آموزگاران علی‌محمد باب



 
نوشته: مصطفی حسینی طباطبایی

پژوهش در سوابق مدعیان و کاوش در این که با چه مکاتبی پیوند داشته اند و کدامین اندیشه در آنان مؤثر افتاده است؟ از جمله مباحثی است که تا حدود بسیاری پرده از اسرار ایشان برمی‌دارد و راز حقانیت یا بطلان ادعای آنها را آشکار می‌سازد، از این رو گاه در کتب آسمانی و صحف الهی بر پیشینة پیامبران حق اشارت رفته و از این راه بر اصالت ادعای آنان استدلال شده است، چنانکه قرآن کریم به مصداق {فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ })[1]) (يونس: 16). به سوابق پیامبر ارجمند اسلام صلی الله علیه و آله و سلم توجه داده و در بارة بهره‌نگرفتن وی از مقالات دیگران، فرموده است:
{وَمَا كُنْتَ تَتْلُو مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتَابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ (٤٨)} (العنکبوت: 48) یعنی: تو پیش از نزول قرآن هیچ کتابی را نمی‌خواندی و خطی به دست خود نمی‌نوشتی که اگر چنان بود، باطل‌اندیشان به شک می‌افتادند!.
بررسی پیشینة علی‌محمد شیرازی (پیش از آن که ادعای بابیت نماید) نیز رهگشای آشنایی با ادعاهای اوست و از اسرار وی، استار را برمی‌دارد و نشان می‌دهد که انحراف علی‌محمد باب از چه مکتب و مذهبی سرچشمه گرفته است؟.
سید علی‌محمد در سال 1235 هـ.ق در شیراز از پدری به نام محمد رضا که کار بزازی داشت زاده شد، در کودکی پدر خود را از دست داد و خالویش سید علی او را به مکتب شیخ عابد شیرازی سپرد، علی‌محمد در آنجا خواندن و نوشتن فارسی و عربی و اندکی از علم حساب و قرائت قرآن مجید... را آموخت، چنانکه وقایع‌نگاران بهایی بر این معنا گواهی می‌دهند، و نبیل زرندی در تاریخ خود و مازندرانی در «اسرار الآثار» و «رهبران و رهروان» و آیتی([2]) در «الکواکبُ الدرية» و دیگران بدین امر اذعان کرده اند، به عنوان نمونه، نبیل زرندی در تاریخش می‌‌نویسد:
«حضرت باب (سید علی‌محمد) بعد از فوت پدر در دامن مهر خال بزرگوار خود جناب حاجی میرزا سید علی پرورش یافتند، جناب خال یکی از شهدای امر است، خال حضرت باب، ایشان را برای درس‌ خواندن نزد شیخ عابد بردند، هرچند حضرت باب به درس ‌خواندن میل نداشت، ولی برای آن که به میل خال بزرگوار رفتار کنند به مکتب شیخ عابد تشریف بردند، شیخ عابد مرد پرهیزکار محترمی بود و از شاگردان شیخ احمد (احسائی) و سید کاظم رشتی به شمار می‌رفت»([3]).
و نیز اسدالله مازندرانی در کتاب «رهبران و رهروان» می‌نویسد:
«سید علی (خالوی علی‌محمد) آن حضرت را به مکتب نزد شیخ محمد نام عابد - معلم شیخی- به تحصیل قرائت و کتابت فارسی و غربی و تعلم حساب و سیاق متداول آن ایام گماشت و هر سالی چند که خط و ارتباط برای دفتر نگهداری مراسلات تجاری نیک زیبا و رسا شد با خود به بوشهر برده در تجارت ‌خانة خود و برادر مهترش حاجی سید محمد مشغول ساخت»([4]).
همچنین در کواکب دریه از قول سید جواد کربلائی آمده است:
«روز دیگر باز در خانة خال مذکور، وی (سید علی‌محمد) را ملاقات نمودم و در حالتی که از مکتب مراجعت فرموده مشتی کاغذ در دست داشت، سؤال کردم: آقا، اینها چیست؟ با صوتی بسیار ملایم مؤدبانه فرمود: اینها صفحات مشق من است»([5]).
ابوالفضل گلپایگانی (مبلغ مشهور بهایی) نیز همین مضمون را در کتاب «کشف الغطاء» از سید جواد کربلائی گزارش کرده است([6]).
خط زیبای علی‌محمد نیز اثر تعلیم آموزگار وی، شیخ عابد بود که تحریری نیکو داشت و به خوش‌نویسی معروف بود، چنانکه فیضی بهایی در کتابش می‌نویسد:
«شیخ عابد نام اصلیش شیخ محمد ملقب به زین العابدین و او را شیخ اَنام نیز می‌گفتند و از جهت زهد و تقوایی که داشت به شیخُنا و شیخ عابد شهرت داشت، او از پیروان جناب شیخ احمد احسائی بود و به علوم و معارف رایج زمان خود واقف و خطی نیکو داشت»([7]).
بدانگونه که دانستیم، شیخ عابد از تلامذة شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی (سران شیخیه) شمرده می‌شد، و ظاهراً در دوران تحصیل سید علی‌محمد، او را با نام این دو تن آشنا کرد، به همین جهت چون سید علی‌محمد در جوانی رهسپار کربلا شد از میان همة علمای آن دیار، در درس سید کاظم رشتی حضور یافت و مجذوب آرا و عقاید «شیخیه» گردید، چنانکه مازندرانی در کتاب «اسرار الآثار» می‌نویسد:
«در آثار بیان([8]) حاجی سید کاظم رشتی به عنوان معلمی (=آموزگار من) در مواضع بسیار مذکور گردید، چنانچه در ذیل نام‌های بقر، فتح و بیان شرح سورة بقرة قرآن، ثبت می‌باشد و در توقیع «فی السلوک إلی الله» است قوله: وعلی التفصیل کتبها سیدی ومعتمدی ومعلمی الحاج سید کاظم الرشتی أطال الله بقاءه، و مفهوم است که این رساله را در ایام حیات سید رشتی نوشتند، و در توقیعی دیگر: وأما ما رأيت فی آيات معلمي من حکم جنان الثمانية(!) و در عده‌ای از توقیعات، ذکر از معلم دیگری نیز فرمودند»([9]).
مقصود از این معلم دیگر به قول مازندرانی ملا صادق خراسانی از علمای شیخیه بوده است که سید علی‌محمد مدتی هم نزد او نیز تلمذ می‌کرد و راه و رسم شیخیگری را می‌آموخت، مازندرانی در این باره می‌نویسد:
«بعضی - چنانچه در ظهور الحق اشاره است- مراد، ملا صادق خراسانی را می‌دانستند که (سید علی‌محمد) در ایام اقامت در کربلا چندی در نزد وی بعضی از کتب ادبیة عربیة متداولة آن ایام را خواندند»([10]).
در اینجا مناسب است علاوه بر آنچه گذشت، نمونة دیگری از سخنان سید علی‌محمد را بیاوریم که در آن به سید کاظم رشتی به عنوان «معلمی» اشارت می‌کند تا شواهد گوناگون دست به دست یکدیگر دهند و غبار شبهه را از اذهان متعصبان پاک سازند، وی در خطبة اول از «تفسیر سورة بقره» می‌نویسد:
«اللهم إنک أنت لتعلم في يوم الذی أردت إنشاء ذلک الکتاب قد رأيت فی ليلتها بأن أرض المقدسة قد صارت ذرة ذرة ورفعت في الهواء حتی جاءت کلها تلقاء بيتي ثم استقامت. ثم جاءت خبر فوت الجليل معلمي رحمة الله عليه من هنالك!([11]).
سید علی‌محمد در این عبارت کوتاه به اغلاط گوناگون درافتاده، چنانکه لفظ «یوم» را مؤنث پنداشته و بر آن ضمیر تأنیث (لیلتها) آورده است در صورتی که (لیلته) باید می‌نوشت، همچنین در عبارتش: «أرض المقدسة» به کار برده که درست نیست چرا که موصوف با صفت خود در حرف تعریف (الف و لام) تطبیق می‌کند. و بنابراین، لازم بود: «الأرض المقدسة» بنویسد، و انگهی «جاءت خبر فوت الجليل...» نیز خطا است که ضمیر مؤنث برای فعل بی‌وجه آمده و باید «جاء خبر فوت...» می‌گفت ([12]). از اینها که بگذریم، ترجمة سخن او چنین است:
«بار خدایا! تو می‌دانی در روزی که این کتاب را می‌خواستم پدید آورم در شبش دیدم که آن سرزمین مقدس (کربلا) ذره ذره گشت و در هوا بلند شد تا به پیش خانة من رسید آنگاه استقرار یافت، سپس خبر فوت آن دانشمند بزرگوار آموزگار من که رحمت خدا بر او باد، از آنجا آمد».
شگفت آنکه علی ‌رغم این همه تصریحات که سید علی‌محمد در بارة آموزگاران خود دارد، عباس عبدالبهاء در کتاب «مفاوضات» درس‌ آموختن علی‌محمد را از معلمان به کلی انکار نموده و او را از هرگونه تحصیل دانش برکنار شمرده است! و در این باره می‌نویسد:
«اما حضرت أعلی - روحی له الفداء- در سن جوانی بیست و پنج سال از عمر مبارک گذشته بود که قیام بر امر فرمودند، و در میان طائفة شیعیان عموماً مسلم است که ابداً حضرت در هیچ مدرسه‌ای تحصیل نفرمودند و نزد کسی اکتساب علوم نکردند»([13])!.
با وجود شواهدی که برخلاف این انکار خیانت‌بار آوردیم، دو ایراد اساسی دیگر نیز بر این سخن داریم:
نخست آن که برعکس قول عبدالبهاء طائفة شیعیان از حضور سید علی‌محمد در درس‌های سید کاظم رشتی به تصریح خبر داده اند، و حتی معاصران و همدرسان سید علی‌محمد این امر را گزارش کرده اند، چنانکه میرزا محمد تنکابنی در کتاب «قصص العلماء» آورده است:
«مؤلف گوید... فرقة دیگر از متابعان شیخ احمد (احسائی) بابیه می‌باشند و رئیس ایشان میر علی‌محمد شیرازی است، و او دعوی بابیت می‌کرد و می‌گفت که من نائب خاص حضرت صاحب الزمان می‌باشم و او در نزد حاجی سید کاظم (رشتی) تلمّذ می‌کرد، و در همان زمان که مؤلفِ کتاب در عتبات مشرف بودم و چند وقتی به درس حاج سید کاظم می‌رفتم، میر علی‌محمد هم به درس او می‌آمد و قلم و دواتی همراه داشت، و هرچه سید کاظم می‌گفت از رطب و یا بس، او در همان مجلس درس می‌نوشت»([14]).
دوم آن که مورخان بهایی نیز برخلاف ادعای عبدالبهاء با شواهد و مدارک درس‌خواندن سید علی‌محمد را به اثبات رسانده اند و فقط تصریح کرده اند که وی مانند دیگر محصلان به صورت منظم درس نیاموخته و به پراکنده‌خوانی روی آورده است، چنانکه مازندرانی در کتاب «اسرار الآثارِ خصوصی» می‌نویسد:
«چون تلمّذ سیّد باب (سید علی‌محمد) به صغر سن در مکتب شیراز نزد معلّمی کامل به وضع و مقدار در خور آن ایام مُسلّم در تاریخ، و حضور چندی در محضر درس حاجی سید کاظم رشتی به کربلا در ایام شباب نیز مصرح در کلمات خودشان است، و آثار خطی به غایت زیبایشان در دسترس عموم می‌باشد، مرادشان از اُمّیّت (درس‌‌نخواندگی) این است که تحصیلات علمیه به ترتیب و تدرج از مقدمات به درجات عالیه به نوعی که معمول و متداول ایام بود، مانند شیخ احسائی و سید رشتی و علمای اصحابشان و غیرهم از علما، ننمودند، و این را به تشبیه و تقریب به حال جدّ امجد اعلای خود امیّت گفتند([15])، و آنچه از خطوط و آثار و حتی صورت محاسبات تجارتی بوشهر که به خطشان باقی است و غیرها محقق می‌گردد، این است که قرائت و کتابت فارسی متداول نه به طریق علمی و نیز مقدار اندکی از کتب و قواعد عربی به اسلوب آن ایام و نیز زیبایی خط و علم حساب رقومِ معموله را در مکتب شیراز طی نمودند، و منظور خالشان برای واردکردن به حجرة تجارت همه بیش از این نبود، و ایشان همچنین معلوم است که به ورود در این علوم مرسوم متداولة زمان دلبستگی نشان نمی‌دادند، ولی در ایام جوانی با عدم رضایت خال‌ها به کربلا رفتند و در محضر سید رشتی، مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل احادیث و آیات از طریق اثناعشری و عرفان‌های مربوط به شیخ احسائی را بسیار شنیدند، و به فقه امامی از روش آنان ورود نمودند و چنانچه از آثارشان مستفاد می‌گردد در مطالب و مآرب شیخ و سید، بیش از همة امور دیگر وارد شدند و به آن مکتب نزدیک‌تر بودند»([16]).
بنابراین، ادعای عباس عبدالبهاء سخنی گزاف و باطل است و از مقام تحقیق فاصله‌ای عمیق دارد.


([1])- (بگو...) همانا من پیش از نزول قرآن عمری را در میان شما درنگ کردم، آیا نمی‌اندیشید؟!.
([2])- شادروان آیتی پس از آن که مدت‌ها به تبلیغ بهائیت مشغول بود، سرانجام مستبصر شد و به آیین اسلام بازگشت، و کتابی به نام «کشفُ الحيل» بر رد بهایی‌گری نگاشت، وی کتاب «الکواکب الدرية» را در دوران بهایی‌بودن خود تألیف کرد و بدین سبب مورد ستایش زعمای امر قرار گرفت.
([3])- مطالع الأنوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، اثر عبدالحمید اشراق خاوری، ص63 و 64، چاپ چهارم، (از انتشارات مؤسسة ملی مطبوعات امری 129 بدیع).
([4])- رهبران و رهروان، اثر اسدالله مازندرانی، ج2، ص405 (از انتشارات مؤسسة ملی مطبوعات امری، 132 بدیع).
([5])- الکواکب الدرية فی مآثر البهائية، اثر عبدالحسين آيتی، ج1، ص30، چاپ مصر (قاهره)، سال 1342 هـ.ق.
([6])- نک: کشف الغطاء، اثر میرزا ابوالفضل گلپایگانی، ص56 و 57 (چاپ تاشکند، مطبة کویر).
([7])- کتاب «حضرت نقطة اولی» تألیف محمد علی فیضی، ص74، آذرماه 1352 (از انتشارات مؤسسة ملی مطبوعات امری، 132 بدیع).
([8])- مراد، کتاب بیان و الواح علی‌محمد باب است.
([9])- اسرار الآثار، تألیف اسدالله مازندرانی، حرف ر- ق، ص 369 (از انتشارات ملی مطبوعات امری، 129 بدیع).
([10])- اسرار الآثار، حرف ر- ق، ص370.
([11])- کتاب «حضرت نقطة اولی» ص 107.
[12]- دو اشتباه دیگر نیز در عبارت مذکور موجود است: 1- گفته است: «في يوم الذی...» و این اشتباه است، و باید می‌گفت: «فی الیوم الذی...». 2- گفته: «جاءت خبر فوت الجليل معلمي...» باید می‌گفت: «جاء خبر وفاة الجليل معلمی». (مصحح)
([13])- النور الأبهی فی مفاوضات عبدالبهاء، ص19 و 20، چاپ لیدن (هلند) سال 1908 میلادی.
([14])- قصص العلماء اثر میرزا محمد تنکابنی، ص 59، از انتشارات علمیة اسلامیه، جمادی الآخرة 1396.
([15])- اُمی‌بودن پیامبر ارجمند اسلام چنانکه در آغاز سخن آوردیم، در قرآن مجید به تصریح آمده و در تاریخ نیز اظهر من الشمس است تا آنجا که عبدالبهاء نیز نتوانسته آن را انکار کند، و در این باره= = نوشته است: «مختصر این است که حضرت محمد در صحرای حجاز در جزيرة العرب ظاهر شد، بیابانی بی‌زرع و بی‌اشجار، بلکه ریگزار و به کلی از عمار بیزار و بعضی مواقع مثل مکه و مدینه در نهایت گرمی اهالی بادیه‌نشین، اخلاق و اطوار بیابانی، از علوم و معارف به کلی عاری، حتی خود حضرت محمد امی بود: (النور الأبهی فی مفاوضات عبدالبهاء، 17 و 18).
([16])- اسرار الآثار خصوصی، اثر اسدالله مازندرانی، حرف الف، ص191 و 192، (از انتشارات مؤسسة مطبوعات امری، 124 بدیع).



به نقل از کتاب: ماجرای باب و بهاء [پژوهشی نو و مستند در باره بهایی‌گری]، نوشته: مصطفی حسینی طباطبایی
 

0 نظرات:

ارسال یک نظر