جهاد در راه خدا


جهاد در راه خدا

لازمه سخن از جهاد، بحث از قدرت و ضرورت آن براي فرد و جامعه و امت است، و نياز به بيان طبيعت اسلام و تفاوت آن با ساير اديان دارد، و لازم است كه تفاوت مفهوم واقعي امت اسلامي با آنچه نزد نويسندگان و تاريخ نويسان رايج است بيان شود و حقيقت جهاد در اسلام و تفاوت آن با لفظ جنگ يا كشتار مجرد روشن گردد، و رمز اينكه لفظ جهاد هميشه با جمله «في سبيل الله» وصف مي‌شود بيان گردد.

قدرت:
قدرت چيز پسنديده و امر مطلوبي است، و نفس بشري به آن وابسته است، و آن را دوست دارد. انسان هرگاه امور خود را با احتياط انجام مي‌دهد و كارها و شئونات زندگي خود را بر اساس قدرت انجام مي‌دهد به نتيجه مي‌رسد خواه اين قدرت، فكري و علمي باشد يا مادي. جسم قوي، انديشه قوي و شخصيت قوي صفاتي پسنديده است. واضح است كه پسنديده بودن اين صفات زماني است كه در مسير خير و منفعت عمومي براي خود و ديگران باشد. تا زماني كه دولت هم قوي باشد اقتدار و هيبت آن محفوظ خواهد ماند. اين مسئله يكي از سنتهاي خدايي است كه زندگي دنيا بر آن بنا شده است، و حقيقت ناتوان از اجرا، خيري ندارد و تا زماني كه به وسيله قدرت، حمايت و حفاظت نشود حاكم نخواهد شد. امروزه تمام كشورهاي دنيا به شيوه‌هاي مختلف و وسايل گوناگون بر حسب زمان و مكان در صدد گردآوري زور و قدرت هستند و انسانهاي دوره ما به اختراع و ايجاد انواع نيروها و روشهاي آمادگي، ذهن گشوده‌اند به حدي كه هر تصوري را پشت سر گذاشته است. مطالب گذشته مقدمه‌اي براي بيان اهميت قدرت بود. اما مقدمه ديگر به طبيعت اسلام و مسلمانان باز مي‌گردد. اسلام غير مسلمانان و مخصوصاً مسيحيان و غربيها را دچار اشتباه مي‌داند در اينكه آنان اسلام را آييني مي‌دانند كه فقط شامل مجموعه‌اي از باورهاي غيبي و آداب تعبدي است، و اسلام در نظر آنان خارج از يك مسئله شخصي نيست، و هر كس بخواهد مي‌تواند براي عبادت خداي خود روشي برگزيند. اما هدف و غايت اسلام چيزي غير آن است، اسلام عبارت است از اعتقادي صحيح در قلب - ايمان به خداي واحدي كه جز او كسي شايسته عبادت نيست و آراسته به صفات كمال و منزه از هر عيب و نقصي است- و قوانيني حاكم و گسترده كه در برگيرنده تمام نيازهاي فردي و اجتماعي بشر براي مواقع صلح و جنگ و براي چگونگي ارتباط فرد با خويشاوندان دور و نزديك و دوستان و دشمنان ميباشد، قوانيني كه شامل آداب و احكام مسائل سياسي، اجتماعي، اخلاقي، اقتصادي و ساير شئون زندگي است. اهل اسلام نيز آن امتي كه آنان تعبير مي‌كنند نيست كه مي‌گويند: مسلمانان گروهي از انسانها هستند كه در ميان خود به توافق رسيده‌اند و به برخي رفتارهاي مشخص عادت گرفته‌اند، بلكه امت اسلامي هر كسي را كه دين اسلام را پذيرفته است در بر مي‌گيرد. حال از هر نژاد و رنگ و ناحيه‌اي از زمين باشد.

حقيقت جهاد:
پس از بيان مفهوم اسلام و امت اسلامي روشن مي‌شود كه اسلام آن عقيده تنگ و اهل اسلام آن فرقه محدود و در خود فرورفته نيست. پس جهاد امري شرعي براي نشر حقيقت و ورود انسانها به اسلام است. اشاره به اين نكته لازم است كه براي اين قضيه همان اصطلاح اسلامي آن شايسته است، يعني «جهاد»، نه جنگ يا قتال. زيرا لفظ جنگ غالباً به كشتاري گفته مي‌شود كه شعله‌هاي آن زبانه كشيده و آتش آن ميان افراد و احزاب و ملتها شعله‌ور گشته است، آن هم براي اهداف و مقاصد شخصي و مادي. اما قتال مشروع در اسلام از اين دسته نيست، نه اين اهداف را دارد و نه آن مقاصد را.
اسلام فقط مصالح گروهي از انسانها را در نظر نمي‌گيرد كه عده‌اي رشد يابند و ديگران ساكن بمانند و به كميت هم اهميت نمي‌دهد، و در فكر دستيابي به زمين و سرزميني بيشتر نيست كه فلان رهبر و حاكم را در آنجا به قدرت نشاند. بلكه هدف نهايي اسلام سعادت بشر و رستگاري آنان است و هرگونه جهتگيري و هدفي غير از اين در اسلام بي‌ اعتبار است، و بايد با آن مبارزه شود تا دين حاكم فقط دين خدا و كل زمين براي خدا باشد و بندگان صالح او آن را به ارث برند. هدف نهايي جهاد اسلامي نيز همين است، نه اينكه همه خير و نيكي‌ها را براي امت خود بخواهد و همه ثروتها را به ملتي خاص وابسته كند، بلكه جنس بشري با تمام اختلافات آن منظور نظر اسلام است تا زير چتر اسلام به سعادت برسند. و براي اين هدف تمام اسباب و امكانات را به شيوه‌اي حكيمانه و با پند نيكو و جدل شايسته و جهاد فراگير با معني عميق آن به كار مي‌گيرد. پس از توضيح معني جهاد و رمز گزينش اين لفظ براي اين كار و ترجيح آن بر ساير الفاظ مترادف آن كه به معني صرف نهايت توان و نيروست، بايد به جمله همراه آن نيز كه در اصطلاح اسلامي رايج است توجه نمود يعني جمله «في سَبيلِ الله».
اين جمله به وضوح هدف از قدرت اسلامي را روشن مي‌كند، اين جمله شرطي است كه هرگز از جهاد جدا نمي‌شود و اگر جدا شود كل اصطلاح جهاد ضايع مي‌شود و هدف آن فاسد و نابود مي‌گردد.
معني «في سبيل الله» اين است كه هر كاري كه فرد مسلمان انجام مي‌دهد بايد براي رضاي خدا، مصلحت عمومي و سعادت امت باشد، مثلاً بخشيدن مال در راه خير و نيكي اگر براي اهداف دنيايي يا مدح مردم باشد، حتي اگر به انسانهاي مسكين و نيازمند هم داده شود، در راه خدا نخواهد بود.
«في سبيل الله» اصطلاحي است كه براي اعمالي به كار مي‌رود كه به‌طورخاصي براي خداوند متعال باشد و با ناخالصي‌هاي اميال و هوسها آلوده نشده باشد. لفظ جهاد به اين اصطلاح مقيد گشته تا بر اين معني دلالت كند. پس جهاد اسلامي حقيقي بايد از هر غرضي غير خدايي، اميال شخصي و انگيزه‌هاي منحرف دروني پاك باشد و هدف از آن فقط تأسيس يك نظام عادل باشد كه مردم در آن عدالت ورزند، حق را گسترش دهد و به عدل ياري رساند.
در قرآن آمده است: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ﴾ [نساء / 76]. [(گروه ايمان داران در راه خداوند مي‌جنگند و گروه كافران در راه طاغوت‌مي‌جنگند)].
و در حديث نبوي نيز آمده است: «هر كس براي برتري نام خداوند بجنگد، در راه خدا جنگيده است...» [به روايت بخاري و مسلم و ابو داوود و نسائي و ابن ماجه و احمد].
قرآن و سنت در روايات بسياري به بيان و تأكيد اين معني و ضرورت پايبندي به آن پرداخته‌اند.

ملتهاي روي زمين و روابط آنها با قدرت:
اگر مفهوم اسلام، امت اسلامي و جهاد در راه خدا اين است بايد دانست كه قدرت نيز امري لازم براي مجموعه امت و افراد آن است تا در امور ديني و دنيايي حياتي پايدار داشته باشند. و جاي تعجب نيست كه همه امتها و ملتها در طول تاريخ قدرت را دوست داشته و به وسيله آن خود را براي حفظ جايگاه و گذران زندگي در كرامت و امنيت آماده نموده‌اند.
دوست دارم كه در پايان بحث به آن قدرتهاي شرور اشاره كنم كه استعمار در طول تاريخ خود از آن بهره جسته است، قدرتهايي كه استعمارگران به وسيله آن بر ملتهاي مستضعف در شرق و غرب تاخته‌اند و تمام نقاط زمين را براي دستيابي به بازارهايي براي فروش كالاهاي خود و زمينهايي براي چنگ زدن بر آن و غارت منابع و ثروتهاي طبيعي آن جستجو نموده‌اند و در تلاش براي يافتن كانيها و معادن و دارايي هاي زمين وسيع خدا بوده‌اند تا غذاي شكم و پشتوانه صنايع و تجارت آنها باشد بدون اينكه هيچ سودي از آن به مالكان اصلي برسد.
آنان [اكنون نيز] در حالي به جستجوي ثروتهاي زمين مي‌پردازند كه قلوبشان لبريز از حرص و نفوس آنان سيري ناپذير است و تانكهاي زرهي پيشاپيش آنان و هواپيماهاي آنان از بالا و در فضاي آسمان حمايتشان مي‌كنند و اطرافشان را هزاران نظامي دوره ديده احاطه كرده‌اند و در صدد قطع روزي مردمي هستند كه آرام و سربراه زندگي كريمانه خود را مي‌گذرانند. آري، چنين جنگهايي نه در راه خدا بلكه در راه شهوتها و آرزوهاي خودپرستانه است. اين جنگها غارت و چپاول ملتهايي است كه سردرگريبان كار خود دارند و گناهي جز اين ندارند كه خداوند معادن و گنجهاي زمين را به آنان ارزاني داشته است، و داراي ثروت دروني و سبزي و خرمي بيروني هستند. هدف ديگر اين جنگ ها دستيابي به بازارهايي براي فروش كالاها و باغها و سرسبزيهايي براي فرزندانشان است كه سرزمين خود آنها پذيرايشان نيست. اما تعجب انگيزتر و تأسف‌بارتر اينكه آنان به سرزمين هايي نيز كه در مسير اهدافشان قرار دارد هجوم مي‌آورند فقط به خاطر اينكه سر راهشان قرار دارد.
اما در اين اواخر در نمايش تمدني و قانونمداري به عهد نامه ها و پيمانهاي بين المللي مقيد گشته‌اند البته پس از اينكه جاي پاي خود را در آن سرزمينهاي غارت شده محكم نمودند و خود را به مقصد رسانيدند! و اگر كمترين اختلالي در خاسته‌ها و اهداف آنان ايجاد شود به هيچ قانون بين المللي پايبند نخواهند ماند. آنان در تفسير و توجيه قوانين و عبارات چنان توانا هستند كه هزاران مخرج و هزاران تعبير براي خود دست و پا مي‌كنند تا چه رسد به فنون جنگي و سلاحهاي ويرانگر كه به ذهن شيطان هم خطور نمي‌كند، مانند بمب هاي هسته‌اي، هيدروژني، ميكروبي و شيميايي. با اين وجود، افرادي را مي‌بيني كه قضيه جهاد اسلامي را زير سؤال مي‌برد و در اشكالي بدسرشت و زشت و وحشيگرايانه و خونريزانه آن را تحويل بشريت مي‌دهند، در حالي كه پيشرفته‌ترين كشور دنيا بود كه بمب هسته‌اي را در هيروشيما انداخت. كاش اين افراد سخني راست و درست را براي رضاي خدا و در راه او بر زبان مي‌راندند. خداوند توفيق رسان و هدايتگر به سوي حق و راه راست است.

مهمترين منابع
1ـ سيره ابن هشام
2ـ مجموعه فتاوي شيخ‌الإسلام ابن تيمية.
3ـ تاريخ ابن كثير «البداية والنهاية»
4ـ حقوق الإنسان لمحمد الغزالي.
5ـ حقوق الإنسان و حرياته الأساسية ـ د. عبدالوهاب عبدالعزيز الشيشاني.
6 ـ أصول النظام الاجتماعي في الإسلام ـ محمد طاهر بن عاشور.
7ـ هذا ديننا ـ محمد الغزالي.
8ـ التشريع الجنائی ـ عبدالقادر عودة.
9ـ الجهاد في سبيل الله ـ ابوالأعلي المودودي.
10ـ هذا مشكلاتهم ـ محمد سعيد رمضان البوطي.
11ـ الكشاف الفريد عن معاول الهدم ونقائض التوحيد ـ خالد محمد علي الحاج.

0 نظرات:

ارسال یک نظر