تعلیم و تربیت در پرتو اسالیب نبوی
استاد شیخ عبدالرحیم خطیبی
متن سخنرانی شیخ عبدالرحیم خطیبی استاد دانشکده دعوت واصول دین بندر عباس وامام جمعۀ شهرستان قشم در مراسم اختتامیه سال تحصیلی 82-81 مدرسه علوم دینی بندر عباس
الحمدلله والصلاة والسلام علی اشرف الانبیاء والمرسلین سیدنا ونبینا محمد وعلی آله وصحبه اجمعین اما بعد:
با استعانت از پروردگار وبا درود بی کران به روح پرفتوح بنیانگذار این مدرسه و عرض ارادت به تمامی مشتاقان علم و دانش و دوستداران علم که این مجلس را با حضور نورانی خودشان منور فرموده اند و با تشکر ازعزیزانی که قدم رنجه فرموده و در این مجلس قدم نهاده اند .
در اختتامیه سال تحصیلی 82- 81 بنده خودم را کوچکتر از آن می دانم که عرضی داشته باشم در حضور اساتید و بزرگواران، ولی من باب امتثال امر حاضر شدم که در این جمع حاضر نکاتی را من باب تذکر و نصیحت در وهلۀ اول برای خودم در ثانی برای همه عزیزانی که خودشان را نیازمند نصیحت می دانند عرض کنم. توصیه ای که هم اکنون می توان برای یک طالب العلم نمود اولا توصیه به تزکیه نفس است، توصیه به تقوا وعمل کردن به علم وثانیا توصیه به نشر علم و انتقال آن به دیگران.
قضیۀ عمل کردن به علم در واقع شرط اساسی ارزش علم است و آن رفعتی که نوید داده شده به علماء {یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین اوتواالعلم درجات} این آیه شامل کسانی می شود که عامل به علم خویش باشند. خداوند در قرآن انسانها را به دو دسته تقسیم می کند خیرالبریه و شرالبریه اما خیر البریه چه کسانی هستند و شرالبریه چه کسانی میباشند؟
معروف است که می گویند انسان اشرف مخلوقات است. اما این جمله علی الإطلاق نیست بلکه انسانی اشرف مخلوقات است که خیرالبریه باشد اما اگر خدای ناکرده انسانی در ردیف شرالبریه قرار گرفت و در آن سمت و سو حرکت کرد نه تنها اشرف مخلوقات نیست بلکه به تعبیر قرآن شرالبریه و اخبث مخلوقات می باشد.
اما چه معیاری برای خیرالبریه وشرالبریه بودن وجود دارد؟ خداوند هم نتیجه و هم معیار آن را برای ما مشخص نموده است: نتیجۀ خیرالبریه بودن این است که انسانهایی که خیرالبریه هستند وارد بهشت می شوند و نتیجۀ شرالبریه بودن این است که چنین انسانهایی نعوذ بالله وارد جهنم می شوند.
حالا انسان جزء کدام گروه باشد به عملکرد خودش بستگی دارد که آیا جزء خیر البریه یا اشرف مخلوقات باشد و از همه خلایق جلو بزند و آنقدر پیش برود تا به آستانۀ عرش الهی برسد آنجائیکه هیچ ملک مقربی راه ندارد، آنجایی که رسول الله صلی الله علیه وسلم بدانجا راه یافت، و بشود مسجود ملائکه که فرشتگان در مقابل او تعظیم و کرنش بکنند یا خدای ناکرده شر البریه یا بدترین خلایق شود. آن خلایقی که خداوند در وصف آنها فرموده است {أولئک کالأنعام بل هم أضل} مانند حیوانات بلکه گمراهترازحیوانات .
خداوند معیار را برای ما مشخص نموده حالا اختیار با خود انسان است:
{ان الّذین آمنوا وعملوا الصالحات أولئک هم خیرالبریه} (اهلایمانوعملصالح بهترین مخلوقاتند) وقبل از آن می فرماید:
{إن الذین کفروا من أهل الکتاب والمشرکین فی نار جهنم خالدین فیها أولئک هم شر البریه}
در اینجا خداوند کفار و مشرکین را اهل جهنم معرفی نموده و در مورد آنها میفرماید: {أولئکهم شر البریه} و اهل ایمان وعمل صالح بهترین منازل را در روز قیامت دارند:
{جزاءهم عند ربهم جنات عدن تجری من تحتها الأنهار خالدین فیها أبدا رضی الله عنهم ورضواعنه ذلک لمن خشی ربه} آنهایی که خیر البریه هستند پاداششان در نزد پروردگار باغهایی دائمی است که در زیر آنها نهرهایی جاری است که برای ابد مأوایشان است خداوند ازآنها راضی وآنها نیز در مقابل از خداوند راضی میباشند.
بعد خداوند کلید خیر البریه را معرفی می کند {ذلک لمنخشی ربه} در اینجا خداوند خشیت از خدا را سرّ خیر البریه بودن معرفی می کند اما چگونه خشیت کسب میشود؟ یکی از راههای مهم کسب خشیت علم و آگاهی است؛ خداوند می فرماید: {إنما یخشی الله من عباده العلماء} پس نتیجه میگیریم خشیت از علم کسب میشود.
انسانهایی که اهل علم و معرفت باشند خدا را میشناسند: رسول اکرم صلی الله علیه وسلم میفرمایند «إنی لأعلمهم بالله وأشدهم له خشیة» (من آگاهی و شناخت و معرفتم نسبت به خداوند از همه بیشتر است و بیشتر از همه از خدا می ترسم ).
پس علم است که انسان را به خشیت می رساند وهمان خشیت است که انسان را به تقوا می رساند خداوند در مورد فرشتگان می فرماید: {یخافون ربهم من فوقهم ویفعلون ما یؤمرون} فرشتگانی که دامانشان به گناه آلوده نمیشود و شب و روزشان طاعت و بندگی است سرّ طاعتشانچیست؟ {لا یعصون الله ما أمرهم ویفعلون ما یؤمرون} معصیت خداوند را انجام نمی دهند و هر چه را که بدان امر شدهاند انجام میدهند {یخافون ربهم من فوقهم ویفعلون ما یؤمرون} آنها ازخدایشان میترسند و هر چه را که بدان امر شدهاند انجام میدهند .
پس تقوا نتیجۀ ترس ازخداوند است پیامبرصلی الله علیه وسلم می فرمایند : «إنی لأخشاکم لله وأتقاکم له» که آنحضرتخودش را با خشیتترین و باتقواترین افراد معرفی کرده است اما در مقابلاگر انسان قدر علم را نشناسد و علم را در جهتی که برای آن قرار داده شده است مورد استفاده قرار ندهد و به علم خود عامل نباشد می شود: {أولئک کالأنعام بل هم اضل} می شود شر البریه و خداوند کافران را به «کالانعام» توصیف نموده است و به چهار پایان و حیوانات بلکه گمراهتر از حیوانات، زیرا که حیوان عقل و شعور ندارد و مکلف نیست اما انسان با عقل وشعور و مکلف می باشد و جالب این است که ما در قرآن دو تشبیه داریم در رابطه با یهود که خداوند آنها را در یک جا به الاغ نعوذ بالله و در جای دیگر بهسگ تشبیه می کند.
دربارۀ یهود خداوند فرموده است: {مثل الذین حملوا التوراة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل أسفارا} آنهایی که مسئولیت تورات را برعهده گرفتند و این مسئولیت بر دوش آنها گذاشته شد اما آنها از زیر بار آن شانه خالی کردند و به این مسئولیت عمل نکردند {کمثل الحمار یحمل اسفارا} اینها به مانند الاغهایی هستند که کتابهایی را حمل میکنند، و از بین یهود خداوند به یکی از علمای برجستۀ آنها یعنی «بلعم باعورا» در سورۀ اعراف اشاره نموده که دنبال هوای نفس خودش رفت و به علمش عمل ننمود و شد «کالکلب» (به مانند سگ) به تعبیر قرآن {ولو شئنا لرفعناه بها} اگر میخواستیم او را با علمش بالا می بردیم {لرفعناه بها} یعنی در علم رفعت است، رفعت در علم به صورت بالقوه وجود دارد: {یرفع الله الذین آمنوا منکم والذین أوتوا العلم درجات}
{ولکنه اأخلد إلی الأرض} ولیکن او به پستی تن در داد و به زمین چسبید. نخواست خداوند او را بالا ببرد {واتّبع هواه} وتابع هوای نفس خویش شد {فمثله کمثل الکلب} خداوند او را به سگی تشبیه کرد.
این است که مهمترین توصیه ای که به یک طالب العلم می شود قبل از همه به خودم به عنوان طلبۀ علم این است که انسان به آنچه می داند عمل کند و عامل به علم خودش باشد وخود سازی را سرلوحه خود قرار دهد در وهلۀ دوم توصیه ای که می شود نشر علم است. می گویند «زکاة العلم نشره» که این جمله بر خواسته از آن حدیثی است که پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرمایند: «علم لا یقال به ککنز لا ینفق منه» (علمی که به آن سخن گفته نشود مانند گنجی است که از آن انفاق نشود) مسالۀ نشر علم برای جامعۀ عقب افتادۀ ما از لحاظ علمی و فرهنگی حیاتی است، طلاب علم باید این را سرلوحۀ خودشان قرار بدهند. در آستانه تابستان معمولا یکی از دل خوشی های ما همین فعالیتهای تابستانی طلاب علم است
خوشبختانه طلاب ما در تابستان کلاسهایی دارند و آنها را اداره می کنند، أعم از قرآن وغیر قرآن. بنده مناسب می دانم برای اینکه استفاده ای از این بحث برده باشیم نمونه هایی عرض بکنم از اسالیب تبیین و تعلیم پیامبر صلی الله علیه وسلم، زیرا آن حضرت معلمی برای بشریت بود که در وصف خودش می فرماید: «إنما بعثت معلما» (همانا من معلمی مبعوث شده ام) و «إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» (من مبعوث شده ام تا فضائل و نیکی ها را به کمال برسانم)
در قرآن مشاهده می کنیم که خداوند پیامبرش را اینگونه معرفی می کند: {لقد منّ الله علی المؤمنین إذ بعث فیهم رسولا من أنفسهم یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة} آنها را تزکیه می کند و به آنها کتاب و حکمت می آموزد. شما به عنوان طالب علم باید رسول خدا را الگوی خودتان قرار دهید در همۀ زمینه ها وخاصة قضیه تعلیم و تربیت و این مسئله ای نیست که فقط خاص والدین باشد، قضیۀ تعلیم و تربیت به همۀ مسلمانها مربوط است.
پدر و مادری که می خواهند فرزندی تحویل جامعه بدهند آنها در واقع معلم ومربی اول فرزندشان هستند که باید بعضی از مسائل را به فرزندانشان بیاموزند یعنی وقتی که رسول خدا امر می کند که «مروا أولادکم بالصلاة لسبع» (در هفت سالگی فرزندانتان را به نماز امر کنید) اما آیا منظور از امر کردن این است که به آنها بگوئیم نماز بخوانید یا اینکه نماز را به آنها تعلیم دهیم؟
نماز و اخلاق اسلامی و آداب معاشرت، اینها آدابی هستند که پدران ومادران باید به فرزندانشان بیاموزند اما با چه اسلوبی؟ باید از رفتار پیامبرصلی الله علیه وسلم درس بگیریم از اسلوبی که آن حضرت در آن زمان بکار برده و جزو پیشرفته ترین ومترقی ترین اسلوبهای تعلیمی و تربیتی محسوب می شود. تاکنون هم با پیشرفت علم وتکنولوژی در این عصر این اسالیب حرف اول را در تعلیم وتربیت می زنند.
پیامبر صلی الله علیه وسلم اسلوبهای متعددی را برای تعلیم به کار برده که بنده نمونه هایی از آن را عرض می کنم برای اینکه هر کسی که در مقطع یا مقامی از تعلیم و تربیت قرار گرفت بتواند از این اسالیب برای تعلیم و تربیت افراد جامعه استفاده نماید.
یکی از اسالیبی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به الهام از قرآن بکار برده است و قرآن هم چنین اسلوبی را بکار برده است اسلوب خطاب مستقیم و مخاطب قرار دادن افراد می باشد که {یا أیهاالذین آمنوا} و {یا ایهاالناس} در قرآن فراوان است، و مخاطب قرار دادن اصحاب یکی از اسلوبهای تعلیم و تربیت بود وهر گاه خواستیم چیزی را به کسی یاد بدهیم او را مخاطب قرار دهیم.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم اصحاب را مخاطب قرار می داد مثلا می فرمود: یا معاذ ، یا علی، یا عائشه، یا معشر المسلمین، یا معشر الأنصار، یا معشر الشباب، یا معشرالنساء... وبه وسیلۀ این خطاب توجه آنها را به خود جلب می کرد سپس مطلب را برای آنها بیان می کرد.
اسلوب دیگری که رسول خدا صلی الله علیه وسلم از آن استفاده می کرد اسلوب استفاده کردن از فرصتها و مناسبتها برای تعلیم می باشد. گاهی آن حضرت از فرصتی که پیش می آمد آن فرصت را غنیمت می شمرد مثلا برای تعلیم مطلبی فردی سئوالی می نمود ویا فردی عرض حالی می کرد و یا اشتباهی می کرد پیامبر صلی الله علیه وسلم برای تعلیم شخص همان سئوال یا اشتباه را غنیمت می شمرد. استفاده از فرصتها و مغتنم شمردن آن برای تعلیم؛
مثلا شخصی سئوال کرد «نحن نرکب البحر ونحمل معنا القلیل من الماء فان توضئنا به عطشنا أنتوضؤا بماء البحر؟» سئوال کرد: ما سوار بر کشتی می شویم در حالی که اندکی آب همراه خودمان داریم اگر بخواهیم با آن وضوبگیریم تشنه می شویم آیا می توانیم با آب دریا وضو بگیریم پیامبرصلی الله علیه وسلم این را مغتنم شمرد برای تعلیم یک سری مسائل و در جواب فرمودند: «هوالطهور ماءه الحلّ میتته» (آب دریا پاک کننده و مردارش نیز حلال می باشد) که به اضافۀ مطلب شخص، مطلب دیگری را به او فهمانید و از آن استفاده کرد.
شخصی آمد عرض کرد: «یارسول الله ما لقیت من عقرب لدغتنی البارحة» چه کشیدم از عقربی که دیشب مرا گزید. آن حضرت بلافاصله این مطلب و ذکر را به همان مناسبت وعرض حال به او تعلیم داد وگفت «أماّ لو قلت حین أمسیت أعوذ بکلمات الله التامات من شر ما خلق لم تضرك» (اگر هنگامی که در قسمت آخر روز وارد می شدی این جمله را می گفتی: «أعوذ بکلمات الله التامات من شر ما خلق» آن عقرب به تو آسیبی نمی رساند) اینها همه برای ما درس هستند.
شخصی بدون اجازه وسلام وارد شد وگفت: «أألج» آیا وارد شوم؟ آن حضرت به غلامش فرمود: «أخرج إلی هذا وعلّمه الإستئذان» برو و اجازه گرفتن را به او بیاموز و به او یاد بده تا بگوید «السّلام علیکم أأدخل» اول سلام بنما بعدا اجازۀ ورود بخواه. آن شخص از بیرون شنید، سلام نمود و اجازۀ ورود خواست. این اسلوبی برای تعلیم است: استفاده از فرصتها ومناسبتها برای تعلیم؛
اسلوب دیگری که پیامبر صلی الله علیه وسلم برای تعلیم و تربیت به کار برده است اسلوب تشبیه وتمثیل است.
رسول خدا صلی الله علیه وسلم برای تبیین مطالبی بسیار از تشبیه وتمثیل استفاده می نمودند: برای جا انداختن یک ارزش و یا تنفیر از یک ضد ارزش، مثلا می فرمود: «مثل المؤمنین فی توادهم و تعاطفهم وتراحمهم مثل الجسد الواحد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الجسد بالسّهر والحمّی» آن حضرت مؤمنان را در عطوفتشان نسبت به همدیگربه جسد واحدی تشبیه می کنند. یا «مثل الجلیس الصالح کحامل المسك إن لم یؤتك من عطره أصابك من ریحه» (مثال همنشین صالح مثال عطار است که اگر از عطرش به تو ندهد بوی خوش وی به مشامت می رسد)
و در بعضی مواقع پیامبر صلی الله علیه وسلم برای تقبیح چیزی از تمثیل استفاده می نمود و گاهی تشبیه را تشبیه بلیغ ذکر می کرد بدون اینکه وجه شبه را ذکر کند تا ذهن انسان به همه جا کشیده شود مثلا می فرمود: «المؤمن مرآة المؤمن» (مؤمن آینۀ مؤمن می باشد) حالا انسان فکر می کند آینه چه اوصافی دارد، و گاهی برای تقبیح یک ضد ارزش از تشبیه استفاده می نمود مثلا می فرمود: «العائد فی هبته کالکلب یقیء ثم یعود فی قیئه» (کسی که در هبه اش رجوع کند و چیزی را که بخشیده پس بگیرد مانند سگی است که استفراغ می کند و استفراغ خود را می خورد) و یا «مثل العالم الذی یعلّم الناس الخیر وینسی نفسه کمثل السّراج یضیء للناس ویحرق نفسه» (انسان عالمی که چیزی را به دیگرا ن می آموزد و خودش را فراموش می کند مانند چراغی است که برای دیگران روشن می کند اما خودش را آتش می زند) و آن حضرت از تشبیه برای تعلیم و تربیت استفاده می نموده اند.
یکی از اسلوبهایی که پیامبرصلی الله علیه وسلم برای تعلیم و تربیت ازآن استفاده می نمود اسلوب الگو پردازی و استفاده و تقلید از یک الگو بود. گاهی آن حضرت کاری را انجام می داد مثلا می فرمود «صلّوا کما رأیتمونی أصلّی» (نماز بخوانید آنگونه که مرا دیدید نماز می خوانم) و یک بار بر روی منبر کیفیت نماز را برای یارانش تعلیم داد، و در مورد مناسک حج فرمودند: « خذوا عنّی مناسککم» (مناسک خودتان را از من بگیرید) و آن حضرت به وسیله تعلیم عملی وایجاد الگو دیگران را تعلیم می دادند.
اسلوب دیگری که آن حضرت برای تعلیم و تربیت بکار می گرفت اسلوب عدد و شمارش است. گاهی آن حضرت برای بیان یک مطلب که اشخاص به صورت منظّم آن را یاد بگیرند از عدد و شمارش استفاده می نمود و عددی را ذکر می کرد. مثلا می فرمود: «سه چیز کفاره گناهان است... سه چیز انسان را نجات می دهد... چهار چیز علامت نفاق است... حق مسلمان بر مسلمان پنج یا شش چیز می باشد... هفت نفر در زیر سایۀ عرش خداوند جای می گیرند...» بنده نمونه هایی را به صورت مختصر عرض کردم. عدد و شمارش تاثیر دارد یعنی اگر انسان چیزی به صورت منظم به او گفته شود بهتر آن چیز را به خاطر می سپارد.
از اسلوبهای دیگری که آن حضرت در تعلیم و تربیت از آن استفاده می نمود اسلوب قصه گویی می باشد؛ قصه گویی یعنی بیان یک مطلب در قالب قصه، قصه هایی را پیامبر صلی الله علیه وسلم بیان می نمود، مثلا برای اهمیت اخلاص قصه آن سه نفر را ذکر می کرد که در غاری گیر افتادند و درب غار بر روی آنها مسدود شد و هیچ راه نجاتی نداشتند و تنها راه نجات خود را در متوسل شدن به اعمال خالص خودشان دیدند؛ هر کدام خالصانه ترین عمل خود را بر شمرد و در پیشگاه خدا عرض نمود و به آن توسل جست و از خداوند خواست به واسطه آن عمل آنها را از این مخمصه نجات دهد و برهاند و از برکت اخلاصشان آن درب غار کنار رفت وآنها توانستند نجات پیدا کنند.
و قصه آن سگی را ذکر می کند که تشنه بود و از شدت تشنگی خاکهای مرطوب چاه را می خورد شخصی گنه کار دلش به حال آن سگ سوخت، به داخل چاه رفت و با کفشهای خودش آب را بالا آورد و به آن سگ تشنه داد؛ خداوند آن بنده را به خاطر این ترحمش مورد عفو و مغفرت خودش قرار داد. اینها نمونه قصه هایی هستند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم برای بیان و جا انداختن مطلبی بیان می نمود.
از اسلوبهای دیگری که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برای تعلیم و تربیت از آن استفاده می نمود اسلوب تأکید است و ایشان برای بیان مطلبی از تاکید استفاده می نمود. گاهی اوقات آن حضرت برای بیان مطلبی قسم یاد می کرد و جمله را با «والّذی نفسی بیده» آغاز می کرد تا اهمیت آن را برساند.
گاهی اوقات هم به وسیلۀ تکرار، مطلبی را تاکید می نمودند: «کان اذا تکلم بکلمة أعادها ثلاثا حتی تفهم عنه» (گاهی برای تفهیم حرفش آن را سه مرتبه تکرار می نمودند). یک بار در سفری یکی از یاران تعریف می کند که ما در سفر بودیم وقت نماز عصر تنگ شده بود شتابان وضو می گرفتیم. رسول خدا فرمودند: «ویل للاعقاب من النار» و دو تا سه مرتبه این جمله را تکرار نمودند که (وای بر پاشنه های پا از آتش جهنم) و گاهی آن حضرت تکرار و تاکید را با هم ذکر می نمود و می فرمود: «والله لا یؤمن، والله لا یؤمن، والله لا یؤمن» تکرار و قسم را با هم بیان می نمود و سه بار فرمود «والله لا یؤمن» (قسم به خدا ایمان نمی آورد) «من لا یأمن جاره بوائقه» (کسی که همسایه اش از آزار و اذیت وی در امان نباشد).
از اسلوبهای دیگری که پیامبر صلی الله علیه وسلم برای تعلیم و تربیت بکار می برد اسلوب بر انگیختن انگیزه و اشتیاق و کنجکاوی در مخاطب می باشد تا مخاطب کنجکاو شود و انگیزۀ تعلّم در وی به وجود بیاید. آن حضرت گاهی با استفهام و سئوال این انگیزه را ایجاد می کرد مثلا می فرمود: «أتدرون ما الغیبة؟» آیا می دانید غیبت چیست؟ و با این سئوال انگیزۀ فراگیری را در اصحاب ایجاد می کرد و آنها می گفتند: «الله ورسوله أعلم» بعد می فرمود: «ذکرك أخاك بما یکره» (اینکه برادر مسلمانت را به آنچه خوشش نمی آید یاد کنی)
یا می فرمود: «ألا أخبرکم بأفضل من درجة الصّلاة والصّیام والصّدقة؟» (آیا شما را خبر ندهم به کاری که درجه اش از نماز و روزه و صدقه بیشتر است؟) اصحاب تعجب کردند که این چه کاری است که که از نماز و روزه و صدقه بهتر است؟!! بعد آن حضرت فرمودند: «اصلاح ذات البین فإن فساد ذات البین هی الحالقة» (اصلاح روابط انسانی زیرا فساد روابط اجتماعی تراشنده و از بین برندۀ دین و اعمال و حسنات انسان است) با سئوال و استفهام آن حضرت این مسائل را ایجاد می کرد بعد مطلب را بیان می فرمود.
گاهی اوقات آن حضرت برای بیان مطلبی آن را بصورت معما مطرح می کرد مثلا می فرمود: «إن من الشجرة شجرة لا یسقط ورقها وإنها مثل المسلم، فحدثونی ما هی؟» آن حضرت این معما را برای یارانش مطرح نمود که (از بین درختان درختی است که برگش نمی افتد و این مثال انسان مسلمان است مرا خبر دهید که این چگونه درختی است؟)
اصحاب هر کدام فکری به ذهنشان خطور کرد و درختی را در نظر گرفتند، ابن عمر رضی الله عنهما می فرماید: من به دلم خطور کرد که این درخت، درخت نخل است ولی به خاطر اینکه افرادی بزرگتراز من بودند جرأت نکردم حرفی بزنم و رسول خدا صلی الله علیه وسلم در جواب فرمودند: «هی النخلة» (این درخت، درخت نخل است) که همه اجزای آن دارای خیر و برکت می باشد انسان مؤمن باید اینگونه باشد: «مثل المؤمن مثل النخلة ما أخذت منها من شئ نفعک» (مثال مؤمن مثال نخل است که هر چه از آن بگیری به تو نفع می رساند) مسلمان باید اینگونه باشد و نفع و برکتش به همه جا و همه کس برسد. سراسر وجودش در خدمت جامعه باشد.
گاهی هم پیامبر صلی الله علیه وسلم از اشتباه یک فرد برای تعلیم استفاده می کرد و وی را به خاطر عملش تخطئه می نمود و در او حس کنجکاوی و انگیزه و اشتیاق فراگیری را به وجود می آورد، شخصی وارد مسجد شد و در انظار آنحضرت و در گوشه ای از مسجد نماز خواند.
آن فرد «مسئ الصلاة» که قصه اش معروف است سه بار نمازش را خواند و هر بار که نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم می آمد و سلام می کرد پیامبر به او می فرمود: «إرجع فصل فإنک لم تصلّ» (برگرد و نمازت را بخوان که تو نماز نخوانده ای) آنحضرت سه بار این مطلب را تکرار فرمودند تا انگیزه و اشتیاق فراگیری در وی بوجود بیاید و سراسر وجودش شور و شوق شود برای یاد گرفتن نماز صحیح. در نهایت آن شخص گفت: «والّذی بعثک بالحق ما أحسن غیر هذا فعلّمنی» (قسم به آن کسی که تو را به حق مبعوث کرده است بهتر از این بلد نیستم پس به من یاد بده) وخودش متقاضی فراگیری و تعلّم شد و آنحضرت طریقۀ درست نماز را به وی یاد داد.
از اسلوبهای دیگری که پیامبر صلی الله علیه وسلم برای تعلیم و تربیت بکار می برد اسلوب تصحیح معیارها می با شد. تصحیح یک معیار و ردّ یک معیار نادرست، آن معیارهایی که در جامعه حاکم است و ذهنیتهایی که در جامعه وجود دارد، و می فرمود: «لیس الغنی عن کثرة العرض ولکن الغنی غنی النفس» (غنا و بی نیازی این نیست که انسان مال فراوان داشته باشد بلکه غنای واقعی بی نیازی نفس است) و در جای دیگر می فرماید: «لیس الشدید بالصرعة إنماّ الشّدید الّذی یملك نفسه عند الغضب» (قهرمان به کسی نمی گویند که در کشتی پشت همه را به زمین می زند بلکه قهرمان واقعی کسی است که در هنگام خشم و عصبانیت خودش را کنترل می کند و بر خودش مسلط شود) و معیارها را تصحیح می کرد سپس معیار درست را بیان می نمود.
از اسالیب دیگری که پیامبر صلی الله علیه وسلم در تعلیم و تربیت بکار می برد اسلوب مقایسه است، مقایسه یک مطلب با مطلبی دیگر، مثلا مقایسه دنیا با آخرت و یا «مثل الّذی یذکر ربه والّذی لا یذکر مثل الحی والمیت» (مثال کسی که ذکر خدا می کند و کسی که ذکر خدا نمی کند مثال مرده و زنده است) و یا «فضل العالم علی العابد کفضل القمر لیلة البدر علی سائر الکواکب» (فضیلت شخص عالم بر شخص عابد مانند فضیلت ماه چهارده بر بقیه ستاره ها می باشد) و می فرمود: «الدّنیا سجن المؤمن وجنة الکافر» مؤمن و کافر را آن حضرت در مقایسه با دنیا اینگونه بیان می کند که (دنیا برای مؤمن زندان اما برای کافر بهشت می باشد).
و از اسالیب دیگری که رسول الله صلی الله علیه وسلم برای تعلیم و تربیت از آن استفاده می نمود اسلوب نمایش بود یعنی نشان دادن تصویری عملی یک قضیه به صورت نمایش، آن حضرت چیزی را برای یاران خودش ترسیم می نمود مثلا در فصل زمستان شاخه خشکی را از زیر درختی گرفت و آن را تکان داد تا همۀ برگهایش ریخت، بعد به یارانش فرمود: «ببینید انسان مسلمان وقتی به نماز می ایستد و خالصانه به درگاه خداوند نماز می خواند اینگونه گناهانش می ریزند» یک بار آن حضرت خط مستقیمی را کشید و اطراف آن را خطوط کوچکی کشید بعد به یارانش فرمود: «این خط مستقیم مثال صراط مستقیم است و این خطوط کوچک راههای بیراهۀ شیطانی است که بر هر یک از این راهها شیطانی ایستاده است و انسان را به سمت خودش دعوت می کند» مثال صراط مستقیم و خطراتی است که در جادۀ مستقیم هر انسانی را تهدید می کند.
گاهی آن حضرت بعنوان وسیلۀ کمک آموزشی از اسلوب حرکت و اشاره استفاده می کرد «أنا وکافل الیتیم فی الجنة هکذا» و به انگشت سبابه و وسطی اشاره می کرد، «من و سرپرست یتیم در بهشت مانند این دو انگشت در کنار هم هستیم». «المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضا وشبّك بین اصابعه» (مؤمن برای مؤمن مانند ساختمان است که اجزایش اینگونه همدیگر را محکم نگه داشته اند) و برای بیان یکپارچگی این امت انگشتانش را در هم فرو برد و همچنین می گفت: «التقوی ههنا ویشیر إلی صدره» (و با اشاره به سینه اش می فرمود که تقوا اینجاست) مرکز و منشأ تقوا را آن حضرت به یارانش به وسیلۀ اشاره می فهماند.
از اسلوب هایی که آن حضرت برای تعلیم بکار می برد اسلوب باز پس گرفتن درس از متعلمین است، درسی که آن حضرت داده بود از یاران پس می گرفت حدیث براءبن عازب معروف است که پیامبر صلی الله علیه وسلم دعای هنگام خواب را به وی تعلیم داد آن حضرت مطلبی را که یاد داده بود پس می گرفت و از همان شخص می شنید و استماع می کرد و اشتباه وی را تصحیح می نمود.
این کار را برای براء بن عازب انجام داد و فرمود: «إذا أتیت مضجعك فتوضأ وضوءك للصلاة ثم اضطجع علی شقك الأیمن ثم قل: اللهم انّی أسلمت وجهی إلیك و فوّضت أمری إلیك وألجأت ظهری إلیك رغبة ورهبة إلیك لا ملجأ ولا منجأ منك إلا إلیك أللهم آمنت بکتابك الذی أنزلت وبنبیك الذی أرسلت» براء می گوید من این دعا را تکرار کردم تا یاد بگیرم سپس درس را پس دادم و در آخر گفتم «آمنت بکتابك الّذی انزلت وبرسولك الّذی ارسلت» پیامبر فرمود: «لا وبنبیك الّذی أرسلت» (نه بگو: وبنبیک الذی ارسلت) آنگونه که آن حضرت یاد داده بود همانگونه می خواست و اشتباهش را تصحیح نمود.
امیدواریم که خداوند همه ما را مورد عفو و عنایت خودش قرار دهد و ما را جزو بندگان خالص و مخلص خودش قرار دهد.
وآخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین والسّلام علیکم ورحمة الله تعالی وبرکاته
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتهیه و تنظیم: عادل حیدری، بیداری اسلامی
0 نظرات:
ارسال یک نظر