آيا امام حسن مى دانست كه ظرف شير يا آب زهرآلود است؟


آيا امام حسن مى دانست كه ظرف شير يا آب زهرآلود است؟

                                      
شبهه شيعه:
سيد مرتضى (از اولين متكلمان شيعه) در مورد علم امام گفته است :
لازم نيست كه امام علیه السلام علوم غيب و هر آن چه را كه شده و خواهد شد بداند
در نتيجه لازم نيست قائل شويم كه امام از زمان وفات يا شهادت و يا چگونگى قتل خود به تفصيل آگاهى داشته باشد.
شيخ مفيد مى فرمايد:
شيعه چنين اجماعى ندارد كه امام عالِم به هر چيزى باشد ، گرچه يك اجماع در اين زمينه داريم كه امام حكم هر مسئله اى را كه واقع شود مى داند نه اين كه عالم به همه وقايع و حوادث يا شرح و تفصيل باشد ؛ البته مانعى نيست كه امام عالم به كليّات حوادث باشد و اين علم هم از ناحيه خدا است. اين ديدگاه كه امام وقوع هر حادثه اى را با شرح و تفصيل بايد بداند ، نمى توانيم آن را بپذيريم ، چون ادعايى بى دليل است. 
ثانياً: در موضوع علم حضرت على(عليه السلام) به قاتل و زمان قتل خود، اخبارى در دست داريم كه مى گويد : حضرت على(عليه السلام)از شهادت خود آگاهى داشت و قاتل خود را مى‌شناخت ؛ اما از آگاهى امام از زمان شهادت خود خبرى به تفصيل نرسيده است.
از مجموع نظريات مرحوم مفيد و سيد مرتضى استفاده مى شود كه:
لازمة علم غيب امام اين نيست كه به تفصيل از چگونگى شهادت و زمان آن با خبر باشد.
نتيجه: مطابق روايات و نظر بزرگان، اين ديدگاه كه امام حسن مجتبى(عليه السلام) از زهر آلود بودن آب يا غذا آگاهى به نحو تفصيلى داشته، ديدگاه صحيحى نيست.
نظر ديگر ميان عالمان شيعى آن است كه اصولاً در امور عادى زندگى ، امامان مأمور به بهره گيرى از علم غيب نبودند ؛ بلكه تكليف داشتند كه همانند مردم عادى زندگى كنند و همانند مردم به دنبال كسب آگاهى و اخبار و اطلاعات و روزى باشند ؛ بنابراين اگر چه آن ها چون اراده كنند از اخبار و حوادث غيبى آگاه شوند ، مى توانستند آگاه شوند ؛ اما در امورى كه مكلّف به كسب علم عادى و شيوه هاى رسمى براى دست يافتن به آگاهى ها و اخبار بودند ، اراده علم غيب نمى كردند .                                                                                                                    
                                                   
                                                                                           

جواب اهل سنت :
اول این را بگوییم که شیعه ها جملگی بر این باورند که امامان بر علوم گذشته و حال و آینده آگاهی دارند
البته جواب دهندگان به ایراد ما با وجوديكه مثل همه شیعه ها در حق امامانشان غلو میکنند ولی در اینجا استادانه با بهر گیری از تقیه خواستند تا از عوارض جانبی عقیده خود در امان بمانند و گفتند :
بنابراين اگر چه آن ها چون اراده كنند از اخبار و حوادث غيبى آگاه شوند ، مى توانستند آگاه شوند ؛ اما در امورى كه مكلّف به كسب علم عادى و شيوه هاى رسمى براى دست يافتن به آگاهى ها و اخبار بودند ، اراده علم غيب نمى كردند .
معنی این حرف این است که اگر امام حسن میخواست بداند که چه کسی و در کجا و در چه زمانی و با چه وسیله ای او را خواهد کشت،
دانستن آن برایش مثل آب خوردن آسان بود.
اما امام خودش نخواست که بداند!
این عجیب ترین استدلال است ! این عذر بدتر از گناه است.
بقول سعدی صاحب اسلحه را که به اسیری ببرند بیشتر شرمشار میشود.
یک انسان عادی به مفاد آیه(( خذوا حذرکم ))عمل میکند و احتیاط لازم را مینماید.
اما شیعه اینجا میگوید که امام حسن با وجود علم کامل، و با بی قیدی هر چی جلویش آمد را خورد!
با وجود این علم حیرت آور ،باز شیعه در این جا چون در تنگناست پس از روی تقیه و دروغ میگوید امامش غیب نمیدانست
اما حقیقت چیست ؟ حقیقیت این است که بدور از لفاظی شیعه ها در اینجا ، هر کس که اندک آشنایی با مذهب شیعه داشته باشد ، میداند که شیعه ها معتقدند امام هایشان عالم غیب و شهاده هستند
مگر اصول کافی مهم ترین کتاب شیعه ها نیست؟ آنرا باز کنید و سرسری نگاه کنید یک حدیث که نیست !!بلکه باب ها و فصل ها در باره غیب دانی امام ها آورده !
حتی باب هایی دارد به این مضمون :
(امام غيب ميداند)
(تمام زمين ملک امام است)،
(امام به اختيار خود ميميرد)
و ديگر عقايد بچه گانه مثل (امام به همه علوم آگاه است)
(امام به تمام و قايعى که در گذشته يا حال يا آينده اتفاق افتاده يا مى افتد اگاهى دارد).
به اين هم بسنده نکرده اند فصلی در اصول کافی است تحت اين عنوان: (امام به آنچه که اتفاق نيافتاده ولى اگر ميافتاد چطور ميشد هم آگاهى دارد).
پس ای شیعه ها اگر کتاب کافی تا این حد دروغ گفته چرا آنرا مهمترین کتاب حدیث خود میدانید
مهمترین کتاب حدیث اهل سنت دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم هستند ! ما عقیده داریم که در این دو کتاب، حتی یک حدیث ضعیف وجود ندارد.
اما شما ای شیعه ها ، فصولی از مهمترین کتاب خود رازیر سوال میبرید.
تا از ایراد ما جان سالم بدر ببرید.
اما شیعه امروزی دارد دروغ میگوید چون شیعه اگر بگوید که امام غیب نمیداند دیگر عوام شیعه نمیروند سر قبر امام رضا که ای امام به الله بگو بما خانه و یا زن و کار بدهد.
اونها به این خاطر میروند پیش قبر امام رضا ، چونکه از علمای خود شنیدند که امام رضا از دقایق امور آنها آگاه است.
مثلا امام رضا میداند که این سوال کننده که زن یا کار میخواهد ، دیشب تمام شب عبادت کرده و لیاقت این را دارد که امام شفیع او شود.
پس در عقیده شیعه امام از همه امور آگاه است. این را اگر قبول نکنند قبر پرستی آنها بی اعتبار میشود
پس معلوم شد که اونها در جواب به این سوال که چرا امام حسن با وجود دانایی بر علم غیب زهر خورد چیزی ندارند که بگویند برای همین به تقیه و دروغ متوسل شده اند
در آخر شما را دعوت میکنم که صفحه 928 ببعد کتاب شبهای پیشاور را بخوانید! این کتاب ،مهمترین کتاب در دفاع از شیعه در عصر ماست و علمای شیعه نویسنده آنرا تایید کردند
ببینید چه نوشته:
کتاب جَفر از آسمان بر علی نازل شد!
از جمله طرقی که از جانب پروردگار اعظم جل و علا توسط خاتم الانبیاء افاضه فیض رحمانی بر علی شد «جفر جامعه» بود و آن صحیفه و کتابی بود مشتمل بر علم ماکان و ما یکون الی یوم القیامه به حروف رمز و بزرگان علمای خودتان هم معترفند که آن کتاب ، علم مخصوص علی و ائمه طاهرین (سلام الله علیهم اجمعین) بود .
و نیز در «تاریخ نگارستان» از شرح مواقف نقل می کند: بدرستی که جفر و جامعه ، دو کتاب است مخصوص علی (علیه السلام) که در آن دو کتاب جمیع حوادث تا انقراض عالم به طریق علم حروف ( یعنی، به طریق رمز ) ذکر شده است و اولاد آن حضرت حکم می کنند به آن کتاب ( یعنی، مفتاح آن کتاب رمز فقط در دست علی و اولاد او می باشد که از حوادت عالم خبر می دهند )

امام رضا خبر از چگونگی و ساعت مرگ خود داشت!
از جمله در شرح مواقف، قضیۀ عهد نامه مامون الرشید عباسی و امام هشتم ـ حضرت رضا علی بن موسی ـ را نوشته است که بعد از این که مأمون، حضرت رضا را بعد از شش ماه مکاتبه و هدید مجبور به قبول ولایت عهد خود نمود، عهد نامه ای نوشتند و مأمون امضا کرد که بعد از مردن خود خلافت به حضرت رضا منتقل شود. وقتی ورقه را آوردند که حضرت امضاء نماید، قبل از امضاء شرحی با این مضمون در سجل خود نوشتند و بعد امضاء نمودند :
«من که علی بن موسی بن جعفر ( علیهم السلام ) هستم، خلیفه مأمون الرشید که خداوند او را برای استحکامات شرع محکم و قوی نماید و برای ارشاد و هدایت موفق بدارد. حق مارا به خوبی شناخت که دیگران نشناختند و رحمی را که دیگران قطع نمودند، او وصل نمود و نفوسی را که دیگران تهدید به قتل نمودند، او ایمن ساخت. حتی زنده نمود اشخاصی را که به پرتگاه فنا رسیده بودند. بی نیاز نمود گروهی را که فقیر و محتاج بودند محض رضای پروردگار .
زود است که خداوند جزای شکر گزاران را بدهد وضایع نمی کند اجر نیکوکاران را .
بدرستی که او مرا به ولایت عهدی و امارتی بزرگ ( بر مؤمنین ) قرار داد؛ اگر من بعد از او زنده بمانم . ولکن جفر و جامعه دلالت بر خلافت این معنی دارد ( یعنی، من بعد از او زنده نخواهم ماند ). »
کلمات آن حضرت دلالت بر معنای دقیق دیگری دارد که می خواهد در لفافه بفهماند مأمون بر سر عهد خود نخواهد ماند .
و سعد بن مسعود عمر تفتازانی در «شرح مقاصد الطالبین فی علم اصول الدین» به جملۀ جفر جامعه در عهدنامه از قلم آن حضرت مفصل اشاره نموده است؛ یعنی، جفر و جامعه نشان می دهد که مامون بر سر عهد خود نخواهد ماند . چنانکه دیدیم آنچه گفت، شد. آن پسر پیغمبر و پاره تن رسول الله را به زهر جفا شهید نمودند و صداقت و حقیقت علم آن حضرت ظاهر و هویدا شد و همه دانستند که آن خاندان جلیل علم به ظاهر و باطن امور دارند
بنقل از کتاب شبهای پیشاور صفحه 928 تا 930
حالا ای خواننده ، شما را قسم می دهم : اگر چنین کتابی نزد علی بود، ممکن بود که صلح با معاویه را قبول کند و ابو موسی اشعری را نمایندۀ خود قرار دهد در حالی که می دانست عمرو بن عاص او را فریب خواهد داد . با این علم جفر ، وقتی علی به مسجد رفت و عبدالرحمن ابن ملجم مرادی را دید باید حساب کار دستش می آمد. دست کم وقتی او شمشیر کشید تا به او حمله کند، باید جا خالی می داد نه این که فرق سرش را میزان می کرد برای شمشیر زهر آلود تا بر آن فرود آید !
اگر علم جفر نزد حسن بن علی بود، باید قبل از آنکه زنش آب زهر آلود به او بخوراند او را سه طلاقه می کرد و می رفت پیش زنهای دیگر خود !

رافضی می نویسد:
((امام رضا بر اساس علم جفر از آینده خبر داشت و می دانست پیش از مامون می میرد و خلیفه نمی شود؛ اما به علت این که مامون او را تهدید کرده بود به ناچار ولیعهدی مامون را پذیرفت ! ))
من اگر بدانم کی می میرم از تهدید مامون چرا بترسم ؟ هزار تفنگ هم به سوی من بگیرید، به شما می خندم چون می دانم که نمی میرم ! پس امام رضا غیب نمی دانست و به طمع خلافت، ولیعهد مامون شد و عجیب این که می گوید: مامون او را کشت تا خلیفه نشود! خب، پس اگر علم غیب می دانست تسلیم تهدید مامون نمی شد! چون می دانست آخرش، به سبب همین ولیعهد شدن می میرد !
از شیعه بعید نیست که بگوید: ایشان را تهدید کردند که اگر نخوری تر ا میکشیم و ایشان مجبور شدند که میل فرمایند تا شهید شوند و نمیرند!!
خلاصه اگر نیک بنگریم ، در میابیم که شیعه دارد هذیان میگوید. 

0 نظرات:

ارسال یک نظر