نخستين وحي به پيامبر صلي الله عليه و سلم پس از دوره فترت در اول شوال سال يكم بعثت

نخستين وحي به پيامبر صلي الله عليه و سلم پس از دوره فترت در اول شوال سال يكم بعثت

نويسنده «الرحيق المختوم» مي‌نويسد:
راجع به مدت زمان فترت وحي، علماي اسلامي نظرات و اقوال مختلفي دارند. صحيح آن است که چند روزي بيش نبوده است؛ چنانکه روايت ابن سعد از ابن عباس بر آن دلالت دارد. قول مشهور، داير بر اينکه مدت زمان فترت وحي سه سال يا دو سال و نيم بوده است؛ به هيچ وجه درست نيست.

در پي بازنگري روايات و اقوال اهل علم در ارتباط با فترت وحي، نکته شگفتي براي من آشکار گرديد که نديده‌ام هيچيک از دانشمندان اسلامي به آن پرداخته باشند، و آن اينکه مجموعه اين روايات و اقوال مي‌رسانند که رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- در هر سال ماه رمضان را- در غار حراء اقامت مي‌کرده‌اند، و اين آيين را سه سال پيش از پيامبري آغاز کرده بوده‌اند، و سال بعثت آخرين سال بوده، و با پايان پذيرفتن ماه رمضان اقامت ايشان نيز در غار حراء پايان مي‌پذيرفته، و ايشان بامداد روز اول وماه شوال از غار حراء به زير مي‌آمده‌اند و راهي خانة خويش مي‌شده‌اند. در روايت صحيحين نيز آمده است که نخستين نزول وحي پس از پايان فترت هنگامي بود که ايشان عازم خانه بوده‌‌اند.
نظر ما اين است که اين روايت مي‌گويد نخستين وحيي که پس از دورة فترت بر رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- نازل شده، در نخستين روز شوال، پس از پايان همان ماه رمضاني که تشريف نبوت بر قامت آنحضرت پوشانيده شده، فرود آمده است؛ به دليل اينکه اين آخرين اقامت و اعتکاف پيامبراکرم -صلى الله عليه وسلم- در غار حراء بوده، و چنانکه پيش از اين اثبات کرديم، آغاز نزول وحي شامگاه روز بيست و يکم ماه رمضان بوده است؛ بنابراين، نتيجه مي‌گيريم که فترت وحي تنها ده روز به طول انجاميده، و پس از گذشت آن ده روز، بامداد پنجشنبه اول شوال سال نخست بعثت بار ديگر نزول وحي استمرار يافته است؛ و شايد همين مطلب راز اختصاص يافتن دهة آخر ماه رمضان به مجاورت بيت‌الله و اقامت و اعتکاف در مسجدالحرام و ديگر مساجد، و نيز راز عيد گرفتن روز اول شوال بوده باشد؛ والله اعلم.
در اثناي روزهاي فترت وحي- بنا به روايات رسيده- نبي اکرم -صلى الله عليه وسلم- - گاه آنچنان اندوهگين مي‌شده‌اند که سر به کوهستان مي‌گذاشته‌اند و در پي آن برمي‌آمده‌اند که خويشتن را از فراز قله‌هاي بلند کوه به زير افکنند؛ اما هربار که خود را به قلة بلندي مي‌رسانيده‌اند تا خويشتن را به ژرفاي دره‌هاي عميق بيافکنند، جبرئيل در برابر ايشان نمودار مي‌شده و مي‌گفته است: اي محمد، تو براستي رسول خدايي! و به اين ترتيب، جوش و خروش درون آن حضرت تسکين مي‌يافته و آرام مي‌گرفته‌اند، و از کوه به زير مي‌آمده و بازمي‌گشته‌اند؛ و باز، بار ديگر همينکه مدتي نزول وحي به تأخير مي‌افتاده، همان کار راتکرار مي‌کرده‌اند، و باز هم، وقتي که خود را بر فراز قله کوه مي‌رسانيده‌اند، جبرئيل در برابرشان نمودار مي‌شده و همان سخن ياد شده را بر زبان مي‌رانده است.(1)

ابن حجر گويد: اين (چند روز متوقف شدن نزول وحي) بدان منظور بود که آن هيجان و دهشت دروني رسول‌خدا -صلى الله عليه وسلم- آرام گيرد، و حالت و شوق و انتظار براي نزول مجدد وحي به آن حضرت دست بدهد(2)؛ و همينکه حالت مذکور به آن حضرت دست داد، و به انتظار آمدن وحي الهي نشستند، خداوند دو مرتبه ايشان را با نزول مستمر وحي گرامي داشت. حضرت رسول اکرم -صلى الله عليه وسلم- مي‌فرمايند:
«يک ماه تمام در غار حراء اعتکاف کرده بودم. وقتي که دورة اعتکاف به سرآمد از دامنة کوه سرازير شدم؛ همين که به دشت پاي نهادم شنيدم که مرا صدا مي‌زنند. به سمت راست خويش نگريستم، چيزي نديدم؛ به سمت چپ خويش نگريستم، چيزي نديدم؛ روبرو نگاه کردم، چيزي نديدم؛ پشت سر نگاه کردم، چيزي نديدم؛ سرم را بالا کردم، آنچه را که بايد مي‌ديدم، ديدم؛ آن فرشته‌اي که در غار حراء به نزد من آمده بود، ميان آسمان و زمين روي يک کرسي نشسته بود. وحشت سراسر وجودم را فرا گرفت. به گونه‌اي که نقش زمين شدم. نزد خديجه آمدم و گفتم: زملوني، زملوني، دثروني، دثروني! مرا بپوشانيد... و بر سر و روي من آب سرد بپاشيد! آنگاه اين آيات نازل شد:
(يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ * وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ * وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ * وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ)(3).
نزول اين آيات پيش از واجب شدن نماز بود؛ پس از آن تنور وحي داغ شد و نزول وحي استمرار يافت(4).
اين آيات، مباني رسالت خاتم پيامبران است، و با آغاز بعثت ايشان، تنها به اندازة فترت وحي فاصله دارد، و مشتمل بر تبيين و ابلاغ دو نوع وظيفه براي آن حضرت است، و ضمناً، پيامدهاي طبيعي اقدام به اين امور را نيز براي آن حضرت برمي‌شمرد.
نوع اول: وظيفة ابلاغ و انذار؛ چنانکه در آية شريفة (قُمْ فَأَنْذِرْ) فرموده است: مردمان را از عذاب خداوند بر حذر دار، که اگر از اين کجروي‌ها و گمراهي‌ها و پرستش خدايان ديگر جز خداي متعال، و شرک آوردن به خدا در ذات و صفات و حقوق و افعال، دست برندارند، گرفتار شدن آنان به عذاب الهي حتمي است!
نوع دوم: وظيفة تطبيق اوامر خداي سبحان بر خويشتن خويش و تعهد و التزام دروني نسبت به اجراي آن، تا بدينوسيله بتواند خشنودي خداي خويش را به دست آورد، و اسوة حسنه و الگويي نيکو براي جامعة اهل ايمان گردد؛ چنانکه در آيات بعدي آمده است. معناي (وَربَّکَ فَکبِّرْ) اين است که: خداي خودت را بزرگ بدار، و در بزرگداشت خداي خويش هيچکس را شريک مگردان. منظور از ظاهر کلام در آية شريفة (وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ) همان پاکيزه گردانيدن و پاک نگاه داشتن جامه و تن است، زيرا، آن کس که تکبير مي گويد و در پيشگاه خدا مي‌ايستد، روا نيست که جامه‌اش نجس و آلوده باشد. البته، اعمال و اخلاق نيز به طريق اولي خواسته شده است. معناي (وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ) اينست که: از موجبات و عوامل سخط و عذاب الهي خويشتن را دور گردان! و اين مطلب، البته از راه التزام به فرمانبرداري و ترک معصيت خداوند دست يافتني است (وَلا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ) يعني: وقتي احسان مي‌کني نبايد پاداش آن را از مردم بخواهي، يا در همين روابط دنيوي انتظار داشته باشي که احساني برتر و بيشتر نسبت به تو روا دارند.
آخرين آيه از اين مجموعه مشتمل بر يادآوري اين مطلب است که وقتي به دين و آييني متفاوت با دين و آيين مردم روزگار خويش پايبند مي‌گردد؛ و قوم و قبيلة خويش را به سوي خداي يکتا دعوت مي‌کند، و آنان را از عذاب و برخورد شديد او برحذر مي‌دارد، ناگزير بايد انتظار انواع آزار و شکنجه را از سوي آنان داشته باشد؛ از اين رو، مي‌فرمايد: (وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ).
وانگهي، مطلع اين آيات، در بردارندة يک نداي آسماني همراه با طنين دل‌انگيز صداي خداوند کبير متعال است، حاکي از اينکه نبي اکرم -صلى الله عليه وسلم- براي اين امر عظيم درنظر گرفته شده است، و به همين جهت، خداوند آن حضرت را با اين خطاب استثنائي از خواب و راحت و آسايش جدا مي‌سازد، و به سوي جهاد و مبارزه و رنج و مشقت فرا مي‌خواند:
(يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنْذِرْ) گويي مي‌خواهد بگويد: کسي که براي خودش زندگي مي‌کند، چه بسا بتواند بي‌خيال و آسوده زيست کند؛ اما، تو که اين چنين بار سنگيني را بر دوش داري، تو رابا خواب چه کار؟! تو را با آسايش چه کار؟! تو را با بستر نرم و گرم چه کار؟! تو را با زندگاني آرام و توأم با عيش و عشرت چه کار؟! براي امر عظيمي که انتظار تو را مي‌کشد، و آن وظيفة بسيار سنگيني که براي تو درنظر گرفته شده است، به پاخيز! براي کار و کوشش و رنج و تعب، به پاخيز! به پاخيز، که وقت خواب و راحت سپري شده، و از پس امروز، ديگر نوبت بيدار خوابي پيوسته است و مبارزة طاقت‌فرساي دراز مدت! به پاخيز و براي اين امور آماده و مهيا شو.
فرماني بزرگ است و سهمگين، که پيامبر اکرم -صلى الله عليه وسلم- را از بستر نرم در خانة آسوده و آرام و کانون گرم خانواده جايکن مي‌کند، تا او را به کام ازدحام، و کانون غوغا و بلواي اجتماعي بيافکند، و آن حضرت را با گردونة گردان احساسات و عواطف گوناگون، و واقعيت‌هاي تلخ و شيرين زندگاني درگير کند.
آري، رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- به موجب اين فرمان «قم» از جاي برخاست، و از آن پس به مدت بيست سال تمام، بلکه بيشتر، استوار و پايدار ايستاد، و لحظه‌اي استراحت نکرد و نياسود، و حتي دقيقه‌اي براي خود يا خانواده‌اش زندگي نکرد. از جاي برخاست، و همچنان برپاي ايستاد و کار دعوت الي‌الله را سامان داد. بار سنگين اين رسالت عظيم را بر دوش گرفت. و هيچگاه احساس خستگي و درماندگي نکرد. بار امانت بزرگ الهي و آسماني را در اين شرايط و اوضاع و احوال زميني کشيد، و مسئوليت تمامي بشريت، و مسئوليت تماميت عقيده، و مسئوليت نبرد و مبارزه در ميدان‌هاي متعدد و متنوّع را يک تنه عهده‌دار گرديد. متجاوز از بيست سال، در ميدان نبرد بي‌امان زيست، و با هرکس به گونه‌اي به سر برد. از لحظه‌اي که اين نداي پرطنين و ارجمند آسماني را شنيد، تا زماني که نفس واپسين را کشيد، پرداختن به هيچ کاري، وي را از پرداختن به کار ديگر بازنداشت؛ زيرا، هيمنة وظيفه و تکليف را آنچنان که بايد و شايد دريافته بود!... خداوند از جانب ما و از جانب قاطبة بشريت، آنحضرت را با بهترين جزاي خير پاداش دهاد.

1- صحیح البخاری، ح 6982.
2- فتح الباری، ج 1، ص 27.
3- سورة مدّثر، آیات 1-5.
4- صحیح البخاری، تفسیر سورة المدثر، باب 1 به بعد، ج 8، ص 445-447؛ نیز، صحیح مسلم، کتاب الایمان، ج 1، ص 144، ح 257.

0 نظرات:

ارسال یک نظر