ادعای امامت نزد فرقه اثنی عشری(1)

ادعای امامت نزد فرقه اثنی عشری(1)

نویسنده: 
ابو مالك
یکی از ویژگیهای فرقه شیعه خصوصا شیعه اثنی عشری نسبت به سایر فرق مساله امامت بعد از نبوت است. فرقه اثنی عشری ادعا دارد امام دارای چند ویژگیهای خاص است که آنها را در نبوت با پیامبران جمع می کند.
شیعیان دوازده امامی معتقدند که لازم است:
* امامی وجود داشته باشد که از گناهان و از خطا و اشتباه و فراموشی معصوم باشد.
* در ابلاغ و حفظ دین نائب رسول خدا صلي الله عليه وسلم باشد.
* آنان- یعنی شیعیان دوازده امامی- دین خود را از این افراد معصوم گرفته‎اند.
* لازم است این معصوم در هر عصری وجود داشته باشد.
محمد رضا مظفر از علمای معاصر شیعه می گوید: امامت به مانند نبوت لطفی از جانب خداوند متعال است. بنابراین لازم است که در هر عصر، امامی هدایتگر وجود داشته باشد که در وظایف پیامبر چون هدایت بشر و ارشاد آنان به سوی آنچه صلاح و سعادت دو دنیا را در پی دارد، جانشین ایشان شود.... بنابراین امامت استمرار نبوت است.
این سخن متضمن سه مسأله است:
1- امامت به مانند نبوت است.
2- لازم است که در هر عصر امامی وجود داشته باشد.
3- مأموریت و وظیفه اصلی امام این است که در وظایف پیامبر صلى الله عليه وسلم جانشین ایشان شود.

جعفر سبحانی از علمای معاصر شیعه وظایف رسول‎خدا صلى الله عليه وسلم را ذکر کرده و می گوید: مسئولیت‎ها و کارهای رسول‎خدا صلى الله عليه وسلم محدود به دریافت وحی الهی و تبلیغ آن برای مردم نیست، بلکه ایشان به انجام کارهای زیر نیز اقدام می کردند:
1- تفسیر قرآن و شرح مقاصد آن و کشف و پرده برداری از اسرار آن. خدای سبحان می فرماید:
بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ [النحل/44]
(قرآن را بر تو نازل كرده‌ايم تا اين كه چيزي را براي مردم روشن سازي كه براي آنان فرستاده شده است).
2- بیان احکام موضوعاتی که در زمان ایشان روی می داد.
3- دفع شبهات و پاسخ گوئی به سوالات پیچیده و مبهم و شک برانگیزی که دشمنان اسلام از یهودیان و مسیحیان مطرح می کردند.
4- محافظت دین از تحریف و دسیسه و مراقبت و نظارت بر اصول و فروعی که مسلمانان از ایشان اخذ می کنند تا گام آنان در این کار متزلزل نشود.
اینها کارهایی است که رسول‎خدا صلى الله عليه وسلم در زندگی خویش انجام دادند. وی در ادامه می گوید: این اخبار و روایات نقل شده از ائمه اهل بیت بیانگر این نکته هستند که انگیزه‎ای که موجب بعثت پیامبر صلى الله عليه وسلم می باشد، وجود امامی را که در همه مشخصات پیامبر- البته غیر از آنچه که قرآن دلالت دارد که مختص ایشان است، از قبیل نبی بودن و رسول بودن و صاحب شریعت بودن- جانشین پیامبر باشد، ایجاب می کند.2
بنابراین سبحانی چهار وظیفه را برای پیامبر صلى الله عليه وسلم بیان کرده که وظیفه امام نیز می باشند:
1- تفسیر قرآن 2- بیان احکام حوادث جدید 3- دفع شبهات 4- صیانت دین از تحریف و دسیسه و مراقبت بر مسلمانان در اصول و فروعی که از ایشان اخذ می کنند.
حسب کلام علمای مذهب شیعه دوازده امامی، این موارد وظائف پیامبر و سپس وظائف امامی است که جانشین پیامبر می شود.
حال ببینیم که این ادعاها تا چه اندازه از صحت و سقم بر خوردار است و ایا امامان شیعه توانستند چنین ادعایی را جامعه عمل بپوشانند.
ادعای اول و رد آن : ادعای مثلیت در امامت و نبوت
1- ادعای اینکه امامت مانند نبوت است. این ادعا به راستی که بسیار بزرگ است، زیرا نبوت با ادله‎ای قطعی از قرآن ثابت شده است و خداوند متعال با نازل کردن قرآن بر نبوت اقامه دلیل کرده است تا دلیلی بر صدق نبوت پیامبر ما، محمد صلى الله عليه وسلم باشد.
خداوند متعال پیامبر را در ده آیه با خطاب گوناگون ذکر کرده است، در برخی از این آیات نام رسول الله را را صراحتا اورده و در برخی دیگر ایشان را با صفت نبوت و رسالت ذکر کرده است. حال سوال اینجاست که اسم امام در کجای قرآن آمده است؟ حتی اسم یکی از آنان نیز ذکر نشده و حداقل باید اسم امام اولی که قرار بر امامت بلافصل رسول بود را در قران ذکر می کرد. زیرا ادعای اینکه امامت به مانند نبوت است مقتضی این است که ادله امامت نیز به مانند ادله نبوت- قوی- باشند، زیرا بر این امر در دنیا و آخرت احکامی مترتب می شود. بنابراین در قرآن دلیلی بر این ادعا وجود ندارد.
2- خداوند متعال تعهد نموده که پیامبر را محافظت می کند تا او رسالت خود را ابلاغ نماید و پیامبر آن را به صورت کامل تبلیغ و بیان کرد و خداوند سبحان نیز او را محافظت کرد تا اینکه پیامبر صلى الله عليه وسلم مأموریت خود را به انجام رساند.
ما می بینیم که ائمه شیعه نتوانستند احکام دین را تبلیغ نمایند با این ادعا که بر جان خود خوف دارند و تقیه را سر لوح کار خود قرار داده و اگر امام به مانند پیامبر صلى الله عليه وسلم می بود بر او واجب بود که تبلیغ نماید و خداوند هم او را تا زمانی که تبلیغ خود را انجام می داد حفظ می کرد.
خداوند متعال می فرماید:
يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ [المائدة/67]
(‏ اي فرستاده ( خدا ، محمّد مصطفى ! ) هر آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده است ( به تمام و كمال و بدون هيچ گونه خوف و هراسي ، به مردم ) برسان ( و آنان را بدان دعوت كن ) ، و اگر چنين نكني ، رسالت خدا را ( به مردم ) نرسانده‌اي ( و ايشان را بدان فرا نخوانده‌اي. چرا كه تبليغ جميع اوامر و احكام بر عهده تو است ، و كتمان جزء از جانب تو ، كتمان كلّ بشمار است ) . و خداوند تو را از ( خطرات احتمالي كافران و اذيّت و آزار ) مردمان محفوظ مي‌دارد ( زيرا سنّت خدا بر اين جارى است كه باطل بر حق پيروز نمي‌شود. و ) خداوند گروه كافران ( و مشركاني را كه درصدد اذيّت و آزار تو برمي‌آيند و مي‌خواهند برابر خواست آنان دين خدا را تبليغ كني، موفّق نمي‌گرداند و به راه راست ايشان ) را هدايت نمي‌نمايد).
3- خداوند متعال پیامبر خود را نصرت رساند و او را لشکریانی از بشر و فرشتگان مؤید ساخت. خداوند متعال می فرماید:
إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ [التوبة/40]
(‏ اگر پيغمبر را ياري نكنيد ( خدا او را ياري مي‌كند ، همان گونه كه قبلاً ) خدا او را ياري كرد ، بدان گاه كه كافران او را ( از مكّه ) بيرون كردند ، در حالي كه ( دو نفر بيشتر نبودند و ) او دومين نفر بود ( و تنها يك نفر به همراه داشت كه رفيق دلسوزش ابوبكر بود ) . هنگامي كه آن دو در غار ( ثور جاي گزيدند و در آن سه روز ماندگار ) شدند ( ابوبكر نگران شد كه از سوي قريشيان به جان پيغمبر گزندي رسد ، ) در اين هنگام پيغمبر خطاب به رفيقش گفت : غم مخور كه خدا با ما است (و ما را حفظ مي‌نمايد و كمك مي‌كند و از دست قريشيان مي‌رهاند و به عزّت و شوكت مي‌رساند . در اين وقت بود كه ) خداوند آرامش خود را بهره او ساخت ( و ابوبكر از اين پرتو الطاف ، آرام گرفت) و پيغمبر را با سپاهياني ( از فرشتگان در همان زمان و همچنين بعدها در جنگ بدر و حُنَين ) ياري داد كه شما آنان را نمي‌ديديد و سرانجام سخن كافران را فروكشيد (و شوكت و آئين آنان را از هم گسيخت) و سخن الهي پيوسته بالا بوده است (و نور توحيد بر ظلمت كفر چيره شده است و مكتب آسماني، مكتبهاي زميني را از ميان برده است ) و خدا باعزّت است).
نیز می فرماید:
وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللَّهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ (62) وَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مَا أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (63) يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (64) [الأنفال/62-64]
(‏اگر بخواهند تو را فريب دهند ( و منظورشان از گرايش به صلح ، مكر و كيد باشد، باكي نداشته باش، چرا كه ) خدا براي تو كافي است. او همان كسي است كه تو را با ياري خود و توسّط مؤمنان (مهاجر و انصار ) تقويت و پشتيباني كرد و( خدا بود كه عربها را با وجود دشمنانگي شديدشان در پرتو اسلام دگرگون كرد و ) در ميان آنان الفت ايجاد نمود ( و دلهاي پر از حقد و كينه آنان را به هم نزديك و مهربان كرد، به گونه‌اي كه ) اگر همه آنچه در زمين است صرف مي‌كردي نمي‌توانستي ميان دلهايشان انس و الفت برقرار سازي. ولي خداوند ( با هدايت آنان به ايمان و دوستي و برادري ) ميانشان انس و الفت انداخت ، چرا كه او عزيز و حكيم است ( و بر هر كاري توانا و كارش از روي فلسفه و حكمت انجام مي‌پذيرد). ‏‏اي پيغمبر! خدا براي تو و براي مؤمناني كه از تو پيروي كرده‌اند كافي و بسنده است). ‏
خدای سبحان بیان فرموده که پیامبرش را نصرت رساند تا اینکه او دین را به صورت کامل ابلاغ نمود.
‏اما ائمه با سپاهیانی از بشر و ملائکه یاری نشدند و دین را برای مردم ابلاغ نکردند، بلکه- حسب روایات شیعه- آنان برای مردم به امور مخالف دین فتوا دادند. بنابراین وجودشان برای مردمی که حسب این روایاتی که ائمه برای آنان فتوا داده‎اند ضرر بوده است. ولی ما ائمه را از این اتهام مبرا می دانیم.
4- خداوند متعال به نبوت پایان داده و کتاب خود قرآن را جایگزین آن کرده است، یعنی کتابی که خداوند نازل کرده که تا زمان برپائی قیامت خطابی برای بشریت باشد و سپس سنت او را حفظ کرده است. مقصود از رسالت انبیاء نیز همین است. پس وقتی که مقصود محفوظ است و تا به قیامت بر آن دلیل و حجت وجود دارد و مردم چه سنی و چه شیعه امروز بدون امام هستند و خدا را عبادت می کنند، دیگر چه نیازی به امام است؟! پس آیا این دینی که مکلف به آن هستند صحیح است یا صحیح نیست؟! پس اگر صحیح است دیگر نیازی به امام نیست و اگر غیر صحیح است این بدان معنی است که خداوند بشریت را بدون اتمام حجت بر آنان رها کرده است و آنان از هزار و چهارصد سال پیش خداوند را به باطل عبادت می کنند!!
چنین چیزی هرگز با حکمت خداوند جور در نمی‎آید که عالم بشریت را هزاران سال به خاطر آمدن یک نفر رها سازد و آنها را در گمراهی و سرگردانی قرار دهد!!!
ادعای دوم و رد آن : ادعای اینکه مأموریت و وظیفه اصلی امام، تفسیر قرآن است.
جواب:

اولا: قرآن کریم دارای دو نوع آیات است. آیات اول را محکم تشکیل می دهد که فهم آن بر بسیاری از مردمی که به لغت عرب آشنا هستند مشخص است. و نیازی به این ندارد که کسی از طرف خدا بیاید و آن را تفسیر کند به چند دلیل:
الف: خداوند در بسیاری از آِیات قرآن همه مردم را دعوت به تفکر و تدبر در قرآن کرده و حتی کافران نیز مامور به تدبر در قرآن هستند.
1.أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا [النساء/82]
آیا در ایات قران تدبر نمی کنند و اگر از جانب غیر خدا بود حتما در آن اختلاف زیادی میافتند.
2.أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا [محمد/24]
آیا در قرآن تدبر نمی کنند یا اینکه بر قبلهایشان قفل زده شده است.
مسلما برای کسی که امکان فهم برای او میسر نیست چنین خطابی درست نیست و خداوند از کار بیهوده منع فرموده است.
ب: در بسیاری از آیات خداوند قرآن را آسان برای فهم و یاد آوری معرفی کرده و هیچ جایی از قرآن نیست که برای فهم قرآن ما را به پیامبر یا کسانی دیگر دعوت کند.
1.(وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآَنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ [القمر/17]
و یقینا قران را برای یادآوری آسان قرار دادیم آیا کسی هست که تذکره یابد؟
همانطور که در جمله آخر می بینید خداوند نکره را در سیاق استفهام آورده که خود دلیل بر عمومیت دارد. بدین معنا که همه انسانها قرآن برایشان قابل فهم است. البته شناخت لغت عرب و مبانی علوم قرآن لازم هست اما بدین معنا نیست که فقط انسانهایی می توانند آن را تفسیر کنند که با علم غیب ارتباط داردند.
ج: تفسیر رسول الله از قرآن بسیار کم و نادر است. و آنهم مورد بعضی از آیات بیان توضیح بیشتر می باشد. نه بگونه ای که اصلا امکان فهم آن وجود نداشته. لذا اگر قرار بود قرآن برای همه مردم تفسیر شود باید رسول الله برای همه تفسیر می کرد. اما چیزی که از رسول الله نقل شده است بیشتر تلاوت آیات بر اصحاب و یارانش بوده تا تفسیر آن و این بدان معناست که اصحاب و اطرافیان همه میتوانستند علی قدر عقولهم آیات را بفهمند و آن را در زندگی خود بکار گیرند.
ثانیا: سوال ما این است: کدام یک از ائمه، قرآن را تفسیر کرده‎اند؟ فقط از برخی ائمه شیعه مطالبی در تفسیر برخی از آیات ذکر شده است و از همه آنها تفسیر نقل نشده است.
در میان ائمه شیعه کسی که بیشترین تفسیر از او نقل شده است، جعفر صادق است. برغم این امر، مقدار تفسیری که حسب روش شیعیان به صورت صحیح از وی نقل شده است بیشتر از یازده مورد نمی باشد، زیرا در رساله‎ای علمی که یکی از طلاب شیعه عراق از ناصریه در سال2002م به دانشکده علوم اسلامی عراق ارائه داده است، تحت عنوان «الإمام جعفر الصادق و جهوده فی التفسیر» فقط 360 روایت را از خلال کتب شیعیان دوازده امامی نقل کرده است و حسب منهج و روش آنان در تصحیح و تضعیف روایات فقط یازده مورد از آن صحیح می باشد.3
پس اگر جعفری که اکثریت مذهب شیعه منسوب به وی می باشد چنین وضعیتی دارد، دیگران چه وضعیتی دارند؟ این شاهد که بیان شد ادعای این امر را که ائمه مفسر قرآن می‎باشند را رد می کند.
ادعای سوم و رد آن: ادعای اینکه وظیفه امام بیان احکام مسائل جدید است.
جواب ما چند گونه است:

اول: این ادعا با واقعیت جامعه اسلامی و حقیقت اجتماع قابل جمع نیست چرا که امور جدیدی که در فاصله بین یک پدر و یک فرزند بوجود می آید خیلی کمتر از آن است که نیاز به یک پیامبر و راهبر از جانب خدا باشد. خصوصا زمانی که دین اسلام کامل گشته و امور جدید باید از منبع قرآن و سنت برداشت شود که مسلمانان در طول تاریخ اینکار را کردند.
دوم: کجاست آن احکام فراوانی که ائمه در مسائل جدید صادر کرده‎اند به نحوی که با منصوب شدن آنان به عنوان امام تناسب داشته باشد؟! به درستی منصب امامت که شما آن را تا مقام نبوت بالا برده‎اید و اظهار می دارید که امت جهت بیان دین بی نیاز از امام نیست، منصب بزرگی است. پس کجاست آن احکامی که ائمه ابلاغ کرده اند و اگر آن را ابلاغ نمی کردند امت گمراه می شد؟! کجاست آن روایاتی که ائمه آن را ابلاغ کرده‎اند و اگر آنان آن را ابلاغ نمی‎کردند عقیده امت باطل می شد؟!

ادعای چهارم: ادعای اینکه وظیفه امام دفع شبهات است.

آیا ممکن است که چند مورد را که ائمه شما در آنها به دفع شبهات پرداخته‎اند یا در آنها به سوالات مبهمی پاسخ گفته‎اند که اگر پاسخ آنان نمی بود کمر اسلام خرد می شد، بیان کنید؟!
روایاتی از جعفر صادق: نقل شده که در آنها وی با غیر مسلمانان گفتگو کرده است، لکن چیزی از آنها صحیح نمی باشد. اما از دیگر ائمه شیعه تقریباً چنین موضع گیریهائی وجود ندارد. اما با این وجود فرض کنید که آنها یک یا دو موضع گیری داشته‎اند. پس آیا این تعداد اندک با قرار دادن آن به عنوان امام برابری دارد؟!
والله المستعان
                                           ابو مالك

0 نظرات:

ارسال یک نظر