آغاز و پايان جهان در قرآن كريم


آغاز و پايان جهان در قرآن كريم

نوشته : دكتر سلامه عبد الهادي
ترجمه شده از انگليسی به فارسی توسط : احسان اشرفی

قبل از هرچيز به اين نكته اشاره مي كنيم كه ما قصد تحليل علمي قرآن را نداريم زيرا هيچ كس قادر به رسيدن به تفسير علمي كامل از قرآن نيست حتي يك آيه از آن. علم ما بسيار كم تر از فهم اين آيه ها است. اما اين يك تلاش با وجود محدوديت هاي علمي شخصي ما است. علي رغم اين كه علم ما محدود است ولي ديگران كه علم بيشتري دارند و تخصص بيشتري دارند مي توانند تحقيق كنند تا راز هاي بيشتري از قرآن را براي ديگران آشكار سازند.در اين مقاله ما به بعضي از آيه هاي قرآن كه در سوره الانبيا است نگاهي مي اندازيم. اين آيه ها ما را به تفكر در مورد خالق و يكتايي اش از طريق

اثبات هايي بسيار عقلي و علمي دعوت مي كند. اين آيه ها در مورد آغاز و ادامه و پايان جهان صحبت مي كنند. دانشمندان تلاش كردند تا به بعضي از سوال ها از جمله اينكه جهان چگونه به اين يكتايي و نظم به وجود آمده،چگونه با اين نظم به حيات خود ادامه مي دهد و پايانش چگونه خواهد بود پاسخ دهند. آنها مواد ستارگان و سيارات را بررسي كردند و آن ها را يكسان يافتند. آنها نحوه حركت ستارگان و مسيري كه طي مي كنند را مشاهده كردند و چگونگي حركت سيارات اطراف آن ها را بررسي كردند. آن ها اندازه و طول عمر ستارگان را محاسبه كردند و مشاهده كردند كه قوانين مخصوصي بر حركت، مواد و اجرام آن ها حاكم است و از برنامه هاي خاصي تبعيت مي كنند بنابراين نتيجه گرفتند كه بايد از يك منبع سر منشا گرفته باشند. بنابراين فرض كردند كه احتمالا در ابتدا يك ماده فشرده وجود داشته كه در يك محيط بسيار محدود و پر فشار قرار گرفته بوده. سپس در يك لحظه انفجاري بزرگ رخ داده كه باعث شده اين ماده به امواج تبديل شود. اين امواج در يك لحظه دركيهان منتشر شده اند. به خاطر سرماي شديد كيهان، اين امواج به سرعت به اتم تبديل شده اند. سپس اين اتم ها به ستارگاني تبديل شدند كه حركت، تشعشعات و طول عمرشان از يك قانون يكسان پيروي مي كند! اين ستارگان همچنين به گروه هايي تقسيم بندي شدند كه قوانين بين گروه ها نيز يكسان مي باشد.اما عقل انسان حكم مي كند كه يك انفجار نمي تواند منجر به ايجاد اين يكساني حيرت انگيز شود. بلكه بر عكس انفجار منجر به نابودي و عدم تعادل مي گردد و نمي تواند چنين آسمان و زمين زيبا با سيستم هايي كه از قوانين دقيقي پيروي مي كنند به وجود آورد.( بعد از انفجار انتروپي به شدت افزايش مي يابد و مواد باقي مانده روبه بي نظمي مي گذارند ولي بعد از انفجار بزرگ نه تنها بي نظمي به وجود نيامده بلكه همان طور كه مي بينيم نظم و شعور حيرت انگيزي در ميان كوچك ترين ذرات گرفته تا بزرگ ترين ستارگان وجود دارد و اين چيزي به غير از تجلي اسما و صفات الهي نيست. مترجم).هيچ كس حقايق خلقت ستارگان را نمي داند اما خالق اين ستارگان از همه آن ها اطلاع دارد. خداوند در آخرين سوره اي كه به محمد صلوات الله عليه و آله وسلم نازل كرد بسياري از حقايق علمي را در مورد ستارگان به محمد آشكار كرد. اجازه بدهيد ببينيم الله (جل جلاله) چگونه نظر ما را به حقايق علمي از طريق سوالي در مورد شروع دنيا جلب مي كند و به هدايت او به جواب سوال دقت مي كنيم. حال آيه 30 از سوره الانبيا را مي خوانيم:
{
أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ } [الأنبياء :30] "آنان كه ناباور شده اند، آيا ندانند كه آسمان ها و زمين به هم پيوسته بوده اند و ما آن ها را از هم جدا كرديم و هر چيز زنده را از آب آفريديم ؟ پس آيا ايمان نمي آورند"توضيح علمي ( يا تلاشي براي توضيح) :در اين آيه ما به سوالي بر مي خوريم كه از كافراني پرسيده شده است كه دخالت خداوند در شروع خلقتي با اين نظم و زيبايي را تكذيب مي كنند. سوال اين است: آيا اين شروع، بعد از اينكه آن ها آن را مشاهده كردند، فقط با شانس انجام شده است؟ توسط دو كلمه رَتْق وفَتَق ، خداوند تمامي جملات آن ها را كه آن اتفاق را توضيح مي دهد، خلاصه مي كند. كافراني كه تلاش مي كنند يكتايي جهان را توضيح دهند مي گويند "ماده بسيار فشرده" و "انفجار بزرگ در يك لحظه" و " خنك شدن ناگهاني" و غيره. نظر آن دانشمندان در مورد اينكه دنيا از يك نقطه شروع شده است درست مي باشد. قرآن چنين نقطه اي را با كلمه عربي " رَتْقً" كه به معاي الياف يا مواد به هم پيچيده و متصل است تشريح مي كند. اما اشتباه دانشمندان مادي گرا آن است كه فكر مي كنند اين ماده به تنهايي تبديل به چنين نظمي شده است.آنها براي اينكه به نتايج علمي درست برسند بايد اقرار كنند كه تمامي اين اتفاقات توسط قدرت خالق هستي و بر اساس خواسته اش صورت گرفته است. خداوند پراكندگي اين مواد را با كلمه "فَفَتَقْنَاهُمَا" توضيح مي دهد. اين كلمه بدان معنا است كه كه خداوند اين مواد فشرده را (رَتْقً) را به خواست خود به مواد همگن تبديل كرد كه دنيا را با نظم به وجود آورد. به طوري كه مواد داخل خورشيد با مواد داخل زمين و ماه و ديگر سيارات و ديگر ستارگان يكسان است و تمامي اين مواد داراي اتم هايي با اجرا سازنده يكسان مانند هسته با بار مثبت و الكترون با بار منفي هستند. چنين تشابهي از لحظه اوليه خلقت وجود داشته زيرا اين خلقت توسط يك خالق بوده و با يك فرمان صورت گرفته است. به نظر من بهترين معني براي كلمه رَتْقً كلاف به هم پيچيده مي باشد تا اينكه بگوييم مواد به هم فشرده. و كلمه "فَفَتَقْنَاهُمَا" كه به معني شكل دهي آسمان ها و زمين با پراكنده كردن مواد در هم پيچيده توسط اراده الهي است بهتر از انفجار بزرگ مي باشد. بنابر اين محققان مادي گرا بايد فرضيه انفجار خود به خودي را كنار گذارند و به حقيقت كلام الهي در قرآن اعتراف كنند. اين اقرار باعث مي شود تا ايمان آورندگان واقعي به دين حقيقت باشند تا تمامي عقايد غير منطقي آنها تصحيح گردد.جمله شريفه "ما همه چيز را از آب زنده گردانيديم" در انتهاي اين آيه آمده است. همان طور كه خداوند در ابتداي اين آيه خلقت جهان را از مواد در هم پيچيده آغاز كرده است همچنين بيان مي دارد كه خلقت موجودات زنده از آب شروع شد. اين جملات خداوند بزرگ است. مسلما بر اساس علم ما اگر آبي وجود نداشت زندگي هم وجود نداشت. اين موضوع با نگاهي به گياهان اطراف ما اثبات مي گردد. چون آب در ديگر سيارات وجود ندارد زندگي نيز در آن ها نيست. اگرچه ما معناي " زندگي " و يا فرق بين سلول هاي مرده و سلول هاي زنده را نمي دانيم. در هر سلول يا ارگانيسم زنده، مي بينيم كه آب بيش از 70% وزنش را تشكيل مي دهد. بنابراين بدون اين آب اثري از زندگي نخواهد بود. اما ما گوهر حيات را در چنين سلول هايي فراموش مي كنيم. مسلما سلول اجزا سازنده هر موجود از انسان گرفته تا حيوان و حشره يا گياه زنده است. اگر عميق تر به آيه نگاه كنيم مي بينيم كه بيشتر اسيد ها و تركيبات داخل سلول از هيدروژن و اكسيژن و به صورت زنجيره هايي پيچيده با نظمي فوق العاده هستند. اين دو گاز، هيدروژن و اكسيژن، عناصري هستند كه آب را تشكيل مي دهند و مي توانند اجزاي سازنده هر اتم بزرگ ديگر كه در سلول است باشند. علم و توانايي ما در داشتن توضيح عميق تر براي اين آيه محدود است و تنها با الهام الهي مي توان به آن دست يافت. مسلما خوانندگاني كه از علم بيشتر و تفكر عميق تر برخوردار هستند مي توانند توضيح بهتر از من داشته باشند. شايد كشفيات آينده به درك بهتري از اين آيه منجر شود.هركس كه به سلول زنده و مولكول هاي بزرگش و زنجيره هاي سلولي اش نگاه كند نمي تواند دخالت خالق را تكذيب كند. همين طور كه نمي توانيم دخالت خالق را در اين جهان بزرگ ناديده بگيريم به همان ترتيب هم نمي توان اين نتيجه منطقي را ناديده گرفت كه طبيعت چگونه چنين زنجيره هاي پيچيده را در سلولي كه داراي ميليون ها اتم است بدين ترتيب كنار هم چيده است. در عين حال نيز نمي توان فرض كرد كه طبيعت گوهر حيات را به چنين زنجيره هاي پيچيده سلولي داده است تا فقط داراي حركت، تنفس، قابليت غذا خوردن و هضم و حتي فكر كردن باشند. خداوند در اين آيه مي فرمايند كه او اين سلول ها را از آب آفريد و بعد زندگي را به آن ها داد اين ها براي ما راز هايي هستند. آيا كسي به غير از خداوند مي تواند بگويد كه او چگونه اين كار را انجام داده است؟ يا آيا كسي مي تواند بگويد كه بدون يك خالق دانا آفريده شده اند؟ همان طور كه در بالا اشاره كرديم آب به تنهايي منشا خلقت حيات نيست بلكه حيات را به دوش مي كشد. اين بدان معنا است كه تمامي موجودات زنده به اين مايع معجزه انگيز وابسته هستند. راز هاي اين مايع نيز در نزد خداوند است. اگر دانه اي را در خاك قرار دهيم مي بينيم كه رشدش وابسته به آب است. همچنين رشد و ادامه حيات گياه به آب وابسته است. كلمات كمي در اين آيه راز هاي گياه را بيان كرده و به صد ها سوال مرموز پاسخ داده است زيرا از طرف خداوند نازل شده كه به راز هاي خلقت واقف است. من فكر مي كنم كه اقرار به يكي از راز ها، در را به روي راز هاي ديگر براي ما مي گشايد و اين كه جهان، خالقي يكتا دارد كه قرآن را براي ما نازل كرده است.با هم آيه هاي 31 تا 33 را مي خوانيم كه در ادامه آيه قبلي در سوره انبيا است. مي بينيم كه اين آيه ها با كشفيات علم امروزي بهتر شناخته مي شوند. اين آيه هانماينگر حكمت و رحمت خالق است
{
وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ * وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفاً مَّحْفُوظاً وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا مُعْرِضُونَ* وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ}[الأنبياء : 31-33]
"
و در زمين كوه ها را قرار داديم تا جنبش آن را بگيرند و در آن دره ها و راه ها قرار داديم تا در آن ها راه بروند".
"
و آسمان را سقفي محافظ قرار داديم ولي آن ها از نشانه هاي او روي گردان هستند.
"
اوست كه شب و روز و مهر و ماه را آفريده است و هريك در مسيري در حال حركت هستند".نظريه هاي علمي: مطالعه اين چند آيه پشت سر هم نشان دهنده آن است كه حقايق علمي ديگري در قرآن وجود دارد. خداوند در اين آيه ها به ما مي گويد كه سياره اي بسيار يگانه براي ما آفريده است كه داراي جرم و اندازه معيني است و آسمان آن به عنوان سپر براي ما است و از حيات ما مراقبت مي كند. او همچنين براي ما راه هايي را مهيا كرد تا از آن ها عبور كنيم. او همچنين اشاره مي كند كه با حركت خورشيد و ماه، طول روز و شب مشخصي را براي ما فراهم مي كند. بنابراين اعلامي است در مورد اين كه نظم موجود در اين دنيا بر اساس خواسته او است.به منظور فهميدن علم خداوند در مورد خلقت زمين ما و جو يكتايش بهتر است نگاهي به سيارات ديگر بياندازيم.اجازه دهيد با سياره اي به نام عطارد( با ضمه بر روي كلمه ع) شروع كنيم. اين سياره كوچك ترين سياره منظومه شمسي است و به زمين نزديك است اما به خورشيد نزديك تر مي باشد. جرمش كم تر از جرم زمين است و قدرت جاذبه اش يك سوم قدرت جاذبه زمين است. بنابر اين ما نمي توانيم بر روي اين سياره زندگي كنيم زيرا نمي تواند جو مشابهي مانند زمين را به خود بگيرد. چون داراي جو مناسبي نيست پس نمي تواند در مقابل سنگ هاي آسماني از خود دفاع كند و نيز نمي تواند تشعشعات مضر خورشيد را دفع كند. سطح چنين سياره اي به خاطر برخورد اجرام داراي فرورفتگي هاي زيادي است و نمي تواند براي حركت انسان مفيد باشد. ساختار عطارد، گردش و طول روز آن را تحت تاثير قرار داده است و يك روز آن معادل 88 روز زميني است و اين باعث مي شود تا دماي آن در روز به 400 درجه سانتي گراد و در شب به 180- سانتي گراد برسد بنابراين هيچ اثري از حيات و آب در آن پيدا نمي شود
سياره ديگر ونوس مي باشد كه سرد ترين سياره منظومه شمسي است و جرم و حجمش تقريبا مشابه زمين است ولي به خورشيد نزديك تر است. چون جرم مشابه زمين دارد، جاذبه اش نيز مشابه زمين است و توانايي مشابه زمين در نگه داشتن جو دارد. ولي جو آن از گاز سنگيني به نام دي اكسيد كربن تشكيل شده است و ابر هايش از بخار اسيد سولفوريك تشكيل شده است. چون دي اكسيد كربن گازي سنگين است بنابراين تشعشعات خورشيدي را بسيار جذب مي كند و جو سياره به خاطر همين بسيار داغ مي گردد. ابر هاي اسيدي آن باران هاي اسيدي ايجاد مي كنند كه سطح آن نرم مي كند و براي حركت مناسب نمي باشد. روز آن نيز معادل 243 روز زميني است. به خاطر نزديكي اش به زمين و روز بلندش، دماي آن در روز به 450 درجه سانتي گراد و فشار جوش به 90 بار مي رسد. با وجود چنين شرايطي وجود آب و حيات روي آن غير ممكن است.با نگاه به مريخ همسايه ما، مي بينيم كه طول روز مشابه زمين دارد اما جو آن از دي اكسيد كربن تشكيل شده است و فشار آن نيز بسيار كم است. چون مريخ از خورشيد دور تر است حداكثر دماي آن 40- است و بيشتر مواقع به 123- درجه سانتي گراد مي رسد. در چنين دماي پاييني محتويات آب سياره به حالت جامد است و هيچ علايمي از حيات در آن ديده نمي شود( البته تا آن موقع كه اين مقاله نوشته شده است حياتي در مريخ يافت نشده و ممكن است حيات به صورت موجودات ذره بيني در بعضي از مكان هاي آن كه داراي شرايط خاصي است پيدا شود ولي هيچ گاه تنوع ميليون ها گونه موجودات روي زمين را كه در هوا و خشكي و دريا هستند پيدا نمي كند. مترجم)با نگاهي به تعدادي از سيارات منظومه شمسي، مفهوم اين آيه هاي نوراني را بهتر درك مي كنيم. زمين ما به گونه اي طراحي شده است تا آب را در حالت مايع در خود نگه دارد و با نظمي بسيار پيچيده تحت فرمان الهي حيات را در آن زنده نگه دارد. جو زمين به گونه اي طراحي شده است تا با دو گاز عمده اكسيژن و نيتروژن كه در آن است مانند يك سقف براي ما عمل كند. اين گاز ها تمامي تشعشعات خورشيد را جذب نمي كنند و آن را از خود عبور مي دهند تا محيط رابراي رشد موجودات فراهم كنند. بنابراين جو زمين داراي تركيباتي است كه براي زمين مانند يك سقف محافظ عمل مي كند. اين جو همچنين زمين را در مقابل شهاب سنگ ها محافظت مي كند و در هنگام برخورد آن ها به جو به علت اصطكاك زيادي كه ايجاد مي شود مي سوزند. لايه ازن موجود در جو نيز تشعشعات مضر را دفع مي كند. پايداري زمين به خاطر جرم و مساحت آن است كه با دقت بسياري تنظيم شده است. جرم محتويات هسته زمين باعث مي شود كه جاذبه معيني داشته باشد و در نتيجه جو خود را حفظ كند و در عين حال داراي فشار، دما و رطوبت مخصوصي باشد. شرايط ايجاد شده توسط اين جو زندگي را براي همه موجودات ممكن مي سازد. گردش معين زمين به دو خود و به دور خورشيد باعث مي شود تا جاذبه مناسبي روي زمين به وجود بيايد و همه موجودات بتوانند به راحتي روي زمين راه بروند. فاصله معين از خورشيد و گردش مخصوص زمين باعث ايجاد درجه معيني از انحراف گردش زمين به دور محور خودش به نسبت گردش حول خورشيد مي شود در نتيجه ميدان مغناطيسي ايجاد مي كند كه بر روي تمامي موجودات زنده تاثير مي گذارد. مسلما با وجود چنين انحرافي، ما داراي شرايط آب و هوايي متفاوت در چهار فصل هستيم.با نگاهي به سياره خودمان و ديگر سيارات منظومه شمسي، ناچار به اقرار به اين موضوع هستيم كه زمين همان طور كه خداوند مي گويد داراي محيطي خاص براي زندگي ما است. آيا كسي مي تواند ادعا كند كه طبيعت (به طور تصادفي) اين امكانات را براي ما به وجود آورده است؟ يا كسي مي تواند بگويد كه حضرت محمد ( صل الله عليه وسلم) خودش اين آيه ها را در بيش از 14 قرن پيش نوشته است؟
بعد از تشريح روند شروع خلقت توسط آيه 30، خداوند در آيه 104 در پايان سوره به ما در مورد پايان اين جهان يا روز رستاخيز سخن مي گويد.
{
يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاء كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ} [الأنبياء : 104] "روزي كه آسمان را در هم بپيچيم مانند در هم پيچاندن طومار، مانند كاري كه در ابتداي خلقت انجام داديم، همان طور كه خلقت را آغاز كرديم، آن را باز مي گردانيم، همان طور كه پيمان داده بوديم و بر ما است كه اين كار را انجام دهيم."بررسي علمي:در اين آيه خداوند روند پايان حيات را توضيح مي دهد. از رَتْقً شروع شد. بنابراين پايان اين جهان، بازگشتش خواهد بود به ابتدايش، به همان گونه اي كه شروع شده بود. خداوند مي گويد كه تمام آسمان ها را در هم مي پيچد و آن ها را مانند ابتدايش كه رَتْقً بود مي كند. اين جملات بيانگر عظمت خداوند هستند. خداوند مي فرمايند كه آسمان ها را روي هم قرار مي دهد( در هم مي پيچد) همانند بستن صفحات يك كتاب. بر اساس نظريه هاي علمي، دانشمندان عقيده دارند كه چنين اتفاقي در انتظار جهان است. اين دانشمندان مي گويند كه بعد از انبساط پيوسته جهان، طي يك روند خود انقباضي منهدم مي شود. اين به خاطر محدوديت مواد موجود در جهان است كه ديگر قادر به انبساط بيشتر نمي باشد. بنابراين اين مواد منقبض مي شوند و اندازه جهان به مقدار اوليه اش بر مي گردد.بنابراين دانش در انطباق كامل با قرآن است. اما قرآن مي گويد كه اين خواسته خداوند است ولي دانشمندان در نظريه هايشان مي گويند كه خواسته طبيعت است چون داراي شعور مي باشد. ( البته كل كيهان سيستمي با شعور است و تمامي اجزايش طبق گفته قرآن تسبيح خداوند را مي گويند، اما اين شعورشان قايم به ذاتشان نيست بلكه از خداوند دارند و اراده خداوند مي تواند روند طبيعت را دگرگون كند. مترجم). خداوند در قرآن مي فرمايند كه او زمان چنين اتفاقي را تعيين مي كند و دانشمندان تصور مي كنند كه خودش زمان تخريبش را تعين مي كند.هر انسان عاقل و فهميده اي متوجه مي شود كه اين جملات جاودانه پيامي است براي پرستش خداوند و در آيه بعدي كه شماره 106 است خداوند مي فرمايد:{إِنَّ فِي هَذَا لَبَلَاغاً لِّقَوْمٍ عَابِدِينَ } [الأنبياء :106]
"
در اين پيامي است براي كساني كه او را مي پرستند"


 


0 نظرات:

ارسال یک نظر