هركس ديني غير از اسلام را قبول كند از او پذيرفته نمي شود


وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ
هركس ديني غير از اسلام را قبول كند از او پذيرفته نمي شود
 
اللجنة الدائمة للبحوث العلمية والإفتاء- السعودية

هيئت بحث علمي و فتوي به سؤالاتي كه از آنها شده و همچنين به آنچه در وسائل اطلاع رساني از آراء و مقالاتي كه دعوت به وحدت بين اديان كه عبارتند از اسلام، يهوديت و مسيحيت مي كنند؛ و به درست كردن مساجد، معابد و كنيسه در يك مكان و در يك جامعه دعوت مي نمايند؛ و همچنين به چاپ قرآن و انجيل در يك مجلد كه از نشانه هاي اين دعوت مي باشد و آنچه كه قانونها و اجتماعات و گروهها در شرق و غرب به آن دعوت مي كنند، جواب مي دهد. بعد از دور انديشي و مطالعه، هيئت به شرح زير پاسخ مي دهد:

اول اينكه: از اصول اعتقادي كه در دين اسلام معلوم و حتمي است و مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند اين است كه در جهان غير از دين اسلام، دين حق ديگري وجود ندارد و آن ختم كننده اديان است و نسخ كننده تمام آنچه قبل از آن، از دينها و آيينها و شريعتها بوده اند، مي باشد. بر روي زمين ديني غير از اسلام كه بتوان با آن الله را عبادت نمود وجود ندارد. الله تعالي مي فرمايد:{وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ} [آل عمران : 85] «هركس غير از اسلام ديني قبول كند از او پذيرفته نمي شود و در آخرت از زيانمندان قرار مي گيرد.» و اسلام بعد از بعثت محمد_ صلي الله عليه و سلم _تنها به دين او اطلاق مي گردد.
دوم اينكه: از اصول اعتقادي اسلام اين است كه قرآن كريم آخرين كتابي است كه خداوند نازل نموده و آن را حفظ كرده است و نسخ كننده تمام كتابهاي قبل از خود يعني تورات، انجيل و غيره است. و در عين حال شاهد بر آنهاست. قرآن تنها كتابي است كه به پرستش خداوند دعوت مي كند. الله تعالي مي فرمايد:{وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ} [المائدة : 48]«ما اين كتاب را به حق به سوي تو نازل كرديم كه تصديق كننده كتابهاي پيش از خود و نگهبان بر آنهاست. در بين ايشان به آنچه خداوند نازل كرده حكم نما و از خواهشها و آرزوهايشان پيروي مكن و از حقي كه به سوي تو آمده، تبعيت نما.»
سوم اينكه: واجب است ايمان داشته باشيم به اينكه قرآن كريم نسخ كننده تورات و انجيل است و در اين دو، تحريف، تبديل، زيادي و نقصان راه يافته است همانگونه كه بيان آن در آياتي از كتاب خدا آمده است:{فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّاً مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ} [المائدة : 13] «بعد از آنكه نقض پيمان كردند، لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم. كلمات را از جايگاه خويش تحريف مي كنند و بخشي از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند را به فراموشي سپردند تو بر خيانت ايشان آگاه مي شوي و جز عده كمي از آنها از اين خيانت دست نمي كشند.» و در جاي ديگر مي فرمايد:{فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَـذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ} [البقرة : 79] «ويل به حال كساني كه با دستان خويش كتاب را مي نويسند سپس مي گويند اين از جانب خداست تا آن را به بهايي اندك بفروشند. ويل به حال ايشان از آنچه با دستان خويش نوشته اند و ويل به حال آنان از آنچه بدست آورده اند.» همچنين مي فرمايد:{وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ} [آل عمران: 78]« دسته اي از آنها زبانشان را به كتاب خداوند مي پيچانند تا گمان شود آن از كتاب خداست در حاليكه از كتاب خداوند نيست و مي گويند از جانب خداوند است در صورتي كه از طرف خداوند فرو فرستاده نشده است و بر خداوند دروغ مي بندند در حاليكه مي دانند.» نكته اي كه اينجا حائز اهميت مي باشد اين است كه فرقي نمي كند چه تحريف يا تبديل شده باشد، به وسيله اسلام منسوخ گرديده است. از رسول الله صلي الله عليه و سلم ثابت است هنگامي ورقه اي را كه در آن چيزي از تورات نوشته شده بود در دست عمر بن خطاب رضي الله عنه ديد، خشمگين شد و فرمود:( أفي شك أنت يا ابن الخطاب؟! ألم آت بها بيضاء نقية؟ لو كان أخي موسى حياً ما وسعه إلا إتباعي) رواه احمد و دارمي و غيره"(آيا شك داري اي پسر خطاب؟! آيا آن روشن كننده پاك نيامده است؟ اگر برادرم موسي زنده بود چاره اي جز پيروي از من نداشت."
چهارم اينكه: از اصول اعتقادي اسلام اين است كه نبي و رسول ما محمد صلي الله عليه و سلم خاتم پيامبران و فرستادگان است همانگونه كه الله تعالي مي فرمايد:{مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ} [الأحزاب : 40] «محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست بلكه رسول خدا و خاتم پيامبران است.» پس تنها محمد است كه بايد از او تبعيت نمود و اگر يكي از انبياء و رسولان خدا زنده باشد بايد از محمد تبعيت نمايد- و آن پيامبر غير از محمد نمي تواند از ساير پيامبران تبعيت كند- همانگونه كه الله تعالي مي فرمايد:{وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ}[آل عمران: 81] «و هنگامي كه الله تعالي از پيامبران پيمان گرفت، هرگاه به شما كتاب و حكمت عطا كردم سپس رسولي به سوي شما آمد كه آنچه همراه شماست را تصديق نمود به او ايمان بياوريد و او را ياري نماييد. فرمود: آيا اقرار مي كنيد و بر آن پيمانم را گرفتيد؟ گفتند: اقرار كرديم. فرمود: گواه باشيد كه من با شما از گواه دهندگان هستم.» پيامبر خدا- عيسي عليه الصلاة و السلام- كه در آخر الزمان نازل مي شود از محمد صلي الله عليه و سلم تبعيت مي نمايد و به شريعت او حكم مي كند. الله تعالي مي فرمايد:{ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ} [الأعراف : 157] «كساني كه از رسول امي كه او را به صورت مكتوب نزدشان در تورات و انجيل مي يابند، پيروي مي كنند.» از اصول اعتقادي اسلام اين است كه محمد صلي الله عليه و سلم براي تمام مردم مبعوث گرديده است.{وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيراً وَنَذِيراً وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ} [سبأ : 28] «ما تو را نفرستاديم مگر اينكه بشارت دهنده و انذار كننده براي تمام مردم باشي ولي اكثر مردم نمي دانند.» و مي فرمايد:{قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً} [الأعراف : 158] «بگو اي مردم من فرستاده خداوند به سوي تمام شما هستم.»
پنجم اينكه: از اصول اعتقادي اسلام اين است تمام كساني كه تسليم نشده اند اعم از يهود، نصاري و غيره را كافر بدانيم و آنها دشمن خدا، رسولش و مؤمنان هستند و اهل آتش مي باشند.{لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ} [البينة : 1] «كافران اهل كتاب و مشركان دست بردار نبودند تا اينكه دليل و برهان آشكاري برايشان آمد.» الله جل و علا مي فرمايد:{إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ فِي نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أُوْلَئِكَ هُمْ شَرُّ الْبَرِيَّةِ} [البينة : 6] «كافران اهل كتاب و مشركين در آتش جهنم براي هميشه مي مانند و ايشان بدترين كساني هستند كه آفريده شده اند.» و آيات در اين باره بسيار است.
در صحيح مسلم از رسول الله صلي الله عليه و سلم ثابت است كه فرمود:(وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ لَا يَسْمَعُ بِي أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ يَهُودِيٌّ وَلَا نَصْرَانِيٌّ ثُمَّ يَمُوتُ وَلَمْ يُؤْمِنْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَّا كَانَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ)"قسم به كسي كه نفس محمد در دست اوست هيچ مجتمعي، يهودي يا نصاري باشد ماداميكه سخن مرا بشنود و به آن ايمان نياورد،سپس بميرد از اهل آتش است.) و به اين دليل كسي كه يهود و نصاري را كافر نداند، كافر است. قاعده شرعي است**من لم يكفر الكافر فهو كافر**(كسي كافر را كافر نداند، كافر است.)
ششم اينكه: از اصول اعتقادي و حقايق شرعي اين است كه دعوت به سوي وحدت اديان و نزديكي بين آنها در يك قالب واحد، يك دعوت خبيث و فريبنده است و هدف از آن اختلاط بين حق و باطل و ويران نمودن اسلام و استحكامات آن است و نتيجه آن بازگشت عمومي به كفر است. مصداق آن در اين سخن الله تعالي گنجانده شده است كه مي فرمايد:*وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ«آنان از جنگ با شما دست نمي كشند تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند.» و همچنين مي فرمايد:{وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء} [البقرة : 217] «آرزو دارند كه شما هم مانند ايشان كافر شويد تا در كفر با هم برابر باشيد.»
هفتم اينكه: از نشانه هاي اين دعوت باطل عدم جدايي بين اسلام و كفر، حق و باطل، معروف و منكر، از بين بردن موانع نفرت بين مسلمان و كافر و از بين بردن ولاء و براء مي باشد. با اين كار جهاد و قتال براي اعلاي كلمه حق در زمين خداوند از بين مي رود. الله پاك و منزه مي فرمايد:{قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ} [التوبة : 29] «با كساني از اهل كتاب كه ايمان به الله و روز آخرت ندارند، و آنچه را كه خدا و رسولش حرام نموده اند، حرام نمي دانند و دين حق را قبول نمي كنند بجنگيد تا در حاليكه خوار و پست شده اند با دست خويش جزيه دهند.» و مي فرمايد:{وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ} [التوبة : 36] «همگي با مشركين بجنگيد همانگونه كه همه آنها با شما مي جنگند و بدانيد كه خداوند با پرهيزگاران است.»
هشتم اينكه: اگر دعوت به سوي وحدت اديان از مسلمان صادر شود به منزله خارج شدن او از دايره اسلام است. زيرا اين دعوت بر هم زننده اصول اعتقادي و راضي شدن به اينكه كفر به الله اشكالي ندارد. صداقت قرآن و اينكه آن نسخ كننده تمام كتابهاي قبل از خود است، و اينكه اسلام نسخ كننده تمام شريعتها و اديان قبل از خود است را باطل مي نمايد. بناي آن بر فكري استوار است كه شريعت آن را نمي پذيرد و با استفاده از تمام دلايل شرعي اسلام كه قرآن، سنت و اجماع مي باشد، اين دعوت قطعاً حرام است.
نهم اينكه: اساس و بناي كار بايد بدين صورت باشد كه:
1. براي مسلماني كه الله را پروردگار و اسلام را دين خود و محمد را نبي و رسول مي داند جايز نيست كه دعوت كننده، تشويق كننده و پيروي كننده اين فكر خبيث باشد چه برسد به اينكه اجابت كننده اين دعوت باشد و در قوانين و گروههاي آنان داخل شود و در محافل آنها شركت كند.
2. براي مسلمان جايز نيست كه تورات يا انجيل را چاپ كند. پس چگونه ممكن است آن را با قرآن در يك غلاف واحد قرار داد!! كسي كه آن را انجام دهد يا به سوي آن دعوت كند در گمراهي دوري افتاده است زيرا با اين كار حق كه قرآن است با تحريف شده تورات و انجيل كه توسط قرآن نسخ شده است را جمع مي نمايد.
3. براي مسلمان جايز نيست به دعوتي كه در آن مي خواهند مسجد، كنيسه و معبد را در يك مكان بنا نهند، جواب مثبت دهد زيرا در اين كار اعتراف كردن به اين است كه مي توان به غير از دين اسلام نيز خداوند را عبادت نمود و با اين كار پيروز شدن اسلام بر تمام اديان را انكار مي كند و اين كار دعوت نمودن به سوي سه دين است كه اهل زمين هر كدام را بخواهند مي توانند به وسيله آن ديندار شوند. و اقرار كردن به اين است كه اين اديان فرقي با هم ندارند و اسلام نسخ كننده اديان قبل از خود نبوده است. شكي نيست كه اقرار به آن يا همچون اعتقادي داشتن يا راضي بودن به آن، كفر و ضلالت است زيرا با اين كار مخالفت صريح قرآن، سنت و اجماع را نموده است. و با اين كار معترف مي شود كه تحريفات يهود و نصاري از جانب الله است. الله تعالي بلند مرتبه تر از اين جملات است. جايز نيست كه به كنيسه هاي آنها بيت الله بگوييم و عبادت آنان را عبادتي مقبول براي خدا بدانيم زيرا عبادت آنها در چارچوب اسلام نيست و الله تعالي مي فرمايد:{وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ} [آل عمران : 85] «هركس غير از اسلام ديني قبول كند از او پذيرفته نمي شود و در آخرت از زيانمندان قرار مي گيرد.» بلكه اينها خانه هايي هستند كه در آن به الله تعالي كافر مي شوند. از كفر و اهالي آن به خدا پناه مي گيريم. شيخ الاسلام ابن تيميه- رحمه الله- مي فرمايد:كليسا و كنيسه، خانه هاي خدا نيستند بلكه مساجد، خانه هاي خداوند مي باشند. در اين خانه ها به خداوند كافر مي شوند اگر چه در آن ذكر و عبادت كنند. خانه ها به منزله اهالي آن است و اهل آن كافر هستند پس اين خانه ها محل عبادت كفار است." مجموع الفتاوى [22/162]"
دهم اينكه: واجب است بدانيم كه دعوت همه كفار به عام و اهل كتاب خصوصاً به اسلام بر مسلمانان طبق نص صريح از كتاب و سنت واجب است و اين كار جز از طريق بيان و مجادله كردن به شيوه نيكو و بيان شريعت اسلام بدون كم و كاست انجام نمي گيرد. و آن اصولي هستند كه يا به وسيله آن نسبت به اسلام خرسند و راضي گردند و داخل آن شوند يا با اين كار نسبت به آنها اتمام حجت شود. هركس دليل و برهان را ناديده بگيرد، هلاك مي گردد و كسي كه به آن توجه نمايد و آن را قبول كند، زنده مي شود. الله تعالي مي فرمايد:*قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}[ آل عمران 64]«بگو اي اهل كتاب بياييد به سوي كلمه اي كه ميان ما و شما يكسان است و آن اين است كه غير از الله را عبادت نكنيم و چيزي را با او شريك نگردانيم و بعضي از ما بعضي ديگر را به جاي خداوند رب قرار ندهد. اگر روي گرداندند، بگوييد: شاهد باشيد كه ما مسلمانيم.» اما مجادله، ديدار و گفتگو با آنها به منظور جلب ميل و آرزوهاي آنان و محقق كردن اهداف و خواسته هايشان و نقض كردن اسلام و پايه هاي ايمان، باطل است و الله و رسولش و مؤمنان از آن ابا دارند.
هيئت بحث و فتوي آن را اينگونه تقرير كرد و براي مردم تبيين نمود. اين هيئت به تمام مسلمانان به طور عام و به اهل علم خصوصاً توصيه مي كند كه تقواي خدا داشته باشند و بر آن مراقبت نمايند، از اسلام حمايت كنند، از عقيده مسلمانان در برابر گمراهي و دعوتگران آن و كفر و اهل آن صيانت و حفاظت كنند و مسلمانان را از دعوت به سوي كفر و گمراهي كه وحدت اديان است و از واقع شدن در اين دام برحذر دارند. بر خدا پناه مي بريم از اينكه هر مسلماني اين گمراهي را به سرزمينهاي اسلام آورد و در بينشان ترويج دهد. از خداوند به وسيله نامهاي نيكو و صفات بلندش مسئلت مي خواهيم كه ما را از تمام گمراهي هاي فتنه انگيز پناه دهد و ما را وسيله هدايت، هدايت يافته گان و حامي اسلام بر طريق هدايت و نور از جانب خود قرار دهد تا در حاليكه از ما راضي است او را ملاقات مي كنيم.


وبالله التوفيق، وصلى الله وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه أجمعين

 

0 نظرات:

ارسال یک نظر