Saturday, April 05, 2025

ای شیعیان! چشمانتان را بر روی چه واقعیتی بسته اید؟

ای شیعیان! چشمانتان را بر روی چه واقعیتی بسته اید؟





در اين واقعيّت كه علي (رضي الله عنه) – و ساير اهل‏بيت پیامبر (صلی الله علیه و سلم) – با خلفاى پيشين خود بيعت كرده، هيچ شك و ترديدى نيست؛ چنانچه در مورد بيعت با خلفاء چنين مى‏گويد:

«فمشيت عند ذلك إلى أبى‏بكر، فبايعته و نهضت فى تلك الأحداث… فلما احتضر بعث إلى عمر فولاه فسمعنا و أطعنا و بايعنا و ناصحنا…».
«پس در آن هنگام به طرف أبوبكر رفتم و با او بيعت كردم و در آن حوادث، به همراه او قيام كردم… زمانى كه أبوبكر به حالت احتضار رسيد، ولايت را به عمر سپرد و ما شنيديم و اطاعت كرديم و بيعت نموديم و خيرخواهى نشان داديم»..
شيخ طوسى نيز از علي (رضي الله عنه) روايت كرده است: «زمانى كه در جمع شكست‏خوردگان جمل فرمود: «فبايعت أبابكر كما بايعتموه… فبايعت عمر كما بايعتموه فوفيت له بيعته… فبايعتم عثمان فبايعته و أنا جالس فى بيتى، ثم أتيتمونى غير داع لكم و لا مستكره لأحد منكم، فبايعتمونى كما بايعتم أبابكر و عمر و عثمان، فما جعلكم أحق أن تفوا لأبى‏بكر و عمر و عثمان ببيعتهم منكم ببيعتى؟».
«پس با أبوبكر بيعت كردم، همانگونه كه شما بيعت كرديد… با عمر نيز بيعت كردم، همانگونه كه بيعت كرديد و در بيعت با او، وفادار بودم… سپس با عثمان بيعت كرديد، من هم با او بيعت كردم، و در حالى كه در خانه‏ام نشسته بودم، به طرف من آمديد در حالى كه من از شما نخواسته بودم و كسى را هم به آن مجبور نساخته بودم. پس با من هم بيعت كرديد، همانطور كه با أبوبكر و عمر و عثمان بيعت نموديد. بنابراين چه چيز شما را وادار كرد كه در بيعت با أبوبكر و عمر و عثمان باوفاتر از بيعت با من باشيد؟»..
امّا ببينيم، معنى «بيعت» و مقتضيات آن چيست؟!.. «بيعت؛ آن است كه شخصى دست به دست ديگرى بدهد، به اين معنى كه تو را بر خود متولّى كردم و طاعتت بر من واجب است».
امّا ببينيم خود علي (رضي الله عنه) درباره بيعت چه نظرى دارد! او در ابتداى خلافتش، خطاب به كسانى كه با وى بيعت كردند، فرمود:
«و أما حقى عليكم فالوفاء بالبيعة و النصيحة فى المشهد و المغيب و الإجابة حين أدعوكم و الطاعة حين آمركم».
«و امّا حقّى كه من بر شما دارم، وفاء و باقى‏ماندن بر بيعت است و اخلاص و دوستى و خيرخواهى در نهان و آشكار و اجابت من، زمانى كه شما را دعوت كنم و اطاعت و پيروى از من، به آنچه كه به شما دستور مى‏دهم»..
پس بنا به فرمايش علي (رضي الله عنه)، اقتضاى بيعت، همان اجابت و حرف‏شنوى بر اساس اخلاص و دوستى و خيرخواهى است، چه در نهان و چه در آشكار.. كسى كه به اين واقعيّت غير قابل انكار – خالصانه – بينديشد، عظمت و بزرگوارى خلفاى پيشين برايش روشن مى‏شود؛ زيرا بيعت على با آنها، به معنى اطاعت از ايشان بر اساس دوستى و اخلاص در حضور و غيابشان بوده و هيچ ريا و تقيّه‏اى در بين نبوده، و بلكه كاملاً مخلصانه بوده است..
امّا شيعيان معتقدند كه علي (رضي الله عنه) از روى تقيّه و اينكه چون بدون يار و ياور بوده، با آنها بيعت كرده و اين از روى مصلحت بوده است! چنانچه رواياتى از على نقل مى‏كنند كه از قول پیامبر (صلی الله علیه و سلم) مى‏فرمايد: «تقيّه، از دين خداست و كسى كه تقيّه ندارد، دين ندارد!»  و يا تيجانى روايتى را از امام صادق نقل كرده است: «تقيه، دين من و دين پدران من است. كسى كه تقيّه ندارد، دين ندارد!».
در حالى كه، مى‏بينيم علي (رضي الله عنه) – طبق سخنانش – در همه حال با خلفاء يكرنگ بوده است.. توريه و تقيّه براى شخصى همچون علي (رضي الله عنه) كه سخنانش براى مردم حجّت و گواه است، بعيد و محال است؛ زيرا موجب مى‏شود كه مردم، حق و باطل، يا تمجيد و سرزنش را با هم اشتباه گرفته و از هم تشخيص ندهند.. او خود، «تقيّه» را عامل گمنامى و ذلّت و خوارى مى‏داند؛ چنانچه در شكايت از ياران خود مى‏فرمايد:
«و بقى رجال غضّ أبصارهم ذكر المراجع و أراق دموعهم خوف المحشر، فهم بين شريد ناد، و خائف مقموع، و ساكت معكوم، و داع مخلص، و ثكلان مرجع، قد أخملتهم التقية، و شملتهم الذلة، فهم فى بحر أجاج، أفواههم ضامزة، و قلوبهم قرحة، قد وعظوا حتى ملّوا، و قهروا حتى ذلّوا، و قتلوا حتى قلّوا».
«و مردانى چند باقى مانده‏اند كه ياد روز قيامت، چشمهايشان را (از لذّات دنيا) پوشانده است، و از بيم آن روز، اشكشان جارى است. پس بعضى از آنها (بر اثر مشاهده كارهاى ناشايست مردم، از ميانشان) رانده و فرار كرده‏اند، و جمعى ترسناك و خوار، و برخى خاموش و دهان‏بسته مانده‏اند (كه نمى‏توانند حق را آشكار سازند) و بعضى از روى اخلاص و راستى (و بدون پنهانكارى، مردم را به حق) دعوت مى‏كنند، و گروهى اندوهگين و رنجورند و تقيّه و پنهانكارى، ايشان را گمنام كرده و ذلّت و خوارى آنان را فراگرفته، پس ايشان در درياى شور فرورفته، دهانشان بسته و دلشان زخم‏دار است، و مردم را پند داده تا جايى كه ملول و رنجيده شدند و بر اثر مغلوبيّت، ذليل و خوار شده و كشته شدند تا اينكه كم شدند»..
همچنين مى‏فرمايد: «لا يجد عبد طعم الإيمان حتى يترك الكذب هزله و جده » ؛
«هيچ‏   بنده‏اى طعم ايمان را نمى‏چشد تا زمانى كه دروغ را – چه شوخى بگويد و چه جدّى – ترك كند»..
يا در همان نهج‏البلاغه مى‏فرمايد: «الإيمان أن تؤثر الصدق حيث يضرك على الكذب حيث ينفعك»؛
«ايمان آن است كه صدق و راستى در آن مؤثّر باشد چه به تو ضرر برساند و چه برايت منفعت داشته باشد»..
و نيز مى‏فرمايد: «ما كَذبتُ و لا كُذبتُ و لا ضَللتُ و لا ضُلّ بى».
«هرگز دروغ نگفته‏ام و به دروغ هم وادار نشده‏ام، و گمراه نشده و كسى هم به وسيله من گمراه نگشته است»..
نشان مى‏دهد كه علي (رضي الله عنه) – ابداً – در وصف كسى، سخنى به دروغ نگفته و كسى و يا چيزى هم او را وادار به سخنانى دروغ ننموده است.. همچنين مى‏فرمايد: هرگز گمراه نشده‏ام و كسى را هم – با كار و رفتار و سخنانم – گمراه نكرده‏ام.. بنابراين واضح است كه بيعت و همراهى على با خلفاء و – همانگونه كه خواهيم آورد – نمازش پشت سرشان، كارى مخلصانه و كاملاً داوطلبانه بوده‏است..
و اينكه مى‏گويند: على بدون ياور بوده نيز، صحيح نيست؛ زيرا على‏اى كه ما مى‏شناسيم، هرگز تن به ظلم و ستم نداده است؛ چنانچه خود بارها و بارها و در جاهاى مختلف، با سخنان متنوّعى در اين مورد سخن گفته كه همگى در نهج‏البلاغه مندرج است؛ مثلاً مى‏فرمايد:
«و لعمرى ما علىّ من قتال من خالف الحق و خابط الغى من إذهان و لا إيهان».
«به جان خودم سوگند! در جنگيدن با كسى كه مخالفت حق كرده و در راه ضلالت و گمراهى قدم نهاده است، مسامحه و سستى نمى‏كنم»..
و يا در جريان بيعت با أبوبكر (رضي الله عنه) مى‏گويد: «الذليل عندى عزيز حتى آخذ الحق له، و القوى عندى ضعيف حتى آخذ الحق منه… فنظرت فى أمرى فإذا طاعتى قد سبقت بيعتى».
«ذليل و ستمديده نزد من عزيز و قدرتمند است تا آنگاه كه حقّش را از ظالم بستانم، و قوى و ستمگر نزد من ناتوان و ضعيف است تا زمانى كه حقّ مظلوم را از او بگيرم… بنابراين، در امر خلافت خود انديشيدم و ديدم كه اطاعت و پيروى بر من واجب است. همانا در بيعت (با أبوبكر) پيشى گرفتم»..
پس زمانى كه على با خلفاء بيعت و از آنها اطاعت و پيروى، و دايماً همراهى‏شان نموده، بر تيجانى و كسانى كه خود را پيروان علي (رضي الله عنه) و فرزندانش مى‏دانند، واجب است آن اطاعت و دوستى و يكرنگى را تأييد و تأكيد كنند؛ زيرا محال است علي (رضي الله عنه) با شخصى بيعت كند و اطاعت از او را بر خود واجب بداند كه آن شخص، ظالم و غاصب و خيانتكار، و يا اقدامات و تصرّفاتش، ظالمانه و باطل باشد!

0 نظرات:

ارسال یک نظر