نظر اهل سنت درباره آیه ولایت چیست؟

نظر اهل سنت درباره آیه ولایت چیست؟

آیه ولایت
1) استناد کرده شده به آیه 55 سوره مائده ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾[1].
یعنی: “جز این نیست که دوست شما خداست و رسول او و مومنانى که بر پا میدارند نماز را و میدهند زکوة را و ایشان پیوسته نمازگزارند”.
در شان نزول این آیه گفته اند: که حضرت علی صلى الله علیه وسلم  در حال رکوع بود که فقیری آمد و درخواست کمک کرد، حضرت علی هم انگشترش را به او صدقه داد و این آیه در حق او نازل شد.
امامیه گفته اند: مراد از ولی در این آیه ولایت به معنای رهبری است، که منحصر به خداوند و پیامبر صلى الله علیه وسلم  و کسانی است که ایمان آوردند، و مراد از ﴿وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ علی رضى الله عنه  است، چون او در حال رکوع صدقه داد[2]. اما در نزد ما این آیه بر این موضوع وارد نشده است.
قرینه اول: این آیه در شان تمام مهاجرین و انصار نازل شده است به دلیل اینکه با صیغه جمع (الذین) آمده است و این معنا حقیقی (الذین) است، اگر چه گاهی مجاز حمل بر مفرد هم می شود، اما در این جا دلیلی برای صرف نظر کردن از معنای ظاهری آن وجود ندارد. و اما مراد ﴿وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ رکوع حسی و عملی نیست زیرا صدقه دادن در حال نماز مبطل نماز است، بلکه مراد از آن خشوع و فروتنی است ﴿وَ هُمْ خَاشِعُونَ﴾[3].
قرینه دوم: از لفظ ولی معنای رهبری لازم نمی آید بلکه گاهی مراد از آن یاور، دوست، همسر و رییس است. و آیه بعد از آن یعنی[4]:
﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُواً وَلَعِباً مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ﴾.
)ای مومنان کسی را از اهل کتاب یعنی ((یهودیان و مسیحیان)) و از کافران به دوستی نگیرید که دین شما را مسخره می کنند و به بازی می گیرند.(
مانع از آن می شود که در اینجا (ولی) به معنای رهبر باشد، زیرا ممکن نیست که در این آیه اولیا را که (جمع ولی) است به معنای رهبر گرفت، چون به ذهن هیچ یک از مومنان خطور نکرده (و نخواهد کرد) که کسی از یهود یا نصاری را خلیفه کنند (اما طرح دوستی و رفت و آمد به عنوان همکار و همسایه قابل تصور بوده است لذا خداوند اهل ایمان را از دوستی با آنان بر حذر داشته است [5].(
قرینه سوم: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ﴾،﴿ یُقِیمُونَ﴾، ﴿یُؤْتُونَ﴾ و ﴿رَاکِعُونَ﴾.

تمام کلمات این آیه به صورت جمع است هیچ جایش مفرد نیست و حضرت علی یک نفر است، معلوم شد که این آیه در شان یک نفر نیست در شان عده ای است و چطور می شود کسانی شاکی می شوند آقا پشتیبان نداریم قوم یهود ما را ترک کردند بعد خدا به آنها دلداری بدهد که آقایان ناراحت نباشید حضرت علی یک نفر پشتیبان شماست اگر این طوری معنی کنیم با عقل سازگاری ندارد اینکه بگویید قومی دشمن شماست، ناراحت نباشید یک نفر پشتیبان شماست، بلکه در اینجا می گوید که اگر آن عده یهودی شما را رها کردند شما ناراحت نباشید مومنین تمام یاران و اصحاب رسول الله پشتیبان شما هستند نه یک نفر (حضرت علی(.
قرینه چهارم: ﴿وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ و او را به معنای حال مراد گرفتند و این چیز مسلمی است که واو در معنای جمع معنای حقیقی است و در حال این معنی مجازی است و این یکی از قوانین اصول است که برای اختیار معنای مجازی دلیل و قرینه لازم است، تا زمانی که قرینه ای وجود نداشته باشد ترک معنای حقیقی و اختیار معنای مجازی اصلاً جایز نیست و اینجا چه مدرکی دلالت می کند این واو در معنای جمع نیست و در معنای حال است از این هم بگذریم، اگر واو را در معنای حال مراد بگیریم نتیجه این می شود. بنابر دستور زبان و نحو عربی جمله ای که بعد از چند جمله به صورت حال ذکر شود این از مجموعه چند جمله معطوفه حال قرار می گیرد پس به این صورت ﴿وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾ تنها حال ضمیر یوتون الزکوه نیست بلکه حال ضمیر ﴿وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ و یُقِیمُونَ الصَّلاةَ﴾ هر دو می باشد.
قرینه پنجم: خوب حال زکوة را در حال رکوع انجام دادن یک داستانی بیان شده، ولی نماز را در رکوع چطور انجام می دهند، این معنی ندارد که نماز در رکوع انجام می گیرد.
قرینه ششم: از این هم بگذریم این قول را بپذیریم مسئله اینجاست که گفته شده که زکات می دهند این برای ما ثابت نشده که حضرت علی غنی و صاحب زکات بوده تاریخ زندگی حضرت علی گواهی می دهد که حضرت علی بیش از غذای یک شبانه روز را در منزل نگه نمی داشت. اجازه نمی داد که در منزلش بیش از یک شبانه روز غذایی باشد چه برسد به پول، چه برسد به طلا و نقره و وسایل انفرادی دیگر که زکات واجب شود. طبق قانون شرعی زکات بر صاحب نصاب واجب است نه بر آدم فقیر و آن هم شرط است که یک سال بگذرد چطور زکات واجب شد از این هم بگذریم.
قرینه هفتم: زکات دادن به مسلمانان لازم است به کافر لازم نیست، سائل از کجا متوجه شد که این انگشتر مال من است مسلمان تا زمانی که گفته نشود آقا این ملک مال تو، با انداختن یک انگشتری نمی تواند این را برداشت کند که این ملک مال من است و نمی تواند از آن استفاده کند و از این هم بگذریم.
قرینه هشتم: اگر این داستان و این مسائل را بپذیریم نتیجه اش این می شود که پرداخت زکات در حال رکوع مورد ستایش قرار گرفته و مسلماً چیزی که در آیه قرآن مورد ستایش قرار گیرد اگر فرضاً واجب قرار نگیرد حداقل مستحب قرار می گیرد بنابراین استجباب، این لازم است همان طور که در جاهای دیگر زکات ادا کرده می شود در رکوع نیز ادا شود در حالی که چنین چیزی مشاهده نمی شود و هرگز ادا نمی شود.
قرینه نهم: لفظ ﴿یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ﴾ مضارع هستند و مضارع دلالت بر استمرار دارد یعنی این کارها همیشه انجام می گیرد نه یک بار و ﴿یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ﴾ مستقبل است یعنی تا زمان حیاتشان مومنین زکات می دهند، این یک نوبت نیست که معنی کنیم اینها در رکوع زکات می دهند، یعنی هر بار که نوبت زکات می رسد در رکوع زکات می دهند برای این موضوع حداکثر یک داستان بیان شده است. و بار دومی و سومی وجود ندارد که حضرت علی در رکوع زکات یا انگشتری را داده باشد در صورتی که باید بر دوام و تکرار حداقل سه بار این عمل انجام گرفته باشد. بعد این مفهومش درست در می آید. در حالی که این داستان را تمام محدثین و حفاظ حدیث مانند ابن حجر و غیره می نویسد که کلاً داستان ضعیف است.
قرینه دهم: این داستان را اگر بپذیریم این داستان به مقام حضرت علی و به مقام نماز توهینی است زیرا حضرت علی شخصی بوده است که او را تاریخ به این صورت معرفی می کند که از پای مبارکش تیر در می آورند و اطلاع پیدا نمی کند، در حال نماز به بدنش تیر زده می شود متوجه نمی شود که من تیر خوردم خون جاری می شود از بدنش در حال نماز متوجه نمی شود که خون از بدنش جاری می شده، چطور متوجه می شود که سائلی آمده و بعد انگشترش را در آورد و انداخت که بردارد و برود این عمل کثیر خلاف مقام نماز است و هم خلاف مقام حضرت علی است اصلاً معرفی توهین آمیزی است به حضرت علی.
که در حال نماز علی توجهش به خدا نبوده بلکه به یک سائلی بوده و صدای مردم را می شنید چنین چیزی با نام حضرت علی موافقت نمی کند و درست در نمی آید و حضرت علی مقامش خیلی بالاتر از این است که این طور معرفی شود.
قرینه یازدهم: حصر در إنما به عنوان خبر برای کسی بکار می رود که در وقت شنیدن خیر نسبت به آن متردد و مشکوک باشد. وقتی که این آیه نازل شد در مورد خلافت هیچ اختلافی وجود نداشت زیرا آن موقع عصر نبوت بود (و رسول خدا صلى الله علیه وسلم  حضور داشت) و امامت به نیابت از نبوت هست، پس دلیلی برای آوردن إنما نیست.[6]
زیرا مادامی که ذهن مخاطب از خبر عاری و خالی است نیازی به آوردن انما و حصر نیست بنابراین (مراد از ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ...﴾ فقط یاری و دوستی است.

2) و گاهی بر اولویت او برای خلافت چنین استدلال شده که او پسر عموی پیامبر صلى الله علیه وسلم  بوده است. و از سایر خلفا به آن حضرت نزدیکتر بوده است پس اگر از راه وراثت هم باشد او سزاوارتر است[7].

جواب آن به دو دلیل است:
اولاً: واضح است که اسلام امامت را بر مبنای وراثت تایید نمی کند بلکه مسلمانان خود می توانند با هر کسی از قریش به عنوان خلیفه بیعت نمایند.
ثانیاً: اگر اصل مبتنی بر وراثت باشد مسلماً عباس عموی پیامبر صلى الله علیه وسلم  سزاوارتر بود زیرا که او از حضرت علی رضى الله عنه  به پیامبر صلى الله علیه وسلم  نزدیکتر و از نظر سن هم بزرگتر بود.

3) پس چه بسا گاهی بر اولویت او چنین استدلال که حضرت علی رضى الله عنه  داماد رسول خدا صلى الله علیه وسلم  است.

جوابش این است که:
اگر اصل مبتنی بر دامادی باشد پس حضرت عثمان رضى الله عنه  سزاوارتر از حضرت علی رضى الله عنه  و حضرت ابوبکر رضى الله عنه  است، چون حضرت عثمان رضى الله عنه  دو دختر پیامبر صلى الله علیه وسلم  را به عقد خود در آوردند.


--------------------------------------------------------------------------------
زيرنويسها:
1. مائده 55.
2.شرح عقاید اهل سنت ص 271.
3. شرح عقاید اهل سنت ص 271.
4.شرح عقاید اهل سنت ص 271.
5.در بعضی از تفاسیر اهل سنت از شخصی به اسم عباده بن صامت نامبرده شده است.
6.شرح عقاید اهل سنت ص 272.
7.شرح عقاید اهل سنت ص 272.

0 نظرات:

ارسال یک نظر