چرا شیعه فروتنی شیخین را حمل بر گناه و اعتراف به کار ناصواب مي كند؟

چرا شیعه فروتنی شیخین را حمل بر گناه و اعتراف به کار ناصواب مي كند؟

شیعه میگوید:
اهل سنت معتقدند که ابوبکر و عمر قطعاً بهشتی هستند و خداوند از آنها راضی است.
اما این عقیده با عقیده خلفا در تضاد است زیرا خود آنها عقیده به بهشتی بودن خود نداشتند و این از روایاتی که اهل سنت نقل کرده اند ثابت است.
بخاری در صحیحش مینویسد:
عمر گفت: اگر برای من زمین پر از طلا شود، قبل از دیدن عذاب الهی آن را  برای نجات خویش خرج می كردم .
اگر واقعاً آن چه كه اهل سنت ادعا می‌كنند صحت داشت، چه نیازی بود كه خلیفه دوم ترس تمام وجودش را فرابگیرد و برای خلاصی از عذاب خداوند، فدیه بدهد ؟
جلال الدین سیوطی به نقل از عمر بن خطاب می‌نویسد:
اگر فریادگری از آسمان فریاد زند: ای مردم همه شما بهشتی هستید جز یك نفر، می ترسم آن یك نفر من باشم، و اگر فریاد كننده‌ای فریاد زند و بگوید: همه شما جهنمی هستید جز یك نفر،  امیدوارم آن یك نفر من باشم
هناد بن سری در كتاب الزهد به نقل از ضحاك می‌نویسد:
ابو بكر از جایی می گذشت، پرنده ای را دید كه بر شاخه درختی نشسته است، گفت: خوشا به حالت، بر شاخه درخت می نشینی، از میوه درخت می خوری، پرواز می كنی و هیچ حساب و كتابی نداری، ای كاش من هم مثل تو بودم، به خدا سوگند، دوست داشتم خدا مرا بسان درختی بر كناره راه می آفرید تا شتری از كنار من می گذشت و مرا در دهانش می گرفت و می جوید و می بلعید سپس به صورت پشگل از شكمش خارج می كرد ؛ ولی انسان نبودم !!!
عمر نیز گفته است: ای كاش قوچ خاندانم بودم تا در حد توانشان چاقم می كردند و بعضی از بدنم را كباب و بعضی را خشك می كردند و می خوردند، سپس به صورت عذره دفع می كردند و انسان آفریده نمی شدم .
همچنین ابن سعد به نقل از عبد الله بن عامر بن ربیعه می‌نویسد‌:
عبد الله بن عامر بن ربیعه می گوید: عمر پر كاهی از زمین بر داشت و گفت: ای كاش من این پر كاه بودم، ای كاش به دنیا نمی آمدم، ای كاش هیچ نبودم، ای كاش مادرم مرا نمی زائید، ای كاش فراموش شده بودم .
اگر عقیده آن دو نفر مانند عقیده اهل سنت بود، این سخنان را که نشانه پشیمانی آنها از کارهای اشتباهشان بوده است نمیگفتند. و آیا این سخنان مانند اعترافاتی علیه خودشان نیست؟
جواب:
 
شیعه قصد دارد از این قبیل روایات ذمی را بر شیخین ثابت کند غافلند از اینکه این روایات خود مدحی بر آنهاست!! ولی افسوس که خدا بر دلهایشان مهر زده و چیزی به جز کینه در آن دلها نیست.
اما اصل جواب:
1- به راستی اگر شیخین میگفتند: ما یقیناً اهل بهشت هستیم، مشکل حل بود؟ اگر آن دو نفر وسط مسجد النبی فریاد میزدند و میگفتند: ما سند بهشت را گرفتیم و خداوند زیر آن را امضا کرده است.. در آن صورت مشکل حل بود و شما سکوت اختیار میکردید؟ غیر ممکن است!
چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی چندین بار استغفرالله میگفتند و طلب بخشش میکردند؟؟ مگر خود را بهشتی نمیدانست؟ مگر باید گناه و خطایی باشد تا آنها از عذاب بترسند و استغفار کنند؟ پس شکر خدا و تقوای الهی چه میشود؟
2- خداوند در کلام شیرینش در مورد اصحاب محمد میفرماید:
(لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَیرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)(توبة:88 ـ 89 )
«اما پیامبر و مومنانی که همراه اویند (صحابه ) جهاد می كنند با مالها و جانهای خود و آنها بر ایشان نیكی هاست و این گروه رستگار و نجات یافته اند, "خداوند برای آنها بهشتهایی كه در زیر آنها رودها جاریست مهیا كرده و جاودان در آن بمانند آن پیروزی بس بزرگی است"».
(یبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِیهَا نَعِیمٌ مُقِیمٌ)(توبه:21)
«بشارت میدهد خدایشان آنها را به رحمتی از جانب خود و خشنودی و رضوان و باغها و آنها در آن نعمت ها جاودان خواهند بود».
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَداً ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ(توبه: 100)
«و پیشی جستگان نخستین از مهاجران و انصار و كسانیكه پیروی كردند از مهاجرین و انصار به نیكوئی خداوند (جل و علا) از آنها خشنود شد، آنها نیز از خداوند خشنود شدند و "خدا آماده ساخت برای آنها بهشتهایی كه از زیرش نهرها جاریست. جاودان در آن برای همیشه باشند و آن رستگاری بسیار بزرگ است"».
اهل سنت طبق همین آیات و دهها آیه دیگر معتقدند كه اصحاب محمٌد و در رأس آنها خلفای راشدین در بهشت هستند و خداوند از آنها راضی است و سخنان خلفا نیز چیزی مغایر با عقیده اهل سنت نیست بلکه چیزی مضاف بر آن است، به دلیل این آیه قرآن:
وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ (الرحمن: 46) «و كسی كه از مقام پروردگارش بترسد دارای دو جنت است».
پس شیخین با این تضرع و خضوع نه تنها خود را مستحقتر بر نعمتهای بهشت کرده اند بلکه مستحق دو بهشت هستند.
پس نتیجه اینکه: خلفا که بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عالمترین مردم به قرآن بودند، هم از آیه فوق و هم از آیاتی که به آنها وعده بهشت داده شده آگاه بوده و به دلیل حرص آنها برای اجرای فرامین الهی و خشنودی خدا چنین سخنانی را بر زبان رانده اند تا هم خدای خود را خشنودتر کرده و هم وعده دو بهشت در مورد آنها صدق پیدا کند.

3- خوف از خدا و ترس از روز حساب از صفات مومنان است، چنانکه خداوند میفرماید:
(رِجَالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَيعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاةِ وَإِیتَاءِ الزَّكَاةِ يخَافُونَ يوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ) (النور: 37).
«مردانی هستند كه تجارت و خرید و فروش آنها را از ذكر الهی و اقامه نماز و دادن زكات بازنمی‌دارد و از "روزی می ترسند كه دلها و چشمها در آن منقلب می ‌شود"(روز قیامت)».
و در وصف آنها می ‌فرماید:
وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ (الرعد: 21).
«آنهایی كه وصل می‌كنند آنچه را كه خداوند دستور وصل آن داده است "و از پروردگار خود خشیت داشته و از بدی حساب خوف دارند"».
در این مورد آیات فراوانی نازل شده که همه آنها در مدح و وصف مومنان آمده است و شیخین رضی الله عنهما نیز به منظور متحقق نمودن این مقام، در دلهایشان خشیت خدا بود تا مستحق فضل بزرگی شوند که خداوند به مومنان و خاشعان وعده داده است.
4- شیعه شدت خوف شیخین را حمل بر گناه و اعتراف به کار ناصواب کرده است.
از فرط جهالت و نادانی ‌اش نسبت به شرع بر فدیه دادن حضرت عمر رضی الله خورده میگیرد! و به راستی که اگر به امور شرع عالم بودند چنان نمیگفتند زیرا خداوند میفرماید:
انَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ (فاطر: 28).
«بی‌تردید از میان بندگان خداوند، "علما هستند كه از خداوند می ‌ترسند"».
دوباره بخوانید.. خداوند میفرماید: «علما از خداوند میترسند» و بدون شک ترس آنها نیز به خاطر درک بالای آنهاست و شکی نیست که شیخین در این زمره و در راس آن قرار میگیرند چون به سختی از خدایشان میترسیدند.
ولی شما که فکر میکنید،عالم به شرع و دین هستید،باید بدانید که چون ذره ای خوف و خشیت الهی در دلهایتان وجود ندارد ذره ای از دین و شرع آگاهی ندارید.(و هر چه هست غرض و کینه و بدبینی است)
در خطبه 82 نهج البلاغه موسوم به "غرا " آمده که حضرت علی فرمودند:
«اى بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم..... پس اى بندگان خدا از خدا بترسید چونان خردمندى كه اندیشه معاد، قلب او را تسخیر كرده و بیم از عذاب، پیكرش را رنجور داشته... شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم ..!!»
واقعاً که مدعی چقدر نسبت به آیات قرآن و سخنان حضرت علی آگاه هستند!
حضرت علی میگوید: مانند خردمندان که اندیشه معاد قلبشان را تسخیر کرده و از عذاب میترسند، بترسید ولی شما حضرت عمر را به خاطر ترس از خدا و عذابش محکوم میکنید؟

*بنابر قول حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم هر چقدر كه این علم قوی‌تر شود خشیت در نفس انسان بیشتر می‌شود. رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«به خدا قسم اگر آنچه را كه من می‌دانم می‌دانستید كم می‌خندیدید و زیاد گریه می‌كردید، و از زنها در بسترها لذت نمی‌بردید و به بیابانها می‌رفتید و زاری به خداوند می‌كردید».1
و ما افتخار میکنیم که بگوییم: بعد از رسول الله صلی الله علیه و سلم عالمترین شخص حضرت ابوبکر بود زیرا محمد بن سیرین میفرماید:پس از رسول خدا صلى الله علیه وسلم هیچ كسی ترساتر از ابوبكر رضی الله عنه نیست.2
و آورده اند كه روزی پیامبر اکرم به ابوبكر صدیق فرمود: «به چه فكر میكنی؟» پاسخ داد: «یا رسول الله، چون به احوال و اهوال قیامت می اندیشم و انواع عقوبتهایی را كه خداوند برای عاصیان و مجرمان در نظر گرفته است، به یاد می آورم، آرزو میكنم كه ای كاش خداوند به جای همه مردم مرا عذاب میداد و این بدبختان و بیچارگان را از آتش و عقوبت میرهانید!» پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «یا ابابكر، اندیشه تو از هفتاد سال عبادت برتر و با ارزشتر است»
و در سیرت امیرالمومنین فاروق رضی الله عنه نیز نقل است که روزی در نماز فجر این آیه را تلاوت میکرد:
(قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ )(یوسف: 86)
«گفت من شكایت غم و اندوه خود را پیش خدا مى‏برم و از خدا چیزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانید. »
راوی میگوید: حضرت عمر طوری گریست که صدای گریه اش در صفهای آخر شنیده می شد.3 تا آن حد متأثر میشد و می گریست كه بر زمین می افتاد و مانند مریضی به منزل برمی گشت و مردم به خیال اینكه مریض شده است به عیادت او می رفتند.4
5- آیه زیر را که خداوند در وصف مومنان نازل کرده است را با دقت بخوانید:
(تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعاً وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ) (السجدة: 16)
«از بستر خواب پهلوهایشان را فاصله می‌دهند، پروردگارشان را با "بیم و امید" می‌خوانند و از آنچه به آنها داده ‌ایم انفاق می ‌كنند».
حال سخنانی که مدعی از حضرت عمر رضی الله نقل کرده اند را بخوانید:
«اگر فریادگری از آسمان فریاد زند: ای مردم همه شما بهشتی هستید جز یك نفر، می ترسم آن یك نفر من باشم(خوف و خشیت الهی)، و اگر فریاد كننده‌ای فریاد زند و بگوید: همه شما جهنمی هستید جز یك نفر،  امیدوارم آن یك نفر من باشم(امید به خدا) »
با مقایسه کردن آیه قرآن و سخن حضرت عمر کاملاً متوجه میشویم که حضرت عمر از مومنترین مومنان و مصداق همین آیه است زیرا:
خداوند میفرماید:پروردگارشان را با بیم.. میخوانند و حضرت عمر نیز بیم دارد که مستحق عذاب الهی باشد.
خداوند میفرماید: پروردگارشان را با.. امید میخوانند و حضرت عمر نیز امیدوار است که اگر تنها یک نفر مستحق بهشت است آن یک نفر او باشد.
6- خداوند در وصف کافران میفرماید:
مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ  ﴿٤٢﴾ قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ  ﴿٤٣﴾ وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ  ﴿٤٤﴾ وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ  ﴿٤٥﴾ وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ  ﴿٤٦﴾ (المدثر)
(به کفار خواهند گفت:)«چه چیزی شما را به جهنم كشانده است، می‌گویند ما از نماز خوانان نبودیم، و به مسكینها طعام نمی‌دادیم و با آنان كه سخن باطل می‌گفتند هم آواز می‌شدیم و روز قیامت را دروغ می‌پنداشتیم».
تا اینكه خداوند می‌فرماید: كَلاَّ بَلْ لاَیَخَافُونَ الْآخِرَةَ. (المدثر: 53).
«آری كه (کافران) از آخرت نمی‌ ترسند».
كافران را به عدم عمل و عدم خوف وصف كرده‌ است و عدم خوف را نشانه کافران عنوان کرده است.
پس ای مسلمان بدان که خوف از خدا دلیل بر ایمان و آگاهی بر دین است و عدم خوف دلیل بر کفر و جهالت در امور دینی است.
پس مدعی که ذره ای از خشیت و خوف الهی در دلش وجود ندارد باید ببیند که چه رابطه ای بین او و کافران وجود دارد که این همه در صفات به هم نزدیک هستند!
7- علامه ذهبی در منهاج الاعتدال در جواب به شبهه ای مانند همین شبهه میفرمایند:
«همانند این سخن از جماعتی از ابرار سابقین كه از خوف و هیبت الهی گفته اند نقل شده چنانكه از ابوذر روایت شده كه او گفت: «به خدا قسم دوست داشتم درخت قطع شده ای باشم» و عبدالله بن مسعود گفت: «اگر بین بهشت و دوزخ بایستم و مرا مخیر كنند كه در كدام باشم و یا خاكستر باشم؟ من خاكستر را انتخاب می كنم» و از قول علی رضی الله عنه آمده كه گفت: «از عیوب و زشتی های ظاهر و باطنم به سوی خدا شكایت می كنم»
بنابراین كلامی را كه بنده از جهت ترس خدا بگوید: دلالت بر ایمان او دارد، و البته خدا برای بندگان خائف خود آمرزنده است.»

8- امام ترمذی و ابن ماجه از حضرت ابوذر رضی الله عنه چنین روایت كرده اند:
ابوذر  می گوید:«رسول اكرم صلی الله علیه وسلم  فرمود: من می بینیم آنچه را كه شما نمی بینید، و می شنوم آنچه را كه شما نمی شنوید. آسمان به آه و فغان در آمد و باید آه و فغان كند. به اندازه چهار انگشت در آن جای پیدا نمی شود مگر اینكه فرشتگان در آنجا مشغول سجده هستند. به خدا سوگند اگر شما می دانستید، آنچه را كه من می دانم، بیشتر گریه و كمتر خنده می كردید و هرگز از زنان لذت جماع را محسوس نمی كردید و به میدانها می رفتید و بسوی خداوند با صدای بلند آه و فغان می كردید. بسیار دوست دارم كه درخت خارداری می بودم»5 (لوددت أنی كنت شجره تعضد)
اكنون از شیعیان سوال می شود که: از روایت صحیحه ثابت كردیم كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم  نیز درباره خود فرمودند: ای كاش درختی بودم!
پاسخ بدهید، این حدیث نیز، گواهی حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم  علیه خودش محسوب می گردد و آیا حضرت رسول صلی الله علیه و سلم از کارهای خود پشیمان است؟
آیا آنچه را كه درباره شیخین گفته بودید اینجا نیز صدق پیدا می كند؟ ای خردمندان بفرمایید چه تفاوتی میان سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و میان گفته شیخین وجود دارد؟!
9- ملا باقر مجلسی در بحار الانوار مینویسد:
سلمان فقال: یا لیتنی كنت كبشا لاهلی فأكلوا لحمی و مزقوا جلدی ولم أسمع بذكر النار، وقال أبوذر: یا لیت أمی كانت عاقرا ولم تلدنی ولم أسمع بذكر النار، وقال مقداد: یا لیتنی كنت طائرا فی القفار ولم یكن علی حساب ولا عقاب ولم أسمع بذكر النار، وقال علی (علیه السلام): یا لیت السباع مزقت لحمی ولیت أمی لم تلدنی ولم أسمع بذكر النار. ثم وضع علی (علیه السلام) یده على رأسه وجعل یبكی ویقول: وا بعد سفراه ! وا قلة زاداه فی سفر القیامة 6
یعنی سلمان فارسی گفت: «اى كاش! براى خانواده ام گوسفندى بودم كه از گوشتم مى خوردند و پوستم را تكه تكه مى كردند و هرگز نام آتش را نمى شنیدم!»
أبوذر(رضی الله عنه) گفت: «اى كاش! مادرم عقیم و نازا بود و هرگز مرا نمى زایید و نام آتش به گوشم نمى خورد!»..
و مقداد گفت: «اى كاش! پرنده اى در جایى بدون سكنه و آب و علف بودم و بر من هیچ حساب و عقابى نبود و هرگز نام آتش را نمى شنیدم!»
و علی (رضی الله عنه) فرمود: «اى كاش! گرگ درنده اى گوشتم را پاره پاره مى كرد! اى كاش! هرگز از مادرم زاییده نمى شدم و اسم آتش را نمى شنیدم! سپس على دستش را بر سرش زد و بر روى آن گذاشت و گریه كنان گفت: واى بر من! بعد از سفرم(وفاتم) چه مى شود! واى بر من از كمى توشه سفر قیامت!».
آیا گفته ی حضرت علی رضی الله عنه كه دال بر ترس و بیم از خداوند است دلیل بر قدرت و قوت ایمان وی بر خداوند نیست؟ جواب بدهید! آیا او با گفتن این كلمات علیه خود گواهی می دهد؟ آیا او از کارهای غلطش پشیمان است!؟ و آیا او که به عقیده شما قسمت کننده بهشت وجنهم است! خود را بهشتی نمی داند؟ اگر چنین نیست، پس ای خردمندان بفرمایید چه تفاوتی میان این كلمه ها و میان گفته شیخین وجود دارد که شما آنها را مذموم میدانید ولی حضرت علی و سلمان و مقداد و ابوذر رضی الله عنه اجمعین را خیر ؟!
10- نظیر آنچه را كه از ابوبكر و عمر ثابت شده است و از حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی و ابوذر و مقداد و ابن مسعود و سلمان فارسی نیز نقل شد را خداوند از مریم علیها السلام خبر داده است:
يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا (مریم: 23).
«گفت: كاش قبل از این مرده بودم و به فراموشی سپرده می‌شدم».
ابن‌عباس رضی الله عنهما در تفسیر: مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا . «به فراموشی سپرده می ‌شدم». می‌گوید: یعنی خلق نشده و چیزی نمی‌ شدم. قتاده می ‌گوید یعنی: چیزی كه شناخته نشده و قابل ذكر نیست. ربیع بن انس می‌ گوید: یعنی سقط (تفسیر طبری)
11- مدعی گفته سیدنا عمر در آخرین لحظات عمر، وجودش پر از ترس بود که به آن جواب دادیم،ولی ببینیم نظر سیدنا علی رضی الله عنه هنگام فوت عمر رضی الله عنه چه بود!
ابی ملیكه می گوید، از ابن عباس شنیدم كه می فرمود: «عمر رضى الله عنه روی تخت گذاشته شد؟، مردم او را احاطه كردند، بر او دعا و درود گفتند، قبل از اینكه جسد او حمل گردد، و من (ابن عباس) نیز در میان مردم بودم. ناگهان شخصی دستش را روی شانه من گذاشت وقتی متوجه شدم، دیدم كه او علی بن ابی طالب است که در حق عمر، ترحم كرده گفت:« بعد از خودت هیچ كس را بهتر از خودت، پشت سر نگذاشتی كه من دوست داشته باشم با عملی مانند عمل او به ملاقات خدا بروم. سوگند به الله من یقین داشتم كه خداوند تو را با دو رفیقت همراه خواهد كرد. من به كثرت از رسول اكرم صلی الله علیه وسلم  شنیده ام كه می فرمود: «من و ابوبكر و عمر رفتیم، من و ابوبكر و عمر بیرون رفتیم، من و ابوبكر و عمر وارد شدیم»7
و در روز وفات حضرت ابوبکر رضی الله عنه در یک روایت طولانی فرمودند(قسمتی از آن):
و اتعبت من بعدک اتعابا شدیدا = با مرگ خود دیگران را سخت آزرده کردی .. و فزت بالخیر فوزا عظیما = و خود به خیر و رستگاری بزرگ دست یافتی .. فجللت عن البکاء = پس برتر از آنی که برایت گریست! ...فوالله لن یصاب المسلمون بعد رسول الله صلی الله علیه و سلم بمثلک ابدا = به خدا سوگند هر گز مسلمانان بعد از پیامبر دچار مصیبتی چون غم از دست دادن تو نمیشوند!8
و روزی بر منبر در ضمن خطبه ای طولانی در مدح ابوبکر آنقدر گریستند که محاسنشان خیس شدند.9
حضرت علی علیه السلام بر این عقیده بود که سیدنا ابوبکر صدیق رضی الله عنه و سیدنا عمر رضی الله عنهما از بهشتیان هستند. ولی تویی که خود را شیعه او میدانی خلاف او میگویی؟ و واقعاً که چه خوب شیعیانی هستید!!
در پایان:                                               از علفزار جهان حیوان نداند جز چرا! ...  آدمی باشد همیشه در غم روز جزا
                                       آنکه نبود در ضمیرش خوف روز آخرت ... هست حیوان بهتر از وی بیشک و بی افترا !! 10
                                                                                                                                                           التماس دعا
                                                                                                                                                        ابوبكر بن حسين
 ----------------------------------------------------------------------------
1 - المستدرك حاكم ج 4 ص623 و می‌گوید: سندش به شرط شیخین صحیح است و ذهبی آن را تایید میکند.
2 - صفة الصفوة ج2 ص253، أبي الفرج ابن الجوزي، دار المعرفة، بيروت.
3 - منتخب كنز العمال، ج4، ص387 و ابن الجوزي در سیرت عمر بن خطاب، ص146
4 - الرياض النضره، ج2، ص57 ، محب الدین الطبری؛ به نقل از سیمای صادق فاروق اعظم،حاج عبدالله احمدیان
5 - سنن ترمذی كتاب الزهد (2312) ابن ماجه كتاب الزهد باب الحزن و البكاء (ح 4190) و صحیح ترمذی ( ح 3378)
6 - بحار الانوار مجلسي ج 43 ص 89 چاپ موسسه وفا بیروت.
7 - مسند احمد ح878 و.... شبیه این روایت در کتب شیعه : معانى الأخبار، إبن‏بابویه، چاپ ایران، ص‏117- شرح نهج‏البلاغة، إبن‏أبى‏الحدید، ج‏3، ص‏147. 
8 - تاریخ دمشق ابن عساکر ج30 ص 438،بیروت ، بعضی این روایت را صحیح نمیدانند ولی با قیاس با دیگر روایات این سخنان که از حضرت علی صادر شده غیر از حقیقت چیز دیگری نمی تواند باشد. و الله اعلم
9 - هیثمی در مجمع الزوائد ج9 ص 47 وقال : رواه البزار ورجاله رجال الصحیح غیر اسماعیل بن أبی الحارث وهو ثقة. مسند البزار بخش مسند علی بن ابیطالب(رض) ج3 ص14،رقم 761 .البداية و النهاية ج 3 ص271-272 المستدرک حاکم ج 3ص 67 و حاکم میگوید: صحیح است برشرط مسلم و ذهبی موافق آن است.
10 - کتاب  طریق آشنایی ص44، سید محمد معصومی(تخلص:ندیمی) چاپ 85


0 نظرات:

ارسال یک نظر