نتايج صلح




1ـ وحدت و انسجام امت اسلامي تحت رهبري يك نفر
عام‌الجماعۀ، یادگار ماندگاری از آشتی عمومی مسلمانان در نتیجه‌ی صلح حسن و معاویه رضی الله عنهماست که همواره در خاطره‌ی امت اسلامی مانده و مایه‌ی افتخار و بالندگی مسلمانان بوده است.. در اين سال، امت اسلامي، معاويه رضی الله عنه  را به‌عنوان رهبر خويش برگزیدند و پس از سال‌ها تفرقه و تنش، پیرامون رهبري واحد، گرد آمدند. اين وحدت و انسجام، فضل و عنايتي الهی بود که نشان افتخارش، برای همیشه‌ی تاریخ، نصیب بزرگ‌مرد اصلاح‌گري، یعنی حسن ‌بن ‌علي رضی الله عنه  گردید که نقش اساسی را در ایجاد این صلح داشت؛ عام‌الجماعۀ، نشانه‌ي حقانيت و صداقت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم  و فضيلتي ماندگار براي حسن ‌بن ‌علي رضی الله عنه  به‌شمار مي‌رود.
آقاي مصطفي عقاد، به‌شدت بر مورخاني كه اين سال را عام‌الجماعۀ ناميده‌اند، تاخته و آنان را مورد اعتراض قرار داده است؛ عقاد، در این هجوم ادبی و البته گستاخانه‌ی خویش، راهی غیرعلمی را پیموده و به خطا رفته است. وی مي‌گويد: «جاهل‌تر و گمراه‌تر از مورخاني كه سال 41 هجري را عام‌الجماعۀ ناميده‌اند، وجود ندارد؛ زيرا سال 41 هجری، همان سالي است كه معاويه، خلافت را به‌انحصار خویش درآورد و زمام امور را به‌دست گرفت. حال آنکه امت اسلامی تا آن زمان، چنان تفرقه و تنشی را به خود ندیده بود که در سال 41 هجری، دامنگیر مسلمانان گردید. در همين سال بود كه ميان گروه‌هاي مختلف اسلامي، آشوب و اختلاف به‌وجود آمد».[259] ناگفته نماند اين طرز تفکر، ابتكار یا نوآوری فکری عقاد نيست؛ بلكه پيش از او نیز عده‌ي زیادی از مورخان شيعه، اين شبهه را مطرح كرده‌اند. همین یک افتخار برای معاويه رضی الله عنه  بس كه همه‌ی اصحابي كه در قيد حيات بودند، با وي بيعت كردند و بدين‌سان تعداد فراواني از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به خلافت معاویه رضی الله عنه  مشروعيت بخشيدند.[260]
ابن‌حزم مي‌گويد: پس از اينكه مردم با حسن رضی الله عنه  بيعت كردند، آن بزرگوار از خلافت كناره‌گيري كرد و زمام امور را به معاويه رضی الله عنه  سپرد؛ در آن زمان، برخی از پیشگامان صحابه رضی الله عنهم  ، هنوز زنده بودند؛ این دسته از اصحاب که بر آن دو، فضیلت داشتند، با معاویه رضی الله عنه  بیعت کردند و حكومتش را تأييد نمودند.[261]
از درايت و ژرف انديشي حسن‌ بن ‌علي رضی الله عنه  و موضع اصحاب رضی الله عنهم   در قبال بيعت با معاويه رضی الله عنه  بدين نتيجه مي‌رسیم كه آنها، به ژرفا و كنه قرآني پي برده بودند. خداوند متعال مي‌فرمايد:
{ وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (١٥٣)}(انعام:153)
«اين راه (كه من آن را برايتان ترسيم و بيان كردم،) راه مستقيم من است و (به سعادت هر دو جهان منتهی مي‌گردد. پس) از آن پيروي نمایید و از راه‌هاي (باطلي كه شما را از آن نهي كرده‌ام) پيروي نکنید كه شما را از راه خدا (منحرف و) پراكنده مي‌نماید. اينها، چيزهايي است كه خداوند، شما را بدان توصيه مي‌كند تا پرهيزگار شويد (و از مخالفت با آنها بپرهيزيد)».
با توجه به این آیه، صراط مستقيم یا راه راست، عبارتست از قرآن، اسلام و فطرتي كه خداوند سبحانه و تعالی ، تمام انسانها را با آن سرشته است؛ منظور از { السُّبُلَ } در اين آيه، هواهاي نفساني، تفرقه، بدعت و نوآوري در دين مي‌باشد. مجاهد رحمه الله مي‌گويد: { لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ }، بدین معناست كه از بدعت‌ها، شبهات و گمراهي‌ها پيروي نكنيد.[262]
خداوند متعال، در قرآن کریم، با ارائه‌ي راهكارها و رهنمودهاي ارزشمندی، به امت اسلامی هشدار داده كه همچون امت‌های پيشين، دچار اختلاف و تفرقه نشوند؛ چنانچه مي‌فرماید:
{ وَلا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (١٠٥)}(آل‌عمران: 105)
«و مانند كساني نشويد كه (با ترك امر به معروف و نهي از منكر) پراكنده شدند و اختلاف ورزيدند؛ (آن‌ هم) پس از آنكه نشانه‌هاي روشن (پروردگارشان) به آنان رسيد و ايشان را عذاب بزرگي است».
همچنين مي‌فرماید:
{ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (٣٠)مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ (٣١)مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ (٣٢)}(روم:30ـ32)
«روي خود را خالصانه متوجه آیين (حقيقي خدا، اسلام) كن. اين، سرشتي است كه خداوند، مردمان را بر آن سرشته است. نبايد سرشت خدا را تغيير داد (و آن را از خداگرایي به كفرگرایي و از دينداري به بي‌ديني كشاند). اين است دين و آیين محكم و استوار، و ليكن اكثر مردم (چنين چيزي را) نمي‌دانند. (اي مردم! رو به خدا كنيد و با توبه و اخلاص در عمل) به سوي خدا برگشته و از (خشم و عذاب) او بپرهيزيد و نماز را چنانكه بايد، برپا دارید و از زمره‌ي مشركان نگرديد؛ از كساني كه آیين خود را پراكنده و بخش بخش كرده و به دسته‌ها و گروه‌هاي گوناگوني تقسيم شده‌اند. هر گروهي، از روش و آیيني كه دارد، خرسند و خوشحال است (و مكتب و مذهب خودساخته‌اش را حق مي‌پندارد)».
خداوند متعال، به پیامبرش محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم  هشدار مي‌دهد که مبادا از جمله‌‌ي كساني باشد كه در دين خويش، دچار اختلاف و تفرقه شده و به گروه‌ها و دسته‌های مختلف تبديل گشته‌اند.[263] چنانچه مي‌فرمايد:
{ إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ (١٥٩) }(انعام: 159)
«بي‌گمان كساني (چون یهود و نصاری) كه آیين (يكتا‌پرستي راستين) خود را پراكنده نمودند (و آن را با عقائد منحرف و اعتقادات باطل به هم آمیختند) و دسته‌دسته و گروه‌گروه شدند، تو به هيچ‌وجه از آنان نيستي و (حساب تو از آنان جداست و) سر‌ و كارشان، با‌ خدا مي‌باشد و خداوند، ايشان را از آنچه‌ مي‌كنند، باخبر مي‌سازد (و سزاي آنان را خواهد داد)».
خداوند سبحانه و تعالی  به مسلمانان دستور داده كه به ريسمان محکم الهي چنگ بزنند؛ چنانچه مي‌فرمايد:
{ واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا }
«و همگی به ریسمان (ناگسستنی قرآن) خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید».
با فضل و عنايت خداوند متعال، پس از موفقيت حسن‌ بن ‌علي رضی الله عنه  براي برقراري صلح با معاويه رضی الله عنه ، يكي از مهم‌ترين اهداف شريعت اسلامي، یعنی اتحاد و انسجام مسلمانان، تحقق یافت و همين امر، موجب شد تا باري ديگر امت اسلامي، اقتدار از دست رفته‌ي خويش را به‌دست آورد.
ما موظفيم ديگران را به صبر و حق‌طلبي سفارش كنيم و در این راستا، چاره‌اي جز این نیست که دعوتگران و رهبران احزاب و جنبش‌هاي اسلامي و همچنين دانشمندان و دانش‌پژوهان، با هم متحد و هماهنگ باشند؛ البته این همبستگی و هماهنگی، باید واقعی، بي‌آلایش و مبتنی بر حقیقت باشد و نه تلفیقی و نمایشی؛ زیرا همبستگی ظاهری و تلفیقی، بیش از آنکه با پیامدهای مثبتی همراه باشد، فرآیندی منفی به دنبال دارد و به فساد و تباهی و همچنین تفرقه و چنددستگی مي‌انجامد.
استاد عبدالرحمن سعدي رحمه الله، پس از ذکر تعدادی آیه و حدیث درباره‌ی وجوب تعاون و همبستگی مسلمانان با یکدیگر، از جهادي سخن به میان آورده که به پیدایش و گسترش الفت و وحدت کلمه در میان امت اسلامي منتهی مي‌شود؛ وی، مي‌گويد: یکی از بزرگ‌ترين جهادها، تلاش و کوشش برای ایجاد الفت و همبستگی در میان مسلمانان است تا بدین سان، همه‌ی امت اسلامی، به صورت یکپارچه، به دین خداوند متعال چنگ بزنند و به مصالح ديني و دنيوي خويش دست یابند.[264] از آنجا كه هر اقدامي در جهت وحدت و همدلي مسلمانان، سبب عزت و اقتدار آنان مي‌گردد، بنابراین استفاده از هر طرح يا وسيله‌ای در راستای تحقق اين هدف، جزو بزرگ‌ترين جهادهاست و به حاکمیت شريعت مقدس منتهی مي‌شود و ایجاد دولت و حكومت اسلامي را به دنبال دارد؛ چنانچه این نمایه، در رویکرد و فقه سیاسی خلفاي راشدين رضی الله عنهم   نمایان است و کناره‌گیری حسن‌ بن ‌علي رضی الله عنه  از خلافت، و واگذاری آن به معاویه رضی الله عنه ، به‌منظور تحقق وحدت اسلامي و جلوگيري از ریختن خون مسلمانان و دستیابی به اجر و پاداش الهی، خود، جلوه‌ای از این طرح باشکوه و جهاد بزرگ، به‌شمار مي‌رود.
2ـ تداوم فتوحات مسلمانان
یکی از مهم‌ترين و بزرگ‌ترين اهداف اسلام، گرایش همه‌ي مردم جهان، به اين دين راستین و نجات‌بخش است؛ چنانچه یکی از اسبابي كه در دوران خلفاي راشدين رضی الله عنهم   جهت تحقق اين هدف مهم، مورد استفاده قرار گرفت، اعزام سپاهیان و رزمندگان دلاور، به اطراف و اکناف گیتی بود تا با گشودن سرزمین‌ها و گستراندن عدل و عدالت اسلام، دل‌ها را فتح کنند و زمینه‌ی گسترش آیین نجات‌بخش اسلام را فراهم سازند. با شهادت مظلومانه‌ی عثمان بن عفان رضی الله عنه ، فتنه‌اي بزرگ، جهان اسلام را فراگرفت و همچون واقعه‌‌ي ارتداد كه در زمان ابوبكر صديق رضی الله عنه  به‌وقوع پيوست، چالش و مانعی جدی در برابر فتوحات اسلامي به‌وجودآمد. هنگامي كه عثمان بن عفان رضی الله عنه  به شهادت رسيد، جهاد و فتوحات اسلامی، دچار توقف شد و جنگ‌هاي داخلي مسلمانان، آن‌چنان شدت گرفت كه اگر رحمت و عنايت الهي، متوجه مسلمانان نمي‌شد و حسن ‌بن ‌علي رضی الله عنه  با معاويه صلح نمي‌كرد، هر ‌لحظه ممكن بود موج فتنه، سراسر جهان اسلام را در ‌هم نوردد و به نابودی کیان اسلامی، بینجامد.
منابع و كتاب‌های تاريخي، آکنده از متونی است كه بیانگر تأثیر منفی فتنه‌ی مزبور بر روند جهاد اسلامی در آن دوران می‌باشد؛[265] اینك به ذكر چند نمونه از اقوال و روايات، در این زمینه مي‌پردازيم:
1ـ باری حسن ‌بن ‌علي رضی الله عنه  فرمود: «دیرزمانی است كه مردم، گرفتار فتنه و آشوب شده‌اند و پیوند خویشاوندی آنها از هم گسسته، خون بسياري بر زمين ريخته و راه‌ها ناامن گرديده، راهزني، رونق يافته و مرزها بدون نگهبان و مرزبان، رها گشته است. لذا قصد آن كرده‌ام كه رهسپار مدينه شوم و امور را به معاويه واگذار نمایم».[266]
2ـ ابو‌زرعه‌ي دمشقي مي‌گوید: «زماني كه عثمان رضی الله عنه  به شهادت رسيد و مردم دچار اختلاف و تفرقه گرديدند، ديگر كسي نبود كه به جهاد بپردازد يا اوضاع مردم را سامان بخشد تا اينكه سرانجام امت، بر فرمانروایی معاويه اجماع نمودند».[267]
3ـ ابوبكر مالكي مي‌گويد: «فتنه‌ و آشوب، رخ داد و عثمان بن عفان رضی الله عنه  به شهادت رسيد. پس از عثمان رضی الله عنه ، علي رضی الله عنه  زمام امور را به‌دست گرفت، اما آفریقا همچنان نابسامان بود تا آنکه معاویه رضی الله عنه  به حکومت رسید».[268]
يكي از نتايج صلح حسن رضی الله عنه  با معاويه رضی الله عنه ، از سرگیری و گسترش فتوحات اسلامي بود؛ به‌طوري‌كه در دوران معاويه رضی الله عنه ، سه جبهه‌ي اصلي تشكيل گرديد كه عبارتند از:
جبهه‌ي روم:
توانايي‌ نظامي رومیان و هم‌جواری جغرافیایی آنان با بلاد اسلامی، باعث شده بود که جبهه‌ي روم، مهم‌ترین و دشوارترین جبهه‌ي فراروی مسلمانان باشد؛ روميان، ضمن برخورداری از نيروهاي نظامي در دريا و خشكي، دارای مهارت‌ها و تكنيك‌هاي نظامي والايي بودند و همين امر، باعث شد تا مسلمانان، برای رویارویی با رومیان، دو جبهه‌ي خشکی و دریایی را به‌صورت هم‌زمان تجربه کنند.
جبهه‌ي مغرب:
اين جبهه، رابطه‌ي تنگاتنگي با جبهه‌ي روم داشت؛ زیرا روميان، مستعمره‌های زيادي در مغرب داشتند و همين امر، مانعی جدی در برابر فتوحات اسلامي به‌شمار می‌رفت و روند فتوحات را با مشکل، مواجه می‌نمود.
جبهه‌ي سجستان، خراسان و ماوراء‌النهر:[269]
سجستان و خراسان، نخستین سرزمين‌هايي بودند كه مردمان آن دیار، پس از شهادت عثمان بن عفان رضی الله عنه  بر ضد مسلمانان شوريدند.[270]
معاويه رضی الله عنه  در استراتژی جهادی خویش، خیلی توانمند و ماهر، نمایان شد؛ چنانچه خليفه‌ بن ‌خياط، يكي از بارزترین سياست‌هاي جهادي معاويه رضی الله عنه  را در كتاب خويش آورده است. وي، مي‌گويد: آخرين سفارش معاويه رضی الله عنه  به فرماندهان لشکر اسلام، اين بود كه سپاه روم را به‌شدت، تحت فشار قرار دهند تا بدين سان از گزند ساير دشمنان، در امان بمانند.[271] معاويه رضی الله عنه  برای تحقق اين استراتژی، اقدامات ذیل را در دوران حکومتش، انجام داد:
1ـ سامان‌دهی عمليات منظم و مستمر نظامی در تابستان و زمستان جهت تحقق اهداف ذيل:
·        در هم شکستن توان نظامی رومیان.
·    پیش‌دستی کردن بر رومیان در حملات نظامی و در دست گرفتن ابتکار عمل، به‌گونه‌ای که سپاه روم، از حالت تهاجمی درآمد و در وضعیت دفاعی قرار گرفت.
·    ناگزیر کردن سپاه روم به تقسيم نيروها از طریق گشودن چندین جبهه تا بدین‌سان رومیان، از سامان‌دهی حملات سهمگين بر ضد مسلمانان و حكومت اسلامي باز بمانند.
2ـ حمله‌ی همه‌جانبه به رومیان و لشکرکشی به مناطق مرکزی روم و محاصره‌ي پايتخت آنها به منظور در هم شکستن روحیه‌ی جنگی ایشان و ایجاد رعب و وحشت در دل‌هایشان.
3ـ فتح جزایر درياي شام (مدیترانه) به منظور جلوگیری از نفوذ رومیان به سرزمین اسلامی از طریق دریا؛ بدین ترتیب كشتي‌هاي روميان، لنگرگاه‌های خود را از دست دادند.
و اما اقدامات معاويه رضی الله عنه  در مورد جبهه‌ي مغرب:
1ـ معاويه رضی الله عنه  توجه ويژه‌اي به اين جبهه داشت، به‌طوري‌كه تا سال 47 هجری، شخصاً و به صورت مستقيم با فرماندهان اين جبهه ارتباط داشت و بر عملکرد آنان، نظارت می‌کرد؛ جبهه‌ي مغرب در سال 47 هجری به والي مصر واگذار شد.
2ـ معاویه رضی الله عنه  در صدد ایجاد پادگانی نظامی و جهادی در مرکز بلاد مغرب بود تا مایه‌ي عزت اسلام و مسلمانان باشد؛ وی، برای این منظور، شهر قیروان را بنا نهاد.[272]
سياست‌ها و اقدامات معاويه رضی الله عنه  در قبال جبهه‌ي سجستان، خراسان و ماوراءالنهر به شرح ذيل بود:
1ـ کمک گرفتن از عبدالله بن عامر كه در دوران عثمان بن عفان رضی الله عنه ، سجستان و خراسان را فتح نموده بود. معاويه رضی الله عنه  از وي خواست تا باري ديگر به اين ديار هجوم برد و آن را فتح نمايد.
2ـ اسكان پنجاه ‌هزار تن از عربها با خانواده‌هايشان در خراسان به‌منظور تثبيت احكام اسلامي و نشر دعوت اسلامي در اين منطقه.[273]
به‌راستی اگر فضل و عنايت خداوند نبود و حسن‌ بن ‌علي رضی الله عنه  با معاويه رضی الله عنه  صلح نمي‌كرد، امكان نداشت که باري ديگر فتوحات اسلامي گسترش يابد يا مسلمانان در چارچوب قرآن و سنت، با هم متحد و یکپارچه گردند. آري! تحقق اين هدف شرعی، یکی از نتایج صلح حسن رضی الله عنه  با معاویه رضی الله عنه  بود؛ اتحاد و یکپارچگی مسلمانان با یکدیگر بر اساس کتاب خدا و سنت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم ، نتایج نیکی در دنیای امت اسلام به دنبال دارد. از این‌رو اگر عموم مسلمانان و به‌ویژه رهبرانشان، به اين هدف بزرگ بينديشند و آن را در زندگانی خویش، به‌اجرا درآورند، اوضاعشان، رو به بهبود و پیشرفت خواهد نهاد.


3ـ زمين‌گير شدن خوارج
يكي از نتايج صلح حسن رضی الله عنه  با معاويه رضی الله عنه  رویارویی جوی و همه‌جانبه با خوارج بود. معاويه رضی الله عنه  توانست تا حد زيادي از توان و شوكت خوارج بكاهد؛ چنانچه با آشوب‌ها و جنبش‌هايي كه امثال فروۀ بن نوفل اشجعي و مستورد بن عُلف تيمي و حيان بن ظبيان سلمي در كوفه رهبري مي‌كردند، به مبارزه برخاست و مانع كار آنان شد.[274] همچنين با شورش‌هايي که در بصره به سرکردگی يزيد باهلي، سهم هجيمي، قريب ازدي و زحاف طائي و... به‌راه افتاد، مبارزه نمود.[275] اینک قصد آن ندارم که به‌تفصيل درگيري‌های حکومت اسلامی و خوارج را در آن دوران، مورد پردازش قرار دهم، اما از آنجا كه نتايج صلح حسن رضی الله عنه  با معاويه رضی الله عنه  را مورد بررسی قرار مي‌دهیم، یادآوری این نکته ضروری است که پس از انعقاد صلح مزبور، خوارج، سازماندهي و شوكت خويش را از دست دادند؛ از آن پس، اقداماتي كه توسط خوارج انجام مي‌شد، بيشتر به عمليات انتحاري دسته‌جمعی شبيه بود. زيرا گاه گروهک‌هایي از خوارج در برابر حکومت اسلامی، سر بلند مي‌كردند، اما خيلي زود متلاشي و نابود مي‌شدند. اين گروهک‌ها، از داشتن رهبر يا فرماندهي كه تشكل آنها را رهبري كند و از توان جسمی و فکری ایشان در جهت تحقق اهدافشان استفاده كند، محروم بودند و به‌همين‌خاطر از تجربه‌ي گروهک‌های پيشين، بهره نمي‌بردند و همان اشتباهي را تكرار مي‌كردند كه گذشتگان انجام داده بودند. آنان به جای گفتگو و مذاکره با مخالفان برای رفع اختلافات، سعي مي‌كردند افكار و پندارهای خويش را بر ديگران تحميل كنند. سرانجام، تعصب جاهلي جنبش‌هاي خوارج و افکار و انگيزه‌هاي افراطي آنها، دست به دست هم داد و آنان را به قیام و شورش بر ضد حكومت اسلامي واداشت؛ ایشان به‌تلافي و قصاص کشتگان خویش، به قتل عده‌اي از مسلمانان پرداختند. خوارج، آن‌قدر دچار افراط شده بودند كه در جامعه‌ي اسلامي احساس غربت مي‌‌كردند و از سایر مسلمانان، نفرت داشتند؛ كار به جايي رسيد كه خوارج، جنگ با سایر مسلمانان را از جهاد با كفار، برتر مي‌دانستند. آنان حوزه‌ي دعوتی و تبليغی خويش را به برخي از شهرهاي عراق همچون كوفه و بصره محدود کرده بودند و در اندیشه‌ی گسترش حوزه‌ي دعوتی خود نبودند.[276]به هر حال، یکی از نتایح صلح، در تنگنا قرار گرفتن خوارج بود.
 

0 نظرات:

ارسال یک نظر