نظر اهل سنت در مورد غدیر خم و آیه بلاغت چیست؟

نظر اهل سنت در مورد غدیر خم و آیه بلاغت چیست؟

حدیث غدیر
امامیه معتقدند که جمله اصول مذهب اعتقاد این است که پیامبر صلى الله علیه وسلم  امامت حضرت علی رضى الله عنه  را معین کرد و او را به عنوان خلیفه بعد از خود تعیین نمود و چنین استدلال کردند:
وقتی که رسول خدا در هجدهم ذی حجه از حجه الوداع بازگشت و به مکانی که آن را غدیر می نامیدند رسید در آنجا توقف کردند و در حق علی رضى الله عنه  فرمودند: “من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه  وعاد من عاداه»[1].
“هر کسی من دوست او هستم علی هم دوست اوست، خداوند یاور کسی باش که یاور اوست و دشمن کسی باش که دشمن اوست”.
برای آشنا شدن بیشتر با دلایل اهل تشیع به کتاب الغدیر علامه امینی مراجعه شود.
پاسخ اول این است: که به فرض صحت آن، مطلبی در آن نیست که اشاره نماید که او برای خلافت از دیگری برتر و اولی است و لفظ مولی هم به معنای امام به کار نمی رود، این از یک جهت و اما از جهت دیگر آن حضرت صلى الله علیه وسلم  فرمودند هر کس من مولای او هستم پس علی رضى الله عنه  مولای اوست، یعنی در زمان حیات و بعد از رحلت آن حضرت، پس اگر این قول دلیل بر ولایت حضرت علی باشد، لازمه اش این است که باید در زمان پیامبر صلى الله علیه وسلم  هم سرپرستی و مسئولیت امور را داشته باشد چرا که او بنابر این قول شریک آن حضرت صلى الله علیه وسلم  در رهبری و ولایت است در حالی که کسی که شریک آن حضرت صلى الله علیه وسلم  نیست و به فرض اگر این روایت دلالت اولویت کند، لازم نیست بر الویت در رهبری و خلافت دلالت کند اگر چنین می بود، همانا می فرمودند: “اللهم وال فی تصرفه وعاد من لم یکن کذلک"[2].
خداوند یاور کسی باش که تحت اختیار و فرمان اوست و دشمن کسی باش که تحت اختیار او نیست.
لازم نبود پیامبر صلى الله علیه وسلم  امتش را در سر در گمی قرار دهد تا در بین شان نزاع بوجود آید.
نعوذ بالله پیامبر صلى الله علیه وسلم  مردم آزار بود؟ پس حدیث ((من کنت مولاه. . . ) فقط دلالت بر قدرت و منزلت والای حضرت علی صلى الله علیه وسلم  می کند، اگر غیر از این باشد جا دارد که بپرسیم اگر مقصود پیامبر صلى الله علیه وسلم  از این مطلب خلافت بوده چه چیزی مانع شد که در آن اجتماع انبوه  و بی سابقه که به روایتی هشتاد هزار و به روایتی دیگر یکصد بیست و چهار هزار نفر بوده اند خلافت علی رضى الله عنه  را با عبارتی واضح و صریح که غیر قابل تغییر باشد اعلان نکند.
دکتر محمد جواد مشکور می نویسد: مطلبی که بر ما مجهول است این است، که چرا در اجتماع سقیفه کسی از مهاجر و انصار سخنی از حدیث غدیر با وجود مسلمیت آن به میان نیاورده است.
اگر طرفداران حضرت علی از این حدیث که از تاریخ صدور آن کمتر از یک سال می گذشت[3]و بایستی همه کسانی که در حجه الوداع حاضر بودند آن را بخاطر داشته باشند ذکر می کردند، سرنوشت اسلام طوری دیگر می شد.
((نعوذ بالله همه مرتد شدند و حکم پیامبر را نادیده گرفتند و یک نفر نبود که بگوید پیامبر صلى الله علیه وسلم  در حجه الوداع چنین فرمودند)).
پاسخ دوم: مولی دارای معانی زیادی می باشد من جمله، سید، آقا، ارباب، بنده، آزاد کننده، بنده آزاد شده، ولی نعمت، نعمت دهنده، شریک، پسر، پسر عمو، خواهر زاده، عمو، داماد نزدیک، قریب خویشاوند، پیرو، تابع.[4]
در اینجا (مولی) به معنای دوست است، نه خلیفه چنانچه در سوره محمد آیه ده خداوند می فرماید:
﴿ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَأَنَّ الْکَافِرِینَ لا مَوْلَى لَهُمْ﴾ (محمد: 11). یعنی: “این به سبب آن است که خداوند دوست (کار ساز) مسلمان است و به سبب آن است که کافران را هیچ کار سازی نیست”. و نیز در سوره دخان آیه 41 خداوند می فرماید:
﴿یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلىً عَنْ مَوْلىً شَیْئاً وَلا هُمْ یُنْصَرُونَ﴾ (الدخان: 41). یعنی: “روزی که دفع نکند هیچ دوستی از دوست دیگر چیزی را و نصرت داده نمی شود”.
و چندین آیه دیگر که در همه مولی به معنای دوست است و مطلقاً به معنای خلیفه بکار نرفته است.
سوم: اینکه حضرت رسول صلى الله علیه وسلم  همان طور که گفتیم پس از قضیه غدیر خم ابوبکر رضى الله عنه  را در مدت بیماری به جای خود به مسجد فرستاد اگر علی رضى الله عنه  خلیفه می بود باید او را به مسجد می فرستاد[5].
چهارم: اینکه اگر علی رضى الله عنه  خلیفه بود تقاضای عباس عمویش در هنگام بیماری پیغمبر که علی رضى الله عنه  نزد آن حضرت صلى الله علیه وسلم  برود و از او درخواست تعیین خلیفه نماید بیمورد خواهد بود[6].
پنجم: اینکه در نهج البلاغه خطبه (91) حضرت علی مقام وزارت را برای خود انتخاب می فرماید. کسی که به امر خدا و رسول خلیفه شده باشد حق ندارد از امر خدا و رسول تخلف نماید. و به وزارت غیر خلیفه تن در دهد.[7]
ششم:  اینکه نهج البلاغه خطبه (37) حضرت علی می فرماید:[8]من به موجب عهد و میثاقی که در گردن داشتم، با خلفا بیعت کردم. کسی که خودش خلیفه است، چگونه برای بیعت با دیگران عهد و میثاق می بندد. اعتراف به عهد و میثاق برای بیعت با دیگران دلیل روشنی است بر اینکه حضرت علی دارای مقام خلافت نبوده و موضوع غدیر خم ارتباطی با امر خلافت نداشته است.
هفتم: اینکه تمام مورخین بیان کرده اند به اینکه حضرت رسول برای خود خلیفه معین نکرده و ابوبکر رضى الله عنه  را از لحاظ بزرگی سن به مسجد فرستاده و بعد از رحلت رسول مهاجرین و انصار به همین لحاظ او را به خلافت برگزیدند.
هشتم: اینکه اگر مقصود پیامبر صلى الله علیه وسلم  از تشکیل غدیر خم ابلاغ خلافت علی رضى الله عنه  بود و خدا به او امر فرموده بود (بلغ ما أنزل إلیک) واجب بود صریحاً بفرماید علی رضى الله عنه  خلیفه و جانشین من است، ایما و اشاره در امر به آن حضرت که ستون خیمه اسلام است شایسته رسول نیست، در صورتی که خدا او را اطمینان داده (و الله یعصمک من الناس) با این اطمینان واجب بود همان طور که احکام نماز، روزه، زکات، حج و جهاد را صریحاً ابلاغ فرموده خلافت علی رضى الله عنه  را هم صریحاً ابلاغ فرماید که مردم دچار شک و تردید نشوند و گمراه نگردند.
نهم: اینکه در سوره نور آیه 54 خداوند می فرماید: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ﴾. یعنی: “خداوند وعده داده است کسانی از شما را که ایمان آورده اند و کارهای نیکو انجام داده اند، به خلافت بر گزیند، همان طور که قبلاً کسانی را به خلافت برگزیده است”.
این آیه یکی از معجزات قرآن است که در زمان ضعف و ذلت، و یاس مسلمین، خلافت و زمام داری را به آنها مژده داده، و پیش گویی فرموده است این آیه را آیه استخلاف می گویند که صریحاً دلالت دارد، بر اینکه خلفا و جانشینان پیامبر صلى الله علیه وسلم  متعدد خواهد بود و منحصر به فرد نیست.
اگر حضرت علی رضى الله عنه  خلیفه بلافصل باشد یعنی خلافت ابوبکر رضى الله عنه  و عمر رضى الله عنه  و عثمان رضى الله عنه  باطل است. چون خلافت منحصر به فرد نمی شود و موردی برای صیغه جمع و ضمیر جمع باقی نمی ماند و اعجاز قرآن مبدل به چند کلمه کاذبه خواهد شد، بنابراین آیه استخلاف دلیل قاطعی است بر صحت خلافت خلفا و بطلان اختصاص آن به حضرت علی رضى الله عنه .
ممکن است گفته شود: که مصداق جمع از علی رضى الله عنه  و ائمه درست می شود.
می گوییم غیر از حضرت حسن آن هم به طور ناقص احدی از ائمه به مقام خلافت نرسیده اند و همه بر اثر ظلم ظالمان وقت در زندان و یا گوشه گیر بوده اند و چه مانعی دارد که به احترام قرآن در رای مهاجرین و انصار و احترام گفتار خود حضرت علی رضى الله عنه  و صحت بیعت و اقتدای او به خلفا و درست بودن تزویج شهر بانو با حضرت حسین رضى الله عنه  و حلال بودن حقوق سالیانه ای که امیر از خلفا دریافت می داشت و رفع اختلاف خلافت آنها را هم درست بدانیم.
دهم: اینکه اگر مقصود از کلمه (مولی) خلیفه باشد. ترجمه عبارت این طور می شود ((من خلیفه هر کسی هستم علی هم خلیفه اوست. خدایا خلیفه کن هر کس که علی رضى الله عنه  را خلیفه کند ...))
یازدهم: اینکه اگر علی رضى الله عنه  به امر خدا و رسول خلیفه شد، چرا از امر خدا و رسول تخلف نمود. و همه جا از قبول خلافت گریزان بود. و وزارت را بر خلافت ترجیح می داد. بدیهی است که علی رضى الله عنه  از امر خدا و رسول تخلف نمی ورزد.
از این دلایل روشن می شود که قضیه غدیر خم به هیچ وجه ارتباطی با امر خلافت نداشته و مقصود حضرت فقط ترغیب ولایت و دوستی علی بوده که خشم و سوء ظن فاتحین یمن رفع و تبدیل به حسن ظن شود. جای بسی تعجب است که یکصد و بیست و چهار نفر هزار نفر که در غدیر خم حضور داشتند در ظرف یک سال همه مردند و منقرض شدند یک نفر هم باقی نمانده بود که داستان غدیر را به اهل سقیفه بنی ساعده تذکر بدهد.
دوازدهم: آیا خود علی رضى الله عنه  واقف به آن آیات و احادیث بود یا نبود و معنای آن را نمی دانست؟ یا بر خلاف قرآن و فرمایش رسول از قبول خلافت تخلف ورزیده و از امر خدا و رسول تخطی کرد؟
یا العیاذ بالله تنفر او تظاهر و دروغ بوده است ﴿یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ﴾[9]حضرت علی رضى الله عنه  اگر کوچکترین دلیلی را در قرآن یا حدیث یا غدیر خم بر خلافت خود سراغ می داشت و خود را از جانب خدا و رسول خلیفه می دانست ممکن نبود از امر خدا و رسول تخلف کند همان طور که حضرت رسول تک و تنها بدون اعتنا به کشته شدن در برابر انبوه کفار نبوت خود را اظهار نمود، بر او واجب بود، که رسول را مقتدای خویش قرار دهد. بصیرت حضرت علی رضى الله عنه  از خدا و رسول موقع شناس تر نبود که گفته شده صلاح ندانست که شمشیر بکشد، علی از امر خدا و رسول سرکشی نمی کند، علی ترک واجب نمی کند، علی رضى الله عنه  از بشر نمی ترسد، علی از بذل جان نمی هراسد، علی رضى الله عنه  زیر بار ظلم نمی رود، علی با ظالم بیعت نمی کند، علی رضى الله عنه  25 سال پشت سر ظالم نماز نمی خواند، علی دختر خود را به ظالم نمی دهد[10].
علی رضى الله عنه  وزیر ظالم نمی شود، علی از ظالم حقوق سالیانه قبول نمی کند، علی از ظالم تمجید نمی کند، علی حیدر کرار است، علی صاحب ذوالفقار است، علی فرزند ابی طالب است، علی اسدالله الغالب است، علی آتش پیکار را بر تحمل عار ترجیح می دهد، علی مرگ رنگین را خوشتر از زیست ننگین می داند علی ترسو نیست، علی دو رنگ نیست، علی دروغگو نیست.
سوال می شود، که چه لزومی دارد. پیامبر صلى الله علیه وسلم  دوستی خود را با علی بیان کند؟
جواب: چون بعضی به علی رضى الله عنه  بد و بی راه می گفتند و به گوش پیامبر صلى الله علیه وسلم  رسیده بود اگر پیامبر صلى الله علیه وسلم  این بحث دوستی را با علی رضى الله عنه  عنوان نمی کرد بد و بی راه گفتن به حضرت علی رضى الله عنه  سنت می شد.
چرا که وقتی کاری در زمام حیات رسول انجام شود و پیامبر رضى الله عنه  آن را بشنوند و سکوت کنند، یعنی تصدیق کرده اند، بنابراین بخاطر اینکه این امر سنت نشود، پیامبر لازم دانستند که مردم را جمع کنند، و ابراز دوستی با حضرت علی را مطرح کنند.
سیزدهم: حضرت علی در نهج البلاغه به این نکته اشاره می کند:
“وَالَّذِی بَعَثَهُ بِالحَقِّ، وَاصْطَفَاهُ عَلَى الْخَلْقِ، مَا أَنْطِقُ إلاَّ صَادِقاً، وَقَدْ عَهِدَ إِلَیَّ بِذلِکَ کُلِّهِ، وَبِمَهْلِکِ مَنْ یَهْلِکُ، وَمَنْجَى مَنْ یَنْجُو، وَمَآلِ هذَا الاَْمْرِ، وَمَا أَبْقَى شَیْئاً یَمُرُّ عَلَى رَأْسِی ألاَّ أَفْرَغَهُ فِی أُذُنَیَّ وَأَفْضَى بِهِ إِلَیَّ»[11]. یعنی: “سوگند به خدایی که پیغمبر را بر فرستاد و او را بر خلق برگزید، من سخن نمی گویم، مگر به راستی، به تحقیق آن حضرت تمام وقایع را به من گفته و راه رستگاری و تبهکاری را بیان فرموده و عاقبت امر خلافت را به من خبر داده و چیزی باقی نگذاشته که بر سر من بگذرد مگر آن را در هر دو گوشم فرو برده و به من خاطر نشان کرده است”.
چهاردهم: اگر سیدنا علی مخالف حکومت خلفا می بود وزیر و همکار آنها نمی گردید. در کتاب تاریخ ابن اثیر ج 3 ص 55 نقل شده که حضرت علی بهترین مشاور و خیرخواه سیدنا عمر و قاضی توانا و حکیمی برای مسائل پیچیده بود.[12]
حتی از سیدنا عمر نقل شده که گفت: ((لو لا علی لهلک عمر)) اگر علی نبود، عمر به هلاکت می رسید[13].
پانزدهم: اگر حضرت علی نسبت به حضرت عمر سوء نیتی می داشت یا قلباً از او ناراضی بود و او را غاصب حق خود می دانست، همواره منتظر فرصتی برای اعاده حق خود می شد و برای غاصب حق خود از این فرصت طلایی استفاده می کرد آنجا که حضرت عمر از سیدنا علی مشاوره ای در مورد رفتن برای جنگ با رومیان خواست. او راهنمایی می کرد که شخصاً به میدان نبرد برود و در آنجا کشته شود. و زمینه برای خلافت وی فراهم آید.[14]. اما می بینیم که چگونه با دلسوزی و صمیمیت فوق العاده در راستای خیرخواهی عمر و سایر مسلمین می کوشد. همانا مشورت او از عمق جان برخاسته و حقا که چنین پیشنهادی جزء از قلب پاک و بی غرض و از مردی بلند همت و آینده نگری صادر نمی شود. حقا که علی چنین بود و این عمل از آزاده ای چون او شگفت آور نیست. خداوند او را از سوی اسلام و مسلمین شایسته ترین پاداشها را که به دوستان مخلص خود می دهد عنایت فرماید.
شانزدهم: علامه شبلی نعمانی در کتاب ((الفاروق)) تحت عنوان ((پاس داشت خاطر خویشان رسول می نویسد: فاروق اعظم امور مهم را بدون مشورت حضرت علی انجام نمی داد و مشاورهء جناب امیر نیز مبنی بر نهایت اخلاص و خیر خواهی بود. چون فاروق اعظم به بیت المقدس سفر کرد. امور خلافت را به جناب امیر تفویض کرد.[15]رابطه دوستی و اتحاد بین آن دو به حدی محکم بود که حضرت علی دخترش را که از بطن فاطمه زهرا رضى الله عنه  بود به حباله نکاح فاروق اعظم در آورد.[16]و یکی از فرزندان خود را به نام عمر و یکی را به نام ابوبکر و دیگری را به نام عثمان نامگذاری کرد[17].
پر واضح است که انسان فرزند خود را به نام های محبوب و پسندیده و با نامهای کسانی که آنها را الگو و نمونه می داند نامگذاری می کند.
هفدهم: به حضرت حسن مثنی نوه جلیل القدر سیدنا علی گفته شد آیا در حدیث: “من کنت مولاه فعلی مولاه» امامت (خلافت) سیدنا علی تصریح نشده است؟ فرمود: “أما والله لو یعنی النبی بذلک الإمارة والسلطان لأفصح لهم به فإن رسول الله کان أفصح الناس للمسلمین ولقال لهم: یا أیها الناس هذا ولی أمری والقائم علیکم بعدی فاسمعوا له وأطیعوا ما کان من هذا الشیء فو الله لئن کان الله ورسوله اختار علیاً لهذالأمر ثم ترک علی أمر الله ورسوله لکان علی أعظم الناس خطیئة»[18]. یعنی: “هان! قسم به خدا اگر منظور رسول الله از این جمله یا خطبه امارت یا حکومت می بود، صاف و واضح بیان می کردند چرا که خیر خواهتر از رسول الله برای مسلمانان نیست واضح به آنان می فرمودند: ای مردم این شخص بعد از من حاکم و سرپرست شما خواهد بود به حرفش گوش کنید و از او اطاعت کنید. اما چنین حرفی زده نشد. قسم بالله اگر حضرت علی برگزیده الله و رسول برای امامت (خلافت بلافصل) می بود و آنگاه حضرت علی حکم الله و رسول را نادیده می گرفت خطاکارترین مردم به شمار می آمد”. به نظر ما با ارشاد نوه ایشان بحث خطیه غدیر به انتهای خود رسید و نیازی به اقامه دلیل دیگر نیست.

سند حدیث غدیر
این حدیث اگر چه نه متواتر است و نه متفق علیه، حتی که برخی از بزرگان در صحت آن کلام کرده اند و با دلایل قوی این حدیث را ضعیف قرار داده اند،[19]لیکن طبق قول راجح، حدیث صحیح است و با طرق متعدد روایت شده است که اصطلاحاً بعضی از آنها در درجه صحیح و بعضی در درجه حسن قرار دارد. و این حدیث از زمره احادیث مشهور بشمار می آید. شهادت و گواهی علامه ابن حجر عسقلانی و علامه ابن حجر هیثمی برای صحت این حدیث کافی می باشد. علامه ابن حجر عسقلانی در کتاب ارزنده و قابل افتخار خویش ((فتح الباری)) می نگارد.
حدیث من کنت. . . را ترمذی و نسایی بیان کرده اند و با طرق مختلف روایت شده است. ابن عقد در کتابی مستقل همه طرق را جمع آوری کرده است. خیلی از اسانید این حدیث در رتبه صحیح و حسن قرار دارند.[20]
حضرت علامه ابن حجر هیثمی می فرماید:، بدون تردید این حدیث صحیح است. جماعتی از محدثین مانند ترمذی، نسایی و احمد این حدیث را تخریج کرده اند. این حدیث اسانید بسیار دارد. . . هر شخصی که بر صحت این حدیث اعتراض کند یا با این قول که در آن وقت حضرت علی در یمن بود رد کند، بی اعتبار است. چرا که بازگشت حضرت علی از یمن و شرکتش همراه رسول در حجه الوداع به ثبوت رسیده است[21].

آیه بلاغت
آیات نازل شده دو قسم هستند:
آیات قبل از هجرت (مکی)، بعد از هجرت (مدنی) در نزد اهل سنت آیه ای که در غدیر خم نازل شده باشد در قرآن وجود ندارد.
عده ای از فرق اسلامی می گویند: که این آیه ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ﴾[22]. یعنی: “اى رسول، برسان آنچه را که از [جانب‏] پروردگارت به سوى تو فرو فرستاده شده است و اگر [این کار را] نکنى، رسالتش را نرسانده‏اى‏”.
در غدیر خم نازل شده است که پیامبر صلى الله علیه وسلم  فرمودند که از جانب خداوند امر شده که خلافت حضرت علی را ابلاغ نماید.
جواب این است: که در مورد شان نزول این آیه اختلاف است بعضی می گویند که این هشت سال پیش از قضیه غدیر خم در مدینه در سال سوم هجری نازل شده و راجع به نکاح زینب دختر جهش است و ارتباط با غدیر خم که در سال یازده هجری واقع شده است ندارد یا در صحرای عرفات در حجه الوداع نازل شده و با توجه به سباق و سیاق آیات این آیه در شان اهل کتاب نازل شده که خداوند فرمود. احکام را برسان و از آنها بیم و هراس نداشته باش چنانچه در بعضی تفاسیر به این موضوع اشاره شده است. و قول راجح قول آخر است. اگر پیامبر خدا از طرف خداوند (با آن شدت) مامور تبلیغ خلافت علی شد، بر او واجب بود مانند سایر احکام اسلامی با صراحت بیان فرماید. کنایه به جای صریح در چنین امر مهمی منافی شان نبوت و مخالف با تبلیغ است.
همچنان که از لفظ بلغ فهمیده می شود، زیرا سبب گمراهی خواهد بود و پیامبر اکرم مامور هدایت است، نه گمراه کردن.
به علاوه تاویل مذکور شایسته شان حضرت علی رضى الله عنه  نیست، که او را از مقام ولایت به مقام خلافت پایین آوریم چون مقام ولایت به مراتب بالاتر و والاتر از مقام خلافت است. خلافت از امور سیاسی و مشاغل دنیوی است و مولود نظم اجتماع است.
اما ولایت امری است دینی و مقامی است روحانی و مولود عقیده و ایمان است. علاوه بر این مقام خلافت شغلی است پر زحمت و خطرناک. که خود حضرت علی می فرماید: “لقمة یغض بها آکلها» بر اثر خلافت عمر رضى الله عنه ، عثمان و خود حضرت علی رضى الله عنه  شهید شدند حضرت حسن مسموم گردید، و حضرت حسین شهید گردید. همچنان سایر ائمه، هر کدام که سمت خلافت را داشتند، یا شهید می شدند یا مسموم می گشتند. امام مقام ولایت، عزتی است بدون زحمت و مسئولیتی بدون خطر که هیچ یک از اقارب و اصحاب رسول دارای چنین مقام و منزلتی نبودند که دامادش عمر رضى الله عنه  با نهایت شوق و شغف به او نزدیک می گوید:
"بخ بخ! لک یا علی! قد أصبحت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنة" [23].
مبنی بر همین توصیه پیغمبر است که عموم مسلمین علی را از صمیم قلب دوست می دارند و پیروی او را موجب سعادت و تخلف از روش او را باعث شقاوت می دانند.
--------------------------------------------------------------------------------
1. مشکوة المصابیح 3/246
2. نصر للالی ص 171. نقل از شرح عقاید اهل سنت.
3. شیعه و فرقه های اسلام محمد جواد مشکور صفحه 85.
4. فرهنگ لاروس ج2 ص 1997.
5. البته انتخاب ابوبکر صدیق از جانب پیامبر به امامت نماز به معنای انتصاب ایشان به جانشینی و امامت نبود بلکه تایید ایشان و معرفی لیاقت وی به مهاجر و انصار بود تا در انتخاب رهبر و امام بعد از پیامبر دچار هیچ گونه شبه و سر در گمی نشوند.
6.روضه الصفا ص 269، نقل از شرح عقاید اهل سنت.

7.خطبه 91 ج 7 (دعونی والتمسوا غیری وان ترکتمونی فأنا کأحدکم ولعلی أطوعکم وأسمعکم لمن ولیتمواه أمرکم وأنا لکم وزیراً خیر لکم منی أمیراً). نهج البلاغه شراح ابن ابی حدید.
8. ص 162 ج 2 شرح ابن ابی حدید.
9.یعنی: می گویند به دهانهایشان آنچه نیست در دلهایشان.
10.زندگانی فاطمه زهرا، دکتر سید جعفر شهیدی نقل از شرح عقاید اهل سنت.
11.خطبه 176، ج 10 ص 6 نهج البلاغه شرح ابن ابی حدید.
12.از سیدنا علی نقل شده که گفت تا عمر است من کسی را شایسته خلافت نمی دانم ن ش 11.
13.ابن عبدالبر الاستیعاب ص 215.
14.ندای اسلام ش 11.
15. امیر علی مورخ معروف شیعه می نویسد: ((آن زمامداری بزرگ یعنی عمر اعتمادی که در خلافت خود به شخص حضرت علی داشت تا این حد بود که هر وقت به خارج سفر می کرد او را در مدینه کفیل یا قائم مقام خودش تعیین می نمود)). تاریخ عرب و اسلام ص 54.
16. ترجمه فارسی الفاروق ج 2 ص 374 چاپ پاکستان بحث پیرامون این ازدواج و دلایل علمی و تاریخی و کلامی آن در کتاب باقیات الصالحات ترجمه آیات بینات تالیف نواب محسن الملک مهدی عارج 1/86 – آمده است.
17.البدایة والنهایة ج 7 ص 322 (مروج الذهب فارسی ج 3 ص 67 – اعلان الوری طبری ص 186 – تاریخ یعقوبی 2/23 کشف الغمه اردبیلی 2/64 جلاء العیون مجلسی 582 – نیز حضرت حسن و حسین و زین العابدین و موسی کاظم فرزندان خود را بنام عمر نامگذاری کردند به کتب فوق که معتبرترین کتب اهل تشیع است مراجعه کنید.
18. ذکره العلامه ابن حجر الهیثمی الشافعی عن ابی نعیم فی صواعق المحرقه ص 48- و ذکره ایضا محب الدین الخطیب فی حاشیه العواصم من القواسم ص 168 ناقلا عن الحافظ بیهقی و الحافظ ابن عساکر، و نقله العلامه آلوسی فی روح المعانی 6/195 عن ابی نعیم – نقلت من الکتاب امامت و حدیث غدیر بقلم مولانا محمود اشرف تهانوی.
19.مثلاً علامه ابن تیمیه، ابو داود سجستانی، ابو حاتم رازی و غیره، منهاج السنه لابن تیمیه 4/86 و الصواعق الحرقه لابن حجر هیثمی ص 42.
20 فتح الباری بشرح صحیح بخاری 7/74.
21. الصواعق الحرقه لابن حجر هیثمی ص 42 طبع ملتان.
22. مائده – 67 توجه: شان ورود این آیه در نزد اکثریت اهل سنت در مورد غدیر نیست اما در نزد برادران شیعی این آیه در غدیر خم نازل شده تا پیامبر خلافت سیدنا علی را ابلاغ نماید.
23. دختر حضرت علی بنام ام کلثوم به خانه حضرت عمر بود. زندگانی فاطمه زهراء، دکتر سید جعفر شهیدی ص 263، شرح عقائد اهل سنت، الغدیر علامه امینی.

0 نظرات:

ارسال یک نظر