علی عليه السلام را چه نیاز به شهادت در محراب؟!

علی عليه السلام را چه نیاز به شهادت در محراب؟!

 على عليه السلام  چه به مرگ طبیعی بمیرد یا در نبرد با کفار و مشرکین در میدان رزم به شهادت برسد، چه در محراب مسجد و چه در کوچه و بازار و حتی خانه خود, با حق است و حق با علی عليه السلام  است. علی عليه السلام  را چه نیاز به شهادت در
محراب که ما برای جان گداز کردن حادثه و بی دین‌تر نشان دادن قاتل آن، بدون مستندات تاریخی اصرار داشته باشیم که بگوییم امیر المومنین   در محراب نماز و در حال نماز به شهادت رسید و به هنگام ضربت خوردن گفت: «فزت و ربّ الکعبه».
این در حالی است که کتب معتبر تاریخی، که شیعه و سنی حوادث تاریخی را با استناد به آنها پذیرفته‌اند، آورده‌اند که  علی عليه السلام  در هنگام ورود به مسجد ترور شد و به شهادت رسید. هیچ یک از این منابع به آنچه که در حال حاضر بین ما مشهور است، اشاره نکرد‌ه‌اند.
در نقل حوادث تاریخی باید به کتب مستند تاریخی مراجعه کرد و عین حقیقت را در اختیار مردم قرار داد، تا مبادا با کشف حقیقت به دیگر امور نیز شک کنند و امور گوهرین دین را زیر سوال برند.
مگر علی عليه السلام به عنوان یک انسان نمونۀ تربیت یافتۀ دست نبی، علم و معرفت، توحید و اخلاص، معنویت و عرفان، زهد و تقوا، مدیریت و سیاست و عدالت و … از هزاران فضیلت دیگر چیزی کم دارد که بخواهیم برای او فضیلت تراشی کنیم؟
در ذیل، برای روشن شدن بیشتر نحوه شهادت امیر مومنان علی عليه السلام  اقوال مختلف در مورد آن را از کتب معتبر تاریخی به ترتیب تاریخ قدمت آن نقل می‌کنیم، باشد که راه حقیقت برای طالب حقیقت، هویدا و آشکار شود.
«ابو حنيفه احمد بن داوود دينِوَرى» متوفای 283 هجری در کتاب «اخبار الطِوال» آورده است: چون آن شب فرا رسید، ابن ملجم شمشیر زهر آلود خود را برداشت و قبل از سپیده دم، در گوشه مسجد نشست و منتظر مانند که چون علی عليه السلام  برای نماز صبح به مسجد می‌آید و از کنار او بگذرد، کار خود را انجام دهد. در همان حال علی عليه السلام  آمد و فرمود: ای مردم نماز. ابن ملجم برخاست و با شمشیر ضربه‌ای بر سر آن حضرت زد. قسمتی از شمشیر به دیوار اصابت کرد و در آن رخنه‌ای ایجاد کرد، ابن ملجم از وحشت به روی افتاد و شمشیر از دست او جدا شد. مردم جمع شدند و او را گرفتند. (ص260-261)
«احمد بن یعقوب» متوفای292 هجرى، در کتاب «تاريخ يعقوبى» آورده است: ابن ملجم بر در مسجد ایستاده بود که علی عليه السلام از تاریکی مسجد بیرون آمد و سر خود را داخل مسجد کرد. در این هنگام عبدالرحمن شمشیری بر سرش نواخت. (ص138)
«محمد بن جَرير طبرى» متوفای 322 هجری در کتاب «تاريخ الاُمَم و الملوك»، معروف به «تاریخ طبری» می نویسد: شب جمعه‌ای که صبحگاه -2683 )
«مسعودى» متوفای 345 هجری در کتاب «مُروج الذَهب»، آورده است: قطام پارچه حریری خواست و به آنها بست. آنها شمشیرهای خود را گرفته و در مقابل دری که علی عليه السلام  از آنجا وارد مسجد می‌شد نشستند. علی عليه السلام  هر روز برای نماز به مسجد می‌آمد و مردم را بیدار می‌کرد. ابن ملجم بر اشعث بن قیس، که در مسجد بود، گذر کرد. اشعث به او گفت: زود کار خود را انجام ده که روشنایی صبح تو را رسوا می‌کند. حجر بن عدی این را شنید و به طرف خانه حضرت رفت تا او را با خبر کند، از قضا در راه حضرت را ندید. علی عليه السلام  وارد مسجد شد و ابن ملجم و یارانش به او حمله کردند و گفتند: حکم دادن خاص خداست نه خاص تو. ابن ملجم ضربتی به پیشانی حضرت زد و شمشیر شبیب به بازوی در خورد و مشاجع بن وردان فرار کرد. علی عليه السلام گفت: نگذارید که این مرد فرار کند. (ص773 – 772)
ابو الفرج اصفهانی، متوفای 362 هجری در کتاب «مقاتل الطالبین» آورده است: شب جمعه 19 ماه رمضان سال 40 هجری. مطابق روایت ابو عبدالرحمن سلمی ابن ملجم و یارانش به نزد قطام آمدند. ابن ملجم به قطام گفت:امشب همان شبی است که من با دو نفر دوستم عهد بستم که هر کدام یکی از آن سه نفر را بکشیم. قطام چند قطعه حریر خواست و با آن پارچه‌ها سینه‌های آنها را محکم بست. آنها شمشیرها خود را به گردن آویخته و به راه افتادند و درب مسجد، مقابل دربی که حضرت برای نماز از آن درب به مسجد می آمد نشستند. (ص51)
«ابو مخنف» از «عبد الله ازدی» روایت می‌کند که در شب ضربت خوردن علی عليه السلام  من نیز در مسجد کوفه بودم و با مردم دیگر که معمولا از اول ماه در مسجد مشغول عبادت بودند، مشغول نماز بودم. در همین هنگام علی عليه السلام  با صدای بلندی فرمود: «الصلوة الصلواة». هنوز صدایش به آخر نرسیده بود که برق شمشیری را دیدم و شنیدم که کسی فریاد می زد: لا حکم الا الله. حکم از آن خداست نه از آن تو و پیروان تو. و شنیدم که علی عليه السلام  گفت: این مرد فرار نکند. اسماعیل بن راشد و ابو عبد الرحمن سلمی روایت می کنند که در آغاز شبیب بن بجرة ضربتی بر آن حضرت زد ولی شمشیر او به خطا رفت و به طاق گرفت و بعد از او، ابن ملجم ضربتی بر آن حضرت زد که بر فرق او وارد شد. (ص 52 – 53)
«شيخ مفيد» عالم بزرگ شیعه، متوفای 413 هجری در کتاب «الارشاد» نوشته است: شب چهارشنبه 19 ماه رمضان سال 40 هجری بود که آنها نزد قطام آمدند. پس چند قطعه حریر طلبید و با آن سینه‌های آنها را محکم بست و آنها شمشیرها را به کمر بسته و به راه افتادند. آنها برابر دری که از آن درب علی عليه السلام  برای نماز به مسجد می‌آمد نشستند. آنان قبل از این اشعث را از کار خود آگاه کرده بود و او نیز به آنها قول همکاری داده بود. اشعث به ابن ملجم گفت: زود کار خود را انجام ده که روشنایی صبح تو را رسوا می کند. حجر بن عدی این را شنید و به طرف خانه حضرت رفت تا او را با خبر کند از قضا در راه حضرت را ندید و ایشان از راه دیگر وارد مسجد شدند. ابن ملجم پیش دوید و آن حضرت را با شمشیر زد. (ص18 – 17)
از «عبد الله ازدی» روایت شده است که در شب ضربت خوردن علی عليه السلام  ، من نیز در مسجد کوفه بودم و با مردم دیگر که معمولا از اول ماه در مسجد مشغول عبادت بودند، مشغول نماز بودم. در همین هنگام علی عليه السلام  با صدای بلندی فرمود: نماز نماز. هنوز صدای او به آخر نرسیده بود که برق شمشیری را دیدم و شنیدم که کسی فریاد می زد: «لله الحکم یا علی، لا لک و لا لاصحابک.» حکم از آن خداست نه از آن تو و پیروان تو. و شنیدم که علی(ع) گفت: این مرد فرار نکند. (ص 18-19)
ممکن است این پرسش مطرح شود که پس دلیل اینکه امروزه شهادت در محراب بین شیعه مشهور شده است چیست؟ پاسخ این پرسش یک دلیل دارد و چند علت.
دلیل آن تنها یک خبر ضعیف از یک کتاب به نام «الفتوح» است که نویسنده آن «ابن اعصم کوفی» متوفای 314 هجری است. از نام، نسب، زادگاه، تاریخ تولد و زندگی او اطلاع زیادی در دست نیست و علمای تاریخ در مورد همه موارد یاد شده اختلاف نظر دارند. این کتاب حتی مورد استناد و اعتنای علمای شیعه در گذشته نیز نبوده است. با این حال «شیخ عباس قمی» متوفای قرن 14 هجری آن روایت را در کتاب «منتهی الامال» خود آورده است و در دوران معاصر مشهور شده است.
علت تمایل شیعه به این موضوع هم این بوده است که شهادت در محراب سوزناک‌تر است و شاید علت دیگر این باشد که معروف است که برخی از خلفا در محراب کشته شده بودند، و شیعیان خواسته‌اند در تبلیغات از آنها چیزی کم نداشته باشند. غافل از اینکه اسلام و قرآن برای حقیقت آمده است و علی عليه السلام  هم برای حقیقت به شهادت رسیده است. شیعه علی عليه السلام  نیز باید به فرموده خود او جز حقیقت نگوید و جز راه حقیقت راهی را نپوید.

0 نظرات:

ارسال یک نظر