باري حسن بن علي رضی الله عنه پس از واگذاری خلافت به معاويه رضی الله عنه ، نزد وي رفت. معاويه رضی الله عنه به حسن رضی الله عنه گفت: «اينك به تو، پاداشي ميدهم كه پيشتر به هيچكس ندادهام و پس از اين نيز به هيچ كس نخواهم داد». آنگاه چهارصد هزار (درهم) تقديم حسن رضی الله عنه نمود و آن بزرگوار نيز هديهي معاويه رضی الله عنه را پذیرفت.[331]
در روايتي آمده است: حسن بن علي رضی الله عنه ، هر سال، نزد معاويه رضی الله عنه ميرفت و مبلغ يكصد هزار درهم از وي، دريافت ميكرد. يكسال حسن رضی الله عنه نزد معاويه رضی الله عنه نرفت و معاويه رضی الله عنه هم چيزي براي حسن رضی الله عنه نفرستاد. حسن بن علي رضی الله عنه تصميم گرفت طي نامهاي، مستمري خويش را درخواست نمايد، اما در خواب، رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم را ديد كه به او فرمود: «اي حسن! آيا به مخلوقي نامه مينويسي و نيازت را با او در ميان مينهي و نيازت را از خداي خويش، درخواست نميكني؟!» حسن رضی الله عنه ميگويد: گفتم: اي رسولخدا! پس چهكار كنم؟ بدهيهايم، زياد شده است. فرمود: «بگو: (اللهم إني أسألك من كل أمر ضعفت عنه قوتي و حيلتي و لم تنته إليه رغبتي و لم يخطر ببالي و لم يبلغه أملي و لم يجر علي لساني من اليقين الذي أعطيته أحدا من المخلوقين الأولين و الآخرين إلا خصصتني يا أرحم الراحمين) يعني: «بارخدايا! از تو ميخواهم بالاترين يقيني را به من عنايت كني كه به يكي از مخلوقات خويش از ابتدا تا انتها، ارزاني داشتهاي؛ آنچنان يقيني كه از توان و تدبير من، خارج است، و از ميل و رغبتم، فراتر ميباشد و در ذهنم نميگنجد و بر زبانم نميآيد و بسي دورتر از تمنّا و آرزوي من است؛ اي مهربانترين مهربانان! مرا به چنين يقيني، گرامي بدار».
حسن رضی الله عنه ميگويد: «از خواب برخاستم و اين دعا را حفظ كرده بودم؛ من، همواره اين دعا را ميخواندم. ديري نپاييد كه معاويه رضی الله عنه ، مرا نزد اطرافيانش، ياد نموده، علت غيابم را پرسيد. به او گفتند: حسن رضی الله عنه امسال نخواهد آمد. از اينرو معاويه رضی الله عنه دويست هزار درهم برايم فرستاد».[332]
در روايتي، دعايي كه رسولخداص، در خواب، به حسن رضی الله عنه آموخت، با اين الفاظ آمده است: (اللهم اقذف في قلبي رجاك و اقطع رجائي عمن سواك حتي لا أرجو أحداً غيرك؛ اللهم و ما ضعفت عنه قوتي و قصر عنه عملي و لم تنته إليه رغبتي و لم تبلغه مسألتي و لم يجر علي لساني مما أعطيت أحدا من الأولين و الآخرين من اليقين فخصني به يا رب العالمين) يعني: «بارخدايا! اميد به خودت را در قلبم بيفكن و اميدم را از غير خويش، قطع بگردان تا به غير تو، اميد مبندم. بارخدايا! بالاترين يقيني را به من، عنايت كن كه به يكي از مخلوقات خويش از ابتدا تا انتها، ارزاني داشتهاي؛ آنچنان يقيني كه از توان من، خارج ميباشد؛ يقيني كه نه بر زبان من آمده و نه عمل و آمال و آرزوهايم، گنجايش آن را داشته است. اي پروردگار جهانيان! مرا به چنين يقيني، مختص بگردان».
حسن رضی الله عنه ميگويد: بهخدا سوگند هنوز يك هفته از آغاز پايبندي من بر اين دعا نگذشته بود كه معاويه رضی الله عنه يك ميليون و پانصد هزار درهم برايم فرستاد. از اينرو گفتم: (الحمد لله الذي لا ينسي من ذكره و لا يخيب من دعاه) يعني: «سپاس و ستايش خدايي را كه يادكنندهي خويش را از ياد نميبرد و آنكس را كه او را بخواند، نااميد نميگرداند». حسن رضی الله عنه ميافزايد: دوباره رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب ديدم؛ از من پرسيد: اي حسن! چطوري؟» در عالم خواب، ماجرا را براي نبي اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بازگو كردم. فرمود: «اي پسركم! كسي كه دل به مخلوق نبندد و به خالق و آفريننده، اميدوار باشد، چنين وضعيتي خواهد داشت».[333]
در روايتي آمده است: حسن بن علي رضی الله عنه ، هر سال، نزد معاويه رضی الله عنه ميرفت و مبلغ يكصد هزار درهم از وي، دريافت ميكرد. يكسال حسن رضی الله عنه نزد معاويه رضی الله عنه نرفت و معاويه رضی الله عنه هم چيزي براي حسن رضی الله عنه نفرستاد. حسن بن علي رضی الله عنه تصميم گرفت طي نامهاي، مستمري خويش را درخواست نمايد، اما در خواب، رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم را ديد كه به او فرمود: «اي حسن! آيا به مخلوقي نامه مينويسي و نيازت را با او در ميان مينهي و نيازت را از خداي خويش، درخواست نميكني؟!» حسن رضی الله عنه ميگويد: گفتم: اي رسولخدا! پس چهكار كنم؟ بدهيهايم، زياد شده است. فرمود: «بگو: (اللهم إني أسألك من كل أمر ضعفت عنه قوتي و حيلتي و لم تنته إليه رغبتي و لم يخطر ببالي و لم يبلغه أملي و لم يجر علي لساني من اليقين الذي أعطيته أحدا من المخلوقين الأولين و الآخرين إلا خصصتني يا أرحم الراحمين) يعني: «بارخدايا! از تو ميخواهم بالاترين يقيني را به من عنايت كني كه به يكي از مخلوقات خويش از ابتدا تا انتها، ارزاني داشتهاي؛ آنچنان يقيني كه از توان و تدبير من، خارج است، و از ميل و رغبتم، فراتر ميباشد و در ذهنم نميگنجد و بر زبانم نميآيد و بسي دورتر از تمنّا و آرزوي من است؛ اي مهربانترين مهربانان! مرا به چنين يقيني، گرامي بدار».
حسن رضی الله عنه ميگويد: «از خواب برخاستم و اين دعا را حفظ كرده بودم؛ من، همواره اين دعا را ميخواندم. ديري نپاييد كه معاويه رضی الله عنه ، مرا نزد اطرافيانش، ياد نموده، علت غيابم را پرسيد. به او گفتند: حسن رضی الله عنه امسال نخواهد آمد. از اينرو معاويه رضی الله عنه دويست هزار درهم برايم فرستاد».[332]
در روايتي، دعايي كه رسولخداص، در خواب، به حسن رضی الله عنه آموخت، با اين الفاظ آمده است: (اللهم اقذف في قلبي رجاك و اقطع رجائي عمن سواك حتي لا أرجو أحداً غيرك؛ اللهم و ما ضعفت عنه قوتي و قصر عنه عملي و لم تنته إليه رغبتي و لم تبلغه مسألتي و لم يجر علي لساني مما أعطيت أحدا من الأولين و الآخرين من اليقين فخصني به يا رب العالمين) يعني: «بارخدايا! اميد به خودت را در قلبم بيفكن و اميدم را از غير خويش، قطع بگردان تا به غير تو، اميد مبندم. بارخدايا! بالاترين يقيني را به من، عنايت كن كه به يكي از مخلوقات خويش از ابتدا تا انتها، ارزاني داشتهاي؛ آنچنان يقيني كه از توان من، خارج ميباشد؛ يقيني كه نه بر زبان من آمده و نه عمل و آمال و آرزوهايم، گنجايش آن را داشته است. اي پروردگار جهانيان! مرا به چنين يقيني، مختص بگردان».
حسن رضی الله عنه ميگويد: بهخدا سوگند هنوز يك هفته از آغاز پايبندي من بر اين دعا نگذشته بود كه معاويه رضی الله عنه يك ميليون و پانصد هزار درهم برايم فرستاد. از اينرو گفتم: (الحمد لله الذي لا ينسي من ذكره و لا يخيب من دعاه) يعني: «سپاس و ستايش خدايي را كه يادكنندهي خويش را از ياد نميبرد و آنكس را كه او را بخواند، نااميد نميگرداند». حسن رضی الله عنه ميافزايد: دوباره رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب ديدم؛ از من پرسيد: اي حسن! چطوري؟» در عالم خواب، ماجرا را براي نبي اكرم صلی الله علیه و آله و سلم بازگو كردم. فرمود: «اي پسركم! كسي كه دل به مخلوق نبندد و به خالق و آفريننده، اميدوار باشد، چنين وضعيتي خواهد داشت».[333]
0 نظرات:
ارسال یک نظر