آيا آيه (وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ) در حق حضرت علي نازل شده است؟

آيا آيه (وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ) در حق حضرت علي نازل شده است؟

گفتيم که علماي شيعه براي جبران نبود اسم علي در قرآن سعي کردند بعضي از آيات را  بزور تاويل در حق علي رضي الله بدانند، اما چون به بيماري غلو گرفتارند در اين راه نيز زياده روي کرده اند...
و همين خود باعث رسوايي بيشتر  آنها شده يعني آمدند آبروي مذهب خود را درست کنند،زدند و چشمش را کور کردند.اين ادعاهاي بي اساس و پوچ و بي ربط و نامربوط به خودي خود  سندي شده براي اثبات  باطل بودن مذهب آنها! اين يک مثل تف سربالا بودکه بصورت خودشان فرود آمد مثلا شما اين ادعاي شيعه را ببينيد:
شيعه ميگويد: آيه (وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ )(الرعد: 43).
«و كسى كه علم كتاب نزد اوست». درباره حضرت علي است و اين سخن فقط گفته ما شيعه ها نيست  ابو نعيم سني مذهب  از ابن حنفيه روايت کرده که گفت: مقصود از من عنده حضرت  علي بن ابي طالب است. در تفسير ثعلبي نيز از عبدالله بن سلام روايت شده که گفت: گفتم: اين که علم کتاب نزد اوست چه کسي است؟ فرمود: او علي بن ابي طالب است. و اين بر افضليت او دلالت دارد پس او امام بر حق است.
پاسخ اهل سنت:
متن کامل آيه اين است: «وَيقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَينِي وَبَينَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ» (الرعد/43)
آنها که کافر شدند مي‌گويند: «تو پيامبر نيستي!» بگو: «کافي است که خداوند، و هر کسي که علم کتاب نزد اوست، ميان من و شما گواه باشند!»
حالا سوال اين است كه حضرت علي در هشت سالگي ايمان  آورد و اين آيه اي است که درمکه نازل شده پس چگونه ميتواند علي را عالم به کتاب قرآن  بداند تازه اصلا قرآن کامل نازل شده بود تا  علي عالم  به آن شود.
و سوال دوم اينکه  وقتي  الله,  رسول خود را  اينطور معرفي ميکند:
«وَكَذَلِكَ أَوْحَينَا إِلَيكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ » (شوري/52)
همان گونه (که بر پيامبران پيشين وحي فرستاديم) بر تو نيز روحي را بفرمان خود وحي کرديم؛ تو پيش از اين نمي‌دانستي کتاب و ايمان چيست
پس وقتي اين حال رسول الله بود، پس  چرا بايد علي هشت ساله يا ده ساله يا پانزده ساله  را عالم به کتاب معرفي کنيد؟
بعد مگر ميشود الله در 500 آيه بگويد که اين چيزها در  قرآن درباره علي است اما نامش را ذکر نکند.
فرض کنيد پادشاهي 23 سال  هر روز در تلويزيون سخنراني کند که جانشين من کسي است که علم کتاب دارد کسي است که انفاق ميکند کسي است که جهاد کرده هجرت کرده و .....و از اين حرفها .....اما در طول 23 سال  حتي يکبار هم نام شخصي که اينقدر پيشش عزيز است را (حتي يکبار) ذکر نيز نکند و به زبان نياورد بنظر شما اين عجيب نيست؟!! اين حکايت شيعه و قضاوت شيعه در مورد آيات الله ( بلا تشبيه)
 و سوال ديگر ما اين است که اگر رسول خداوند بگويد که شاهد من علي است مشرکان  کي شهادت علي را قبول ميکردند، علي که مثل فرزند رسول الله بود معلوم است که شهادت پسر در حق پدر قبول نيست.
رسول ميگويد شاهد من الله است (که اين قرآن عظيم را فرستاده )و شاهد من اهل کتاب هستند که منتظر آمدن پيامبري  هستند
و ما ميدانيم مردم مدينه براي اين ايمان آوردند که يهوديان ميگفتند امروز يا فردا پيامبري ميايد و سلمان فارسي براي اين به عربستان آمد که در کتاب ها ديده بود پيامبر آخرين، همين روز هاست که از اين محل ظهور کند  آخر آيه ربطي ندارد به علي !! هيچ ربطي ندارد, کتب آسماني پيش علي  هرگز نبود او در بين مشرکين مکه زندگي ميکرد اين مشرکين کتاب هاي آسماني  را نميشناختند.
 و اين هم آيات در باره اينکه نام  و نشان حضرت  محمد در کتب آسماني پيشين  بود شاهد  علماي آنها هستند، نه حضرت علي!!
«الَّذِينَ يتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِي الْأُمِّي الَّذِي يجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ» (الأعراف/157)
همانها که از فرستاده (خدا)، پيامبر «امي» پيروي مي‌کنند؛ پيامبري که صفاتش را، در تورات و انجيلي که نزدشان است، مي‌يابند؛
«أَوَلَمْ يكُنْ لَهُمْ آيةً أَنْ يعْلَمَهُ عُلَمَاءُ بَنِي إِسْرَائِيلَ» (الشعراء/197)
آيا همين نشانه براي آنها کافي نيست که علماي بني اسرائيل بخوبي از آن آگاهند؟!
و اصولا اين آيه اي تنها نيست در چند جا الله از  اهل کتاب خواسته که شهادت گواهي راست و درست بدهند.
(قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّـهِ وَكَفَرْتُم بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى مِثْلِهِ )(الأحقاف: 10).
«بگو: «به من خبر دهيد اگر اين قرآن از سوى خدا باشد و شما به آن كافر شويد، در حالى كه شاهدى از بنى اسرائيل (مانند عبدالله بن سلام) بر آن شهادت دهد».
در سرآغاز گفتم که جنون غلو گويي، عقل علماي شيعه را زدوده است گرنه بايد ميدانستند،اينگونه تاويل کردن ها نوعي هذيان گويي است! و  با اين تاويلات عجيب، آبرو و اعتبار  آنها را بطور کلي  در پيش عقلاي عالم از بين ميرود!
محمد باقر سجودى

0 نظرات:

ارسال یک نظر