تنبلى و علل و راه حل مقابله با آن



تنبلى و علل و راه حل مقابله با آن

سايت جامع فتاوي اهل سنت و جماعت 

معني تنبلي:

معني لغــوي:  کلمه ي تنبلي يا سستي (فتور) به دو معني استفاده مي شود: دست کشيدن پس از استمرار در کاري، يا سكون بعد از حركت و جنبش؛ و كسالت، بي حالي، يا سستي و تنبلي پس از شادابي و کوشش.

از لحاظ اصـطــلاحـي: " دردي است که ممکن است گريبانگير بعضي اشخاص داراي فعاليت و کار گردد. البته هر انساني حتماً دچار آن مي گردد. درجه ي پايين آن: كسالت، سستي يا تنبلي است و درجه ي شديدتر آن: دست کشيدن از کار و آرام و سکون گرفتن پس از شور و شوق مداوم و تحرک و فعاليت پيوسته مي باشد." خداوند متعال درباره ي فرشتگان چنين مي فرمايد:} وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ[19]يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ[20]{ [سوره ي انبياء] يعني: «و هر كه در آسمانها و زمين است براى اوست و كسانى كه نزد اويند از پرستش وى تكبر نمى‏ورزند و درمانده نمى‏شوند. شبانه روز بى‏آنكه سستى ورزند نيايش مى‏كنند.»
به اين معنا که: [ آنان در عبادت پيوسته در منزه داشتن خداوند از هرآنچه شايسته ي او نيست و نماز و ذکر شبانه روز خداوند مشغولند و نه ضعيف شده و نه خسته مي شوند.]

علت ها و دلايل تنبلي:

1- غـلو و سخت گيري در ديـن: غرقه شدن در طاعات، محروم ساختن بدن از حق استراحت و آسايش خود طبيعي است که به ضعف  و سستي و خستگي بيانجامد. طاقت انسان محدود بوده و درصورتيکه از اين حد و مرز بگذرد دچار سستي و ملالت مي شود و کار به تنبلي يا حتي پا پس کشيدن مي رسد. بنابراين شايد همين راز برحذر داشتن دين اسلام از سخت گيري و نهي آشکار از غلو، غرق شدن و سخت گيري باشد:

پيامبر خدا صلَى اللَّه علَيه و سلّم چنين مي فرمايد: [...إِيَّاكُمْ وَالْغُلُوَّ فِي الدِّينِ فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ الْغُلُوُّ فِي الدِّينِ] يعني: «... از غلو در دين بپرهيزيد که کساني پيش از شما به خاطر غلو در دين هلاک گشتند.» (رواه النسائي وابن ماجه) همچنين رسول خدا صلَى اللَّه علَيه و سلّم مي فرمايد: [هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ قَالَهَا ثَلَاثًا]  يعني: «هلاک شدند متنطعون!» (رواه مسلم وأبوداود وأحمد)  منظور از منطّعون: پيش روندگان و از حدگذرندگاني هستند که در گفتار و کردار خويش سختگيري مي کنند.

{وَعَنْ أَنَسِ بْن مَالِكٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: جَاءَ ثَلَاثَةُ رَهْطٍ إِلَى بُيُوتِ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَسْأَلُونَ عَنْ عِبَادَةِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا أُخْبِرُوا كَأَنَّهُمْ تَقَالُّوهَا فَقَالُوا وَأَيْنَ نَحْنُ مِنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ قَالَ أَحَدُهُمْ أَمَّا أَنَا فَإِنِّي أُصَلِّي اللَّيْلَ أَبَدًا وَقَالَ آخَرُ أَنَا أَصُومُ الدَّهْرَ وَلَا أُفْطِرُ وَقَالَ آخَرُ أَنَا أَعْتَزِلُ النِّسَاءَ فَلَا أَتَزَوَّجُ أَبَدًا فَجَاءَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ: [ أَنْتُمْ الَّذِينَ قُلْتُمْ كَذَا وَكَذَا أَمَا وَاللَّهِ إِنِّي لَأَخْشَاكُمْ لِلَّهِ وَأَتْقَاكُمْ لَهُ لَكِنِّي أَصُومُ وَأُفْطِرُ وَأُصَلِّي وَأَرْقُدُ وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي]} يعني: « از حضرت انس بن مالک رضي الله عنه روايت است که گفت:
سه شخص به خانه هاي زنان پيامبر صلي الله عليه و سلم آمده از عبادت پيامبر صلي الله عليه وسلم پرسش نمودند. چون بر ايشان گفته شد، گويا آن را کم شمرده و گفتند: ما با پيامبر صلي الله عليه وسلم چه مناسبتي داريم، در حاليکه گذشته و آينده شان بخشيده شده؟
يکي از ايشان گفت: من هميشه در تمام عمر تمام شب را نماز مي گزارم.
ديگري گفت: من تمام عمر روزه ميگيرم و سومي گفت: من از زنها دوري گزيده و هرگز ازدواج نمي کنم.
رسول الله صلي الله عليه وسلم آمده فرمود: شما همان کساني هستيدکه چنين و چنان گفتيد؟ اما بخدا سوگند که من از همه ي شما از خدا بيش تر ترسيده، و از همه ي شما پرهيزگارترم. و من هم روزه مي گيرم و هم نمي گيرم و نماز مي خوانم و خواب هم مي شوم و زنان را به نکاح ميگيرم، و کسي که از سنت و طريقه ي من روي برگرداند از من نيست.» (رواه البخاري ومسلم والنسائي وأحمد)

{ وَعَنْ عَائِشَةَ: أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ عَلَيْهَا وَعِنْدَهَا امْرَأَةٌ قَالَ: [مَنْ هَذِهِ]  قَالَتْ: فُلَانَةُ تَذْكُرُ مِنْ صَلَاتِهَا قَالَ: [ مَهْ عَلَيْكُمْ بِمَا تُطِيقُونَ فَوَاللَّهِ لَا يَمَلُّ اللَّهُ حَتَّى تَمَلُّوا]  وَكَانَ أَحَبَّ الدِّينِ إِلَيْهِ مَادَامَ عَلَيْهِ صَاحِبُهُ.} يعني: « از حضرت عايشه رضي الله عنها روايت شده که: روزي، نبي اكرم صلي الله عليه و سلم به خانه ي ايشان رفت، در حالي كه زني نزد حضرت عايشه رضي الله عنها نشسته بود. رسول اكرم صلي الله عليه و سلم فرمود: « اين زن كيست»؟ گفت: فلاني است، و كثرت عبادات ايشان را براي رسول الله صلي الله عليه و سلم بازگو كرد. آنحضرت صلي الله عليه و سلم فرمود: «دست نگهدار. همان قدر از اعمال را كه توانايي داريد، انجام دهيد. زيرا قسم به خدا که خداوند از دادن پاداش اعمال خسته نمي شود، مگر اينكه شما از انجام طاعت و بندگي خسته شويد. و بهترين عمل نزد خدا، آن است كه صاحبش بر انجام آن، مداومت كند» (رواه البخاري ومسلم وأبوداود وابن ماجه والنسائي وأحمد)

2-اسراف و از حدگذشتن در بهره بردن از نعمت هاي مباح: اين کار به چاقي و بزرگي شکم، تسلط شهوات، و در نتيجهي آن سنگيني و کاهلي فرد، سستي و بي حالي (اگر به قطع عمل و دست از کار کشيدن نيانجامد) و بازنشستن از کار و تلاش به سراغ فرد مي آيد. چه بسا به همين دليل خدا و رسولش از اسراف نهي فرموده اند:

خداوند باري تعالى مي فرمايد:} يَابَنِي ءَادَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ[31]{ [سوره ي اعراف] يعني: « اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى برگيريد و بخوريد و بياشاميد و[لى] زياده‏روى مكنيد كه او اسرافكاران را دوست نمى‏دارد.»

پيامبر صلي الله عليه و سلم نيز مي فرمايد: [مَا مَلَأَ آدَمِيٌّ وِعَاءً شَرًّا مِنْ بَطْنٍ...] يعني: « هيچ آدمي ظرفي پر نکرد که بد تر از شکم باشد...» (رواه الترمذي وابن ماجه وأحمد)

پيشينيان و سلف صالح اين امت به خوبي از پي آمدهاي خطرناک اسراف و فراخي نعمات بر فرد آگاه بوده و از آن برحذر مي داشتند. چنانچه حضرت عمر رضي الله تعالى عنه مي فرمود: [ إياكم والبطنة في الطعام والشراب، فإنها مفسدة للجسد، مورثة للسقم، مكسلة عن الصلاة، وعليكم بالقصد فيهما؛ فانه أصلح للجسد، وأبعد من السرف، وإن الله تعالى ليبغض الحبر السمين، وإنّ الرجل لن يهلك حتى يؤثر شهوته على دينه ] يعني: «از پرخوري غذا و نوشيدني پرهيز کنيد، چون جسم را تباه نموده و بيماري به دنبال دارد و در نماز کسالت به بار مي آورد. بکوشيد تا در آن ميانه روي پيش گيريد که براي جسم مناسب تر است و از اسراف دور است که خداوند از فرد آراسته و چاق خوشش نمي آيد. انسان هلاک نمي شود مگر زماني که شهوت وي دينداري اش را تحت تاثير قرار دهد.»

3- دوري گزيني از جمع و ترجيح دادن گوشه گيري و تنهايي: جاده ي زندگي دراز و طولاني و داراي مراحل بسيار و پر از مخاطرات فراوان است که نياز به تنوع و نوسازي روحي دارد، با همراهي ديگران و با حضور جمع در اين مسير، همواره روحيه اي تازه، اراده اي قوي و راستين خواهد داشت. ولي لا جدا شدن از جمع کسي را ندارد که به او روحيه ي تازه ببخشد و ارداه اش را تقويت نموده و به او انگيزه داده و خدا را به ياد او بياورد؛ در نتيجه خسته و دل آزرده شده و ملول مي گردد و نهايتاً اگر شانس آورده و عقب ننشسته و دست از کوشش برندارد دچار سستي و رخوت مي شود... و شايد راز اين همه تاکيد و تشويق اسلام بر جماعت و اجتناب از ترک و جداگشتن از آن همين باشد:

جايي که پروردگار متعال مى فرمايد:} وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا...[103]{ [سوره ي آل عمران] يعني: «و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد ...» و يا }وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ... [2] {[سوره ي مائده] يعني: «و در نيكوكارى و پرهيزگارى با يكديگر همكارى كنيد و در گناه و تعدى دستيار هم نشويد...» يا } وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ[46] {[سوره انفال] يعني: «و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست‏شويد و مهابت‏شما از بين برود و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است.»

پيامبر خدا صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: [...عَلَيْكُمْ بِالْجَمَاعَةِ وَإِيَّاكُمْ وَالْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ مَعَ الْوَاحِدِ وَهُوَ مِنْ الِاثْنَيْنِ أَبْعَدُ مَنْ أَرَادَ بُحْبُوحَةَ الْجَنَّةِ فَلْيَلْزَمْ الْجَمَاعَةَ...] يعني: « ... بر شما باد که جماعت را لازم گيريد، و برحذر باشيد از جدايي، که شيطان به همراه يک نفر تنها است و از دو نفر دور تر است، آنکه خواستار وسط بهشت باشد حتماً پايبند جماعت باشد...» (رواه الترمذي و أحمد)  همچنين مي فرمايد: [الْمُؤْمِنُ الَّذِي يُخَالِطُ النَّاسَ وَيَصْبِرُ عَلَى أَذَاهُمْ أَعْظَمُ أَجْرًا مِنْ الْمُؤْمِنِ الَّذِي لَا يُخَالِطُ النَّاسَ وَلَا يَصْبِرُ عَلَى أَذَاهُمْ ] يعني: «مسلماني که با مردم نشست و برخاست کند و بر اذيت و آزار آنان صبر نمايد اجر و پاداشي بزرگ تر از آن مسلماني دارد که با مردم نشست و برخاست ننموده و بر اذيت و آزار آنان صبر نکند.» (رواه الترمذي وابن ماجه وأحمد)

اسلاف و گذشتگان امت اين موضوع را خوب درک کرده بودند و پايبند جماعت بوده و بدان گرايش داشتند و بر آن تاکيد داشتند. حضرت علي رضي الله تعالى عنه مي فرمايد: [ كدر الجماعة خير من صفو الفرد.] يعني: «تيرگي جماعت بهتر است از زلالي تنهايي.» و عبدالله بن مبارك نيز گفته است: " لولا الجماعة ما كانت لنا سبل ولكان أضعفنا نهبا لأقوانـا." يعني: «اگر جماعت نمي بود ما راه هايي در پيش خود نداشتيم و ضعيفان ما در دست قوي ترها مورد تاراج قرار مي گرفتند.»


4- ياد اندک از مرگ و جهان آخرت: اين موضوع نيز به سستي اراده و ضعف قدرت تصميم گيري فرد و نيز سستي در حرکت و فعاليت ها انجاميده و حتي ممکن است منجر به دلسردي و دست کشيدن از فعاليت گردد. ما نيز مناسب تر است که دستورات حکمت آميز رسول خدا صلي الله عليه و سلم به زيارت قبور آن هم بعد از نهي و برحذر داشتن پيش تر را در پرتو اين موضوع (ياد مرگ و جهان آخرت و تاثير آن بر روحيه ي افراد) درک کنيم. آن حضرت صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: [ إِنِّي نَهَيْتُكُمْ عَنْ زِيَارَةِ الْقُبُورِ فَزُورُوهَا فَإِنَّ فِيهَا عِبْرَةً...] يعني: « را از زيارت قبرها نهي کرده بودم، از اين بعد آن ها را زيارت کنيد که در آن عبرت و پندگيري هست... » (رواه أحمد) همينطور به حکمت نهفته در ترغيب و تشويق پيامبر صلى الله عليه و سلم به ياد مرگ و سررسيدن اجل و موعد آدمي پي ببريم. از عبدالله ابن مسعود رضي الله عنه روايت است که: {قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: [اسْتَحْيُوا مِنْ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ] قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا نَسْتَحْيِي وَالْحَمْدُ لِلَّهِ قَالَ: [ لَيْسَ ذَاكَ وَلَكِنَّ الِاسْتِحْيَاءَ مِنْ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ أَنْ تَحْفَظَ الرَّأْسَ وَمَا وَعَى وَالْبَطْنَ وَمَا حَوَى وَلْتَذْكُرْ الْمَوْتَ وَالْبِلَى وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ تَرَكَ زِينَةَ الدُّنْيَا فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ اسْتَحْيَا مِنْ اللَّهِ حَقَّ الْحَيَاءِ]} يعني: «پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمودند: [از خداوند آنگونه که شايسته است حيا کنيد!] گفتيم: اي رسول خدا ما حيا مي کنيم، سپاس خداوند را. فرمود: [نه آن است. بلکه شرم داشتن از خداوند آنگونه که شايسته باشد چنان است که سر خويش را و آنچه در آن است و شکم را و داخل آن را نگاهداري و مرگ را به خاطر آوريد و کسي که آخرت را مي خواهد زيورهاي دنيا را رها کند و آنکه چنان کند انگونه که شايسته است از خداوند شرم داشته است.]» (رواه الترمذي وأحمد)

5- کوتاهي در کارهاي روزانه و شبانه: مانند: درخواب ماندن از نماز فرض به خاطر مجلس شبانه اي که پس از نماز عشاء هيچ توجيهي هم ندارد و يا: سستي و سهل انگاري در اداي برخي از نمازهاي مستحب پس از نماز هاي فرض، ترک نمودن شب بيداري و نماز شب يا نماز چاشت، تلاوت قرآن کريم يا ذکر و دعا، يا کنار نهادن استغفار و يا کوتهاي در رفتن به مسجد و حضور نيافتن در صف نماز جماعت بدون عذر. تمام اين موارد و موارد مشابه آن برخي عواقب و نتايج ناگواري را به دنبال دارند که از جمله ي آن عواقب: سستي و تنبلي و کسالت و کم تحرکي و توقف يا گسستگي در فعاليت ها و وظايف شخصي است.پيامبر خدا صلي الله عليه و سلم در اين حديث اينگونه به اين موضوع اشاره مي نمايد: [ يَعْقِدُ الشَّيْطَانُ عَلَى قَافِيَةِ رَأْسِ أَحَدِكُمْ ثَلَاثَ عُقَدٍ إِذَا نَامَ بِكُلِّ عُقْدَةٍ يَضْرِبُ عَلَيْكَ لَيْلًا طَوِيلًا فَإِذَا اسْتَيْقَظَ فَذَكَرَ اللَّهَ انْحَلَّتْ عُقْدَةٌ وَإِذَا تَوَضَّأَ انْحَلَّتْ عَنْهُ عُقْدَتَانِ فَإِذَا صَلَّى انْحَلَّتْ الْعُقَدُ فَأَصْبَحَ نَشِيطًا طَيِّبَ النَّفْسِ وَإِلَّا أَصْبَحَ خَبِيثَ النَّفْسِ كَسْلَانَ] يعني: « هنگام شب كه شما مي خوابيد، شيطان بر پشت گردن‏هاي شما سه گره  مي زند و  مي گويد: شب طولاني است، بخواب. اگر (كسي به حرف او گوش نكرد و) از خواب  بيدار شد و ذكر خدا را بر زبان آورد، يكي از گره‏هاي شيطان، باز مي شود. و اگر وضو گرفت، گره دوم باز مي شود. و اگر مشغول نماز  شد، گره سوم باز مي شود. در اين حال،  او صبح، خوشحال و با نشاط است و اگر نه صبح، تنبل و افسرده، از خواب بيدار مي شود.» (رواه البخاري ومسلم وأبوداود وابن ماجه والنسائي ومالك وأحمد)

6- وارد شدن غذاي حرام يا شبهه دار به جسم انسان: اين قضيه ممکن است در اثر کوتاهي فرد يا دقت ننمودن وي در کارهاي روزانه اش که از طريق آن امرار معاش مي نمايد باشد يا در نتيجه ي درگير شدن وي با انچه آن را شبهه مي ناميم... شايد هم به علتي جز اين ها باشد. درهر حال کم ترين عقاب و اثر نامطلوب آن در دنيا براي فرد مي تواند سستي و تنبلي وي باشد. او بازنشسته و در طاعت و عبادت سرد و بي حال عمل نموده و درخواب مي ماند يا آنکه حداقل کسالت و کاهلي به سراغش آمده و نه در نمازها لذتي و نه در نيايش خويش شيرني درنمي يابد! آري، شايد همين باشد راز دعوت دين مبين اسلام به خوردن و ارتزاق از مال حلال و کسب آن و دور نمودن از حرام و آنچه بدان شباهت داشته باشد.

خداوند عزوجل مي فرمايد:} يَاأَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[168]{(سوره ي بقره) يعني: « اى مردم از آنچه در زمين است‏حلال و پاكيزه را بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شماست.»
   رسول الله صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: [كُلُّ جَسَدٍ نَبَتَ مِنْ سُحْتٍ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ] يعني: «هر بدني که از مال حرام پرورش يافته باشد، آتش بدان اولي تر است.» (رواه أبو نعيم في'حلية الأولياء' والبيهقي في 'شعب الإيمان')

همچنين رسول خدا صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: [ الْحَلَالُ بَيِّنٌ وَالْحَرَامُ بَيِّنٌ وَبَيْنَهُمَا أُمُورٌ مُشْتَبِهَةٌ فَمَنْ تَرَكَ مَا شُبِّهَ عَلَيْهِ مِنْ الْإِثْمِ كَانَ لِمَا اسْتَبَانَ أَتْرَكَ وَمَنْ اجْتَرَأَ عَلَى مَا يَشُكُّ فِيهِ مِنْ الْإِثْمِ أَوْشَكَ أَنْ يُوَاقِعَ مَا اسْتَبَانَ وَالْمَعَاصِي حِمَى اللَّهِ مَنْ يَرْتَعْ حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يُوَاقِعَهُ] يعني: « حلال روشن است و حرام نيز روشن است. اما در ميان حلال و حرام، امور مشتبهي وجود دارد. پس هر كس از گناهان مشتبه دوري جويد، بطريق اولي از گناهان آشكار، دوري خواهد جست. اما كسي كه به ارتكاب گناهان مشتبه، جرأت نمايد، ديري نمي گذرد كه مرتكب گناهان آشكار خواهد شد. گناهان بمثابه حريم ممنوعه ي خداوند هستند. هر كس، در محدوده ي چراگاه كسي، گله اش را بچراند، بيم آن مي رود كه گوسفندانش وارد حريم او شوند.» (رواه البخاري ومسلم والترمذي وأبوداود وابن ماجه والدارمي وأحمد)

پيامبر صلي الله عليه و سلم باز مي فرمايد: [ دَعْ مَا يَرِيبُكَ إِلَى مَا لَا يَرِيبُكَ...] معني حديث: « آنچه ترا به شک اندازد رها کن و به سوي چيزي که ترا به شک نيندازد (روي آور)...» (رواه الترمذي والنسائي والدارمي وأحمد) پيامبر صلى الله عليه و سلم مسلمانان را به صورت عملي اينگونه تربيت مي نمايد که وقتي خرمايي بر راه مي يابد از خوردن آن امتناع نموده و مي فرمايد: [ قَالَ لَوْلَا أَنِّي أَخَافُ أَنْ تَكُونَ مِنْ الصَّدَقَةِ لَأَكَلْتُهَا] يعني: «اگر نمي ترسيدم که صدقه باشد آن را مي خوردم.» (رواه البخاري ومسلم أبودواد وأحمد)

بر همين شيوه اسلاف اين امت راه پيموده اند و درباره ي هرآنچه مرتبط با زندگاني ايشان بود به خوبي بررسي و موشکافي مي نمودند . چنانچه به چيزي شبيه شائبه و عيب و نقص يا کوچکترين شبه اي برمي خوردند از آن خودداري مي کردند از ترس آنکه آنان را به سمت و سوي حرام بکشاند و دل هايشان را تباه گردانيده و از انجام اعمال نيک و مورد قبول واقع شدن آن ها محروم گردند:
از ام المؤمنين حضرت عائشه رضي الله عنها روايت شده که فرموده است: {[ كَانَ لِأَبِي بَكْرٍ غُلَامٌ يُخْرِجُ لَهُ الْخَرَاجَ وَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يَأْكُلُ مِنْ خَرَاجِهِ فَجَاءَ يَوْمًا بِشَيْءٍ فَأَكَلَ مِنْهُ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ: أَتَدْرِي مَا هَذَا ؟ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ وَمَا هُوَ قَالَ: كُنْتُ تَكَهَّنْتُ لِإِنْسَانٍ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَمَا أُحْسِنُ الْكِهَانَةَ إِلَّا أَنِّي خَدَعْتُهُ فَلَقِيَنِي فَأَعْطَانِي بِذَلِكَ فَهَذَا الَّذِي أَكَلْتَ مِنْهُ. فَأَدْخَلَ أَبُو بَكْرٍ يَدَهُ فَقَاءَ كُلَّ شَيْءٍ فِي بَطْنِهِ]} يعني: « ابوبکر رضي الله عنه غلامي داشت که برايش خراج ميآورد. – خراج اين است که سيد به غلامش بگويد روزانه بمن اينقدر پول بده و بقيه براي خودت است - . و ابوبکر رضي الله عنه از خراج او مي خورد. روزي چيزي را آورد و ابوبکر رضي الله عنه از آن خورد. غلام به او گفت: ميداني که اين چيست؟
ابوبکر رضي الله عنه گفت: چيست؟
گفت: من در جاهليت براي شخصي فال گرفته بودم، در حاليکه فال گرفتن را خوب نمي دانستم، جز اينکه او را فريب دادم. امروز مرا ديد و برايم چيزي را داد که تو از آن خوردي. ابوبکر رضي الله عنه دست خود را به دهان نموده و همه چيزي را که فرو برده بود، قي نمود.» (رواه البخاري)

7- اکتفا کردن تنها به يک جنبه از بين جوانب مختلف ديني: مانند اينکه تنها به شعائر تعبدي  پرد اخته و از هرچه غير آن است دست بشويد، يا تنها به انجام کارهاي خير و رعايت آداب اجتماعي اکتفا نموده و از جوانب ديگر چشم بپوشد. چنين افراد و کساني مانند ايشان اوقاتي بر آنان مي گذرد که  حتماً دچار سستي و تنبلي مي گردند. باتوجه به اين که دين خداوند جاي دربرگرفتن تمام مسائل زندگي است و اگر شخصي تنها به بخشي از آن ها بپردازد به اين معني است که بخواهد بخشي از زندگي را زندگي نمايد و نه تمام آن را و با رسيدن به هدف و نقطه اوج آن بخش از زندگي از خود خواهد پرسيد: پس از اين چه؟ ولي به پاسخي بجز سستي و بيزاري نمي يابد؛ يا به صورت ناتواني و يا به صورت کسالت.
شايد اين يکي از اسرار فراخواندن به سوي برگرفتن راه خداوند متعال در تمام جنبه هاي زندگي و بدون تبعيض در قرآن کريم باشد:
خداوند عزوجل مي فرمايد: }يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[208]{ [سوره ي بقره] معني آيه ي شريفه: « اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد همگى به اطاعت [خدا] درآييد و گامهاى شيطان را دنبال مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است.» منظور از آيه اين است که: به تمام شعبه هاي ايمان عمل و شرايع اسلام نماييد و به دنبال شيطان راه نپوييد، به خاطر دشمني و کينه اي که او با شما دارد و مي کوشد تا شما را از راه و شيوه ي خداوند به تمامي و يا از بخشي از آن بازدارد، آنگاه دلسرد و سست گشته و تباه گرديد.

8- غفلت و ناآگاهي از سنت هاي خداوند در هستي و در عرصه ي زندگي: دسته اي از عمل کنندگان به دين خداوند هستند که مي خواهند جامعه ي خويش را به طور کامل تغيير دهند: يعني تمام افکار، احساسات، فرهنگ، مسائل اخلاقي و سازمان هاي: اجتماعي، سياسي واقتصادي را آن هم در يک شبانه روز و با اسباب و آلاتي که بيشتر به وهم و خيال شبيه تر مي باشند تا به حقيقت و واقعيت؛ اين درحالي است که سنت ها و قوانين الهي در جهان آفرينش و زندگاني را در حساب هاي خويش از قلم مي اندازند: از جمله، لزوم تدرج و مرحله به مرحله پيش رفتن در کارها، و اينکه برتري با شخص متقي تر است و اگر نبود چنان کسي پس ازآن قوي تر است و ديگر آنکه براي هرچيز مهلت و اجل مشخصي هست که نه پيش افتاده و نه به تاخير مي افتد...

ولي با مواجهه با واقعيت هاي موجود، و ديدن تفاوت آن با آنچه آرزويش را داشتند و خواستار آن بودند و برايش مي کوشيدند؛ از کار و کوشش دلسرد گشته و دچار کسالت، رکود و بي حالي مي شوند و يا در دام بازنشستن، دست از کار کشيدن و کناره گرفتن مي افتند.

9- کوتاهي در برآوردن حق و حقوق بدن به خاطر تراکم مشکلات و وظايف فرد و کمبود افرادي که آن را برعهده بگيرند:به اين ترتيب که بعضي از اشخاص عامل را مي بينيم که تمام وقت و انرژي خود را در راه خدمت به اين دين صرف نموده و بدن خود را با کمبود استراحت و تفريح به مشقت مي اندازند، بنابراين چنين اشخاصي  و کساني مانند ايشان حتي اگر به خاطر کثرت و تراکم مسائل و مشکلات و زياد بودن گرفتاري ها و اندک بدن کارکنان چاره اي هم نداشته باشند، حتماً در مراحلي دچار سستي و رخوت در کارهايشان مي گردند. همين مي تواند راز تأكيد پيامبر عظيم الشأن اسلام صلى الله عليه و سلم بر رعايت حق بدن باشد، حال توجيه و بهانه ي گرفتاري ها هرچه که باشد؛ جايي که سلمان فارسي به ابوالدرداء رضي الله عنهما مي گويد: {[ إِنَّ لِرَبِّكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَلِنَفْسِكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَلِأَهْلِكَ عَلَيْكَ حَقًّا فَأَعْطِ كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ] قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: [ صَدَقَ سَلْمَانُ]} يعني: « پرودگارت بر تو حقي دارد. جسمت بر تو حقي دارد. عيال تو بر تو حقي دارد. حق هر صاحب حقي را ادا كن. سپس، ابودرداء نزد رسول الله صلى الله عليه و سلم آمد و ماجرا را برايش تعريف كرد. رسول خدا صلى الله عليه و سلم فرمود: {سلمان، راست گفته است}» (رواه البخاري والترمذي)

10- عـدم آمادگي براي رويارويي با دشواري هاي مسير: بعضي از عاملان به دين مسير را به ترتيبي آغاز مي نمايند که از دشواري ها و موانع آن بي اطلاع مي باشند، درباره ي زن، فرزند يا روي کردن دنيا به فرد، آزمايش الهي و ابتلا و ديگر موراد مشابه آن و در ادامه آمادگي ها و استعدادهايشان را همراه نداشته و از کار و عمل سست مي گردند: چه با کسالت و بي ميلي و چه با بيازايستادن و دست از کار کشيدن. همين راز تنبيه و آگاه سازي قرآن كريم، و برحذر داشتن مکرر آن از موانع راه مي باشد.

خداوند متعال در قرآن کريم چنين مي فرمايد:} يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[14]إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ[15]{ [سورة التغابن] يعني: «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد در حقيقت برخى از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمايند از آنان بر حذر باشيد و اگر ببخشاييد و درگذريد و بيامرزيد به راستى خدا آمرزنده مهربان است. اموال شما و فرزندانتان صرفا [وسيله] آزمايشى [براى شما]يند و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.»

پروردگار سبحان مي فرمايد:} مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ...[179]{ [سورة آل عمران] يعني: « خدا بر آن نيست كه مؤمنان را به اين [حالى] كه شما بر آن هستيد واگذارد تا آنكه پليد را از پاك جدا كند ...»

خداوند سبحان همچنين مي فرمايد:} الم[1]أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا ءَامَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ[2]وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ[3]{ [سورة العنكبوت] يعني: « الف لام ميم. آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند. و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد.»

خداوند باري تعالي باز مي فرمايد:} وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ[31]{ [سورة محمد] يعني: « و البته شما را مى‏آزماييم تا مجاهدان و شكيبايان شما را باز شناسانيم و گزارشهاى [مربوط به] شما را رسيدگى كنيم.»

11-همنشيني با اشخاص سست اراده و داراي انگيزه و همت هاي پست و ناچيز: پيش  مي آيد که شخص با افرادي همنشين و هم صحبت مي گردد که صاحب نام و شهرت مي باشند و با نزديک شدن به آنان و گذراندن اوقاتي با اين اشخاص آنان را انسان هايي در عمل سست و کم کار مي بيند، و مانند طبل هايي تو خالي هستند. با سپري نمودن کمي وقت با اين افراد فرد دچار کسالت و سستي مي گردد. به همين علت پيامبر صلى الله عليه و سلم بر ضرورت گزينش و گلچين نمودن همنشينان تأكيد مي ورزيد:

پيامبر خدا صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: [الرَّجُلُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ مَنْ يُخَالِلُ] يعني: «هر شخص بر دين دوستش است، پس بنگرد هر کدام تان که با چه کسي دوستي مي کند.» (رواه أبوداود والترمذي وأحمد)

رسول خدا صلي الله عليه و سلم مي فرمايد: [إِنَّمَا مَثَلُ الْجَلِيسِ الصَّالِحِ وَالْجَلِيسِ السَّوْءِ كَحَامِلِ الْمِسْكِ وَنَافِخِ الْكِيرِ فَحَامِلُ الْمِسْكِ إِمَّا أَنْ يُحْذِيَكَ وَإِمَّا أَنْ تَبْتَاعَ مِنْهُ وَإِمَّا أَنْ تَجِدَ مِنْهُ رِيحًا طَيِّبَةً وَنَافِخُ الْكِيرِ إِمَّا أَنْ يُحْرِقَ ثِيَابَكَ وَإِمَّا أَنْ تَجِدَ رِيحًا] يعني: «مثال همنشين خوب و بد, مانند حامل مُشك و دمنده دَمِ آهنگر است. حامل مشك يا به تو مشك مي دهد يا از او مي خري و يا اينكه بوي خوش آن، به مشامت مي رسد. و دمنده ي دَم آهنگر يا لباسهايت را مي سوزاند و يا بوي بد آن، به مشامت مي رسد.» (رواه البخاري ومسلم وأحمد)

12- گزينشي عمل نمودن چه در سطوح فردي و چه اجتماعي: به اين ترتيب فرد کار دين خداوند را به صورت دلبخواهي پي گرفته و شيوه اي را دنبال نمي کند و با سبک و نظامي آشنايي ندارد و براي مسائل کم اهميت يا حتي بي اهميت کوشيده و پيش قدم مي شود و امور مهم و اساسي را ناديده گرفته يا به تاخير مي اندازد. اموري که براي پذيرش و تسليم در برابر دين خداوند حتمي و ضروري مي باشند. به اين ترتيب راه طولاني تر شده و گرفتاري ها و قرباني و خسارت هاي مسير افزايش مي يابند و البته در صورت عدم رسيدگي پروردگار به حال و روز بنده با سرپرستي، پشتيباني و کمک وي سستي و تنبلي شخص را گرفتار مي سازد. شايد در پرتو اين نکته بتوانيم سر و راز توصيه ي سفارش رسول خدا صلي الله عليه و سلم به حضرت معاذ بن جبل رضي الله عنه را دريابيم که موقع گسيل داشتن وي به سوي يمن به وي فرمود: [ إِنَّكَ سَتَأْتِي قَوْمًا أَهْلَ كِتَابٍ فَإِذَا جِئْتَهُمْ فَادْعُهُمْ إِلَى أَنْ يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لَكَ بِذَلِكَ فَأَخْبِرْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ فَرَضَ عَلَيْهِمْ خَمْسَ صَلَوَاتٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَلَيْلَةٍ فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لَكَ بِذَلِكَ فَأَخْبِرْهُمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ فَرَضَ عَلَيْهِمْ صَدَقَةً تُؤْخَذُ مِنْ أَغْنِيَائِهِمْ فَتُرَدُّ عَلَى فُقَرَائِهِمْ فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لَكَ بِذَلِكَ فَإِيَّاكَ وَكَرَائِمَ أَمْوَالِهِمْ وَاتَّقِ دَعْوَةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ اللَّهِ حِجَابٌ] يعني: « تو همانا نزد قومي از اهل کتاب مي روي، پس آنها را دعوت کن تا گواهي دهند که معبود برحقي جز الله نيست و اينکه من رسول و فرستادهء خدا مي باشم. اگر آنها در اين امر از تو پيروي کردند، آنها را آگاه کن که خداوند در هر شب و روز پنج وقت نماز بر ايشان فرض نموده است و اگر آنها در اين امر از تو پيروي کردند، آنان را آگاه کن که الله تعالي بر آنها صدقه اي فرض نموده که از ثروتمندان شان گرفته شده و به فقراي شان باز گردانده مي شود.

پس اگر آنها از اين پيروي کردند، پس بر حذر باش از اينکه مالهاي نفيس و گرانبهاي شان را بگيري و از دعاي مظلوم حذر کن، زيرا در ميان آن و خدا پرده و حجابي نيست.» (رواه البخاري ومسلم والترمذي وأبوداود وابن ماجه والنسائي والدارمي وأحمد) اين حديث برنامه اي اساسي در رفتار، تربيت و دقت و درستي عمل مي باشد.

13-افتادن در معصـيت ها و کارهاي ناپسند و علي الخصوص ارتکاب گناهان کوچک همراه با ناچيز شمردن آن ها: اين وضعيت بدون شک فرد را گرفتار سستي و تنبلي مي نمايد. خداوند راست گفته است که:} وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ[30] {[سورة الشورى] يعني: « و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمى‏گذرد.» و فرستاده ي خداوند صلي الله عليه و سلم نيز راست گفته است که: [ إِيَّاكُمْ وَمُحَقَّرَاتِ الذُّنُوبِ فَإِنَّهُنَّ يَجْتَمِعْنَ عَلَى الرَّجُلِ حَتَّى يُهْلِكْنَهُ وَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ضَرَبَ لَهُنَّ مَثَلًا كَمَثَلِ قَوْمٍ نَزَلُوا أَرْضَ فَلَاةٍ فَحَضَرَ صَنِيعُ الْقَوْمِ فَجَعَلَ الرَّجُلُ يَنْطَلِقُ فَيَجِيءُ بِالْعُودِ وَالرَّجُلُ يَجِيءُ بِالْعُودِ حَتَّى جَمَعُوا سَوَادًا فَأَجَّجُوا نَارًا وَأَنْضَجُوا مَا قَذَفُوا فِيهَا] يعني: «از گناهان ريز بسيار بپرهيزيد که آن ها آنقدر بر شخص انباشته مي شوند تا وي را نابود سازند و همانا رسول خدا صلي الله عليه و سلم درباره ي آنان مثال قومي را زد که در زميني مسطح و هموار فرود آمدند و غذاي قوم اماده گشته و هر مردي رفته و تکه چوبي را آورد و مرد ديگر تکه اي ديگر تا آنکه پشته اي را گردآوردند و آتشي را برافروختند و آنچه در آن افکندند را پختند.» (رواه أحمد)

پيامبرصلي الله عليه و سلم مي فرمايد: [إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَذْنَبَ كَانَتْ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فِي قَلْبِهِ فَإِنْ تَابَ وَنَزَعَ وَاسْتَغْفَرَ صُقِلَ قَلْبُهُ فَإِنْ زَادَ زَادَتْ فَذَلِكَ الرَّانُ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ:} كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[14]{ [سورة المطففين] ] يعني: «همانا وقتي که مسلماني مرتک گناه مي شود نقطه اي تيره بر قلبش مي افتد، اگر توبه کرده و استغفار نمايد صيقل يابد(و تيرگي برطرف شود) و اگر بر آن (گناه) بيافزايد آن نيز افزوده خواهد شد. اين همان زنگاري است که خداوند در کتاب خود ذکر کرده است: { كَلَّا بَلْ رَانَ ...} (يعني: نه چنين است بلكه آنچه مرتكب مى‏شدند زنگار بر دلهايشان بسته است.» (رواه الترمذي وابن ماجه وأحمد)

آثار سستي و تنبلي بر عاملان و راهروان دين:

اندک گشتن دستاوردهاي آنان (حداقل) از طاعت و عبادت و شايد نيز در حالي جان کساني از ايشان در حالي قبضه شود که سست و بي حوصله افتاده است، و خداوند را در حالت کوتاهي و تقصير ملاقات مي کند. براي همين پيامبر خدا صلى الله عليه و سلم در دعاي چنين خويش مي فرمود: [اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ الْهَمِّ وَالْحَزَنِ وَالْعَجْزِ وَالْكَسَلِ وَالْجُبْنِ وَالْبُخْلِ وَضَلَعِ الدَّيْنِ وَغَلَبَةِ الرِّجَالِ] يعني: « پروردگارا! از نگراني و اندوه و ناتواني و تنبلي و بزدلي و بخل و از گراني بار قرض و غلبه ي مردان به تو پناه مي جويم.» (رواه البخاري ومسلم والترمذي وأبوداود والنسائي وأحمد) و از جمله مژدگاني و بشارت هاي ايشان براي امتش اين بود: {[إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْرًا اسْتَعْمَلَهُ ] فَقِيلَ كَيْفَ يَسْتَعْمِلُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: [يُوَفِّقُهُ لِعَمَلٍ صَالِحٍ قَبْلَ الْمَوْتِ]} يعني: «"وقتي که خداوند براي بنده اش خيري را بخواهد او را به کار مي گيرد." گفتند: چگونه او را به کار مي گيرد اي رسول خدا؟ فرمود: "او را پيش از مرگ در عملي صالح قرار مي دهد."» (رواه الترمذي وأحمد) همچنين امت خويش را چنين سفارش مي نمود: [لَا عَلَيْكُمْ أَنْ لَا تَعْجَبُوا بِأَحَدٍ حَتَّى تَنْظُرُوا بِمَ يُخْتَمُ لَهُ...] يعني: «سعي کنيد کسي شما را به شگفت نياندازد تا نبينيد که عاقبت وي به چه ترتيب خواهد بود ...» (رواه أحمد)

0 نظرات:

ارسال یک نظر