سیر تکاملی نگارش کتاب‌های حدیث




 
همان‌گونه که بیان گردید، در اواخر قرن اول هجری به فرمان عمربن عبدالعزیز نگارش کتب احادیث آغاز گردید، و با پیمودن مراحل ششگانة ذیل ضبط و ثبت احادیث سیر تکاملی خود را طی نموده است و این مراحل از سال (99) تا عصر حاضر امتداد یافته است. مرحلة اول (از 99 تا 148)، که محدثان به ثبت محفوظات خویش بدون رعایت ترتیب (موضوعی یا راوی و غیره) اقدام کرده، و در کنار احادیث مطالب دیگری را نیز (از قبیل نکات فقهی و لغوی و ادبی) یادداشت می‌کردد. ولی از آثار این مرحله چیزی در دست نیست. مرحلة دوم (از 148 تا 204) محدثان نوشته‌های خود را به طور موضوعی مرتب کرده، و در کنار احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم  اقوال اصحاب و فتاوای تابعین را هم یادداشت نموده‌اند، که بعد از وضع مصطلحات حدیث در دوران بعدی اقوال اصحاب و تابعین را به ترتیب «موقوف و مقطوع» نامیده‌اند، اما در این مرحله مانند مرحلة اول، نکات ادبی و فقهی و لغوی یادداشت نشده است، و از آثار این مرحله نیز کتاب تبویب شده‌ای غیر از موطای امام مالک (م ـ 179) چیزی باقی نمانده است.
مرحلة سوم (از 204 تا 240) محدثان اقوال اصحاب و تابعین را از احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم  جدا کرده، و همان‌گونه که احادیث خالص را در تألیفات جداگانه‌ای تنظیم می‌نمودند اقوال اصحاب و تابعین را نیز در تألیفات جداگانه‌ای می‌نوشتند، در این مرحله که دورة تألیف مسندها است مؤلفین روایات هر یک از اصحاب را جدا و برحسب موضوع در باب‌ها تنظیم می‌نمودند و روایات هر یک بر حسب تقدم و تأخر نخستین حرف نام آنها و گاهی نام قبیلة آنها، در الفبا، طبقه‌بندی می‌گردید و تألیفاتی که به همین صورت تألیف می‌شدند «مُسنَد»، نامیده می‌شدند، که در آنها غیر از عبارت حدیث پیامبر صلی الله علیه و سلم  چیز دیگری نوشته نمی‌شد، اما در کنار احادیث صحیح احادیث ضعیفی نیز دیده می‌شدند که مؤلفین مساند نه صحت احادیث صحیح را و نه ضعف احادیث ضعیف را (هر چند که برای آنان و برای دیگران هم معلوم بود)، در آن کتاب‌ها بیان نمی‌کردند، مانند مسند امام احمد (م ـ 241) که در دسترس می‌باشد.
مرحلة چهارم از (240 تا 300) محدثین علاوه بر اینکه فقط احادیث را در تألیفات خویش می‌نوشتند، از نوشتن احادیث ضعیف نیز در کنار احادیث صحیح خودداری می‌کردند و این مرحله به مرحلة تألیف «صحاح» معروف است و آثار بسیاری مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم و غیره از آن مرحله باقی مانده است.
مرحله پنجم که دنباله مرحله چهارم و از سال (260) آغاز گردید و تا اواخر سدة پنجم ادامه یافته است، مرحله تألیف کتب (سنن که سنن دارمی و سنن نسائی و ابن ماجه و ابوداود و ترمذی) و این چهار سنن مکمل «صحاح سته» هستند و سنن دارقطنی و بیهقی آثار آن مرحله هستند.
مرحله ششم که از سال (300) آغاز و تا عصر حاضر ادامه یافته محدثین اولاً با استفاده از کتب اصلی (موطا و مسندها و صحاح و سنن‌ها) و جمع کردن احادیث آنها کتاب‌هایی را تألیف نموده‌اند که برخی تنها به جمع کردن احادیث مسلم و بخاری (صحیحین) اکتفا کرده‌اند مانند جوزقی نیشابوری (م ـ 388) و فرّاء بغوی (م ـ 516) و صاغاتی (م ـ 650) و برخی از تمام صحاح سته و گاهی از موطا هم استفاده کرد‌ه‌اند، مانند مصابیح السنه فرّاء بغوی مذکور و مانند جامع الاصول تألیف ابن اثیر جزری (م ـ 606) و جامع کبیر سیوطی (م ـ 911) و مانند کتاب التاج الجامع الأصول فی أحادیث الرسول تألیف شیخ منصور علی ناصف از علمای ازهر. ثانیاً تألیف کتب مستخرج که مؤلف روایات یکی از کتاب‌های حدیث را نه به اسناد صاحب کتاب بلکه با سندی که خود از شیوخ و اساتید خود در دست دارد نقل کرده است مانند مستخرج ابوبکر اسماعیل جرجانی (م ـ 371) نسبت به صحیح بخاری و همچنین تألیف اجزا به معنی مجموعه‌ای از احادیث که تنها از یک تن نقل شده باشد چه آن کس از طبقه صحابه باشد مانند «جزء حدیث ام‌المؤمنین عایشه (رضی‌الله عنها)» یا غیر صحابه مانند « جزء حدیث مالک» و به معنی کتابی که در آن احادیث متعلق به موضوع واحدی جمع‌آوری شده باشد مانند فضایل القرآن امام شافعی (م ـ 204) و همچنین تألیف کتب «اطراف» که در آن تألیف برجسته‌ترین بخش از متن یکایک احادیث یک کتاب را به صورت فهرست تمام احادیث آن کتاب جمع‌آوری کرده‌اند مانند کتاب «اطراف صحیحین» محمدبن عبید دمشقی (م ـ 400) و «اطراف المساند العشره» احمد بوصیری ( م ـ 840) و همچنین تألیف کتب (معاجم) که در آنها احادیث به ترتیب صحابه یا اسانید یا شهرها آورده شده، معجم‌ها غالباً به ترتیب حروف الفبا نوشته شده‌اند مانند معجم‌های صغیر و متوسط و کبیر طبرانی (م ـ 360) و مانند تألیف کتب «تخریج» که در آنها سند و منبع برای احادیثی بیان می‌گردد که آن احادیث در کتاب‌های بدون ذکر سند و منبع ذکر شده‌اند و صحت و ضعف آنها مجهول مانده است مانند کتاب «تخریج ما فی الاحیاء» تألیف زین‌الدین عراقی و همچنین تألیف کتب «موضوعات» که در آنها انگیزه‌ها و علل جعل احادیث و راویان کذاب بیان گردیده و احادیث جعلی و موضوع هم یکی یکی مشخص شده‌اند مانند: «الموضوعات» تألیف ابوسعید حنبلی (م ـ 414) که نخستین اثری است که در این باب نگاشته شده است و مانند کتاب «اللألی المصنوعه فی الاحادیث الموضوعه» تألیف جلال‌الدین سیوطی (م ـ 911) و غیره.
و اینک توضیح لازم دربارة هر یک از آن مراحل ششگانه:
1- همان‌گونه که گفتیم از مرحلة اول (واقع در اواخر حکومت بنی‌امیه و اوایل حکومت عباسیان) هیچ اثری باقی نمانده است، و تنها نام مؤلفان و بحث از ویژگی‌های آنان در تاریخ حدیث دیده می‌شود، که از جمله نوشته‌اند: «محمدبن مسلم بن شهاب زهری مدنی (م ـ 124) به فرمان عمربن عبدالعزیز کتابی را در[1] احادیث نوشت و عمربن عبدالعزیز نسخه‌هایی از این کتاب را به همة[2] مناطق فرستاد، و زهری همواره به این عمل مباهات می‌کرد و می‌گفت «لم یدون هذا العلم أحدٌ قبل تدوینی»[3] و دربارة قدرت حافظه و نهایت دقت زهری در تألیف این کتاب حدیث آورده‌اند که هشام‌بن عبدالملک[4] در دورة خود از زهری خواست تا مجموعه احادیثی را به فرزندش ـ که تحت تعلیم و تربیت او بود ـ بیاموزد و او آنها را یادداشت کند، زهری چهارصد حدیث را از حفظ به وی گفت و او نیز یادداشت نمود[5]، و پس از یک ماه که زهری را ملاقات کرد به وی گفت: «آن احادیثی را که یادداشت کرده بودم از بین رفته‌اند». زهری این چهارصد[6] حدیث را از روی کتابش برای او خواند و او یادداشت کرد و پس از مدتی اتفاقاً نوشته اولی پیدا شد و با کمال تعجب مشاهده گردید که آنچه در مرتبة اول از حفظ به او گفته است، با آنچه در این مرتبه از روی کتاب به او گفته است یک کلمه تفاوت[7] ندارد.
2- در مرحلة دوم از (148 تا 204) واقع در دوران منصور و مهدی و هادی و هارون‌الرشید و امین و مأمون خلفای عباسی که محدثان نوشته‌های خود را به طور موضوعی مرتب می‌کردند، جمع کثیری از محدثان، در نقاط مختلف جهان اسلام به تدوین کتاب‌های حدیث پرداخته‌اند که تعینات زمانی آنها تدوین‌ها دقیقاً به طور ماه و سال مشخص نگشته و معلوم نیست کدام یک از آنان قبل از همه یا بعد از همه به این عمل اقدام نموده‌اند ولی تعینات مکانی آنان کاملاً معلوم است و به اتفاق مورخین امام مالک در مدینه[8] و ابن جریج در مکه، و ربیع‌بن صبیح در بصره و سفیان‌ ثوری در کوفه، و اوزاعی در شام، و هیثم در واسط و معمر در یمن و جریرین عبدالحمید در ری و ابن مبارک[9] در خراسان نخستین بار به تدوین کتاب حدیث به طور موضوعی و مرتب[10] پرداخته‌اند اما از آثار آن مرحله (مرحلة دوم) هیچ کتاب و نوشته‌ای باقی نمانده جز کتاب «موطاء»‌ تدوین امام مالک که تا حال باقی مانده است و به طور وفور در کتابخانه‌ها موجود و در دسترس مطالعه‌کنندگان قرار می‌گیرد، و اینک عصاره‌ای از شرح حال امام مالک و کتاب موطا که تنها یادگار باقی ماندة آن مرحل است:

امام مالک، صاحب تنها کتابی که تا حال باقی مانده است
مالک‌بن انس، از تبار شاهان[11] حمیری در یمن که جدش (مالک‌بن ابی‌عامر) در روزگار اصحاب از یمن به حجاز کوچ کرده، و احادیثی را از اصحاب روایت نموده است، و از کسانی بوده که در دورة خلافت عثمان‌بن عفان رضی الله عنه  مصحف‌ها[12] را نوشته‌اند و پدرش انس به کار تیرسازی[13] برای کمانداران اشتغال داشته و به عنوان عالمی، معروف نبوده است.
مالک‌بن انس در سال (93)[14] در شهر مدینه متولد شده و در دوران خردسالی و نوجوانی تحصیلاتش را در محضر فضلا و علمای شهر مدینه آغاز نمود، و شاید استادی که بیش از هر استاد دیگر در تکوین تفکر علمی او مؤثر گشته، ابن هرمز (م ـ 148) بوده است، زیرا مالک خود گفته است: «از ابتدای روز به محضر ابن هرمز می‌شتافتم، و تا فرارسیدن شب[15] در آنجا می‌ماندم، و این تلمیذ که مدت هفت[16] سال ادامه داشته است، این دانشجوی هوشمند و پرفراست در سال‌های آخر برای استادش همنشینی شده بود که او را محل اسرار و رازهای خود دانسته و دردمندی‌های خود را از آشفتگی روزگار برای او بیان می‌کرده است که بعدها مالک در اشاره به چنین امری می‌گفت: «روزهایی به محضر ابن هرمز می‌شتافتم و او دستور می‌داد پرده‌ها را بکشند، آنگاه از دوران نخستین این دین بحث‌هایی را می‌کرد و گریه را آغاز می‌نمود تا جایی که محاسنش خیس می‌گردید»[17]. از این مطلب و از مطالب دیگر استنباط می‌شود که ابن هرمز یک عالم عادی نبوده و بلکه یک شخصیت انقلابی و بنیادگرای آن روزگار بوده، و از حکومت‌های بنی‌امیه و بنی‌عباس راضی نبوده است همان‌گونه که ابن جریر طبری در تاریخش می‌گوید:
«ابن هرمز[18] و محمدبن عجلان به جنبشی پیوستند که به رهبری محمدبن عبدالله معروف به (النفس الزکیه) علیه ابوجعفر منصور عباسی[19] برپا شده بود، و همین روحیه انقلابی و بنیادگرایی ابن هرمز در مالک‌بن انس مؤثر گشته هر چند او به هیچ جنبشی[20] نپیوسته و هیچ جنبشی را علیه نظام حاکم رهبر نکرده است اما هیچ کدام از آن حکومت‌ها را تأیید نکرده و احیای نظام حکومت[21] (عمربن خطاب و عمربن عبدالعزیز) از آرزوهای بسیار[22] مهم او بوده است و شیوة تدوین کتاب موطا که علاوه بر احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم  اقوال و افعال اصحاب و تابعین را نیز روایت نموده است نشانة این است که مؤلف می‌خواسته تصویری از عصر پیامبر صلی الله علیه و سلم  و روزگار اصحاب و تابعین را ارائه نماید.
یکی دیگر از اساتید مالک‌بن انس ابن شهاب[23] زهری است (م ـ 124) که در زمان خود از بزرگترین علمای مدینه به شمار می‌آمد و همچنین نخستین عالمی بود که برای اولین بار معارف اسلامی را به قید کتابت درآورده است و در موطا (132) حدیث، که (72) مسند و بقیه منقطع و مرسل[24]، از او روایت شده است.
استاد دیگر مالک‌بن انس، نافع مولی و آزاد شدة عبدالله‌بن عمر (م ـ 120) همان شخصیتی که به فقیه مدینه ملقب و همان شخصیتی بود که عمربن عبدالعزیز او را به مصر اعزام داشت تا قرآن و احادیث[25] را به مردم آن سامان بیاموزد و اهل حدیث می‌گویند: «روایت مالک‌بن انس از نافع از عبدالله بن عمر سلسلة ذهبیه و زنجیره‌ای است طلایی زیرا[26] هر یک از این حلقه‌ها دارای امتیاز بس والایی[27] هستند.
مالک ‌بن انس در محضر این اساتید دیگر تحصیلاتش را در معارف اسلامی به اوج خود رساند، و در نهایت ورع[28] و احتیاط، روایت احادیث و استنباط احکام و تدری معارف اسلامی را آغاز نمود و با تألیف و تدوین کتاب «موطا» در حدیث (که بعداً از آن بحث خواهد شد) جمع بی‌شماری را از اقطار دور و نزدیک بلاد اسلامی، برای استماع مندرجات آن و تعلم احادیث از زبان مؤلفش به شهر مدینه جذب نمود، و مهدی[29] و هادی و هرون الرشید و امین و مأمون[30] نیز جزو کسانی بودند که موطا را در محضر امام مالک خوانده‌اند، و به عنوان امام و رهبر مکتب حدیث توانست، کفة این مکتب را با کفة مکتب اهل رای و قیاس، که سال‌ها بود به رهبری امام ابوحنیفه در عراق سنگین‌تر دیده می‌شد، برابر و بلکه سنگین‌تر نشان دهد.
در دوران جوانی امام مالک، برای انتقال حکومت از امویان به عباسیان، جنبش‌هایی آغاز شده بود، و حوادث ناگواری روی می‌داد که امام مالک، در کنار این حوادث، با یک حالتی از تأثر، تحصیلات و تعلیماتش را ادامه می‌داد، و از بقا و فنای حکومت بنی‌امیه و پیشرفت و شکست آن جنبش‌ها چندان دل خوشی نداشت زیرا ویژگی‌های هیچ کدام از آنها با شعار امام مالک «نظام‌ عمرین» و شیوة حکومت عمربن خطاب و عمربن عبدالعزیز تطبیق نمی‌کرد، و در سال (132) که امام مالک سی و هشت سال داشت، و با یک کودتای نظامی به رهبری ابومسلم خراسانی حکومت بنی‌امیه سرنگون و حکومت عباسیان برپا گردید، و به اقتضای طبیعت[31] هر انقلابی، برخی سکوت و تقیه را اختیار و برخی به عنوان یک واقعیت خود را تسلیم حکومت جدید کردند، و بعضی به خاطر احراز مقامی، نهایت همکاری را با حکومت جدید به عمل آوردند، و بعضی جنبش‌هایی را تقویت می‌کردند[32] که برای برگرداندن حکومت سابق فعالیت می‌کردند، امام مالک هوادار هیچ کدام از آن دسته‌ها و گروه‌ها نبود، زیرا هیچ کدام با حکومتی که او می‌خاست «حکومت عمرین»[33] مطابق نبودند، و قدرت مبارزه با همة گروه‌ها را نداشت، به همین جهت در یک حالتی از بی‌طرفی به سر می‌برد، ولی در پاسخ به سؤال‌ها، آنچه را حق می‌دانست با نهایت شهامت آن را بیان می‌نمود مانند روایت حدیث[34] «عدم وقوع طلاق مُکرَه» که این حدیث بیعت‌های اجباری را بی‌ارزش قلمداد می‌کرد[35]، و ابوجعفر منصور دومین خلیفه عباسیان (م ـ 158) همین حالت بی‌طرفی و حق‌گویی او را، حمل بر ضدیت و مبارزة فرهنگی با حکومت جدید نمود، و به شدت او را[36] شکنجه کرد، اما منصور بعداً از کردة خود پشیمان شد، و در اثنای سفر حج که به مدینه[37] آمده بود امام مالک را به منزل خود دعوت کرد، و ضمن ابراز اخلاص و ارادت، به او پیشنهاد نمود، که اگر موافقت کند، با نسخه‌برداری‌های بی‌شمار از موطا و انتشار آنها در جهان[38] اسلام، موطا را کتاب تمام جهان اسلام معرفی می‌کند، و تمام محافل علمی جهان اسلام به تعلیم و تعلم و عمل به آن مؤظف[39] شوند، اما امام مالک این پیشنهاد منصور را به هیچ‌وجه قبول نکرد[40]، و به او توصیه کرد بگذار مردم در انتخاب خویش آزاد باشند، و چیزی را قبول کنند که علمای شهرشان پسندیده‌اند. منصور به همراهانش گفت: «لعمری لوطاوعنی علی ذلک لأمرت به» اگر پیشنهادم را قبول می‌کرد، فوراً به اجرای آن دستور می‌دادم.
با اینکه امام مالک حکومت عباسیان را تأیید نمی‌کرد ولی عباسیان به خاطر موقعیت علمی و نفوذ روزافزون امام مالک در جوامع اسلامی، او را به غایت مورد احترام قرار می‌دهند و قدرتی را در اختیار او قرار داده بودند که شبیه فرماندار[41] مدینه، هر کسی را می‌خاست دستور می‌داد او را زندانی کنند یا او را بزنند.
امام مالک در صدور فتواها بسیار محتاط بود، و ابن قاسم[42] گفته است: امام مالک گفته است گاهی در پاسخ به جواب مسئله‌ای، نزدیک به ده سال[43] اندیشیده‌ام و هنوز پاسخ قانع‌کننده‌ای برای آن پیدا نکرده‌ام، و خیلی وقت‌ها برای پیدا کردن پاسخ سؤالی که به من مراجعت کرده بودند، تمام شب را بیدار می‌ماندم که پاسخ درست آن سؤال را پیدا می‌کردم.[44]
در حکومتی‌های بنی‌امیه تهاجم فرهنگ‌های بیگانه به حوزة تفکرات اسلامی آغاز شده و در دوران عباسیان به اوج خود رسیده بود، و علاوه بر گروه‌های خوارج و قدریه و مرجئه و معتزله گروه‌های راوندیه و وراقیه و حدیثه و غیره نیز ظاهر شده بودند، و سر و صدای جدال و کشمکش‌ها و قیل و قال‌ها و بگومگوها فضای بیشتر شهرها و آبادی‌ها را فراگرفته بود اما مدینه الرسول و شهر پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم  در سکون و آرامشی کامل به سر می‌برد و در فضای آن شهر جز نغمة تلاوت آیه‌های کلام الله و نوای روایت احادیث رسول‌الله صلی الله علیه و سلم  چیز دیگری طنین‌انداز نبود، و هر گاه جسته و گریخته سخنی در رابطه با اعتقاد یکی از این گروه‌ها به میان[45] می‌آمد، امام مالک می‌گفت: «عمربن عبدالعزیز رضی الله عنه [46] گفته است: «رسول‌الله صلی الله علیه و سلم  در عصر خود، و فرمانروایانی بعد از او راه و روشی را متداول نموده‌اند که اتخاذ آن راه و روش، پیروی از کتاب خدا و تکمیل اطاعت خدا و تقویت دین خداست، برای هیچ کسی جایز نیست که بعد از آنها آن راه و روش را تبدیل کند یا در مخالف آنها برای پذیرفتن[47] بیندیشد، و هر کس از آن راه و روش‌ها هدایت جوید اوست که هدایت یافته است و هر کس آنها را کنار گذارد، راهی را پیش گرفته که راه مؤمنان نیست و خدا آن کس را به جایی می‌برد که آن کس دوست دارد، و او را به دوزخ می‌اندازد و جایگاه بسیار ابدی است.

«موطا»ی امام مالک
امام مالک در جهت تصویر آن شیوه از اصالت‌گرایی اسلامی، که عمربن عبدالعزیز هنگامی که حکمران مدینه الرسول بود کلیاتش را به شرح فوق بیان کرده بود، کتاب «موطا» را تألیف و تدوین نمود، به همین جهت کتاب موطا هر چند به عنوان یک کتاب حدیث از آن نام می‌برند، با این حال از مجموع روایت‌هایی که در آن کتاب آمده یعنی (1725)[48] روایت، تنها تعداد (828) روایت آن حدیث که (600) مسند و (228) مرسل می‌باشند و بقیه که (897)[49] روایت است حدیث نیستند بلکه (612) روایت آن موقوف و از سخنان اصحاب و (285) روایت آن از سخنان تابعین[50] است، و نشان می‌دهد که هدف امام مالک از تألیف کتاب موطا تنها یادداشت احادیث نبوده است، بلکه تصویر یک نظام اصالت‌گرای اسلامی بود که او از صمیم قلب به آن معتقد بود، و برپا شدن چنان نظامی را بنام «نظام عمرین»[51] همواره آرزو می‌کرده است.
توجه به جنبه‌های کمی و کیفی تدوین این کتاب و استماع و دریافت آن از طرف دانشمندان حجاز و مصر و عراق و اندلس و قیروان و شام و غیره و تأیید آن از جانب مشاهیر کارشناسان حدیث، ارزش واقعی این کتاب را به خوبی نشان می‌دهد:
1- احادیث کتاب موطا در مدت چهل سال جمع‌آوری شده است، زیرا اوزاعی گفته: «ما در مدت چهل روز کتاب موطا را بر امام مالک خواندیم و او گفت: «کتابی را که من آن را در مدت چهل[52] سال تألیف نموده‌ام، شما آن را در مدت فقط چهل روز استماع و دریافت نمودید، پس آنچه شما از آن کتاب فهمیدید نسبت به مفاهیم واقعی آن بسیار[53] کم است».
2- برای روایت و دریافت هر حدیثی از احادیث آن کتاب، نهایت دقت و احتیاط رعایت شده است و امام مالک همواره این گفتة خود را[54] مدنظر داشته که می‌گفت: «توجه داشته باشید که دین را از چه کسی دریافت می‌کنید، من خودم[55] هفتاد نفر را دیده‌ام که در کنار این ستون‌ها (اشاره به ستون‌های مسجد پیامبر صلی الله علیه و سلم ) می‌گفتند: (قال رسو‌ل‌الله صلی الله علیه و سلم [56] ـ پیامبر فرموده است) و من یک حدیث را از آنان نقل نکرد‌ه‌ام، با اینکه هر کدام از آنان را اگر امین بیت‌المال قرار می‌دادند نهایت[57] امانتداری از آنان مشاهده می‌شد (شاید از حافظة آنان نگران بوده باشد).
و همین دقت و احتیاط موجب گردید، که با اینکه پیش‌نویس موطا در آغاز امر شامل ده هزار[58] حدیث بود اما از آنجایی که به کرّات و مرّات در کیفیت روایت‌ها و روایت شده‌ها و راویان آنها تحقیق و تفحص بیشتری به عمل می‌آورد و مقداری از آن را حذف می‌کرد بالاخره آن مجموعه به یک دهم آن تقلیل[59] یافت، ولی همین پایین آمدن کمیت آن مجموعه کیفیتش را آنقدر بالا برد، که احادیث غیر «مُسنَد» آن نیز بر حسب روایات دیگر «مُسنَد» از آب درآمد، و وقتی امام مالک آن کتاب را بر علما و محدثین مدینه، عرضه نمود عموماً بر صحت احادیث آن تواطؤ[60] و اتفاق نمودند، و امام مالک خود گفته است: «به علت همین تواطؤ و اتفاق محدثین مدینه بر صحت احادیث کتابم آن را «موطا» نامیده‌ام.[61]
امام شافعی دربارة موطا گفته است: «بعد از کلام[62] الله هیچ کتابی صحیح‌تر از کتاب مالک (موطا) بر روی زمین وجود ندارد.
اهمیت این کتاب موجب گردید که سیل عالمان بزرگوار از تمام نقاط جهان اسلام برای استماع احادیث آن از زبان امام مالک و روایت آن، به شهر مدینه «دارالسنه»[63] سرازیر شوند از جمله:
1- از شهر مکه امام شافعی، یحیی‌بن قرعه.
2- از شهر مدینه هفده شخصیت[64] علمی از جمله یحیی (پسر امام مالک) و فاطمه (دختر امام مالک) و معن‌بن عیسی و ابومصعب، و بکاربن عبدالله و مصعب‌بن عبدالله و ایوب بن صالح و عبدالله بن نافع و ... .
3- از کشور مصر ده شخصیت علمی[65] از جمله عبدالله بن وهب، عبدالله بن عبدالحکم و عبدالرحیم بن خالد و عبدالله بن یوسف و ... .
4- از کشور عراق بیست و هفت[66] شخصیت علمی از جمله عبدالرحمن بن مهدی و قبته بن سعید و محمدبن حسن شیبانی (یار ابوحنیفه) و اسحاق بن موسی موصلی و ... .
5- از اسپانیا (اندلس) سیزده شخصیت[67] علمی از جمله یحیی‌بن یحیی، و سعدبن عبدالحکم و شبطون بن عبدالله و ... .
6- از قیروان دو شخصیت علمی[68]، اسدبن فرات و خلف‌بن جریر.
7- از تونس دو شخصیت علمی[69] علی‌بن زیاد و عیسی بن شجره.
8- و از اهالی شام هفت[70] شخصیت علمی از جمله عبدالاعلی و عبدبن حبان و عتبه بن حماد (امام جامع) مروان محمد و یحیی‌بن صالح و ... .
و همان‌گونه که قبلاً گفتیم از خلفا، هادی و مهدی و هرون الرشید و امین و مأمون نیز کتاب موطا را در محضر امام مالک تعلم دیده‌اند.[71]
غالب شخصیت‌هایی که موطا را در محضر امام مالک تعلم دیده‌اند، از آن کتاب نسخه‌ای برای خود یادداشت نموده‌اند که نام چهارده نسخه از آنها به نام یادداشت کنندگانشان[72] در تاریخ حدیث ثبت شده است در نسخة «یحیی‌بن یحیی‌مصمودی[73] از معروفترین آنها است و در زمان ما هر گاه گفتند «موطا» مقصود همان نسخة یحیی‌بن یحیی‌ مصمودی[74] است و آن چهارده نسخه ظاهراً در تعداد روایت‌ها و متن آنها تفاوت چندانی با هم ندارند، و شاید در مقدار کمی از تعبیرات یا تقدیم و تأخیر روایت‌ها با هم تفاوت‌هایی داشته باشند.

مبارزه با جعل احادیث
در اواسط مرحلة دوم در دوران خلفای عباسی با توطئة جعل احادیث به شدت مبارزه گردید، و بعد از آنکه محدثین آگاه و اهل تخصص، با استفاده از قوانین علم الحدیث آثار جعلی بودن یک مجموعه از روایت‌ها را فاش می‌ساختند، و سازندگان آن روایت‌ها در حال بازجویی اعتراف صریح می‌کردند که این احادیث را عمداً جعل کرده‌اند از طرف حکومت حکم اعدام آنان صادر و اجرا می‌گردید، همچنان که ابوجعفر منصور[75] عباسی در سال 145 محمدبن سعیدبن حسان اسدی را به جرم زندیق بودن و جعلی بودن احادیثش، به دار آویخت، و همچنین در سال 160 در زمان خلافت مهدی خلیفة عباسی به وسیلة استاندار بصره عبدالکریم بن عوجاء بن کیفر جعل احادیث اعدام گردید و جالب این بود که این جنایتکار، هنگامی که لبة تیز شمشیر را در برابر گردن خود دید، و مطمئن شد که به قتل می‌رسد با صدای بلند فریاد برآورد که من چهار هزار حدیث برای شما جعل کرده‌ام و عموماً دربارة حرام و حلال می‌باشند.[76]
در این سال‌ها در بین راوی و پیامبر صلی الله علیه و سلم  واسطه‌ها از صحابی و تابعی بیشتر و تدریجاً سلسلة راویان طولانی‌تر شد و ظاهراً بخش دیگر از مصطلحات علم الحدیث مانند: «مشهور و عزیز و غریب و شاذّ و معلّل و متصل و منقطع وضع گردیده و بر بقیه مصطلحات اضافه شده بودند و محدثین در محاورات خود آنها را به کار می‌بردند ولی هنوز کتابی در مصطلحات حدیث و علم الحدیث درایتی نوشته نشده بود.


[1]- الرسالة المستطرفة، کتانی، ص 4، و جامع بیان العلم، ابن عبدالبر، ج 1، ص 76 به نقل صبحی صالح، ص 38.
[2]- همان.
[3]- همان.
[4]- الاضواء علی السنة المحمدیه، ص 26 و المنادی العامه، ص 125 و 126.
[5]- همان.
[6]- همان.
[7]- همان.
[8]- مقدمه موطا امام مالک، محمد فؤاد عبدالباقی، ص 4.
[9]- همان.
[10]- همان.
[11]- علوم الحدیث، محمد علی قطب، ص 97.
[12]- مقدمه موطا، دکتر محمد کامل حسین، ص 19 به نقل از التهذیب، خزرجی.
[13]- همان.
[14]- تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج 1، ص 212.
[15]- الدیباج، ص 20، به نقل از مقدمه موطا.
[16]- همان.
[17]- تاریخ طبری، ج 9، ص 339.
[18]- تاریخ طبری، ج 9، ص 229 و 230.
[19]- همان.
[20]- الکامل، ابن اثیر، ج 5، ص 194.
[21]- مقدمه موطا، دکتر محمد کامل حسین، ص 14.
[22]- همان.
[23]- تجرید التمهید، ابن عبدالبر، ص 116.
[24]- همان.
[25]- تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 94.
[26]- ابن خلکان، ج 2، ص 151.
[27]- تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج 1، ص 100، نافع.
[28]- الکفایه فی معرفة الروایة، خطیب بغدادی، ص 191 و الدیباج المذهب فی معرفة اعیان المذهب، ابن فرحون مالکی، ص 21.
[29]- مقدمه موطا، محمد فؤاد عبدالباقی، ص 7.
[30]- همان.
[31]- مقدمه موطا، محمد کامل حسین، ص 22.
[32]- همان.
[33]- مقدمه موطا، دکتر محمدکامل حسین، ص 14.
[34]- تاریخ طبری، ج 9، ص 194 و به آنان می‌گفت : «بایعتُم مکرهین و لیس علی المکره یمین».
[35]- همان.
[36]- امام مالک، شعبه، ص 47 و 49 74 و شرباصی، ص 88.
[37]- الباعث الحثیث، شرح اختصار علوم الحدیث، ابن کثیر، ص 31 و مقدمه موطا، ص 23.
[38]- همان.
[39]- همان.
[40]- همان.
[41]- مقدمه موطا، محمد کامل حسین، ص 24.
[42]- الدیباج المذهب فی معرفة العیان المذهب، ابن فرحون مالکی، ص 23، به نقل از مقدمه موطا، ص 26.
[43]- همان.
[44]- همان.
[45]- مقدمه موطا، محمد کامل حسین، ص 25، به نقل از الدیباج، ص 62.
[46]- همان.
[47]- همان.
[48]- الحدیث والمحدثون، محمد ابوزهر محمد، ص 249 به نقل تاریخ، حدیث 125 و شرح اختصار علوم الحدیث، ابن کثیر، ص 30 و 31 و صبحی صالح، ص 304 و مقدمه موطا، محمد فؤاد عبدالباقی، ص 4.
[49]- همان.
[50]- همان.
[51]- مقدمه،           
[52]- مقدمه موطا، محمد فؤاد عبدالباقی، ص 4، به نقل از عبدالبر اندلسی.
[53]- همان.
[54]- الدیباج المذهب فی معرفة اعیان المذهب، ابن فرحون مالکی، ص 21، به نقل از مقدمه موطا، محمد کامل حسین، ص 26، التمهید، عبدالبر اندلسی.
[55]- همان.
[56]- همان.
[57]- همان.
[58]- مقدمه موطا، محمد فؤاد عبدالباقی، ص 4.
[59]- همان.
[60]- همان.
[61]- همان.
[62]- الباعث الحثیث، ابن کثیر، ص 31 و 32، مختصر علوم الحدیث، محمد علی قطب، ص 98 و مقدمه مواطا، محمد فؤاد عبدالباقی، ص 1.
[63]- صبحی صالح، ص 42، به نقل از تاریخ طبری، ص 1820.
[64]- مقدمه موطا، محمد فؤاد عبدالباقی، ص 6 و 7، به نقل از امام زرقانی و قاضی عیاض.
[65]- همان.
[66]- همان.
[67]- همان.
[68]- همان.
[69]- همان.
[70]- همان.
[71]- مقدمه موطا، ص 7.
[72]- مقدمه موطا، محمد فؤاد عبدالباقی، ص 10.
[73]- همان.
[74]- همان.
[75]- الباعث الحثیث شرح علوم الحدیث، ابن کثیر، ص 84.
[76]- همان.

به نقل از: تاریخ حدیث و ضبط و ثبت احادیث، تألیف : استاد فاضل حاج ملاعبدالله احمدیان

 

0 نظرات:

ارسال یک نظر