نصرانی سازی جهان اسلامی


نصرانی سازی جهان اسلامی

نوشته: پروفسوردکتر محمد عماره اندیشمند مصری
برگردان:عبدالصبور فخری

استراتیژی غربی و کلیساهای شرقی (ارتودوکس)کلیساهای نصرانیت در شرق (ارتودوکسها) درخلال قرن های متمادی، در حالی به زندگی خویش ادامه داد که با تمام وجود خود باور داشت، دین اسلام آنرا بل خود  نصرانیت را به عنوان یک دین، از دست تلاش های ریشه کن گرانه و نابود ساز رومانی رهایی بخشیده است. چه مسیحیت از سپیده دم پیدایش تا فتوحات اسلامی همیشه از طرف امپراطوری روم که برمبنای سیاست قمع گرانه دیگراندیشان استوار بود، مورد تاخت وتاز قرار می گرفت. پیش از آن که اسلام به ظهوربرسد و پس از انشقاق وجدایی ای که در کیان مسیحیت در همایش «خلقدونیه» به  سال   451م . رخ داد  در مدت شش قرن تمام نصرانیت شرقی درزیر پاپویشهای  استعمار رومانی خرد می شد و شمشیر هار آن ازسرش دورنبود. در آن مدت نصرانیت  زیر فشار مرگبار و دشمنی قرار داشت و متهم به فساد عقیده و بدعت گذاری شده بود. حتا کلیسا ها و دیرهاشان مورد یورش یا نهب واقع می شد. این امر سبب گردیدکه نصرانیت شرقی درجوی از پوشیده کاری وسریت حیات به سر برد… درعین زمان مذهب نصرانی دیگری به نام مذهب ملکانی رومی تشکیل گردید که درمقابله با نصرانیت شرقی پرچم دشمنی بلند کرده بود. ..پس از آن که روما به کیش نصرانیت درآمد، نیزفشارواختناق رومی ها از سر نصرانیت شرقی برداشته نشد وهمچنان به شیوه دوره ی ماقبل گرایش اوبه نصرانیت ادامه یافت!!
این فشار واختناق تازمانی دوام پیدا نمود که نظام رهبری نصرانیت شرقی ناگذیر شد به کویرها وکوه های بلند ودور ومغاره ها پناه برد.. کاری که تاامروزکلیسای شرقی از آن به عنوان روزهای شوم ونابود سازی های دست جمعی علیه پیروانش، یاد آور می شود وآن دوره را «دورۀ شهیدان» نامگذاری کرده است.
تا دیرباز نصرانیت شرقی وکلیساهای آن خاطره آن دوران وحشتبار وخونریزی را درذهن ومخیله خویش به عنوان یادبودی فراموش ناشدنی وتأمل آفرین نگهداشته بود ونسبت به فتوحات رهایی  بخش وآزادگرانه اسلام هم اطلاع وآگاهی کامل داشت وهم بدان اعتراف می کرد.
گواهی از میان خود نصرانیت شرقی که همانا کشیش یوحنا نقیوسی یکی از چهره های بزرگ ومطرح  دنیای نصرانیت روزگار خود بوده برخاسته پرده ازچهره این حقیقت برداشت، او در باره معرکه نصرانیت وامپراطوری رومانی وجریان فتح اسلامی اظهار میدارد:«خداوند که پیشتیبان حق وعدالت ونگهدار آن می باشد،هیچگاه نسبت به دنیا چشم نپوشیده وستمگران را بی مجازات نگذاشته است،وآنها را به خاطر کنشهای ناسزایی که در مقابل وی انجام داده اند مهربانی نگرفتند بلکه اوتعالی آنها را درچنگ اسماعیلیان عرب ومسلمان در افگند تا دمار از روزگارشان بدرآرند» سپس مسلمان ها برخاسته تمام مصر را زیرتصرف خویش در آوردند .. هرقل (610-641م) به سبب شکست سپاه روم که فرمان روایی مصر را به عهده داشت، در برابر سپاه اسلام شدیدا مأیوس واندوهگین شد. همه آنها به هلاکت رسیدند، چنانچه هود هرقل نیز طعمه مرگ گردید… عمروبن عاص (574-664م) هر روزی تسلط بیشتری میافت ودایره نفوذش گسترده تر می گردید ومالیات خراجی که معین کرده بود جمع آوری می کرد ولی هیچگاه از مال ودارایی کلیساها چیزی را نمی گرفت وهیچگاه دست به نهب وغصب دارایی های عامه نیازید، بل در تمام دوره ای که فرمان روایی مصر را به عهده داشت از کلیساها پاسداری وحفاظت کرد.
کشیش مذکور در باره امان دهی عمروبن عاص برای (اسقف بزرگ بنیامین) (29هجری – 659م) که رهبری نصرانیت شرقی درمصررا به عهده داشت با دنیای از خورسندی وشگفتی اظهار داشته است؛ همان اسقفی که مدت سیزده سال تمام از طرف امپراطوری رومانی زیرتعقیب وپیگشت قرار داشت. اسقف بنیامین وقتی که ازتبعیدگاه ومخفیگاه خود درزمانی ولایت عمرو بن عاص باز گشت از طرف عمرو استقبال گردید وبرایش اجازه داده شد که با آزادی کامل به سوی پیروان خویش باز گردد ودرمین آنها به زندگی خود ادامه دهد وهمچنان برایش اجازه داده شد که از کلیساهای نصرانیت آن روزگارکه تحت امر بنیامین قرارداشتند واسلام  آن را ازسیطره وغصب امپراطوری رومانی آزاد کرده بود دیدار به عمل آورد.. او از فتح اسلامی به خوشی ونیکویی یاد کرده واعتراف نموده است که تنها فتح اسلامی بود که نصرانیت مصررا از چنگ دژخیم رومانی ها آزاد کرد :
« پدرمان بنیامین؛ اسقف مصری، بعداز سیزده سال فرار وتبعید از دست امپراطوری رومانی به شهر اسکندریه بازگشت واز تمام کلیسا های آن شهردیدار کرد در حالی که همه مردم آن حالت پیش آمده  را مرهون فتح وپیروزی اسلام می دانستند. وبه این باوربودند که ستمگریهای هرقل وفشارهای بیش از حد پیروان ارتدوکس سبب گردید که مردم خود شان را به دامن اسلام افگنند واز ساحت آن در برابر ارتدوکس پشتیبانی نمایند.  بدین سبب رومانی ها به هلاکت رسیدند ومسلمین برمصر مستولی شدند وآقای بنیامین در دیر«مقاریوس» سخنرانی ایراد کردوگفت: درزمانی که لحظه رهایی وآرامش براسکندریه مستولی گردید من درآن جای حضورداشتم واز آن استقبال کردم .زیرا که مدت مدیدی از طرف ستمگران زمان مورد تاخت وتاز بی رحمانه بل وحشیانه قرار داشتیم..».
 چندقرن بعدترازاسقف«یوحنا نقیوسی»، اسقف «میخائیل سریانی» به عین حقیقت گواهی داده پیرامون آزاد سازی نصرانیت مصری وشرقی از چنگ ستمگری های امپراطوری رومانی وپیرامون گذشت اسلام در برابر نصرانیت اعتراف نموده گفت:
« امپراتور رومانی به کلیسای مونوفیزتی ما که به « یکتابودن سرشت مسیح باورداشت» اجازه عمل نداد، وبه شکایت های اسقفان نسبت به نهب کلیساهای مان توسط سپاهیان وحشی صفت رومانی نیزوقعی نگذاشت وبدان سبب بود که پروردگار ازاو انتقام گرفت.
شرارت پیشه گان  واوباش های رومانی کلیساها ودیرهای مارا به طوروحشیانه وقاسیانه ای  تاراج نمودند وبرخودمان، ازبا نامهربانی وبی هیچ شفقتی تهمت های ناسزا بچسب میزدند، ازاین روی فرزندان اسماعیل از سوی جنوب فرارسیدند تا مارا ازچنگال رومی ها رهایی بخشند. عربها مارا به حال خودمان  گذاشتند که آزادانه عقایدوشعایرمان را بدون هیچ سخت گیری وترس ادا نماییم».
زمانی که عمرو بن عاص کلیساهاودیرهای مصررا از دست غصب وتاراج رومانی رهایی بخشید، آن را به صاحبان اصلی اش بازگردانید، به استقبالش ازدیرهای وادی نطرون بیشتر از هفتارهزار راهب وراهبه شتافته که هرکدام شان در دست خوی عصایی داشت وبروی سلام دادند وعمروعاص هم برایشان تعهدنامه امان نبشت وبا خود نگهداشتند وتاقرنها آن را درنزد خود دردیرهاشان نگهداشتند.
حتی در قرن بیستم، داشتند مؤرخان نصرانی با انصاف ومیهن دوست به این حقیقت؛ رهایی نصرانیت شرقی ازپنجه قمعگرانه رومانی توسط اسلام، اعتراف می کردندوگواهی می دادند. یعقوب نخله روفیله،(1847م-1950م)  نویسنده کتاب «تاریخ امت قبطی» می گوید:
« هنگامی که عربها برمصرکاملا مسلط شدند عمروبن عاص باشندگان را نسبت به حکومت اسلامی اطمینان داد وسعی در جهت جلب ومایل گردانیدن دلهای شان  بسوی خود، کسب اعتماد شان، نزدیک کردن سروران مردم وخردمندان شان به خویشتن وپاسخ گویی به خواسته های آنها، مبذول داشت.
نخستین چیزی که ازاین قبیل کارها انجام داد عبارت بود از:فراخوانی بنیامین، رهبراسقفان مصر، که از زمان هرقل پادشاه روم، در مخفی گاهها به سرمی برد؛ عمروعاص به هرسویی نامه های مبنی بربی خطری وامنیت فرستاده از رهبری اسقفان مصردرخواست بازگشت ونمایان شدن نموده اورا به نزد خویش فراخواند. برایش این اطمینان را داد که از طرف او برایش هیچ آسیبی نخواهد رسید، چون بنیامین  حاضرشد، عمرو به استقبالش بیرون شد تا ازحاضرشدن او سپاسگزار نماید، مقدمش را گرامی داشت، نسبت به اوخوشبینی نشان داد، وسوگندخورد که او وپیروانش درامان خواهند بود وبه ایشان آسیبی نخواهد رسانید، واو را تا مرکزاصلیش با عزت واکرام همراهی کرد. بنیامین به خردمندی، شناخت، حکمت ودانش شهرت داشت تا آن اندازه که خیلیها او را به نام «حکیم» یاد می نمودند. گفته شده زمانی که عمرو عاص ازاین موضوع اطلاع یافت، سعی نمود که او را به خود نزدیک ساخته از آراء ونظریاتش درحل مسائل وبرخورد بامشکلات مربوط به میهن استفاده کند. قبطیان این توجه والتفات بخردانه ونیکورا ازطرف عمرو، نیکویی ای بزرگ وقابل ستایش وسپاس پنداشتند.
عمرو، جهت  تنظیم بیشترامور وکشورداری بهتراز اهل فضل وخرد قبطی ها مدد جست تا بتواند حکومتی عادلانه ودادگستربنانهد وتمام شهروندان آن درسایۀ آن به راحتی به سربرند.
عمرو، سرزمین های تحت فرمانداریش را به ایالات متعددی منقسم کرد وفرمانروایی هریکی  از آن را به  قبطی ای واگذاشت تا درمسائل مردم نگاه کرده درمیان شان فیصله نماید.همچنان مجالس مشورتی ابتدایی واستئنافی ای تشکیل داد که اعضای آن از مردمی پاکیزسرشت ونیک  سیرت، تشکیل شده بود. درعین زمان نماینده گانی از مردم قبط برگزیده بود که درقضایای  ویژه  قبطی ها حق وساطت ومداخله در امور را به مقتضای شریعت واصولپایه های دینی وعرفی خود شان، دارا بودند. با این وضع آنان ازنوعی آزادی واستقلالیت مدنی بختیارگردیدند؛ چیزی که در زمان تسلط دولت رومانی از آن محروم بودند. 
عمروبن عاص خراجی را که برمردم وضع نمود ازانصاف وعدالت قابل ملاحظه ای برخورداربود...به گونه ای که خراج دهان آن را نه به یکباره گی بلکه در چند دوره می پرداختند تا براهل منطقه سخت تمام نشود و برآشفته نگردند.
دریک کلمه، قبطی ها در زمان عمرو بن عاص چنان در راحتی وخورسندی به سرمی بردند که ازمدتهای مدیدی بدانسو از آن محروم شده بودند.
آری… کلیساهای منطقوی درشرق اسلامی درمدارقرنهایی که با اسلام زندگی مشترک داشتند این حقائق را به خوبی دریافته بودند وبدان اعتراف می نمودند وتادیربازآن را به یاد میاوردند، وآثارنیک آن را در خون ورگ خود احساس می کردند...این امرسبب گردید که همراه با پیروان خویش- دردازنای اعصار- با امت اسلامی مخلوط بشود ودرساختارتمدن بزرگ اسلامی  سهم گیرد ونقش بازی کند. بااین حال همه منسوب به هویتی یگانه می شدند که تمام شان را هویت زبان، تاریخ، منظومه ارزشها واخلاق، هم محورمی گردانید؛ با آنکه درعقائد ودین ازهم تفاوت داشتند.
درروشنایی این حقائق  تاریخی- که اسقفها وتاریخ نویسان بدان اعتراف کرده اند- انضمام وپیوستگی ملی ، تمدنی وفرهنگی را سبب شده ، نمادی از زندگی، همزیستی وهمدلی را به نمایش گذاشت،چونانکه برای آینده گان ضرب المثل ونمونه ای برای تقلید واقتدا قرار گرفت.در روشنایی  حقائق  مزبوراین پرسش حیرت انگیزمطرح می گردد: سبب تحول وبازگشت تعداد زیادی ازسطح رهبری کلیساهای شرقی ازاین همزیستی مسالمت آمیزدرچه نهفته است وچرااین کلیساها تاریخ خود شان را فراموش نمودند وروی کدام عللی ازمسلمانان هموطن خود روی برتافتند وازحالت محبت وهمدلی به حالتی ازدشمنی وعداوت بل تلاش نصرانی سازی بچه های ایشان روی آوردند؟ آیا این کاررا با همکاری چه کسانی انجام می دهند؟ به همکاری غربیها؟ به کمک نوادگان کسانی که پیشانیان شان را درگورستان های دسته جمعی زیرخاک می کردند.. ودرمقابل کی؟ درمقابل نوادگان همان پیشینیانی که پیشینیان شان را از کشتارهای دسته جمعی رهایی بخشیدند؟!
این نصرانی سازی  که آنها نام نیک «مژده دهی» برسرش گذاشته اند به عنوان پاره ای ازاستراتیژی غربی جهت استعماروکنترل خاورزمین آغازگردید. این کاررا کیش های نصرانیت غربی – پروتستانت وکاتولیک- به نمایش گذارد. درابتدا تیرهای این نصرانی سازی به سوی نصرانیت شرقی نشانه می رفت؛ زیرا که فرزندان مسیحیت شرقی ازهرکسی بیشتر به خواسته های آنها پاسخ مثبت میدادند، چونکه از یک سو میان شان تشابهات وهمانندی های زیادی وجود دارد، وازدیگرسوی کلیساهای شرقی در حالتی ازکرخت ، عقب ماندگی، جمود، نادانی ودنباله روی به سرمی برد… همچنان در وابستگی به کیش های استعمارگرغربی منافعی مادی مضمربود.
پس از آنکه نصرانی سازی غربی برای کیشهای پرورش یافته در دامن غرب، درمیان نصرانیت شرقی جای پای پیدا نمود به نصرانی سازی مسلمانان روی آورد… با وصف آنکه براین کارزمان طولانی ای گذشته.... اموال هنگفتی به مصرف رسیده… تلاش های زیادی صورت گرفته..اما؛ درعرصۀ نصرانی سازی مسلمانان جزناامیدی وحسرت، حاصلی نداشته است!!.(حتی دراین روزها خبری درروزنامه های آلمان به نشر رسیده است که یکی ازاسقفان آن کشور به سبب وسعت انتشاراسلام درآلمان وغم واندوهی که از این درگه برایش دست داده دست به خودسوزی زده وجانش را از دست داده است.مترجم).
با شناخت از این حقیقت،کلیساهای غربی- به ویژه رهبری محافظه کارنصرانی های آمریکا- دعوت به قراءت دوبارۀ تاریخ نصرانی سازی ... تجارب وشیوه های نصرانیگری ... ودرسهای قابل استفاده از این شکست ونارسایی به هدف، نمودند وازدیگرسوی خواهان مطالعه وپیشنهادات برای شیوه های نوین نصرانی سازی مسلمانان گردید.درکنفرانس تاریخی ای که درمیانه های ماه می سال 1978م در«کولورادو» ی ایالت «کالیفورنیا» درایالات متحدۀ آمریکا تشکیل گردید، انعقاد یافت. درآن کنفرانس چهل مقالۀ پژوهشی  پیرامون شیوه های نوین  نصرانیگری مسلمانان  را به بحث ومناقشه تقدیم داشتند که سپس اسناد آن را– به جزآنچه حساسیت زا  وتنش آفرین بود-  درعین سال درچیزی کمتر از هزار صفحه به زبان انگلیسی به نشررساندند وترجمۀ عربی آن نیز زیرعنوان( التنصیر: خطة لغزوالعالم الإسلامی)(= نصرانیگری: نقشه ای برای استعمارجهان اسلام)به چاپ رسیده است.
دراسناد این کنفرانس- که درواقع نمادی از «پروتوکول های کشیش های نصرانیگری» به شمار است پاسخ این پرسش را درمیابیم:چراکلیساهای شرقی(ارتودوکس) یا شماری ازآنها از  چنبرۀ تاریخی خودشان بیرون شده همگام با کیشهای نصرانیگری غربی دست به نصرانی سازی مسلمانان یازیدند، درحالی که درطول مدت زندگی باهمی ومشترک شان با اسلام ومسلمانان، ازآن، خود داری می ورزیدند؟!



این باژگونی تاریخی در موقف کلیساهای شرقی پیرامون چنین قضیه ی بس بنیادینی را می توان پاره ای ازکامیابی های  غرب دربه کارگیری کلیسای شرقی درراه پیاده کردن اهداف آنها پنداشت؛ چنانچه  به یکبارگی برمسلمین پشت کردند ودر راستای عملی کردن خواسته های غرب ودر جهت نصرانی سازی فرزندان مسلمان ازهیچ گونه تلاشی دریغ نورزیدند. این کار در واقع امر ازابزار یورش غرب دربرابر بیداری اسلامی معاصر ورستاخیزنوین اسلامی به شمار می رود.
درسایۀ استعمارنوین جهان اسلامی به توسط کشورهای غربی، وضعی  برسرمسلمانان حکمفرما شد، که  کشورهای استعماری توانست موقعیت وجایگاه اسلام را ازحیث سیاست، دولت، جامعه وقانون… متزلزل نماید… به گونه ای که ازاین اسلام درذهنیت مسلمین، چیزی بیشتر ازمسائل مربوط به عقائد، شعائروعبادات باقی نمانده بود…  البته صنعت نوین، علوم طبیعی، تکنالوژی وتیوری های  مربوط بدان به حال اسلام چنان مضر وکشنده واقع گشت که با چنین ابتلایی  در غرب  مسیحیت دست وگریبان گردیده بود؛  به نحوی که این علوم نوین نصرانیت را از عرصه زندگی بیرون رانده به مغاره هایش کشانده بود،همین علوم، اسلام را نیزازچنبره زندگی کنارزد وعزلت نشینش نمود.

 ولی ناگهان غرب دریافت که اسلام به عنوان سیاست ودین تا هنوزهم جایگاه خود را درمیان مردم کاملا نباخته  ودرعرصه های یاد شده ( سیاست ودولت وجامعه وقانون… ) تا هنوز که هنوز است ریشه دارد وسکولاریسم واقعی در جهان اسلامی گسترش نیافته است...درشماره سال 1991م مجله مسایل بین المللی که از دانشگاه کمبرج صادرمی گردد مقاله ای تحقیقی پیرامون موقف غرب دربرابر اسلام را  بیان میدارد:

مقوله ای که دانشمندان جامعه شناسی پیرامون جوامع امروزین مسلح با صنعت وعلم نوین، ابراز داشته اند، مقوله ای برگرفته ومبتنی برتفکرسکولاریسم است. ایشان می گویند:  مقوله اینکه ساختارجامعه های کنونی که با علم وصنعت نوین توأم است، ایمان دینی را بنیان برمی افگند، به طورعموم حرفی درست وسالم است. تأثیرسیاسی وسکیولوجی دین، به پایه های متفاوت واشکال گوناگون، عملا، درسراشیب  کاستی بل نابودی است...اما جهان اسلامی به گونه شگفت انگیزی از دائرۀ این مقوله وداوری بیرون مانده است. درجهان اسلامی هیچ برنامه ای سکولاریستی پایه نگرفته است. تسلط وفرمان روایی روح اسلام بر روان وذهن مسلمانان امروزین بس استوار وریشه داراست؛ چونان که می توان گفت: اسلام دراذهان مسلمانان امروزین نیرومندتروریشه دارترازآن درذهن مسلمانان نسلهای 600سال پیش است. اگرپیرامون زندگی ششصدسالۀ مسلمین به مداقه بنشینیم درمیابیم که ایمانداری ودین پروری آنان کمترازدین پروری مسلمین امروزبوده است. اسلام درسایۀ تمام نظام های سیاسی- رادیکالی- سنتی که مؤید میانه روی است ، دربرابرسکولاریسم ایستادگی می کند. زمانی که مسلمانان خود را دربرابر شعارهای پرآب وتاب مدرنیسم یافتند برآن شدند که با تمسک به تقالید وموازین حاکم برجهان خودشان، به خود سازی روی آورند.لذا زیرنام خود باوری وخویشتن یابی به تجدید ایمان پرداختند...کاری که جهان اسلامی را براین قادرگردانید تا ازپرتگاه مدرنیته که فرهنگ غربی را ایده آل خویش می داند، رهایی یابد؛ چیزی که،تقریبا، تمام جوامع دیگر درآن فروافتادند وهمه باورمند آن هستند که فرهنگ غربی درزندگی شان اسوه بوده باید آن را ذلیلانه تقلید کرد  ودرتمام عرصه های زندگی به کاربست.!!

 این جاست که می توان ازایستادگی توانمند اسلام دربرابر سکولاریسم، در روشنی  مقولۀ یاد  شده، تفسیری بنیادین به دست داد.

این گردن کشی ونافرمانی اسلام دربرابر سکولاریسم ونرفتن آن زیربارمدرنیتۀ غربی ورها نکردن متن زندگی ونرفتن به حاشۀ آن وهمچنان عدم تن دادن به تواری به نفع سکولاریسم.. غرب سیاسی را برآن داشت  اسلام را به عنوان دشمن خویش برگزیند واین دشمن گزینی را همزمان  با برطرف شدن خطرکمونیزم، ازدرون تمدن غربی،  آشکارا  اعلان بدارد....

مجلۀ مسائل بین المللی  دربارۀ این حقیقت سخن می گوید:

« خیلیها نیازبه تهدیدی که جای تهدید شوروی را پرنماید،احساس کرده اند… برای این غرض اسلام آماده است ودرفراچنگ قرار دارد.. اسلامی که در میان فرهنگهای جنوب حضوردارد، می تواند هدف مستقیم یورش نوین غربی قرار گیرد… صرف به انگیزه اینکه اسلام تنها فرهنگی مانده که می تواند دربرابر جوامع زیرپوشش مکتب های  لاادریه، سست همتی ولاابالیگری، جالش سازی نماید. اینها آفاتی به شمارمی روند که اگردرکیان جامعه ای راه یابند، آن  را ازحیث مادی ومعنوی به طوریکسان به سوی پرتگاه هلاکت سوق خواهندداد....»

آری، این همان غرب سیاسی است که دربرابر اسلام اعلان جنگ کرده است.. وآن را به عنوان دشمن خویش به جای خطرکمونیزم، که فروپاشیده  ودیگربه عنوان یک اندیشه پیشتازومقاوم ازمیان رفته، برگزیده است. سببش هم این که اسلام دربرابرسکولاریسم،مدرنیته ودوری ازمتن زندگی انسانها، ایستادگی نشان داد ...وتا هنوزهم برای دین ودولت، دنیا وآخرت، سیاست وقانون وعمران  برنامۀ همه جانبه ومتکامل دارد. وتلاشهای غربی دربه محصورکردن آن به محرابهای مساجد وشعائرو مسائل عبادتی وترک دنیای مسلمانان وثروتهای آنان به نفع قیصرغربی به شکست مواجه گردیده است!!

ایشان اسلام را به دشمنی خویش برگزیدند ودربرابرش اعلان جنگ کردند. زیرا؛ این اسلام است که فرهنگ مقاومت وروح جهاد را جهت آزادی امت اسلامی تقویت می نماید ودرفش سرپیچی دربرابر خواستهای غرب، جهان ، ، تمدن واقتدارفرهنگی واندیشه ای غربی، برافراشته نگهداشته است. اسلام این مقاومت را براساس خود باوری ونمونۀ خویشتن خواهی تجدد طلبانه  ونوگرایانه، بنانهاده که ازنمونۀ مدرنیته، پیشرفت وبیداری غربی به نحوآشکاری تفاوت دارد.

«غرب دینی» درموقف خود علیه اسلام درهمسویی وهماهنگی کامل با «غرب سیاسی» قرار دارد. نصرانیت غربی تلاش دارد که بیداری اسلامی را به تنگنا کشانده، ازآن پیشی گیرد… وفرزندان مسلمان را نصرانی گرداند. ولی این بارکارخود را درفضای پرازاعتماد متبادل با کلیساهای شرقی آغازکرده است وهمه کارشان را همسوکرده جهت تحقق یک هدف به پیش می روند.!!

پروتوکولهای «کشیشان نصرانیگری» که در کنفرانس «کولورادو» به موافقت رسید ازبیداری اسلامی درعصرحاضرسخن گفته واظهارداشته که این بیداری اسلامی به اندازه ای پیشتاز وموفق گردیده که درظرف چند قرن به این اوج قوت نرسیده بود. به طور مشخص ازتلاشهای مردمی که این بیداری جهت تطبیق قانون اسلامی درمصروپاکستان راه اندازی کرده نام برده است.(6).

همچنان این پروتوکولها دربارۀ اسلام، اززمان ظهورش درقرن هفتم سخن گفته وآن را به عنوان چالشی خطرناک دربرابر کلیسای یسوع قلمداد کرده است.(7).چنانچه گفته است:« اسلام تنها دینی است که مصادراصلی آن ناقض بنیاد وزیربنای مسیحیت است. ونظام اسلامی ازتمام نظامهای دینی دیگرازهماهنگی اجتماعی وسیاسی بیشتری برخورداراست.... اسلام یک حرکت دینی دشمن نصرانیت به شماراست… وچنان برنامه ریزی می کند که از توان بشربیرون است!! ما نیازمند آن هستیم که دراطراف واکناف جهان صدها بنیاد فرهنگی برای مسیحیان بنانهیم که همه فعالیت خود را برشناخت اسلام  متمرکزسازند. نه صرف به منظور آن که ازاسلام شناخت وفهمی درست گرد آورند تا نصرانی ها باآن برخوردی درخور داشته باشند، بل به منظورآن که آن فهم را به دعوتگران نصرانیت نیزانتقال دهند تا بدان وسیله بتوانند با زکاوت وزیرکی ویژه ای  دراسلام  ایجاد شگاف نمایند...»!!(8)

چنانچه این پروتوکولها ازنشانه ها وخطوط کلی این برخورد زیرکانه جهت ایجاد شگاف دراسلام نیزسخن گفته ... و تأکید داشته است که بایستی کاررا ازلابه لای فرهنگ اسلامی ...اصطلاحات اسلامی ...بهره گیری  میراث اسلامی ...ازراه تحریف وتأویل آغازنمود. دراین پروتوکولها آمده است:

« دربعض حالات بایسته است که خیلی پیش برویم ، ممکن است که شماری ازاصطلاحات قرآنی را به کارگیریم . وبه فرهنگ اسلامی توجهی خاص نماییم، زبان را با حروفی خاص بنگاریم، ودرنبشتارنام های انجیلی  معروف قواعد املایی قرآن ، لقب های مدحتگرایانه وتعبیرات قرآنی را درترجمۀ انجیل به کارگیریم(9).. تا ازاین طریق بتوانیم، به خاطرمسیح وبراساس تأویلات قرآنی، خودمان را به مسلمانان برسانیم.(10)… ازاین راه فعالیت نصرانی سازی به مثابۀ خمیرمایه ای می گردد که درتمام کیان اسلام راه پیدا می کند وروح نصرانیت وآموزه های آن را این توانایی می بخشد تا دگرگونی ای بنیادین وطبیعی بیافریند.(11)..

دلتنگی ای که برای غرب به سبب ایستادگی اسلام دربرابر سکولاریسم ومدرنیته رخ داده ...ترس و وحشتی که ازناحیۀ بیداری وانتشار روزافزون آن ازهرسویی آنها را به محاصره کشانده نه تنها پروتستانت غربی – به ویژه آمریکایی- بلکه آن دلتنگی ووحشت کاتولیک هارا نیزدربرگرفته است...رهبران، متفکران ومفتیان بزرگ واتیکان دربارۀ بیداری اسلامی که دارد «اروپا را به شیوه ها وروشهای نوین فتح می کند»!!… ودربارۀ «چالش اسلامی» ...وازدیاد شمارمسلمانان درمقابل انقراض اروپاییان!! سخن گفته اند. ازجمله کاردینال « پول پوبار»، دستیارپاپ واتیکان .... ومسؤول کمیتۀ فرهنگی پارلمان واتیکان می گوید:

«اسلام به طورعموم، دربرابر غرب به عنوان یک چالش محسوب می گردد. انسان به خاطرآن که بتواند تفاوت میان معدل نموی جمعتی بخشی از کشورهای جهان را بداند، نیازندارد که تخصص وخبرۀ طولانی در علم جغرافیه داشته باشد. کشورهایی که فرهنگ مسیحی دارند، درآن نموی جمعتی مردم گام به گام به کاستی می رود، درحالی که وضع معکوس آن در کشورهای اسلامی عقب مانده ودرمهد مسیح، به چشم می خورد.امروزه مسیحیان با پریشانی ازخود می پرسند که فردا برسرشان چه چیزی واقع خواهد گشت، درصورتی که برای مسلمانان  مرگی برنامه ریزی شده نیافرینند؟! اسلام که به عنوان یک چالش دربرابرغرب ومسیحیت تبارزکرده چالشش دراین امرنهفته است که ، اسلام هم دین است وهم فرهنگ، هم جامعه است وهم شیوۀ زندگی، هم اندیشه است و هم برخورد وکنش. درحالی که مسیحیان دراروپا به این میل دارند که کلیسا دربرابر جامعه باید هیچ نوع تأثیری نداشته  درحاشیۀ زندگی قرار داشته باشد نه درمتن آن، روزه ای را که دین شان برآنها فرض کرده  فراموش می کنند ، حال آنکه دربرابر روزه ای که مسلمانان درماه رمضان می گیرند،  شگفت زده شده می شوند.(12).

چنانچه «جوزیبی پرناردینی» یکی از شخصیت های مطرح دنیای مسیحیت درسال 1999م درحضور پاپ واتیکان ازاین انتشارروزافزون اسلام دراروپا یا «فتح اسلامی نوین»!! سخن گفته است:

«جهان اسلامی به کمک دولارهایی که از فروش نفت به دست میاورد، دارد تسلط خود را گسترش می دهد… برای مسلمانان مهاجردرکشورهای مسیحی ، ازجمله در روم پایتخت مسیحیت، مساجد ونهادهای فرهنگی آباد می کند، چطور می توانیم بپذیریم که دراین کار هدف توسعه طلبی اسلامی نهفته نیست وبرنامه روشن گسترش اسلام یا فتح اسلامی به شیوه ای نوین وجود ندارد؟!(13)

این در واقع یک دلتنگی وپریشانی وترسی است که ازاسلام دردلهاشان راه یافته است؛ زیرا می بینند که اسلام دربرابر سکولاریسم ایستادگی می کند، ازخواست های آن فرمان نمی برد، ذلیلانه به آن تسلیم نمی گردد، گذشته ازهمه بیداری درصفوف پیروان اسلام  به قوت جریان دارد، روزبه روز دائرۀ نفوذش توسعه پیدا می نماید. همۀ آنها سبب این پریشانی وتشویش به غرب شده وازهمان روی آن را «فتح اسلامی نوین» نام گذاری کرده اند!!.

این یک یورش پیش گیرانۀ غرب دربرابر بیداری اسلامی است که علیه آن جنگ همه جانبه ای را راه انداخته اند. این جنگ کلیه عرصه های سرنوشت سازرا دربرمی گیرد: ازدین  گرفته تا سیاست، ازفرهنگ گرفته تا قانون وابزارارتباط جمعی ...تا این خطری را که دردرون خانه ها شان ازآن می ترسند دفع نمایند؛ خطری که درگذشته آن را «خطرسبز» می نامیدند وبعدها برآن نامهای دیگری چون «بنیادگرایی» وسپس« تروریزم»  اطلاق کردند.

درچارچوب این نقشۀ غربی – درجبهۀ دینی- که برای نصرانی سازی همۀ مسلمانان طرح ریزی شده !! سخن ازدگرگونی بنیادین ونوینی به میان میاید  که نصرانیت غربی ، درراستای فعالیت نصرانی سازی مسلمانان، برای کلیساهای منطقوی شرقی ترسیم کرده اند. این طرح ریزی نصرانی سازی براساس یک اعتماد متبادل میان کلیساهای غربی وکلیساهای شرقی به میان آمده است. به این معنی که آنها تلاش کردند تا کلیساهای شرقی را از وظیفه اصلی شان وشرقی بودنشان بیرون نمایند وآنها را به سان آله در راستای نصرانی سازی مسلمین مورد بهره برداری قرار دادند.!! دربارۀ این دگرگونی بنیادین ونوین پروتوکولهای کشیشان نصرانی سازی آمریکایی در کنفرانس «کولورادو» سخن گفته اند:

«الزام آور است که مدیران فرستاده های آمریکای شمالی ودیگررهبران نصرانی سازی، درپی روشهای نوینی برآیند ودرعین حال با کلیساهای جهان سوم نیز همکاری مشترک داشته باشند وبه طوربسیارمنظم فعالیت نمایند تا به مسلمانان رسیدگی کنند. ما عزم را جزم کرده ایم که با تمام نصرانی ها وکلیساها ی موجود درجهان اسلامی احترام ، همکاری، وتوجهی دوجانبه ودرخورداشته باشیم...نصرانی های پروتستانت درشرق میانه، اقریقا وآسیا، بی وقفه درتلاش نصرانی کردن مسلمانان مشغول هستند...لازم است که کلیساهای ملی آن کشورها از گوشه نشینی شان بیرون کرده شوند،وبا عزم وتصمیمی جدید وارد فرهنگها وجوامع مسلمانانی  گردند که ما درپی نصرانی سازی شان هستیم… نصرانی هایی که در جهان اسلامی سکونت دارند وهم چنان فرستاده های دعوت کننده به مسیحیت باید کارهای خود را باهم هم آهنگ نمایند وبا روحیه ای محبت آمیز وهمکاربه سوی یک هدف به پیش بروند. لذا بایسته است که درراستای ایجاد فضای  اعتماد وهمکاری متبادل میان آنها کار صورت گیرد، تا همه دست دردست هم داده هدف مشترکی را تعقیب نمایند وآن عبارت از نصرانی سازی مسلمانان است.... لازم است  مسلمانان را ازراه نصرانی گرانی به نصرانیت فراخوانیم که درنزد آنها قابل قبول هستند ودرمیان جوامع خود آنها زندگی می نمایند. جهت نصرانی سازی این منطقه بهتر است که نصرانی های عرب تباردست به کار شوند وفعالیت خود را چند برابر سازند....زمانی می توان مردم این منطقه را به نصرانیت فراخواند که نصرانی های مربوط به کلیساهای منطقوی به دعوت مردم به نصرانی سازی جوانان مسلمانان روی آورند...»(14).!!!

بدین شیوه  نصرانیت غربی برای گمراهی نصرانی های شرقی وکلیسای آن برنامه ریزی کردند وآن را درراستای تطبیق نقشه های غربی ونصرانی سازی مسلمانان، مورد بهره برداری قراردادند، چنانچه قبلا هم غرب سیاسی جهت گمراهی سکولارهای شرقی واستعمال آنان در راستای غربی سازی جهان اسلامی ...طرح ونقشه می ریخت تا شوکت اسلام را به شکست مواجه گرداند،و دنباله روی تمدنی جهان اسلامی را  به نفع بنیاد تمدنی غربی متحقق گرداند.!!

در چارچوب این طرح وبرنامۀ نبشته واعلان شده ... باید به فعالیت های شبا روزی زکریا بطرس ، رهبربزرگ کشیشان اورتودوکس مصر، آنکه تمام تلاش خود را درراستای نصرانی سازی مسلمانان به کار می بندد ودرسهای تلوزیونی تشکیل می دهد، وهمچنان به تلاش های دیگرنصرانی گران به  مداقه وبحث بنشینیم  وسپس  با خودمان این پرسش را مطرح کنیم:

ماچه کارمی کنیم وچه  باید بکنیم ؟!



  رویکردها:

1-  تاریخ مصرلیوحنی النقیوسی : رؤیة قبطیة للفتح الاسلامی ص201-220 ترجمة ودراسة د.عمرصابرعبدالجلیل ، طبعة القاهرة سنة 2000م

 2-  المصدرالسابق، ص220


3-  د. صبری أبوالخیرسلیم، تاریخ الأمة القبطیة فی العصر البیزنطی ، ص 63 طبعة القاهره دارعین سنة 2001م


4-  المرجع السابقص194


5-  یعقوب نخلة روفیله:تاریخ الأمة القبطیة ص 54-57 تقدیم د. جبره، طبعة ثانیة ، القاهرة موسسة مارمرقس لدراسة التاریخ سنة2000م


6-  التنصیر:خطة خطة لغزو العالم الاسلامی ص8، طبعةمالطا، سنة 1991م.


7-  المصدرالسابق  ص229


8-  المصدرالسابق  ص123



9-  المصدرالسابق، 551


10- المصدر السابق، 851


11- المصدرالسابق،595-596


12- من حدیث الی صحیفة«الفیجارو» الفرنسیة نقلا عن صحیفة الشرق الأوسط ، لندن فی 1/10/1999م


13- صحیفة الشرق الأوسط لندن-  فی 13/10/1999م


التنصیر: خطة لغزوالعالم الإسلامی ص4، 5، 53، 56،383،627، 630، 790،845



به نقل از سايت: سرنوشت
www.sarnavesht.com

0 نظرات:

ارسال یک نظر