حجة الوداع در سال دهم هجری
حج، یکی از ارکان پنج گانة اسلام است که براساس آنچه ابن قیم ترجیح میدهد، در سال دهم هجرت، فرض گردید[1]. و میتوان یکی از وجوه ترجیح این قول را، حج پیامبر در این سال بیان نمود؛ چرا که پیامبر براساس آیة ذیل فرضی را به تاخیر نمیانداخت.
{ وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا } (آلعمران، 97)
«و حق خداوند بر مردم است که هر کس توانایی دارد، خانة کعبه را حج نماید.»
این آیه در اواخر سال نهم هجری نازل شد.[2]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم از مدینه تنها این حج را درسال دهم انجام داد این حج به حج بلاغ، حج اسلام و حجهالوداع نام گرفت زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در این حج با مردم الوداع گفت و این آخرین حج ایشان بود. همچنین آخرین دستورات خدا را به صورت گفتار و عمل ابلاغ نمود؛ چنانکه در روز عرفه همان سال این آیه نازل گردید:
{ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِينًا } (مائده، 3)[3]
«امروز، دینتان را برای شما کامل و نعمت خود را بر شما مکمل ساختم و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.»
با شنیدن این آیه، بعضی از صحابه به گریه افتادند؛ چرا که این آیه به گونهای از پایان عمر پیامبر خبر میداد. عمر نیز به گریه افتاد؛ وقتی از او پرسیدند که چرا گریه میکنی؟ گفت: همیشه بعد از این کمال، نقصان خواهد بود[4]. و تعداد کسانی که در این حج شرکت داشتند، بیش از صد هزار نفر بود.[5]
کیفیت حج پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم
پیامبر قصد ادای حج نمود و مردم را نیز از این امر مطلع ساخت بنابراین، تمامی مردم در دهم ذیقعدة سال دهم هجری در رکاب رسول خدا عازم حج شدند. مردم اطراف مدینه نیز وقتی از این امر مطلع شدند، به ایشان پیوستند و در مسیر راه مکه نیز تعداد زیادی از مردم به ایشان ملحق شدند و از طرف راست و چپ و پشت سر ایشان تا چشم جمعیت موج میزد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در روز شنبه 25 ذیقعده پس از ادای نماز ظهر، مدینه را به قصد مکه ترک نمود.[6]
پیامبر قبل از خروج از مدینه به تشریح مسائل احرام و واجبات و سنن آن برای مردم پرداخت؛ سپس در حالی که این گونه تلبیه میگفت به راه افتاد: «لبیک اللهم لبیک. لبیک لا شریک لک ان الحمد و النعمتة لک و الملک لا شریک لک.»[7] کاروان پیامبر لبیکگویان پیش میرفت تا در مکانی به نام «عرج» اردو زد؛ سپس به ترتیب در ابواء، وادی عسفان و ذی طوی اردو زد. پیامبر شب را در ذی طوی سپری نمود و صبح بعد از نماز فجر، غسل نمود و راهی مکه شد و هنگام چاشتگاه از قسمت بالای مکه وارد شهر شد تا اینکه وارد مسجد الحرام گردید و حجر الاسود را دست زد و بوسید[8]. و هفت دور کعبه را طواف نمود که در سه دور نخست دوید و در چهار دور آخر، فقط راه میرفت؛ سپس به مقام ابراهیم آمد و در آنجا این آیه را تلاوت نمود:
{ وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ } (بقره، 125)
«و به یاد آور آن گاه را که خانه کعبه را جایگاه اجر و ثواب و پناهگاه مردم قرار دادیم (و دستور دادیم که) از مقام ابراهیم جایگاه نمازی برای خود بر گیرید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه ما را برای طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان و رکوع و سجده کنندگان پاک و پاکیزه کنید.»
آن حضرت در حالی که «مقام» را بین خود و کعبه قرار داده بود، دو رکعت نماز گزارد که در رکعت اول سوره اخلاص و در رکعت دوم سوره کافرون را قرائت نمود؛ پس نزد حجرالاسود رفت و دست بر آن گذاشت و آن را بوسید و بعد از آن به سوی «صفا» رفت و چون به آن نزدیک شد، این آیه را تلاوت کرد:
{ إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ (١٥٨)}(بقره، 158)
«بیگمان (دو کوه) صفا و مروه (و سعی میان آنها) از نشانههای خدا هستند؛ پس هر کس حج بیت الله و یا عمره را انجام دهد، بر او گناهی نیست که آن دو را طواف نماید و هر کس به دلخواه خود کار نیکی را انجام دهد، بیگمان خدا سپاسگذار و آگاه است.»
براساس این آیه، که نخست نام صفا در آن ذکر گردیده است، سعی را از صفا آغاز نمود و بالای آن رفت و رو به کعبه کرد و گفت: «لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شئ قدیر لا اله الا الله وحده، انجز وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده» این را گفت و سپس دعا نمود و تا سه مرتبه چنین کرد. آن گاه از صفا پایین آمد و به سوی مروه به راه افتاد بعد از اینکه به آخر دره رسید، چند قدم دوید؛ سپس بر مروه بالا رفت و در آنجا نیز همان کاری را که بر صفا کرده بود، تکرار نمود تا اینکه سعی را بر مروه به پایان رسانید و در پایان فرمود: کاش با خود قربانی نمیآوردم تا این را عمره قرار میدادم و از شما هر کسی که با خود قربانی نیاورده است، از این احرام بیرون شود و آن را عمره بشمارد.[9]
سراقه بن مالک پرسید: ای رسول خدا! انگشتان دستانش را در هم فرو برد و فرمود: عمره برای همیشه با حج چنین در آمیخت.[10]
آن گاه چهار روز در مکه اقامت گزید (شنبه تا چهارشنبه) و چاشت گاه روز پنجم (پنجشنبه) با تمامی مسلمانانی که در رکاب ایشان بودند، به سوی (منی) به راه افتاد و در آنجا اردو زد و نماز ظهر، عصر، مغرب، عشاء و فجر روز بعد را در همانجا برگزار نمود. و بعد از طلوع خورشید، دستور داد برای او خیمهای در «نمره» بزنند و به راه افتاد. قریش فکر میکرد که آن حضرت کنار «معشر الحرام»[11] توقف خواهد کرد، اما پیامبر از آن گذشت تا اینکه به عرفه رسید و به خیمهای که برای ایشان در نمره تدارک دیده بودند، فرود آمد. سپس وقتی که خورشید رو به زوال گذاشت، دستور داد تا شترش (قصوا) را آماده سازند. آن گاه به آخر درة عرفه آمد و به موعظة مردم پرداخت و فرمود: خونها و مالهایتان بر یکدیگر مانند حرمت این روز در این ماه و در این شهر، حرام و محترم هستند و فرمود: خونهایی که در زمان جاهلیت ریخته شده است، بخشیده میشوند و اولین این خونها، خون ابن ربیعه بن حارث است که شیرخواری در میان بنی سعد بود و بدست طایفة هذیل کشته شد. من آن را میبخشم؛ همچنین ربای زمان جاهلیت پرداخت نمیشود و اولین ربایی که بخشیده میشود، ربای مالهای عباس بن عبدالمطلب است و از خدا در مورد زنان بترسید؛ چون شما آنان را به امان خدا در اختیار گرفته و با نام خدا آنها را برای خود حلال نمودهاید و شما نیز بر آنان حقوقی دارید. نباید به خانه شما کسی را اجازه بدهند که شما دوست ندارید. اگر چنین کردند، آنها را تنبیه نمایید ولی تنبیهی ملایم و خوراک و پوشاک آنها براساس عرف بر عهدة شماست.
من در میان شما چیزی را میگذارم که تا بدان چنگ زدهاید، گمراه نخواهید شد و آن کتاب خداست؛ پس فرمود: از شما در مورد من پرسیده میشود، شما چگونه پاسخ میدهید؟ گفتند: ما گواهی میدهیم که شما تبلیغ نمودید و نصیحت کردید و رسالت خود را ادا نمودید. آن گاه انگشت سبابة خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! گواه باش و این جمله را سه مرتبه تکرار نمود.[12]
سپس اذان و اقامه گفت و نماز ظهر را اقامه کرد و بعد از اتمام نماز ظهر، اقامه گفت و بدون فاصله بین دو نماز، نماز عصر را برگزار نمود؛ سپس سوار بر ناقة خود، به موقف آمد و رو به قبله ایستاد و تا اینکه خورشید غروب کرد دعا نمود و در حالی که دستهایش را تا برابر سینهاش بلند کرده بود، میگفت: بار الها! تو سخنان مرا میشنوی و جایگاه مرا میبینی و از ظاهر و باطن من خبر داری، هیچ چیزی از امر من بر تو پوشیده نیست. من بیچاره و فقیر هستم. کمکم کن و پناهم ده به گناهانم اعتراف میکنم و از تو مانند یک مسکین سوال مینمایم و مانند یک مجرم زبون، فریاد بر میآورم و مانند یک ورشکستة ترسنده، تو را میخوانم. تسلیم تو هستم و چشمانم از ترس تو اشک میریزند و جسم من در مقابل تو کرنش میکند و بینی من در مقابل تو به خاک مینشیند. بارالها! مرا از دعایت محروم مکن و با من مهربان و بخشنده باش ای بهترین کسی که از او خواسته میشود و ای بهترین عطا کننده![13]
لازم به یادآوری است که در همین مکان این آیه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نازل گردید:
{ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِينًا } (مائده، 3)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم پس از غروب خورشید، در حالی که اسامه بن زید را پشت سر خود سوار کرده بود، به آرامی به راه افتاد. افسار شترش را میکشید و سرعت آن را کنترل مینمود تا جایی که سر شتر به کجاوه میخورد و به مردم نیز میگفت: آرامش خود را حفظ نمایید[14] و در مسیر راه تلبیه میگفت تا اینکه به مزدلفه رسید. دستور داد تا اذان بگویند؛ سپس اقامه گفته شد و نماز مغرب را قبل از اینکه مردم بارهایشان را پایین آوردند و دوباره اقامه گفته شد و نماز عشاء برگزار گردید؛ سپس خوابیدند و صبح روز بعد، نماز فجر را در اول وقت اقامه نمودند و حرکت نمودند تا اینکه به «مشعر الحرام» رسیدند. در آنجا رو به قبله ایستاد و شروع به دعا،تکبیر، تهلیل و ذکر کردن نمود تا اینکه هوا کاملاً روشن شد و نزدیک بود که خورشید طلوع نماید. آن گاه در حالی که فضل بن عباس را پشت سر خود سوار نموده بود، لبیک گویان به راه افتاد. در مسیر راه به ابن عباس گفت: هفت عدد سنگ ریزه برای من بردار. در اثنای مسیر هنگامی که به وادی «محسر» رسید، ناقهاش را با سرعت بیشتری به حرکت در آورد[15]؛ چون این مکانی بود که در آنجا لشکر فیلها هلاک شده بود. به راهش ادامه داد تا اینکه به «منی» رسید. نخست به جمرة عقبه آمد و آن را بعد از طلوع خورشید در حالی که سوار بود، زد و در این موقع گفتن تلبیه را قطع نمود[16]؛ سپس به میدان منی برگشت و در آنجا برای مردم خطبة بسیار رسایی ایراد نمود که در آن به بیان فضیلت و حرمت روز دهم پرداخت و همچنین در مورد فضیلت و حرمت مکه نسبت به سایر شهرهای دیگر سخن گفت و نیز مردم را به پیروی و اطاعت امیری که براساس کتاب خدا رهبری نماید، دستور داد و فرمود: بعد از من کافر نشوید که برخی از شما گردن برخی از شما گردن برخی را بزند و نیز آنها را موظف ساخت که هر چه از او شنیدهاند، آن را تبلیغ نمایند.[17]
در بخشی از این خطبه آمده است که پیامبر از آنها پرسید: آیا میدانید که امروز چه روزی است. گفتند: خدا و رسولش بهتر میدانند؟ فرمود: مگر ذیحجه نیست؟ گفتند: بلی، سپس پرسید: آیا میدانید این کدام سرزمین است؟ آنها فکر کردند شاید میخواهد نام آن را عوض نماید بنابراین، چیزی نگفتند. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: مگر حرم خدا این است؟ گفتند: بلی فرمود: آگاه باشید که خونها، مالها و آبروی شما بر یکدیگر مانند حرمت این روز در این ماه و در این سرزمین، تا روزی که به ملاقات پروردگارتان میآیید، حرام و محترم است؛ سپس فرمود: آیا من پیام خدا را رسانیدم؟ مردم گفتند: بلی. فرمود بار الها! تو گواه باش و افزود که حاضران به غائبان برسانند؛ زیرا چه بسا کسی که به واسطة مبلغی سخنی را میشنود و بهتر از او آن را میفهمد.[18]
سپس به کشتارگاه منی رفت و در آنجا شصت و سه شتر را با دست خود نحر (ذبح مخصوص شتر) کرد. این تعداد به اندازه سالهای عمر ایشان بود؛ سپس به علی دستور داد تا باقیمانده صد شتر را ذبح نماید بعد از آن حلاقی طلبید تا موهای سرش را بتراشد و موها را به کسانی که در اطرافش بودند، داد؛ سپس سوار بر شتر به مکه رفت و طواف اضافه به جا آورد[19]. و بعد از خواندن نماز ظهر در مکه، نزد فرزندان عبدالمطلب که آب زمزم تقسیم میکردند، آمد و گفت: ای بنی عبدالمطلب! آب بکشید و اگر نمیترسیدم که مردم بر شما هجوم میآورند و آب دادن را از شما میگیرند، خودم نیز آب میکشیدم. آن گاه آنها دلوی از آب زمزم را به ایشان دادند، آن حضرت از آن نوشید.[20]
سپس در همان روز به منی برگشت و زدن سنگها را از جمرة اول آغاز نمود؛ سپس به جمرة دوم و بعد از آن به جمرة سوم آمد. در منی نیز دو خطبه ایراد نمود: یکی در روز نحر (دهم) و دیگری در روز بعد (یازدهم) که این خطبه نیز تاکیدی بر مفاد خطبههای سابق ایشان در عرفه و منی بود؛ چون تکرار مطالب در چند خطبه الزامی به نظر میرسید؛ زیرا این اولین و آخرین حج پیامبر بود و این حج نمادی از قدرت و هیبت اسلام و بیانگر نفوذ قدرت اسلام در شبه جزیرة عربستان بود. بنابراین، پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم میبایست این جمع عظیم مسلمانان را به آنچه مهم میدانست، تذکر و توصیه مینمود و موضوع یادگیری بهتر و حفظ مطالب و همچنین شنواندن آنها به گوش کلیة مسلمانان به ویژه فهماندن این مطالب که آنها موظف به تبلیغ مسائلی هستند که از پیامبر شنیدهاند، تکرار مطالب را الزامی میساخت.[21]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم با تأنی، رمی هر سه روز تشریق را تکمیل ساخت؛ سپس به مکه آمد و شب هنگام به وقت سحر، طواف وداع نمود و اعلام بازگشت کرد و مکه را به قصد مدینه ترک نمود[22] و در راه بازگشت از حجه الوداع، روز هجدهم ذیحجه در مکانی به نام (غدیر خم) نزدیک (جحفه) خطبهای ایراد نمود و در بخشی از سخنانش فرمود: ای مردم! من بشری بیش نیستم به زودی من دنیا را ترک خواهم نمود و در میان شمان دو چیز را باقی میگذارم: یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیتم. شما را به خدا سوگند، رعایت اهل بیت مرا داشته باشید و این را تا دو بار تکرار فرمود.[23]
در روایتی دیگر آمده است که دست علی را گرفت و فرمود: هر کس مرا دوست دارد، علی را دوست بدارد، خدایا هر که او را دوست میدارد، تو نیز او را دوست بدار و هر کس با او دشمنی میورزد، تو نیز با او دشمنی کن.[24]
پیامبر به راهش ادامه داد تا اینکه به ذوالحلیفه رسید. شب را همانجا سپری نمود و هنگامی که چشمش به مدینه افتاد، سه بار تکبیر گفت و چنین خواند: «لا اله الا الله وحده، لاشریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شئ قدیر آیبون، تائبون، عابدون، ساجدون، لربنا حامدون، صدق الله وعده، و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده»
و بعد از طلوع خورشید، وارد شهر مدینه شد.[25]
درسها و عبرتها و فوائد
1- تکامل دینی اسلامی است
امت اسلامی در سال دهم هجری به بلوغ دینی و اجتماعی پیشرفتهای رسید و زمینة این تکامل در سال نهم با آمد و شد دستههای مردم از هر سو و اکنون با سفر حج فراهم گردیده بود و امت بزرگی فراهم آمد که تعالیم اسلام را مستقیم از پیامبر فرا میگرفت و دعوت و تبلیغ اسلام را بر عهده داشت و این امر باعث میشد تا دعوت اسلامی برای تمامی ادوار ادامه یابد[26] و علاوه بر آن حجه الوداع نیز زمینه بسیار مناسبی برای تربیت افراد و شکلگیری جامعه اسلامی براساس کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بود.
2- تربیت افراد براساس قطع رابطه با جاهلیت و دوری از گناه
الف - پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در سخنان خود در حجه الوداع به اهمیت قطع رابطة انسان مسلمان با جاهلیت، با بتها، انتقامها، ربا و .... اشاره مینمود و این را فقط به عنوان قانونی کلی برای مخاطبان و برای نسلهای بعدی به صورت تأکید بیان داشت چنانکه فرمود: بدانید که تمام امور جاهلی زیر قدمهای من است، خونهای زمان جاهلی، ربا و ... بخشیده و هدر اعلام میشوند[27]؛ چرا که زندگی جدید هیچ ارتباطی با زندگی گذشتهاش که مملو از چرک و آلودگی بوده است، ندارد.[28]
ب – پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم خود را از ارتکاب گناهان و معاصی بر حذر داشته است چه گناهان ظاهری و چه گناهان باطنی؛ زیرا اثر گناه و معصیت، از دشمنی دشمنان انسان بیشتر خواهد بود و گناه باعث مصائب زیادی برای انسان حتی در این دنیا میشود؛ چنانکه خداوند میفرماید:
{ وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ }(شوری، 30)
«آنچه از مصائب به شما میرسد، به خاطر کارهایی است که خود کردهاید و این در حالی است که خدا بسیاری از گناهان شما را میبخشد.»
همچنین باعث ورود انسان به آتش دوزخ خواهد بود و آثار تخریبی گناه و معصیت بر یک جامعه و ملت، از آثار یورش نظامی بر آنها، ویرانگرتر خواهد بود.[29]
3- تربیت جامعه براساس مبادی اصلی
الف – اخوت و برادری فقط برای رضای خدا، ریسمان محکم و ناگسستنیای است که مسلمانان را با همدیگر مرتبط مینماید؛ چنانکه خداوند میفرماید: ) انما المومنون اخوه ( و پیامبر نیز فرموده است: ای مردم! سخن مرا بشنوید و آن را خوب بفهمید. بدانید که مسلمان، برادر مسلمان است و تمامی مسلمانان، برادرند؛ پس برای هیچ برادری خوردن مال برادر مسلمان روا نیست؛ مگر درصورتی که با رضایت خاطر باشد؛ پس بر خویشتن ظلم روا مدارید و افزود که ریختن خونها، مالها و آبروی شما، بر همدیگر حرام است. همان طور که زیر پا گذاشتن حرمت این روز در این شهر حرام است، تا اینکه به ملاقات پروردگارتان بیایید. آن گاه او شما را از اعمالتان خواهد پرسید. آگاه باشید، بعد از من گمراه نشوید که گردن یکدیگر را بزنید.[30]
ب – رعایت حال ضعیفان جامعه تا آنان تضعیف بنای محکم جامعه را فراهم نسازند[31] بنابراین، پیامبر در سخنانش به رعایت حال زنان که نمونهای از قشر ضعیف جامعه هستند، سفارش و تاکید نمود. به ویژه در حق زنان که در زمان جاهلیت بر آنان ستم زیادی روا داشته میشد، سفارش کرد.[32]
ج – تعاون و همکاری با دولت اسلامی در راستای تطبیق احکام اسلام، حتی اگر حاکم بردهای حبشی باشد، مورد دیگری از سفارشات پیامبر در خطبههای حجه الوداع بود. و این امر خیر و صلاح راعی و رعیت در دنیا و آخرت را در بر دارد.
همچنین آن حضرت با بیان قاعدهای، میزانی پیروی از حاکم و فرماندهی جامعه اسلامی را تعیین کرد و فرمود: تا مادامی که حاکم بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر سخن میگوید، حرف شنوی از او واجب است و در غیر این صورت فرمانبرداری از او جائز نیست؛ پس حاکم، از جانب مسلمانان نمایندة تنفیذ اوامر الهی است.[33]
د – مساوات و برابری: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در این راستا فرمود هیچ عربی بر عجمی و یا عجمی بر عربی و هیچ سفیدی بر سیاهی و بالعکس، فضل وبرتریای ندارد مگرباداشتن تقوا و افزود که تمام مردم از آدم متولد شدهاند و آدم از خاک آفریده شده است[34]. بدین صورت پیامبر مشخص ساخت که نژاد و ملیت و رنگ معیار برتری نیست؛ بلکه اساس فضیلت و برتری، ارزشهای اخلاقی والایی است که موجبات رشد و ترقی انسان را فراهم میسازد.[35]
ه - مشخص کردن منابع شریعت: پیامبر دو منبع را به عنوان منابع اصلی جهت حل مشکلاتی که دامنگیر مسلمانان خواهند گردید، بیان نمود که اگر امت به آنها چنگ زند گمراه نخواهند شد که عبارتاند از: کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم وبه نسلها تضمین نمود که اگر به این دو منبع تمسک جستند تحت هیچ شرایطی گمراه نخواهند شد. بنابراین، نباید صلاحیت استفاده از این منبع را فقط به زمان و مکان و عرف خاص و افراد خاصی منحصر بدانیم.[36]
علاوه بر موارد ذکر شده، پیامبر هم به ذکرمعضلات جوامع و هم به ذکر دوای آنها پرداخت و دوای آنرا التزام کامل به دستورات کتاب خدا و سنت پیامبر دانست و فرمود: «ترکت فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی ابدا کتاب الله و سنتی» «در میان شما چیزی میگذارم که تا مادامی که بدان تمسک جویید، گمراه نخواهید شد و آن عبارت است از: کتاب خدا و سنتم» این علاج دائمی تمام بیماریهای بشر است و این ندای پیامبر در تمام زمانها و مکانها تکرار میشود و جامعة بشری در مشکلاتی که با آنها روبرو خواهد شد، چارهای جز رجوع به کتاب خدا و سنت پیامبر نخواهد داشت و تنها اعتصام و چنگ زدن به این دو منبع زلال شریعت است که مردم را از گمراهی نجات میبخشد و آنها را به راهی که بهتر و با دوامتر است، رهنمود میگردد.
به مرور زمان، تعالیم حیات بخش پیامبر از حدود شبه جزیره عربستان، فراتر رفت و از مرزهای زمان گذشت و خطابی عام است که منحصر به زمان و مکان ویژهای نیست؛ چون ایشان به عنوان رحمتی برای جهانیان فرستاده شدهاند.[37]
شیوة آموزشی در خطبههای حجه الوداع
الف – آموزش عملی: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به تشریح احکام و مناسک حج به صورت عملی پرداخت و به آنها فرمود : «خذوا عنی مناسککم»[38] یعنی مناسک حجتان را از من فرا گیرید بنابراین باید داعیان اسلام، دستورات احکام اسلام را به طور عملی به مردم آموزش دهند. حتی احکامی مثل وضو، نماز و قرائت قرآن را نیز به صورت عملی باید آموزش داد.[39]
ب – تکرار خطبهها: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در ایام حج خطبههای متعددی ایراد فرمود، خطبهای در روز عرفه و دو خطبه در منی و برخی موضوعات مورد بحث در خطبهها نیز تکراری بود. بنابراین، باید داعیان از روش ایراد سخن آن حضرت الگو بگیرند.تا درصورت ضرورت، خطبههای متعددی ایراد نمایند تا مخاطبان آنچه را میشنوند به خاطر بسپارند؛ زیرا هدف از سخنرانی، افاده ی مخاطبان است و اگر افاده بدون سخن و تکرار مطالب حاصل نمیشد، چارهای جز این وجود ندارد که باید مطالب چند بار تکرار شود؛ پس در چنین مواقعی نباید، سخنران سعی نماید تا هر بار مسائل جدیدی را مطرح نماید؛ زیرا هدف فهمانیدن مطالب مورد نیاز به مخاطبان است نه نشان دادن استعداد و توانایی سخنران.[40]
ج – حاضران به غایبان برسانند: این ارشاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم به خاطر آن بود تا مطالب مورد بحث، توسط حاضران هر چه بهتر ثبت و ضبط گردد و به گوش غایبان و نسلهای بعدی برسد تا باعث بهرهوری بیشتر باشد و نیز خاطر نشان ساخت که ممکن است گاهی غایبان، مطالب را از حاضران بهتر درک نمایند و به خاطر بسپارند بنابراین، شایسته است که علما و داعیان پس از ایراد سخن و خطابه، به مخاطبان خود بگویند: شما حاضران به غایبان برسانید.[41]
د – جلب توجه بیشتر مخاطبان: پیامبر با ایراد طرح پرسشهایی دربارة روز، ماه و شهری که در آن به سر میبردند، توجه بیشتر همگان را به سوی مطلب مهمی که میخواست مطرح نماید، جلب نمود؛ چنانکه همه با دقت به سخنان ایشان گوش سپردند تا آن مطلب مهم را بشنوند. قرطبی میگوید: آن حضرت برای آنان سه سؤال مطرح نمود: نخست نام روز، سپس نام ماه و بعد نام شهر را پرسید و پس از هر سوالی، اندکی مکث مینمود تا آنها به اهمیت موضوع پی ببرند و آمادة شنیدن مطلب گردند؛ پس شایسته است که داعیان و علما نیز به پیروی از این سنت آن حضرت، قبل از بیان مطالب مهم، سوالاتی مربوط به مطالب مورد بحث، مطرح نمایند و توجه مخاطبان خود را بیشتر جلب نمایند.[42]
5- برخی احکام فقهی برگرفته شده از حجه الوداع
الف – افطار نمودن حجاج در عرفه
میمونه دختر حارث (همسر رسول خدا) میگوید: مردم در روز عرفه، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم از سختی روزه شکایت کردند، آن حضرت برای افطاری آنان، ظرف شیری طلبید و نوشید.[43]
ب – کیفیت تدفین میتی که در حالت احرام مرده است
ابن عباس میگوید: مردی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در «موقف» (عرفه) سوار بر شترش ایستاده بود که ناگهان از روی شتر افتاد و در گذشت. پیامبر در جریان تدفین ایشان فرمود: او را با آب و سدر غسل دهید و در دو پارچه کفن نمائید و در تدفین او از مواد خوشبو، استفاده نکرده و سرش را نپوشانید؛ زیرا او روز قیامت لبیک گویان بر میخیزد.[44]
ج – حج گزاردن به جای دیگران
ابن عباس میگوید: در حالی که فضل بن عباس، پشت سر پیامبر سوار بر مرکب ایشان بود، زنی (جوان) از طایفة خثعم نزد پیامبر آمد. فضل به او و او به فضل نگاه میکرد پیامبر چهرة فضل را به طرف دیگر برگردانید. آن زن از پیامبر پرسید: آیا از طرف پدر پیرش که نمیتواند مناسک حج را انجام دهد، میتواند حج نماید؟ پیامبر فرمود: بلی و این موضوع در حجه الوداع رخ داد.[45]
د – آسانگیری در مناسک حج
عبدالله بن عمر بن عاص میگوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در حالی که بر مرکبش سوار بود، مردم به ایشان مراجعه نمودند و مسائل حج را میپرسیدند. یکی از آنان گفت: من قبل از رمی (زدن شیطان) قربانی ذبح کردهام؟ ایشان فرمود اشکالی ندارد. راوی میگوید: به پرسشهای همه دربارة جابجایی احکام یا فراموش نمودن آنان فرمود: اشکالی ندارد.[46]
این موارد بخشی از احکام مختصر و برگرفته شده از حجه الوداع است. برای تفصیل بیشتر به آنچه شیخ آلبانی در مورد حجه الوداع نوشته است مراجعه شود. ایشان مسائل حجه الوداع را در هفتاد و دو مسئله شرح نموده است[47]. همچنین دکتر فاروق حماده در کتابی به نام الوصیه النبویه اسلامیه از کتابهای ادبی، حدیثی و سیره، حدود هشتاد و سه مطلب و وصیت از حجه الوداع گردآوری نموده است و به بررسی صحت و سقم و تجزیه و تحلیل آنها پرداخته است و در این راستا خدمات ارزشمندی ارائه نموده است.[48]
فواید نامگذاری ایام حج
روز هفتم ذیحجه را «یوم الزینه» نامیدند؛ زیرا در این روز به زینت و آرایش شتران قربانی پرداختند و روز هشتم را روز «ترویه» یعنی آب دادن یا سیراب نمودن نامیدند؛ چرا که آنان شتران خود را سیراب میکردند و برای خودشان نیز آب حمل مینمودند؛ چون در آن روزگار در عرفه و دیگر اماکن، آبی وجود نداشت و روز نهم را به دلیل حضور در میدان عرفه، روز عرفه میگفتند و روز یازدهم را روز «قر» یعنی قرار و ثبات مینامیدند؛ زیرا در آن روز از نقل و حرکت باز میایستادند. همچنین آن روز را به خاطر اینکه سر حیوانهای ذبح شده را میپختند و میخوردند روز رءوس مینامیدند روز دوم ایام تشریق را «یوم النفرالاول» یعنی روز حرکت به مکه و روز سوم ایام تشریق را «یوم النفرالثانی» نامیدند.[49]
[1]- زاد المعاد، ج 3، ص 595.
[2]- السیرة النبویه فی ضوء المصادر الاصیله، ص 680 – زاد المعاد، ج 3، ص 595.
[3]- البخاری، کتاب المغازی، شماره 4407.
[4]- السیره النبویة، ابوشهبه، ج 2، ص 575.
[5]- السیرة النبویه، ندوی ص 386.
[6]- صحیح السیرة النبویه، ص 664 – السیرة النبویه، ندوی، ص 386.
[7]- بخاری، کتاب الحج، باب التلبیه، شماره 1550.
[8]- مسلم، کتاب الحج، باب حجه النبی، شماره 1218.
[9]- همان.
[10]- همان – صحیح السیرة النبویه، ص 659.
[11]- کوهی است در مزدلفه که قریش در موسم حج به جای عرفه آنجا توقف مینمود.
[12]- صحیح السیرة النبویه، ص 661 – مسلم، کتاب الحج، شماره 1218.
[13]- السیرة النبویه، ندوی، ص 389.
[14]- صحیح السیرة النبویه، ص 662.
[15]- همان – السیرة النبویه، ص 389.
[16]- همان.
[17]- همان، ص 390.
[18]- السیرة النبویة الصحیحه، ج 2، ص 550 – السیرة النبویه، ابی شبهه، ج 2، ص 578.
[19]- السیرة النبویه، ندوی، ص 390.
[20]- مسلم، کتاب الحج، شماره 1218 – صحیح السیرة النبویة ص 663.
[21]- السیرة النبویه، ابی شهبه، ج 2، ص 579 – المستفاد من قصص القرآن، ج 2، ص 515.
[22]- السیرة النبویه، ندوی، ص 390.
[23]- مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب فضل علی بن ابی طالب، شماره 2048.
[24]- السیره النبویه الصحیحه، ج 2، ص 550.
[25]- السیرة النبویه، ندوی، ص 391 به نقل از زاد المعاد، ج 1، ص 249.
[26]- الاساس فی السنة، ج 2، ص 1054.
[27]- فقه السیره، بوطی، ص 331.
[28]- قراءة سیاسیة للسیرة النبویه، محمد قلعجی، ص 303.
[29]- همان.
[30]- مسلم، کتاب الحج، شماره 1218.
[31]- دولة الرسول من التکوین الی التمکین، ص 575.
[32]- فقه السیره، بوطی، ص 332.
[33]- همان، ص 333.
[34]- مسند احمد، 3، ص 411.
[35]- الموسوعة فی سماحة الاسلام، عرجون، ج 2، ص 876.
[36]- فقه السیره، بوطی، ص 333.
[37]- الجانب السیاسی فی حیاة الرسول، احمد محمد بالشمیل، ص 131
[38]- السیرة النبویة الصحیحه، ج 2، ص 549 – مسلم، ج 2، ص 942 شماره 1297.
[39]- المستفاد من قصص القرآن، ج 2، ص 518.
[40]- همان.
[41]- البخاری، کتاب العلم باب قول النبی رب مبلغ شماره، 105.
[42]- المستفاد من قصص القرآن للدعوة و الدعاة، ج 2، ص 518.
[43]- بخاری، کتاب الصوم، باب صوم یوم عرفه، شماره 1989.
[44]- بخاری، کتاب الجنائر، باب الکفن فی ثوبین، شماره 1265.
[45]- بخاری، کتاب الحج، باب وجوب الحج و فضله، شماره 1513.
[46]- بخاری، کتاب العلم، باب الفتیا علی الدابة، شماره 83.
[47]- السیرة النبویة فی ضوء المصادر الاصلیه، ص 683.
[48]- همان، ص 681.
[49]- السیرة النبویه، ابی شهبه، ج 2، ص 579.
به نقل از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد دوم، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین.
0 نظرات:
ارسال یک نظر