عزت اينگونه بدست مي آيد!!

 http://www.lucidelmondo.net/Immagini%20Home/spain2.gif

دولت اسلامي اندلس- اسپانيا – در طول حيات خود دچار فراز و نشيب هاي فراواني شد.ت قوت و ضعف، اتحاد و تفرقه، عزت و ذلت هركدام زماني بر اندلس غلبه داشت. از جمله عهد حاجب منصور بن ابي عامر 364-392 ه از شكوفاترين و باشكوه ترين دوره هاي اسلامي اندلس به شمار مي رود. با عنايت به سياستهاي حكيمانه و مقتدرانه منصور رحمه الله كه مسلمانان را به جهاد در راه خدا مشغول داشته و از اختلافات و كشمكشهاي داخلي كه اندلس اسلامي را در برابر اسپانيايي هاي دشمن آنها تضعيف مي كرد، جلوگيري بعمل آورده لذا روز به روز بر عزت و شوكت مسلمانان افزوده مي گشت.پيش از آن اختلافات و تعصبات قبيله اي عربها و بربرهاي مسلمان اندلس زمينه را براي قدرت يابي اسپانيايي ها فراهم كرده و آنها از اين فرصت براي برپايي دولتهايي در شمال اسپانيا از قبيل آراگون و كاستيل و ليون استفاده كردند. اين دولتها همچون خاري در چشم دولت اسلامي خودنمايي مي كردند تا اينكه دوره الحاجب المنصور آغاز شد و او جهاد عليه آنها را آغاز كرد.

المنصور بيش از پنجاه بار با اسپانيايي ها جنگيد و در هيچ يك شكست نخورد، پيروزي هاي وي بر اسپانيايي ها خيره كننده بوده و آنها را درمانده و عاجز كرده بود. خود المنصور در راس سپاه خود براي جهاد بيرون مي شد و شخصا در جنگ شمشير مي زد. به هر جهت كه رخ سپاه او مي شد، از مقابل او مي گريختند و به كوهها پناه مي بردند و ذليلانه با دست خود به وي جزيه مي دادند.

حاجب به اين اكتفا نمي كرد بلكه شروط ديگري براي آنها تعيين مي كرد كه بيش از پيش خوار و خفيف گردند. شروط المنصور آنقدر تحقير آميز بود كه هيچ انسان آزادي نمي توانست تحمل كند تا چه رسد به امرا و پادشاهان ولي المنصور براي اينكه شوكت آنها را در هم بشكند و آرزوهاي آنها درباره بلاد اسلامي را نقش بر آب كند و از غلبه بر مسلمين نااميد گرداند اين طور با آنان رفتار مي كرد و در عوض دريافت جزيه، امنيت آنها را تضمين مي كرد.

در يكي از اين صفحات عزت و كرامت و شوكت مسلمانان اندلس در آن عصر، به سال 378 ه المنصور در رأس سپاهي بزرگ به مملكت آراگون در شمال اسپانيا حمله كرد.

ولي صليبيان در تنگه هاي كوههاي برانس كه امروزه اروپاييان آلبرت مي نامند كمين كردند و در تاريكي شب بر سپاه مسلمانان شبيخون زدند و باراني از تيرهاي مرگبار بر سر مسلمانان ريختند. در اثر آن صفوف سربازان مسلمان از هم گسست و پريشان شدند و بسياري فرار كردند ولي المنصور و پسرانش كه مانند پدر بي باك و جسور بودند ثابت قدم ماندند. گارد سواره نظام حاجب كه از غلامان سيسيلي تشكيل شده بود هم فرار نكردند. قاضي سپاه، ابن ذكوان هم در برابر دشمن ايستاد. وقتي كه مسلمانان اين استقامت رهبران سياسي و ديني خود را مشاهده كردند، غيرت آنها جنبيد و برگشته و جنگ شديدي آغاز شد. سرانجام خداوند مسلمانان را پيروز كرد.

بعد از اين پيروزي قاطع، المنصور دشمن را به پرداخت جزيه مجبور كرد. بعلاوه از آنها خواست كه دختر فرمانرواي خود (فرويلا چهارم) را هم بعنوان كنيز به وي تحويل دهند. اين دختر از زيباترين دختران روزگار بود و از شريف ترين نجيب زادگان اسپانيا به شمار مي رفت. بعضي گفته اند اين نشانه ز نبارگي و علاقه شديد المنصور به زنان مي باشد ولي در حقيقت چنين نيست و هدف او آن بود كه دماغ كافران را به خاك بمالد و آنها را از جنگ با مسلمانان نااميد كرده تا بارديگر خطري براي مسلمانان نباشند. آن صليبيان هم از ترس المنصور و نظر به قدرت مسلمانان با شروط وي موافقت كردند. پدر آن دختر – فرمانرواي آراگون – و بزرگان كشور وقتي كه او را مشايعت مي كردند به وي سفارش مي كردند كه هميشه براي ما نزد المنصور وساطت كن و چنان كن كه روابط ما با وي خوب باشد ولي جالب است آن دختر كه از داناترين زنان مملكتش هم بود به آنها جواب داد اي بزدلان، عزت با رانهاي زنان بدست نمي آيد بلكه با تيرهاي مردان بدست مي آيد!!

مترجم: ابو يحيي
مصدر: سايت نواراسلام
IslamTape.Com

0 نظرات:

ارسال یک نظر