تعريف اهل بيت



اهل بيت به خانوادهء رسول خدا صلّي الله عليه و سلّم گفته مي‌شود. ولي شيعيان بر خلاف عرف و زبان عربي آن را فقط به دوازده امام خود اختصاص مي‌دهند. پس لازم است كه به ريشه‌يابي اين كلمهء مركّب برويم تا بدانيم كه اهل بيت چه كساني هستند؟ و مقصود از آنها كيست؟
اهل بيت[1] مركّب از اهل و بيت است، يعني ساكنان خانه و صاحب قاموس مي‌گويد: أهل الامر، ولاته يعني حاكمان و اهل بيت، يعني ساكنان بيت و اهل مذهب يعني كساني كه به آن ايمان دارند. و اهل مرد يعني همسرش  و اهل پيامبر يعني همسران و دختران و دامادش علي[2]. و اهل هر پيامبري يعني امّتش[3] و زبيدي مي‌گويد: اهل مذهب يعني معتقدان به آن و اهل مرد يعني همسر  و فرزندانش و اين آيه را ( و سار بأهله[4]) به همسرش تفسير نموده‌است و اهل براي پيامبر يعني همسرانش و دخترانش و دامادش علي و يا زنانش. و گفته شده‌است كه اهل او يعني مرداني كه آل او هستند و نوه‌ها و ذريّهء او نيز داخل آن مي‌گردند و از اين جمله است گفتهء خداوند (و أمر أهلك بالصّلاهء و اصطبر عليها [5]) و (انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت[6]) و (رحـمهء الله و بركاته عليكم أهل البيت انه حميد مجيد[7]).
و اهل هر پيامبري امّت و اهل ملّت اوست، و از اين جمله است گفتهء خداوند: (و كان يأمر أهله بالصّلاهء و الزّكاهء[8]) و راغب و مناوي مي‌گويند: أهـــــــل مرد كساني هستند كه از نظر نسب و يا دين و امثال آن مثل يك كار  و صنعت و خانه و شهر با او جمع مي‌شوند، اهل مرد كساني هستند كه يك خانه آنها را جمع مي‌كند، سپس مجاز آن گرفته شده و گفته مي‌شود كه اهل بيت مرد كساني هستند كه يك نسب آنها را جمع كند، و به طور مطلق در خانوادهء پيامبر صلّي الله عليه و سلّم شناخته شده‌است تا اينكه مي‌گويد: آل خداوند و رسولش ، اولياء و انصار او هستند.[9]
ابن منظور افريقايي مي‌گويد: اهل مذهب كساني هستند كه بدان ايمان دارند و اهل حكومت (امر) واليان آن هستند و اهل مرد افراد بخصوص او هستند، و اهل بيت پيامبر صلّي الله عليه و سلّم همسران و دختران و همسر دخترش يعني علي عليه‌السّلام مي‌باشد، و گفته شده‌است: همسران پيامبران ص و اهل هر پيامبري امّت اوست، تا اينكه مي‌گويد: اهل مرد همسرش مي‌باشد و متأهل شد يعني ازدواج كرد و تأهّل يعني ازدواج و اهل يعني متزوّج.[10]
جوهري مي‌گويد: اهل فلان يعني فلاني ازدواج كرد[11] و زمخشري در اساس البلاغه مي‌گويد: تأهّل : ازدواج كرد[12] و خليل مي‌گويد: اهل مرد يعني همسرش و تأهّل يعني ازدواج و اهل مرد يعني مخصوص‌ترين افراد او، و اهل بيت يعني ساكنان آن و اهل اسلام يعني كساني كه به آن ايمان دارند.[13]
راغب اصفهاني مي‌گويد: «اهل شخص كساني هستند كه نسب و يا دين و امثال آن مثل صنعت و خانه و شهر آنها را با هم جمع مي‌كند و اهل شخص در اصل كساني هستند كه يك مسكن و خانه آنها را جمع مى ‌كند، سپس مجازاً به كساني گفته مي‌شود كه يك نسب آنها را به هم پيوند دهد، و در خانوادهء پيامبر صلّي الله عليه و سلّم شهرت يافته است، چون در قرآن دربارهء همسران او آمده‌است: (انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت[14])».[15]
و دربارهء لفظ آل مي‌گويد: «آل مقلوب از اهل است و براي كساني به كار مي‌رود كه ويژگي ذاتي يا نزديكي و قرابتي و يا ولائي با فردي دارند. خداوند مي‌فرمايد: آل ابراهيم، آل عمران و مي‌فرمايد: (ادخلوا آل فرعون أشدّ العذاب[16]) و آل پيامبر أقارب او هستند، و گفته شده‌است كه عالماني هستند كه او را مي‌شناسند».[17]
محمّد جواد مغنيه شيعي معاصر مي‌گويد: اهل بيت ساكنان آن هستند، و آل شخص خانوادهء او و اهل او هستند، و لفظ «آل» جز براي شخصي كه موقعيّتي دارد به كار نمي‌رود، و  ذكر اهل بيت در دو آيهء قرآن آمده‌است: اوّل در آيهء 73 سورهء هود كه مي‌فرمايد: (رحـمهء الله و بركاته عليكم أهل البيت انه حميد مجيد = رحمت و بركات الهي بر شما اهل بيت باد)، و دوّم در آيهء 33 سورهء احزاب است كه مي‌فرمايد: (انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل  البيت و يطهّركم تطهيرا = همانا خداوند مي‌خواهد كه ناپاكي را از شما اهل بيت ساكنان خانه بردارد و شما را پاك و پاكيزه نمايد، و مفسّران اتّفاق دارند كه آيهء اوّل در مورد اهل بيت ابراهيم خليل و آيهء دوّمي در مورد اهل بيت محمّدبن عبدالله مي‌باشد و بر اساس قرآن مسلمانان لفظ اهل بيت و آل بيت را براي خانوادهء محمّد ص به كار مي‌برند، و اين لفظ براي آنها علم گرديده‌است و مسلمانان در تعداد همسران پيامبر اختلاف نظر دارند و به هر حال 37 سال با همسران خودش بسر برد، و مسلمانان اتّفاق نظر دارند كه عليّ بن أبي طالب و فاطمه و حسن و حسين از أهل بيت مي‌باشند.[18]
و از همهء اينها روشن مي‌شود كه اهل بيت در اصل به همسران گفته مي‌شود و سپس براي فرزندان و نزديكان و اقارب مجازاً به كار برده مي‌شود و اين چيزي است كه از قرآن كريم ثابت مي‌شود، همچنانكه اين لفظ در داستان خليل الله ابراهيم عليه‌الصّلاهء و السّلام آمده‌است، در وقتي كه قاصدان الهي براي ابراهيم بشارت آوردند كه خداوند در سياق سخن مي‌فرمايد: «و امرأته قائمهء فضحكت فبشّرناها باسحق و من وراء اسحاق يعقئب قالت يا ويلتي أألدو أنا عجوز و هذا بعلي شيخا انّ هذا لشي ء عجيب، قالوا أتعجبين من أمر الله رحـمهء الله و بركاته عليكم أهل البيت انّه حميد مجيد[19]= زنش كه ايستاده بود، خنديد، پس او را به اسحاق بشارت داديم و پس از اسحق به يعقوب، زن گفت: واي بر من، آيا در اين پيرزني مي‌زايم و اين شوهر من نيز پير است؟ اين چيز عجيبي است، گفتند: آيا از فرمان خدا تعجّب مي‌كني؟ رحمت و بركات خدا بر شما (اي) اهل خانه (اهل بيت) ارزاني باد، او ستودني و بزرگوار است».
خداوند عزّ و جلّ اين لفظ اهل بيت را با زبان ملائكه‌اش دربارهء همسر ابراهيم به كار برده‌است، و علماي شيعه و مفسّران آنها امثال طبرسي[20] و كاشاني[21] نيز به اين اعتراف نموده‌اند اگر چه بعد از آن به تأويل‌هاي ديگري روي آورده‌اند. و همچنين خداوند در مورد همسر موسي مي‌فرمايد: فلمّا قضي موسي الاجل و سار بأهله [22]= چون موسي مدّت را به سر آورد و با زنش روان شد ».
پس مراد از اهل موسي عليه الصّلاهء و السّلام همسر او مي‌باشد. و مفسّران شيعه در اين مورد اتّفاق نظر دارند و طبرسي مي‌گويد كه مقصود از أهل موسي در سورهء نمل همسر او مي‌باشد.[23]
و همچنين لفظ اهل بيت در قرآن مجيد در سورهء احزاب/ 33 نيز آمده‌است: «انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت = همانا خداوند مي‌خواهد ناپاكي را از شما (اي) اهل بيت دور كنــد». اين لفظ اهل بيت جز در سياق داستان همسران پيامبر صلّي الله عليه و سلّم نيامده‌است: «يا نساء النّبيّ لستنّ كأحد من النّساء ان اتّقيتنّ فلا تخضعن بالقول فيطمع الّذي في قلبه مرض و قلن قولا معروفا و قرن في بيوتكن و لا تبرّجن تبرّج الجاهليّهء الاولي و أقمن الصّلاهء و آتين الزكاهء و أطعن‌الله و رسوله انما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت و يطهّركم تطهيراً و اذكرن ما يتلي في بيوتكنّ من آيات الله و الحكمهء ان الله كان لطيفاً خبيراً = اي زنان پيامبر شما همانند ديگر زنان نيستيد، اگر از خدا بترسيد، پس به نرمي سخن مگوئيد تا آن مردي كه در قلب او مرضي است به طمع افتد، و سخن پسنديده بگوييد، و در خانه‌هاي خود بمانيد، و چنانكه در زمان پيشين جاهليّت مي‌كردند، زينتهاي خود را آشكار مكنيد و نماز بگزاريد و زكات بدهيد و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد، اي اهل بيت، خدا مي‌خواهد پليدي را از شما دور كند و شما را پاك دارد، و آيات الهي و حكمت را كه در خانه‌هاي شما تلاوت مي‌شود متذكّر شويد همانا خدا لطيف و خبير است»(الاحزاب 32 تا 34). براي كسي كه اوّلين بار اين آيات را تلاوت مي‌كند به طور بديهي آشكار مي‌شود كه اين لفظ اهل بيت جز براي همسران پيامبران به كار برده نشده‌است، چون در صدر آيه و ماقبل و مابعد آن همگي خطاب به همسران پيامبر مي‌باشد. و ابن ابي حاتم و ابن عساكر از روايت سعيد بن جبير از ابن عبّاس نقل كرده‌اند كه: اين آيه فقط براي همسران پيامبر نازل شده‌است.[24]
وامام شوكانـــي در تفسير خود مي‌گويد: ابن عبّاس و عكرمه و عطاء و كلبي و مقاتل و سعيد بن جبير گفته‌اند كــه لفظ اهل بيت كه در ايــــن آيه وارد شده‌است فقط همســــــران پيامبــــر مي‌باشند و گفته‌اند كه مــــراد از بيت (خانه) خانهء پيامبر و محلّ سكونت همسران او مي‌باشد.[25]
و در حديث بخاري هم آمده‌است كه پيامبر صلّي الله عليه و سلّم داخل حجرهء عائشه رضي الله عنها شد و گفت: السّلام عليكم اهل البيت و رحـمهء الله = سلام بر شما ساكنان خانه و عائشه گفت: و عليك‌السّلام و رحـمهء الله و بركاته[26] و أيضاً مراد از بيت، خانهء پيامبر ص مي‌باشد كه با همسرانش در آن مي‌زيست.
حاصل اينكه مراد از اهل بيت در اصل و حقيقت همسران پيامبر ص مي‌باشند و فرزندان و عموهـــا و فرزندانشان نيز مجازاً داخل اين كلمه مي‌شوند، همچنانكه آمده‌است كه پيامبر ص فاطمه و حسنين و علي را داخل كساء[27]  خود نموده و گفته‌است: خدايا اينها اهل بيت من مي‌باشند تا آنها را مشمول آيه گرداند، همچنانكه عمويش عبّاس و فرزندانش را در زير عباي خود قرار داد تا شامل آيه شوند. و در بعضي روايات آمده‌است كه همهء بني هاشم داخل در كلمهء اهل بيت پيامبر ص مي‌باشند.
ليكن شيعيان بر خلاف اين رفته و معاني لغوي و قرآني را در نظر نگرفته و اهل بيت پيامبر را در چهار نفر محصوص كرده‌اند: علي و فاطمه و حسن و حسين،  و بقيّه را خارج نموده‌اند و دوباره روش ديگري هم اختراع كرده‌اند و تمام اولاد علي غير از حسنين را از اهل بيت اخراج نموده‌اند. مثلاً بقيهء فرزندان علي مثل محمد بن حنفيّه و ابوبكر و عمر و عثمان و عبّاس و جعفر و عبدالله و عبيدالله و يحيي و فرزندان آنها را از زن و مرد نيز از اهل بيت نمي‌دانند، و دختران علي كه تعدادشان 18 يا 19 نفر به اختلاف روايات مي‌باشند همه را نيز از اهل بيت اخراج نموده‌اند، و حتي دختران فاطمه دختر رسول خدا ص را نيز از اهل بيت نمي‌دانند، زينب و امّ كلثوم و فرزندان آنها را از اهل بيت نمي‌شمارند، اين روش عجيبي است، و همچنين فرزندان حسن بن علي را از اهل بيت خارج مي‌دانند و همچنين فرزندان حسين را كه با آنها همفكر نيستند از اهل بيت خارج كرده‌اند!! و لهذا بسياري از فرزندان حسين را متّهم به فسق و فجور و دروغ و حتي كفر و ارتداد نموده‌اند.
و سه دختر پيامبر را نيز غير از فاطمه و فرزندان آنها را هم از اهل بيت خارج كرده‌اند. اين چه تقسيم ظالمانه‌اي است، كه نه بر وفق زبان عرب است و نه با عرف عرب مي‌خواند. پس با تعبير دقيق و صريح به قول شيخ احسان الهي ظهير شيعيان جز نصف شخصيّت فاطمه و نصف شخصيّت علي و نصف شخصيّت حسن و بقيّهء ائمّهء تسعهء خود را نمي‌بينند![28]
اينست مفهوم حقيقي اهل بيت در ميان شيعيان، و آنست معناي درست اهل بيت كه ما ذكر كرديم.


 

[1] منبع اصلي اين بحث كتاب الشيعهء و اهل البيت: ص 13-15: احسان الهي ظهير.
[2] احسان الهي ظهير مي‌پرسد كه اين تخصيص فقط براي علي از كجا آمده‌است، و چرا دامادهاي ديگر پيامبر شامل اهل نشوند، مثل عثمان كه دو دختر پيامبر را پي در پي به همسري داشت، و ابي‌العاص بن ربيع همسر زينب و براي چه عموي پيامبر عبّاس‌بن عبدالمطلب و فرزندانش داخل اهل نشوند؟!
[3] القاموس: فيروز آبادي: ص 432 ج 3.
[4] القصص/29.
[5] طه/132.
[6] الاحزاب/33.
[7] هود/73.
[8] مريم/55.
[9] تاج العروس: زيبدي.
[10] لسان العرب: ابن منظور ص 28-30 ج 11.
[11] الصّحاح: جوهري 4/1629.
[12] اساس البلاغه ص 11.
[13] مقاييس اللّغه: احمد بن فارس 1/150.
[14] الاحزاب/33.
[15] المفردات في غرائب القرآن ص 28.
[16] غافر/46.
[17] المفردات في غرائب القرآن ص 29 و 30.
[18] الشيعه في الميزان ص 447.
[19] هود/ 71 تا 73.
[20] مجمع البيان 3/180.
[21] منهج الصّادقين 4/93.
[22] سوره قصص/30.
[23] مجمع‌البيان 4/211، سوره نمل و تفسير قمي 4/250 سوره قصص و عروسي حويزي: نورالثّقلين 4/126 و كاشاني: منهج الصّادقين 7/95.
[24] الشيعهء و اهل البيت، احسان الهي ظهير ص 18 و 19.
[25] تفسير فتح القدير: شوكاني 4/270.
[26] بخاري، كتاب التّفسير.
[27]  بسيارى از حديث شناسان حديث كساء را موضوع ومجعول دانسته اند، مراجعه شود به تبديد الظلام وتنبيه  النيام از شيخ ابراهيم سليمان الجبهان ص 506 و 147 كه دلايل متعددى برجعل بودن اين روايت ارائه نموده است
[28]  الشيعهء و اهل البيت، ص 19و20.

0 نظرات:

ارسال یک نظر