نامگذاري فرزندان در اسلام




صادق رجبيان تمك

يكي از امور پسنديده اجتماعي آن است كه پس از تولد فرزند، پدر و مادر براي او نامي انتخاب مي كنند تا با آن شناخته شود و براي دور و نزديك قابل شناسايي باشد و چون شريعت اسلامي كامل شد و هيچ موردي را فروگذار نكرده است، به اين نكته نيز توجه نموده و به آن اهميّت داده است و احكامي وضع نموده كه نشانگر توجه اين عقيدة والا به موضوع فوق است، تا امت اسلامي تمامي مسائل مربوط به نوزاد را هم بداند و تمامي آنچه را كه باعث ارتقاء و تكامل شخصيت و تربيت او مي گردد بشناسد و بكار گيرد .

چه وقت نوزاد نامگذاري مي شود ؟
اصحاب سنن از « سمره » روايت مي كنند كه گفت: رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: « كل غلام رهين بعقيقته، تذبح عنه يوم سابعه، و يسمي فيه و يحلق رأسه . »
هر بچه اي در گرو عقيقه اش(1) است كه روز هفتم سربريده مي شود و در آن روز نامگذاري شده و سرش را مي تراشند. »
بنابراين حديث نامگذاري نوزاد بايد در روز هفتم بعد از ولادت باشد و از طرف ديگر احاديثي داريم كه دلالت دارد براينكه نامگذاري نوزاد در همان روز ولادت است .
« امام بخاري » و « امام مسلم » از « سهل بن الساعدي » روايت مي كنند كه مي گويد:
وقتي « منذر بن ابواسيد » متولد شد او را نزد رسول اكرم صلی الله علیه و سلم آوردند، پيامبر صلی الله علیه و سلم نشسته بود و بچه را بر روي زانويش نهاد در حالي كه «ابواسيد» نشسته بود، پيامبر اكرم صلی الله علیه و سلم به چيزي كه در برابرش بود سرگرم شد، « ابواسيد » امر كرد تا بچه را از روي پاي حضرت رسول صلی الله علیه و سلم بردارند .
پيامبر فرمودند: بچه كجاست ؟ « ابواسيد » گفت: اي رسول خدا ! بچه را برگردانديم .
پيامبر فرمود: اسمش چه بود ؟ گفت: اسمش فلان بود .
فرمودند: خير، بلكه اسم او منذر است .
همچنين در صحيح « مسلم » در حديث سليمان بن المغيره، از ثابت از « انس » (رض ) آمده كه گفت:
پيامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: امشب بچه ام بدنيا آمد، او را به نام پدرم ابراهيم (ع) نام نهادم .
از احاديثي كه گذشت، چنين بر مي آيد كه در اسم گذاري از لحاظ زماني وسعت زيادي هست، جايز است كه در همان روز اول ولادت باشد و مي شود آنرا تا سه روز به تأخير انداخت و يا در روز عقيقة نوزاد كه روز هفتم است، مي شود انجام گيرد و قبل از عقيقه و بعد از آن هم مجاز است .
بر پدر و مادر واجب است كه بهترين و زيباترين نامها را براي فرزندان خويش انتخاب كنند، پيامبر گرامي ما كه درود و سلام خداي بر او باد ـ در اين باره مسلمانان را تشويق نموده و به انجام آن امر فرموده اند:
إنكم تدعون يوم القيامة بأسمائكم و بأسماء آبائكم، فأحسنوا اسماءكم . (روايت ابوداود حديث حسن) « روز قيامت شما را با نامهاي خود و پدرانتان صدا مي زنند، پس نامهاي نيك برگزينيد . »
و همچنين از ابن عمر آمده است كه گفت: رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: « إن أحب أسمائكم إلي الله عزوجل عبدالله و عبدالرحمن » « محبوب ترين نامهايتان نزد خداي عزّوجل « عبدالله » و « عبدالرحمن » است . »
امّا اسلام اصولي براي نامگذاري كودك قائل شده است:
نام نيك باشد، به طوري كه مردم آن را قبيح و زشت نشمارند و كودك پس از بزرگ شدن و به حد بلوغ رسيدن از آن اكراه نداشته باشد و يا كرامت و احترام فرزندشان را خدشه دار نكند و باعث استهزاء نشود.
 نام بيانگر بدبيني و تشأوم(1) نباشد، و يا معني آن ناپسند نباشد، در ضمن نام شخصي نباشد كه بر فسق و فجور در ميان مردم مشهور است و امثال آن، اين گونه اسامي براي نامگذاري مناسب نيست . پيامبرگرامي صلی الله علیه و سلم نام هاي زشت را به نام هاي نيك تغيير مي داد . هچنين پدر مادر و برهيچكس ديگرجايزنيست كه فرزندان و يا كساني را با القاب زشت صدا كنند، القابي مانند « قصير » ( كوتوله يا كوتاه ) « اعور » ( يك چشم ) « اخرس » ( لال ) « خنفساء » ( سوسك سياه ) و مانند آن . زيرا خداي متعال مي فرمايد:
ولاتنابذوا بالالقاب . حجرات / 11
« و يكديگر را با القاب ( لقب ها ) زشت و ناپسند مخوانيد و مناميد . »
استاد شهيدسيدقطب در تفسيرش في ظلال القرآن در رابطه با اين آيه مي گويد:
ازجمله تمسخرها و عيبجوئيها مردمان را ملّقب به القاب زشت و قبيح كردن است .
القابي كه مردمان از آنها بدشان مي آيد و احساس مي نمايند ايشان را مورد استهزاء قرار مي دهند و بدان القاب ننگينشان مي كنند . ادب مؤمن هم اقتضاء مي كند كه برادر خود را با همچون القابي اذيّت و آزار نرساند .
پيامبرخدا صلی الله علیه و سلم اسمها و لقبهائي را تغيير داد كه در دورة جاهليّت بركساني گذاشته بودند با احساس تيزبين و هوش سرشار و دل بزرگوارش درك و فهم فرموده بود كه چنين نامها و لقبهائي دارندگان خود را ننگين مي دارند و ايشان را مي آزارند، يا آنان را به صفت نكوهيده و ناپسند متصّف مي سازند .
اين آيه پس از اشاره به ارزشها و معيارهاي حقيقي در ترازوي خدا، و پس از به جوش و خروش در انداختن احساس و شعور برادري، بلكه احساس و شعور جاي گرفتن در پيكرة فرد يگانه اي، معني ايمان را برمي انگيزد، و مؤمنان را از فقدان ‌اين وصف بزرگوارانه، و از دررفتن از آن، و انحراف از آن، به سبب تمسخر كردن و عيبجوئي نمودن و به القاب زشت و پلشت ملقّب ساختن، مي ترساند و برحذر مي دارد: بئْسُ الاِسمُ الْفُسُوقُ بُعْدُ الْايمانِ » ( براي مسلمان ) چه بد است، بعد از ايمان آوردن، سخنان ناگوار و گناه آلود ( دالّ بر تمسخر، و طعنه زدن و عيبجوئي كردن، و به القاب بدخواندن ) گفتن و برزبان راندن .»
تمسخر كردن و عيبجوئي نمودن و ديگران را به القاب زشت و پلشت خواندن، چيزي است كه به برگشت از ايمان مي ماند ! اين آيه تهديد مي كند كه چنين كارهايي ظلم بشمار مي آيد، و ظلم يكي از تعبيراتِ شرك است: وُمُنْ لَمْ يتُب فأولئك هْمْ الظّالِمُون .
كساني كه ( از چنين اعمالي واقوالي ) دست برندارند و توبه نكنند، ايشان ستمگرند ( و با سخنان نيشدار، و باخرده گيريها، و ملقّب گرداندن مردم به القاب زشت و توهين آميز، به ديگران ظلم مي كنند . )
بدين وسيله اين آيه پايه هاي ادب دروني و خلق و خوي روحاني را براي بنياد جامعة فاضل و بزرگوار بالا مي برد و استوار مي دارد .
امام ترمذي و ابن ماجه از ابن عمر روايت مي كنند: كه هماناحضرت عمر دختري به نام « عاصيه »(1) داشتند، رسول خدا نامش را به « جميله » تغيير دادند . ابوداود روايت مي كند: پيامبر اكرم اين نام ها را تغيير داد: عاصي، عزيز، عتله(2)، شيطان، حكم، غراب، حباب(3)و همچنين ابوداود روايت مي كند كه نام هاي ذيل را رسول خدا بدين گونه تغيير دادند: نام « حرب » را كه به معني جنگ است و « سلم » كه به مفهوم صلح است، عوض كــردند . نام « مضطـجع »(1) را به منبعث و « بني الزّنيه(2)را بني الرّشده » تغيير داد.
 نام، بيانگر تكبر، عظمت و خودبيني نباشد: در حديث صحيح روايت شده است كه پيامبر گرامي صلی الله علیه و سلم مي فرمايد: « أخْنَعُ إسْمٍ عندَالله يَومَ القِيامَهِ رَجُلٌ تُسَّمي مَلِكُ الأمْلاك، لاملك الّا الله » ( روايت بخاري، مسلم و ابوداود ) .
زشت ترين نام نزد خداوند متعال در روز قيامت مردي است كه خود را شاه شاهان، شاهنشاه نام نهاده باشد، در صورتي كه فقط خداوند متعال مالك و صاحب اين جهان است . »
بر والدين واجب است كه از گذاشتن نام هايي كه به خداوند سبحان اختصاص دارد، خودداري‌ كنند .
 مثلاً گذاشتن ( اسماءالله الحسني ) مانند: احد، صمد، خالق، رازق، رحمان، مُهيمن، جبار، متكبر، باري و يا در نام خانواده گي بكار بردن مانند: الهي ثاني، رحمان زاده، رحماني، رحماني نژاد، خالقي، خالق نژاد، خالق نيا، خالقي پور، خالقي زاده، خالق پور، سبحان زاده امان بردي، مشهدبردي (يعني فرزند را به او مشهد بخشيده است) و امثال آن حرام است . به همين ترتيب، نام گذاري با نام هايي كه مختص خداوند متعال نيستند، امّا علامت معرفه دارند، مانند: العزيز، الحكيم، العلي، العليم و امثال آن جايز نيست، ولي توصيف اشخاص با آن اسامي به صورت نكره هيچ اشكالي ندارد، و همان طور كه شاهد هستيد نام هايي چون علي و حكيم نام اصحاب پيامبر بود يا اسامي ديگري مانند: عزيز، حليم، رئوف، كريم، رشيد، هادي، نافع و امثال آنكه از اين قبيل است، سنت است كه تسميه ي اشخاص با يكي از نام هاي پيامبران و صالحان باشد، تا از يك طرف يادي از آن بزرگان گردد و از طرف ديگر سبب تشويق و ترغيب و پيروي از آنان شود .
نام، بيانگر پرستش غيرخدا نباشد، مانند: عبدالكعبه، عبدالنبي، عبدالرضا، عبدالرسول، عبدالحسين، عبدالمحمد، محمدقلي، مشهدقلي، ارازقلي، اولياءقلي، ايشان قلي، جمعه قلي، پيغمبرقلي، براتقلي، عوض قلي، اميرقلي، حيدرقلي، خدرقلي، امان قلي(1)، يا نام هايي كه ميان غيرعرب معروف است مانند:غلام احمد، غلام علي،غلام گيلاني و امثال آنهاازجمله نامهاي حـرام هستند.
ابن حزم روايت مي كند كه امت برتحريم هرگونه نامي كه بيانگر پرستش غيرخدا باشد، جز « عبدالمطلب » اجماع دارند .
امّا در اينجا شايد سئوالي براي خوانندة عزيز پيش‌آيد، سئوال وآن اينكه، اگر اين نامها حرام هستند، چرا پيامبر اكرم در غزوة « حنين » در گرماگرم و بحبوحة جنگ بر بلندي رفته و فرياد برآوردند:
أنَـــا النَّبـِيُّ لاكَـــذِبْ          أنَا ابْـنَ عَبْدُالْمُطَّلِبْ (1)
منم پيامبر بر حق، دروغ نيست منم فرزند عبدالمطلب
بايد درجواب گفت كه درست است كه پيامبر كلمة « عبدالمطلب » را بر زبان جاري كردند ولي اين نام بردن از باب انشاء و ابتداء نبود، يعني اين نام را ايشان (پيامبر) ايجاد نكرده است و قبل از جاري ساختن آن بر زبان، ابتدا آن نام را بر شخص معين گذاشته بودند .
« ابن القيم » مي گويد: در اينجا رسول خدا صلی الله علیه و سلم اسمي را بيان كردند و خبر از نامي دادند كه مسمّاي آن كه پدربزرگ ايشان بود قبلاً به اين نام شناخته شده بود .
خصوصاً در مواضعي كه در آنجا رسول خدا صلی الله علیه و سلم در مقابل دشمنان، مبارزه طلبي مي نمودند، پس در مواضعي مانند موضع رسول اكرم صلی الله علیه و سلم در جنگ « حنين » حرام نيست .
دليل ديگر آنستكه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و سلم در مقابل ايشان نام قبايلشان را مانند: « بني عبدمناف »« بني عبدشمس» و« بني عبدالدّار » مي بردند و آن حضرت آنان را نهي نمي كرد، زيرا نامي است كه قبلاً گذاشته شده و كسي يا گروهي با آن نام خاص شناخته مي شوند .
نكته قابل توجه در بحث اخير آن است كه نامهايي كه عبوديت غيرخدا را مي رساند، اگر بخواهيم از آن خبر دهيم اشكالي ندارد، ولي اگر ايجاد نمائيم و يا خود ابتداء به شخص معيني بگذاريم، قطعاً حرام خواهد بود .
 و والدين محترم بايد از اسم هايي كه دلالت بر گداختگي و عشق سوزان و سرگشتگي دارد بپرهيزند مانند: « هيام » ( عاشق سرگشته ) «هيفاء» ( كمر باريك ) « نهاد » ( دخترسينه برجسته ) « مياده » ( زن لرزان ) « غاده » ( زن نرم اندام ) « احلام » ( جمع حلم به مفهوم عقل و بردباري يا جهالت ) و از نامهاي مشابه كه خود مي توانيم براساس اين قاعده آن را دريابيم .
نامگذاری فرزندان با اسم هايی که بيانگر انزجار از اينکه فرزند دختر شده است، اشکال دارد:
 در پرتو همين رهنمون قرآن و سنت نبوي نام گذاري فرزندان كه بيانگر انزجار از اينکه فرزند دختر شده است اشكال دارند نام هاي همچون: بَسْدِر ( بس است ) قيزسونگي ( آخرين دختر يا پايان دختران ) دويدق ( سيرشدن از فرزند دختر ) اوغل دوندي( آرزوي پسر را داشته، زماني كه آن اولاد دختر بوده و به او مي گفتند اوغل دوندي از حالت مؤنث به مذكر تبديل بشود ) اوغل گِرِگ ( فرزند پسرمي خواهم )خداوند متعال در قرآن كريم چنين مي فرمايد:
 واذابشراحدهم بالانثي ظل وجهي مسور او هو كظيم، يتواري من القوم من سوءمابشربه، ايمسكه علي هون ام يدسه في التراب . الاساءمايحكمون نحل/59 .
وهرگاه به يكی ازآنان مژده تولد دختری بدهی چهره اش سياه می شود، در حاليکه خشمگين است به دليل خبرناخوشايندي كه به او داده اند، خود را از ديد قوم پنهان مي كندودراين انديشه است كه آيا او را با خفت وخواري نگهدارديازنده به گوركند،به راستي كه بدحكم مي كنند.)
حال اگر كسي باز هم خبر تولد دختر را نا خوش بدارد به علت ضعف ايمان و عقيده متزلزل اوست چرا كه به تقدير الهي راضي نيست، اگر درست بينديشد، در ميابد كه والدين طفل و تمامي اهل زمين اگر دست به دست هم بدهند قادر به تغيير قانون الهي نيستند. وياعقيده دارند كه فرزندي بعد از بدنيا آمدن فوت مي كرد،مادرويانوزادبعدي رابه مكاني بنام اُجُقْ و يا خانقاه مي بردندكه جايگاه دراويش است (وياهرمكاني نظيرآن)كه ازايشانمي خواستندكه نوزادآنان راازمرگ حتمي محفوظ نمايد و يازناني كه نازاهستندفرزندي ببخشايد، وهمچنين نامهايي نظير: تاج دردي، حاجي دردي(ماندن) يعنی با گفتن چنين كلمه به نظرشان جان كودك از خطر مرگ نجات پيدا مي كرد و او را به آن نام، نامگذاري مي كردند . ولي اين كار در توانايي كسي است كه مالك آن باشد و بر آن توانايي داشته باشد كه فقط خداي سبحان است كه آن توانايي را دارد، و او است كه بركت را مي فرستد و آن را ثابت نگه مي دارد، خداوند متعال در قرآن كريم تمامي دَرِ بخشيدن فرزند دختر و پسررا، بغير از خودش بسته و او بر همه چيز قادروتواناست و در قرآن كريم دررابطه با بخشيدن اولاد و علم آن چنين مي فرمايد:
يخلق ما يشاءُ يهبُ لِمَن يشاءُ إناثا و يهب لمن يشاء الذكور او يزوجهم ذكرانا و إنثا و يجعلُ من يشاء عقيماً اِنه قدير » ( شوري / 50 ) .
هرچه بخواهد مي آفريند . به هركس بخواهد دختراني مي بخشد و به هركس كه بخواهد پسراني عطاء مي كند و يا اين كه هم پسران مي دهد و هم دختران . و خدا هركه را بخواهد نازا مي كند . او بس آگاه و توانا است . »
همه اين حالات تابع مشيّت و ارادة خدا است . هيچ كسي جز خدا در اين حالت دخالت ندارد، او است كه برابر علم و آگاهي خود همچون حالاتي را مقدّر و مقررّ مي فرمايد، و يكايك آنها را با قدرت و قوّت خويش اجراء و تنفيذ مي نمايد: « إِنَّهُ عَليمٌ قَديرٌ . » « او بس آگاه و توانا است . »
 اين چنين نام های بي محتوا كه در بين اقوام تركمن نامگذاري مي شود،که چنين نام گذاری با نص صريح قرآن وسنت مخالف است، بايد بپرهيزند. اما چرا اين نام ها مطلوب نيست ؟ در جواب بايد گفت:
اين نام ها اعتبار امت اسلامي را لكه دار و هويت او را نابود كرده و معنويات او را از بين مي برند .

 نام گذاري با نام هاي غير عربي:  
حكم اسلام به وجوب برگزيدن نام هاي عربي يا غير عربي براي فرزندان پسر يا دختر نيست بلكه چنين مسئله اي را به خود خانواده واگذار كرده است ولي ازآنان مي خواهد كه در نامگذاري فرزندان خود از نام هاي نيك استفاده كنند . هيچ فقيهي نام گذاري اشخاص را با يكي از نام هاي غيرعربي ـ اگر آن نام در آن زبان نيكو باشد ـ ممنوع ندانسته است . بسياري از مسلمانان پس از آنكه اسلام را پذيرفتند بر نام هاي غيرعربي خود باقي ماندند، با وجود اينكه در محيطي عربي بودند . نمونه ي بارز آن « ماريه » ي قبطي مادر ابراهيم پسر پيامبر گرامي صلی الله علیه و سلم است، كه با همان نام قبطي مصري در ميان مسلمانان مشهور است .
وقتي كه به اسامي اصحاب و تابعان آنان نظري بيافكنيم، در مي يابيم كه نام هاي حيوانات و پرندگان است، مانند اسد، فهد، هيثم، صقر و . . . يا از نام جمادات و اشياي طبيعي است، مانند: بحر، جبل، صخر و . . . يا از اوصاف مشتق شده است، مانند: عامر، سالم، عمر، سعيد، فاطمه، عائشه، صفيه، ميمونه و . . . يا نام يكي از پيامبران و صالحان پيشين است، مانند: ابراهيم، اسماعيل، يوسف، موسي، مريم و . . .
در پرتو چنين اصولي است كه پي مي بريم هر مسلمان مي تواند از نام هاي عربي و غيرعربي براي نام گذاري فرزندش استفاده كنند .



منابع كتاب

1- قرآن كريم
2- تفسير في ظلال القرآن
3- صحيح بخاري
4- صحيح مسلم
5- سنن ترمذي
6- سنن ابي داوود
7- سنن ابن ماجه
8- سنن نسائي
9- ديدگاه هاي فقهي معاصر ( فتاواي معاصر ) دكتر يوسف قرضاوي
10- چگونه فرزندان خود را تربيت کنيم؟ (تربيه الاولاد في الاسلام) - عبدالله ناصح علوان
11- توسل ( وساطت بين خدا و بندگان ) ابراهيم محمدي
12- نبي رحمت – ابوالحسن ندوي
13- زيارت مسنون – صادق محمدي




1- عقيقه به مفهوم ذبح گوسفند به جهت تولد نوزاد در روز هفتم ولادت .
1 – تشأوم: فال بدزدن به چيزي ( لغت نامه ي دهخدا )
1 – عاصيه: طغيانگر، كسي كه فرمان نمي پذيرد .
2 – عتله: شدت و غلظت
3 – نام نوعي مار است .
1 – مضطجع: خوابيده، منبعث: برخاسته
2– بني الزّنيه: يعني فرزندان زنا، بني الرشده: فرزندان رشد و آماده‌گي
1- نام هايي كه همراه با قلي آمده در بين اقوام تركمن نامگذاري و معروف است .
1- بخاري 2930، مسلم 4507، امام احمد 18495 و 18502 .

0 نظرات:

ارسال یک نظر