از شبهها و تشکیکهایی که پیروان و أذناب مستشرقین بیان میکند این است:
اگر چنانچه سنت نبوی ضروری و برای زندگی مهم بود خداوند آن را هم مانند قرآن محفوظ میکرد همانطور که میفرماید: « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» الحجر: ٩ ما قران را نازل کردیم و ما خود از آن محافظت خواهیم کرد، و همانند قرآن به پیامبر امر و دستور میداد که آن را بنویسد. و یا نظر آنها در مورد حدیثی که پیامبرصلی الله علیه وسلم میفرماید: (ألا و إنی أوتیت القرآن و مثله معه) آگاه باشید به من قرآن داده شده است و مثل آن نیز به من عطا شده است. اگر چنانچه این حدیث صحیح بود، پیامبرصلی الله علیه وسلم از کتابت و نوشتن احادیث نهی نمیفرمود، بلکه به نوشتن آن دستور میداد همانطور که قرآن نوشته شد، و شایسته نبود که نصف آن چه که برای مردم وحی شده در میان مردم بدون نوشتن رها شود. چرا اصحاب نصف وحی را ننوشتند و آن را ترک کردند؟ پس با این سهلانگاری تمام آنها گناهکار میشوند.
ردّ این شبهه و تشکیک:
همانطور که خداوند برای شریعت و دین بقاء و حفظ آن را اراده کرده است به همان صورت خواسته است که بندگان خود را بیشتر از طاقت و توان خود به زحمت و تکلیف بیندازد و اراده نکرده است که دچار زحمت و مشقت شوند، خیلی واضح و معلوم است که عربها امت و ملتی بیسواد بودند و نوشتن و کتابت در میان آنها خیلی کم و نادر بود، به طوری که قرآن بر روی پوست درخت خرما و استخوان و پوست حیوانات نوشته میشد که در نهایت سختی و مشقت صورت میگرفت، در حالی که پیامبرصلی الله علیه وسلم بعد از مبعوث شدن به پیامبری بیست و سه سال در میان آنها زندگی میکرد به همین خاطر تکلیف آنها به نوشتن احادیث کاری بسیار سخت و دشوار بود. چون احادیث شامل تمام گفتار و افعال و احوال و تأییدات ایشان میشد. و به خاطر اینکه این کارنیاز به فارغ شدن تعداد زیادی از آنها داشت و از طرفی هم اصحاب کرام نیاز داشتند برای مصالح و لوازم زندگی سعی و تلاش کنند و همة آنها هم نوشتن را خوب بلد نبودند، بلکه نویسندگان در بین آنها انگشت شمار بودند جمع شدند آنها هم برای نوشتن قرآن ضروری بود و نمیخواستند به چیز دیگری مشغول شوند تا کاری بسیار درست و مطمئن را انجام دهند و حرفی از آن ناقص نشود، به همین خاطر تمام توان خود را برای نوشتن قرآن که به تدریجی صورت میگرفت منحصر کرده بودند.
و یکی دیگر از سببها و علتهایی که سبب شد سنت نبوی نوشته نشود ترسی اختلاط و قاطی شدن قرآن و حدیث بود مخصوصا که وحی در حال نازل شدن بود و هنوز قطع نشده بود.
از طرفی هم آنچه که برای حافظین قرآن کریم روی داد برای حافظین سنت نبوی رخ نداد، شهید شدن حفاظ قرآن کریم شدّت گرفت، ولی کسانی که احادیث را از پیامبرصلی الله علیه وسلم روایت میکردند بسیار بودند و قبل از اینکه تابعین احادیث را از آنها بگیرند شهید شدن آنها شدت نگرفته بود.
یکی دیگر از موانع جمع سنت نبوی متنوع بودن وقایع و حوادث آن بود که جمع کردن آن را به یقینی ممکن نمیساخت.
و جمع کردن سنت نبوی و نوشتن آن در کتابهایی قبل از اینکه کار قرآن به اتمام برسد سبب میشد مردم به این کتابها روی آورند و قرآن را ترک کنند، لذا به انتشار احادیث فقط به صورت روایت کردن لفظی اکتفا نمایند. علاوه بر این دلایل قرآن از این نظر هم از سنت جدا میشود که تلاوت و خواندن قرآن عبادت محسوب میشود، و روایت آن فقط با معنی آن کافی نیست بلکه حافظین آن باید لفظ نازل شده را نیز روایت کنند، اگر چنانچه قرآن فقط در حافظهها میماند و نوشته نمیشد از زیاد کردن به آن و یا ناقص کردن آن هیچ گونه امنیتی وجود نخواهد داشت در حالی که مقصود از سنت معنی و مفهوم آن است نه لفظ آن، به همین خاطر خداوند تلاوت و خواندن آن را عبادت به شمار نمیآورد و عبارات و الفاظ آن را معجزه قرار نداده است، و روایت معنی آن جایز است و این خود برای مسلمانان سهل و ساده میباشد.
پیامبرصلی الله علیه وسلم تمام دین را به صورت کامل بیان و ابلاغ کرد، قال الله تعالی:
« يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» المائدة: ٦٧
«ای فرستادة (خدا، محمد مصطفی) هر آن چه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است (به تمام و کمال و بدون هیچ گونه خوف و هراسی به مردم) برسان (و آنان را بدان دعوت کن) و اگر چنین نکنی، رسالت خدا را (به مردم) نرساندهای (و ایشان را بدان فرا نخواندهای).»
وجود سنت نبوی در کنار قرآن کریم نشانة تبلیغ کامل پیامبرصلی الله علیه وسلم برای امت اسلامی است. و آن چنان که دشمنان گمان میبرند پیامبرصلی الله علیه وسلم نصف آنچه که برای او وحی شده کنار نگذاشته است، بلکه تمام مردم میدانند اصحاب کرام از حافظة قوی، قلبهای نیرومند، زیرکی و زکاوت قابل توجهی برخوردار بودند، که این صفات آنها را برای حفظ سنت و تبلیغ آن یاری میکرد، این کار هم به خاطر تشویق پیامبرصلی الله علیه وسلم بود که در یکی از احادیث میفرماید: (نضراللهُ امراءً سمعَ مِنّی مَقالةً فَحَفَظها فأداها کما سَمِعَها فرَبَّ مبّلِغ أوعی مِن سامع) خداوند چهره و صورت آن کسی را زیبا و شاداب گرداند که سخنی را از من میشنود، سپس آن را حفظ میکند، و آنچنان که شنیده است آن را برای مردم بیان میکند، چون بسیاری از بیانکنندگان و مبلغین از شنوندة آن دارای حافظة خوبتر و قویتر هستند.
آنچه را که پیامبر صلی الله علیه وسلم از حفظ سنت و تبلیغ آن میخواست و اتمام رسید و با این کار دین خدا را به صورت کامل و بدون نقص بیان کرد.
به نقل از: ردّی بر نظریه مستشرقین (طرفداران فلسفه اشراق) در مورد سنّت نبوی شریف
0 نظرات:
ارسال یک نظر