هجرت


هجرت

خطيب: شيخ عبد الرحمن بن على الحذيفى

اى مسلمانان ! آنچانكه لازم است از خدا بترسيد وتقوا پيشه كنيد ، كه تقوا سعادت دنيا وآخرت را براى شما تضمين مى كند ، بندگان خدا ! هرگاه برنامه مقدس، مسئوليت بزرگ ، و هدف والا ومهم باشد تقاضا مى كند كه انسان آنچه در توان دارد أعم از جان ومال ووقت در راه آن

فدا كند، چه بسا ممكن است كه انسان در راه اداى چنين مسئوليت بزرگ وآرمان مقدسى جانش را ببازد دوستانش را از دست بدهد ، دشمنانش زياد شود ، مورد تمسخر واستهزاء قرار گيرد ، از نيرنگ مكاران وخصومت دشمنان در امان نماند ، ودر عين حال كسانى كه حرفش را گوش كنند وبه نصرتش بشتابند ودر كنارش قرار بگيرند بسيار اندك باشند ، همين وضعيت دقيقاً براى سيد البشر محمد مصطفى صلي الله عليه و سلم در آغاز بعثت شان پيش آمد ، بيان همين حقيقت والا ، مسئوليت رسول الله صلي الله عليه و سلمبود كه خداوند ايشان را براى اداء وتبليغ آن مبعوث فرمود ، خداوند زمانى بهترين مخلوقات را بسوى بشريت مبعوث كردوفرستاد كه جهان بيش از هر زمان ديگرى به رسالت وشريعت ايشان محتاج بود ،چونكه پس از تغييرات وتحريفاتى كه اهل كتاب در دين آورده بودند جهان در تاريكيهاى شرك وجهالت فرو رفته بود ،لذا خداوند بندهء بزگزيده اش حضرت محمد صلي الله عليه و سلم را براى همهء بشريت به پيامبرى فرستاد لذا مىفرمايد : ( قل يا ايها الناس إني رسول الله إليكم جمعياً الذي له ملك السموات والأرض لا إله الاهو يحي ويميت ) الآيه "بگو اى مردم براستى كه من از طرف خدا براى همه شما پيامبر فرستاده شده ام خدايى كه آنچه در آسمان وزمين است مال اوست ، هيچ معبودى جز او نيست زنده مى كند ومى ميراند ..." هنگامى كه پيامبر صلي الله عليه و سلم مبعوث شدند ، ديدند كه مردم خدايان مختلفى را پرستش مى كنند بعضى درختان رامى پرستند وبعضى قبرها واولياء وغيره را ، ومردم در هنگام مشكلات وسختى هابه جاى خداى يكتا اين مخلوقات عاجز را مى خوانند واز آنان كمك مى خواهند وبه آنان پناه مى برند وبراى جلب منافع به آنان روى مى آورند ، وبراى آنان نذر وذبح مى كنند ، وآنان را وسيله وواسطه قرار مى دهند كه به خدا نزديك شان كنند وخواسته ها ودعاهايشان را به خدا برسانند ، همچنين پيامبر صلي الله عليه و سلم  ديدند كه آنان براى حل وفصل مشكلات ونزاعات خودبه دامان ساحران وفالبينان وغيبگويان پناه مى برند و اشاعهء فحشاء ومحرمات مى كنند ، با همسايه بد رفتارى مى كنند صله رحم را قطع مى كنند ، فقط به فكر جمع كردن مال هستند وپرواى حلال وحرام را ندارند ، ربا وخريد وفروش در نزد آنان برابر است ، غصب وميراث را يكى مى دانند .
آنقدر به اين دين جاهلى مصالح ومنافع گسترده مادى ومعنوى وابسته شده بود وآنقدر با عادات ورسوم جاهلى عجين گشته بود كه ترك كردن ودست كشيدن از منافع مادى واشراف سالارى آن بسيار دشوار مى نمود ، پيامبر صلي الله عليه و سلم با دعوت مردم به سوى" لا إله إ لا الله محمد رسو ل الله " كارشان را آغاز كردند ، اين كلمه معانى گسترده اى را بهمراه داشت كه فقط يك خداى يكتا را بايد پرستيد ، در دعا اورا بايد خواند، ذبح ونذر فقط براى او بايد كرد ، كمك از او بايد خواست ، پناه به او بايد جست ، جلب منفعت ودفع مضرت را از او بايد خواست ، طواف وسجده براى او بايد كرد وديگر انواع عبادتى كه فقط حق خدا ست ، لذا خداوند متعال مى فرمايد : (وأن المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحداً ) " وهمانا مساجد از آن خدا است پس هيچ كسى را بايد با خدا نخوانيد " وهمچنين مى فرمايد: ( قل تعالوا أتل ما حرم ربكم عليكم ألا تشركوا به شيئاً ) " بگو اى پيامبر بياييد كه آنچه پروردگار تان بر شما حرام كرده بخوانم اينكه هيچ چيزى را با او شريك نسازيد "
همچنين از معانى كلمهء شهادت اين بود كه فقط از پيامبر صلي الله عليه و سلم بايد اتباع وپيروى كرد ( وما آتاكم الرسول فخذوه وما نهاكم عنه فانتهوا ) يعنى " آنچه پيامبر به شما داد آنرا بگيريد واز آنچه شمارا ازآن باز داشت با ز آئيد " پيامبر رحمت صلي الله عليه و سلم آمد تا اينكه انسانهارا بسوى عفت وطهارت ، اخلاق نيكو ، صله رحم ، همسايه دارى ، دست كشيدن از ظلم وحرام ، واستقامت در دين حق بخواند، آمد تا از آنان بخواهد كه مشكلات ومسائلشان را بكتاب خدا حل وفصل كنند ، نه با فال بينى وقوانين جاهليت ، همچنين از آنان بخواهد كه مال را از را ههاى حلال بدست آورند ودرجاى مشروع ومباح خرچ كنند ، تا اعلان كند كه همه انسانها در برابر دين خدا مساوى هستند تنها چيزى كه بوسيله آن مى تواند يكى از ديگرى برتر باشد تقوى است، خداوند مى فرمايد: ( قل إنما حرم ربي الفواحش ما ظهر منها وما بطن والإثم والبغي بغير الحق وأن تشركوا بالله مالم ينـزل به سلطانا وأن تقولوا على الله ما لا تعلمون ) " بگو اى پيامبر جز اين نيست كه پروردگار من فحشاى ظاهرى وباطنى ، وگناه ، وتجاوز بدون حق را حرام كرده است، واينكه با خداوند چيزى را شريك بسازند كه هيچ دليلى برآن نازل نكرده ، ويا آنچه را كه نمى دانيد بر خداوند بهتان ببنديد" ومى فرمايد : ( إن الله يأمر بالعدل والإحسان وإيتاء ذى القربى وينهى عن الفحشاء والمنكر والبغي يعظكم لعلكم تذكرون ) " بدرستيكه خداوند به عدالت ونيكو كارى ، كمك به خويشاوندان امر مى كند، واز فحشاء وكارهاى زشت وتجاوز نهى مى كند، خداوند شما را پند مى دهد تا اينكه بياد آوريد "
ابن جرير- رحمة الله عليه - از عبد الله بن عباس رضي الله عنه روايت مى كند كه فرمود : هنگامى كه ابو طالب مريض بود عده اى از سران قريش كه ابو جهل نيز با آنان بود نزد او آمدند وگفتند: برادر زاده ات خدايان ما را دشنام مى دهد وچنين وچنان مى كند ، اين وآن مى گويد ، أبوطالب گفت اى برادر زاده عزيزم ! اين قوم تو چه مى گويند ؟ ، از تو شكايت دارند وادعا مى كنند كه تو خدايانشان را دشنام مى دهى، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود عموجان ! من فقط يك كلمه از آنان مى خواهم كه اگرآأنرا گفتند همه عرب از آنان تبعيت خواهند كرد وهمه عجم به آنان جزيه خواهند پرداخت ، أبوجهل گفت : يك كلمه نه ، ده كلمه مى گوئيم چيست آن كلمه ؟ پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمودند: بگوئيد -لا إله إلا الله - ، از جا پريدند وعقب گرد كردند ودر حالى كه لباسهايشان را تكان مى دادند مى گفتند: ( أجعل الالهة الها واحدا إن هذا لشئ عجاب ) " آيا همه خدايان را يك خدا كرده ، براستى كه اين خيلى تعجب آور است " .
آنها فهميدند كه معناى اين كلمه چيست ؟ فهميدند كه اين كلمه انسان را از نومىسازد وبه خط اسلام داخل مى كند كه در عبادت ومعامله واخلاق وبر خورد وهمه شئون زندگى فقط از اسلام پيروى كند ، چنانكه آيه كريمه بروشنى ابن مطلب را بيان مى كند ( قل إن صلاتي ونسكي ومحياي ومماتي لله رب العالمين لا شريك له و بذلك أمرت و أنا أول المسلمين ) يعنى " بگو اى پيامبر كه بتحقيق نماز من وتمام عبادات من ومرگ وزندگى من براى پروردگار جهانيان است هيچ شريك وهمتا يى ندارد به همين مأمور شده ام و من اولين مسلمانم " اين است معناى لا إله إلا الله كه مشركين از آن فرار كردند ، پيامبر صلي الله عليه و سلم همه انسانها را بسوى همين معنى بزرگ خواند ، از عهده اين مسئوليت سترگ كه بزرگترين مسئوليت در طول تاريخ بشر بشمار مى رود بخوى بر آمد ، بسوى دين ارزشمندى خواند كه بشر را در دنيا به بالا ترين مراتب پيشرفت وترقى ودر آخرت به سعادت ابدى مى رساند كه بهشت جاويدان ونعمتهاى رشك آفرينش براى هميشه بماند، گروه اندكى دعوت حضرتش را پذيرفتنند ويك مجتمع كوچك مؤمن ومستضعف تشكيل دادند ، كه مشركين ومستكبرين بد ترين وطاقت فرسا ترين شكنجه ها را به آنان چشانيدند ، سوزاندن در آتش خواباندن لخت برروى ريگهاى سوزان از جمله شكنجه هاى معمول آنان بود ، كسانى كه در مقابل دعوت پيامبر صلي الله عليه و سلم مى ايستادند سه گروه بودند ، اول: آنانيكه مى دانستند دعوت حق است اما از روى عناد وتكبر مخالفت مى كردند ، دوم: آنانيكه حسد مى ورزيدند ومى سوختند ، وسوم: جاهلان گمراه كه واقعاً از روى جهالت انكار مى كردند اين مثلث شوم حرب شيطانى و جبهه مشتركى تشكيل داده بودند كه از هيچ دسيسه ووسيله اى براى سركوبى دعوت وبازداشتن ديگران از راه خدا فرو گذاشت نمى كردند ( يريدون ليطفئوا نور الله بأفواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون ) " مى خواهند كه نور خدارا با دهانهاى شان خاموش كنند وخداوند نورش را به اتمام خواهد رساند گر چه كافران ناپسند پندارند " .
مشكلات در مكه زياد شد وعرصه بر پيروان اسلام تنگ گرديد ، مشركين تصميـم گرفتندكه پيامبر صلي الله عليه و سلم را به شهـادت برساننـدجبريل عليه السلام فرمـود اكنون پروردگارت به تو اجازه داده است كه به مدينه هجرت كنى ، همين امشب سر جايت نخواب تا اينكه دشمنانت به هدف شومشان نايل نگردند ، مشركين دم دركمين گرفته بودند وتصميم داشتند دسته جمعى به حضرتش حمله كنند ، حضرت درحاليكه آيات اول سوره ياسين را تلاوت مى كردند ، از در بيرون رفتند ومشت خاكى بر آنان پاشيدند ، خداوند نور چشمانشان را از آنان گرفت وخوابشان آمد كه پيامبر را نديدند ، پيامبر صلي الله عليه و سلم با رفقيشان در غار ثور پنهان شدند وسه روز منتظر ماندند تا اينكه اوضاع آرام شد ، مشركين قريش همه جا را پاليدند ، تا اينكه رد پا به دم غار رسيد ابوبكر صلي الله عليه و سلم فرمود اى رسول خدا ! اگر پائين پايشان را نگاه كنند ما را مى بينند ، فرمود اى ابوبكر ! (ماظنك بإثنين الله ثالثهما ) " چه گمان مى برى در باره دو نغرى كه سومشان خداوند است " سه روز بعد با يك نفر راه بلد بر شتر سوار شدند وراهى مدينه گرديدند، هجرت پيامبر صلي الله عليه و سلم پيروز بزرگى براى اسلام ومسلمين بود كه خداوند مكر ونيرنگ مشركان را باطل كرد آنان گمان كرده بودند كه خواهند توانست پيامبر را به شهادت برسانند واسلام را براى هميشه نابود كنند ، غافل از اينكه خداوند ياور وناصر پيامبر است ( إلا تنصروه فقد نصره الله إذ أخرجه الذين كفروا ثاني أثنين إّذهما في الغار إذ يقول لصاحبه لا تحزن إن الله معنا فأنزل الله سكينته عليه وأيده بجنود لم تروها وجعل كلمة الذين كفروا السفلى وكلمة الله هي العليا والله عزيز حكيم ) " اگر شما او را يارى نكنيد البته خدواند او را يارى خواهد كرد آنگاه كه يكى از آن دو تن كه در غار بودند به رفيق وهمسفر خود گفت غمگين مباش كه خداوند با ماست آنزمان خدا سكون وآرامش بر او فرستاد واو را به سپاه ولشكرهاى غيبى خود كه شما آنرا نديده ايد مدد فرمود ونداى كافران را پست گردانيد ونداى خدا ودعوت اسلام را مقام بلند داد كه خدارا برهر چيز كمال قدرت ودانائيست".
پيامبر صلي الله عليه و سلم چندين مرتبه مورد سوء قصد قرار گرفتند هم قبل از هجرت و هم بعد از هجرت ، مؤرخان مى گويند أبو جهل گفت به لات وعزى سوگند اگر محمد صلي الله عليه و سلم را ببينم كه نزد كعبه سجده مى كند سنگى را گرفته برفرقش خواهم كوبيد كه از جايش بلند نشود ، آنگاه با شما ست كه از من دفاع كنيديا نكنيد ورا تحويل دهيد ، گفتند : ابا الحكم! بخدا سوگند ترا تحويل نخواهيم داد فردايش رسول الله صلي الله عليه و سلم تشريف آوردند ونزد كعبه شروع به نماز كردند، درحالى كه قريش در مجالسشان بودند أبو جهل سنگ بزرگى را گرفت وجلو آمد اما ناگهان در حاليكه رنگش را باخته بود وبه خود مى لرزيد به عقب برگشت، گفتند:چه شد؟ گفت: شترى بين من واو حائل شد كه سرش بسيار بزرگ وگردنش خيلى كلفت بود ونزديك بود كه مرا بخورد پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمودند ، او جبرئيل بود قسم به ذاتى كه جانم در چنگ اوست اگر جلو مى آمد فرشتگان وى را در جلو چشم مردم ريزه ريزه مى كردند ، پيامبر صلي الله عليه و سلم يكبار توسط منافقين در غزوه تبوك مورد سوء قصدقرار گرفتند ، همچنين توسط عامر ابن طفيل وفضاله در حالت طواف وتوسط يك مشرك اعرابى درزير درخت هنگام باز گشت از يكى از غزوات وتوسط قاصد صفوان ابن اميه در مسجدشان ونيز توسط زن يهودى كه دست گوشتى را مسموم كرده ومى خواست به حضرتش بخوراند كه سروقت به ايشان اطلاع رسيد ، ودرتمام اين حوادث خداوند ايشان را بخاطر توحيد كامل وتوكل مطلقى كه بر خداوند داشتند نجاتشان داد ، لذا مى فرمايد: ( ومن يتوكل على الله فهو حسبه) " وكسى كه برخدا توكل كند پس خدا او را كافيست "در مسير هجرت شان به مدينه نسيم نصرت وپيروزى به خارج از جزيرة العرب وزيدن گرفت ، سراقه ابن مالك به طمع صد شترى كه قريش به او وعده داده بودند خودش را به رسول الله  نزديك كرد ، اما پاهاى شترش به زمين فرورفت ، پيامبر به طرف او نگاه كردند وفرمودند : سراقه ! آنروز كه دسبندهاى كسرى را بپوشى چه حالتى خواهى داشت ؟ ! سرلقه مسلمان شد و از پيامبر دست برداشت ، حضرت عمر  هنگامى كه ايران فتح گرديد دستبند هاى كسرى را به او پوشاند وبدين ترتيب پيش بينى پيامبر صلي الله عليه و سلم تحقق يافت.
رسول الله صلي الله عليه و سلم با رفيقشان ابوبكر صديق رضي الله عنه با اكرام واعزاز واستقبال بى نظيرى وارد مدينه گرديدند ، مردم ودينه قدوم رسالت را به شهر شان باعث خير وبركت مى دانستند وهر كسى آرزو مى كرد كه حضرتش مهمان او باشند ، سر انجام شترشان درجاى همين مسجد زانوزد زيرا كه وى ازطرف خدا مأمور بود پيامبر صلي الله عليه و سلم اين قطعه زمين را خريدند و مسجد ساختند كه از آن نور درخشيدن گرفت ورفت كه سراسر جهان را تا روز قيامت منوركند سپس حجرات همسرانشان را ساخته وبدين ترتيب مرحله جديدى از تاريخ آغاز گرديد مرحله مباركى كه سرشار از نصرت وتأئيد واعمال نيك وسازنده بود بنا برين در زمان رسول الله صلي الله عليه و سلم بودكه هجرت از مكه به مدينه فرض گرديد ونيز از هر جايى كه مسلمان نتواند در آنجا شعائر دينش را بر پاى دارد هجرت فرض است ، هجرت يكى از بهترين اعمال نيك بشمار مى آمد كه مردم باداشتن آن مقام ومنـزلت برترى كسب مى كردند امتياز مى گرفتند ، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموند : (الإسلام يهدم ما قبله ، والهجرة تهدم ما قبلها ) " اسلام هر گنايى كه پيش از آن بوده از بين مى برد ، همچنين هجرت نيز هر گنايى كه پيش از آن بوده نابود مى كند ".
بعد از فتح مكه ، هجرت از اين شهر منسوخ شد البته از ديگر شهرهايى كه مسلمان نتواند شعائر دينش را بر پا دارد به شهرى كه بتواند با آزادى خدا را بپرستد هجرت همچنين واجب است ، در حديث است كه ( لاينقطع الهجرة حتى تنقطع التوبة ولاينقطع التوبة حتى تغرب الشمس من مغربها ) " هجرت قطع نمى شود تا زمانى كه توبه قطع نشود ، وتوبه قطع نمى شود تا وقتيكه خورشيد از مغرب طلوع نكند " دستور هجرت به مدينه در زمان پيامبر صلي الله عليه و سلم از معجزات بود ، چونكه مدينه در آمد كشاورزى اش كم بود زيرا باران كم مى باريد ، در آمد بازرگانى اش نيز كم بود ، از نظر صنعت صفر بود ، از نظر وسعت جغرافيائى چنين مى نمود كه مدينه حتى براى خود ساكنانش هم تنگ است ، محاسبات وتخمينات بشرى مى گفت كه هجرت به مدينه مشكلات اقتصادى واجتماعى زيادى را ببار خواهد آورد ، اما بر عكس با هجرت به مدينه هر خيرى كه براى اسلام ومسلمين لازم بود متحقق شد ، وهر مكر وتوطئه اى كه عليه اسلام ومسلمين چيده شد باطل ونابود گرديد، هركوچك وبزرگ ومرد وزن سيد البشر صلي الله عليه و سلم را از نزديك مشاهده كردند ، ودينشانرا از ايشان آموختند وبه ايشان اقتداء كرددند ، واخلاق ايشان را ياد گرفتند وتطبيق كرند ، در مجالس درس شان حاضر شدند ، احاديث ايشان را حفظ كردند وسنت را با عمق معانى اش فهميدند وعمل كردند وتمامى حركات وسكنات ايشان را با دقيق ترين تفاصيلش نقل كردند وبه ديگران رساندند ، در جنگ ها وغزوات ، پيامبر صلي الله عليه و سلم را همراهى كردند ، وزندگى ايشان را حتى در داخل خانه مشاهده كردند واعم از عبادت ومعامله وسلوك وساير زمينه ها را درك كردند وآموختند ورساندند ، همهء اينها بخاطر محبت وعلاقه فوق العاده اى بود كه به پيامبر صلي الله عليه و سلم داشتند ، چقدر بزرگ وجالب بود اثرهجرت پيامبر صلي الله عليه و سلم بر اسلام ومسلمين! ، وچقدر نعمتهاى فراوانى از بركت هجرت بر مؤمنين سرازير شد! .
شكى نيست كه در آغاز هجرت مشكلات فراونى وجود داشت ، و مردم در سختى و تنگنا قرار داشتند چنانكه أبو هريرة رضي الله عنه مى فرمايد : " گاهى من بين منبر پيامبر صلي الله عليه و سلم و حجره حضرت عائشه -رضي الله عنها- بيهوش مى شدم ، اعرابى مى آمد و پايش بر گردنم مى‌گذاشت به گمان اينكه كه من ديوانه ام ، درحالى كه جز گرسنگى هيچ مشكلى نداشتم، امام بخارى - رحمة الله عليه - از أبو هريرة رضي الله عنه نقل مى كند كه يك پياله شير به رسول الله صلي الله عليه و سلم هديه شد، از چهره من احساس كردند كه گرسنه ام، فرمودند: أهل صفه را صدا بزن، از بس كه گرسنه بودم آرزو مى كردم كه من و پيامبر صلي الله عليه و سلم دو نفرى آنرا بنوشيم ، بالاخره آنها را صدا زدم و پياله شير را به يكى يكى نوشانيدم تا اينكه همه سير شدند و فقط من و رسول الله صلي الله عليه و سلم مانديم فرمودند: أبو هريرة ! بنوش ، نوشيدم تا اينكه سير شدم، فرمودند بنوش نوشيدم باز هم فرمودند بنوش گفتم: به خدايى كه شمارا به حق فرستاده است ديگر جا ندارم ، باقى مانده را رسول الله صلي الله عليه و سلم نوشيدند ، گاهى مى شد كه پيامبر صلي الله عليه و سلم از گرسنگى سنگ به شكمشان مى بستند ، اما اين سختى هاى آغاز هجرت با صبر وايمان آنان سپرى شد.
رسول خدا صلي الله عليه و سلم آنقدر با صحابه و يارانشان شفقت و مهربانى داشتند و آنقدر با نرمى و عطوفت با آنان بر خورد مى كردند كه شفقت وعطوفت هيچ پدر ومادرى را نمى توان با آن مقايسه كرد ، سر انجام خداوند اسلام را غالب كرد وشهرها ومناطق زيادى فتح گرديد ، اموال وغنائم زيادى از هر طرف به مدينه سرازير گرديد ، اما رسول الله صلي الله عليه و سلم فرمودند : امروز حال شما بهتر از روزى است كه يك طشت صبح جلويش باشد  و يكى شب ، و يك دست لباس صبح بپوشيد و يكى شب .
اى مسلمان ! اگر ثواب هجرت بسوى خدا رسول در زمان نبوت از دست رفته است خداوند نوع ديگرى از هجرت را مشروع كرده است كه ثواب بسيارى بزرگى دارد ، هجرت به معناى ترك كردن است پس گناه را ترك كن وبسوى طاعت بشتاب افراط وتفريط را ترك كن بسوى اعتدال واستقامت بشتاب ، گناهان وسركشى را ترك كن وبسوى فرمانبردارى وتسليم بشتاب ، كسالت وآرزوهاى باطل را ترك كن وبسوى تلاش وكوشش وپشتكار بشتاب ، تا كه خدا ومولايت را از خود راضى كنى ، ميل به دنيا ودل بستن به آن را ترك كن وبسوى آخرت واميد به نعمتهاى بهشت بشتاب ، پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمودند : ( المسلم من سلم المسلمون من لسانه ويده والمهاجر من هجر ما حرم الله ) " مسلمان كامل كسى است كه مسلمانان ديگر از دست وزبانش آسوده باشند ومهاجر واقعى كسى است كه آنچه را كه خدا حرام كرده ترك كند " ودر صحيح مسلم آمده است كه پيامبر صلي الله عليه و سلم فرموند : "عبادت در عصر فتنه وفساد مانند هجرت به سوى من است " خداوند مى فرمايد: ( إن الذين آمنوا والذين هاجروا وجاهدوا في سبيل الله أولئك يرجون رحمة الله والله غفور رحيم ) " براستى كسانى كه ايمان آوردند وكسانى كه هجرت كردند وجهاد نمودند در راه خدا ، آنها به رحمت خدا اميدوارند وخداوند بخشنده ومهربان است "

بارك الله لي ولكم في القرآن العظيم .....
خطبه دوم:

اى مسلمانان !
از خدا بترسيد چنانكه بايد ترسيده شود ، و نميريد مگر در حالى كه مسلمان باشيد ، بندگان خدا ! خداوند متعال مىفرمايد: ( هو الذى جعل الليل والنهار خلفة لمن أراد أن يذكر أو أراد شكورا ) " خداوند ذاتى است كه شب وروز را پى درپى آفريده است براى كسى كه خواسته باشد پند بگيرد يا شكر گذار شود "گردش شب و روز نشانه بزرگى بر قدرت خدا است، كسى كه عمل نيكى از او درشب فوت شود مى تواند در روز جبرانش كند ، اگر عملى در روز فوت شد مى تواند در شب جبرانش كند ، اتفاق بزرگ هجرت مصطفى صلي الله عليه و سلم به مسلمانان درسهاى زيادى مى آموزاند ، صبر مى آموزاند وپند مى دهد وراهنمايى مى كند ، خداوند خواسته بود كه هجرت با اسباب عادى انجام گيرد اسبابى كه انسانها با آن آشنا هستند ، توشه سفر ، شتر براى سوارى، راه بلد براى راهنماى ، اگر خداوند مى خواست اينجا نيرنى توانست اورا بربراق سوار مى كند اما مى خواست امتش به وى اقتداء كنند و هر گاه لازم باشد دينشان را با اسبايى كه در اختيار دارند يارى كنند .
پس اى مسلمان !
بزرگترين واجب تو اين است كه دين خدا را در وجود خود يارى كنى ، در خانه ات نصرت كنى نصرت و يارى دين با عمل كردن به آن، و دعوت بسوى آن حداقل در جامعه اى كه در آن زندگى مى كنى متحقق مى گردد وسپس صبر در مقابل مشكلاتى كه احتمالاً برايت پيش خواهد آمد .
امروز وضعيت مسلمانان در جهان بگونه اى است كه بايد از درسهاى هجرت نبوى استفاده كنند ، امروز ودر اين عصرى كه مازندگى مى كينم هرگز ممكن نيست كه حالت دين بهبود يابد مگر به همان روش وباهمان اسبابى كه در اول دين، سرپا ايستاده ورشد كرده است ، ايمان حقيقى، توحيد خالص، اخلاق نيكو، صداقت باخدا توكل بر او ، صبر در مقابل مشكلات ، عبادت با مرتبه احسان و طبق سنت مطهر رسول الله صلي الله عليه و سلم مهمترين اين اسباب است. پيامبر صلي الله عليه و سلم مى فرمايند: (اتق الله حيث ما كنت واتبع السيئة الحسنة تمحها وخالق الناس بخلق حسن ) " هر جايى كه بودى از خدا بترس ، پس از هر خطا وگناهى كه اگر احينًا از تو سرزد حتما عمل نيكى انجام بده كه او را نابود خواهد كرد، و با مردم با اخلاق نيكو رفتار كن "


اى مؤمنان! خدا و فرشتگانش بر پيامبر درود مى فرستند پس شما نيز بر او درود و سلام بفرستيد ....


 

0 نظرات:

ارسال یک نظر