چرا عمر بن خطاب-رضي الله عنه- در مورد نماز تراويح فرمود اين بدعت خوبي است؟






 
پرسش:
چرا عمر بن خطاب-رضي الله عنه- در مورد نماز تراويح فرمود اين بدعت خوبي است؟ مگر تمام بدعتها گمراهي نيست؟



پاسخ:
الحمدلله،

شيخ سليم هلالي در کتاب بدعت مي نويسد:

" (عمر رضي الله عنه با ديدن نماز جماعت تراويح اصحاب گفت) :«نعمت البدعة هذه»

«خوب بدعتي است اين(به جماعت خواندن نماز تراوح در مسجد)».

برخي از متاُخرين به اين سخن عمر رضي الله عنه استدلال کرده و آن را مخصص «کل بدعة ضلالة»يعني هر بدعتي گمراهي است، قرار داده اند. ولي اين استدلال مردود است؛ چرا که مشروعيت نماز تراويح به نص حديث پيامبر صلي الله عليه وسلم ثابت شده است. از جابر بن عبدالله رضي الله عنه روايت شده که «وقتي که پيامبر صلي الله عليه وسلم به همراه مردم يکي از شبهاي ماه رمضان را احيا مي کرد، هشت رکعت نماز (تراوح)مي خواند و (بعد از آن )نماز وتر را بجاي مي آورد».( اين حديث صحيح است که طبراني در «المعجم الصغير» و ابن حبان در صحيح خود آن را روايت کرده اند و اين حديث به صراحت نشان مي دهد که نماز تراويح بدون نماز وتر هشت رکعت است.)

مشروعيت به جماعت خواندن نماز تراويح هم بدين خاطر است که پيامبر صلي الله عليه وسلم سه شب آن را با اصحاب به صورت جماعت خوانده است ، ولي پيامبر از ترس اينکه مبادا نماز تراويح بر مسلمانان واجب گردد از آن پس آن را به صورت جماعت نخوانده است. دليل اين امر حديثي است که مسلم وبخاري از عايشه رضي ﷲ عنها روايت کرده اند که در آن آمده است :«ولکن خشيتُ أن تفرض عليکم فتعجزوا عنها»

«ولي ترسيدم که (نماز تراويح) بر شما واجب گردد و از عهده آن بر نياييد».

اما با تمام شدن وحي ترس واجب شدن نماز تراويح منتفي گرديد، و در نتيجه مستحب بودن به جماعت خواندن آن به حالت خود باقي ماند؛ چرا که علت و معلول در وجود و عدم با يکدگر مرتبط هستند.

با توجه به آنچه گفته شد در مي يابيم که بدعت به اصطلاح شرعي تنها در موارد مذموم به کار مي رود ولي در لغت هر چيزي که بدون نمونه ي قبلي به وجود بيايد ،بدعت ناميده مي شود ؛ خواه محمود و پسنديده باشد و يا مذموم و ناپسند. قبلاً به تفصيل در اين موارد سخن گفتيم.

علامه ابن تيمه رضي الله عنه در اين باره گفته است :«اما قول عمر رضي الله عنه که گفته است:نعمت البدعة هذه، اکثر کساني که به آن استدلال کرده اند اگر بخواهيم چيزي را که هيچ مخالفتي با سنت نبوي ندارد با سخن عمر رضي الله عنه ثابت کنيم ، مي گويند قول صحابي حجت نيست. پس اگر قول عمر رضي الله عنه مخالف حديث نبوي باشد به طريق اولي نبايد به آن اعتقاد داشت. ولي در هر دو صورت معارضه ي حديث با قول صحابي صحيح نيست.آري، تخصيص عموم حديث (که به دو صرت روايت شده است) با قول صحابي که با يکي از ده روايت حديث مخالفتي ندارد، صحيح است.و اين تنها به حسن بدعت مورد نظر صحابي دلالت مي کند نه غير آن. و تنها چيزي که در سخن عمر وجود دارداين است که به جماعت خواندن نماز تراويح را بدعت حسنه ناميده است، و اين نامگذاري يک نامگذاري لغوي است نه شرعي. و اين بدين خاطر است که بدعت لغوي بر هر چيزي که بدون نمونه ي قبلي انجام گرفته باشد اطلاق مي شود در حالي که بدعت شرعي آن است که مستند به يک دليل شرعي نباشد.پس اگر نصي از رسول خدا صلي الله عليه وسلم وجود داشته باشد که بر مستحب بودن و يا وجوب کاري بعد از مرگ پيامبر و يا به طور مطلق دلالت کند و تنها بعد از مرگ پيامبر بدان عمل شود مانند صدقه (بردن ميراث پيامبران) که ابوبکر رضي الله عنه آن را روايت کرده است ، پس اگر کسي بعد از مرگ پيامبر صلي الله عليه وسلم آن کار را انجام دهد ، مي توتند کار او را در لغت بدعت ناميد؛ چرا که از ابتدا و بدون نمونه ي قبلي آن را انجام داده است . همان طور که ديني که پيامبر صلي الله عليه وسلم آورده است در لغت بدعت و محدث ناميده مي شود.{ شاهد اين امر آيه ي 2 از سوره ي انبيا است که مي فرمايد: « مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ ذِكْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ يَلْعَبُونَ«هيچ بخش تازه اي از قرآن از سوي پروردگارشان بديشان نمي رسد مگر اينکه آن را(به شوخي)مي شنوند و به بازي مي گيرند».در اين آيه هيچ دليلي مبني بر مخلوق بودن قرآن وجود ندارد.} کاري که مستند به کتاب و سنت باشد ، اگر چه در لغت بدعت ناميده شود ، در اصطلاح شرعي بدعت به حساب نمب آيد؛ چرا که لفظ بدعت در لغت عام تر از اصطلاح شرعي آن است. و معلوم است که منظور پيامبر از «کل بدعة ضلالة »هر کاري که از ابتدا و بدون نمونه ي قبلي انجام گيرد نيست، بلکه منظور وي اعمالي است که وي آن ها را تشريع نکرده است.( ابن تيميه،اقتضاء الصراط المستقيم،مخالفة أصحاب الجحيم، ص277-275 ) .

والله تعالي اعلم

وصلي الله وسلم علي محمد و علي آله و اتباعه الي يوم الدين

سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت

IslamPP.Com


 

0 نظرات:

ارسال یک نظر