شیوه های تربیتی پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم




پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به برنامة تربیتی خود برای تعلیم و تربیت اصحاب و یارانش و اینکه خدا را به آنها یادآوری نماید، ادامه می‌داد و آنان را بر انجام کارهای خوب اخلاقی تحریک می‌کرد و امور مهم و دقیق شریعت و احکام آن را برای یارانش چه به صورت فردی و چه به صورت گروهی توضیح می‌داد. آن حضرت ثروت هنگفتی از شیوه‌های تربیتی خود در تربیت و تعلیم به جا گذاشته است که از جمله این شیوه‌ها و مبادی بزرگ و مفید می‌توان به امور ذیل اشاره کرد: [1]

1- تکرار سخن
تکرار سخن به حفظ کردن مطالب و فهم سخن کمک می‌کند. بنابراین، معمولاً رسول خدا سعی می‌کرد سخنان خود را به صورت تکراری بیان نماید؛ چنانکه انس بن مالک می‌گوید: «رسول خدا، وقتی سخنی را به زبان می‌آورد، سه بار آن را تکرار می‌کرد تا سخنش فهمیده شود.»[2]

2- آهسته و شمرده شمرده حرف زدن
آن حضرت در خطبه و سخن گفتن، شتاب نمی‌ورزید و آرام و آرام و شمرده شمرده سخن می‌گفت تا حفظ کردن آنچه می‌گوید، آسان باشد و به هنگام نقل سخن، تحریف و تغییری صورت نگیرد[3]. همچنین از عروة بن زبیر روایت است که روزی عایشه به او گفت: «آیا از ابوهریره تعجب نمی‌نمایی؛ چراکه او لحظاتی قبل در کنار حجره‌ام، حدیثی را از رسول خدا نقل می‌کرد، من مشغول نماز بودم که او رفت و اگر نه به او می‌گفتم که رسول خدا این گونه بی‌وقفه سخن نمی‌گفت.»[4]

3- میانه‌‌روی در سخن گفتن و انتخاب وقت مناسب
آن حضرت در تعلیم و مقدار و نوع و وقت درس و سخن خود، میانه‌روی می‌کرد تا موجبات خستگی یارانش فراهم نگردد و برای حفظ کردن مطلب گفته شده، نشاط داشته باشد و بتوانند آنها را بفهمند ودرک کنند؛ چنانکه ابن مسعود می‌گوید: پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در موعظه‌ای که روزها برای ما می‌گفت، رعایت ما را می‌کرد؛ چون دوست نداشت ما خسته شویم.[5]

4- مثال زدن
مسائل و مفاهیم گوناگون را با مثال بیان نمودن، اثر به سزایی در رساندن معنی سخن به عقل و دل دارد؛ چون مثال امری معنوی را به صورتی محسوس ارائه می‌دهد و آن را به واقعیت ربط می‌دهد و به ذهن نزدیک می‌کند. گذشته از اینکه مثال با صورتهای مختلف آن دارای بلاغت و شیوایی است که بر دلها تأثیر می‌گذارد و عقلها را به ویژه عقلهای انسانهای بلیغ و شیوا را مجذوب و شیفتة خود می‌نماید. بنابراین، قرآن نیز برای فهم موضوعات و مطالب دور از ذهن بیان داشته است؛ چنانکه می‌فرماید:
{ وَتِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلا الْعَالِمُونَ (٤٣)} (عنکبوت، 43)
«اینها مثالهایی هستند که ما برای مردم می‌زنیم و جز فرزانگان آن را نمی‌فهمند.»
همچنین خداوند می‌فرماید:
{ لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (٢١)} (حشر، 21)
«اگر ما این قرآن را بر کوهی فرو می‌فرستادیم، کوه را از ترس خدا کرنش کنان و شکافته می‌دیدی. ما این مثالها را برای مردمان بیان می‌داریم، شاید که ایشان بیندیشند.»
آیه‌های دیگری نیز براساس و اسلوب مثال وجود دارد و پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نیز بر همین شیوه و اسلوب به ایراد سخن می‌پرداخت و مثالهای زیادی بیان می‌نمود؛ چنانکه ابن عمر می‌گوید: «من از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم حدود هزار مثال به خاطر سپرده‌ام.»[6]
کتابهای متعددی نیز دربارة مثالها در حدیث نبوی تألیف شده است که از قدیمی‌ترین آنها کتاب امثال الحدیث اثر قاضی ابی محمد حسن بن عبدالرحمان بن خلاد رامهرمزی متولد سال 360 هجری می‌باشد.[7]

5- طرح سؤال و پرسش
طرح سؤال از وسیله‌های تربیتی مهمی است که بین پرسشگر و شنونده ارتباطی قوی برقرار می‌نماید و موجب شکوفایی ذهن را فراهم می‌آورد و شنونده را وادار به پاسخ دادن می‌نماید و حالتی با نشاط و ذهنی پویا ایجاد می‌نماید. بنابراین، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم درموارد متعددی برای تعلیم اصحاب از پرسش و سؤال استفاده می‌نمود؛ چراکه این شیوه اثر بزرگی در بهتر فهمیدن و حفظ کردن مطالب داشت و گاهی پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم سؤال را فقط برای این مطرح می‌کرد که آنها را برانگیزد و تشویق نماید و آگاهشان کند و در این صورت اغلب سؤالات با صیغة تنبیه (الا) (هان) مطرح می‌شد؛ چنانکه ابوهریره می‌گوید: پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: «آگاه باشید! آیا شما را به چیزی راهنمایی نکنم که گناهان به وسیلة آن محو می‌شوند و از بین می‌روند و درجات شما به وسیلة آن بالا می‌روند؟ گفتند: بلی. فرمود: وضو را کامل ساختن به هنگام دشواریها و زیاد گام زدن به سوی مساجد و در انتظار نماز بودن پس از ادای هر نماز. این است سنگر و پیوستگی، این است سنگر و پیوستگی، این است سنگر و پیوستگی.»[8]
گاهی نیز از آنان مسئله‌ای می‌پرسید که می‌دانست آن را نمی‌دانند و آنها علم و آگاهی از آن را به خدا و پیامبرش خواهند سپرد و هدفش این بود که آنان به موضوع مطرح شده از جانب ایشان به موضوع توجه داشته باشند[9]. چنانکه از ابوهریره صلي الله عليه و سلم روایت است که پیامبر فرمود: «آیا می‌دانید که فقیر و بینوا کیست؟ گفتند: فقیر نزد ما کسی است که درهم و کالایی ندارد. فرمود: فقیر امت من کسی است که در روز قیامت با وجود اینکه در این دنیا به ادای نماز و روزه پرداخته است، نزد خداوند حاضر می‌شود، امّا کسی را دشنام داده و کسی را تهمت زده و مال کسی را خورده است و خون کسی را ریخته است و کسی را کتک زده است؛ پس از نیکیهای این فرد به فردی که مورد تعرض قرار گرفته است، داده می‌شود و اگر نیکیهایش قبل از پرداخت حقوقی که بر وست، تمام شود، از گناهان آنها برداشته می‌شود و بر گناهان او افزوده می‌گردد، سپس به دوزخ انداخته می‌شود.»[10]
گاهی سؤال می‌کرد و یکی از اصحاب جواب می‌داد؛ پس پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم برای اینکه او را تشویق کند و دیگران را تحریک نماید، او را می‌ستود؛ چنانکه با ابی بن کعب چنین کرد. او می‌گوید: پیامبر خدا صلي الله عليه و سلم فرمود: «ای ابامنذر آیا می‌دانی کدام آیه از آیات کلام خدا بزرگ‌تر است؟ می‌گوید: گفتم خدا و پیامبرش بهتر می‌دانند. دوباره فرمود: «ای ابامنذر آیا می‌دانی کدام آیه از آیات کتاب خدا بزرگ‌تر است؟ گفتم آیة:
{ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ (٢٥٥)} (بقره، 255)
آن گاه دست به سینه‌ام زد و گفت: «دانشت مبارک باد، ای ابامنذر.»[11]
پس این تشویق و آفرین گفتن احساس راحتی و اعتماد به نفس آنان را فراهم می‌نمود و آنان را به حفظ مطالب بیان شده از جانب پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و تحصیل آن فرا می‌خواند.»[12]

6- القای مفاهیم ناشناخته که پرسش و اهتمام ورزیدن به آن را در پی داشت
از زیباترین موارد، مطلبی است که جابر بن عبدالله روایت کرده است که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم وارد بازار شد و مردم در دو طرف ایشان قرار داشتند و ایشان از کنار یک بزغالة نر مرده که گوشهایش بریده بود، گذشتند؛ پس ایشان آن را برداشتند و گوش آن را گرفتند؛ سپس فرمودند: «چه کسی از شما دوست دارد که این را به یک درهم بخرد.» گفتند ما نمی‌خواهیم آن را در برابر چیزی بخریم و آن را چه کار می‌کنیم؟ گفت: «آیا دوست دارید این مال شما باشد؟» گفتند: سوگند به خدا اگر زنده می‌بود، چون گوشهایش معیوب است دوست نداشتیم که مال ما باشد تا چه رسد که مرده است؟ آن حضرت فرمود: سوگند به خدا که دنیا از این هم نزد خدا کم‌ارزش‌تر است.»[13]
 
7- استفاده از وسایل توضیحی و روشنگری
پیامبر خدا صلي الله عليه و سلم ، از آنچه امروز، از وسایل توضیحی به حساب می‌آیند، برای تأکید و تثبیت مطالب در دل و حواس و خود شنوندگان استفاده می‌نمود که برخی عبارتند از:
الف – حرکت دادن دست: مانند فرو بردن انگشتان در یکدیگر و این ارتباط تنگاتنگ انسان مؤمن با برادرش را به تصویر می‌کشد. چنانکه از ابوموسی اشعری روایت است که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: «مؤمن، نسبت به مؤمنان دیگر مانند ساختمانی است که برخی از آن برخی دیگر را محکم می‌نماید و آن حضرت انگشتانش را در یکدیگر فرو برد.»[14]
ب – خط کشیدن بر روی زمین: آن حضرت گاهی روی زمین خطهایی برای توضیح مطلب می‌‌کشید که نظر اصحاب را به آن جلب می‌کرد؛ سپس جزئیات آن را توضیح و شرح می‌داد؛ چنانکه از عبدالله بن مسعود رضي الله عنه روایت است که پیامبر خدا با دست خود، خطی بر روی زمین کشید، سپس گفت: «این راه راست خداوند است.» آن گاه خطهایی در سمت راست و چپ آن کشید و گفت: «و اینها راههای مختلف است که بر هر راهی شیطانی قرار دارد که به آن فرا می‌خواند» سپس این آیه را خواند:
{ وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (١٥٣)} (انعام، 153)
«این راه، راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید و از راههای (باطلی که شما را از آن نهی کرده‌ام) پیروی نکنید که شما را از راه خدا پراکنده می‌سازد. اینها چیزهایی است که خداوند شما را بدان توصیه می‌کند تا پرهیزگار شوید.»
ج – بلند کردن و نشان دادن چیزی به هنگام سخن گفتن: چنانکه از علی بن ابی‌طالب روایت است که پیامبر خدا، قطعه ابریشمی را در دست راست خود قرار داد و طلایی را در دست چپ خود قرار داد؛ سپس گفت: «این دو بر مردان امت من حرام هستند.» و در روایتی دیگر در دنبالة این حدیث چنین آمده است: «برای زنانشان حلال می‌باشند[15].» پس پیامبر هم حکم طلا و ابریشم را بیان نمود و هم آن دو را بلند کرد و نشان داد تا شنوندگان هم بشنوند و هم ببینند.
د – آموزش عملی احکام: چنانکه از سهل بن سعد ساعدی روایت است که می‌گوید پیامبر خدا را دیدم که بر منبر ایستاد و رو به قبله کرد و تکبیر گفت و مردم نیز تکبیر گفتند پس قرائت خواند و رکوع کرد و مردم نیز با ایشان رکوع نمودند. سپس سرش را بلند کرد و به عقب رفت و بر زمین سجده کرد؛ سپس بالای منبر رفت و قرائت خواند و رکوع کرد؛ سپس سرش را بلند کرد و باز به عقب رفت و بر زمین سجده نمود. وقتی نماز به پایان رسید، رو به مردم کرد و گفت: «ای مردم! این کار را از این جهت انجام دادم تا به من اقتدا کنید و نماز مرا یاد بگیرید.»[16]

8- استفاده کردن از کلمات و جملات لطیف و زیبا
سخن مهربانانه و لطیف، موجب تألیف قلوب به سوی حق می‌گردد و شنوندگان را برای بهتر فرا گرفتن و حفظ کردن مطلب وادار می‌سازد، آن حضرت معمولاً برای سخن و رهنمود خود عبارتی آمیخته با لطف و نرمی مهیا می‌کرد و به خصوص وقتی می‌خواست به آنها مطلبی بگوید که معمولاً از ذکر آن، شرم و حیا می‌نمود، الفاظی مهربانانه استفاده می‌نمود؛ چنانکه در آموختن آداب قضای حاجت با این مقدمه آغاز نمود که نسبت به مؤمنان مانند پدر و خیرخواه است[17]. پس فرمود: «هرگاه هر یکی از شما برای قضای حاجت رفت، رو به قبله ننشیند و پشت به قبله نیز نکند و خود را با دست راست تمیز نکند.»[18]
به راستی که این معلم جامعه بشری مجموعه‌ای از مبادی تربیتی زیبایی را به جا گذاشته است که به نهایت حسن اخلاق و کمال عقل و اندیشه او دلالت دارند که به برخی از برخوردهای تربیتی ایشان با شاگردانش می‌پردازیم:
الف – تشویق و ستودن نیکوکار: آن حضرت نیکوکاران را تشویق می‌کرد و می‌ستود تا بیشتر به علم و عمل روی بیاورند، به عنوان مثال وقتی قرآن خواندن و تلاوت ابوموسی اشعری را شنید او را ستود. از ابوموسی رضي الله عنه روایت است که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به او گفت: «اگر دیشب مرا می‌دیدی که به قرآن خواندن تو گوش می‌دادم، تعجب می‌نمودی؛ به راستی که به تو صدای خوبی مانند صدای خوش داود ، داده شده است.»[19]
ب – برخورد مهربانانه با خطاکار و توبیخ نکردن او
آن حضرت، شرایط و توانایی مردم را در نظر می‌گرفت و احوال آنها را رعایت می‌کرد و در صورت ارتکاب گناهی، آنان را معذور می‌دانست و با نرمی، اشتباه آنها را تصحیح می‌کرد و با مهربانی راه درست را به آنها می‌آموخت. شکی نیست که چنین شیوه‌ای، دلها را آکنده و سرشار از محبت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و رسالت او می‌نمود؛ چنانکه معاویه بن حکم سلمی می‌گوید: «در حالی که همراه با پیامبر خدا، نماز می‌خواندم مردی عطسه زد. من در جوابش گفتم: یرحمک الله (خدا بر تو رحم کند) مردم به من چشم دوختند. گفتم: مادرم به عزایم بنشیند! چه شده شما را که به من نگاه می‌کنید؟ آنها دستهای خود را بر رانهایشان می‌زدند. وقتی دیدم که آنها می‌خواهند مرا ساکت کنند، ساکت شدم. پس از آنکه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نماز را تمام کرد، پدر ومادرم فدایش باد، هیچ معلمی بهتر از او ندیده‌ام. به خدا سوگند که بر من پرخاش نکرد و ناسزا نگفت؛ بلکه فرمود: «در نماز چیزی از سخن مردم روا نیست که گفته شود؛ بلکه نماز، تسبیح و تکبیر و خواندن قرآن است.»[20]
ج – تصریح ننمودن و اکتفا به اشاره و کنایه‌گویی در هنگام ارتکاب گناه. چنانکه از ابوحمید ساعدی روایت است که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم مردی را به عنوان عامل جمع‌آوری و زکات اموال بنی‌سلیم مقرر کرد. این مرد، ابن اللتبیه نامیده می‌شد. بعد از جمع‌آوری صدقات، نزد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آمد و گفت: این مال شماست و این را به من هدیه داده‌اند. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: چرا در خانه پدر و مادرت ننشستی تا این هدیه به تو برسد؟ سپس برای ما سخنرانی کرد و ستایش خدا را گفت؛ سپس فرمود: اما بعد، من مردی از شما را به کاری می‌گمارم که خداوند آن را به عهده من گذاشته است، پس می‌آید و می‌گوید: این چیزی است که مال شماست و این هدیه‌ای است که به من داده شده است؛ چرا در خانه پدر و مادرش نمی‌نشیند که هدیه‌اش به او برسد؟ سوگند به خدا که هیچ یک از شما چیزی را به ناحق برنمی‌دارد، مگر اینکه روز قیامت در حالی که آن را بر دوش دارد با خدا ملاقات می‌کند. یکی از شما را می‌شناسم که در حالی با خداوند ملاقات می‌کند که شتری بر دوش دارد و آن شتر فریاد برمی‌آورد یا گاو و یا گوسفندی بر دوش دارد؛ سپس دستهایش را بلند کرد و گفت: بار خدایا! من رسانیدم؛ چشم من دید و گوشم شنید.[21]
د – خشم و برافروخته شدن پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در برابر اموری که فسادی اجتماعی را در پی داشت: هرگاه کسی مرتکب اشتباهی شرعی می‌گردید و اشتباه از حدود فردی و جزئی فراتر می‌رفت و آغاز فتنه یا انحرافی به حساب می‌آمد، رسول خدا، خشمگین می‌شد و خشم وی نیز متناسب با آن اشتباه بود؛ چنانکه وقتی عمر نزد ایشان در حالی آمد که نسخه‌ای از تورات در دست داشت و می‌خواست آن را برای پیامبر بخواند، رسول خدا ناراحت شد. چنانکه از جابر روایت است که عمر بن خطاب رضي الله عنه با نسخه‌ای از تورات نزد پیامبر آمد و گفت: ای پیامبر خدا! این نسخه‌ای از تورات است پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم چیزی نگفت. عمر شروع به خواندن کرد. و چهرة پیامبر خدا دگرگون شد. ابوبکر گفت مادرت به عزایت بنشیند، عمر، نگاهی به چهرة پیامبر انداخت و گفت: به خدا، از خشم او و از خشم پیامبرش پناه می‌برم. به خداوند به عنوان پروردگار و به اسلام به عنوان دین و به محمد به عنوان پیامبر راضی هستیم. آن گاه پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، اگر موسی برایتان آشکار گردد و شما از او پیروی کنید ومرا رها کنید، از راه راست منحرف شده‌اید و اگر موسی زنده می‌بود و نبوت مرا در می‌یافت، از من پیروی می‌کرد.»[22]
همچنین رسول خدا صلي الله عليه و سلم به خاطر طولانی کردن نماز توسط برخی از امامان صحابه خشمگین می‌شد؛ چنانکه از ابن مسعود انصاری رضي الله عنه روایت است که گفت: مردی گفت: ای پیامبر خدا، نمی‌توانم در نماز شرکت کنم از بس که فلانی نماز را طولانی می‌خواند. پس در هیچ موعظه‌ای پیامبر صلي الله عليه و سلم را از آن روز خشمگین‌تر نیافتم. فرمود: «ای مردم شما متنفر می‌سازید و گریزان می‌کنید؛ پس هرکس با مردم نماز خواند (پیشنماز بود) باید نماز را سبک بگیرد؛ زیرا در میان مردم افراد مریض و ضعیف و کسانی هستند که کار دارند.»[23]
همچنین از موارد دیگری که موجب خشمگین شدن پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را فراهم آورد، مجادله و جر و بحث یارانش در مورد تقدیر می‌باشد؛ چنانکه از عبدالله بن عمرو عاص رضي الله عنه روایت است که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نزد اصحابش آمد در حالی که آنها در مورد تقدیر با یکدیگر مجادله و جر و بحث می‌کردند از شدت خشم گویا بر چهره‌اش دانة انار شکافته شده بود، پس فرمود: «آیا به این فرمان داده شده‌اید؟ و برای این آفریده شده‌اید که حکم بعضی از آیه‌ها را با بعضی دیگر از آیه‌ها از بین ببرید؟ این امر موجب هلاکت امتهای پیش از شما گردید.»[24]
یکی دیگر از مواردی که خشمگین شدن پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را در پی داشت، مخالفت برخی از اصحاب با دستور ایشان و تشدد و سخت‌‌گیری در دین می‌باشد؛ به گمان اینکه این از آنچه به آن فرمان داده شده‌اند بهتر است و انسان را بیشتر به خدا نزدیک می‌کند؛ چنانکه از عایشه(رض) روایت است که گفت: پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم وقتی آنان را به امری دستور می‌داد که توانایی انجام آن را داشتند، می‌گفتند: ای رسول خدا صلي الله عليه و سلم ، ما توانایی انجام کارهایی همانند تو را نداریم؛ چراکه خداوند گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم خشمگین می‌شد تا اینکه در چهره‌اش آثار خشم مشاهده می‌شد و می‌گفت: من از همه شما متقی‌تر و داناتر به خدا هستم.»[25]
خشم پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در این موضع، عملی توجیهی و تعلیمی بود تا اصحاب را وادار به بیداری و آگاهی نماید و آنها را از گرفتار شدن در این گونه اشتباهات برحذر دارد؛ پس می‌طلبد که خطیب، قیافه‌ای جدی و خشمگین داشته باشد و پریشان به نظر برسد؛ چراکه او بیم‌دهنده است و همچنین معلم، باید قیافه‌ای جدی به خود بگیرد؛ زیرا این حالت بیشتر باعث پذیرفتن و یاد گرفتن می‌شود.[26]
ر – استفاده مطلوب از برخی وقایع جهت بیان و آموزش برخی مفاهیم با به وقوع پیوستن بعضی وقایع، رسول خدا صلي الله عليه و سلم ، فرصت را غنیمت می‌شمرد و مفهوم مشابه آن را به اصحاب می‌آموخت و بدین صورت، توجیه و رهنمود آن حضرت، بسیار آسان‌تر اثر خود را بر جای می‌گذاشت؛ چنانکه از عمر بن خطاب رضي الله عنه روایت است که به نزد پیامبر اسیرانی آوردند. ناگهان در میان آنان زنی برای شیر دادن بچه‌اش می‌دوید. بچه‌ای را در میان اسیران یافت. او را در آغوش گرفت و شیر داد. پیامبر خطاب به ما گفت: آیا به نظر شما این خانم می‌تواند فرزندش را در آتش بیندازد؟ گفتیم: خیر نمی‌تواند. فرمود: «خداوند نسبت به بندگانش از این زن نسبت به فرزندش مهربان‌تر است.»[27]
رسول خدا با دیدن آن صحنة مهرانگیز، فوراً توجه اصحابش را به مهر خداوند با بندگانش جلب نمود.[28]


[1]- مناهج و آداب الصحابه فی التعلم و التعلیم، د. البر، ص 59 – 60.
[2]- البخاری، کتاب العلم، باب من اعاد الحدیث، ج 1، ص 188.
[3]- مناهج و آداب الصحابه، د. عبدالرحمان البر، ص 62.
[4]- بخاری، کتاب المناقب، باب صفة النبی، ج 6، ص 57، شماره 3568.
[5]- البخاری، کتاب العلم، باب ما کان النبی یتخولهم بالموعظه، ج 1، ص 162، شمارة 68.
[6]- مناهج و آداب الصحابه، ص 65.
[7]- همان. همه وسیله‌های تربیتی نبوی را از این کتاب ارزشمند خلاصه کرده‌ام.
[8]- مسلم، کتاب الطهاره، باب فضل اسباغ الوضوء، ج 1، ص 219.
[9]- منهاج و آداب الصحابه، ص 67.
[10]- مسلم، کتاب البر و الصله، باب تحریم الظلم، ج 4، ص 1997.
[11]- همان، کتاب صلاة المسافرین و قصرها، باب فضل سوره الکهف و آیة الکرسی، ص 551.
[12]- مناهج و آداب الصحابه، ص 69.
[13]- مسلم، کتاب الزهد و الرقائق، ج 4، ص 2274.
[14]- البخاری، کتاب المظالم، باب نصر المظلوم، ج 5، ص 99، شماره 2446.
[15]- ابوداود، کتاب اللباس، باب فی الحریر للنساء، ج 4، ص 5، شمارة 4057.
[16]- البخاری، کتاب الصلوه، باب فی السطوح و المنبر و الخشب، ج 1، ص 486، شماره 377.
[17]- مناهج و آداب الصحابه فی التعلم و التعلیم، ص 74.
[18]- ابوداود، کتاب الطهاره، باب کراهیه استقبال القبله عند قضاء الحاجه، ج 1، ص 3، شماره 8.
[19]- مسلم، کتاب صلاة المسافرین، باب استحباب تحسین الصوت بالقرآن، ج 1، ص 546.
[20]- مسلم، کتاب المساجد، باب تحریم الکلام فی الصلاة، ج 1، ص 381.
[21]- البخاری، کتاب الحیل، باب احتیال العالم لیهدی له، شماره 6979.
[22]- مجمع الزوائد، ج 1، ص 173 – 174 دارای شواهدی زیادی است که حدیث را تقویت می‌کند.
[23]- البخاری، کتاب العلم، باب الغضب فی الموعظه و التعلیم، ج 1، ص 186، شماره 90.
[24]- مقدمه ابن ماجه فی القدر، ج 1، ص 33، ص 85.
[25]- البخاری، کتاب الایمان، باب اقوال النبی (انا اعلمکم بالله)، ج 1، ص 70، شماره 20.
[26]- فتح البخاری، ج 1، ص 187.
[27]- البخاری، کتاب الأدب، باب رحمه الولد و قبلته و معانقته، شماره 5999.
[28]- الرسول المعلم، عبدالفتاح ابوغده، ص 160.



برگرفته از:
الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم: هیئت علمی انتشارات حرمین.

0 نظرات:

ارسال یک نظر