اهانت شيعيان به على بن حسين


على بن حسين ملقب به زين العابدين كه اورا امام مقتدى ومطاع بعد از پدرش ميدانند، وبر او افترا زده اند كه اواز مردم عامى وعادى هم ترسوتر بود، وبه عبوديت يزيد اعتراف كرده است!
كافى از زين العابدين محمد باقر روايت جعل ميكند كه :
يزيد بن معاويه كه قصد حج داشت داخل مدينه شد ، قاصدى به يكى از افراد قريش فرستاد واز او سؤال نمود كه آيا اعتراف ميكنى كه تو بندهء من هستى واگربخواهم تورا ميفروشم ويا تورا برده ميكنم، آن مرد به او گفت:بخدا اى يزيد نه نسب تو در قريش از من بهتر استونه پدرت در دوران جاهليت ويا اسلام از پدر من بهتر بوده است، ونه تو دردين بهتر از من هستى، چطور من ميتوانم با حرف تو موافقت كنم، يزيد گفت اگر موافقت نكنى بخدا كه تورا خواهم كشت، آن مرد جواب داد كه دستور تو براى كشتن من از كشتن حسين فرزند پيامبر بزرگتر نخواهد بود، پس دستور داد كه اورا بكشند، بعد از آن اين افسانه جعلى ادامه ميدهد كه:
سپس على بن حسين –ع- را آورده وبه همان سخنى را گفت كه به آن مرد قريشى گفته بود، على بن حسين –ع-  به او گفت: آيا من اگر موافقت نكنم مثل آن مرد ديروزى مرا نميكشى؟ يزيد لعنه الله گفت چرا، پس على بن حسين –ع- به او گفت، من با آنچه  گفتى موافقم، ومن بنده اى مجبورهستم، اگر خواستى مرا نگه دار واگر خواستى بفروش!![1]
وحتى در مورد فرزندش ومادرش نيز اورا مورد اذيت واهانت قرار دادند، روايتى از يكى از ائمه معصومين جعل كرده اند كه شيعه اى از او مى پرسد: من دو همسايه دارم كه ناچارم با آنها معاشرت داشته باشم، يكى ناصبى-يعنى سنى- وديگرى زيدى است، باكداميك معاشرت كنم، -امام- گفت هر دو آنها مساوى هستند،...آن يكى بر عليه شما است واين يكى-يعنى زيدى- برعليه ما ميباشد،[2]
ودر بارهء مادرش اورا اذيت نموده وجعل كرده اند كه:
بعد از كشتن حسين همه مردم مرتد شدند جز پنج نفر: ابوخالد كابلى ويحيى بن ام الطويل و جبير ابن مطيع وجابر بن عبدالله وشبكه همسر حسين بن على[3]

 
[1]  الروضهء من الكافي 8/234و235
[2]  الروضهء من الكافي 8/235
[3]  مجالس المؤمنين از شوشترى مجلس پنجم ص 144

0 نظرات:

ارسال یک نظر