چگونه خواهشات نفس را مهار سازیم؟



 
نقیب الله حیات

این نفس است که زبان را وا می دارد تا هرزه سرایی کند و الفاظ بیهوده از دهن بیرون آرد؛ این هم کار نفس است که انسان را به بیراهه می کشاند و به کجروی ها دچارش می سازد؛ نفس انسان را در انظار مردم بد جلوه می دهد و سبب می شود تا صاحبش از هر در رانده شود و بالآخره همین نفس است که انسان را بدبخت ساخته؛ در آتش دوزخ می سوزاند.
اولین انسان که بر پروردگارش کفر ورزیده است و ضلالت را بر هدایت برتری داده است، همان کسی است که از نفس و خواهشات سوء آن پیروی کرده است، همین نفس و خواهشات نفس بود که یک برادر (قابیل) را مجبور ساخت تا برادر خود (هابیل) را از زندگی محروم گرداند و داشته هایش را تصاحب کند.
همین نفس و خواهشات آن بود که شیطان را مجبور ساخت تا از فرمان آفریدگار خود سرپیچی کند و سر تعظیم برای آدم (علیه السلام) فرود نیاورد و خود را در زمره بدبختان داخل سازد.
بنا به آیات قرآن کریم می توان گفت که نفس دارای سه نوعیت می باشد:
1- نفس اماره بالسوء: و ما أبرئ نفسی إن النفس لأمارة بالسوء. سوره یوسف – 53 -
ترجمه: من نفس خود را تبرئه نمی کنم چرا که نفس به بدیها و نا بکاری ها می خواند.
2- نفس لوامه : ولا أقسم بالنفس اللوامة. سوره قیامة – 2-
ترجمه: و سوگند به نفس سرزنش گر.
3- نفس مطمئنه : یا ایتها النفس المطمئنة إرجعی إلی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و أدخلی جنتی. سوره فجر – 27-30 -
ترجمه:ای انسان آسوده خاطر به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی که تو (از الله جل جلاله ) خشنودی، و (خدا هم) از تو خشنود (است)، به میان بندگانم در آی و به بهشت من داخل شو (و خوش باش).
نفس اماره و مطمئنه را بجای خود شان گذاشته، چند سطر در باره نفس صحبت می کنیم که قوت ایمانی و شیطانی آن همیشه با هم در ستیز می باشند و بسا اوقات قله کامگاری به پابوسی قوت ایمانی آمده و صاحب خود را سرزنش می کند، و حقا که آن نفس لوامه می باشد.
نفس لوامه که در اکثر اوقات بر گناهان و مکاید شیطانی چیره می آید، اگر چنین اتفاق به وقوع بپیوندد که انسان مرتکب عمل زشتی شود، او را متوجه ساخته و تنبه می کند تا خود را به پیشگاه خداوند متعال ذلیل ساخته و با نهایت عاجزی و تضرع پوزش خواهی کند.
برای این که نفس ما اماره باسوء نباشد باید به اعمال زیرین دست یازیم:

1- پذیرش مراقبت خداوند (جل جلاله) :

هرگاه که مراقبت خداوندمتعال را پذیرا شدیم و یقین کردیم که خداوند (جل جلاله) در اعماق در یا و در جوف زمین و داخل مغاره های کوه و در کناره های آسمان با ماهست و از هر عمل ما مراقبت می نماید، حقا که قدرت شیطانی و فکر گناه کردن، در خود ذره ذره شده از هم پاشیده می شود.
الله جل جلاله می فرماید: وهو معکم اینما کنتم. سوره حدید – 14-
ترجمه: و او (تعالی) در هر کجا که باشید، با شماست.

2- انتخاب دوست نیکو:

در انتخاب دوست باید از احتیاط کامل کار گرفته و با اشخاصی رشته دوستی برقرار شود که رفاقت شان سبب آسایش دنیا و آخرت بگردد؛ اشخاصی که دوستان خود را حین ارتکاب گناه نکوهش نکنند؛ شایسته دوستی نمی باشند همچنان، ترغیب برکارهای پسندیده از جمله صفات نیکوست که باید دوستان انسان دارا باشند.
از همه مهمتر این که هر انسان به سرنوشت نیک و یا بد که دوستش گرفتار شود، نیز گرفتار می شود و سعادت و شقاوت دوستان بر سرنوشت همدیگر تاثیر مستقیم دارد.
رسول الله (صلی الله علیه وسلم) می فرماید: أنت مع من أحببت.
ترجمه: تو (در عاقبت) با کسی می باشی که او را می پسندیدی (و با او دوست بودی).

3- بزرگ شمردن گناه:

گناه را نباید کوچک شمرد، برابر است که بزرگ باشد یا کوچک، گناهان یکی بر دیگر می ریزند و حجم شان افزوده می شود، تا آنکه همچو کوه ها بلند و سنگین شده وانسان عاجز و ناتوان را خرد و ریز کرده و هلاک می سازد.
رسول مقبول (صلی الله علیه وسلم) مهربانی می کند: إیاکم و محقرات الذنوب، فإنهن یجمعن علی الرجل حتی یهلکنه.
ترجمه: زنهار از کوچک شمردن گناهان! که به حقیقت آنها در انسان جمع می شوند تا آن که او را نا بود سازند.

4- پیگیری مجالس صالحان:

از نظر دوستی و رفاقت، مردمان صالح و خدا ترس از همه شایسته تر می باشد؛ مجلس صالحان عاری از غیبت، دروغ … بوده و سرشار از سخنان والا و گوهرگونه می باشد؛ هرشخصی که با صالحان و مردمان نیکو سروکار داشته باشد، از دوستی خود حض برده هیچگاه از این رابطه خویش پشیمان نخواهد شد، بهترین معالجه مرض نفسانی همانا مجالس صالحان و دوستی نیکو کاران می باشد.

5- مراقبت اعمال:

مراقبت اعمال و نفس را محاسبه کردن، می تواند انسان را از نابودی بسوی فلاح و رستگاری سوق داده و نیکنامی دنیا و کامگاری آخرت را از آن انسان سازد.
ارزیابی اعمال و محاسبه نفس از جمله شیوه های تربیت و پرورش درونی بزرگ مردان اسلام بوده و از این طریق نفس خویش را از گناه و آلودگی محافظت می کردند، بشکل نمونه، یک داستان حضرت عمر (رضی الله عنه) را ذکر می کنیم:
عمر (رضی الله عنه) با وجود آن که امیر مسلمانان بود از هیبتش پادشاهان روم و فارس در خود می لرزیدند و شیطان نیز یاری روبرو شدن با آن بزرگوار را در خود نمی دید، ولی با وجود فضایلی که ذکر شد، نفس خود را سرزنش می کرد و نمی گذاشت زیر بزرگی هیبت و جلال خویش عرق گردد و همه چیز را فراموش کند.
انس بن مالک (رضی الله عنه) می گوید:
روزی با حضرت عمر (رضی الله عنه) روان بودم، همین که از هم جدا شدیم، عمر (رضی الله عنه) داخل احاطه شد، درحالی که دیواری میان من و او حایل گردیده بود، شنیدم که می گفت: ای عمر بن خطاب! امرالمومنین! به به! قسم به خدا یا باید از خدا ترس داشته باشی یا این که ترا مورد عذاب قرار می دهد.
در اخیر از پروردگار عالم التجا می کنیم تا نفس خاشع، نصیب ما گردانیده و از شرمساری دارین نجات بفرماید.

به نقل از:
http://eslahonline.net

0 نظرات:

ارسال یک نظر