رأي ارجح از ميان اين آراء

رأي ارجح از ميان اين آراء


آنچه از آراء فوق برداشت مي‌شود اينست كه تشيّع به عنوان يك عقيده و تفكّر ناگهان ظهور ننمود، بلكه مراحل زماني متعدّدي را طي نموده‌است، ليكن پيشاهنگان عقيدتي تشيّع و اصولي كه امروزه بر آن مي‌باشند به اعتراف كتب خود شيعيان به دست ابن سبأ يهودي بنيان نهاده شده‌است، چرا كه حتي كتب خود شيعيان اعتراف مي‌كند كه اولين كسي كه قائل به نصّ بر امامت بود و آن را فرض مي‌دانست كه امروزه اساس تشيّع است، ابن سبأ بوده‌است، همچنين كتب شيعي اعتراف دارند كه ابن سبأ و گروه او، اولين كساني بودند كه علناً از ابوبكر و عمر و عثمان و بقيّهء ياران رسول خدا بدگويي مي‌كردند، و اين روش امروزه نيز درميان شيعيان معمول مي‌باشد، و هم او بود كه قائل به رجعت بودوعلي واهل بيتش راداري علوم سرّي وخاص مي دانسته‌است.[1]
اينها مسائلي است كه امروز از اصول اعتقادات شيعيان گرديده ولي بايد توجّه داشت كه اين اصول افراطي دستاورد ابن سبأ مي‌باشد، و تشيّع معتدل و غير افراطى كه مضمون آن تفضيل علي بر ديگران مى ‌باشد، اين تشيع راستين از دستاورد ابن سبأ و زنديق‌هاي ديگر نمى ‌باشد. اصول افكار غاليه و افراطيون كه بدان اشاره شد بعد از شهادت عثمان پيدا شد، ليكن به مجرّد ظهور آنها علي به شدّت با جنگ با آنها برخاست ولي حوادثي مثل صفّين و جمل و حادثه تحكيم و شهادت علي و حسين، محيط مناسبي براي ظهور آن آراء اجنبي مهيّا نمود، و آن حوادث دردناك دلهاي مردم را به سوي آل بيت بيشتر از پيش كشاند و افكار ضدّ اسلامي و ضدّ شيعي به نام علي و آل بيت او داخل تشيّع گرديد،وتشيع بعد از آن بهانه اى شد براى هر منافق وملحد وزنديقى كه در صدد ويرانى وتخريب اسلام بود واز اين راستا باورها ومعتقداتى داخل مسلمين نمودند كه بكلى از آن بيگانه بود ليكن خودرا در قالب تشيع مخفى مى نمودند و با مرور زمان اين آراء گسترده‌ گرديده و ابن سبأ نيز بعد از خود پيروان و خلفاي بسياري پيدا كرده‌است.
تشيّع در عهد علي جز به معناي موالات و نصرت نبود و هرگز شامل باورها و معتقدات امروزي شيعه نمي‌بود و در ضمن اطلاق كلمهء شيعه نيز مخصوص پيروان علي نبود و براي ديگران هم به كار مي‌رفت وليكن حوادث دردناكي كه بر بعضي از اهل بيت گذشت از طرف دشمنان دين مورد سوء استفاده قرار گرفت و با مكر و توطئه در لباس تشيّع و غيره به چيزهايي دست يافتند كه در ميدان جنگ از دسترسي به آن عاجز شده ‌بودند و در صفحات آينده چگونگي اين سوء استفاده و تغيير را مفصّلاً بررسي خواهيم كرد.

 

 

[1] قمي: المقالات و الفرق ص 21، نوبختي: فرق الشّيعه ص 23، الناشي‌ء الاكبر: مسائل الامامه ص 23-22.

0 نظرات:

ارسال یک نظر