اخلاق صحابه هنگام گوش فرا دادن به سخنان پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم




کوشش و تلاش اصحاب و یاران رسول خدا و پایبندی آنان به آداب و اصول تأثیری مهم در خوب حفظ کردن و کنترل دقیق و توانایی آنها در رساندن دعوت خدا به مردم ایفا نمود که از جمله این آداب و اصول می‌توان به خصلتهای ذیل اشاره کرد:

1- سکوت کامل و گوش فرادادن
جایگاه پیامبر خدا  صلي الله عليه و سلم  نزد اصحاب، بزرگ‌تر از آن بود که هنگام سخنرانی وی، به بیهوده کاری بپردازند و یا به سخنان او گوش فرا ندهند و به چیزی دیگر مشغول شوند و یا صدای خود را در حضور او بلند کنند؛ بلکه آنها با جان و دل به او گوش فرا می‌دادند و حافظه خود را آماده و حواسشان را جمع می‌کردند؛ چنانکه علی بن ابی‌طالب در مورد سیرت آن حضرت و همنشینانش می‌گوید: «هرگاه ایشان سخن می‌گفت همنشینانش، سرهایشان را پایین می‌انداختند گویا بر سرهای آنها پرنده نشسته است و بعد از اینکه ساکت می‌شد، سخن می‌گفتند.»[1]

2- ترک جر و بحث و قطع نکردن کلام گوینده
فراهم نمودن چنین جوی در جلسه‌های مربوط به تعلیم و تعلم علاوه بر اینکه بیانگر مؤدب بودن افراد آن جلسه می‌باشد، آرامش خاطر سایر شرکت‌کنندگان را فراهم می‌آورد و به فهم و یادگیری مطالب، کمک می‌کند؛ چنانکه علی بن ابی‌طالب می‌گوید: «در میان سخنان یکدیگر نمی‌پریدند و غوغا نمی‌کردند و وقتی یکی از آنان سخن می‌گفت، دیگران ساکت بودند و به سخنان او گوش می‌دادند تا حرفش تمام می‌گردید[2].» یعنی هر کس از آنها که سخن را آغاز می‌کرد، بقیه ساکت می‌شدند و سخن او را قطع نمی‌کردند و با او به کشمکش نمی‌پرداختند، بدین وسیله مجلس بر وقار و متانت خود باقی می‌ماند و صدای هر یک از حاضران تشخیص داده می‌شد و کوچک‌ترین تشویشی به وجود نمی‌آمد.[3]

3- پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  مرجعی برای حل مشکلات اصحاب رسول خدا  صلي الله عليه و سلم ، با کمال تقدیر و احترام به ایشان، درمراجعه برای توضیح آنچه در آن به اشکالی برخورد می‌کردند، تردیدی به خود راه نمی‌دادند و شکی نیست که این مراجعه به فهم کامل و حضور ذهن کمک می‌کرد. از جمله این موارد حدیث حفصه(رض) است که می‌‌گوید: از رسول خدا صلي الله عليه و سلم  پرسیدم: ای پیامبر خدا  صلي الله عليه و سلم ! مگر خداوند نگفته است:
{ وَإِنْ مِنْكُمْ إِلا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَقْضِيًّا (٧١)} (مریم، 71)
«همه شما وارد دوزخ می‌شوید؛ این امری حتمی و فرمانی است قطعی از پروردگارتان.»
فرمود: مگر از خداوند نشنیده‌ای که خداوند می‌گوید:
{ ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا (٧٢)} (مریم، 72)
«سپس پرهیزگاران را نجات می‌دهیم و ستمگران را ذلیلانه در آن رها می‌سازیم.»[4]
و از آن جمله حدیث جابر بن عبدالله است که از عبدالله بن انیس رضي الله عنه روایت می‌کند که می‌گوید: از پیامبر خدا شنیدم که می‌فرمود: «خداوند بندگان، یا فرمود مردم را، برهنه و ختنه ناشده حشر می‌گرداند؛ سپس آنها را صدا می‌زند. صدایی که همه آن را یکسان می‌شنوند، آن گاه می‌گوید: «منم پادشاه و داور روز جزا.»
هیچ کس از اهل بهشت را نسزد که وارد بهشت شود و هیچ کس از اهل جهنم را نسزد که وارد جهنم شود؛ در حالی که حق کسی بر گردن اوست و یا بر کسی ستمی روا داشته است تا آنکه او را قصاص کنم؛ حتی اگر به کسی سیلی زده باشد. راوی می‌گوید: پرسیدیم چگونه برهنه و ختنه ناشده خواهیم آمد؟ فرمود: «با بار گناهان یا نیکیها.»
آن گاه رسول خدا، این آیه را تلاوت کرد:
{ الْيَوْمَ تُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (١٧)}  [5] (غافر، 17)
«امروز هر کسی در برابر کاری که کرده است، جزا و سزا داده می‌شود. هیچ گونه ستمی امروز وجود نخواهد داشت. بی‌گمان خداوند سریع الحساب است.»
و این گونه اصحاب مسائل و مشکلات خود را با پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  در میان می‌گذاشتند تا آن را بفهمند و هر آنچه فهم آن برایشان دشوار بود، از پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  می‌خواستند آن را توضیح دهد و این مناقشه و تکرار اثر بزرگی در فهمیدن و حفظ کردن مطالب داشت.[6]

4- یادآوری احادیث
اصحاب و یاران رسول خدا صلي الله عليه و سلم با شنیدن کلامی از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و یا آموختن علمی از ایشان، آن را به یکدیگر یادآوری می‌کردند و به تکرار آن می‌پرداختند تا آن را خوب حفظ کنند؛ چراکه فراگیری کامل و حفظ مطلب، عمل کردن به آن را تقویت می‌نماید. از انس بن مالک رضي الله عنه روایت است که می‌گوید: «ما نزد پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  می‌نشستیم و از ایشان حدیث می‌شنیدیم؛ وقتی آن مجلس را ترک می‌نمودیم، به تکرار و مذاکره می‌پرداختیم تا آن را کاملاً حفظ می‌نمودیم.»[7]

5- سؤال در جهت کسب علم و عمل به آن[8]
اصحاب به قصد کسب علم و عمل کردن به آن، از رسول خدا سؤال می‌کردند و بیهوده و برای سرگرمی چیزی نمی‌پرسیدند؛ البته رسول خدا  صلي الله عليه و سلم  نیز کسی نبود که به پرسشهای بیهوده پاسخ بدهد؛ چنانکه سهل بن سعد ساعدی می‌گوید: «پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  پرسیدن سؤالهای زیاد را دوست نداشت و آن را عیب می‌شمرد.»[9]
نووی می‌گوید: «منظور پرسشهایی است که نیازی به آن احساس نمی‌گردد و باعث هتک حرمت مسلمانی باشند یا باعث اشاعة عملی ناروا گردند. علما معتقدند: اگر واقعاً از مواردی سؤال گردد که در امور دین به آنها نیازی احساس می‌گردد و یا در آینده این مسائل مطرح خواهد گردید، پرسیدن این گونه سؤالها اشکالی ندارد.»[10]

6- سختگیری نمودن و نپرسیدن از متشابه
پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  اصحاب و یاران خود را از این امر بر حذر می‌داشت و وعیدهای سختی برای یاوه گویان و سختگیران بیان می‌نمود و مردم را از همنشینی با چنین کسانی باز می‌داشت؛ چنانکه عایشه می‌گوید: رسول خدا  صلي الله عليه و سلم  در چنین مواقعی این آیه را تلاوت نمود:
{ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلا أُولُو الألْبَابِ (٧)} (آل عمران، 7)
«او است که کتاب را بر تو نازل کرده است. بخشی از آن، آیه‌های محکمات است. آنها اصل و اساس این کتاب هستند و بخشی از آن آیه‌های متشابهات است و اما کسانی که در دلهایشان کژی است، برای فتنه‌‌انگیزی و تأویل به دنبال متشابهات می‌افتند در حالی که تأویل آنها را جز خدا نمی‌داند و راسخان در دانش می‌گویند ما به همة آنها ایمان داریم؛ همه از سوی خدای ما است. جز صاحبان عقل متذکر نمی‌شوند.»
پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  در مورد این افراد می‌فرماید: «کسانی که متشابهات را دنبال می‌کنند، اینها کسانی هستند که خداوند آنها را نام برده است؛ پس از آنها بپرهیزید.»[11]

7- نپرسیدن از مسئله‌ای که شارع در مورد آن سکوت کرده است
صحابه پایبند این ادب بودند و خود را مکلف می‌دانستند که سؤالهایی را نپرسند که شارع در مورد آن سکوت کرده است تا با چنین سؤالاتی باعث واجب شدن آنچه شریعت واجب نکرده است و یا تحریم آنچه شریعت حرام نکرده است، نگردند؛ چنانکه خداوند می‌فرماید:
{ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ (١٠١)قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِنْ قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ (١٠٢)} (مائده، 101 – 102)
«ای مؤمنان از مسائلی سؤال مکنید اگر فاش گردند و آشکار شوند شما را ناراحت و بدحال کنند؛ چنانچه به هنگام نزول قرآن راجع بدانها پرس و جو کنید، برای شما بیان و روشن می‌شوند. خداوند از این مسائل گذشته است و خداوند بس آمرزگار و بردبار است. جمعی از پیشینیان از آنها سؤال کردند و بعد از آن نسبت بدانها به مخالفت برخاستند و منکر آنها شدند.»
همچنین رسول خدا، از این عمل باز می‌داشت؛ چنانکه از سعد بن ابی‌وقاص رضي الله عنه  روایت است که پیامبر خدا  صلي الله عليه و سلم  فرمود: «بزرگ‌ترین جرم را کسی مرتکب شده است که از چیزی بپرسد که حرام قرار داده نشده است و به خاطر سؤال وی حرام قرار داده شود.»[12]

8- غنیمت شمردن تنهایی پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  و سؤال به موقع از ایشان
اصحاب اوقات مناسب را برای پرسیدن در نظر می‌گرفتند؛ چنانکه خلوت و تنهایی پیامبر را غنیمت می‌شمردند. از ابوموسی اشعری  رضي الله عنه  روایت است که رسول خدا  صلي الله عليه و سلم  پس از اتمام نماز فجر می‌نشست. ما دور ایشان حلقه می‌زدیم. برخی از ایشان قرآن فرا می‌گرفتند؛ عده‌ای در مورد میراث می‌پرسیدند و برخی از تعبیر خوابهایی که دیده بودند، می‌پرسیدند.[13]

9- رعایت حالت پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  و پافشاری نکردن بر پرسیدن سؤال از ایشان
اصحاب و یاران پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  بعد از آنکه از سؤال کردن نهی شده بودند، منتظر حضور افراد آگاه و عاقل بادیه‌نشین بودند تا آنان سؤالهای خود را از پیامبر  صلي الله عليه و سلم  بپرسند و آنان نیز شاهد این سؤال و جواب باشند؛ چنانکه انس بن مالک می‌گوید:
«ما از اینکه از پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  چیزی بپرسیم، نهی شدیم؛ پس ما دوست داشتیم مرد بادیه‌نشین عاقلی در خدمت پیامبر خدا حضور یابد و سؤالهای خود را از ایشان بپرسد و ما شاهد این سؤال و جواب باشیم؛ چنانکه روزی مردی بادیه‌نشین آمد و گفت: ای محمد، فرستاده‌ات به نزد ما آمد و به ما گفت: تو می‌گویی که خداوند تو را فرستاده است؟ فرمود: «راست گفته است.»[14]
بر این اساس ساختار تربیتی در جامعه جدید از خلال مواضع عملی روشن، همگام با فریضة تعلیم و تعلم میان افراد جامعه مسلمان ادامه یافت. بدین صورت این رهنمودها در آماده کردن فرد مسلمان و امت مسلمانی که پیامبر اکرم  صلي الله عليه و سلم  آن را تأسیس نمود مؤثر واقع گردید.


[1]- الترمذی فی الشمائل، المحمدیه، باب ماجاء فی خلق رسول الله، شماره 335.
[2]- همان.
[3]- مناهج و آداب الصحابه، ص 78.
[4]- ابن ماجه، کتاب الزهد، باب ذکر البعث، ج 2، ص 1431.
[5]- اخرجه الحاکم، ج 2، ص 437 و صححه و وافقه الذهبی.
[6]- مناهج و آداب الصحابه، ص 80.
[7]- اخرجه الخطیب فی الجامع، ج 1، ص 363 – 364 و فیه یزید الرقاشی و هو ضعیف.
[8]- مناهج آداب الصحابه، ص 96.
[9]- ابوخیثمه زهیر بن حرب با سند صحیح در کتاب العلم آورده است، ص 20، شماره 77.
[10]- شرح النووی علی مسلم، ج 3، ص 74، چاپ الشعب.
[11]- البخاری، کتاب التفسیر، سوره آل عمران، شمارة 4547.
[12]- الدارمی فی مقدمته، باب من هاب الفتیا و کره التنطع، ج 1، ص 65، شماره 138.
[13]- قال الهیثمی فی مجمع الزوائد، ج 1، ص 159 – رواه الطبرانی فی الکبیر و فیه محمد بن عمر رومی، ضعفه ابوداود و ابوزرعه وثقه ابن حبان.
[14]- مسلم، کتاب الایمان، باب السوال عن ارکان الاسلام، ج 1، ص 41 – 42.



برگرفته از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.
 

0 نظرات:

ارسال یک نظر