي)استاد پوهنحي علوم اجتماعي پوهنتون تعليم وتربيه كابل دررابطه به اين سوال كه (اضرارفردي گدايي چيست؟ چنين ابرازنظرنمود:
ازنظروديد گاه من اضرار فردي گدايي درجامعه خيلي زياد بوده كه باتاسف اطفال جوانان وكهن سالان ازقشرذكور واناث به اين عمل دچار مي باشند وآن اضرار راميتوان به گونه ذيل برشمرد:
1ـ افراد گدايي گر بي همت به بارمي آيند وباردوش فاميل وجامعه ميشوند.
2ـ چون گدايي گر يك مبلغ پول را بدون زحمت كشي وعرق ريزي بدست مي آورد هيچ گاه علاقمندي به كاروفراگرفتن يك مسلك وحرفه نشده اين تنبلي را براي هميشه اختيارمي نمايد.
3ـ گدايي گري يك عده افراد باعث رنجش افراد بااحساس وبشردوست درجامعه ميشود.
4ـ به اثرگدايي انسان تنبل وبي همت ميشود، كه درنتيجه اينكار آهسته آهسته انسان را بر رذايل اخلاقي وكيسه بري ودزدي وتشويق ديگران به اينكار واميدارد.
5ـ اذيت وآزارمردم درمعابروسركها وكوچها ومساجد  ازپيامد هاي عمل گدايي است.
پوهنيارشمس الدين(شمس)امرديپارتمنت روانشناسي پوهنتون تعليم وتربيه كابل دربرابر اين سوال كه(پيامد هاي گدايي ازلحاظ رواني چيست؟ )چنين ابراز نظر كردند:
اصلاگدايي گران به چندين نوع اند، يك نوع كساني اند كه صرف بخاطرامرار امور روز مره خود دست به اين كارميزنند. نوع ديگر اطفالي اند كه بخاطرخوش گذراني روزانه خود كه حتي فاميل هاي شان هم آگاهي ندارند دست به اين كارمي زنند. وشكل ديگرگداها اشخاص وافرادي اندكه چندين زن ومرد اطفال را به قسم اجاره روزانه درمعبرهاي بزرگ شهربه اشكال مختلف مانندمعيوب، معلول،زخمي باكشيدن صداهاي عجيب وغريب به اين كارمي گمارند كه اينها راميتوان گدايان حرفوي ناميد.
گدايي گري دوپيامدبزرگ را درقبال دارد:
ـ به تعويق افتادن رشد جسمي اطفال گدايي گر.
ـ عدم رشد رواني اطفال گدايي گر.
دراطفال گدايي گر خصوصيات وويژگي هاي چون،شرمندگي هميشگي، معتادشدن، اجتماعي نشدن بمشاهده ميرسد وهمچنان اطفال گدايي گردراجتماعات زيادترظاهرنميشوند، گداها ي گلان سال به ازدواج شرعي تن درنمي دهند ازراه هاي متنوع ديگربه اشباع غرايز جنسي خود مي پردازندواكثراً تاآخرعمر بدون شوهر وخانم باقي مي مانندوپيري زود رس داشته درتصاميم متردد هستند، هدف مشخص درزندگي نداشته بركس اعتماد ندارند دوستان شان درزندگي كم است، هميشه سست عنصرومتوقع ازديگران مي باشند، كارمثبت انجام داده نميتوانند ازانجام امورات روز مره شخصي، فاميلي واجتماعي سربازمي زنند.بي تصميمي ازخصوصيات آنهااست، اگربخواهند ازگدايي گري بيرون شوند نميتوانند واينكار برايشان بحداعتياد مي رسد، سراغ دارم افرادي راكه اعضاي خانواده وفاميل شان آنهارا بخاطربازداشتن ازعمل گدايي ماها وروزها درخانه بندي كرده اند ولي بعداز رهايي دورابره به چنان اعمال دست زده اند.
ازپيامد هاي ديگرگدايي اعتياد بمواد مخدراست فروش وتجارت غيرقانوني مخدرات ازطريق همين گدا صورت مي گيرد دربازارهاي كابل گدايي گران مواد مخدررا مي فروشند، خودفروشي وتن دردادن به مفاسد اخلاقي نيز ازآثار وپيامد هاي گدايي ميباشد.
 پوهنمل عبدالمنان(حقيار)استاد روانشناسي دربرابرسوال كه(تاثيرات رواني گدايي بالاي اشخاص چسيت؟)چنين ابرازنظرنمود اند:‌
ازآنجاكه گدايي غالباً ازفقر اقتصادي منشاء ميگيرد وبرمبناي آن هويت وشخصيت افراد صدمه ميبيند افراد گدا دراجتماع ارزش واهميت خودرا ازدست مي دهند، چون نيازمندي هاي اساسي رواني افراد گدامعمولاً  ارضانشده همواره احساس خود كم بيني درآنها ديده ميشود.
همچنان كه گفته آمديم افراد گدا اعتماد به نفس خويش را ازدست مي دهند اكثراً به فساد اخلاقي وجرايم دست مي زنند كه به مرور زمان از آنها افراد منحرف چون دزد،رهزن، قاچاقبر،فاحشه،وغيره ساخته ميشود، اكثراً قاچاقبران اطفال گدا را درطفوليت تحت تربيت قرارداده ازآنها سوءاستفاده مي نمايند، امكانات تربيتي براي افراد گدابسياركم است،زيرا؛ آنها بيشترين وقت خودرا صرف گدايي مينمايند،آنها عاطفه پدري ومادري رانه ديده اند نياز منديهاي اساسي رواني آنها ارضاء نشده است كه يكي ازاين نيازمندي هامهرومحبت پدر ومادربه فرزندان است، كودكي كه ازمهرومحبت پدرومادرمحروم بماندمشكلات متعدد رواني خواهد داشت، افراد اجتماع نيز ازگدايان بي زاراند وهيچ كس ميل ندارد كه به آنها ابراز دوستي ومحبت نمايد ازاين جهت آنها درزمينه رشد اجتماعي عقب مي مانند، ارلحاظ جسمي چون گداها به صورت دوام دار وقت خودرا دراين شغل سپري مي نمايند آفتاب سروصورت آنهارا سوختانده زيبايي ولطافت خويش را ازدست مي دهند همچنان ازلحاظ رشد عاطفي عقب مي مانند زيرا، همواره ازبي مهري رنج برده اند آنهافاقدعواطف مي باشند بنابراين پيامبراسلام صلي الله عليه وسلم فرموده است ريسمان به دوش كشيدن وازصحرا چوب جمع آوري كردن اواز اين طريق امرار معاش نمودن بهتر است ازاين كه دست نياز وگدايي به ديگران دراز كرده شود.



مناقشه
آنچه به عنوان نتيجه ومناقشه ازنظريات وجوابات دانشمندان وصاحب نظران بدست مي آيد عوامل عمده ومهم بميان آمدن گدايي درجوامعي بشري را ميتوان چنان برشمرد، طبق نظريات محترم داكتر محمد (عاطف) عوامل بميان آمدن گدايي:
فقروبي چاره گي، ضعف رابطه صله ءرحمي في مابين اقارب وهمسايگان، بخل سرمايه داران درپرداخت زكات وديگر مكلفيت هاي مالي شان، عدم دلسوزي اجتماعي ميان افراد جامعه، ووجودباندها وفرقه هاي حرفوي درين زمينه ازانگيزه هاي گدايي بشمارمي رود.
وطبق نظرمحترم پوهنوال عبدالقدير(رويان) عوامل عمده گدايي نبود كار، انحرافات اخلاقي اعتياد بمواد مخدر، جهل وهمزيستي باافراد ناسالم ، اسراف وعدم رعايت اعتدال درمصارف ازعوامل گدايي اند.
مطابق نظروبيانات محترم پوهندوي عبدالاحد(مسلم)عوامل عمده گدايي:
فقروضعف اقتصاد، عدم توان مند بودن بكار (معيوبيت صغروانوثت) تبديل شدن اين عمل به حرفه و پيشه واهداف شوم استعماري درنقاب گدايي،ازعوامل عمده گدايي است . آنچه ازانگيزه هاي گدايي در بالاشمرده شدبنده باكليه آنها موافق هستم وافزون برآن عوامل وعلتهاي ديگرنيز وجود دارد كه باعث بميان آمدن اين پديده منفور اجتماعي مي گردد، آنها عبارت انداز:‌
ـ احساس حقارت در برابر كار و حرفه : ‌يك عده افراد بزعم  خود شان كاركردن را كسرشان براي خود تلقي مي كنندبعوض كارو كوشش وداشتن حرفه گدايي را ترجيح مي دهند، اين نوع افراد هنگامي كه جوان هستند، توان كاررا دارندوهمچنان ميتوانند حرفه هم بياموزند باسطحي نگري دربرابركاروحرفه،هنگام سال خورده گي وافسرده گي جزگدايي دروازه ديگري بروي آنها بازنخواهد بود.
ـ اعتماد به صدقات وخيرات هم ازعوامل بميان آمدن مرض گدايي ميشود: به اين معني كه يك عده افراد به اميد اين كه صدقات وخيرات ازطرف افراد بااحساس وبشردوست برايشان مي رسد وايشان مي توانند ازاين مدرك امرارمعاش نمايند ايام جواني خودرا كه سرمايه عمراست دركسالت وتنبلي سپري ميكنند گرچه افراد خيرانديش ممكن است درجوامع انساني براي هميش باقي باشند وهستند ولي اعطاي صدقات شان به يك جهت معين بوده نميتواند باتغيير ميسر مصرف صدقات آنها افرادي كه به چنان گمان نشسته بودن وايام جواني راهم به همين اميد مصرف كرده اند بدون مدرك باقي مي مانند جز راه گدايي مسيرديگري براي آنها وجود نخواد داشت.
افزون برآنچه گفته شد مسايلي ديگري هم وجود دارد كه زمينه به ميان آمدن گدايي رامساعد مي سازد كه ازآن جمله زمين لرزه هاي وسيلاب هاي خانمان سوز خشك سالي وقحطي، امراض زراعتي وحيواني جنگها، تعليم وتربيه نادرست،سياست اقتصادي نامنظم پيروي ازعادات ناشايسته وازدياد في صدي بيكاي درجامعه وغيره ميتوان زمينه فقر تنگدسي را فراهم نمايد كه نتيجتاً ظروف بميان آمدن گدايي مساعد ميشود.
امادررابطه به پيامد هاي فردي وآثاررواني گدايي سوالاتي را بامحترم پوهندوي ميرهارون(احمدي استاد علوم اجتماعي واستاد شمس الدين (شمس) وپوهنمل  عبدالمنان (حقيار) استادان روانشناسي مطرح كردم كه پوهندوي ميرهارون(احمدي)اضرار فردي گدايي راچنين برشمرد:
ـ گدايي افراد رابي همت مي سازد كه درنتيجه باردوش فاميل وجامعه ميشوند، از پيامد هاي گدايي بميان آمدن افراد تنبل بي حرفه ومسلك وبي كار درجامعه است.
ـ گدايي گران يك عده افراد بااحساس را درجامعه رنج مي دهند.
ـ گدايي گران بعدازتنبلي وبي همتي آهسته آهسته بر رذايل اخلاقي دزدي وكيسه بري وصدها جرم ديگر روي مي آورند.
ـ اذيت وازارمردم  دردروازه هاي مساجد معابر عمومي سركها و كوچه هاوسرويس هاي شهري بااظهار ناله وزاري وحتي قسم خوردن وقسم دادن ازپيامد هاي نادرست گدايي است.
واستاد پوهنيار شمس الدين(شمس)دررابطه به پيامد هاي جسمي و رواني گدايي بعد ازبيان انواع گدايان چنين گفت:
گدايي گري دوپيامد مهم وبزرگ را درقبال دارد.
ـ به تعويق افتيدن رشد جسمي اطفال گدايي گر.
ـ عدم رشد وانكشاف رواني افراد گدايي گر.
دراطفال گدايي گرخصوصيات چون شرمندگي هميشگي، معتاد شدن، اجتماعي شدن هميشه به مشاهده مي رسد.
امادربزرگ سالان عدم ازدواج وعزلت مادام العمر سستي در تصاميم كم همتي، متوقع بودن، فرار ازمسوليتهاي فردي واجتماعي وفاميلي وغيره ديده ميشود،خلاصه اين كه افراد گدايي گر، چه كودكان وچه بزرگسالان بعدازآغشته شدن بمرض گدايي ديگر افراد عادي ونورمال درجامعه شده نميتوانند.
دربخش پيامدهاي گدايي آنچه را كه درمصاحبه بادانشمندان گرد آورده ام تاييد مي نمايم ولي چيزي كه درجريان تحقيق موضوع بمن روشن شده است پيامد هاي گدايي خلاصه به اشياي كه ذكرشده نميشود ، آثارديگرهم برآن مرتب ميشود كه قرارآتي ميباشد:
ـ دربخش فردي:‌گدايي تاثير مستقيمي بالاي عقيده، اخلاق فكرو انديشه، خانواده، امينت واستقلال مي گذارد. چنانچه لقمان حكيم به پسرش توصيه نموده مي فرمايد: پسرم باكسب حلال خودرا غني بساز كمتر كساني اند كه بعدازفقرواحتياج اين سه خصلت به آنها نرسد، سستي دردين، ضعف درعقل وضياع درمروت ومردانگي، بزركتر ازهمه آن كه مردم اورا حقيرمي شمارند.
بعضي ازحكماء گفته اند: اگركسي راچيزي دادي اميرش باشي واگرازكسي چيزي خواستي اسيرش باشي واگرازكسي استغناچستي مانندش  باشي(25ص38و9ص38)
ـ دربخش اجتماعي :‌ گدايي سبب عقب ماندگي ومانع پيشرفت و تقدم است لانه فساد براي انتشارجرايم وجنايات ومنشأشرارت بي قانوني مي باشد.
همچنان كه گدايي پيامد هاي دنيوي دارد، آثاراخروي نيز دارد وپيامبرصلي الله عليه وسلم درموردمي فرمايد:‌هركه دست به گدايي گري مي زند در روزقيامت نزد خداوند به شكل وشيوه حاضرميشودكه در روي آن لقمه گوشتي هم نيست. قاضي عياض درشرح حديث مي گويد: كه چنين شخص با آتش دوزخ عذاب ميشود وهيچ آبرووعزت نزد خداوند ندارد، زيرا؛ فقروناتواني خودش رانزد غير ازخداپيشكش كرده است. (14ص213ج2)

راه هاي علاج گدايي:
گدايي يك پديده اجتماعي است كه دراثر تعاملات وعملكرد هاي افراددرجامعه بميان مي آيد، ممكن باتلاش وكوشش افراد جامعه ومسولين بساط آن برچيده شود وافراد جامعه دررفاهيت وآرمش جسمي ورواني  دور ازهمه انواع ذلت وخواري بسربرند.
حسب فرموده هاي دكتورمحمد(عاطف)براي برچيدن بساط گدايي ازجامعه دوعامل عمده موثراست.
1ـ احساس مسوليت افراد جامعه مخصوصاً ثروتمندان باپرداخت واجبات مالي شان ممكن است براين مشكل فايق آمد.
2ـ توجه جدي ارگان هاي دولتي كه نقش موثر درمسايل اجتماعي دارند بافراهم آوري زمينه كار، ترويج موسسات حرفوي ومساعد ساختن زمينه آموزش كاروحرفه براي معيوبين، بيوه زنان ، اطفال بي سرپرست ودادن مزد به آنها كه بتوانند بواسطه آن امرارمعاش نمايند، وتحت كفالت درآوردن آن عده ازضعفاء وبي نواياني كه توان كار وآموختن حرفه را ندارند.
و همچنان مهار كردن گروها وباند هاي حرفه وي كه دربدل پول اندك معيوبين ايتام وبيوه زنان را به اينكار مي گمارند در برچيدن وجلوگيري ازعمل گدايي نقش اساسي دارد. بادرنظرداشت فرمودهاي پوهنوال عبدالقدير(رويان)بلند بردن سطح اقتصاد مردمان جامعه تبليغ علماي ديني، محوزمينه هاي اعتياد بمواد مخدر ومفاسد اخلاقي وكارضربتي بااستفاده ازوسايل دسته جمعي بابيان زيانها وعواقب ننگين وسنگين عمل گدايي ميتوان مرض گدايي را علاج كرد.
آنچه ازخلال صحبت هاي پوهندوي عبدلاحد مسلم درمورد علاج مرض گدايي برجسته ميشود:‌عبارت ازطبيق نظام اقتصادي اسلام است، همچنان كه اسلام دين ميانه است تمام جوانب روحي وجسمي فردي واجتماعي را فرا گرفته نظام اقتصادي آن هم درحداعتدال ميان افراط وتفريط قرار دارد، تطبيق آن فقررا كه عامل اصلي گدايي درجوامعي بشري بشمارمي رود ازبين ميبرد.
ـ همچنان احساس مسوليت دولت دربرابر رعاياي خويش بافراهم آوردن زمينه كار، جمع آوري زكات وتوزيع آن به مستحقين وكفالت بينوايان تاثير بسزاي در زدودن گدايي دارد.
وعامل اصلي وعمده دراين زمينه فهم درست ازدين است وتطبيق كامل آن حلال همه مشكلات انسان من جمله مشكل گدايي است. همان گونه كه تلاش وكوشش دربهبود وضع معيشت وارتقاي ظرفيت دررفاهيت وآسايش فردنقش عمده وبرجسته دارد كسالت وتنبلي باعث عقب ماندگي ومشكلات گوناگون درزندگي انسان ميشود، درحانب معنوي ارتكاب گناه سرباز زدن  ازقوانين ومقرارت الهي وناديده گرفتن آن بدون شك باعث محروميت انسان ازرحمت هاي الله من جمله فراخي رزق وآرامي  رواني ومبتلا شدن به ذلت وخواري با دراز كردن دست  نياز بديگران مي گردد.
علاوه برآنچه  درنظريات دانشمندان راهاي علاج گدايي برجسته گرديد موارد ديگري هم وجود دارد كه براي نجات انسانيت ازپيشه ذلت آور وتحقير آميزگدايي شده ميتواندمنجمله:
ـ تربيه معنوي :‌بلند بردن سطح آگاهي ديني افراد جامعه، ترزيق روحيه بلندهمتي، اعتماد بنفس درهمه عرصه هاي زندگي، نجات افراد ازپديده هاي كه باعث تنبلي وكسالت وكم همتي شان مي گردد. تنبلي وسست همتي همان خصلتهايي نادرست اند كه درتعليمات والاي اسلامي آزآنها نكوهش بميان آمده وقايد بزرگوار بشريت حضرت محمدرسول الله صلي الله عليه وسلم ازآنها به خداوندپناه برده است. داشتن دست خير وبلند همتي اشياي اند كه ستوده شده اند وازانسان مومن مطلوب هستند. (26ص556و7ص167تو23ص50و41)
قناعت داشتن وراضي بودن انسان به مقدرات الهي به آنچه به اونصيب كرده است ازفضل ورحمت خويش مايه نجات ازبغض عداوت و حسادت انسان ميشود. تقاضاكردن وتلاش نمودن ازراه هاي مختلف وبدست نياوردن گاهي اوقات به خيرانسان ميباشد(سوره نسا19)
قناعت بمعني تن در دادن به ذلت پستي وسستي وكشتن تمايلات مادي وتمجيد فقرگرسنگي ومحروميت نيست وقناعت هرگزبه اين توهمات ربطي ندارد.
احياي سسيتم منظم جمع آوري زكات توسط دستگاه خاص  دولتي وتوزيع منظم آن به مستحقين بادرنظرداشت حق اولويت ها درميان مستحقين زكات، دست گدايان ازدامن مردم،كوچه بازار، معابرعمومي ومساجد كوته خواهد شد.
جمع آوري زكات ازوظايف عمده دولت بشمارميرود ويكي ازموارد عايداتي بيت المال مسلمين است وخزانه عمومي يابيت المال باتمام موادش درخدمت فقراء مساكين وبي نوايان ميباشد. اگردولت ازطريق بيت المال مشكلات فقراء بيوه زنان ايتام وديگر افراد مظلوم جامعه را حل نكند ايشان حق دارند به محكمه عارض شوند عليه حكومت اقامه دعوي نمايندوقاضي به اساس فيصله قضايي دولت رامكلف به كفالت َآنها بگردند (20ص248 و285و      11ص102و103
ـ احياي صله رحم درميان اقارب ورعايت حقوق همسايگي درميان افراد جامعه ازويژه گي هاي نظام اجتماعي اسلام است كه بارعايت آن ازيك طرف فضاي صميمت صلح وصفا برجامعه حاكم مي شود وازطرف ديگر بساط گدايي وگدايي گري چيده خواهد شدازتعليمات اسلام اين است كه ايمان كامل ندارد آن كه سيربخوابد وهمسايه اش درجوارش گرسنه باشد.

امابطورخلاصه ميتوان جلوگدايي رابه وسايل ذيل گرفت:
 1ـ وسيله اول: مربوط به شخص گداميشود،كه شخصيت ومعنويت اورا باتربيه معنوي،قناعت وتشويق آن به كار بالابردبه اين معني كه كابه منفعت او،عايله وجامعه اوست. وبرجامعه ودولت است كه زمينه كاروحرفه را براي وي درين راستافراهم نمايد.
2ـ وسيله دوم: تعلق به جماعه مسلمانان دارد كه آن ها احساس مسوليت درقبال فقراء ومستمندان نمايندوآن هم به پرداخت زكات واجبه مال هاي شان، دادن نفقات به اقارب شان رعايت نمودن حقوق همسايه داري صدقات نفلي وغيره.
3ـ وسيله سوم: متعلق به دولت است كه شرعامكلفيت دارد آنعده ازمحتاجين افراد جامعه كه توان كار را ندارند ونه هم اقاربي كه ازايشان سرپرستي نمايد، ازطريق بيت المال مسلمين همه حاجات وضروريات ايشان را پوره نمايد.
4ـ وسيله چهارم: تطبيق كامل اساسات دين خدا رزمين خدا است، آنچه برانسان ازتنگي روزگارمي آيد اثرعمده واساسي آن نافرماني وسركشي انسان ازدين خدا است، ودروازه  اوهمان دين اوست وخداوند مي فرمايد(ولئن شكرتم لازيدنكم ولئن كفرتم ان عذابي لشديد.)(سوره ابراهيم 7)
اگرشكرنعمات من رابجاآريد،ازنعماتم برشمامي افزايم واگرناسپاسي نموديد، هرآيينه عذاب من سخت است.
ومن الله توفق



مآخذ
 ----------------------------------------------------------------------
قرآن كريم
1ـ ابن حبان،محمدبن حبان بن احمدصحيح ابن حبان،(بيروت : الرساله ،1993)
2ـ ابن منظور لسان عرب،طبع دوم (بيروت : داراحيا تراث اسلامي،1992)
3ـ الخطيب،شيخ ولي الدين ابو عبدالله محمدبن عبدالله مشكات المصابيح (كوئته : مكتبه حنيفه كانسي رود،ب ت)
4ـ العسال،عبدالكريم النظام الاقتصادي في السلام اهدافه ومبادئه طبع اول،(قاهره: مكتبه هبه،1977)
5 ـ القضاعي،ابوعبدالله محمدبن سلامه بن جعفر مسندالشهاب ، (بيروت: موسسه الرساله،1986م
6ـ الهيثمي،علي بن ابي بكر،مجمع الروائد ،(بيروت : دارابن دارالكتاب العربي،1407هـ ق)
7 ـ بخاري،محمد بن اسماعيل،صحيح البخاري ،(بيروت : دارابن كثير، 1987)
8 ـ بخاري،محمدبن اسماعيل صحيح البخاري،(بيروت: دارالفكر،ب ت)
9ـ بيان،سيدجان،درمان فقرازنگاه قرآنكريم،(پشاورمركزنشارتي ميوند  ،1380 )
10ـ ذهيلي،وهبه الفقه الاسلامي وادلته  ،كويته مكتبه رشيديه،ب ت
11ـ زيدان،عبدالكريم،فرد وحكومت درشريعت اسلام ،(تهران: نشراحسان 1378هـ ش)
12ـ سابق،السيد فقه السنه ،(بيروت: دارالكتاب العربي،1998م)
13ـ سبحاني،جعفرر مز پيروزي مردان بزرگ،(ايران: 1347هـ ق)
14ـ شوكاني،محمدبن علي بن محمد نيل الاوطار ،(بيروت: دارالفكر، 1990م)
15ـ‌صديقي،محمدبن علان دليل الفا الحين لطرق رياض الصالحين،(بيروت دارالفكر،1974م)
16ـ صنعاني،محمدبن اسماعيل سبل السلام،طبع چهارم،(قاهره: مطبعه الباني،1960م)
17ـ عسقلاني،احمدبن علي بن حجر الفتح الباري،(بيروت: ب ت)
18ـ عميد،حسن فرهنگ عميد،(تهران: موسسه انتشارات اميركبير،1369هـ ش)
19ـ قرضاوي،يوسف دورنماي جامعه اسلامي،(تهران : نشراحسان1371هـ ش)
20ـ قرضاوي،يوسف عبادت دراسلام،(تهران نشر احسان،1378هـ ش)
21ـ قرضاوي،يوسف نقش ايمان درزندگي(تهران: نشراحسان،1379هـ ش)
22ـ قرضاوي،يوسف نيت واخلاص،(تهران: نشراحسان،1379 هـ ش)
23ـ قرضاوي،يوسف يوسف مشكله الفقروكيف عالجهاالاسلام،(بيروت: انتشارات اميركبير،1371هـ ش)
24ـ محمد، معين فرهنگ فارسي،(متوسط) (تهران:موسسه انتشارات  امير كبير  ،1371 هـ ش )
25ـ مقدسي،عبدالرحمن بن قدامه مختصرمنهاج القاصدين،(بيروت دارالهجره ،1989م)
26ـ نووي،يحي بن شرف رياض الصالحين،(كراچي: آرام باغ قديمي كتابخانه ،ب ت)
27ـ نيشاپوري،مسلم بن حجاج صحيح المسلم،(بيروت: داراحياءالتراث العربي،1990م)
28ـ نيشاپوري،محمدبن عبدالله المستدرك علي الصحيحين،(بيروت: دارالكتاب العلميه،1990)

0 نظرات:

ارسال یک نظر