یکی از شبهات شیعه در مورد بیعت رضوان!

یکی از شبهات شیعه در مورد بیعت رضوان!

نویسنده: 
ابوبكر بن حسين
شبهۀ شیعه: اهل سنت مي‏گويند همه آنانكه در بيعت رضوان حاضر بودند، از آنجا كه خداوند از آنها راضي شد، اهل بهشتند. آيا خود آنها چنين عقيده‏ي داشتند؟ به اين روايت دقّت كنيد: «... قال: (مسيّب) لقيت البراء بن عازب فقلت طوبي لك، صحبت النبي صلي‏الله‏عليه‏و‏سلم وبايعته تحت الشجرة فقال يا ابن اخي !
انّك لا تدري ما احدثنا بعده». (صحيح بخاري، ج 5، ص 159، مغازي، باب غزوة الحديبيّة)
مسيّب مي‏گويد براء بن عازب را ديدم و گفتم خوشا به حالت با رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مصاحبت داشتي و در بيعت شجره (بيعت رضوان) با آن بزرگوار بيعت كردي. او گفت: اي پسر برادرم! نمي‏داني كه بعد از او چه كرديم! معلوم مي‏شود خود آنها عقيده نداشتند كه آن بيعت آنان را آنچنان بيمه كرده باشد كه هر عملي انجام دهند رضايت و خشنودي خداوند به غضب و قهر او تبديل نخواهد شد. يعني ممكن است كه گاهي خدا و رسولش از گروهي به خاطر اعمال خوبشان راضي باشد ولي همين عدّه بعدها كاري كنند كه موجب ناخشنودي شود.
جــــــــــــــــــــــــــــــواب:
شیعه از بس به همه زبان درازی کرده دیگر برایش عادی شده که به خدای عز وجل هم خرده بگیرد و با زبان حال به خدای خود بگوید: چرا عاقل کند کاری ... که باز آید پشیمانی؟(نعوذ بالله)
عین خیالشون هم نیست که با این حرفشون، به الله عزّوجل میگویند: ای خدا ما  چیزهایی میدانیم که تو نمیدانی !!
خداوند صریحاً فرموده: «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا (فتح :18) =به راستى خدا هنگامى كه مؤمنان زير آن درخت با تو بيعت مى‏كردند از آنان خشنود شد و آنچه در دلهايشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پيروزى نزديكى به آنها پاداش داد»

این آیه در مورد بیعت رضوان بود و دهها آیۀ دیگر در مورد بهشتی بودن اصحاب هست که فقط به سه آیه از "سورۀ توبه" اکتفا میکنم:
« الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ * يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَرِضْوَانٍ وَجَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُقِيمٌ(توبه:21) = كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند*بشارت ميدهد خدايشان آنها را به رحمتي از جانب خود و خشنودي و رضوان و باغها و آنها در آن نعمت ها جاودان خواهند بود».
«لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(توبة :88 ـ 89 ) = اما پيامبر و مومنانی که همراه اويند (صحابه ) جهاد مي كنند با مالها و جانهاي خود و آنها بر ايشان نيكي هاست و اين گروه رستگار و نجات يافته اند * خداوند براي آنها جنّاتی كه در زير آنها رودها جاريست مهيا كرده و جاودان در آن میمانند آن پيروزي بس بزرگ است»

«وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(توبه: 100) =و پيشي جستگان نخستين از مهاجران و انصار و كسانيكه پيروي كردند از مهاجرين و انصار به نيكوئي، خداوند (جل و علا) از آنها خشنود شد، آنها نيز از خداوند خشنود شدند و "خدا آماده ساخت براي آنها جنّاتی كه از زيرش نهرها جاريست. جاودان در آن براي هميشه باشند و آن رستگاري بسيار بزرگ است"».
این وعده ها از سوی خداوندیست که خودش در مورد خود میفرماید: إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ ... فَلاَ تَحْسَبَنَّ اللّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ... إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا ... وَلَن يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ ...
پس خدا خلاف وعدۀ خویش عمل نمیکند و خدا بندگانش را به وفا کردن به وعده و عقد و پیمانها امر میکند و میفرماید: « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ (مائده:1)= ای کسانی که ایمان آورده اید وفاید کنید به قرارها وفاکنید»

پس غیر ممکن است که خدا در تعداد زیادی از آیات ، اصحاب محمد را بهشتی بنامد ولی وقت حساب و کتاب دست آنان را در پوست گردو بگذارد و آنها را روانۀ جهنم کند!.. و اگر واقعاً چنین بود خداوند آیه ای در نسخ آیاتی که مدح اصحاب در آن ذکر شده نازل میکرد،خصوصاً در مورد بیعت رضوان که افراد آن مشخص هستند....
چند سطری که از نظر گذراندید مقدمه ای بود برای کسانی که با این شبهات آشنایی ندارند و اما اصل جواب به شبهۀ شیعیان به این شرح است:براء بن عازب بن حارث فرمودند:« ای پسربرادرم تو نمیدانی ما بعد از پیامبر چه کردیم...»

1. اول اینکه شبیه قول براء از خود حضرت علی رضی الله عنه هم نقل شده که فرمودند:
«سَبَقَ رَسُولُ اللهِ صلى الله عليه وسلم ، وَصَلَّى أَبُوبَكْرٍ ، وَثَلَّثَ عُمَرُ ، ثُمَّ خَبَطَتْنَا فِتْنَةٌ بَعْدَهُمْ ، يَصْنَعُ اللَّهُ فِيهَا مَا شَاءَ. »(مسند امام احمد)
یعنی: «پیامبر قبل از دیگران رفت، و بعد از او ابوبکر و بعد از او عمر رفت، سپس فتنه‌ای به ما یورش آورد که خداوند هر کس را که بخواهد از آن نجات می‌دهد».
آیا عاقلانه است که ما بگوییم: علی علیه خودش گواهی میدهد واعتراف میکند که در دوران حضرت ابوبکر و عمر وضعش خوب بوده ولی بعد از اونها در فتنه افتاده و مرتکب گناه شده و منحرف گشته؟

2. بد نیست بدونیم که .. براء از کسانی بود که به اصطلاح؛ شیعۀ علی محسوب میشد، که هم در جمل و هم در صفین و هم در نهروان همراه حضرت علی میجنگید.و حتی در بسیاری از ماموریتهایی که پیامبر به حضرت علی داده براء هم همراهش بوده خصوصاً ماموریت آخر عمر حضرت رسول که حضرت علی را به یمن فرستادند؛ در این سفر هم براء بن عازب همراه حضرت علی بود.
سيد شرف الدين شیعی در الفصول المهمة في تأليف الأمة ص 191 در ذکر اصحاب خاص علی از براء نیز نام میبرد.و همینطور "محمد فخری" نویسندۀ معاصر کتاب "تاریخ تشیع" (در ص91) او را از اولین شیعیان علی میداند!
حالا اگر شیعه براء را مرتد بداند... یعنی کسی را که در هر جنگی همراه و طرفدار حضرت علی بوده دیگر چه کسی را مؤمن و بهشتی میدانند؟
همین براء بن عازب است که  میگوید رسول خدا حسن و حسين را ديد و فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أُحِبُّهُمَا فَأَحِبَّهُمَا » (ترمذی ح4151): «پروردگارا، من اين دو را دوست دارم تو نيز آنها را دوست بدار».( آلبانی و ترمذی آن را تصحیح کرده اند)

3. اگر فرض را بر این بگیریم که منظور براء از آن کارها .. غصب خلافت و آتش زدن خانۀ فاطمه و .... باشد، غیر ممکن است که مسیّب (راوی) این را نداند! مگر میشود بیعت چندین هزار نفری اصحاب در روز غدیر را نشنیده باشد؟(البته بیعت خیالی) مگر میشود دختر پیامبر را به قتل برسانند ولی او با خبر نباشد؟؟ مگر ممکن است طناب در گردن حضرت علی انداخته باشند، دختر او را به زور به عقد خود در آورده باشند (ازدواج حضرت عمر با ام کلثوم) ولی او نداند؟
4. شکی در این نیست که براء از یاران خاص حضرت علی بوده، پس وقتی براء میگوید: «تو نمیدانی ما چه کردیم » در درجۀ اول منظور او به خودش و کسانی است که با هم در یک جبهه بوده اند و ثابت است که او همیشه شیعه و طرفدار حضرت علی بوده پس با این حساب میتوان جملۀ وی را اینگونه تفسیر کرد: « ای برادزاده تو نمیدانی که ما "یعنی من و حضرت علی و دیگر یاران علی" چه کردیم.».

5. از این که بگذریم اصل تاسف براء بن عازب به خاطر چیز دیگریست...(چنانکه شارحین نیز به آن اشاره کرده اند) براء در همۀ جنگها همراه حضرت علی بوده و به خاطر همان جنگها احساس خطر میکرده و فکر میکرده که اگر شرکت نمیکرد بهتر بود همانطور که خیلی از بزرگان اصحاب شرکت نکردند ... مثلاً:
به حضرت سعد ابن ابی وقاص علیه السّلام گفتند: «تو از افراد شورای خلافت هستی و نسبت به دیگران برای این امر مستحق تری ، چرا نمی‏جنگی؟ گفت: «لا أقاتل حتى يأتوني بسيف له عينان ولسان وشفتان يعرف المؤمن من الكافر فقد جاهدت وأنا أعرف الجهاد» = من نمیجنگم تا اینکه شمشیری برایم بیاورید که دو چشم و یک زبان و دو لب داشته باشد و مؤمن و کافر را از هم تشخیص بدهد. من قبلاً به جهاد رفته ام و جهاد را خوب می‏شناسم(یعنی ترسی از جهاد ندارم) . (مجموع الزوائد ج7 ص 299. طبرانی آن را روایت کرده ورجال رجال الصحيح.)
و علی با اسامه بن زید دیدار کرد و گفت: ای اسامه ما تو را از خود می‏دانستیم، چرا در جنگ همراه ما نشدی؟ اسامه گفت: (يا أبا حسن، إنك -والله- لو أخذت بمشفر الأسد، لأخذت بمشفره الآخر معك، حتى نهلك جميعا، أو نحيا جميعا؛ فأما هذا الأمر الذي أنت فيه، فوالله لا أدخل فيه أبدا.)= ای ابوالحسن به خدا قسم اگر تو یک آرواره شیر را بگیری من هم همراه تو آن آرواره دیگر او را می‏گیرم تا اینکه یا هر دو هلاک شویم و یا هر دو زنده بمانیم. اما این کاری که تو در آن هستی به خدا قسم هرگز در آن داخل نمی‏شوم. (سیر أعلام النبلاء ذهبی ج 2 ص 504.)

6. در همین کتاب مورد استناد اهل تشیع یعنی " صحیح بخاری " از براء بن عازب نقل است که به یکی از تابعین (ابی اسحاق) فرمود: « تعدون أنتم الفتح فتح مكة، وقد كان فتح مكة فتحا، ونحن نعد الفتح
بيعة الرضوان يوم الحديبية، كنا مع النبي - صلى الله عليه وسلم - أربع عشرة مائة....(بخارى:4150)
ترجمه: «براء بن عازب  رضي الله عنه  مي فرماید: شما فتح مكه را فتح مي دانيد. البته فتح مكه، فتح بود. ولي ما بيعت رضوان را كه در روز حديبيه، انجام گرفت، فتح مي دانيم. آنروز ما هزار و چهارصد نفر، همراه رسول خدا  صلى الله عليه و آله وسلم  بوديم....»
این بود نظر وی در مورد بیعت رضوان، و مشخص است که تأسف حضرت براء بن عازب رضی الله عنه در مورد افسانۀ شهادت و غصب خلافت و از بین رفتن ارزش بیعت رضوان و ... نبوده بلکه در مورد همان جنگهای بین مسلمین بوده است.

و در پایان:
برادر شیعه بدان که وعدۀ خدا سرسری نیست و این چیزیست که فقط نادانان از آن بی خبر هستند و خداوند متعال میفرماید:
«وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (الروم:6) = وعده خداست‏خدا وعده‏اش را خلاف نمى‏كند ولى بيشتر مردم نمى‏دانند»
و میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى أُوْلَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ (انبیاء: 101) = بى‏گمان كسانى كه قبلاً از جانب ما به آنان وعده نيكو داده شده است از آن [آتش] دور داشته خواهند شد»
   التماس دعا

0 نظرات:

ارسال یک نظر