اتحاد امت اسلامي محبوس تعريف و تمجيد و مجامله‌گويي‌ها


اتحاد امت اسلامي محبوس تعريف و تمجيد و مجامله‌گويي‌ها

قادربخش جمالزهي


در سالهاي پاياني دهه سوم انقلاب اسلامي بسر مي‌بريم. هر ساله هفته وحدت با همايش‌هاي علمي و مراسم‌هاي‌ باشكوه برگزار مي‌گردد. .... به نظر مي‌رسد بايستي قدري تدبر نمود كه برنامه‌هاي هفته وحدت و كنفرانس‌هاي وحدت اسلامي تاكنون با چه برون‌دادي مواجه بوده است. نگارنده كه در دوران جواني شاهد پيروزي  انقلاب اسلامي بوده، و هم دوران ستم‌شاهي و هم دوران حاكميت جمهوري اسلامي را تجربه كرده است، به رغم ميل باطني بايستي به عرض برساند كه موفقيت در حد انتظاري را در خصوص وحدت عملي و انسجام اسلامي طي اين سالها ملاحظه نكرده است.
از آنجايي كه وحدت اسلامي در دنياي تعريف و تمجيد و مجامله‌گويي‌ها حبس گرديده است، نتوانسته اثرگذاري لازم و درخشندگي خاص خودش را داشته‌ باشد. اينك وضعيت به گونه‌اي شده است كه در محافل خصوصي بعضاً سخنان تفرقه‌آميز و تحريك‌كننده نقل مجالس هستند ولي در ظاهر از وحدت و يكپارچكي امت اسلامي سخن به ميان مي‌آيد، غافل از اينكه مردم از اين وضعيت به ستوه آمده‌اند. بسيار ساده‌انگارانه خواهد بود كه فكر كنيم در داخل و خارج مي‌شود با حرف و شعار بحث اتحاد ملي و انسجام امت اسلامي را پيش برد.
مناظره تلويزيوني آيت‌الله هاشمي رفسنجاني و دكتر يوسف قرضاوي رئيس اتحاديه جهاني علماي مسلمانان در 25 بهمن ماه 85 با شبكه تلويزيوني الجزيره تصويري از كيفيت و كميت اتحاد امت اسلامي را ارائه داد. دكتر قرضاوي در طليعه سخنانش چنين اظهار مي‌دارد: «من در سخنراني‌ام در كنفرانس گفتگوي مذاهب اسلامي كه چند هفته پيش در دوحه قطر برگزار شد، صريحاً به دست‌اندركاران تقريب بين مذاهب اسلامي  انتقاد كردم كه چرا فقط به برگزاري كنفرانس‌ها و نشست‌ها، و دور هم جمع شدن و سپس متفرق شده اكتفا مي‌كنند و دست به هيچ اقدام عملي و ملموسي نمي‌زنند و همواره از دست نهادن بر روي نقاط و موارد حساس و حياتي و بحث از مشكلات واقعي طفره مي‌روند و صرفاً به دور هم جمع شدن و به تعريف و تمجيد و مجامله‌گويي مي‌پردازند و امور مهم را به حال خود رها مي‌كنند. به همين سبب مي‌خواهم كه ما در اين ديدار از اموري سخن بگوييم كه همگان اعم از شيعه و سني و عموم مسلمانان از آن شكوه دارند و رنج مي‌برند».(1)
آيت‌الله هاشمي رفسنجاني نيز در سخنانش اظهار داشت: «فتنه‌انگيزي‌ها و تفرقه‌افكني‌ها و تحريك احساسات ميان شيعيان و سنّي ها در واقع جزو نغمه‌هاي شيطاني است و برماست كه در برابر وسوسه‌هاي شيطان فريب نخوريم.
پاره‌اي از آدم‌هاي نادان وجود دارند كه اينجا و آنجا اقداماتي را صورت مي‌دهند و سخناني را مطرح مي‌كنند، اما وظيفه خردمندان و دانشمندان مسلمان است كه فراتر از عملكردها و سخنان افراطي‌ها و تندروها عمل كنند. آناني كه به مصالح كلّي اسلام توجه نمي‌كنند، نبايد مورد اهتمام قرار بگيرند.
نظر من اينست كه كارهايي كه مردم عوام و افراطي‌هاي دو طرف انجام مي‌دهند، نبايد باعث ايجاد تفرقه در ميان مسلمانان بشود. همه ما بر اساس دستور قرآن بايد به «حبل ‌الله» متمسك بشويم و در قبال خطراتي كه امت اسلامي را تهديد مي‌نمايد، بر روي وحدت اسلامي‌مان اصرار بورزيم».(2)
و آقاي دكتر قرضاوي در پاسخ به پرسش مجري برنامه مبني بر اينكه «نظر شما در مورد نگراني اهل‌تشيع از عدم برخورداري اقليت‌هاي شيعه از حقوق خود در كشورهاي اهل‌سنت چيست؟» چنين مي‌گويد: «اين موضوعي است كه ما با ديگر عزيزان درباره ضرورت مراعات آن به توافق رسيده‌ايم، يعني براي آنكه به تقريب واقعي برسيم بايد حقوق اقليتهاي مذهبي در كشورهاي با اكثريت از مذهب ديگر، مراعات شود؛ يعني اقليت‌هاي شيعه در كشورهاي اهل‌سنت از تمامي حقوق خود برخوردار باشند و همچنين اقليت اهل‌سنت به حقوق خود در كشورهاي با اكثريت شيعه برسند. ممكن است پاره‌اي از دولتها كه اكثريت مردم آن اهل‌سنت‌اند تمامي حقوق اهل‌تشيع را مراعات ننمايند اما تعدادي از شيعيان در آن كشورها به مقام وزارت و سفارت رسيده‌اند. مدتي پيش من سفري به اندونزي داشتم، در آنجا رياست هيات ديپلماسي (كشورهاي عربي) به عهده سفير كويت بود كه شيعه است. در برخي از كشورهاي خليج به اشخاصي از شيعيان مقام وزارت سپرده شده است اما من بارها به دوستان ايراني گفته‌ام كه شما داراي جمعيت بزرگ 15ميليوني از اقليت اهل‌سنت در ايران هستيد (هر چند خود اهل‌سنت ايران مي‌گويند جمعيت‌شان بيشتر از اين است) در عين حال حتي يك نفر وزير هم ندارند. ما در مصر داراي سه وزير قبطي هستيم كه اقليتي به مراتب كمتر از اهل‌سنت در ايران هستند. همچنين آنان مي‌خواهند تعدادي مسجد در تهران داشته باشند، اما تاكنون با اين درخواست‌شان موافقت نشده است. اين موضوعي است كه متوجه دو طرف مي‌شود. اگر براستي مي‌خواهيم تمامي درها را بر روي فتنه‌گريها ببنديم و آتش فتنه را كه مدام به تباهي و بدي مي‌انجامد خاموش نماييم بايد اقليت‌ها از حق خود در ميان اكثريت برخوردار شوند».(3)
آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در واكنش به سخنان شيخ قرضاوي در مورد وضعيت و مشاركت اهل‌سنت ايران در اركان دولت، چنين گفتند: «ايشان [شيخ قرضاوي] به يكسري آمار و ارقام اشاره كردند و چيزهايي را مطرح مي‌كنند كه براي آنها پاسخ‌هايي روشن و صريحي وجود دارد؛ اما اگر بخواهيم به آنها پاسخ دهيم اين گفت‌وگو اهداف آمريكا را محقق خواهد ساخت و همان چيزي مي‌شود كه آمريكا و اسرائيل به دنبال آن هستند».(4)
اين واكنش جاي بسي تأمل دارد، زيرا براي جامعه اهل‌سنت اين سؤال را مطرح كرده است كه چه نسبتي بين پذيرش جمعيت قابل توجه اهل‌سنت ايران (و لو با اختلاف در آمارهاي رسمي و غير رسمي) و مطالبات آنان، و اهداف بيگانگان (آمريكا و اسرائيل) مي‌تواند وجود داشته باشد كه با برقراري چنين نسبتي از پاسخگويي صريح و روشن در اين خصوص اجتناب مي‌شود، در حالي كه اهل‌سنت ايران اين انتظار را داشتند كه رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام با پاسخي صريح و روشن و پذيرش تبعيضي كه تاكنون جامعه اهل‌سنت ايران با آن مواجه بوده است آنان را در پيگيري و تحقق مطالباتشان ياري كنند. قابل توجه است كه جامعه اهل‌سنت و بسياري از خيرخواهان نظام و انقلاب عدم توجه به وضعيت مذاهب و اقوام ايراني و مطالبات بحق آنان (كه همواره در چارچوب قانون اساسي و برخي اصول مغفول مانده آن مطرح ‌شده است) را زمينه‌ساز سوءاستفاده و اخلالگري بيگانگان مي‌دانند، نه پذيرش و پاسخ صريح و روشن به آنها را.
دكتر قرضاوي نيز در پايان اين گفت‌وگوي تلويزيوني اظهار داشت: «مطلب ديگري كه مي‌خواهم به وسيله آن اين ديدار را به پايان ببرم اين است كه مسلمانان در شرق و غرب جهان انتظار دارند كه اين ديدار و گفتگو به نتيجه عملي و ملموسي بيانجامد و تنها در دايره يك گفتگو نظري و حرف زدن محدود نماند زيرا از اين قبيل سخنان كم گفته نشده است. انتظار اين است كه اين گفتگو در عمل و واقعيت تبلور پيدا كند و مردم آن را با چشمان و تمام وجودشان ببينند و احساس كنند. اگر قصد داريم مشكل را حل و فصل كنيم بايد گفتار را به كردار تبديل كنيم و در غير اين صورت جز نشستن و حرف زدن و متفرق شدن كار ديگري را پيش نبرده‌ايم».(5)
چنين به نظر مي‌رسد كه وضعيت اتحاد و انسجام اسلامي در داخل و خارج بر يك منوال مي‌چرخد، و در داخل و خارج و به عبارتي در جهان اسلام بزرگترين دغدغه، جامه عمل نپوشيدن و در حوزه شعار ماندن «وحدت اسلامي» است. مجمع جهاني تقريب بين مذاهب اسلامي نيز چه در داخل و چه در دنياي اسلام طرفي نبسته است. چنانكه دكتر احمد صدر در همايش يادبود دكتر يدالله سحابي مي‌گويد: «اكنون در هفته وحدت قرار داريم و همواره نيز شعار وحدت مي‌دهيم اما هيچكدام از كارهايي ما در راستاي وحدت نيست و همه آنها موجب ايجاد تفرقه بين ما مي‌شود». و آقاي مهندس محمد توسلي هم در مراسم فوق‌الذكر در بخشي از سخنانش مي‌گويد: «احترام به مذاهب از راهكارهاي تحقق انسجام اسلامي است ولي متأسفانه در حال حاضر اهل‌سنت از داشتن يك مسجد در تهران محروم هستند. ما بايد به قرآن و سنت‌ها بازگرديم و بر اشتراك‌ها تكيه كنيم لذا هر گونه لعن بر اصحاب پيامبر، مانع انسجام اسلامي است».
به نظر مي‌رسد كه بايستي پاره‌اي از موانع و مشكلات را علماي اسلامي اعم از شيعه و سني با شهامت، شجاعت و دورانديشي از ميان بردارند. چنانكه سخنان آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در بيستمين كنفرانس بين‌المللي وحدت اسلامي در تهران در اين خصوص راه‌گشا ارزيابي مي‌گردد و حكايت از دلسوزي و دورانديشي يكي از شخصيت‌هاي طراز اول انقلاب و جمهوري اسلامي دارد. رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در آن كنفرانس اظهار داشت: «زمان بررسي خيلي از اختلافات شيعه و سني گذشته است و در شرايط امروزي ديگر موضوعيتي ندارد كه ببينيم چه كسي خليفه اول بوده است. ما مخالف بحث‌هاي طلبگي خودمان نيستيم اما نبايد آنها را بين مردم عصباني كشاند. ما بايد از اختلافات جزئي بپرهيزيم، زيرا هم آنها به اعتقادات ما و ائمه ما احترام مي‌گذارند، و هم ما به امامان اهل‌سنت احترام مي‌گذاريم».(6)
يقيناً ريشه‌اي‌ترين اختلاف ديدگاهي كه فرق اسلامي شيعه و سني را بيش از پيش متفرق كرده است مربوط به همين مسئله بوده كه چه كسي خليفه اول بوده است و متأسفانه اين نزاع به عمق جامعه و لايه‌هاي مختلف آن و به ميان توده‌ها كشانده شده است و امت اسلامي خسارات جبران‌ناپذيري را از اين جهت متحمل گرديده‌ است. و به رغم برگزاري كنفرانس‌هاي بين المللي وحدت اسلامي و برگزاري مراسم باشكوه هفته وحدت، امت اسلامي از اتحاد و انسجام اسلامي قابل وصفي برخوردار نگرديده است. بلكه بعضاً در همايش‌هاي علمي و كه به مناسبت هفته وحدت و تقريب مذاهب اسلامي برگزار مي‌شوند به مواردي پرداخته مي‌شود كه خود منشأ اختلاف‌اند و منجر به پراكندگي بيشتر مي‌گردند. اما در اين ميان، اين سخن رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام جناب آقاي آيت‌الله هاشمي رفسنجاني كه «در شرايط امروزي ديگر موضوعيتي ندارد كه ببينيم چه كسي خليفه اول بوده است» سخني نيكو و راه‌گشا است. زيرا پس از گذشت چهارده قرن از وقوع اين مسئله، مطرح كردن مستمر اين بحث كه چه كسي بايستي خليفه اول مي‌شد و يا اينكه چه كسي خليفه اول بوده است، چه سودي براي استراتژيك‌ترين مسئله مسلمانان در عصر حاضر كه همانا اتحاد امت اسلامي است مي‌تواند در بر داشته باشد و يا تا به حال در بر داشته است؟
لذا از آنجايي كه تاكنون شيعه بوده كه همواره به طرح اين مسئله تاريخي پرداخته است، اين سخنان وحدت‌طلبانه آقاي هاشمي رفسنجاني و فراگير شدن چنين ديدگاهي مي‌تواند در به حاشيه راندن اين صورت مسئله در محافل سياسي ـ مذهبي و در ميان توده‌ها كمك كند و گام مؤثري در راستاي وحدت امت اسلامي باشد.
امروز وضعيت به گونه‌اي شده است كه شعاري بودن برنامه‌ها و تلاش‌هاي كنفرانس‌ها و همايش‌هاي وحدت اسلامي در طي سالهاي گذشته ملكه ذهن تمامي لايه‌هاي جامعه اعم از علما، روشنفكران، نخبگان و حتي توده‌هاي مسلمان شده است و مي‌طلبد كه به سمت اتحاد عملي قدمهاي استوار و محكمي برداشته شود. به طور مثال، جمهوري اسلامي ايران بايستي براي نداشتن مسجد شهروندان سني تهران تا چه ميزان هزينه پرداخت كند و يا براي نداشتن سفير و رايزن سني در كشورهاي اسلامي چه ميزان هزينه‌ بپردازد؛ وقتي شخصيتي مثل جناب دكتر يوسف قرضاوي چنين پرسش‌هاي را مطرح مي‌كند دست‌اندركاران تقريب بين مذاهب اسلامي و كنفرانس‌ها و همايش‌هاي وحدت اسلامي چه سخنان و استدلالاتي را مي‌توانند در مقابل آن پرسشها مطرح نمايند، مگر نه اينكه به خاطر هدفهاي بزرگتر هزينه‌هاي كوچكتر را بايد متحمل شويم. آيا امت اسلامي از كشورهاي عربي‌اي همچون كويت بايستي انتظار داشته باشد كه از اقليت شيعه مذهب خود وزير و يا سفير در اركان حكومتش داشته باشد يا از جمهوري اسلامي ايران؟ آيا شايسته و برازنده جمهوري اسلامي ايران بود كه گوي سبقت را در اين خصوص ربوده باشد و يا كشورهايي مثل كويت، افغانستان و ...؟
چرا جمهوري اسلامي ايران و عربستان جزو آخرين كشورهايي باشند كه به اين مهم توجه نمايند؟ گرچه عربستان سعودي از اقليت شيعه مذهبش در حد سفير و سركنسول استفاده كرده و براي مشاركت در نيروهاي امنيتي نيز فراخوانده است، كه شايد كفايت نكند. اما جمهوري اسلامي ايران در همين حد نيز از اهل‌سنت دعوت همكاري به عمل نياورده است. پس از پيروزي انقلاب، صرفاً سمتي تحت عنوان مشاور رئيس‌جمهور در امور اهل‌سنت تعريف شد و از ابتدا تا حال همواره يك فرد مشخص زحمت اين عنوان را به دوش كشيده است و جامعه اهل‌سنت از فعاليتها و عملكرد آن اطلاع چنداني ندارد و تأثيرگزاريي براي آن قايل نيست. لذا همواره در طول 28 سال گذشته خواهان مشاركت اهل‌سنت در مديريت سياسي و كلان كشور در حد معاون رئيس‌جمهور، وزير و معاون وزير، و همچنين سفير و استاندار، و برقراري تعادل در مديريت‌هاي مناطق سني‌نشين بين شهروندان شيعه و سني بوده است.
لذا لازم است دولتمردان كشورهاي اسلامي به عنوان استراتژيك‌ترين مسئله خود، اتحاد و انسجام اسلامي عملي را در دستور كار خويش قرار دهند و توطئه‌ها و شيطنت‌هاي دشمن را كه از تفرق و پراكندگي امت اسلامي حداكثر بهره‌برداري را مي‌نمايند با انسجام و اتحاد عملي و با پرهيز از هر گونه شعارزدگي خنثي نمايند و به نجات كليت اسلام بينديشد و منافع خود را در منافع دين اسلام و امت مسلمان ببينند.
امت اسلامي مي‌بايد از خود سؤال نمايد كه با حدود 5/1 ميليارد جمعيت و به عبارتي بيست و پنج درصد جمعيت دنيا و منابع سرشار انرژي نفت و گاز و با داشتن حدود 60 كشور اسلامي و شصت عضو و حق رأي در سازمان ملل چه اثرگذاري را داشته يا دارد؟ و چه قدرتي را در سازمان ملل از آن خود كرده است؟
آيا تلاش پاره‌اي از كشورهاي مبني بر سني كردن شهروندان شيعه و يا تلاش برخي ديگر مبني بر شيعه كردن سني‌ها منافعي را در برداشته است؟ آيا بجز اين است كه وحدت امت اسلامي را عميقاً خدشه‌دار و آسيب‌پذير نموده است؟ مگر نه اينكه در عصر اطلاعات كوچكترين عمل و به عبارتي هر نوع عملكرد  پنهاني كشورها برملا مي‌گردد و در دسترس همگان قرار مي‌گيرد؟ آيا به دست آوردن 25درصدي جهان اسلام از قدرت اقتصادي، نظامي، علمي، تكنولوژي و ارزشمندتر است يا شيعه كردن  و يا سني كردن تعدادي از مسلمانان؟ فشار آوردن تعدادي از كشورهاي اسلامي بر اقليتهاي مذهبي‌شان و ناديده گرفتن حقوق اساسي و شهروندي اقليتهاي مذهبي‌شان منافعي را برايشان در برداشته است يا خسارات جبران‌ناپذيري را برايشان به ارمغان آورده است؟
مقام معظم رهبري در ديدار مسئولان و سفراي كشورهاي اسلامي با تأكيد به تدوين منشور وحدت اسلامي يكي از الزامات بسيار مهم را براي ادامه حركت عميق امت اسلامي به سمت پيروزي، اتحاد ملي و انسجام اسلامي بر شمردند و فرمودند: «سياست جبهه استكبار، ايجاد اختلاف و نزاع قومي و مذهبي ميان مسلمانان است كه براي مقابله با آن بايد وحدت و انسجام ميان امت اسلامي تقويت شود و بر همين اساس، امسال، سال اتحاد ملي و انسجام اسلامي نامگذاري شده است». ايشان كج‌فهمي، توهمات غلط، سوءتفاهم و بي‌اطلاعي از مباني صحيح تفكرات يكديگر را از موانع اصلي اتحاد دانستند. آيت‌الله خامنه‌اي با اشاره به نقش دولت‌هاي اسلامي و علماي اسلام و زمينه‌سازي براي وحدت و انسجام اسلامي تاكيد كردند: «تدوين منشور وحدت اسلامي به همت علماي اسلام، ضروري و مطالبه‌اي تاريخي است كه اگر امروز به اين وظيفه عمل نشود، نسل‌هاي بعدي ما را مؤاخذه خواهند كرد در شرايطي كه دنياي استكبار سعي در تخريب چهره مسلمانان دارد و بيداري اسلامي در ميان شيعه و سني را براي خود خطر مي‌داند و آن را چه با نام حماس و چه به نام حزب‌الله لبنان آماج حمله قرار مي‌دهد آيا عاقلانه است كه مسلمانان درگير نزاع قومي و مذهبي شوند و دشمن مشترك خود را فراموش كنند؟».(7)
امام راحل نيز با دورانديشي در اين خصوص فرموده است: «آنهايي كه مي‌خواهند ايجاد تفرقه كنند نه اهل‌سنت هستند و نه اهل‌تشيع، آنها كساني هستند كه كارگردانان دولتهاي ابرقدرت هستند و در خدمت آنها هستند».
امروزه در منطقه و جهان همگي مي‌دانند كه اختلاف امت اسلامي به نفع  استكبار جهاني و رژيم اشغالگر قدس است، تا آنجا كه وزير امورخارجه روسيه اظهار مي‌دارد: «مبادا با توجه به مشكلات كردها و وجود تفرقه ميان گروه‌هاي شيعه و سني ما شاهد واكنش زنجيره‌اي در كشور عراق باشيم. گفتگوي ميان تمدن‌ها، مستلزم اتحاد همبستگي دورن تمدن‌ها است. اين غير قابل پذيرش است كه اجازه دهيم اسلام شاهد شكاف بين سني‌ها و شيعه شود سپس از هر يك از جناح‌ها بخواهيم موجبات آرامش ديگري را فراهم سازد».
وقتي كشورهاي منطقه از شدت سوزندگي حرارت آتش اختلاف شيعه و سني چنين احساس خطر مي‌كنند يقيناً امت اسلامي وقتي در مركز كانون اين آتش اختلاف قرار دارد مي‌بايست به طريق اولي احساس خطر جدي بنمايد و هر چه زودتر موانع و چالش‌هاي اتحاد و انسجام اسلامي را از بين ببرد و از همكاري‌هاي سطحي و شعارگرايانه به همكاري‌هاي عميق و عملگرايانه روي بياورد، در غير اين صورت هزينه‌هاي گزاف و خسارات جبران‌ناپذيري را بايستي به جان بخرد.
اين مقطع زماني كه رهبران فرق اسلامي ضرورت اتحاد و انسجام را لمس كردند، مي‌طلبد كه هر چه بيشتر فرصت مغتنم شمرده شود و جهان اسلام ابتكار عمل را به دست بگيرد و سهم 7 درصدي توان اقتصادي‌‌اش را از اقتصاد دنيا، حداقل به ميزان 25 درصد افزايش دهد و در حوزه‌هاي نظامي و علمي نيز اين گونه عمل كند.
در طول تاريخ اختلافات تشيع و تسنن نظر به اينكه هر دو جزو پيكره بزرگ امت اسلامي هستند آنقدر كه مورد استفاده سياسي قرار گرفته، مورد استفاده ديني قرار نگرفته است. زماني كه امپراطوري عثماني تا قلب اروپا پيش رفته بود و اتحاد و انسجام بين دو قدرت بزرگ در سرزمينهاي اسلامي يعني امپراطوري عثماني در تركيه و صفويان در ايران مي‌توانست پرچم اسلام را بر بخش وسيعي از جهان به اهتزاز درآورد، اروپا و غرب كه خود را رو به اضمحلال مي‌ديد طرح اختلاف و رويارويي بين دو قدرت عثماني و صفوي را در دستور كار خود قرار داد و اختلاف و رويارويي بين اين دو قدرت مانع از به اهتزاز درآمدن پرچم اسلام بر شرق و غرب گرديد.
شيخ محمد غزالي مصري مي‌نويسد: «در عصر حاضر آن طور كه ما مشكلات گذشته و تأسف‌بار خود را ذكر مي‌كنيم و وضع فعلي و آينده خود را در معرض خطر قرار مي‌دهيم و خود را به شيعه و سني تقسيم كرده‌ايم در ميان هيچ جمعيتي ديده نمي‌شود. بايد هر چه زودتر اين شكاف عميق را بر طرف سازيم. بدون ترديد عده‌اي از علماي الازهر شيعه را از روي مطالب معيوب شناخته‌اند و برادران شيعه هم آن طور كه شايسته است برادران سني خود و افكار و آراي آنان را درك نكرده‌اند و اين شكاف و فاصله وحشتناك غير از اختلاف و بدبيني چيز ديگري توليد نمي‌كند و به بار نمي‌آورد. اين روش را اسلام نمي‌پذيرد و حقيقت تسليم آن نمي‌شود. اكنون ما مسلمانان مانند ملتي شده‌ايم كه نسل به نسل بدون فكر و عدالت به يكديگر سفارش مي‌كنند: با يكديگر دشمني كنيد در صورتي كه نسل جديد به كسي ظلم نكرده است».
جناب غزالي در ادامه مي‌افزايد: «در موقع بازگشت از كنفرانس اتحاد مسلمانان و مسيحييان خاطره دردناكي برايم رخ داد و ناگزير شدم كه با آن هم صدا شوم. به قلبم خطور كرد كه ما براي تقريب مسلمانان و مسيحي‌ها برنامه وضع مي‌كنيم و هيچ مشكلي در آن احساس نشد، چرا تقريب بين مسلمانان با يكديگر به سختي خود باقي مانده است. بايد به خاطر جلوگيري از ضرر بزرگ ضرر كوچك را بپذيريم، زيرا حفظ وحدت اسلامي واجب بزرگي است كه در حفظ آن مطالب بي‌شماري نهفته است».(8)
در طول تاريخ شيطنت‌هاي استعمار و استكبار جهاني و تندوري‌هاي افراطيون شيعه و سني آتش و فتنه اختلاف بين فرق اسلامي را شعله‌ور نمودند و شكافهاي عميقي بين فرق اسلامي ايجاد كردند و در واقع ابتكار عمل را به دست گرفتند. اينك بر دلسوزان، دانشمندان و مصلحان جهان اسلام است كه جلوي تندورهاي افراطيون شيعه و سني را سد نمايند و ابتكار عمل را به دست بگيرند و عرصه را بر افراطيون و متعصبان مذهبي تنگ نمايند و با صداقت و اخلاص راه اتحاد و انسجام امت اسلامي را هموار سازند.
براي امت اسلامي اينك اين پرسش نيز مطرح است كه چرا علماي اسلام و روحانيون طرفين از برادركشي‌هايي كه در كشورهاي عراق و پاكستان صورت مي‌پذيرد با استفاده از ابزارهاي شرعي و اسلامي كه در اختيار دارند نمي‌كاهند؟
امت اسلامي انتظار دارد كه علماي اسلام و حوزه‌ها و مراكز علمي و فكري شيعه و سني در خصوص آگاهي‌بخشي و عقلانيت توده‌هاي فرق اسلامي برنامه‌هاي مؤثر و اثرگذاري را در دستور كار خود قرار دهند. حكومت‌هاي اسلامي نيز در خاورميانه و سازمان كنفرانس اسلامي مؤلفه‌هاي وحدت‌گرايانه‌اي در دستور كار خويش قرار دهند؛ يعني هم اقليتهاي مذهبي‌شان را در اداره كشورهايشان مشاركت دهند و هم تعامل منطقه‌اي و بين‌المللي را با كشورهاي اسلامي و با يكديگر به حد اعلا ارتقا دهند. همكاري‌هايشان در سازمان كنفرانس اسلامي به گونه‌اي باشد كه مجامع بين‌المللي تحت تأثير قرار گيرند و قدرت متناسب به شصت عضو مسلمان سازمان ملل اعطا شود. همكاريهاي منطقه‌اي در خاورميانه كه اكثريت كشورهاي منطقه مسلمان هستند بايستي صادقانه و صميمانه باشد و اجازه ندهند ابرقدرت‌ها در خاورميانه سكني گزينند و به شيطنت و تحريك گروههاي افراطي فريقين بپردازند، و به عبارتي از همكاريهاي سطحي و غيرصميمانه كشورهاي اسلامي با يكديگر بهره‌برداري سوء ننمايند. زيرا وضعيت سوءتفاهم‌ها امروزه به گونه‌اي شده است كه قدرتهاي بزرگ به راحتي در راستاي شكاف هر چه بيشتر و بهره‌برداري به نفع اهدافشان برنامه‌ها و استراتژي‌هاي عميقي را در دستور كار خود قرار داده‌اند و عمق تغيير مسير و يا تغيير استراتژي امريكا از طرح خاورميانه جديد به استراتژي شكاف بين امت اسلامي تا بدانجاست كه يك مشاور دولت ايالات متحده گفته است: «استراتژي جديد تغيير عمده‌اي در سياست امريكا ايجاد كرد، اين تغيير قابل مقايسه با جابجايي يك دريا است». و مارتين اينديك، مقام ارشد وزارت خارجه دولت كلينتون و سفير پيشين آمريكا در اسرائيل، گفته است: «خاورميانه در حال نزديك شدن به جنگ سرد جدي ميان شيعيان و سني‌هاست».(9)
بعد از جريان هولوكاست و نسل‌كشي يهوديان در اروپا، غرب با منصرف كردن يهوديان از گزينه اول كه امريكاي لاتين بود و سوق دادن آنها به قلب كشورهاي اسلامي و تأسيس كشور اسرائيل در واقع جنگ نصرانيت و يهوديت را به جنگ يهوديت و اسلام تبديل كرد و در فاز دوم اينك همانگونه كه در فاز اول مسيحيت را از ميدان كارزار بيرون كشيده است مي‌خواهد يهوديت و اسرائيل را از ميدان كارزار بيرون بكشد و ميدان كارزار را به ميان امت اسلامي يعني شيعيان و سنيان بكشاند و خود آسوده خاطر باشد؛ كه اين قضيه هوشياري دولتمردان مسلمان و امت اسلامي را مي‌طلبد.
در خاتمه مناسب ديدم فرازي از سخنان مصلح و منادي وحدت عملي مرحوم مولانا عبدالعزيز ملازاده (رحمه‌الله)، پايان‌بخش اين نوشتار باشد. ايشان مي‌فرمايند: «اين را بايد بدانيد هر بلا و مصيبتي كه در طول تاريخ بر سر مسلمانان آمده در اثر تفرقه و نفاق بوده كه استعمارگران و دشمنان اسلام به وجود آورده‌اند و هميشه سعي كردند بين ما تفرقه بيندازند و حكومت كنند. هزار و چهارصد سال است كه اين يهودي‌ها و دشمنان اسلام ما را به جان يكديگر انداختند، از همديگر جدا كردند، به سني‌ها مي‌گفتند عليه شيعه‌ها كتاب بنويسيد كه آنها كافر و بي‌دين هستند و هر كس شيعه‌اي را بكشد درب جهنم بر او بسته مي‌شود، و در مقابل به برخي شيعه‌ها مي‌گفتند بنويسيد سني‌ها از يهود و نصاري هم بدتر هستند و آنها بر اثر غلط فهمي خود هزاران كتاب عليه اهل‌سنت نوشتند و بدين طريق ما را به جان يكديگر انداختند. اين را به شما رك بگويم كه آخوندهاي شيعه و سني همه به خارجي‌ها در انداختن اختلاف و شقاق كمك كردند. آيا مي‌دانيد در طول تاريخ چقدر برادركشي شده، چقدر شيعه كشته شده و چقدر سني به دست شيعه كشته شده است، اما استفاده را استعمارگران و دشمنان اسلام بردند، ما را تضعيف كردند و كشورهاي اسلامي را بين خودشان تقسيم كردند و بر ما حاكم شدند». مولانا عبدالعزيز همچنين نسبت به اتحاد شعاري بين فريقين ابراز نگراني مي‌كرد و بر وحدت عملي تأكيد داشت. ايشان در اين خصوص مي‌گويد: «از دوستانم تقاضا دارم سعي كنيد اين وحدت و مودت استقرار پيدا كند و راهي را برويد كه در وحدت و اتحاد شما لطمه وارد نشود. بياييد يكديگر را در آغوش بگيريد. بايد شيعه و سني به مقدسات يكديگر احترام بگذارند. هيچ روحاني شيعه حق ندارد به مقدسات سني‌ها اهانت كند و يك نفر روحاني سني هم حق ندارد به مقدسات برادران شيعه اهانت كند. هر كس باعث اختلاف بشود ضد اسلام و قرآن است. دولت نبايد بين برادران شيعه و سني تبعيض قايل شود، چرا كه هر گاه تبعيض باشد اختلاف پيدا مي‌شود و وحدت تداوم پيدا نمي‌كند و دشمنان اسلام سوء‌استفاده مي‌كنند. بياييد جلوي آن كتابهايي را كه مزدوران بيگانه نوشتند و دارند پخش مي‌كنند بگيريم. آن كتابهايي را كه توسط آخوندهاي شيعه و سني بر عليه يكديگر نوشته شده‌اند، دور بيندازيم. به رسانه‌هاي تبليغاتي بگوييد تا حرفهايي در راديو و تلويزيون نزنند كه باعث اختلاف و شقاق و دو دستگي بشود. اسلام تنها در گفتار نيست كه ما شعار بدهيم، ايمان زباني و شعاري را منافقين هم به زبان مي‌آورند. بياييد وحدت واقعي را در نظر بگيريم، خصوصاً از هيات حاكمه و اركان دولت تقاضا مي‌كنم كه حداكثر رعايت را بكنند تا آنهايي كه در اقليت هستند حقوقشان رعايت شود».(10)






 

1ـ فصلنامه نداي اسلام، شماره 28، مناظره تلويزيوني دكتر يوسف قرضاوي و آيت‌الله هاشمي رفسنجاني.
2ـ منبع سابق.
3ـ همان.
4ـ همان.
5ـ همان.
6ـ بخشي از سخنان آيت‌الله هاشمي رفسنجاني در بيستمين كنفرانس بين‌المللي وحدت اسلامي در تهران، فروردين 1386.
7ـ فرازهايي از سخنان مقام معظم رهبري در ديدار مسئولان و سفراي كشورهاي اسلامي.
8 ـ محمد غزالي، جنايات غربي، ترجمه مصطفي زماني، 1369، انتشارات پيام اسلام قم، ص: 249، 250، 256.
9ـ سيمورام، هرش، تغيير مسير، مترجم: سينا مالكي، ماهنامه چشم‌انداز ايران، شماره ارديبهشت و خرداد 1386.
10ـ فصلنامه نداي اسلام، شماره 23ـ22، وحدت شيعه و سني در گفتار مولانا عبدالعزيز (رحمه‌الله)، گردآورنده: عبدالباسط بزرگزاده. 


به نقل از: نشريه وزين نداي اسلام

0 نظرات:

ارسال یک نظر