نقدي بر ادعاي تيجاني داير بر اينكه بعضي از صحابه بعضي ديگر را نكوهش كرده اند




نوشته: خالدعسقلانی
ترجمه: اسد الله موسوي

نخست استدلال او از حديث ابوسعيد خدري را مورد بررسي قرار مي دهيم.
تيجاني مي گويد: ((. . . از ابوسعيد خدري چنين مروي است: ((. . . رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  روزهاي عيد قربان و عيد فطر به مصلي تشريف مي برد. نخست نماز اقامه مي كرد ـ بعد رو به طرف مردم كرده در حالت ايستادن به ايراد خطبه مي پرداخت و مطالبي را كه لازم بود، بيان مي كرد و سپس به خانه بر مي گشت. ابوسعيد مي گويد: مردم همواره بر اين منوال عمل مي كردند تا اينكه روزي با مروان، امير مدينه براي اداي نماز عيد قربان يا عيد فطر به عيدگاه رفتم. وقتي وارد مصلي شديم، منبري را كه ((كثير ابن صلت ساخته بود، در آنجا گذاشته شده بود مروان مي خواست (قبل از اداي نماز) بالاي منبر رود و به ايراد خطبه بپردازد. من (ابوسعيد خدري) بلافاصله او را به طرف خود كشيدم او نيز مرا به طرف خود كشيد و بالاخره بالاي منبر رفت و قبل از نماز به ايراد خطبه پرداخت. من به او گفتم: به خدا سوگند، (سنت پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم ) را تغيير دادند؟ مروان گفت: اي، ابا سعيد، آنچه كه تو مي داني، دورانش سپري شد. من گفتم: به خدا سوگند، آنچه را كه من مي دانم بهتر است از آنچه كه نمي دانم. مروان گفت: مردم بعد از نماز براي شنيدن سخنان ما نمي نشينند، لذا من خطبه را قبل از نماز خواندم)). درباره علل و اسبابي كه صحابه را به تغيير سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  وا مي داشت، بسيار تلاش نموده ام.[1]
جوباً عرض مي شود:
1- طبق اظهارات علامه ذهبي، مروان صحابي نيست بلكه تابعي است.[2] درباره ي اينكه او، رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  را ديده است، اختلاف نظر وجود دارد. مروان در زمان وفات رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  ده سال سن داشت و به حد بلوغ نرسيده بود. بنابراين، عمل يك تابعي را در پرونده صحابي آوردن و به صراحت چنين عنوان كردن ((گواهي صحابه عليه خود پيرامون تغيير دادن سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم )) (شهادتهم علي انفسهم بتغيير سنه النبي صلی الله علیه و آله و سلم ) يك حركت فوق العاده احمقانه و كودكانه است. ضمير در ((انفسهم)) ضمير جمع است و ضمير جمع اين معني را مي رساند كه تمام صحابه رضی الله عنه در تغيير سنت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  شريك بوده و نقش داشتند. آيا حماقت و سفاهتي بيشتر از اين ديده مي شود؟! قطعاً او با چنين استشهاد و استنادي، آن عده از صحابه را كه از ديدگاه خود شيعه اخيار و پسنديده هستند، استثناء نمي كند، مانند علي بن ابي طالب رضی الله عنه ، ابوذر، عمار و ياسر . . . الخ آيا آقاي تيجاني مي تواند از ميان جمع اصحاب، آن چند تن را استثناء كند؟! بخاطر اينكه صورت حال روشنتر شود و جنايات تيجاني براي همگان آشكارتر گردد، حديثي را كه در همين خصوص بعد از چند صفحه آمده است، تقديم خوانندگان مي گردد. و آن حديث چنين است: ابن عباس مي گويد: در نماز عيد همراه با رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم ، حضرت ابوبكر رضی الله عنه ، حضرت عمر رضی الله عنه  و حضرت عثمان رضی الله عنه  در مصلي حاضر بودم. همه آنان نخست نماز خواندند، و بعد به ايراد خطبه پرداختند.[3]

2- بالفرض، آنچه را كه آقاي تيجاني، خلاف سنت مي داند، اگر از صحابه رضی الله عنه  صورت گرفته باشد، باز هم موجب نقص و عيب براي صحابه نمي شود. زيرا آنان معصوم نبودند و خطاي اجتهادي از آنان ممكن بود، بدون اينكه آنان چنين قصدي داشته باشند و هرگاه به حق پي برده و متوجه خطا مي شدند، از حق تبعيت مي كردند ـ امام شافعي رحمه الله مي فرمايد: شخصي ثقه از ابن ابي ذيب و او از مخلد بن خفاف به من خبر داد كه مخلد بن خفاف مي گويد: با جواني معاوله كردم و بعد متوجه شدم كه مبيع معيوب است، درباره ي مبيع معيوب نزد عمر بن عبدالعزيز از دست آن جوان شكايت كردم. عمر بن عبدالعزيز حكم كرد تا من مبيع را برگردانده و كل ثمن را از آن جوان پس بگيرم. بعد نزد عروه آمده او را از ماجرا آگاه كردم. عروه گفت: همين امروز بعد از ظهر نزد او (عمر بن عبدالعزيز) رفته به او مي گويم: حضرت عايشه رضی الله عنه  از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  نقل كرده است كه در چنين حالتي فرمود: ((إن الخراج بالضمان)) مخلد بن خفاف مي گويد: هر چه زودتر نزد حضرت عمر بن عبدالعزيز رفته او را از حديثي كه عروه از عايشه براي من نقل كرده بود، مطلع كردم. حضرت عمر بن عبدالعزيز گفت: ((اين شخص درباره اين مرافعه معادله را براي من بسيار آسان كرد پروردگارا، تو مي داني كه من بجز حق و حقيقت قصد ديگري ندارم. سنت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  در اين باره به من رسيد لذا من فيصله عمر را رد كرده و سنت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  را به اجرا در مي آورم. آنگاه براي من حكم كرد تا در عوض آنچه كه در حق من قضاوت كرده بود، تاوان بگيرم.[4]
زيد بن ثابت زن حائضه را قبل از طواف وداع اجازه رفتن نمي داد و در اين باره با حضرت عبدالله بن عباس رضی الله عنه  بحث و مناظره داشت. ابن عباس به او گفت: فلان زن انصاري را بپرس، آيا رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  او را در اين باره چه امر كرده است؟ زيد نزد آن زن انصاري رفت و مساله را از او جويا شد و برگشت در حالي كه خوشحال بود و خطاب به ابن عباس گفت: ((تو همواره راست مي گويي)).[5] آري، اينان بودند اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  كه به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  ايمان داشتند و او را تجليل نموده و بلافاصله از دستور و سنت او تبعيت مي كردند.

3- اما در ارتباط با آنچه كه مروان انجام داد، عرض شود كه او با راي و اجتهاد خود چنين خطايي مرتكب شده بود. لكن حضرت ابوسعيد خدري رضی الله عنه  او را نكوهش كرده زيرا او عمل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  (نماز قبل از خطبه) را ضروري مي دانست و مروان آن را حمل بر اولويت مي كرد. به همين خاطر براي ترك اولويت تغيير حال مردم را عذري موجه تلقي نموده، حفاظت اصل سنت را كه همانا شنواندن خطبه است، ترجيح مي داد از برقرار نمودن ترتيبي كه جزء شرايط خطبه نبود.[6] و با وجود اين همه حضرت ابوسعيد پاي خطبه او نشست و بخاطر تبعيت از امام حضورش را ترك نكرد.

4- چنين فتواهاي اجتهادي خلاف سنت از حضرت علي رضی الله عنه  نيز ثابت است. زيرا حضرت علي رضی الله عنه  ((ابعد اجلين)) دورترين فاصله زماني را، براي عدت متوفي عنها زوجها كه حامله باشد، قرار داده است. حال آنكه سنت ثابته رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  كه موفق با حكم قرآن است، اين است كه عدت اين زن با وضع حمل به پايان مي رسد. همچنين فتواي ديگر حضرت علي كه مخالف با سنت رسول الله است، فتواي او درباره مفوضه (زني كه بدون ذكر مهريه خود را تحويل شوهر داده است) به شمار مي رود. حضرت علي رضی الله عنه  در اين باره مي فرمايد: با مرگ شوهر، مهريه او ساقط مي گردد. حال آنكه عبدالله بن مسعود و تني چند از صحابه فتوا داده اند كه ((لها مهر نساءها)) يعني مهر مثل به او مي رسد. همان طور كه اشجعيون از رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  درباره بروع دختر واشق حديثي را نقل كرده است.[7] اين فتواها هرگز به اين معني نيستند كه حضرت علي رضی الله عنه  سنت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  را تغيير داده است، زيرا ممكن است حديث رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  به او نرسيده باشد. عيناً همين تاويل درباره عمل مروان نيز وجود دارد و آن اينكه، خطا، خطاي اجتهادي است چون او شرطي از شروط نماز را مخالفت نكرده است لذا هر گونه تفاوت ميان فتواي حضرت علي رضی الله عنه  و عمل مروان، مردود است.

5- بدون ترديد، روش شيعه بسيار تعجب آور و شگفت انگيز است. آنها عمل يك تابعي را كه مجوز و دليل شرعي برايش وجود دارد، مورد نكوهش و ايراد قرار مي دهند اما اينكه خودشان سنت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  را اجمالاً و تفصيلاً ترك مي كنند، اصلاً احساس ناراحتي نمي كنند و بخاطر گمراهي فكري و شك و ترديد در امور دين بدون هيچ دليلي اصحاب رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  را مورد طعن و عيب جويي قرار مي دهند. دليل اين گونه منش نامطلوب، خبث باطن و اين پندار باطل است كه سنت را فقط در گفته هاي حضرت علي و اولادش منحصر مي دانند. اي شيعياني كه به دروغ به بهانه حمايت از سنت اشك تمساح مي ريزيد، جواب دهيد: آيا تنها حضرت علي رضی الله عنه  و اولادش بودند كه سنت را از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  آموختند و ياد گرفتند و ساير صحابه رضی الله عنه  كه پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم  را در سفر و حضر در دعوت و جهاد، در حيات و حتي در ممات، همراهي مي كردند، از سنت بي خبر بودند و درباره ي آن، هيچ اطلاعي نداشتند؟ ((پيروي از سنت دروغين شما را مبارك باد.))


1. ثم اهتديت ص (106) آنگاه . . . هدايت شدم ص (173-172).
2. سير اعلام النبلاء ج3 ص (476).
1. صحيح البخاري ج 1 كتاب العيدين برقم (930).
2. اعلام الموقعين، عن رب العالمين ابن قيم جوزيه ج 2 ص 200.
3. مصدر سابق ج 2 ص (303).
1. فتح الباري ج 2 ص (522).
2. منهاج السنه ج 4 ص 183.


به نقل از کتاب:
بلکه گمراه شدی، نوشته: خالدعسقلانی، ترجمه فارسی کتاب: بل ضللت، ترجمه: اسد الله موسوي
 

0 نظرات:

ارسال یک نظر