پیدایش جرح و تعدیل و علم الرّجال



 
تألیف : استاد فاضل حاج ملاعبدالله احمدیان

در دوران پنجاه و نه سال حکومت امویان یعنی از آغاز تا عصر خلافت عمروبن عبدالعزیز مانند دوره‌های سابق نسبت به تدوین احادیث و مکتوب کردن آنها اقدامی به عمل نیامد، اما به علت انقراض عصر اکثر اصحاب که عدالت آنان مورد اتفاق بود و غالباً روایت آنان از پیامبر صلی الله علیه و سلم  بدون واسطه تحقق می‌یافت و فرارسیدن عصر تابعین که عدالت آنان نیاز به تحقیق داشت و گاهی به واسطة غیر اصحاب روایتی تحقق پیدا می‌کرد کارشناسان امور احادیث، لازم شمردند که برای اثبات صحت حدیثی، اضافه بر رعایت اصل‌های سابق «شاهد و متابع و عدم تضاد، هوش و حافظه و روایت به عین عبارت پیامبر صلی الله علیه و سلم » اصل دیگری نیز بنام «عدالت راوی» رعایت شود، و برای تحقق این اصل قوانین جرح و تعدیل[1] را وضع نمودند و در بین سال‌های (90) و (96) هجری در دوران حکمرانان شعبة دوم بنی‌امیه به وسیله دو شخصیت بزرگوار اصحاب انس‌بن مالک[2] (م ـ 93) و عبدالله بن عباس[3] (م ـ 96) مطالب مربوط به «جرح و تعدیل راوی» طرح و پی‌ریزی گردید، و چند سال بعد به وسیلة شعبی[4] (م ـ 104) و ابن سیرین (م ـ 110) از شخصیت‌های تابعین و در اواخر دورة تابعین به وسیلة اعمش[5] (م ـ 148) و شعبه (م ـ 160) و مالک (م ـ 179) مطالب مربوط به جرح و تعدیل راوی یعنی صفات و ویژگی‌هایی که کسی را شایسته می‌کرد که روایت او را رد (جرح) یا قبول (تعدیل) نمایند تکمیل گردید، و در اواخر قرن دوم به وسیله ابن مبارک[6] (م ـ 181) و ابن عیینه[7] (م ـ 197) و عبدالرحمن بن مهدی (م ـ 198) کامل‌تر گردید و در اوایل قرن سوم توضیح و شرح مطالب مربوط به جرح و تعدیل راوی به وسیلة یحیی‌بن[8] معین (م ـ 233) و احمدبن[9] حنبل (م ـ 141) به اوج خود رسید.
و به موازات طرح مسایل جرح و تعدیل راوی و آگاهی از خصوصیات و ویژگی‌های راویان «علم الرجال»[10] نیز وضع گردید، همان‌گونه که سفیان ثوری (م ـ 161) سبب سرگرمی خود را به (علم الرجال) اینگونه بیان می‌کند: «لما استعمل الرواة الکذب[11] استعملنا لهم التاریخ» یعنی: هنگامی که برخی از راویان دروغ را به کار می‌گرفتند ما هم برای اثبات دروغگویی آنها تاریخ (و علم الرجال) را به کار گرفتیم و «علم الرجال» که به معنی آگاهی کامل از شرح حال راویان و آگاهی از عقاید و اخلاق و اعمال و زمان و مکان تولد و وفات و مسافرت‌های آنان بود هیچ راهی را برای دروغگویی در روایت احادیث باقی نگذاشته بود به عنوان مثال عفیربن معدان گفته است: «هنگامی که عمربن موسی[12] به «حمص» آمد و در مسجد با ما نشست و روایت احادیث را با این عبارت «استاد شایسته و واجد صلاحیت خودتان برایم روایت کرده که ...» آغاز کرد، به او گفتم آن استاد شایستة ما کیست؟ او را نام ببرید تا او را بشناسیم. گفت:
خالدبن[13] معدان است، گفتم تو در چه او را ملاقات کرده‌ای و این احادیث را از او استماع نموده‌ای؟ گفت در سال یکصد و هشت گفتم در کجا؟ گفت در جمع سپاهیانی که به ارمنستان اعزام شده بودند، به او گفتم: «ای شیخ از خدا بترس و دروغگویی را ترک کن. خالدبن معدان سال یکصدو چهار متوفی شده و طبق این ادعایت باید تو خالدبن معدن را چهار سال بعد از مرگش ملاقات کرده[14] باشی و علاوه بر این خالدبن معدان هرگز در جمع سپاهیان اعزامی به ارمنستان نبوده است بلکه در جمع سپاهیان[15] اعزامی به روم بوده است.
بعد از وضع قواعد علم الرجال و آگاهی از زمان و مکان تولد و وفات راویان احادیث و امکان یا عدم امکان ملاقات آنان با یکدیگر، برای وضع مصطلحات زیر، راه باز گردید:
1- «مُرسَل» خبری که به وسیلة غیر صحابی[16] به پیامبر صلی الله علیه و سلم  وصل شود.
2- «مُسنَد» خبری که به وسیله صحابی به پیامبر صلی الله علیه و سلم [17] وصل شود.
3- «مُعلّق» سقوط راوی[18] این سر سلسلة راویان.
4- «مُعضل» سقوط دو راوی یا بیشتر در وسط زنجیره و به طور متوالی.
5- «مُنقطِع» سقوط دو راوی غیر متوالی در وسط زنجیره و در دو موضع صورت گیرد.
6- «مجهول‌العین» کسی که فقط یک نفر از او حدیثی روایت کرده است.
7- «مجهول‌الحال» کسی که جمعی از او روایت کرده‌اند، اما دربارة وثوق به او اطمینان از او سکوت کرده‌اند.
8- «مُوضح» روشن‌کنندة نام و نشان راوی.
9- «مُبهمات»[19] راویانی که به عنوان مبهمی مثلاً «مردی یا شخصی» از آنان روایت کرده‌اند.


پانویسها:
--------------------------------------------------------------
[1]- معرفة علوم الحدیث، حاکم، ص 52 و کفایه، خطیب، ص 81 تا 101، عدالت و جرح و احکام آنها.
[2]- علوم الحدیث، صبحی صالح، ص 108.
[3]- همان.
[4]- همان.
[5]- همان.
[6]- همان.
[7]- همان.
[8]- همان.
[9]- همان.
[10]- و آن علمی است که راویان احادیث از حیث روایت حدیث به وسیله آن علم شناخته می‌شوند علوم الحدیث، صبحی صالح، ص 109، به نقل از منهل الحدیث زرقانی، ص 10 و الرسالة المستطرفة، ص 96 و 100.
[11]- الکفایه، خطیب، ص 119، به نقل از صبحی صالح، 66.
[12]- صبحی، ص 65 به نقل از کفایه، ص 119.
[13]- همان.
[14]- صبحی صالح، ص 65 به نقل از کفایه خطیب، ص 119.
[15]- همان.
[16]- قواعد الحدیث، جمال‌الدین قاسمی، ص 114، به نقل از صبحی صالح، ص 168.
[17]- الباعث الحثیث، ابن کثیر، ص 44 و شرح جمع الجوامع، جلال محلّی، ج 1، ص 176 و شرح نخبه، عسقلانی، ص 105 و التدریب، سبوحی، ص 73، به نقل از صبحی صالح، ص 172.
[18]- همان.
[19]- الباعث الحثیث، ابن کثیر، ص 226. تقیید العلم، خطیب بغدادی، ص 103 و جامع بیان العلم، ابن عبدالله اندلسی، ص 72 از ج 1.


به نقل از: تاریخ حدیث و ضبط و ثبت احادیث، تألیف : استاد فاضل حاج ملاعبدالله احمدیان
 

0 نظرات:

ارسال یک نظر