ديانت و امانت خلفای راشدين



 
مترجم: ابو عبدالفتاح عبدالله ريگی
 
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمايند که پادشاه عادل برروی زمين سايه خداوندی است و به حاکم منصف , ثواب اعمال شصت عابد صديق می رسد.( منتخب کنز العمال , ج 2 , ص 133) در اين جا مفهوم لغوی ( ظلل الله ) يعنی سايه خدا - و اين يک نوع استعاره است که به اصطلاح , همان رحمت , شفقت , امن , عافيت , رحم ورأفت بی انتهای خداوند و نشانه رحمت الهی است که اصلاح فساد به عهده چنين حکمرانهايي است و تأثير گرفتن از اعمال و رفتار و گفتار ايشان شعاعهای منور زيادی ايجاد می کند بنا بر اين اعمال خير ايشان باعث ثواب زيادی می گردد و همچنين اعمال بد ايشان باعث عذاب زياد می گردد . لذا برای حکمرانهای خائن و ظالم وعده های سختی آمده است . حضرت عمر رضی الله عنه می فرمايند : اِنَّ العمال الی الامير ما ادی الامير الی الله عزَّوجل فَاِذا ارتَعَ الاميرُ ارتعوا (
گردش امور افسرها و صاحبان منصب حکومتی به طرز عمل امير است اگر امير دارای صفات خوب باشد افسر هم دارای صفات خوب است و اگر امير در خوف و هراس از خدا باشد افسران نيز چنين می شوند .
منظور اين عبارت اين است که افرادی که بر تخت اقتدار نشسته اند , اعم از حاکم يا هر يک از رؤسا و ... اسوة رعيت هستند. لذا از اعمال و کردار اين حاکمان , رعيت و زير دستان تأثير می پذيرد و دارای اخلاقی همانند رؤسای خود می شوند . امکان ندارد حاکمانی که مقتدر و در رأس حکومتند دارای صفات حسنه باشند اما کارمندان و زير دستان آنها دارای صفات رذيله گردند بلکه بالعکس از امرای خود اثر پذيرفته و صفات حسنه در وجودشان خود به خود ريشه می زند . همچنين اگر در مِيان قوم و مملکتی خيانت و رشوه خواری وو کارهای رذيله و... رايج گردد بايد دريافت که حتما حاکم اعلی يا صاحب قدرت آنها از حسن نيت محروم و از کردار خوب عاری هستند. شيخ سعدی چه مناسب سروده اند که :
به نيمه بيضه چون سلطان ستم روا دارد
زنند لشکريانش هزاران مرغ به سيخ
در اين باره حضرت عمر رضی الله عنه می فرمايند که شهرت و شوکت هيچ کسی را تأ ييد نکنيد بلکه بايد دريافت که آيا مسئله اساسی در وجود او , يعنی ديانت و امانت وجو دارد يا خير ؟ و تا چه اندازه ای ناموس و حقوق و مقام و منزلت ديگران را حفظ می کند ؟ اگر چنانچه چنين اوصاف در او بود اين شخص مشهور مورد احترام ديگران قرار مي گيرد. حضرت سالم بن عبدالعزيز رضی الله عنه فرمودند که حاکم همانند بازاری است که هر مالی که قدر و قيمت دارد در بازار يافت می شئذ لذا يک حاکم بايد تمام صفات حسنه از قبيل امانت و ديانت و عدل و انصاف رعايت کند . پس آن صفات نيز در مياعموم مردم عام می گردد . ( السياسه الشرعيه ,ص 14 و اشهر مشاهير الاسلام , ج 1) خليفه اول حضرت صديق اکبر رضی الله عنه آنقدر در امانتداری جانب احتياط را رعايت می کرد که حتی حق الزحمه ای را که از بيت المال برای صرف خرج و مخارج خويش می گرفتند , به دخترشان حضرت عايشه( رضی الله عنها ) وصيت می فرمودند که بعد از وفات من همه آنها را يک يک شمرده به بيت المال برگرداند . همچنين وصيت فرمودند که از بيت المال مسلمانان نزد من بجز دو شتر و يک کنيز چيز بيشتری نيست لذا بعد از وفات ما آنها را به حضرت عمر رضی الله عنه برگردانيد و ببينيد اگر چيزی ديگر در خانه يافت شد آن را نيز پيش حضرت عمر رضی الله عنه بفرستيد( طبقات ابن سعد , ج 3 , ص 139)
حضرت صديق اکبر رضی الله عنه نيز به حضرت عايشه ( رضی الله عنها ) به صراحت توصيه فرمودند که ما از بيت المال غله کوچک و بزرگ و هم چنين لباس کوچک و بزرگ برداشته ايم و الآن پيش من از بيت المال چيز ديگری باقی نمانده است به جز اين شتر و غلام. پس آنها را به بيت المال بفرستيد و اين را نيز که من از آن استفاده می کنم , به بيت المال بر گردانيد. (الامانه و السياسه ج 1 ص 19 - سيرت عمر بن الخطاب لا بن الجوزی صفحه 47 واشهر مشاهير الاسلام ج 1 صفحه 94-)173
حضرت صديق اکبر رضی الله عنه قبل از وفات به دخترش حضرت عايشه صديقه (رضی الله عنها)فرمودند که زمين مرا برداشت نموده بيست وسق بدست آوريد(وسق ، وزن پيمانه ای است )نزديک به وفات خويش به حضرت عايشه (رضی الله عنها) فرمودند که ای عايشه (رضی الله عنها) هديه ای که من به شما داده ام اگر شما از آن زمين برداشت را قطع نموده ايد وتحويل گرفته ايد درمالکيت شماست اگرتاکنون غله راحاصل نکرده ايد،ازاکنون به بعد ازآن وارثان است (موطأ ا مام مالک مع مستوی ، ج 1 ، ص 378)
از اين واقعه مشخص می شود که اين بزرگواران در اين گونه معاملات چقدر تقوی و ديانت را رعايت می فرمودند و بسيار امانتدار بودند . در هنگام فتوحات عراق ، چادر گران قيمتی به دست مسلمانان افتاد . حضرت خالد رضی الله عنه بعد از مشورت با لشکر اسلام آن را به عنوان تحفه خدمت حضرت صديق اکبر رضی الله عنه فرستادند و در نامه نوشت : من اين چادر را برای شما می فرستم . حضرت صديق اکبر رضی الله عنه آن را برای نفس خود نپسنديد . از اين رو چادر را نه خودشان استفاده کرد و نه به کسی از اهل و عيال و فاميلشان دادند ، بلکه پس از مشورت با خانواده آن را به حضرت حسين رضی الله عنه عطا نمودند ( صديق اکبر ص 449 نوشته مولانا سعيد احمد اکبر آباد به نقل از فتوح البدان) بعد از فتح قادسيه و مدائن و ممالک فارس وقتيکه به خدمت حضرت عمر رضی الله عنه شمشير و کمربند و زبرجد و سنگهای قيمتی آوردند ، حضرت عمر رضی الله عنه از امانتداری لشکر مسرور شده فرمودند افرادی که اين امانتها را سالم تحويل داده اند مسلماً امانتداران خوبی هستند بدنبال اين گفته حضرت علی رضی الله عنه فرمودند: انَََّکَ عفَّفتَ فَعَفَّتِ الرَّعِيَهُ : دامن شما پاک و صاف است لذا عمال ورعايای شما نيز پاکدامن هستند. باری حضرت عمر رضی الله عنه به يکی از تحويل گيرندگان اموال صدقات از غله بيت المال مقداری خرما دادند ايشان بعد ازشروع به خوردن گفتند :امير المؤمنين! شما نيز بخوريد . خليفه مسلمين خودداری فرمودند . ايشان گفتند ما که شيرجانوران بيت المال می نوشيم وآنها را مرکب و سواری خويش قرار می دهيم وازگوشت آنها نيز استفاده می کنيم . حضرت عمر فاروق رضی الله عنه فرمودند من همانند شما نيستم شما برای تحويل گرفتن صدقات زحمت می کشيد و هميشه کنار حيوانات هستيد لذا استفاده کردن شما از شير و گوشت و سواری گرفتن از آنها هيچ اشکالی ندارد ليکن من چه حقی دارم در حالی که در خانه نشسته ام. سبحان الله ,واقعاً خلفای راشدين امانتدار و از صفات حسنه و برگزيده برخوردار بودند . از اين واقعه نيز به به امانت و ديانت حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه پی می بريم . ايشان در انديشه فرو رفت که وقتی دو لباس معمولی مانند مسلمانان ديگر از بيت المال می گرفتند هر وقت از جايي پاره می شدند به آنها وصله می دوختند تا آنجا که در موقع خطبه نماز جمعه يا در سفر فتح شام 12 تا 14 پيوند بر لباسهای مبارک مشهود بود . حضرت انس رضی الله عنه و حضرت ابو عثمان هندی و... روايت می کنند که در هنگام خلافت در روز جمعه گاهی 12 تا 14 پيوند بر روی لباسهايشان مشاهده کرديم. اين واقعيت ها نشانگر مقام بلند و ارجمند , امانتداری و ديانت حضرت عمر است . چرا که ايشان حقوقی به اندازه حقوق فرد متوسطی دريافت می کرد تا زندگی آسوده ای داشته باشد ليکن اين هستی عظيم برای آيندگان اسوه ای بزرگ بود.
واقعه ديگر اينکه تعدادی از شتر های صدقه از جلوی آنحضرت می گذشتند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند مال کمی که کنار اين شتراست من در مقابل هيچ مسلمانی از اين بيشتر حقدار نيستم. همچنين حضرت عمر رضی الله عنه سه مرتبه قسم ياد کردند که هيچ کس نسبت به ديگری در اين اموال حقدار نيست وبه خدا قسم من نيز از هيچ کس ديگر حقدارتر نيست و به خدا قسم من نيز از هيچ کسی نسبت به ديگری در اين اموال حقدارتر نيست و به خدا قسم من نيز از هيچ کسی ديگر حقدارتر نيستم بلکه همة مسلمين در اين اموال شريکند. ( مسند احمد، ج ص43). علامه عبدالبر می نويسد : و اَنزَلَ نَفسَهُ مِن مَالِ الله بِمَنزِلَه رجُلٍ من النَّاس حضرت عمر رضی الله عنه نيز همانند افراد ديگر ار بيت المال استفاده می کردند . ( استيعاب ج 2 , ص 415 ؛ احياء العلوم ج 2 , صفحه 97 - ازاله الخفاء)
همچنين يک بار به حضور حضرت عمر رضی الله عنه از بحرين عنبر خوشبويي آوردند. حضرت عمر رضی الله عنه فرمودند اگر زنی باشد که بتواند به نحو احسن اينها را وزن کند من آنها را بطور مساوی در بين مسلمين تقسيم می کنم . همسر ايشان عاتکه رضی الله عنه فرمودند من بخوبی وزنشان می کنم . فرمودند که شما اجازه نداريد . ايشان پرسيدند چرا ؟ حضرت عمر رضی الله عنه در جواب فرمودند : وقتی شما وزن کنيد ماده خوشبو به انگشتانتان می چسبد بعد شما عضو از بدن را که دست بزنيد در مقابل ديگر مسلمانان بيشتر خوشبويي می رسد و من اين را برای خود و خانواده ام نمی پسندم .( منتخب کنز العمال ج 4 , ص 413 و سيرت عمر رضی الله عنه ص 138) يک بار خدمت حضرت عمر رضی الله عنه ماده خوشبوي عود آوردند که بنا بر فتوحات مختلف از خراج گرفته شده بود و آنقدر کم بود که تقسيم نمودن آن دشوار بود و حضرت عمر نه خودشان برداشتند ونه به نزديکان خوشان دادند بلکه بجای تقسيم نمودن آن , آن را به کعبه مطهر فرستادند که عودها را در آنجا بگذارند تا اينکه همه از بويش به طور يکسان بهره مند شوند.( شفاء الغرلام بضياء البلدالحرام , ج 2 ص 364)
يک مرتبه حضرت عمر رضی الله عنه ماده خوشبويي از بيت المال براي خانواده اش فرستاده و فرمود که نعيمه عطاره را بياورند تا آن را وزن کند و سپس بفروشد. در هنگام وزن نمودن به انگشتان همسر حضرت مقداری از خوشبويي ماليده شد و ايشان آن را به سرو صورت خود ماليد. حضرت عمر رضی الله عنه وارد خانه شد پرسيدند اين بوی خوش از کجاست ؟ همسرش جريان را گفت که به انگشتان من مقداری از آن ماده خوشبو ماليده شد من هم آنها را به بدنم ماليدم حضرت فرمودند خوشبويي که متعلق به مسالمين است شما تنها استعمال می کنيد همسرشان بعد از فرمايشهای حضرت سر تا پا به خودشان گل ماليدند و بعد شستند به اين صورت اثر خوشبويي از بين رفت.( احيائ العلوم ج 2 ص 97 و سيرت عمر رضی الله عنه ص 138)
درتمام عالم دنيا هيچ چشمی همانند عمرِ امين رضی الله عنه را نخواهد ديد. درباره امانت و ديانت و حق شناسی حضرت عمر رضی الله عنه تمام صحابه کرام رضوان الله عليهم گواهی می دهند : انَّکَ تعدلُ فی الرعيه و تقسِمُ بينَهُم بالسويه و تشفق عليهم شفقهَ الرَّجُلِ علی اهلهِ(( بدون شک همانا تو ای عمر رضی الله عنه در معاملات با رعيت عدل و انصاف را رعايت ميکنی و تمام چيزها را بين ايشان برابر تقسيم می کنی و شفقت داری بر ايشان همانند شفقت و مهربانی شخصی بر خانواده اش. ))( تاريخ طبری , ص 1953) حضرت عثمان رضی الله عنه می فرمايند : و لا استَحِلُّ اموال المسلمين لنفسی و لا لاحدٍ من النَّاس و لقد کنت اُعطی العطيه الکبره من صُلب مالی (( من هيچ مالی از بيت المال مسلمانان را برای خودم و برای فاميل خودم حلال نمی دانم اگر بخواهم به کسی هديه ای بدهم از اموال شخصی خودم می دهم )) هنگامی که حضرت علی رضی الله عنه عهدار مسؤليت بيت المال بودند در جلسه عمومی فرمودند :
مَن يَشتری منِّی سيفی هذا فلو کان عندی ثمن اِزارٍ ما بعتُهُ. (( من هيچ مالی از بيت المال مسلمانان را برای خودم و برای فاميل خودم حلال نمی دانم اگر بخواهم به کسی هديه ای بدهم از اموال شخصی خودم می دهم )) هنگامی که حضرت علی رضی الله عنه عهدار مسؤليت بيت المال بودند در جلسه عمومی فرمودند :
مَن يَشتری منِّی سيفی هذا فلو کان عندی ثمن اِزارٍ ما بعتُهُ. (( چه کسی اين شمشير را از من می خرد اگر من به اندازه قيمت يک شلوار پول می داشتم من شمشيرم را نمی فروختم .)) شخصی به ايشان گفت که شمشير را نفروشد ما به شما قرض می دهيم تا شما با آن مقدار پول شلواری را بخريد.
امام عبدالرزاق رضی الله عنه می فرمايند : کانت بيدهِ الدُّ نيا الا ما کان من الشّام . اين زمانی بود که تمام حکومت دنيای اسلام تحت سلطه حضرت علی رضی الله عنه بود به استثای سرزمين شام که در کنترل حضرت معاويه 2 بود. با وجود اين همه حکومت باز هم حضرت علی رضی الله عنه احتياجات خودشان را از بيت المال بر طرف نمی کردند.( اشهر مشاهير الاسلام ج 1 ص 434)
يک بار حضرت عمر رضی الله عنه به مقام روحاء سفر نمودند. هنگام رسيدن به کنار کوهی صدای چوپانی را شنيدند از راه برگشتند و نزد چوپان رفتند و فرمودند از آنجايي که من برگشتم علوفه بيشتر است بعد فرمودند : کُلُّ راعٍ مسؤلٌ عن رَعيَّتِه . از هر راعی درباره رعيتش حساب می گيرند. از اين واقعه شفقت بي نهايت حضرت فاروق رضی الله عنه بر رعيت هويدا است. امانتداري که حضرت علی رضی الله عنه در زمان خلافتشان براي محاسبه بيت المال داشتند.از اين گفت اُم کلثوم معلوم مي شود که ايشان مي فرمايد روزي براي بيت المال نارگيلهايي آوردند حضرت حسن رضی الله عنه و حسين رضی الله عنه نيز در آنجا حضور داشتند.يکي از نارگيلها را برداشتند همين که حضرت علي رضی الله عنه  ديدند از دست آنها پس گرفتند ودر ميان مسلمانان تقسيمشان کردند.( ازاله الخفاء بحواله منصف ابن ابی المسلم) به دار الخلافه شرفياب شدند ديدند که حضرت علي رضی الله عنه در خانه کوچکي نشسته و خودشان را در چادر کهنه قديمي پيچانده اند در حالي که هوا هم سرد بود.راوي مي فرمايد: و هو يرعَدُ فيها . که ايشان از شدت سردي مي لرزند.
آن شخص به ايشان گفتند که چرا شما به قدرت ضرورت از بيت المال بر نمي داريد واين همه مشکلات را تحمل ميکنيد؟حضرت علي رضی الله عنه فرمودند : اين چادر ساده و قديمي را از خانه براي ضرورت خويش آورده ام به همين اندازه هم نقصان بيت المال را تحمل ندارم.از اين واقعه ديانت حضرت علی رضی الله عنه و محافظت از اموال مردم نمايان است .( کتاب الاموال ص 270 )
حضرت علی رضی الله عنه در نامه ای به اشعث بن قيس که مسؤل بيت المال در قسمت آذربايجان بود نوشتند که در قبال مسئوليتی که من به شما سپرده ام , برای خود حقوق و مزايا حساب نکنيد بلکه مسؤليت در بيت المال سراسر امانت است و آگاه باش که حق مردم ضايع نشود و تو فقط مسؤل بيت المال هستی نه مالک آن که هر چه بخواهی در آن تصرف کنی .( نهج البلاغه ج 3 ص 7)
روزی در دوران خلافت حضرت علی رضی الله عنه برای بيت المال مقداری عسل که در مشکيزه ها بود آوردند . اتفاقاً درهمين وقت برای حضرت امام حسن رضی الله عنه چند نفر مهمان آمد و برای پذيرايي به جز نان چيزی ديگری نبود . امام حسن رضی الله عنه به غلام امير المؤمنين،  قنبر فرمود که مقداری عسل از مشک بياورد و فردا که عسل تقسيم شد به همين مقدار از سهم من کم کنند . قنبر هيچ نوع ايرادی را تصور نکرد و مقداری از عسل را وزن نمود و تحويل دادند . بعد از آن مدتی حضرت علی رضی الله عنه مشکيزه ها را برای تقسيم عسل ها خواستند ديدند که عسل يکی از مشکيزه ها کم شده است ! امير المؤمنين دليل آن را از قنبر پرسيدند . ايشان گفتند که خانه حضرت حسن رضی الله عنه مهمان آمده بود و ايشان به حساب اينکه هنگام تقسيم به همان مقدار عسلی که برداشته اند از سهم شان کم گردد , عسل ها را بردند . حضرت امير المؤمنين با شنيدن اين حرفها ناراحت شدند و دستور دادند که هرچه سريعتر حضرت حسن رضی الله عنه را حاضر کنيد . حضرت حسن رضی الله عنه حضور يافتند . حضرت علی رضی الله عنه بعد از اظهار ناراحتی فرمودند شما چطور جرأت نموديد که از اموال بيت المال برداری ؟ پسرشان عرض کردند که جرأت نکردم اما به خيال اينکه من هم در اين عسل سهم دارم مقداری را برداشتم و با خود گفتم وقتی سهميه من را دادند , به مقداری که برده بودم برداريد .
امير المؤمنين فرمودند : درست می گوييد که شما هم در عسل سهمی داريد اما قبل از تقسيم نمودن شما چه حقی برای گرفتن سهميه خود داشتيد ؟ هنگام اين سئوال , حضرت حسن رضی الله عنه ساکت ماندند . لذا پدرشان دستور برگرداندن عسل را دادند و پسر با عجله عسل را به بيت المال برگردانيدند و خوردن عسل نصيب ميهمانان نشد . از اين رفتار پدر رضی الله عنه و پسر رضی الله عنه چنين برداشت می شود که همه افراد در حقوق مساويند . اين است ديانت و امانت خلفای اسلام .
يک بار خدمت حضرت علی رضی الله عنه از طرف اصفهان مقداری غنيمت آوردند .لذا در ميان فقراء تقسيم نمودند که در لابه لای آن نان روغنی بود آن را تکه تکه فرمودند و به صورت برابر تقسيم نمودند نه خودشان برداشتند و نه به فاميل دادند . از سهم کسی چيزی کم کردند.( استيعاب ج 2 ص 465)
در زمان خلافت حضرت علی رضی الله عنه گردنبندی از مرواريد آوردند و ايشان آن را به بيت المال تحويل دادند . دختر حضرت علی رضی الله عنه يک روز قبل از عيد به نگهبانان بيت المال پيغام فرستادند که فردا روز عيد است و همه زنها خود را با لباسهای مزين و زير آلات آراسته می کنند ولی من هيچ نوع زيوری ندارم و گردنبندی را که در بيت المال است برايم بفرستيد تا به گردنم بياويزم و بعد از عيد آن را با احتياط کامل برمی گردانم . نگهبان گفت فقط سه روز می توانم گردنبند را بدهم ايشان قبول کردند . نگهبان بعد از گرفتن وعده سه روزه گردنبند را برای ايشان فرستادند ايشان روز عيد آن را به گردن آويختند . اتفاقاً چشه حضرت علی رضی الله عنه به گردنبند افتاد و فوراً آن را شناخت و پرسيدند که گردنبند را از کجا آورده ايد ؟ فرزند شان عرض کردند مال بيت المال است من آن را از نگهبان بيت المال , سه روز امانت گرفته ام و حتماً برمی گردانم .
بعد از شنيدن جريان امير المؤمنين نگهبان را حاضر کردند و مؤاخذه کردند که چرا شما در امانت مسلمانان خيانت می کنيد ؟ نگهبان گفت به خدا پناه می برم اين امکان ندارد که من در امانت مسلمين خيانت کنم و من هرگز چنين کاری انجام نداده ام . امير المؤمنين رضی الله عنه فرمودند شما چرا بدون اجازه من گردنبند را به دخترم دادي ؟ او گفت چون دخترتان طلب کردند و وعده دادند که بعد از سه روز آن را بر گردانند و من هم دادم و الا هرگز نمی دادم . امير المؤمنين رضی الله عنه فرمودند شما اشتباه کرديد و بدون رضايت مسلمين اين کار درست نبود هر چه سريعتر گردنبند را به بيت المال برگردانيد و من از دخترم ناراحتم و اگر چنانچه وعده سه روز را نمی کرد من او را به جرم دزدی سخت تنبيه می کردم که فورا ًنگهبان گردنبند را طلب کرد دختر امير المؤمنين فوراً حاضر شد و گفتند بگذاريد يک روز کامل گردنبند با من باشد امير المؤمنين فرمودند دخترم انصاف را مد نظر داشته باش آيا امروز تمام دختران مسلمان با زيور آلات آراسته شده اند ؟ دختر ساکت ماندند و گردنبند را به نگهبان بيت المال تحويل دادند و استفاده نمودن از گردنبند براي يک روز کامل نصيب ايشان نشد .
حضرت علي رضی الله عنه اموال بيت المال را بطور يکسان بين همه تقسيم مي کردند شخصي از سهمش کمي بيشتر خواست . حضرت علي رضی الله عنه فرمودند: انّما المالُ الله و اِنَّ اِعطَاء المَالِ فِي غَيرِ تَبذَيرٌ و اِسرَافٌ . اين مال مال خداست وکسي از سهم وي بيشتر دادن اسراف و تبذير است که شريعت اجازه آن را نداده است .( نهج البلاغه ج 2 ص 10)
همچنين دربارة ديانت عمر بن عبدالعزيز رضی الله عنه نوشته اند . هنگامي که در شب مشغول کار حکومت بودند شمعي را که مال حکومت بود استعمال مي کردنند واگر در اين وقت نيازي به نوشتن کار کار شخصي مي شد شمع شمعدان خود را روشن مي کرد و ايشان هيچ وقت براي کارهاي شخصي خود با استفاده از چراغ بيت المال حتي يک حرف نمي نوشتند . ( البدايه ج 9 ص 202 وطبقات ابن سعد ص 259)
همچنين هنگام بررسی و بازديد خزانه شاهی وقتی درب مِشک را باز می کردند حضرت عمر بن عبد العزيز رضی الله عنه فوراً بينی خود را می بستند شخصی پرسيدند : حضرت اين چه کاری است ؟ در پاسخ فرمودند من نسبت به مسلمانان ديگر حق بيشتری در بوييدن اين ماده خوشبو ندارم و مردم می گفتند جناب اين که تصرف نيست چون که بوی خوش خود به خود پخش می شود. می فرمودند : بدون شک اين طور است اما مشک به جز بوی خوش استفاده ای ديگری که ندارد .(البدايه و النهايه ج 9 ص 209 طبقات ابن سعد ج 5 ص 27 و سيرت عمر ابن عبدالعزيز ص 44 و تذهيب الاسماء ج 2 ص 22.)
همة عالميان می دانند که فوائدی که در بوی مُشک وجود دارد آن را با ارزش کرده است . خلفاء اسلام هنگامی که پی می برند که بوييدن مادة خوشبو , نوعی تصرف در بيت المال است , به خاطر محفوظ ماندن از آن بينی مبارک را می بستند . آگاه باشيد که در باره امانت و ديانت و تقوای خلفاء چه بگوييم . چرا که زبان از توصيف تقوای آنها قاصر است .
يک بار خدمت حضرت عمر بن عبدالعزيز رضی الله عنه مقداری عنبر برای بررسی آوردند . ايشان آن را با دست را به بينی بردند بوی خوش عنبر به مشامشان رسيد . فوراً آب طلبيدند و آنقدر دست مبارکشان را شستند تا که کاملاً بوی عنبر از بين رفت .(سيرت عمر بن عبدالعزيز ص 44)
يک بار امير اُردن به عنوان تحفه از بهترين گل ها و تازه ترين بسته های خرما برای عمر بن عبد العزيز رضی الله عنه فرستادند ايشان پرسيدند اين تحفه چگونه تا اينجا رسيده است ؟ گفتند بوسيله اسبهای حکومت ايشان فرمودند که اسنهاي حکومت از بيت المالند لذا گلها را در بازار بفروشيد و بعد پول آنهارا به بيت المال ببريد و براي اسبها علوفه بخريد .( رفتار خوب با جانوران از درسهاي رسول اکرم صلی الله علیه و سلم بود .
امام مالک رضی الله عنه نقل فرمودند که روزي صحابه کرام رضی الله عنه ديدند که رسول اکرم (( صلی الله علیه و سلم )) چهره اسب خود را با چادر مبارک تميز مي کردند و فرمودند مرا مخصوصاً درباره تربيت و نگهداري اسبها راهنمايي کرده اند .( مؤطا امام مالک (رح ) ج 2 ص 15)


 

0 نظرات:

ارسال یک نظر