نقدي بر تيجاني درباره اينكه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم اصحابش را مورد نكوهش قرار داده است




 
نوشته: خالدعسقلانی
ترجمه: اسد الله موسوي

 

نقدي پيرامون استدلال تيجاني درباره اينكه حديث حوض، صحابه رضی الله عنه  را مذمت كرده است.
تيجاني مي گويد: رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: ((در حالي كه مي خواهم برخيزم گروهي ظاهر شد و من آنان را شناختم. شخصي در آن ميان بيرون آمد و گفت: بيا، من گفتم به كجا؟ گفت: به دوزخ. من گفتم: آنان چه كساني هستند؟ گفت: آنان بعد از تو مرتد شدند و به عقب يعني به كفر برگشتند و من نمي بينم كه از آنها، بجز تعداد اندكي مثل شتران سرگردان (همل النعم) كه از گله جدا مي شوند نجات پيدا كنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: من جلوتر از شما به حوض كوثر حاضر خواهم شد. هر كس از كنار من رد شود، از آن مي نوشد و هر كس از آن بنوشد بار ديگر تشنه نمي شود. گروهي براي آب نوشيدن بر سر حوض مي آيند كه من آنان را مي شناسم آنان مرا نيز مي شناسند. آنگاه ميان من و آنان جدايي مي افتد. من مي گويم: آنان را بگذاريد ياران من هستند. به من گفته مي شود: شما نمي دانيد كه بعد از شما چه كرده اند؟ آنگاه من مي گويم: دور باد، دور باد كسي كه بعد از من، دينم را تغيير داد.)) كسي كه نگاه عميق بر اين روايات كه علماي اهل سنت آنها را در كتب صحاح خود نقل كرده اند، بياندازد، شك نمي كند مبني بر اينكه اغلب صحابه بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  متغير شدند، متحول شدند حتي مرتد شدند. مگر تعداد اندكي كه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  آنها را به ((همل نعم)) تعبير فرمود. آقاي تيجاني مي گويد: امكان ندارد كه مصداق اين احاديث گروه سوم صحابه كه منافقين باشند، قرار داده شوند، زيرا نص صريح حديث، يعني خود رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  درباره آنان فرمود: ((فاقول اصحابي)) من مي گويم آنان اصحاب من بودند.[1]
با توسل به توفيق حضرت حق استدلالات واهي و بي سر و ته آقاي تيجاني را چنين پاسخ خواهيم گفت:
نخست عرض شود كه اين دو حديث، در بخاري و مسلم با اين الفاظ وارد نشده اند. آقاي تيجاني حديث اول را كاملاً نقل نكرده است و اين خيانت از كسي كه از كوچكي به تحريف، دروغ و تضاد گويي عادت كرده است، بعيد نيست. روايتي كه در بخاري آمده است چنين است: حضرت ابوهريره از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  نقل مي كند كه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: ((در حالي كه خواب بودم، ناگهان به گروهي رسيدم كه من آنان را مي شناختم. وقتي آنان را شناختم. شخصي از ميان آنان گفت: ((بيا)) گفتم كجا؟ او گفت: به خدا سوگند، بسوي دوزخ. گفتم: آنان چه كساني هستند؟ آنان گفتند: آنان كساني هستند كه بعد از شما مرتد شده به عقب برگشته اند. ناگاه به گروهي ديگر رسيدم. وقتي آنان را شناختم، شخصي از ميان آنان گفت: ((بيا)) گفتم: ((كجا))؟ گفت: به سوي دوزخ، گفتم: آنان چه كساني هستند؟ گفتند: آنان كساني هستند كه بعد از تو مرتد شده و به كفر برگشته اند. پس كسي از آنان را رستگار نمي دانم، مگر مانند ((همل النعم)). علاوه بر اينكه آقاي تيجاني بخشي از روايت را حذف نموده است، امام مسلم اين روايت را در صحيح خود نقل نكرده است. . . فتأمل.
ثانياً: عرض مي شود: آري، مي پذيرم كه اهل سنت احاديثي شبيه اين حديث را در صحاح خود نقل كرده اند ولي سوال اين است آيا تو هرگز به اقوال و تفاسير و شروح اهل سنت پيرامون اين روايات نگاه كرده اي كه آنان چه تفسيري كرده اند يا اينكه مانند حسب عادت خود، اين احاديث را طبق ميل خودت تفسير كرده اي؟ آري، حق و حقيقت براي هر خواننده اي كه ديدگاه علماي اهل سنت برايش نقل شود، روشن خواهد شد و آنان بخوبي خواهند دانست كه مصداق اين احاديث چه كساني هستند؟
ثالثاً: عرض شود كه علما درباره حقيقت و مصداق مرتدين وارده در حديث، اختلاف نظر دارند: قبيصه مي گويد: هم الذين ارتدوا علي عهد ابي بكر رضی الله عنه . يعني مرتدين مذكور در حديث كساني بودند كه در دوران خلافت حضرت ابوبكر رضی الله عنه  مرتد شدند و كشته شده و در حال كفر از دنيا رفتند. خطابي مي گويد: هيچ فردي از صحابه مرتد نشده است البته گروهي از اعراب باديه نشين كه نقش چنداني در دين نداشتند، مرتد شدند. و اين ارتداد اعراب باديه نشين هرگز موجب نقص و عيب براي صحابه رضی الله عنه  نمي شود. اين التين مي گويد: ممكن است منظور از مرتدين، منافقان و مرتكبان گناهان كبيره باشند.[2] ابن حجر در فتح الباري مي گويد: ممكن است مصداق حديث كساني از اعراب باديه نشين كه بخاطر طمع يا خوف مسلمان شده بودند، باشد.[3] امام نووي مي گويد: علما درباره مصداق اين حديث اختلاف نظر دارند. بعضي ها مي گويند: همان منافقان مرتد هستند. برخي ديگر بر اين باور هستند كه منظور از آنان كساني هستند كه در زمان رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  بودند و بعد از وي مرتد شدند.[4] بعضي از علما مي گويند: منظور از آنان اهل بدعت و پيروان هواي نفساني هستند. ابن حجر مي گويد: آنان اصحاب گناهان كبيره و اهل بدعت هستند كه در حال اسلام از دنيا رحلت كرده اند. امام نووي مي گويد: منظور از آنان، نافرمانان و مرتكبان گناه كبيره كه در حال توحيد از دنيا رفته اند، مي باشد. و هم چنين اهل بدعتي كه بخاطر بدعت خود از اسلام خارج نشده اند. امام حافظ ابن عبدالبر مي گويد: ((كليه كساني كه در دين، نوآوري و بدعت ايجاد كردند، روز قيامت جزء مطرودين و راندگان از حوض خواهند بود. مانند، خوارج، روافض و تمام بندگان هوا و هوس.[5] امام ابواسحاق شاطبي مي گويد: راجحترين اين است كه آنان از جمله افراد امت مسلمه هستند بدليل علامات و آثاري كه در آنان وجود دارد، يعني ((غر و تحجيل)) سفيدي و درخشندگي اعضا وضوء. زيرا اين آثار در كساني كه كافر مطلق هستند ديده نخواهد شد. زيرا در حديث ((قد بدلوا بعدك)) آمده است. اگر كافر مطلق مي بودند، چنين مي گفت: ((قد كفروا بعدك)) مناسب ترين مصداق ((بدلوا بعدك)) همان تبديل كردن سنت است كه اهل بدعت آن را انجام مي دهند. كساني كه منافقان را مصداق حديث مي دانند با آنچه كه مقصود ما است منافات ندارد. زيرا منافقين به قصد تقيه شريعت را پذيرفته اند نه بقصد عبادت. لذا آنان شريعت را در غير موضع اصلي خود مورد استفاده قرار داده اند و اين عين بدعت و نوآوري در دين است.[6] بدين ترتيب، مرتدين در حديث، شامل هر دو گروه، مرتدين و منافقين مي باشد، علاوه بر اين اهل هوي و اهل بدعت را نيز در بر مي گيرد. با اين تفاسير براي همگان روشن است كه صحابه كرام از جمله كساني نيستند كه حديث مذكور آنان را مصداق خود قرار دهد. ولي وقتي مي بينم كه اين آقاي (هدايت يافته) جز معارضه با حق و مخالفت با آن به كمتر چيزي قناعت نمي كند، چاره اي ندارم بجز اينكه آراء و ديدگاه هاي شيعيان او را داير بر اينكه منظور از مرتدان مذكور در حديث چه كساني هستند، بيان كنم تا حق از باطل جدا شود. در واقع اين خواست خداوند است كه حق را از زبان آنان جاري كند. اينك آقاي طبرسي كه از علماي بزرگ شيعه است، در تفسير مجمع البيان در شرح ) فَأَمَّا الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ) مي گويد: درباره اينكه مصداق اين آيه چه كساني هستند، اختلاف نظر وجود دارد. آقاي طبرسي بعد از نقل چهار ديدگاه مختلف در پايان مي گويد: مصداق اين آيه اهل بدعت و صاحبان هوس از اين امت هستند. سپس از حديث ارتداد بر اين مدعاي خود استدلال مي كند و مي گويد: قول چهارم اين است كه منظور از مرتدين (در حديث) اهل اهواء و اهل بدعت اين امت هستند. آقاي طبرسي اضافه مي كند و مي گويد: از حضرت علي (ع) و قتاده مروي است كه مصداق حديث كساني كه بصورت ارتداد كافر شدند. و از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  روايت مي كند كه آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: به خدا سوگند كساني بر حوض كوثر مي آيند كه در دنيا با من همراه بودند. وقتي مي بينم كه جلوي آنان گرفته مي شود، مي گويم: آنان ياران من هستند، ياران من هستند و ياران من هستند. گفته مي شود: شما نمي دانيد كه آنان بعد از مومن شدند چه كرده اند؟ آنان مرتد شده بسوي كفر برگشتند. ثعلبي در تفسيرش اين قصه را نقل كرده است. ابوامامه باهلي مي گويد: منظور از آنان خوارج هستند. از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  درباره خوارج آمده است: آنان چنان از دين مي گريزند كه تير از نشانه مي گريزد.[7] كوچكترين اشاره اي در كلام جناب طبرسي ديده نمي شود مبني بر اينكه مصداق حديث صحابه كرام هستند. اين است آقاي كاشاني از علماي بزرگ شيعه. ايشان در تفسير آيه مذكور از حديث مذكور استفاده نموده مي گويد: مصداق آن اهل بدعت و دل باختگان هوا و هوس و صاحبان آراء باطله هستند. فيقول في المجمع عن اميرالمومنين هم اهل البدع و الأهواء و الأراء الباطله من هذه الأمه)). آري، اين بود اقوال و آراء علماي شيعه در تفسير حديث مذكور. آقاي تيجاني هر چند كه خواسته باشد، نمي تواند آراء و اقوال را تحريف كرده بگويد كه مصداق حديث اصحاب گرامي رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  هستند. زيرا آنان (علماي شيعه) كوچكترين اشاره اي داير بر اينكه مصداق حديث ارتداد و آيه، صحابه گرامي هستند، نكرده اند. و بهترين دليل بر اين مدعا اين است كه آنان در بسياري موارد صحابه را مورد طعن قرار داده اند (به تفسير الصافي نوشته آقاي كاشاني مراجعه شود) و بسياري از آيات قرآن را كه با صحابه كوچكترين پيوندي نداشته اند، ربط داده اند. بجز همين آيه (الَّذِينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ) خدا را هزاران سپاس كه ديدگاه و مستدل آنان بجاي سود و نفع به ضرر آنان تمام شده است. از بحث مذكور كاملا روشن است كه حديث، صحابه رضی الله عنه  را در بر ندارد. زيرا صحابه رضی الله عنه  نه مرتد بودند، نه مبتدع و نه پيروان هوا و هوس. حتي بخاطر اينكه شك و ترديد را در اين باره از بين برده باشم و شامل نشدن صحابه قطعي گردد تا ايمان اهل سنت كه هدايت شده اند، و گمراهي و ضلال شيعيان كه راه ضلالت را اختيار كرده اند، بيشتر شود، مناسب مي دانم آراء و ديدگاه برخي از علماي تشيع داير بر معصوم بودن صحابه رضی الله عنه  از ارتداد[8] را تقديم خوانندگان محترم كنم. اما اين نكته كه صحابه از ارتداد معصوم هستند، حضرت علي بن ابي طالب كه به گمان شيعه وصي رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  مي باشد، اين مطلب را در جاهاي متعدد در معتبرترين كتب مرجع شيعه اظهار كرده است. علاوه بر اين، ائمه بزرگ شيعه از فرزندان حضرت علي رضی الله عنه  نيز معصوم بودن صحابه از ارتداد و پاك بودن از بدعتها را در نطقها و تصانيف خود ذكر كرده اند. آري، اين است. امام معصوم فرقه اثنا عشريه كه اصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم  را ستوده و در نمازها و دعاها در حق آنان دعاي رحمت و مغفرت مي كند چون آنان سيد خلق (محمد صلی الله علیه و آله و سلم ) را در نشر و پخش توحيد و تبليغ رسالت و دين خداوند به بندگانش، ياري كرده اند. امام معصوم نزد روافض اثنا عشري[9] (زين العابدين) در دعاي خود: . . . با تقاضاي مغفرت و خشنودي الله براي آنان (اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم )، مي گويد: پروردگارا، بالخصوص ياران و اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ، آناني كه به بهترين وجه پيامبر را همراهي كردند، در نصرت و ياري رساندن به او بهترين امتحان را دادند، از وي حراست كردند، در اطاعت از او از همديگر پيشي مي گرفتند، دعوت وي را به سرعت اجابت كردند، دليل رسالت او را بلافاصله پذيرفتند، در حمايت از دين او زن و فرزندان را رها كردند، در تثبيت و تقويت نبوت او با پدران و فرزندانشان به جنگ برخاستند و در پايان به بركات وجودي آن حضرت در برابر دشمنان به پيروزي نايل آمدند، هم چنين مغفرت كن و خشنود باش از كليه كساني كه از محبت او بي قرار بودند و محبت وي را تجارتي سودمند مي دانستند. و كليه كساني را كه بخاطر پيوند با او (حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ) مورد هجران و فراق فاميل و خانواده قرار گرفتند و آنگاه كه در سايه قرابت او نشستند، ساير قرابت و خويشاونديها را رها ساختند. پروردگارا،  در آنچه كه آن را از تو نخواسته اند، آنان را فراموش نكن. از رضوان خود آنان را راضي به گردان.
آنان در معيت پيامبر تو خلق را بسوي تو، دعوت مي كردند. هجرت و ترك وطن آنان را كه بخاطر تو انجام گرفت و بيرون آمدن آنان از گشادگي رزق بسوي تنگي رزق را تقدير كن. پروردگارا، تابعين اصحاب پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  را كه به خوبي از آنان تبعيت كردند و آنان را كه نزد خدايشان چنين دعا مي كردند: پروردگارا! ما را و برادران ما را كه در ايمان از ما پيشي گرفتند، بهترين پاداش را عنايت بفرما. همان تابعيني كه از آثار قدمهاي صحابه تبعيت كردند، راه آنان را ادامه دادند، مسير آنان را اختيار كردند. شك و ترديد در بينش آنان خلل نيانداخت. شك و ترديد از ادامه خط مشي و پيروي از گلدسته هدايت آنان، مانع نشد. آنان صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  را ياري كرده از راه و دين آنان تبعيت كردند. بر سلامت دين و ايمان آنان اتفاق نظر داشتند. در اداي رسالت آنان را متهم نكردند. پروردگارا، بر تابعين از امروز تا قيامت رحمت بفرست. بر ازواج، اولاد آنان و بر كليه كساني كه از تو اطاعت مي كنند، رحمت بفرست. رحمتي كه آنان را از معصيت تو باز دارد، و در گشادگي هاي بهشت تو آنان را داخل كند و از مكر و حيله شيطان آنان را حفاظت كند.[10]
آقاي كليني در اصول كافي كه از كتب مرجع شيعه است، روايتي را از منصور بن حازم چنين نقل مي كند: از ابي عبدالله پرسيدم: اگر من از تو سوال كنم، پاسخت به من با جوابي كه به ديگران مي دهي تفاوت دارد. چرا؟ ابي عبدالله گفت: ((ما مردم را به زيادت و نقصان پاسخ مي دهيم)) عرض كردم: درباره اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  براي ما سخن بگو، آيا آنان درباره ي حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم  راست گفتند يا دروغ؟ ابوعبدالله گفت: راست گفته اند. عرض كردم: پس چرا اختلاف كردند؟ فرمود: مگر نمي داني، يك شخص در محضر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  مي آمد و از وي سوال مي كرد، جوابي به او داده شد. بعد پاسخي ديگر به او گفته مي شد كه جواب اول را نسخ مي كرد. لذا احاديث به وسيله احاديث ديگر منسوخ مي شوند.[11]
امام حسن عسكري، امام يازدهم شيعيان در تفسير خود مي گويد: حضرت موسي (ع) از پروردگار خود سوالاتي نمود كه يكي از سوالها اين بود: آيا از ميان ياران پيامبران، بهتر از ياران من كسي را سراغ داري؟ خداوند به موسي فرمود: اي موسي، مگر نمي داني كه فضيلت اصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم  در برابر فضيلت ياران ساير پيامبران مانند فضيلت آل محمد در برابر آل ساير پيامبران و مانند فضيلت محمد صلی الله علیه و آله و سلم  در برابر فضيلت ساير پيامبران است.[12] در جاي ديگر مي گويد: اگر يك شخص از بهترين اصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم  با اصحاب تمام پيامبران مقايسه شود، فضل و برتري با صحابي محمد صلی الله علیه و آله و سلم  است.[13]
بعد از اين اظهارات علماي فريقين و بعد از اين شواهد و قرائن، روشن است كه اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  از مرتد شدن و برگشتن بسوي كفر معصوم هستند. اين مساله كه اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  از بدعت و آراء باطله محفوظ هستند يا نه؟ آقاي قمي در كتابش ((الخصال)) از هشام بن سالم از ابي عبدالله چنين نقل كرده است: ((لم يرفيهم قدري ولا مرجئ ولا حروري)) يعني در ميان اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  قدري، مرجئه و حروري (اهل البدعه و الاهوا) ديده نمي شود. هم چنين معتزلي خوارج و اهل راي باطل نيز در آنان وجود ندارد. آنان شب و روز گريه مي كردند و از خداوند مي خواستند كه قبل از اينكه به نان خمير برسند. آنان را موت دهد.[14] از اين عبارات و از شهادت كتب شيعيان و ائمه آنها، براي ما كاملاً روشن است كه صحابي گرامي رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  از بدعات سالم و محفوظ هستند. فماذا بعد الحق إلا الضلال يا تيجاني.
آقاي تيجاني بعد از حق بجز گمراهي چيزي ديگر وجود دارد؟!

4- استدلال جناب تيجاني از قول پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  ((اصحابي)) داير بر اينكه آنان كه از حوض رانده مي شوند)) اصحاب هستند. قابل قبول نيست. زيرا براي روشن شدن مصداق كلمه ((اصحابي)) كه در آن حديث آمده است، لازم است كه تمام احاديث وارده در اين باب جمع كرده شوند و در غير اين صورت تعيين مصداق و معني اصلاً اعتباري ندارد. اما كلمه ((صحبت)) اسم جنس است. در شرع و لغت مرز مشخصي براي آن وجود ندارد و عرف درباره آن متفاوت است. رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  صحبت را در حديث، مقيد به زمان ننموده و مقدار آن را بيان نكرده است. بلكه حكم را به مطلق آن معلق نموده است و مطلق صحبت معني و مفهومي بجز رويت به معني ((ديدن)) ندارد. و در اين باره كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم ، منافقين و كساني را كه بعد از وي مرتد شدند را رويت كرده است هيچ گونه اختلافي نيست با اين توضيح جاي ترديد باقي نمانده است كه مصداق ((اصحابي)) در حديث مذكور مرتدين و منافقين هستند. امام احمد و طبراني به سند حسن از حديث مرفوع ابي بكره چنين نقل كرده اند: ليردن علي الحوض رجال ممن صحبني ورآني.[15] بر حوض كوثر كساني نزد من مي آيند كه من آنان را ديده ام و در مجلس من آمده اند. علاوه بر اين رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  آنان را به صيغه تصغير[16] ياد كرده است كه حكايت از تحقير آنان دارد و رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  اصحاب خودش را تحقير نمي كند. علاوه بر اين در بعضي روايات، كلمات مختلفي آمده است. مثلاً، ((من امتي))، ((رجال منكم)) و ((زمره)). اين واژه هاي مختلف در روايات مختلف آمده اند. لذا صحيح نيست كه معني فقط از يك نقل گرفته شود. اصول اين گونه واژه ها نمي توانند دليلي بر مذمت صحابه باشد. لذا ظاهر امر اين است كه استدلال از اين لفظ بر مذمت صحابه چيزي جز خزعبلات و ياوه گويي هاي تيجاني بشمار نمي آيد.

5- اما اينكه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  آنان را مي شناسد، اصلاً دلالتي بر صحابه بودن آنان ندارد. زيرا لازم نيست كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  شخص آنان را بشناسد. ممكن است شناخت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  بخاطر آثار، علائم و خصوصياتي كه در آنان ديده مي شود، باشد. همانطور كه در حديث مسلم توضيح داده شده است. از ابوهريره مروي است كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: امت من نزد من در كنار حوض كوثر مي آيند. من مانند صاحب شتر كه شتران بيگانه را از گله خود مي راند و دور مي كند، بعضيها را دور خواهم كرد. صحابه عرض كردند: اي پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم  شما ما را مي شناسيد؟ پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: آري، شما علائم و آثار به خصوص خواهيد داشت. شما در اثر وضوء، سفيدي و درخشندگي به خصوص همراه خواهيد داشت و در چنين حالتي نزد من خواهيد آمد . . . الخ از اين حديث مستفاد مي شود كه اهل بدعت و نفاق نيز با آثار و علايم درخشندگي وضوء حشر خواهند شد. كلمه ((منكم)) كه در حديث مسلم آمده است ميم در آن براي جمع است. اشاره است به اينكه همه آنان با آثار و علائم مومنان حشر خواهند شد. همان طور كه در حديث ((پل صراط)) آمده است. ((و تبقي هذه الأمه وفيها منافقوها)) يعني اين امت باقي مي ماند و منافقان در ميان آنان هستند. اين حديث دال بر اين مطلب است كه منافقين و اهل بدعت همراه با مومنان و علايم و آثار آنان حشر خواهند شد. سياق حديث نيز مويد اين مطلب است.
بعد از اين همه توضيحات و اظهارات علماي فريقين، حمل اين روايات بر صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  و مهاجرين و انصار كه در راس آنان حضرت ابوبكر، حضرت عمر، حضرت عثمان، حضرت علي، حضرت زبير، حضرت طلحه، و حضرت معاويه رضوان الله عليهم اجمعين قرار دارند، به دلايل مختلف صحيح نيست. نخست بخاطر اينكه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  از اصحاب خود اظهار رضايت نموده از آنان دفاع كرده است. و فرموده است: ((خير الناس قرني ثم الذين يلونهم، ثم الذين يلونهم، ثم الذين يلونهم))[17] (بهترين مردم، مردم قرن من هستند سپس كساني كه بعد از آنها مي آيند، سپس كساني كه بعد از آنها مي آيند، سپس كساني كه بعد از آنها مي آيند.) در اين حديث بهتري براي دوران صحابه ثابت شده است. امام مسلم از ابي برده و او از پدرش حديثي را چنين نقل كرده است: رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  سر را به طرف آسمان بلند كرده فرمود: ((ستاره ها امانت دار و محافظ آسمانها هستند، هرگاه ستاره ها از بين بروند، آسمانها مورد تهديد جدي قرار خواهند گرفت و من امانت دار و محافظ اصحاب خود هستم. هرگاه من بروم اصحاب من مورد تهديد جدي قرار خواهند گرفت و اصحاب من محافظ امت من هستند. هرگاه آنان بروند، امت من مورد تهديد جدي قرار خواهد گرفت)) يعني بدعتها، فتنه ها و آفتهاي ديني بروز خواهند كرد. قرن شيطان ظاهر مي شود، روميها بر مسلمانان غلبه خواهند كرد مكه و مدينه هتك حرمت خواهند شد. اين از معجزه هاي آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم  است.[18] علاوه بر اين، رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  اصحاب خود را بشارت بهشت داده است. از عبدالرحمن بن عوف مروي است كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: ابوبكر در بهشت است، عمر، علي، طلحه، زبير، عبدالرحمن بن عوف، سعيد بن زيد و ابوعبيده بن جراح در بهشت هستند.[19] امام احمد در مسند خود حديث مرفوعي را از جابر بن عبدالله چنين نقل كرده است: ((لن يدخل النار رجل شهد بدراً و الحديبيه))[20]  كسي كه در غزوه بدر و حديبيه حاضر بوده است هرگز به دوزخ نخواهد رفت. پيامبر از دنيا رحلت كرد در حالي كه از اصحاب و يارانش خشنود بود.[21] علاوه بر دلايل و شواهد ياد شده هيچ دليلي وجود ندارد حتي يك نفر از انصار و مهاجرين مرتد شده باشد. اما عبدالقادر بغدادي در كتاب ((الفرق بين الفرق)) مي نويسد: تمام اهل سنت اتفاق دارند بر اينكه، آناني كه بعد از وفات رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  مرتد شدند. از قبايل، كنده، حنيفه، فزاره، بني اسد و بني بكر بن وايل بودند. از انصار و مهاجرين قبل از فتح مكه نبودند. مهاجر در اصطلاح شريعت به كساني گفته مي شود كه قبل از فتح مكه به طرف مدينه هجرت كرده باشد. به فضل و لطف الهي همه مهاجرين و انصار بر دين راست و صراط مستقيم ثابت قدم ماندند.[22] به توجه به اين حقايق تاريخي گفته آقاي تيجاني داير بر اينكه اكثر صحابه رضی الله عنه  مرتد شدند مگر مقدار اندكي، چگونه صحت دارد و چه توجيهي براي آن ممكن است؟ اكنون از آقاي تيجاني سوال مي شود: آيا رسول صلی الله علیه و آله و سلم  سخن متضاد مي گويد؟ به صحابي خودش مي گويد: تو در بهشت هستي، او را وعده بهشت مي دهد و بعد او را جزء كساني مي بيند كه از حوض رانده خواهد شد؟! آيا اين طعن و عيبجويي صريح در حق پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  نيست؟ (فداه ابي وامي ونفسي). قطعاً رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  مي دانست كه اصحاب او بعد از وي مرتد نخواهند شد. طبراني به سند صحيح از حضرت ابي الدرداء روايت كرده است كه:
ابي الدرداء مي گويد: اي رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، از خداوند بخواه تا مرا از آنان (مرتدان، منافقان، اهل بدعت) نگرداند. رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: تو از آنان نيستي.[23] علاوه بر اين حديثي را كه تيجاني با تحريف ذكر كرده است و در آن چنين آمده بود ((بينما أنا قائم)) به معني من ايستاده بودم و صحيح آن ((بينما أنا نائم)) (در حالي كه من خواب بودم)، مي باشد. حاصلش اين است كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم ، آنچه را كه در قيامت براي اصحابش پيش خواهد آمد، در دنيا در عالم خواب و رويا مشاهده كرد. اگر صحابه از جمله كساني مي بودند كه مرتد مي شدند حتماً پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  اين را متذكر مي شد. آيا هيچ انسان عاقلي مي پذيرد كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  از حال و احوال اصحابش بي خبر بود؟! باور نمي كنم حتي يك نفر چنين تصوري داشته باشد غير از جناب تيجاني (هدايت يافته). اگر چنين مي بود، رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  در حق كسي كه از ديدگاه او بزرگتر، محبوبتر و نزديكتر بود، مانند حضرت ابوبكر رضی الله عنه ، هرگز نمي گفت: ((انت عتيق الله من النار))[24] تو آزاد شده خداوند هستي از دوزخ. و درباره حضرت عمر رضی الله عنه  نمي فرمود: وارد بهشت شدم، ساختمان بسيار مجللي را كه از طلا ساخته شده بود، ديدم. پرسيدم: اين ساختمان متعلق به چه كسي است؟ گفتند: متعلق به يك جوان قريشي است. گمان كردم. آن جوان قريشي من هستم. پرسيدم: آن جوان قريشي چه نام دارد؟ گفتند: عمر بن خطاب.[25] و درباره حضرت عثمان چنين نمي فرمود: ((عثمان في الجنه)) عثمان در بهشت است. علاوه بر اين، براي من روشن نيست كه راوي حديث ((انقلاب)) (حديث ارتداد) كه صحابي جليل القدر، حضرت ابوهريره رضی الله عنه  است و بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  حديث را روايت مي كند، آيا خودش را از جمله مرتدان كه از حوض رانده مي شوند، مي داند يا نه! ! و هم چنين هشتاد صحابي ديگر كه در روايت حديث با او شريك هستند آيا خودشان جزو مرتدان مي دانند؟!!.

6- اگر آقاي تيجاني به اين حقايق اعتراف نمي كند، بر وي لازم است، مشخص كند كدام صحابه مشمول حديث ارتداد هستند؟ اگر جواب مشخصي داده نمي شود، آنگاه لازم است كه ارتداد شامل حال صحابه اي بشود كه از ديدگاه شيعه صحابه اخيار و منتخب هستند. لذا حديث مذكور بدون شك، شامل علي بن ابي طالب، حسن، حسين، عمار بن ياسر، ابوذر غفاري، سلمان فارسي، مقداد، خذيمه بن ثابت و ابي بن كعب مي شود و استثناء اين گروه از صحابه گرامي مقدور نمي باشد مگر اينكه دليلي وجود داشته باشد. اگر آقاي تيجاني مدعي شود داير بر اينكه احاديثي وجود دارد كه اين گروه را مستثني مي كند. و اهل بهشت بودن آنان را اثبات مي كند، مي گويم دهها دليل از كتاب و سنت وجود دارد مبني بر اينكه آن عده از صحابه كه تو آنان را از جمله مرتدان و رانده شدگان از حوض كوثر مي داني، مورد پسند الله هستند و خداوند سبحان رضايت خود را از آنان اعلام داشته، آنان مومنين واقعي هستند و از دلايل قطعي بهشتي بودن آنان ثابت است. ((فما هو جوابك فهو جوابنا)) يعني آنچه كه جواب تو است، عيناً جواب ما است. اي تيجاني هدايت يافته!؟

7- درباره ي اين جمله حديث ((إنك لا تدري ما احدثوا بعدك)) (تو نمي داني كه آنان بعد از تو در دين چه بدعتها ايجاد كردند) ـ بايد عرض شود كه: اين از جمله مسلمات است كه صحابه كرام بعد از وفات رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  دين را تبديل نكردند و هيچ گونه بدعتي در دين اضافه نكردند. سيد محمد صديق حسن قنوجي بخاري در كتاب خود ((الدين الخالص)) نقل كرده است كه: يك شخص رافضي از يك شخص سني پرسيد: ما تقول حق الصحابه؟ نظر تو درباره صحابه رضی الله عنه  چيست؟ آن مرد سني گفت: ((اقوال فيهم ما قال الله تعالي في كتابه)) يعني نظر من درباره ي صحابه رضی الله عنه  همان است كه خداوند در كتاب خود بيان فرموده است. منظور آن مرد سني اين آيه) رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ) بود. يعني خداوند از صحابه خشنود است و آنان از خداوند خشنود هستند ـ رافضي گفت: ((إنهم بدلوا بعد النبي صلی الله علیه و آله و سلم )) يعني آنان بعد از پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  دين را تغيير دادند. سني گفت: خداوند مي فرمايد: ((وما بدلوا تبديلاً)). يعني آنان هيچ گونه تبديلي در دين نياوردند و علاوه بر اين، ما چنين خدايي را سراغ نداريم كه نسبت به چيزي خبر بدهد و نداند كه بعدها چه تحولي در آن بوجود مي آيد.[26] اگر آقاي تيجاني (هدايت يافته) مدعي است كه صحابه امور زيادي در دين ايجاد كردند، مانند رد ولايت اهل بيت، و تحريف قرآن، و غيره. إن شاء الله در صفحات آينده اين كتاب اين ادعاها را بطور تفصيلي جواب خواهيم داد.

8- اين گفته ي تيجاني كه ((اكثر صحابه متغير شدند و تبديل كردند حتي مرتد شده به كفر برگشتند مگر تعداد اندكي كه به ((همل النعم)) يعني شترهاي سرگردان تعبير شدند)) اين گفته ي او دليل روشني بر جهالت آقاي تيجاني است. جناب تيجاني مانند كسي است كه در تاريكي شب هيزم جمع مي كند (حاطب ليل) هر آنچه كه به گمان باطل او نقص و عيب صحابه رضی الله عنه  را در بر مي گيرد، آن را نقل مي كند. اما او بايد متوجه شود كه منظور رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  از ((همل النعم)) كساني هستند كه به حوض نزديك مي شوند و قصد آب خوردن مي كنند اما جلوي آنان گرفته مي شود، نه كليه كساني كه براي آب خوردن از دست رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  وارد حوض مي شوند. در بعضي روايات كلمه ((رهط)) آمده است، از حضرت ابوهريره رضی الله عنه  مروي است كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: ((يرد علي يوم القيامه رهط من اصحابي . . . الخ يعني روز قيامت گروهي از اصحاب من نزد من مي آيند. آنان از ورود به حوض منع كرده مي شوند. من خواهم گفت: پروردگارا آنان اصحاب من هستند. مي گويد: تو نمي داني كه بعد از تو آنان چه كردند، آنان مرتد شده بسوي كفر برگشتند.[27] معني ((رهط)) همان طور كه همگان مي دانند، كمتر از ده نفر مي باشد.[28] اما صحابه رضی الله عنه  حتماً از حوض آب مي نوشند. لذا گفته ي تيجاني كه اكثر صحابه مرتد شده اند. حكايت از سطحي نگري و كوتاه فكري او دارد. اين عقل و خرد را به او تبريك مي گويم.

9- آقاي تيجاني در صحبتهاي خود دچار تناقض و تضاد شرم آوري شده است. او مي گويد: ((لا يمكن باي حال حمل الأحاديث علي القسم الثالث و هم المنافقون لأن النص يقول: فاقول اصحابي.))
در هيچ شرايطي ممكن نيست كه مصداق اين احاديث دسته سوم كه همانا منافقين هستند قرار داده شوند. زيرا خود نص مي گويد: آنان اصحاب من (رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ) هستند.!!؟ سبحان ربي إن هذا لشئ عجاب)). سخن بسيار حيرت زا و شگفت آوري است. مي گويد: منافقين از صحابه نيستند آيا خود او (اصحاب) را به سه3 دسته كه آخرين آنها منافقين بودند، تقسيم نكرده بود؟ و اينجا منكر آن شده مي گويد: در هيچ شرايطي منافقين را نمي توان مصداق اين احاديث معرفي نمود، چون نص درباره آنان مي گويد: ((اصحابي))؟؟! از اين مردك (هدايت يافته) سوال مي شود. كه كدام شق را مي پذيرد و كدام موضوع را اختيار مي كند. اگر مي گويد: يك نوع و گروه از صحابه، منافقين هستند، قول خودش را نفي مي كند. اگر مي گويد كه منافقين گروهي از صحابه نيستند، كتابش از اول تا آخر بايد عاطل و باطل تلقي شود زيرا خود او بصورت روشن و واضح گفته بود كه منافقين از گروه صحابه هستند. بخاطر اينكه آقاي تيجاني را از معضل و گرفتاري بيرون بياورم، مي گويم: هيچ شك و ترديدي وجود ندارد، در اين مساله كه منافقين تحت هيچ عنوان و شرايط از صحابه نيستند ولي در عين حال رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  آنان و مرتدين را در بعضي احاديث به كلمه ((اصيحاب)) ياد كرده است. يا به كلمه ((من صاحبني)) يعني كساني كه در صحبت من بودند. زيرا منافقين و آناني كه مرتد شده اند، در محفل و مجلس پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  نشستند و او را در دنيا ديده اند. و ((اصيحابي)) گفتن به قصد كوچك و حقير جلوه دادن آنان بوده است نه به قصد تعظيم ـ چون براي اصحابش از مهاجرين و انصار كه رواياتش حكايت از تجليل، تعظيم و تقدير آنان دارد، چنين كلمه ي تحقيري را بكار نبرده است.
در پايان عرض كنم كه: جناب تيجاني (هدايت شده) مي خواهد ما را به يك نتيجه مشخص كه مفاد آن چنين است كه اغلب صحابه رضی الله عنه  مرتد شده بسوي كفر  برگشته اند، برساند. اين گفته ي وي كه اغلب صحابه رضی الله عنه  مرتد شده بسوي كفر برگشته اند، چه نتيجه اي دارد؟! حاصل اين سعي نافرجام او اين است كه:
ديني كه ما از چهارده قرن پيش بر آن عمل مي كنيم، قرآني  را كه در اختيار داريم، سنتي كه از آن تبعيت مي كنيم، نماز (ستون دين) كه آن را بر پا مي داريم و بطور مختصر عبادتي كه آن را انجام مي دهيم . . . همه و همه باطل هستند. چون به وسيله مرتدين و غير مسلمانان به ما رسيده اند؟! و اين قول تيجاني حكايت از آن دارد كه اين گروه مرتد، (صحابه رسول الله معاذ الله) كه تا خاور دور كشورها را فتح كردند و بلاد مغرب را تحت تصرف خود در آوردند. اين همه بخاطر آماده كردن مردم براي عبادت پروردگار انسانها نبوده است بلكه بخاطر اين بوده است كه عملا مردم را در رديف مرتدان قرار بدهند!!؟ آقاي تيجاني با اين عقيده اش گويي چنين ندا مي دهد. اي مردم شام، اي مردم مصر، اي مردم اعراب آفريقا، اي مردم عراق، اي مردم جزيره، واي مردم ما وراء النهر، همه ي شما مرتد و اهل دوزخ هستيد! ! ! خوشا به حال جاهلان اماميه.



((رد استدلال تيجاني از حديث تنافس صحابه براي دنيا))
جناب تيجاني به حواله اين حديث: ((قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  أنا فرط لكم و أنا شهيد عليكم و إني والله لأنظر حوضي الآن وإني اعطيت مفاتيح خزاين الأرض وإني والله ما اخاف عليكم ان تشركوا بعدي ولكن اخاف عليكم ان تنافسوا فيها)) صدق رسول الله (من قبل از شما مي روم و من شاهد و گواه بر اعمال شما هستم و به خدا قسم من هم اكنون به حوضم مي نگرم و همانا ذخاير زمين (يا كليدهاي زمين به من سپرده شده و من به خدا قسم بر شما نمي ترسم كه پس از من، مشرك شويد ولي مي ترسم كه بر سر دنيا رقابت كنيد.) مي گويد: صحابه درباره حصول مال و دنيا دچار حرص شدند حتي براي اين منظور عليه يكديگر شمشير كشي كردند و يكديگر را تكفير كردند. حتي بعضي از اصحاب معروف و نام دار به جمع طلا و نقره پرداختند. تاريخ نويسان مانند مسعودي در ((مروج الذهب)) و طبري و ديگران تنها ثروت زبير را به پنجاه هزار دينار، هزار اسب، هزار غلام و زمينهاي زيادي در بصره، كوفه و مصر و در جاهاي ديگر معرفي كردند. همانطور كه در آمد طلحه تنها در عراق روزانه بيش از هزار دينار بود. عبدالرحمن بن عوف  صد اسب جنگي، هزار شتر و ده هزار گوسفند داشت. و يك چهارم ¼ يك هشتم 1/8 (يعني قسمت سي و دوم) ثروت او كه بعد از وفاتش سهم يك همسرش از تركه او بود به هشتاد و چهار هزار مي رسيد. عثمان موقع مردنش يكصد و پنجاه هزار دينار و بسياري دام، زمين و ديگر كالاي منقول كه از حد و حساب بيرون هستند را به عنوان ((تركه)) بعد از خود بر جاي گذاشت. طلا و نقره هاي زيد به تنهايي به قدري زياد بودند كه با تبر آنها را تكه تكه كرده ميان وارثان وي توزيع مي شدند. حتي دستهاي مردم از زدن تبر زخم و آبله شدند و علاوه بر اينها، مقدار زيادي از اموال منقول و غير منقول به ارزش بيش از صد هزار دينار داشت. اين چند تا مثال ساده بودند ديگر شواهد تاريخي زيادي وجود دارد اما قصد وارد شدن و بحث كردن آنها را ندارم. براي اثبات مدعا به همين مقدار بسنده مي كنم. دنيا در برابر ديدگان آنها زينت داده شده بود و زرق و برق آن، چشمهايشان را خيره كرده بود.[29]
در جواب عرض مي شود:

1- به خدا سوگند، براي من روشن نيست كه اين حديث چه ارتباطي دارد با اينكه عده اي از صحابه مالك اموالي بودند و كالايي داشتند. زيرا حديث گوياي اين نكته است كه امت در آينده نزديكي مالك خزانه هاي زمين خواهد شد و براي بدست آوردن مال و ثروت، مردم از يكديگر سبقت خواهند گرفت. اين حديث از جمله معجزه هاي آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم  به حساب مي آيد. زيرا پيشگويي او همان طور كه خبر داده بود تحقق پيدا كرد. اما اين حديث هيچ گونه مصداقي در ميان صحابه رضی الله عنه  ندارد، زيرا آنان هنوز مالك خزانه هاي زمين نشده بودند. علاوه بر اين، درگيري آنان و جنگ داخلي آنان بخاطر بدست آوردن مال و ثروت دنيا نبود بلكه عامل اصلي جنگ داخلي، شهادت حضرت عثمان رضی الله عنه  بود و آنان هرگز مايل نبودند كه اين جريان به جنگهاي داخلي و درگيري منجر شود، بهر حال هر دو گروه در اين درگيريها در برابر اجتهاد خود ماجور هستند. (إن شاء الله) توضيح بيشتر پيرامون اين موضوع در مباحث آينده كتاب خواهد آمد.

2- آقاي تيجاني دلايلي را جمع مي كند كه به گمان باطل و به خاطر ناداني اش فكر مي كند، اين دلايل به نقص و عيب صحابه رضی الله عنه  منجر مي شوند متوجه نمي شود كه با استدلال از اين گونه دلايل، او دارد خودش را تكذيب مي كند و استدلال او به نقص گفته هاي خود او مي انجامد. او از يك طرف در مبحث گذشته مدعي شده بود كه اكثر و اغلب صحابه رضی الله عنه  مرتد شده و به كفر برگشته اند. و از طرفي ديگر در اين بحث از حديثي كه گذشت استدلال مي كند داير بر اينكه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  از اينكه اصحابش مرتد شدند اصلاً نگران نبود. يعني مطمئن بود كه اصحابش بعد از وي مرتد نمي شوند و به كفر بر نمي گردند. البته نگراني رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  از اين جهت بود كه آنان براي بدست آوردن مال و ثروت تنافس خواهند كرد و از يكديگر سبقت خواهند گرفت. اين تضاد كه او از آن استدلال مي كند هيچ گونه توجيهي ندارد. علاوه بر اين استدلال او از اين حديث منجر به نقص و عيب حضرت علي بن ابي طالب و اصحابش نيز مي گردد. زيرا حديث ((تنافس علي الدينا)) به صيغه جمع وارد شده است و طرفين را در بر مي گيرد و خود آقاي تيجاني روي مطلب تاكيد مي كند. چون او در پايان بعد از نقل حديث مي گويد: ((پيامبر رضی الله عنه  درست فرمود. صحابه چنان تنافس كردند كه عليه يكديگر شمشير كشيدند، جنگيدند و تكفير كردند)) و اين امر مسلم است كه در جنگ طلحه و زبير فريق دوم لشكر حضرت علي رضی الله عنه  بود. روي اين اصل خطا و گناهي اگر در كار بوده است متعلق به هر دو گروه مي باشد. علاوه بر اين، مقتضاي فهم آقاي تيجاني اين نيز هست كه حضرت علي رضی الله عنه  به خاطر حكومت و قدرت مرتكب تنافس شده است.

3- آقاي تيجاني مي گويد: كان بعض هولأء الصحابه المشهورين (هكذا) يكنز الذهب و الفضه. يعني بعضي از صحابه سرشناس مشغول جمع آوري طلا و نقره بودند.
جناب تيجاني، تو بر اين ادعاي كذايي خود چه دليلي داري؟ اين گمان باطلت را از چه منابع معتمد و معتبري نقل مي كني؟ ثروت حلالي كه بعضي از اصحاب مالك آن بودند، چه ارتباط دارد با كساني كه طلا و نقره را ذخيره مي كنند؟! واقعاً اين جهالت پر فريب تو بسيار شگفت آور است!

4- بدون هيچ گونه شك و ترديد توانگري و سرمايه اصحاب رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  چنان نبود كه مايه مذمت و نكوهش براي آنان باشد. سيرت و شيوه زندگي آنان دليل قاطعي است داير بر اينكه آنان از بهترين اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  بودند. مثلاً عثمان بن عفان رضی الله عنه  خليفه سوم، از مقربان رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  و از سخاوتمندترين اصحاب بود. عبدالرحمن بن سمره مي گويد: در جريان سپاه عسره (غزوه تبوك) حضرت عثمان رضی الله عنه  مبلغ هزار دينار براي تجهيز سپاه اسلام به رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  تقديم كرد و آنها را جلوي رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  گذاشت. عبدالرحمن مي گويد: رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  را ديدم كه آنها را با دستهاي مبارك زير رو كرده، مي گويد: عثمان بعد از عمل (جود و سخاوت) امروز هرگز متضرر نمي شود.[30] رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: ((من يحفر بئر رومه فله الجنه)) فحفرها عثمان ـ هر كس چاه رومه را حفاري كند، اهل بهشت است و مسلم است كه چاه مذكور به وسيله حضرت عثمان رضی الله عنه  حفاري شده است.[31]
حضرت عثمان رضی الله عنه  تمام اين خدمات را از مال شخصي خود انجام داده است. اما طلحه بن عبيدالله رضی الله عنه ، رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  او را نيز بشارت بهشت داده است.[32] علاوه بر اين، طلحه بن عبيدالله از مجاهدين راه الله بوده است و در غزوه احد در دفاع از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  دست خود را از دست داده بود. از حضرت زبير رضی الله عنه  مروي است كه رسول اكرم رضی الله عنه  دو زره پوشيده بود و مي خواست از صخره اي (سنگ بزرگ) بالا رود و نتوانست حضرت طلحه را نشاند و از روي شانه هاي او بالا رفت تا به صخره رسيد و بالاي آن نشست. آنگاه فرمود: ((اوجب طلحه))[33] رضی الله عنه  يعني حضرت طلحه رضی الله عنه  بهشت را بر خود واجب كرد. حضرت طلحه رضی الله عنه  چنان خدا ترس و پرهيزگار بود كه مي ترسيد از اينكه يك شب سپري شود و او مالي را در خانه داشته باشد. از سعدي دختر عوف (همسر طلحه) روايت است، مي گويد: روزي نزد طلحه رضی الله عنه  رفتم او را اندوهگين يافتم. گفتم تو را چه شده است؟ ممكن است از ناحيه همسرت ناراحتي برايت پيش آمده است؟ فرمود: خير، به خدا سوگند تو بهترين همسر براي يك شوهر مسلمان هستي. اما مبلغي پول نزد من هست كه مايه نگراني من شده است. عرض كردم: اگر پولها موجب ناراحتي تو شدند، آنها را ميان خويشاوندان تقسيم كن. آنگاه به خادمش امر كرد تا خويشاوندان را طلب كند. وقتي پولها را تقسيم كرد. از خزانه دار پرسيدم. چقدر بودند؟ گفت: چهارصد هزار.[34] از حضرت حسن بصري مروي است: طلحه بن عبيدالله زميني به مبلغ هفتصد هزار درهم فروخت. شب را با ترس و خوف سپري كرد و صبح بلافاصله همه آنها را تقسيم نمود.[35] اما حضرت زبير بن عوام رضی الله عنه  نيز وعده بهشت به او داده شده است و از صحابه مخلص رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  بوده است. از حضرت علي رضی الله عنه  مروي است كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: هر پيامبري دوستان بخصوصي دارد و زبير بن عوام از دوستان و ياران مخلص من است.[36] و هم چنين حضرت عبدالرحمن بن عوف از صحابه گرانقدر و از جمله ده نفري بود كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  او را بشارت بهشت داده بود.[37] او اين فضيلت را دارد كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  پشت سر او نماز خوانده است. علاوه بر اين او بعد از وفات رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  در حق ازواج مطهرات خدمات ارزندهاي انجام داده است. از حضرت عايشه رضی الله عنه  مروي است كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  فرمود: ((إن امر كن لمما يهمني بعدي، ولن يصبر عليكن إلا الصابرون.)) يعني رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  خطاب به ازواج فرمود: آنچه كه بعد از من مايه نگراني من است رسيدگي به امور شما است و تنها انسانهاي با صبر و حوصله بار زندگي شما را تحمل مي كنند. سپس حضرت عايشه رضی الله عنه  خطاب به فرزند حضرت عبدالرحمن بن عوف فرمود: سقي الله اباك من سلسبيل الجنه. خداوند از چشمه سلسبيل بهشت پدر تو را سيراب كند. عبدالرحمن بن عوف بعد از وفات رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  ازواج مطهرات را كمك مالي مي كرد.[38] از ابي سلمه رضی الله عنه  روايت است كه عبدالرحمن بن عوف باغي را به ارزش چهارصد هزار درهم براي ازواج مطهرات وصيت كرد.[39] آري اين است، عبدالرحمن بن عوف كه آقاي تيجاني او را متهم به اندوختن طلا و نقره مي كند!؟ اما زيد بن ثابت رضی الله عنه  از چهار نفري است كه در زمان رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  قرآن را جمع نمودند. حضرت انس بن مالك، مي گويد: چهار نفر در زمان رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  قرآن را جمع و تدوين كردند و هر چهار نفر آنان از انصار بودند: ابي بن كعب، معاذ بن جبل، زيد بن ثابت و ابوزيد.[40] بخاري در صحيح خود از حضرت براء چنين روايت مي كند: براء رضی الله عنه  مي گويد: رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  به من امر كرد تا زيد را صدا كنم و به او بگويم كتف (استخوان شانه كه براي نوشتن مورد استفاده بود) و دوات را بياورد. زيد كتف و دوات را آماده كرد و رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  به او گفت: ((لا يستوي القاعدون)) را بنويس.[41] زيد بن ثابت رضی الله عنه  از جمله كساني بود كه حضرت ابوبكر رضی الله عنه  در دوران خلافتش او را براي تدوين قرآن دعوت كرد. و رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  در حق او گفته بود: ((افرض امتي زيد بن ثابت)) يعني فرائض (علم ميراث) را زيد بن ثابت از همه امتم بهتر مي داند. آري، اين انسانهاي پاك كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  درباره ي راستگويي عدالت و انصاف، خشنودي الله از آنان و بهشتي بودن آنان سخن گفته است و به فضل آنان گواهي داده است ولي اين آقاي تيجاني (هدايت شده) چيزي از اين فضايل را نمي بيند بجز طعن و نقص و عيب كه با مطرح كردن آنها سوز و گداز سينه اش را تسكين مي دهد. آيا مي توان گفت: اين تقدير و تجليلي است كه گروه روافض آن را در حق اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  در دلهاي خود كتمان كرده اند؟!

4- اما استدلال آقاي تيجاني از روايت كسي كه اهل سنت نيست، يعني مسعودي، استدلالي بي اساس است. زيرا مسعودي متكلم فيه و مجروح است. علامه ابن حجر در لسان الميزان درباره ي او مي گويد: ((كتبه طافحه بانه كان شيعياً معتزلياً))[42] يعني كتابهاي مسعودي اعتباري ندارند، او شيعي و معتزلي است. شيخ الاسلام ابن تيميه درباره ي كتاب مسعودي ((مروج الذهب)) مي گويد: و في تاريخ المسعودي من الاكاذيب ما لا يحصيه إلا الله تعالي.[43] يعني تاريخ مسعودي مملو از دروغ است و دروغ در آن چنان زياد است كه بجز خداوند كسي ديگر اندازه ي آنها را نمي داند. لذا استدلال آقاي تيجاني از سخنان مسعودي هرگز مدرك و دليلي براي ما به حساب نمي آيد. زيرا دليل قوي بر شيعه بودن او وجود دارد. علامه قمي امام شيعه اثناعشريه در كتابش ((الكني و الالقاب)) درباره او (مسعودي) مي گويد: ((شيخ المورخين و عمادهم، ابوالحسن علي بن الحسين المسعودي الهذلي . . . )) علامه او را از قسم اول (صه) به حساب آورده است. و گفته است كه او درباره امامت كتابي نوشته است.
و مجلسي در مقدمه كتابش بحار الأنوار مي گويد: نجاشي در فهرست خودش مسعودي را از راويان شيعه به حساب آورده است.[44]

5- آقاي تيجاني از كتاب ((مروج الذهب)) در جهت نكوهش حضرت عثمان استفاده كرده است اما آنچه را كه خود صاحب يعني مسعودي نتوانسته آن را پنهان كند، ترك كرده است. مسعودي در كتابش مي گويد: عثمان نهايت درجه سخاوت، كرم، عفو و گذشت داشت. براي نزديكان و بيگانگان انفاق مي كرد. بسياري از كارمندان دولتي او و معاصرانش به تبعيت از وي چنان كردند و از سيره ي او تاسي نمودند.[45] اما كينه ي پنهان آقاي تيجاني، او را بر اين واداشته است تا سخن دروغيني را كه مسعودي نگفته است، به او نسبت دهد. چون او (تيجاني) مدعي شده است كه عبدالرحمن بن عوف، صحابي بزرگوار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  يك هشتم ثروتش را كه بالغ بر هشتاد و چهار هزار درهم بود، ميان همسرانش تقسيم كرد. او (تيجاني) اين سخن را به كتاب مسعودي (مروج الذهب) نسبت داده. اما من اين مطلب را در كتاب مسعودي نيافتم، درباره اين هلاك شده چه بايد گفت؟!
آقاي تيجاني در پايان ياوه گويي هاي خود مي گويد:
((اينها چند مثال مختصر بود، در تاريخ شواهد و قراين زيادي وجود دارد اما قصد بيان همه آنها را نداريم و به همين مقدار كفايت مي شود . . .)) به اين مدعي دروغگو مي گويم، كاش اين شواهد تاريخي را بيان مي كردي تا ما و ساير خوانندگان بيشتر از ياوه گويي هاي تو مطلع مي شديم.  

زیرنویسها:
1. ثم اهتديت ص (104) آنگاه . . . هدايت شدم ص (171-170).
2. فتح الباري ج 11 ص 392.
3. فتح الباري ج 11 ص 392.
4. مسلم مع الشرح ج 3 ص 172 با اندكي تصرف.
5. مسلم مع الشرح ج 3 ص 174.
6. الأعتصام ج 1 ص 168.
7. مجمع البيان ج 2 ص 162.
8. و پاك بودن از بدعتها.
9. خواننده گرامي شما ملاحظه مي كنيد كه رواياتي را كه بنده از كتابهاي شيعه اثناعشري نقل مي كنم چقدر با يكديگر متضاد و متناقض هستند، شايد هيچ روايتي از امامي از ائمه معصومين يافت نشود مگر اينكه رواياتي متناقض با آن وارد شده است و اين خود دليلي است مبني بر اينكه در مذهب روافض چه تناقضي وجود دارد شايد تعجب نكنيد اگر بدانيد كه حتي خودشان به اين نكته اعتراف كرده اند چنانچه شيخ طائفه روافض، محمد طوسي در مقدمه كتابش (تهذيب الأحكام) ـ يكي از كتب اربعه مذهب اماميه است ـ ص 45 مي گويد: ((ذاكرني بعض الأصدقاء أيده الله ممن أوجب حقه علينا بأحاديث أيدهم الله و رحم الله السلف منهم و ما وقع من الأختلاف و التباين و المنافاه و التضاد حتي لا يكاد يتفق خبر إلا و بإزائه ما يضاده، ولا يعلم حديث إلا وفي مقابله ما ينافيه حتي جعل مخالفونا . . .))
(بعضي از دوستان كه خداوند حقشان را بر ما واجب كرده است ـ خداوند آنها و سلف آنها را رحمت كند ـ احاديثي را متذكر شدند و اختلاف و تباين، منافات و تضاد ميان آنها را يادآوري كردند تا جايي كه در برابر  هر خبر، متضاد آن وجود دارد و ما هيچ =  حديثي سراغ نداريم مگر اينكه در مقابل آن حديثي وجود دارد كه با آن منافات دارد بطوري كه مخالفين ما اين مطلب را بزرگترين طعن و عيب در مذهب ما و دليلي براي ابطال اعتقادات ما دانسته اند، آنها مي گويند: همچنان سلف و خلف شما اختلاف مخالفانتان را در فروع عيب دانسته و به همين خاطر آنها را مورد هجوم قرار مي دهند ـ هدف آنها اهل سنت است كه در فروع با يكديگر اختلاف دارند. و اين عيبي به شمار نمي رود. علاوه بر اينكه اين سخن آنها اعتراف به حقانيت اصول اهل سنت است ـ و مي گويند: جايز نيست كه خداوند اين گونه مورد پرستش قرار گيرد و اين گونه به احكام عمل شود در حالي كه اختلاف شما از مخالفان شما بيشتر و واضح تر است (! ! !). حالا بايد گفت: وجود چنين اختلافي توام با اعتقاد به بطلان آن، خود دليلي بر فساد اصل است (! ! ؟) )) ـ ترديدي وجود ندارد كه آنها نمي توانند اين تناقض را حل كنند زيرا حل تعديل اين تناقضات به معني نابودي مذهب آنها است ـ خواننده گرامي شما ملاحظه مي كنيد كه آنها چگونه ديگران را متهم به چيزي مي كنند كه =خودشان عيناً به آن گرفتارند چنانچه همين تيجاني هدايت شده! اين كار را انجام داد. يكي ديگر از شيوخ آنها بنام دلدار كهنويفي در ص (51) كتابش (اساس الأصول) مي گويد: (احاديث منقول از ائمه با همديگر اختلاف زيادي دارد تا جايي كه هيچ حديث و خبري يافت نمي شود مگر اينكه در مقابلش خبر و حديثي منافي و متضاد با آن وجود دارد تا جايي كه اين مسئله باعث رجوع بعضي از كم خردان!!! از اعتقادات حقه !!! شده است . . . ))
آنچه خوانديد چهره واقعي مذهب اثناعشري است خداوند چه خوب مي فرمايد: )إِنَّكُمْ لَفِي قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ * يُؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ * قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ) (ذاريات: 10-8) (شما ـ هر لحظه ـ سخن و گفتاري ديگر داريد، كساني از قرآن منحرف مي شوند كه آنرا تكذيب نمايند. مرگ بر دروغگويان).
اما در مذهب اهل حق (اهل سنت و جماعت) هيچ گونه تناقضي وجود ندارد آنها چنين نيستند كه در جايي بگويند صحابه بهترين مردم هستند و در جايي ديگر بگويند صحابه كافر هستند يا اينكه بگويند روزه گرفتن روز عاشورا از بزرگترين گناهان است و در جايي ديگر بگويند اجر و ثواب است (به كتاب وسائل الشيعه تاليف حر عاملي ج 7 كتاب الصوم ص 339-337 مراجعه كنيد) همچنين اهل سنت چنين نيستند كه بگويند قرآن تحريف شده و بار ديگر بگويند تحريف نشده است و يا اينكه قرآني جديد كشف نمايند يا اينكه بگويند متعه عبادت است و جايي ديگر بگويند فقط افراد فاجر !!! متعه مي كنند (به كتاب وسائل الشيعه ج 14 كتاب النكاح ص 456 مراجعه كنيد.)
10. صحيفه سجاديه امام زين العابدين ص 28-27 ايران قم موسسه انصاريان.
11. اصول كافي نوشته كليني. ج 1 ص 52 كتاب فضل العلم.
12. تفسير حسن عسكري ص 11 سوره الفاتحه.
13. تفسير حسن عسكري آيه 88 سوره بقره.
14. كتاب الخصال قمي ص (640-639) باب 12.
15. فتح الباري ج 11 ص 393.
16. مسلم مع الشرح برقم (2304) ج15 بخاري كتاب الرقاق رقم (6211).
17. صحيح بخاري، كتاب فضايل الصحابه رقم (3451) روايت عبدالله بن مسعود.
18. صحيح مسلم حديث شماره (2531)، و شرح امام نووي.
19. سنن ترمذي كتاب مناقب باب عبدالرحمن بن عوف رقم (3747) صحيح ترمذي رقم (2946).
20. مسند احمد ج5 ص (213) رقم (15262) و سلسله صحيحه ج 5 رقم (2160).
21. بخاري كتاب فضايل الصحابه ـ قصه بيعت و اتفاق بر حضرت عثمان رقم (3497).
22. الفرق بين الفرق ـ (319-318). 
23. فتح الباري ج 11 ص (393).
24. سنن الترمذي (3679) و صحيح ترمذي (2905).
25. سنن ترمذي كتاب الفضايل رقم 3688 و صحيح ترمذي رقم (3911) و شبيه آن در بخاري برقم (3476).
26. الدين الخالص ج 3 ص 382.
27. صحيح بخاري مع الفتح جلد 11 ص 483.
28. مختار الصحاح ص (109).
29. ثم اهتديت ص 105 و ((آنگاه . . . هدايت شدم)) ص (172-171).
30. سنن ترمذي كتاب الفضايل ـ باب فضايل عثمان بن عفان برقم (3701) ـ صحيح ترمذي رقم (2920).
31. صحيح بخاري كتاب الوصايا برقم (2626).
32. سنن ترمذي (3747) و صحيح ترمذي (2946).
33. سنن ترمذي كتاب مناقب ـ باب طلحه بن عبدالله (3738) و صحيح ترمذي (2939).
34. سير اعلام النبلاء نوشته امام ذهبي ج1 ص 32.
35. مصدر سابق
36. صحيح بخاري ج3 كتاب فضايل الصحابه.
37. حديث بيان گرديد.
38. سنن ترمذي كتاب الفضايل (3749) صحيح ترمذي (2983).
39- همان مصدر سابق.
40. سنن ترمذي كتاب فضايل القرآن. باب كتاب النبيr و صحيح ترمذي رقم (3982).
41. صحيح بخاري كتاب فضايل القرآن. باب كاتب النبيr (4704).
42. منهاج السنه ج 4 ص 85.
43. منهاج السنه ج 4 ص 84.
44. الكني و الالقاب (عباس قمي) ج 3 ص 185 چاپ مكتبه الصدر.
45. مروج الذهب، مسعودي ج 2 ص (332) چاپ دار الاندلس ـ بيروت.


به نقل از کتاب:
بلکه گمراه شدی، نوشته: خالد عسقلانی، ترجمه فارسی کتاب: بل ضللت، ترجمه: اسد الله موسوي

 

0 نظرات:

ارسال یک نظر