ويژگيها و خطوط كلي اعتدال و ميانه‌روي

ويژگيها و خطوط كلي اعتدال و ميانه‌روي

دكتر يوسف قرضاوي
رئيس اتحاديه جهاني علماي مسلمان
ترجمه: عبدالعزيز سليمي

«كذلك جعلناكم أمةً وسطاً لتكونوا شهداء علي النّاس و يكون الرّسول عليكم شهيداً» [البقرة:143]؛ بي‌گمان شما را  امتي ميانه‌رو (دور از افراط و تفريط و گامزن در جاده اعتدال) گردانده‌ايم تا بر جامعه بشري شاهد و گواه باشيد و پيامبر [صلي‌الله‌عليه‌وسلم] نيز بر شما گواه باشد.
بر اين باورم كه اعتدال و ميانه‌روي در بينش، منش و روش، درمان تمامي دردها و حلّال تمامي نابساماني‌هاي ناشي از پراكندگي، عقب‌افتادگي علمي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي است.
براي رويارويي با روند رو به رشد رويكردهاي ناروا، كج‌انديشي‌ها كسل‌كننده و برداشت‌هاي خانمان‌برانداز، بر ماست كه منهج ميانه‌روي و مفاهيم و مباني اعتدال را توضيح بدهيم و براي تبليغ و تقويتش از تمامي تريبون‌ها و رسانه‌ها استفاده نماييم.
اين مسئله، مسئله‌اي بسيار حساس و حياتي است، و فكر مي‌كنم كه يكي از مهمترين اولويت‌ها و مسئوليت‌هاي عالمان، انديشمندان، مبلغان و تمامي كساني كه خود را حامل پيام پيامبر گرامي اسلام صلي‌الله‌عليه‌‌وسلم به شمار مي‌آورند، اين است كه براي كنار زدن غبارها از روي آينة اعتدال و پاك نمودن چهره پندارهاي پذيرفته شده قرآن و سنت صريح پيامبر، از تمامي توان خويش بهره گيرند.
من ويژگي‌ها و خطوط كلي «اعتدال و وسطيت» را در كتاب «ويژگي‌هاي كلي اسلام» توضيح داده و تبيين نموده‌ام، و بر خود لازم مي‌بينم كه در اين رابطه در دو بعد سخن بگويم و به اين پرسش پاسخ دهم كه اساساً "اعتدال و وسطيت" چيست؟ و در ضمن پاسخ به اين پرسش، لازم مي‌بينم ويژگي‌ها، محورها و ضابطه‌هايي را كه پايه و اساس وسطيت و اعتدالند مشخص كنم، تا صورت و ماهيت آن برايمان معلوم و اوصاف آن به درستي آشكار شود، با اين هدف كه آن را خام و ناپخته باقي نگذاريم تا كسي نتواند آن گونه كه دوست دارد، آن را تفسير كند.
من پيشتر براي اصل مهم و حساس «اعتدال و وسطيت در اسلام» بيست ويژگي را در نظر گرفته و اولين بار آن را در «مركز تحقيقات فقهي اروپا» ـ كه اينجانب افتخار رياست آن را بر عهده دارم ـ بيان كردم،  همچنين در اولين گنگره «اتحاديه جهاني علماي مسلمان» نيز به طرح آن پرداختم؛ اكنون در اين مجال نيز به ارائه آن خواهم پرداخت. 

ويژگي‌ها، مباني و خطوط كلي اعتدال و ميانه‌روي:
1. شناخت همه‌جانبه و بالنده اسلام با اين اوصاف و ويژگي‌ها كه در برگيرنده: عقايد و جهان‌بيني، احكام و قانونگذاري، علم و عمل، عبادات و معاملات، ارزش‌هاي اخلاقي و توانمندي‌هاي بشري، فرهنگ و فرهيختگي، دعوت و دولت، دين و دنيا، و تمدن و امت مي‌باشد.
2. ايمان به مرجعيت و محوريت قرآن (وحي الهي) و سنت نبوي در عرصه قانونگذاري، برنامه‌ريزي و ساماندهي زندگي، همراه با ضرورت معرفت (نصوص جزئي) قرآن و سنت در پرتو "اهداف و مقاصد كلي" اسلام و شريعت اسلامي. همچنين ناصواب شمردن تصور بي‌نيازي آن دو از يكديگر؛ يعني اكتفا به كليات و كنار نهادن جزئيات و يا بسنده نمودن به فروع و كنار گذاشتن اصول.
3. ضرورت معرفت روح و ماهيت باورها و ارزش‌ها، پيش و بيش از توجه به شكل و ظاهر آنها، و اولويت دادن به "اعمال قلوب و درون" پيش از "اعمال اعضا و بيرون".
4. شناخت جايگاه عقل و خردورزي در فهم دين و زندگي، و تن ندادن به تئوري تعارض ميان "نقل صحيح و عقل صريح" يا رودررويي ميان وحي الهي و عقل انساني؛ زيرا آنها دو نور مكمل يكديگرند، و هر يك از حرمت و حدود خاص خويش برخورداراند.
5. سازگاري و هماوايي ميان ماديت و معنويت، دنيا و آخرت، ربانيت و انسانيت، حق آفريدگار و حق آفريدگان، و بين نوآوري‌هاي علمي و مادي و ارزشي‌هاي والاي معنوي.
6. دعوت و فراخواني حكيمانه و خردمندانه و نصحيت و دلسوزي دردمندانه و دليرانه اهل ايمان، و گفتگو و ديالوگ با مخالفان و دگرانديشان با بهره‌گيري از بهترين راهكارها، اعم  از مخالفان اعتقادي و مذهبي، و دگرانديشان فكري و سياسي ـ به استثناي آناني كه از در ستم و تجاوزگري وارد مي‌شوند ـ .
7. تأكيد بر نهادينه كردن و عملياتي نمودن اصول و ارزش‌هاي انساني و اجتماعي مانند: عدالت و دادگري، احسان (نيكوكاري، خيرخواهي و عملكرد درست)، شورا، حق انتخاب، و حفظ حقوق و كرامت انسان و... .
8. ثبات و پايداري در عرصه "مباني و مقاصد" و انعطاف و تغيير و تنوع‌پذيري در ميدان "ابزارها و راهكارها"، به عبارت ديگر، محافظت از "اصول و كليات" و نرمش و انعطاف در عرصه "فروع و جزئيات".
9. آسانگيري در حوزة "فتوا"، و بشارت و عطوفت در عرصة "دعوت"، و اگر تشدد و سختگيري ضرورت پيدا كرد، به حفظ "اصول" بسنده گردد و به حدود "فروع" گام نهاده نشود.
10. ايجاد سازگاري و هماهنگي ميان "ثوابت شريعت و متغيرات و تحولات زمان"، و لحاظ كردن موقعيت جغرافيايي و اوضاع و احوال اجتماعي در دگرگوني "فتوا، تبليغ، تعليم و تربيت".
11. آشتي دادن ميان دلبستگي و وابستگي [ولاء] به اهل ايمان، و تسامح و تعامل با مخالفان و دگرانديشان.
12. ضرورت اهتمام به اصل "جهاد و مقاومت" و فراهم نمودن امكانات لازم در جهت رويارويي با تماميت‌خواهان و متجاوزان و صلح و سازش  با صلح‌طلبان و مسالمت‌جويان.
13. تلاش تدريجي و خردمندانه در عرصه‌هاي دعوت، تبليغ، فتوا، تعليم و اصلاح؛  زيرا كار تدريجي همانگونه كه قانوني طبيعي است، حكمي شرعي نيز هست.
14. تعاون و همكاري ميان گرايش‌ها و جماعت‌هاي مسلمان بر پايه موارد مورد توافق، و تسامح و گفتگو در ارتباط با امور مورد اختلاف، و تلاش و تعاون در راستاي سازندگي و بالندگي، و پرهيز و رويگرداني از پراكندگي، تخريب و ويرانگري.
15. رفتار و تعامل متمدنانه و دادگرانه با زنان و مراعات حقوق آنان، و مقابله با رسوم و قيد و بندهايي كه هيچگونه ارتباطي با تعاليم حيات‌‌بخش اسلام ندارند و در بسيار از موارد تماماً با آنها در تضادند.
16. اعتراف و مراعات حقوق اقليت‌هاي ديني و مذهبي و تعامل با آنها بر اساس اصل خيرخواهي و برادري بشري.
17. ضرورت تلاش در جهت تجديد دين از درون و احياي فريضة اجتهاد در حدود و چارچوب آن؛ يعني در حوزة "ظنيات نه قطعيات"، اعم از اينكه آن اجتهاد "انتقايي باشد يا انشايي، كلي باشد يا جزئي"؛  البته از جانب كساني كه اهليت و شرايطش را داشته باشند.
18. تلاش جدي در جهت تدوين فقه قرآني و نبوي جديد، فقه سنت‌هاي حاكم بر نظام هستي، فقه مقاصد شريعت، فقه آينده‌نگري و برنامه‌ريزي، فقه موازنه‌ها و سنجش بين پديده‌ها، فقه اولويت ميان امور، فقه تمدن و پيشرفت، فقه اختلاف مشروع و تفرق مذموم، و فقه واقعيت‌هاي موجود.
19. بهره‌گيري بهينه از برترين راهكارهاي ارزشي موجود در تجارب علمي، ميراث تاريخي و فرهنگ و تمدن اسلامي، همانند: قانون‌مداري و ضابطه‌محوري فقيهان، اصول‌گرايي اصوليان، خردگرايي حكيمان، معنويت متصوفان، و روايت مستند محدثان، و ظرافت و زيبايي‌شناسي شاعران و اديبان.
20. انسجام  و هماهنگي ميان اتكا به گذشته و الهام گرفتن از آن، و تدبير و برنامه‌ريزي براي حال  و آينده.

0 نظرات:

ارسال یک نظر