نقض پيمان نامه محاصره اقتصادي در محرم سال دهم بعثت
دو سال يا سه سال، به همين منوال گذشت. در ماه محرم[1] سال دهم بعثت، پيماننامه نقض شد، و محاصره برداشته شد. ماجرا از اين قرار بود که در اصل، برخي از قريشيان از انعقاد اين عهدنامه خشنود بودند، اما، بعضي ديگر خوشايندشان نبود. به تدريج، آن عده از قريشيان که از انعقاد چنين پيماننامهاي ناخشنود بودند، کوشيدند تا آن را نقض کنند.
فرد شاخصي که به اين امر اقدام کرد، هشامبن عمرو، مردي از طايفة بني عامربن لُؤي بود. وي شبانه و مخفيانه براي بنيهاشم قوت و غذا به شِعب ميبرد. اين بار، به نزد زهيربن ابيامية مخزومي رفت، که مادر وي عاتکة بنت عبدالمطلب بود. به او روي کرد و گفت: زهير! ميپسندي که تو غذاهاي متنوّع بخوري، و نوشيدنيهاي گوناگون بنوشي، و داييها و داييزادگانت در آن وضع فلاکتبار به سر برند که خود ميداني؟! گفت: واي بر تو! من چه کنم. يک دست که صدا ندارد؟! با تو بگويم که به خدا اگر يک مرد ديگر نيز با من همصدا شود، براي نقض اين عهدنامه قيام خواهم کرد! هشام گفت: اينک آن مرد ديگر را يافتهاي! زهير گفت: آن مرد کيست؟ گفت: من! زهير گفت: يک مرد سوم را نيز برايمان پيدا کن!
هشام نزد مُطعَم بن عَدّي رفت، و خويشاوندي وي را با بنيهاشم و بنيمطلب با او خاطرنشان ساخت، و او را به خاطر همراهي با قريش در چنين ظلم و ستم آشکار سرزنش کرد. مطعم گفت: واي بر تو! چه کنم! من يک مرد تنها که بيشتر نيستم! گفت: مرد دومي را نيز در کنار خويش داري! گفت: آن مرد کيست؟ گفت: من! گفت: يک مرد سومي برايمان پيدا کن! گفت: اين کار را کردهام! گفت: او کيست؟ گفت: زهيربن ابي اميه! گفت: يک مرد چهارمي برايمان دست و پا کن!
هشام اين بار به نزد ابوالبختري بنهشام رفت، و نظير آن سخناني را که به مطعم گفته بود، با وي در ميان گذاشت. گفت: کسان ديگري هم هستند که ما را در اين امر ياري کنند؟ گفت: آري. گفت: چه کسي؟ چه کساني؟ گفت: زهيربن ابي اميه، مطعمبن عدي، و من؛ ما سه نفر با تو همراه خواهيم بود؛ گفت: يک مرد پنجمي برايمان بياب!
هشام به نزد زمعه بن اسودبن مطلب بن اَسَد رفت، و با او گفتگو کرد، و حق خويشاوندي بنيهاشم و بنيمطلب را به ياد او آورد. زمعه گفت: در اين کار که تو مرا بسوي آن فراميخواني، کسان ديگري نيز همراهاند؟ گفت: آري! آنگاه آن چهار نفر ياد شده را – که خود يکي از آنان بود- نام برد. در محلّ حَجون- گِرد آمدند، و با همديگر پيمان بستند که براي نقض عهدنامة تحريم اقتصادي و اجتماعي بنيهاشم و بنيمطلب قيام کنند. زهير گفت: من از همة شما پيشتر بودم؛ اکنون من نيز نخستين کسي خواهم بود که در اين باره سخن بگويد!
بامداد فرداي آن روز، به سوي مراکز تجمّع همه روزة خودشان به راه افتادند. زهير، که حُلّهاي بر دوش داشت، از راه رسيد. هفت شرط دور خانة کعبه طواف کرد. آنگاه، به مردم روي کرد و گفت: اي اهل مکه، ما خوراکيهاي گوناگون را بخوريم و لباسهاي متنوع بپوشيم، در حالي که بنيهاشم دارند هلاک ميشوند، و هيچکس با آنان دادوستد نميکند؟! بخدا، آرام نمينشينم تا اينکه اين عهدنامة مبني بر قطع رحم و ظلم و ستم پاره گردد!
ابوجهل که در آن سوي مسجد حضور داشت، گفت: دروغ گفتي، بخدا، آن عهدنامه پاره نخواهد شد!
زمعه بن اسود گفت: تو بخدا ذروغگويتر از اويي! ما آن زمان نيز که نوشته شد، از آن خشنود نبوديم!
ابوالبختري گفت: زمعه راست ميگويد! ما از آنچه در اين عهدنامه نوشته شده است، خُشنود نيستيم، و آن را قبول نداريم!
مطعم بن عدّي گفت: شما دو تن راست گفتيد؛ و هرکس غير از اين گفته باشد يا بگويد دروغگوي است! ما دسته جمعي از اين عهدنامه به درگاه خداوند اعلام برائت ميکنيم، و از محتواي آن بيزاري ميجوييم!
هشام بن عمرو نيز نظير همين سخنان را گفت.
ابوجهل گفت: بر اين قضيه شبانه تصميمگيري شده، و در جاي ديگري غير از اينجا به مشورت نهاده شده است!
ابوطالب نيز در آن سوي مسجد نشسته بود. آمده بود که به آنان بگويد: خداوند رسولگرامي خود را از وضع صحيفهاي که پيمان مذکور در آن نوشته شده است مطلع گردانيده، حاکي از آنکه خداوند موريانه را فرستاده است تا همة محتواي جفاکارانه و ستمکارانة آنان را که پايمال کنندة روابط خويشاوندي بود بخورد، مگر آنجايي که نام خداوند عزّوجل در آن ذکر شده است. آن حضرت نيز مطلب را با عموي خود بازگفته بودند، اينک ابوطالب بسوي قريشيان آمده بود تا براي آنان بازگويد که برادرزادهاش به او چنين و چنان گفته است؛ اگر گفتههاي وي دروغ بوده باشد، ما او را به شما واگذار خواهيم کرد؛ و اگر راست گفته باشد، شما دست از قطع رحم و ستم روا داشتن با ما برداريد! قريشيان گفتند: به انصاف سخن گفتي!
پس از اينکه گفتگوي ايشان با ابوجهل پايان پذيرفت، مطعم آهنگ آن صحيفة مربوط به عهدنامه کرد؛ ديد که تمامي آن را موريانه خورده است، بجز جملة «باسمک اللهم» و هر جاي ديگر آن قرارداد که نام «الله» آمده بود.
به اين ترتيب، قرارداد تحريم اقتصادي- اجتماعي قريشيان برعليه بنيهاشم و بنيمطلب نقض گرديد، رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- با همراهانشان از شِعب ابيطالب بيرون آمدند. مشرکان نيز اينک معجزة بزرگي را در ارتباط با نبوت و رسالت آن حضرت مشاهده کرده بودند. امّا، همينطور که خداوند دربارة اين قوم فرموده است:
«هرگاه معجزهاي را مشاهده ميکردند، اعتراض ميکردند و ميگفتند: همان جادوي هميشگي است!»
اين معجزه را نيز ناديده گرفتند، و بر کفر پيشين خويش افزودند [3].
[1]- دلیل بر اینکه نقض عهدنامه در ماه محرم روی داده است، آنست که ابوطالب شش ماه پس از نقض عهدنامه از دنیا رفت، و بنابر تحقیق، وفات ابوطالب در ماه رجب اتفاق افتاده است، کسانی که نیز میگویند ابوطالب در ماه رمضان از دنیا رفته است، میگویند: وفات ابوطالب هشت ماه و چند روز پس از نقض عهدنامه روی داده است.
[2]- سوره قمر، آیه 2.
[3]- تفصیلات این تحریم اقتصادی- اجتماعی را از صحیح بخاری، «باب نزول النبی بمکّة» ج 1، ص 216؛ «باب تقاسُم المشرکین علیالنبی»، ج 1، ص 548؛ زاد المعاد، ج 2، ص 46؛ سیره ابن هشام، ج 1، ص 350-351، 374-377 و دیگر منابع گردآوری کردهایم.
به نقل از: خورشيد نبوّت، ترجمه فارسي «الرحيق المختوم» مؤلف: شيخ صفي الرحمن مبارکفوري، برگردان : دکتر محمدعلي لساني فشارکي
0 نظرات:
ارسال یک نظر